دروني پيمان
"كروزوئه رابينسون" رمان بر ديني -روانشناختي تحليلي
بنياد بر كه ديني -روانشناختي تحليل :جستارگشايي
اسطورهاي و ديني معرفت پژوهيهاي نماد و رمزشناسي
توسط است ، استوار روانكاوانه و روانشناختي چشماندازي
كي گوستاويونگ ، كارل بوركهارت ، ياكوب چون انديشمنداني
شايان گسترش و ژرفيابي به... و رنهگنون گارد ، يركه
از نويسنده ميآيد ، پي از كه جستاري در.دستيازيد توجهي
بازكاوي به كريم قرآن آيات از بهرهگيري با و منظري چنين
"كروزوئه رابينسون" ;معاصر معروف رمانهاي از يكي در
مطلب اين به را گرامي خوانندگان شما توجه.است پرداخته
.ميكنيم جلب
معارف گروه
اما نباشد ، واقعي است ممكن چه اگر كروزوئه رابينسون رمان
واقع از هم چندان دفو دانيل يعني نويسنده دقيق بينش با
با كه تواناست روانكاوي نويسنده حقيقت در.نيست دور
به را خواننده و آورده چشم پيش به را درون جهان نمادسازي
.ميسازد آگاه خود درون حقايق
بزرگي همه با.است خارج جهان نماد جزيره داستان ، اين در
نيست كسينيست همصحبتي و همدم چون.است حقير و كوچك ولي
و سبزه و طوطي.باشد داشته را انسان ادراك توانايي كه
نميتوانند اطراف پهناور درياي و جزيره خود حتي و درخت
از بزرگتر انسان درون گويي.كنند خلاصه خود در را انساني
.اينهاست
است مجبور او.ميشود دلتنگ كوچكي اين از رابينسون
او.ندارد همتايي كه چرا.سازد خود پناهگاه را خويشتن
ماندن زنده.ميگويد سخن خود با كند ، زندگي اينكه براي
به پيوستن با مردن ، با ;نميخواهد او.اوست بزرگي نماد
كبير و بزرگ ميخواهد او.شود خلاصه جزيره آن در ;خاك
اين و دهد قرار سيطره تحت را خود اطراف و بماند باقي
ديده خود در نخست روز همان از زاده آدمي كه است تكاپويي
.است چيز همه از بزرگتر انسان براستي و است
بهشت پهنه" (1)للمتقين اعدت والارض ، عرضهاالسماوات جنه و
زمين و آسمانها وسعت به است پرهيزكاران انتظار در كه
".است
تنها بهشت اين:فرمودهاند آيه اين تفسير در (ع)معصومين
به مختص اينچنين بهشتي پرهيزكاري هر و است نفر يك مختص
.دارد خود
در مدرك و مدرك اتحاد و معقول به عاقل اتحاد بحث در
وسعت به انسان نفس وجودي سعه:كه ميشود اثبات فلسفه
مدركات و معقولات جز نيست چيزي انسان يعني اوست معقولات
بودن يكي اين و است صادق اينجا در هماني اين تعبير و او
(2).اعتباري نه است حقيقي مدركات و معقولات و نفس وجود
عرش اگر:ميگويد كامل انسان وصف در بسطامي بايزيد
كامل انسان قلب در و كنند بزرگتر بينهايت را خداوند
.شد نخواهد آگاه بدان او دهند ، قرار
انسان داستان كه شد اشتباهي دچار ما قصه قهرمان اما
به را خود او.است ديده افراد تكتك در را آن نمونه
برابر در ميكرد سعي خود به اتكاء با.نمود عرضه خويشتن
كشتي رابينسون.بايستد خود ماسواي برابر در بزرگ ، طبيعت
و غذا مقداري و اسلحه و لباس آنجا از.ديد را شكستهاي
.شد چيره او بر بيرحم طبيعت سرانجامآورد خود با حبوبات
وقتي.كرد بيهوش روز سه را او سختي تب.شد مريض او
او حبوبات تمام حيوانات ديد.آورد دست به را سابق قواي
در زانو به را او دژخيم طبيعتشد مايوسخوردهاند را
.است محال زندگي ادامه ديگر ;بود آورده
.ميافتد زمين به نگاهش ناگهان حرمان و ياس اين در
كجا از ولي.بود ذرت بوته.بودند روئيده كوچكي بوتههاي
كه موقعي شايد بود؟ كاشته را آنها كسي چه بودند؟ شده سبز
و افتاده زمين به چندتايي بود ، آورده پناهگاه به را آنها
...شايد و !شدهاند سبز حالا
كه كرد خطور كسي وجود به رابينسون ذهن احتمالات اين در
و قادر خداوند" ميكند خلاصه خود در را انسان وجود
كردن نرم برابر در چه اگر انسان.شد آرام قلبش."مهربان
انسان اين خالق ، پيشگاه در است ، ولي بيرحم بسيار طبيعت
در خود روح از و) روحي من فيه نفخت و ميشود نرم كه است
برابر در خضوع و نياز احساس كه است اين نشانه (دميدم او
ولي كند خضوع بايد كه نميداند او.است ناخودآگاه خدا ،
موجب كه است فكري بلوغ عدم تنها.ميكند را كار اين
چرا.كند خلاصه خويشتن در فقط و فقط را خود شخصي ميشود ،
چنين از.است نشده برتر و بزرگتر وجودي متوجه هنوز كه
بازمانده خود به او چون.داشت خضوع انتظار نميتوان كسي
معذور او (3)سازد رها خود از را خويشتن نميتواند و است
.است
خشنود و راضي ;محدود وجودي به كه ميكند اقتضا آدمي فطرت
محدوديت كه چرا است ، مطلق وجود پي در او رو اين ازنشود
مذمت را كوتاهبيني اين قرآن.است ديده را خود وجود
ماندهاند باقي ورطه اين در هنوز كه را آنهايي و ميكند
زمين به هنوز آيا) "اليالارض ااثاقلتم":ميكند توبيخ
نيست ، اينچنين:ميفرمايد قيامت سوره در و (چسبيدهايد؟
رها را آخرت و داشته دوست را ناپايدار عالم آنها
و نرسيدهاند خودآگاهي به هنوز آنها (4).كردهاند
مفهوم همان اين.هست هم انسان از بزرگتر كه نميدانند
خودآگاهي اين به پيوست در و است (منالغي قدتبينالرشد)
وقتي كه چرا (فيالدين لااكراه) ميفرمايد خداوند كه است
او.ندارد لزومي اكراه و اجبار ديگر رسيد ، حقيقت اين به
طبيعت و دنيا تمامي چه اگر.ميرود مطلق وجود پي در خود
به بيداري ، از پس روح حالت از روايات در.شوند او راه سد
.است شده تعبير باطني رسول شدن برانگيخته
ساختن بيدار را پيامبران بعثت از هدف اميرالموءمنين
فبعث) ميفرمايد كه آنجاميداند انسانها درون پيامبر
ويثيروالهم...فطرته ميثاق هم و ليستاد..رسله فيهم
تا برانگيخت را خويش پيامبران خداوند (5)(دفائنالعقول
فراموش نعمت و طلبيده انسان از را دروني پيمان و عهد آن
خزائن در كه عقول گوهرهاي و يادآورد ايشان به را شده
.كنند خارج را مانده پنهان درونشان
.مينامند يقظه را حالت اين اسلامي عرفاي
نشود ، زنده درون پيامبر تا:كه است پرواضح و
نخواهد تاثيري فردي ، هدايت در پيامبران راهنماييهاي
.داشت
:نوشت پي
آيه 133 عمران آل -1
آملي حسنزاده حسن نفس معرفه دروس -2
طوسي نصيرالدين خواجه انجام و آغاز رساله -3
الاخره وتذرون العاجله تحبون كلابل -4
اول خطبه نهجالبلاغه -5
مطهري سيدجواد :نوشته
فرهنگ عرصه اخبار
|
قرآن فلسفي عرفاني تفسيرهاي
اسلامي ، بزرگ عارف -فيلسوف ملاصدرا ، تفسيرهاي زودي به *
ترجمه به واقعه و نور زلزال ، اعلي ، طارق ، سورههاي بر
عرضه كتاب بازار به مولي انتشارات توسط نوري خواجه محمد
به جداگانه مجلدي در هركدام كه تفسيرها اينشد خواهد
نگارش به عرفاني -فلسفي ديدگاهي با رسيد ، خواهد چاپ
مولي انتشارات سوي از و مترجم همين توسط نيز.درآمدهاند
.آمد درخواهد نشر بازار به ملاصدرا "حدوث رساله"
كتاب تازگي به معاصر ، ستاري ، اسطورهشناس جلال استاد *
پايان به را "ترسا دختر و صنعان شيخ قصه در پژوهشي"
.است رسانده
درباره پژوهشهايي به اخير دهه چندين ستاريدر دكتر
و يازيده دست عرفاني و ديني نمادهاي رمزها ، اسطورهها ،
.گذاردهاست يادگار به خود از گرانسنگي ترجمههاي
يا جاودان قصههاي در پژوهش كار كه است سالي دو يكي وي
برآيند و كرده آغاز ايراني -اسلامي فرهنگ در را ماندگار
:اوست پژوهش
دو هر كه "ماهي و يونس قصه در پژوهشي" و "كهف اصحاب قصه"
.است رسيده چاپ به مركز انتشارات توسط
قصههاي بردارترين تاويل از "ترسا دختر و صنعان شيخ" قصه
فارسي كلاسيك ادبيات در و ماست ، عاميانه و عرفاني ادبي ،
.است داشته چشمگيري تاثير
در قصه اين گوناگون روايتهاي گردآوري با نخست نويسنده
قصه اين روانشناسانه و رمزشناسانه تحليل به هم كنار
.شد خواهد بازار روانه مركز نشر توسط كتاب اينميپردازد
نوشته "تراژدي و انسان" كتاب مترجم ، و نويسنده همين از
به سوييسي ، بزرگ يونانشناس و تراژديشناس بونار ، آندره
به ميترا انتشارات توسط است قرار و شده برگردانده پارسي
.برسد چاپ
نامدار فيلسوف "فوكو ميشل" درباره ضيمران ، محمد دكتر *
انتشارات توسط آينده سال تا كه زده پژوهش به دست فرانسوي
فصل هشت داراي كتاب.گرديد خواهد كتاب بازار روانه هرمس
و فوكو روششناسي بررسي به آن خلال در نويسنده و است
استراوس لوي چون ساختارگراياني با وي ديدگاه اختلاف
و كتابها از گزيدهاي ترجمه با آنگاه و پرداخته
،"دانش باستانشناسي" ،"جنون تاريخ":مانند وي نوشتههاي
تحليل به..و "ماركس و فرويد نيچه ، " ،"كلينيك زايش"
.ميپردازد آنها
و ايران در فوكو انديشههاي شدن فراگير به توجه با
به انديشمندان و نويسندگان از برخي نابجاي و بجا استناد
تا كوشيده نويسنده خويش ، نوشتههاي و گفتارها در وي
خواننده يك براي را وي انديشههاي كاربردي زمينههاي
.سازد آشكار ايراني
پارسي ، و عربي زبان و ادب پژوهشگر آذرنوش ، دكتر استاد *
-عربي قاموس بوده ، زمينه اين در فراواني تاليفات داراي كه
واژهها براساس كه را آلماني (Hans Wher) هانسور فارسي
تنظيم بيستم نيمه و نوزده سده عربي مطبوعات اصطلاحات و
اين آذرنوش دكتر گفته به.است برگردانده پارسي به شده
عربي قاموس كاملترين و گستردهترين بزرگترين ، قاموس ،
و واژهها اصطلاحات ، آذرنوش استاد.است جهان در معاصر
عربي زبان حوزه در اخير سالهاي دراين كه را تعبيرهايي
كرده فرهنگ اين وارد ور هانس سياق و سبك همان به درآمده ،
.است داده تطبيق فارسي با را آنها آنگاه و
توسط بود ، خواهد صفحه از 1200 بربيش بالغ كتابكه اين
است يادآوري شايان.ميشود كتاب بازار روانه ني انتشارات
آذرنوش ، استاد فارابي "الكبير موسيقي" كتاب ترجمه كه
.ربود هنري كتابهاي زمينه در را سال كتاب جايزه امسال
|
معارف پيك
|
اسلامي ، ايراني فرهنگ در خردگرايي بنيانگزاران
خرد و دانش همانند ابنسينا خردگرايانه جهانبيني
خرد و دانش با كه دارد اعتقاد ابنسينااست فردوسي
پيرايه به را جان و رسيد حقيقت و معرفت مقام به ميتوان
.آراست دانشها
كافي خداداده خرد تنها را آدمي كه دارد اعتقاد فردوسي
حيثيت همه زيرا بياموزد ، خرد ياري به بايد بلكه نيست ،
.اوست دانايي آدمي ،
پرورد همي را روان دانش به خرد دارد كه هركس كه دان چنان
پيران كه است حديثي دانش باختگان دل جواني و برنايي
.آزمودهاند همه دانشجو
بود برنا پير دل دانش ز بود دانا كه هر بود توانا
:كه است اين در ابنسينا و فردوسي خردگرايي مشترك نقطه
نشانه دانشجويي و است ، دانش به آدمي روان و جان پرورش
جز.است دانش از نيز دل فروغ و جان روشنايي.است خردمندي
بوعلي.است آن در چيز همه كه پوشيد چشم بايد دانش از
جوهره بايستي كه ميداند راهنمايي چراغ مثابه به را دانش
ثمرات و است ، زنده دانش به آدمي بيگمان.باشد داشته خرد
مرز به ميتوان كه است دانش با.است بيشمار نيز دانش
زندگي نشانه را جان روشنايي وي.شد نزديك بيكرانهها
.مردگي نشانه را آن خاموشي و ميداند
بيان چنين را خرد و دانش عينيه ، قصيده در سينا ابن
:ميكند
بپوش چشم دانش از جز و بياراي ، دانشها پيرايه به را جان
.است آن در چيز همه كه
در خردگرايي و چراغ مانند دانش ، و است شيشه همچون جان
خاموش چو و زندهاي ، تو باشد روشن جانت چو روغن ، حكم
مردگاني شمار در باشد
آغاز خرد و جان خداوند نام با را شاهنامه نيز فردوسي
نبايد لحظه يك دانش راه در كه است باور اين بر و ميكند
رنج گونه همه ميبايد آموختن و دانش كسب در و ماند غافل
اندازه به جهان اين در چيز هيچ.كرد هموار خود بر را
.است مردگي نشانه ناداني و ندارد اهميت دانش
خرد و جان خداوند نام به
نگذرد بر انديشه برتر كزين
زمان يك آموختن ز مياساي
كمان اندر دل ميفكن دانش ز
مجوي بينيازي در دانش ز
روي به آيد سختي او از گرچند و
نيست هيچ جهان اندر به دانش ز
است يكي نادان جان و مرده تن
جان زمينه در خود "علايي دانشنامه" منطق رساله در بوعلي
به جان پاكي و است جان پاكي به مردم رستگاري":ميگويد
آلايش از بودن دور به و وي ، اندر هستيهاست بستن صورت
".است دانش به دو هر بدين راه و طبيعت ،
"طبيعت درباره اسلامي متفكران نظر" كتاب در نصر سيدحسين
عرفاني تمايلات براي كه دلايلي بهترين از يكي":مينويسد
عرفان فقط چون.است شعر در او ذوق آورد ميتوان بوعلي
استدلالي تفكر براي از مشتركي قلمرو ميتواند كه است
هر از كه بزرگي متفكران و باشد شعري ذوق و (خردگرايانه)
بودهاند برخوردار شاعري و شعر و استدلال يعني جنبه دو
جنبه همين و داشتهاند آشنايي عرفاني حقايق با "معمولا
".سيناست ابن خردگرايي عرفاني
:مينويسد معروف شرقشناس Gardet.L گارده لويي
داشت نظر در خود عمر پايان در سينا ابن كه دارد امكان"
(نجوم احكام و) نجوم مانند تجربي تحقيقات به بيشتري توجه
تفكرات تحقيقات اين و دارد معطوف طب و كيميا و سحر و
نميبينيم دليلي هيچ ما لكن.برانگيزد نيز را او فلسفي
استدلالي "صرفا صورت به را تمايل اين كه اين براي
".بنگريم (خردگرايانه)
انوري مجتبي
|
|