تمدنها آينده و اسلامي تمدن
آخر قسمت - قرن ناتمام پروژه ;تمدنها وگوي گفت
را كاردان اشخاص كنند ، رفتار مشفقانه عموم به نسبت حكام
نداشته ايمان خود حكام به مردم اگر بگمارند ، كار تصدي به
زمام بايد مردم داشت ، نخواهد دوامي و قوام دولت باشند ،
، بسپارند فضيلت و استعداد با اشخاص دست به را خود كارهاي
جامعه شد ، خواهد جهان در عمومي صلح و آرامش سبب امر اين
را خود والدين فقط مردم كه شود تربيت گونهاي به بايد
خود كودكان را خود كودكان تنها و ندانند خود والدين
معيشت وسايل از مرگ هنگام تا بايد سالخوردگان نشمرند ،
درست عليلان و يتيمان و بيوگان از باشند ، برخوردار
باشد ، محترم زنان مقام و محفوظ مردان حقوق شود ، نگهداري
و اسراف از بپردازند ، ثروت توليد به جامعه آحاد همه
خود والدين از فرزندان كنند ، خودداري كاهلي و تبذير
رالف عقيده به.كنند اطاعت شوهران از زنان و برند فرمان
و قرنهاي 17) گسترش و شكفتگي دوره در اروپاييان لينتون
با...بودند عقبتر چينيها تمدن از جهات بسياري از (18
روي تمدنهاي كهنهترين از وجه هيچ به چيني تمدن همه اين
تمدني ، وحدت لحاظ از سرزمين آن ساكنان ليكن نيست ، زمين
.دارند اقوام كليه از مداومتر و طولانيتر گذشتهاي
(مرزبان پرويز ترجمه تمدن ، سير لينتون ، رالف)
جزيره شبه اين سكنه شد و آمد طريق از:يوناني تمدن *
تمدن و فرهنگ با آشنايي و صغير آسياي و مصر به اروپايي
نخست يوناني تمدن.گرفت شكل نزديك شرق و خاورميانه ممالك
شهرهاي ساير و تروا در سپس و آمده وجود به كرت جزيره در
به -يونان تمدن شكفتگي اوجاست رسيده تكامل به يونان
جهان تاريخ).بازميگردد پريكلس عهد به -ماركس قول
(همدان انصاري ترجمه / باستان
اسكندر واسطه به را يونانيان اندلسي خلدون بن عبدالرحمن
:است معتقد و ميداند ايراني تمدن ميراثخوار
عقلي علوم به كه بودند شيوهاي بر ايرانيان اما و"
ايشان كشور در علوم آن دايره و ميدادند عظيم اهميتي
پهناوري منتهاي در ايشان دولتهاي زيرا بود يافته توسعه
اسكندر آنكه از پس علوم اين كه گويند هم و بود عظمت و
به ايرانيان از يافت غلبه كيانيان كشور بر و كشت را دارا
بيحد و بيشمار علوم و كتب بر اسكندر چه.رسيد يونانيان
(خلدون ابن مقدمه)".يافت دست ايشان از حصري و
ايراني تمدن
ابنخلدون كه آنچه اعتبار به و كلام اختصار منظور به
.ميافكنيم ايراني تمدن به شتابزده نگاهي است نموده تاكيد
دنيا متمدن امت دومين":كه است معتقد اندلسي صاعد قاضي
شمار به عزيز و شرف با ملتي كه ميباشند ايرانيان
".ميروند
اسلام از پيش كه برميآيد چنين سينا ابن گفتههاي از
مشرق و ايران در غيريوناني گونه به فلسفه و حكمت نوعي
.است داشته حيات زمين
آراي عنوان تحت سهروردي شهابالدين اشراق شيخ آنچه
جز چيزي است ، كرده ياد "خسرواني حكمت" و "فهلوي حكماي"
همچون اسلام ، از پيش ايراني فيلسوفان حكمي عقايد و آثار
به نيز حموي ياقوت.نيست...بوذرجمهر و فرشاوشتر جاماسف ،
در "عمدتا كه -اسلام از قبل ايراني دانشمندان تاليفات
ابن گفته به.است كرده اشاره بوده ، -نجوم و طب زمينه
در و بوده شايع ترجمه فن اسلام ، از پيش ايران در نديم
ژرف تاثيري ملل ساير تمدن و فرهنگ با ايرانيان آشنايي
نديم ابن گفته اين نيز ابيالغدا تاريخ در.است داشته
.است شده تاييد
اسلامي تمدن ظهور
را تمدني و فرهنگ هيچ":كه نظريه اين طرح با هرحال به
نشده متاثر خود همسايگان تمدن و فرهنگ از كه نميشناسيم
عظيمالشان پيامبر كه ميپردازيم مهم مقوله اين به "باشد
هل":چون صريحي آيات و وحي دستورات استناد به اسلام
فبشر" و "يعلمون لا والذين يعلمون الذين يستوي
را مسلمانان "احسنه فيتبعون يستمعونالقول عباديالذين
سوي از.باشد چين در اگر حتي خواند ، فرا علم آموختن به
تا مديترانه از متمدن ، سرزمينهاي در اعراب فتوحات ديگر
بسياري فرهنگي علمي ، غنائم و ارزشها مركزي آسياي و هند
به سو همه از مسلمانان.آورد همراه به مسلمانان براي
كنفوسيوسي ، اخلاقي ارزشمند وآثار يونان غني تمدن و فرهنگ
.يافتند دست ايران و هند و چين در زرتشتي ، و بودايي
به و شد برپا سرعت به بغداد و بصره كوفه ، چون شهرهايي
به بصره شهر.درآمد مختلف علوم گسترش مهم مراكز صورت
بود نزديك ميرفت شمار به نسطوري بزرگ مراكز از كه حيره
ارزشهاي.گرديد فرهنگي تعامل نوعي سبب همسايگي همين و
و شاپور جندي به نصيبين و Edessa ادسا از نسطوري بالنده
نفوذ چين تا اندلس از اسلام.گرديد منتقل بغداد به سپس
سكنه اصليه فطرت و هوش و استعداد برحسب جا همه در و يافت
و ايران...برانگيخت علوم تحصيل به را آنان مفتوحه ممالك
به رفتند ، پيش راه اين در بيشتر ممالك تمام از اندلس
اندلس و ايرانيان از اسلام علماي بزرگان كه طوري
(طبقاتالامم).ميباشند
بر "اسلام در تمدن و علم" كتاب فاضل نويسنده اعتقاد به
روح پراستعداد سرزمين در كريم ، قرآن فيض باران اثر
را زمان آن جهان سرعت به كه آمد بار به معارفي ايراني ،
توانستند كه آمدند وجود به ايراني دانشمندان و گرفت فرا
سطح در را دانش و علم مشعل ايران تاريخ در اول بار براي
".شوند شناخته گيتي سراسر در خود و برافروزند جهاني
نهضت اوجگيري و بغداد بيتالحكمه تاسيس با ديگر سوي از
بختيشوع ، بن جورجيس:چون بزرگي دانشمندان همت به و ترجمه
يحيي ابو ;زيادالتميمي عليبن ماسويه ، يوحنابن ابوزكريا
;حراني قره بن ثابت ;العبادي اسحق حنينبن البطريق ،
يوناني ، سرياني ، تمدن دستاوردهاي مهمترين...و ابنالمقنع
.شد ترجمه عربي زبان به چيني اسكندراني ، هندي ،
متفكر كه بس همين حرفهاي مترجمان اين كار ارزش در
اسحقالعبادي بن حنين از شهرستاني عبدالكريم چون بزرگي
يعقوببن:چون مسلمان برجسته فيلسوفان كنار در مسيحي
...و محمدالمقدسي سليمان ابي ;يحييالنحوي الكندي ، اسحق
عبدالكريم).است برده نام "اسلام علماي" عنوان تحت
(والنحل الملل شهرستاني
از اسلامي تمدن كه (پذيرفت و) گفت بايد خلاصه طور به
:است برخوردار ذيل عمده شاخصهاي
غيرقابل اصول مبناي بر وحي كلام براساس اسلامي تمدن -الف
شكل معاد ، و ;(ص)محمد حضرت الهي رسالت يكتاپرستي ، عدول
.است گرفته
تبعات كليه و بتپرستي بطالت به حكم اسلامي يكتاپرستي -ب
.ميدهد آن
تداعي را الهي و فرااجتماعي عدالت نوعي به كه معاد -ج
رعايت منظور به انسانها توجيه و تفهيم ضمن ميكند ،
يگانه عنوان به را الهي محكمه اجتماعي ، قانونمنديهاي
انسان مقابل ناسره از سره تشخيص صحيح و نهايي مرجع
.ميگذارد
به (ص)اكرم نبي الهي رسالت طريق از كه قرآني آيات در -د
زيربناي مقام در مهم نكته چند است شده ابلاغ مسلمانان
.است شده تاكيد اسلامي تمدن تحكيم
گونه ، نوع ، هر از انسانها اصل بنابراين:انسانها برابري
.برابرند يكديگر با غيره و زبان رنگ ، نژاد ،
-جاهليت عصر بر حاكم كهنه انديشه برابر در نو انديشه اين
عجم بر عرب فضيلت به راي و ميدانست برتر را اشراف كه
.گرفت قرار -بود قومگرايي منادي و ميداد
علم به را انسانها برتري اسلام:محوري انسان و باوري علم
عنوان به كامل و حكيم انسان از و داد نسبت ايشان تقواي و
.كرد ياد "خليفتالله"
داد بردهداري فسخ و انسانها آزادي به راي اسلام:آزادي
دختران كردن گور به زنده از زنان ، پيشگاه در احترام با و
ابراز آزادي بر اسلام:عقايد آزادي.آورد عمل به ممانعت
با كه آموخت و داد مژده مسلمانان به و كرد تاكيد عقايد
را بهترين و بشنوند را گفتمانها همه يكديگر تحمل
.برگزينند
و خردمداري بستر بر فقط گزينش اين است بديهي:عقلگرايي
اسلامي تمدن بدينسان و يافت تواند موجوديت دانشاندوزي
با تعامل در و فوق اصلي و بنيادي انديشههاي براساس
اجمال به كه آنچه.گرفت شكل خود عصر غني تمدن و فرهنگ
نظريه بندهاي 5 ، 6 ، 8 ، 9 ، از تبيين فيالواقع شد گفته
.بود خاتمي حجتالاسلام
از پرهيز":عنوان تحت كه جمهوري رئيس بحثمان از مبحث 4
تعريض با ما و است شده ياد "غرب تمدن برابر در خودباختگي
قرار سخن متن در را "تمدنها گفتگوي" مقوله شرح آن
دوم قسمت به ورود براي است بهانهاي حقيقت در ميدهيم ،
.جستار اين
سوم نوع از برخورد يا گو و گفت
از ملتها و دولتها خصمانه برخورد را جهاني جنگ دو اگر
برخورد را غرب و شرق ميان سرد جنگ و بدانيم اول نوع
وضعيت با كه است اين واقعيت بخوانيم دوم نوع از خصمانه
سرد ، جنگ دوران پايان و شوروي فروپاشي از پس آمده وجود به
تلقي سوم نوع از برخورد به كه است آمده وجود به شرايطي
.شد تواند
خوش نظريهپردازان از بسياري مانند فوكوياما ، فرانسيس
را شوروي اضمحلال "تاريخ پايان" تئوري طرح با ديگر خيال
اين به و دانست غرب جهاني نوين نظم استقرار براي نويدي
تك نظام سيطره در آينده جهان":كه داد تكيه واهي نظريه
توجه با تئوري اين ".بود خواهد غرب دموكراسي ليبرال قطبي
از غرب دنياي كه -) اسلامي تمدن آمدن وجود به -الف:به
اتحاديه تشكيل -ب (-ميكند ياد اسلامي بنيادگرايي به آن
در فرهنگي اقتصادي ، مشترك منافع نضجگيري و اروپا
نام به تازهاي قدرتهاي آوردن سربر -ج جديد ، بلوكبندي
مورد چندان...ديگر سوي از ژاپن و سو يك از هند و چين
كه شد روشن زود خيلي و نگرفت قرار متفكران استقبال
غمانگيز پايان غربي ، ديپلماتهاي از بسياري پندار برخلاف
رهبري به قطبي يك جهان آغاز گلاسنوست ، و پروسترويكا
ساموئل سال 1993 تابستان در.نيست امريكا بلامنازع
ساخت منتشر "تمدنها برخورد" نام به مقالهاي هانتينگتون
در آينده ، دنياي سرد ، جنگ خاتمه از پس:كه شد مدعي و
و كشورها تسلط در حتي و ژنرالها و ديپلماتها سيطره
فرهنگسازان و تمدنها اين بلكه بود ، نخواهد دولتها
.زد خواهند نقش را جهاني آينده مناسبات كه هستند
را (Geo- cultural) "ژئوكالچرال" بينش كه هانتينگتون
نموده (Geo- political) "ژئوپلتيكال" اصطلاح جايگزين ،
كاپيتاليستي ، -سوسياليستي منازعات پايان برپايه بود ،
و تصوير آينده جهان اصلي نزاع را مشخص تمدن هفت برخورد
.نمود تصور
كنفوسيوسي تمدن /ژاپني تمدن / (اروپا و امريكا) غرب تمدن
كليه) اسلامي تمدن /هندي تمدن / (همسايگانش و چين)
از بخشي و روسيه) ارتدكس -اسلاو تمدن /(مسلمان كشورهاي
كليه) لاتين امريكاي تمدن / (سابق شرق بلوك كشورهاي
.(جنوبي امريكاي كشورهاي
فرعي تمدن يك هانتينگتون ;درگير تمدن هفت اين حاشيه در
"ظاهرا كه آورد حساب به نيز آفريقايي تمدن نام به ديگر
:وي نظر به.بود نخواهد كارآمد چندان تمدنها جدال در
كشور دو يا يك تمدن هفت اين از كدام هر بطن و متن در -
.يافت خواهد هژموني قدرتمند ،
شده شناخته ملت و دولت قلمرو ، به امروزه آنچه آينده در -
.باخت خواهد رنگ است ،
را اضلاعش كه هرمي قاعده در ملتها ، فراگرد اين بدنبال -
.شد خواهند جمع است ، ساخته مقتدر كشور همان
تحقق دولتها و مرزها نهايي اضمحلال كه صورتي در حتي -
بر مشترك تمدنهاي ميان اصلي حصار اينكه مسلم قدر نيابد ،
مورد سامان به فرهنگ ، و مذهب چون معنيداري عوامل محور
.رسيد خواهد نظر
سه ميان در تقابل كانون برشمرده ، تمدن هفت ميان از -
.بود خواهد "اسلامي" و "كنفوسيوسي" ;"غربي" تمدن
قوي احتمال به كه -تمدنها از يكي مقابله اين نتيجه در -
خواهد عهده به را آينده دنياي هژموني -است غربي تمدن
تمدن دو قدرت نمودن خنثي يا مهار حذف ، به موفق و گرفت
.شد خواهد ديگر
سياستهاي اتخاذ به منوط قضيه اين يافتن عينيت شرايط -
.بود خواهد غرب تمدن طرف از ذيل
اتحاد جانبه ، همه تهاجمات طريق از ميبايد غرب تمدن -
و "اسلامي" عمده تمدن دو بويژه رقيب تمدنهاي احتمالي
.نمايد مختل را "كنفوسيوسي"
جذب را وسيع قلمروهاي تلاشي از ناشي شده منزوي تمدنهاي -
تمدن نظير خودباخته و منفعل تمدنهاي و (يوگسلاوي) نمايد
.كند حل خود در را (تركيه) عثماني تمدن و (مكزيك)آزتك
به بحران اين صدور و -خود دروني بحرانهاي مهار بر علاوه-
به نزديك تمدنهاي با تاكتيكي اتحاد صدد در -رقيب تمدنهاي
"تمدنها برخورد" تئوري نقد و تحليل و تجزيه در.برآيد خود
از.گرفت صورت بسياري اظهارنظرهاي و مطالب و مقالات
طي RAND امريكايي موسسه برجسته پژوهشگر فولر گراهام جمله
ديدگاههاي نقد ضمن "آينده ايدئولوژي" عنوان تحت مقالهاي
با مواجهه در غرب تمدن براي ديگري راهكارهاي هانتينگتون ،
"جهان سه" اصطلاح از وي.كرد پيشنهاد رقيب تمدنهاي
جنبشهاي از رهايي براي را غرب و جست سود تونگ مائوتسه
كشورهاي نوسازي جهت در اقداماتي به تحريك بنيادگرايانه
ياري از ناگزير را غرب تمدن همچنين فولر.نمود سوم جهان
نيستند ، خود جامعه نوسازي به قادر كه دولتهايي به رساندن
خواست غرب رهبران از و.(شاه به كندي كمك مانند) دانست
غربي تمدن و نظام ميان برخورد ايجاد از پيشگيري منظور به
انطباق و همسانسازي به دست سريعتر هرچه غيرغربي ، و
تئوريهاي.بزنند جهاني جديد تحولات با موجود ارزشهاي
دست از فرصتهاي خاطر به كه بود غرب به هشدار نوعي فولر ،
مقابل فرهنگي جبهه تلاشي راستاي در و بيايد خود به رفته ،
امريكايي ، پژوهشگر اين نظر به.بكوشد عاقلانهتر و بيشتر
سرمايهداري:جريان سه يافته تكامل نماينده يگانه غرب
مدني جامعه /عملگرايي و دموكراسي بشر ، حقوق /آزاد بازار
در فولر گراهام.است ملت و دولت ميان صحيح ارتباط و
نوشت جمله از و قلمفرسود نيز تمدنها برخورد نظريه تعليل
تحقير و ثروت قدرت ، ناعادلانه توزيع تمدنها ، برخورد علت
.است كوچك ملتهاي نظامي سياسي ، سلطه اعمال و تاريخي
براي وسيلهاي عنوان به "صرفا تمدن و فرهنگ از فولر
كرده تاكيد اينكه عليرغم و برده نام چالشها اين تبيين
حقانيت ميان نزاع فيالواقع تمدنها برخورد كه است
خاطرنشان همه اين با اما نيست (ص)محمد و مسيح كنفوسيوس ،
مقابله براي ميتوانند سوم جهان كشورهاي كه است گرديده
تمدن ، و فرهنگ قدرتمند گرانيگاه يك پيرامون غرب تمدن با
بود خواهد مصر و ايران هند ، چين ، كشور چند يا يك حول كه
همراه خود با نيز را روسيه مواجهه اين در و گردآيند
-اسلامي و غربي كنفوسيوسي ، مطرح تمدن سه كردن عمدهسازند
به توجه با -است فولر و هانتينگتون نظريه مشترك نقطه كه
قومي ، نهادي زبان ، تاريخ ، دين ، قبيل از اشتراكاتي
تمدنها اين كه جمعيتي توجه قابل حجم و فرهنگي باورهاي
.نيست بيربطي نظريه چندان دارند ، خود پشتوانه
نفر ميليارد دو به نزديك هماكنون چيني كنفوسيوسي تمدن
از بيش نيز اسلامي تمدن و ميشود شامل را جهان جمعيت از
بر چنانچه اگر و برميگيرد در را جهان جمعيت ميليارد يك
كه -را بودايي و هندي تمدن جمعيت حيرتانگيز ميزان اين
در و بيافزاييم -بود نخواهد غربي تمدن متحد هرحال به
-اسلاو تمدن جمعيت تمدنها ، واقعبينانه تقسيمبنديهاي
بكاهيم ، جهان جمعيت از نيز را آفريقايي تمدن و ارتدكس
غربي تمدن كه -فولر و هانتينگتون ديدگاههاي ريشه آنگاه ،
مشاهده روشني به -ميكنند دعوت تمدنها ساير جذب به را
.ميشود
***
جهان فعلي شرايط با اينكه عليرغم شد ، گفته آنچه به نظر
شد و آمد (اينترنت ماهواره ، ) ارتباطي گسترده امكانات و
به دولتها توجه و جهانگردان و متفكران طبيعي
و فرهنگ ارتباطات افزايش توريسم ، صنعت در سرمايهگذاري
شروع كه است ديري "عملا تمدنها ، گفتگوي انديشه ، و هنر
امريكا ، دولت امپرياليستي سياستهاي به توجه با اما شده ،
ميتوان چگونه ميخواهد ، خود براي يكسره را جهان همه كه
اين پايان در و بود خوشبين تمدنها گفتگوي فرجام به
زمان كه مجهولاتي ديد؟ بالا را بالنده تمدن دستان ماجرا
از نبايد ميان اين در كه چند هر بود ، خواهد آن پاسخگويي
فراگرد اين در كارساز عاملي عنوان به خردمند ، رهبران نقش
.ماند غافل پيچيده
|