اجتماعي روابط و شهرنشيني
والدي تك خانوادههاي ميزان بالاترين
است انگليس به متعلق
متصل ديگران به شمول جهان بشري پيوند با
شويم
طلاق بچههاي
اجتماعي روابط و شهرنشيني
سنتهاي و ارزشها از بسياري شكستن درهم با امروزي شهر *
را خانواده يعني جامعه اوليه بناي سنگ نهتنها گذشته
و نزديك فيزيكي تماسهاي عليرغم بلكه است ، كرده مضمحل
تضعيف نيز را آنان اجتماعي روابط افراد ، ميان صميمانه
است كرده
كه آنگاه.برميگردد بشري تمدنهاي نخستين به شهر پيدايش
بواسطه و آورد بوجود فرهنگ در را عظيم تحولي انسان
تجارت ، و ستد و داد رواج كشاورزي ، انقلاب:چون عواملي
موجبات مذهبي و نظامي اداري ، سياسي ، عوامل و خط اختراع
عنوان به نيز صنعتي انقلاب.ساخت فراهم را شهر تكامل
اقتصادي ، اجتماعي ، اداري ، نهادهاي ايجاد با نيرومند محركي
كرد دگرگون را شهر كالبدي فضاي نهتنها فرهنگي و سياسي
اجتماعي حيات عرصه در را گوناگوني تحولات و تغييرات بلكه
طرحهاي بواسطه مسكوني محلههاي فضاي تخريب.شد موجب آن
تضعيف و شهر كالبدي فضاهاي بيشتر هرچه تغيير شهري ،
بر را مخربي آثار شهري و محلهاي قومي ، همبستگيهاي
و شهر پيرامون مطالعه لحاظ بدين.گذاشت اجتماعي روابط
نظام در كه را تحولاتي تا ميكند كمك آن پيامدهاي
و شود شناخته ميآيد ، بوجود افراد شخصيتي و اجتماعي
تدابير اتخاذ براي را مناسبي زمينه ميتواند آن علاوهبر
زيرا آورد ، فراهم اجتماعي حيات ساماندهي جهت روشهايي و
كه ميروند بشمار باارزشي فرهنگي گنجينههاي شهرها
و ميباشند جامعهها اجتماعي حيات تاريخ روند نمايانگر
ويژگيهاي از بخشي گوياي آن فضاهاي و عناصر از يك هر
و زوايا به ميتوان آن شناخت و بررسي با كه است اجتماعي
.برد پي سرزمينها اجتماعي تاريخ از ناشناختهاي ابعاد
دارد ، وجود شهرنشيني و انسان ارتباط درباب نظريه سه
اين بر مردم اغلب و جديد و قديم صاحبنظران از كثيري
و رواني حيات خود بخودي بزرگ شهرهاي در سكونت كه باورند
هست كه آنچه از را وضع ميكند ، دگرگون را اشخاص اجتماعي
(اكولوژي يا جبرگرايي به معتقدين) گروه اين ميسازد ، بدتر
انساني جمعيت انبوه ميان در زندگي صرف:مدعياند
كه است نهفته شهر نهاد در چيزي و دارد سوئي پيامدهاي
تاكيد هم تركيبي يعني مقابل ديدگاه ميكند ، عوض را انسان
و نيست مترتب شهري زندگي بر اثراتي چنين كه ميكند
به آنقدرها آن غير و بزرگ شهرهاي در زندگي بين تفاوتهاي
از يك هر رفتاري ويژگيهاي به كه نيست مربوط اكولوژي
و روستاييان بين تفاوتهاي كه معتقدند عده اين گروهها ،
شخصي پيشينههاي مقايسه با "عمدتا ميتوان را شهريان
در و.سكونت محل جغرافيايي عامل با نه نمود ، توجيه ايشان
از سنتزي را آن ميتوان كه فرهنگي خرده يعني سوم نظريه
انواع بين اختلاف به.دانست قبلي معارض نظريه دو
غيرشهري مناطق و بزرگ شهرهاي در ساكن اجتماعي گروههاي
ويژگيهاي چون و چند در را شهرنشيني تحول و ميكند تاكيد
صديق رحمتالله).ميداند موءثر "كاملا گروهها اين
.(ص 198 سروستاني ، 1369 ،
از بسياري شكستن درهم با امروزي شهر است مسلم كه آنچه
جامعه اوليه بناي سنگ نهتنها گذشته سنتهاي و ارزشها
به وظايف از بسياري واگذاري بواسطه را خانواده يعني
جهت اجتماع در آن اعضاي كشاندن صحنه به و ديگر نهادهاي
عليرغم بلكه است ، كرده مضمحل جامعه ، اهداف توسعه و تعالي
روابط افراد ، ميان صميمانه و نزديك فيزيكي تماسهاي
پارك قول به و".است كرده تضعيف نيز را آنان اجتماعي
شهر آمريكا ، در شهري جامعهشناختي مستقل مطالعات پيشگام
هيچ اما نزديك بهم كه است منجمدي انسانهاي سكونت محل
سروستاني ، صديق..رحمتا)."ندارند يكديگر با رابطهاي
(ص 200 1369 ،
تاثير تحت را افراد اجتماعي زندگي مختلف شيوههاي به شهر
برهم چنان را جامعه اخلاقي نظم اوقات گاهي و ميدهد قرار
از متفاوت كه شدهاند خلق جديد انسانهايي گويي كه ميزند
مقاله اين در و ميباشند ، خود اجدادي سرزمين و نياكان
تاثيرگذار عوامل از برخي به مختصر بطور كه است آن بر سعي
:گردد اشاره شهر در اجتماعي روابط بر
مختلف كاركردهاي وجود شهري جامعه در:مفرط كار تقسيم
است ناچار فرد هر كه بطوري ميكند ، تشديد را كار تقسيم
يا پيچ همچون امرارمعاش براي و تخصص و حرفه براساس
پي در شامگاه تا بامداد از عظيم دستگاه يك از مهرهاي
ايجاد براي افراد وضعيتي چنين در و باشد وظايف انجام
نخواهند چنداني فرصت يكديگر با عاطفي و نزديك ارتباط
و.مييابد سوق شدن قراردادي سوي به آنها روابط و يافت
محسوستر وضعيت اين باشد يافتهتر توسعه شهري جامعه هرچه
.است
تفكيك سبب شهر در افراد تعداد افزايش:شهر جمعيت افزايش
براساس افراد ، زيرا ميگردد انسانها روابط جزئيشدن و
.ميگيرند جاي شهر اجتماعي نظام قفسههاي در پايگاه و نقش
زندگي نيازمنديهاي رفع جهت به بيشتر افراد بين ارتباط و
.است زودگذر و سطحي افراد اجتماعي روابط لحاظ بدين و است
ميسازد خاطرنشان موضوع اين اهميت به توجه با وبر ماكس"
در آن تراكم و جمعيت زيادي جامعهشناسي ، نقطهنظر از كه
كه افراد روابط و آشناييها كه است معني بدان مجتمع يك
جمعيت افزايش پس ميرود ، بين از است ، همسايگي طبيعت جزو
حساميان ، فرخ)."ميشود اجتماعي روابط در تغييراتي سبب
(ص 48 1358 ،
در كار و كسب و تجارت رونق:پولي روابط و تجارت توسعه
در زيادهطلبي بواسطه را افراد بين مستحكم پيوندهاي شهر
ميگسلد هم از جمعي بر فردي منافع برتريدادن و ثروت كسب
ميگردد ، آنان ميان رقابت و خشونت افراد ، جدايي منجربه و
نگرش تغيير.ميرساند اوج به را فردگرايي درنهايت و
و جهان به نسبت پولي ، اقتصاد جايگزيني بواسطه شهري انسان
كناري به را شخصي روابط "تدريجا آن در موجود پديدههاي
اين حاصل و ميسازد آن جايگزين را پولي روابط و نهاده
.بود خواهد افراد اجتماعي روابط در سستي و تزلزل امر
شغلي ، گروههاي از يك هر شهر در:شهر مكانهاي گزيني جدايي
قسمت در همانندي سبب به اجتماع يك طبقهاي يا ديني قومي ،
تشكيل مخصوص بخش يا كوي و ميآيند گردهم شهر از معيني
چند به خود ساكنان ردهبندي موافق شهر درنتيجه.ميدهند
اقتصادي زندگي آن از گذشته و.ميشود تقسيم متفاوت بخش
معيني محل در حرفهاي موءسسات از بسياري كه ميكند ايجاب
يكديگر كنار در كارخانه و كارگاهها از بسياري و آيند گرد
و مسكوني بخش تعدادي شهر در ترتيب اين به.شوند برپا
.ح.ا).ميآيند وجود به دادوستد بخش و توليدي بخش تعدادي
براساس شهر فضاهاي تفكيك و (ص 286 آريانپور ، 2536 ،
بين تماسهاي نهتنها فرهنگي و اجتماعي اقتصادي ، شرايط
فاصله ايجاد بدليل بلكه ميرساند ، حداقل به را ساكنان
شهري فضاهاي در اجتماعي روابط حلقههاي شهروندان بين
.ميگردد آسيب دچار
را زيادي اختلافات تخصص و شغل عامل دو شهر در:زياد تحرك
يكي درامد چون و ميكند ، ايجاد افراد بين درامد لحاظ از
ميباشد افراد اجتماعي پايگاه تعيين در عمده شاخصهاي از
عاملي كه را اجتماعي پايگاه تغييرپذيري به گرايش ، لذا
توجهي قابل ميزان به است ، اجتماعي تحرك ازدياد در مهم
ناچار به بالاتر پايگاه كسب براي افراد و.ميدهد افزايش
درگير فراواني و گوناگون وضعيتهاي و فعاليتها در روز هر
يكديگر با رقابت به نيز موارد بسياري در و.ميشوند
افراد اجتماعي روابط وضعيتي چنين در كه ميپردازند
افراد ميان ارتباط گسيختن با و.ميگردد رقابت قرباني
خطر به است جامعه سلامت لازمه كه را اجتماعي انسجام
.مياندازد
و فرهنگ تكامل حركت ، منشا اجتماعي روابط كه آنجايي از
پيكر بر مخربي آثار آن فقدان صورت در است انسانها ارتقاي
پراكندگي بواسطه انسانها زيرا ميشود ، وارد جامعه
به لذاكنند كسب را فرهنگي ارتقاي عناصر نميتوانند
شهر در اجتماعي روابط كردن خدشهدار از جلوگيري منظور
:كه است ضروري
تحقيقات انجام با شهري برنامهريزان و جامعهشناسان -1
.رسانند ياري شهري مسائل شناخت در ايران جامعه چارچوب در
مساعدت شهري برنامهريزي به مربوط تصميمگيري هرگونه -2
برنامهريزان جامعهشناسان ، انديشههاي تبادل و صميمانه
.ميطلبد را شهرسازي متخصصين و شهري
شهر ، كالبدي فضاي در تغيير هرگونه ايجاد از قبل -3
شهر سياسي و اجتماعي فرهنگي ، ويژگيهاي پيرامون مطالعه
.دارد ضرورت
و جامعهشناسان شهري ، برنامهريزان از انجمني تشكيل -4
به محلي و منطقهاي ملي ، سطح سه در شهرسازي متخصصين
ارائه و شهري مسائل پيرامون نظرات تبادل منظور
خاصي اهميت از شهرها معضلات رفع جهت در راهكارهايي
.است برخوردار
گروههاي قالب در جوانان و نوجوانان ترغيب و تشويق -5
به دادن اهميت و شهري امور در مشاركت منظور به مختلف
.آنان نظرات
ساختار با متناسب كه تقليدي طرحهاي اجراي از جلوگيري -6
.نيست شهر اجتماعي و فرهنگي
خانقاه ، :نظير شهرها قديمي اماكن از بسياري بازسازي -7
و ارزشها حفظ منظور به...و بازار تكيه ، سقاخانه ،
.گذشته سنتهاي
جانمردي مهوش
:ماخذ و منابع
نامه ،"شهرنشيني و انسان" رحمتالله ، .سروستاني صديق (1
.تهران ، 1369 دانشگاه شماره 1 ، دوم ، جلد اجتماعي ، علوم
مفهوم ،"(1)زندگي از شيوهاي:شهرگرايي" لوئيز ، ويرث (2
منطقهاي ، و شهري مطالعات گروه حساميان ، فرخ ترجمه شهر 2 ،
.1358
تهران ، دهم ، چاپ ،"جامعهشناسي زمينه" ح ، .ا.آريانپور (3
.فرانكلين ، 2536 انتشارات
والدي تك خانوادههاي ميزان بالاترين
است
انگليس به متعلق
چهارم يك "تقريبا آماري ، گزارش يك براساس - اجتماعي گروه
ديگر با مقايسه در كه اند"والدي تك" انگليسي خانوادههاي
.ميشود محسوب ميزان بالاترين اروپايي كشورهاي
لوكزامبورگ ، در مستقر اروپايي ، اتحاديه آمار واحد گزارش
انگليس در اجتماعي تغييرات روند از تيرهاي بسيار تصوير
.ميدهد نشان
"والدي تك خانوادههاي" در والدين گزارش ، اين براساس
همتاهاي از سوادتر كم و فقيرتر جوانتر ، "عموما انگليس
متوسط تعداد "عمدتا و اروپايياند كشورهاي در خود
.است بيشتر انگليس در خانوادهها اين فرزندان
و طلاق افزايش آثار از "عمدتا والدي تك خانوادههاي
گونه اين تعداد گذشته سال دو طي كه است نامشروع روابط
.است رسيده برابر دو به انگليس در خانوادهها
عضو كشور سيزده در سال 1996 آمار براساس گزارش اين
.است شده تهيه سوئد و دانمارك استثناي به اروپايي اتحاديه
شده گزارش درصد انگليس 23 در والدي تك خانوادههاي درصد
كشورهاي ديگر مجموع براي متوسط رقم اين كه حالي در
بيشترين نيز انگليس در طلاق آمار.است درصد اروپايي 14
.داراست اروپايي كشورهاي ديگر با مقايسه در را ميزان
كمتر والدي تك خانوادههاي آمار اروپا جنوب كشورهاي در
اروپا جنوب در.ميشود گزارش اروپا شمال كشورهاي از
قوي هنوز خانوادگي اجتماعي سنتهاي همچنين و مذهبي تعهدات
والدي تك خانوادههاي آمار بودن پايين بر نكته اين و است
.ميگذارد تاثير
تك خانوادههاي والدين درصد اروپا 84 سطح در مجموع در
روزنامههاي نوشته به.ميدهند تشكيل زنان را والدي
وجود والدي تك خانواده ميليون اروپا ، 8/6 سطح در انگليس ،
خانوادهها اين در فرزند نفر ميليون وحداقل 7/10 دارد
در فرزندان جمعيت درصد از 12 بيش رقم اين.ميكنند زندگي
.ميدهد تشكيل را اروپا
متصل ديگران به شمول جهان بشري پيوند با
شويم
بياموزيم؟ را خود داشتن دوست چگونه
ديگران از گويي كه ميكنيم رفتار چنان خود با گاهي
از گويي كه ميكنيم عمل چنان ديگر موارد در و پايينتريم
نفس عزت بودن پايين از نگرش دو هر اينبالاتريم آنها
قرار ديگران با نابرابر موقعيتي در را ما و ميشود ناشي
.ميدهد
رهايي نابرابري قيد از كه است اين سالم نفس عزت هدف
و بپذيريم برابر سطحي در را ديگران و را خود و يابيم
براساس ارتباط برقراري با را كار اين ما و بداريم دوست
آن براساس كه سطحي -ميشود خوانده انساني سطح كه احساسي
انسانها ظاهر از ما.ميدهيم انجام -برابريم ما همه
.ميكنيم توجه همه درون انساني روح به و ميرويم فراتر
كه بدانيم برابر را ديگران و خود ميتوانيم هنگامي
دارد وجود احساسها از شمول جهان و بشري پيوندي دريابيم
پيوند اين و شويم متصل ديگران به ميتوانيم آن با كه
را خود آنكه محض به.ندارد بدتر يا بهتر مراتب سلسله
نه و بالاتر نه -بدانيم برابر ديگران با "حقيقتا
.برداشتهايم پا پيش از را سالم نفس عزت موانع -پايينتر
كه بدانيم برابر را ديگران و خود ميتوانيم هنگامي
دارد وجود احساسها از شمول جهان و بشري پيوندي دريابيم
پيوند اين و شويم متصل ديگران به ميتوانيم آن با كه
.ندارد بدتر يا بهتر مراتب سلسله
طلاق بچههاي
و فرزندان بر طلاق تاثير به جامعهشناختي نگاهي
خانواده نهاد
، والدين كودكان روي بر طلاق مخرب آثار دادن كاهش براي *
نكاتي بايد بگيرند طلاق براي قطعي تصميم اينكه از قبل
كنند تفهيم كودك به مهرباني و محبت كمال در را چند
است كرده پيدا مادر و پدر طلاق تجربهاياز كه كودكي *
نخواهد ازدواج به نسبت خوبي نظر چندان بالاتر درسنين
پيشبيني قابل غير مسالهاي ازدواج او نظر در زيرا داشت
است رواني شديد ضربه نوعي و اعتماد قابل غير و
توصيف جامعه اساسي ركن را آن كه خانواده تعريف در
و زن از شده تشكيل كه دارد وجود اصلي ركن دو كردهاند
آن پايههاي تحكيم و آن تكميل در فرزندان وجود كه مرد
و كم عليرغم كه زناني و مردان بسيار چه.دارند اساسي نقش
كه نابرابريهايي و فرهنگي اقتصادي ، كاستيهايفراوان
و حفظ بهخاطر همچنان اما ميشوند ، متحمل مقابل طرف از
جگرگوشگانشان تا مينهند جگر بر دندان خانواده بقاي
دچار و نبيند آزار روحشان نشوند ، بيسرپرست و آواره
اجتماعي ناهنجاريهاي و ناسازگاريها و عقدهها و كمبودها
موقعيتها بهترين در حتي كس هر براي بههرحال و نشوند
شرايطي هيچ تحت و است زجرآور و سخت بسيار فرآيندي طلاق
را كودكان آسيبهايرواني و طلاق بين رابطه نميتوان
بسياري اصلي عامل خانوادهها ، ازهمپاشيدگيگرفت ناديده
و طلاق.ميرود بهشمار اجتماعي برانگيز بحث معضلات از
برجاي كودكان بر نامطلوبتري اثرات مراتب به جدايي
.خانوادگي مشكلات از مملو خانهاي در زندگي تا ميگذارد ،
نشان شدهاند جدا هم از آنها والدين كه كودكاني بررسي
بسيار كودكان اين به واردشده روحي آسيبهاي كه است داده
و بحث از ناشي منفي تاثيرات شدت كه درحالي است شديد
به توجه با و است زودگذرتر و كمتر بسيار والدين جدالهاي
و قوانين درتدوين كه معتقدند جامعهشناسان موارد ، اين
درنظر را مسائل اين بايد طلاق و ازدواج به مربوط مقررات
اين طلاقشد قائل كودكان براي را حقوقي و حق حتي و گرفت
آن از باشد حل راه آخرين كه مواقعي در نفرتانگيز حلال
بهصورت چيز هر از بيش آنچه ميان اين در اما.نيست گريزي
سرنوشت و وضع ميباشد مطرح انكار غيرقابل و جدي ضرورت يك
و پدر جدايي و طلاق از پس كه است نوجواناني و كودكان
بهويژه ميبينند رفته دست از را خانه امن محيط مادر
تمكن عدم و فرهنگي و مادي فقر كه خانوادههايي فرزندان
مخاطره به را آيندهشان روزمره ، زندگي گذراندن براي كافي
چه هستند ملقب طلاق بچههاي به كه اينان.مياندازد
چرخ لاي لابه در معيشت تامين و زندگي گذر در بسيارشان
و انحراف انواع با اعتياد گسترده تاروپود در اجتماع
سراز نيز آنان از برخي و ميشوند روبهرو بزهكاري
پي در كه دسته آن و ميآورند بيرون دارالتاديبها
بهعلت و مراكز اين در اجباري اقامت چندينبار
در توانا ، و مطمئن سرپرست و حامي نداشتن و بيسرپناهي
حقيقت براين و ميآيند گرفتار بيشمار توطئههاي دام
دچار آيندهشان زندگي در را كودكان اين و دارد تاكيد
آسيبهاي تا است گرديده سعي مقاله اين در.ميكند مشكل
طلاق فرزندان روي بر گوناگون جنبههاي از طلاق از ناشي
و بررسي مختلف روانشناسان و متخصصان نظرات به توجه با
مسائل اين با حدي تا خانوادهها بدينگونه و گردد عنوان
.گردند آشنا
خيلي ازدواج سالهاي اولين در طلاق تعداد آنجاييكه از
طلاق افراد به متعلق بچههاي است ، بعدي سالهاي از زيادتر
عوارض به بنابراين و كمسنوسالهستند "اكثرا گرفته ،
چنين ديرباز از اگرچه.هستند آسيبپذيرتر طلاق ناخوشايند
درك بهتر را طلاق بزرگتر فرزندان كه ميشود پنداشته
نتايج ولي ميپذيرند را آن راحتتر بهگونهاي و ميكنند
جدايي كه والديني كه ميدهد نشان آمده بهعمل بررسيهاي
بهضرر مياندازند تعويق به فرزندانشان بهخاطر را خويش
با خويش دادن وفق فرزندان اين زيرا ميكنند ، عمل آنها
.مييابند دشوارتر را والدين طلاق
انجام طلاق به مربوط نوشتههاي در زيادي مطالعات باولبي
بخصوص مادر و پدر از محروميت كه رسيد نتيجه اين به و داد
ميكند پسيكوپاتولوژي پيدايش آماده را كودك مادر وجود از
رواني اختلالات باشد كمتر طلاق موقع در كودك سن هرچه و
شيرخوار در محروميت اين علائم.است بيشتر و شديدتر حاصله
حالت وجود عدم و افسردگي اشتها ، دادن دست از بهصورت
براي كودك وقتيكهاست محيط به نسبت واكنش دادن نشان
آن است ممكن ميشود مطلع مادرش و پدر ازطلاق اولينبار
به آنچنان است ممكن بچهها از بعضي.نمايد انكار را
كه دهند نشان واكنش مادرشان و پدر طلاق اعلام به آرامي
اختلال دچار عواطف نظر از كودك كه كنند تصور مادر و پدر
ترك را خانه مادر يا پدر اينكه بعداز حتي.است شده
است شده داده تذكر كودك براي موضوع اين بارها و ميكند
برميگردد كي مادرش يا پدر بپرسد آرامي به است ممكن وي
به كودك كردن تشويق.است برنگشته هنوز چرا ميپرسد يا
آشكارا مادر و پدر جدايي به نسبت را خود واكنش اينكه
كنيم نصيحت را او كه اينست از سالمتر بسيار دهد نشان
دادن نشان.بروزندهد را خود ناراحتي يا ندهد نشان واكنش
اجازه او به و ميشود حساسيت رفع باعث كودك در واكنش
بازي.بشود روبهرو صحيحتري بهطور مساله با ميدهد
ميتوانند كودكان آن بهوسيله كه است خوبي بسيار وسيله
اين كمكم و دهند نشان طلاق مورد در را خود احساسهاي
بازيها اين.شود حل آنها براي رواني نظر از بزرگ مساله
درماني محيط يك از خارج يا و درماني محيط يك در ميتواند
دانشگاه از مكدرمات دكتر مطالعات طبقگيرد صورت
خود از غيرعادي آثار بچهها صددرصد "تقريبا ميشيگان ،
تعداد 62 اين از.مختلف درجات به منتهي ميدهند نشان
و هستند منگ "اصلا باشند شده شوكه اينكه مثل بچهها درصد
و عصباني و ميرسند بهنظر افسرده دارند ، خاصي حالت يك
حالت يك و دارند بخصوصي بيقيدي و ميباشند بهانهگير
بچهاي.ميگردد هويدا آنها در بچگيشان سالهاي به رجعت
را ديگر بچههاي اسباببازي است نداشته عادت "سابقا كه
اندازهاي تا كه بچهاي ميكند ، را كار اين حالا بگيرد
.ميكند حالا نكند شلوغ زياد كه ميكرده كنترل را خودش
و ميكند پيدا اوليه سنين به رجعت كمي حال هر در
در خرابكاري به اشتياق است اهميت حائز خيلي كه مسالهاي
ميشوند خرابكار شدت به بچهها اين اكثر كه بچههاست اين
درحقيقت كارها اين و ميشكنند را شيشهها و ديوار و در و
مايلند بچهها اين و اطرافيان توجه جلب براي است كوششي
گاهي.آورند بهدست چيزي دادهاند دست از آنچه جبران در
مادري و پدر به تا كند فرار خانه از كودك است ممكن اوقات
كودك مواقع گاهي و شود ملحق است كرده ترك را خانه كه
تقصير در را مادر و پدر طلاق و كند گناه احساس است ممكن
پدر كه شود معتقد است ممكن نيز گاهي و بداند خود گناه و
او بودن بد تحمل به قادر كرده ترك را خانه كه مادري يا
پيدا شديدي رواني حالت يك بچهها درصد است190 نبوده
است محو كودك "مثلا.كند دخالت روانپزشك بايد كه ميكنند
ميكند گم را خانهاش راه يا و فروميرود رويا عالم در و
سر را كتاب كدام يا و بنشيند كجا نميداند كلاس سر و
از عكسالعملي "ظاهرا بقيه درصد غيره190 و ببرد كلاس
.ميكشند شديدي روحي عذاب باطن در اما نميدهند نشان خود
و ميسازد آسيبپذير و ضعيف را كودك اوقات از خيلي طلاق
از جبراني مكانيسمهاي بردن بكار با كودك ميشود باعث اين
كودكي.كند نيرو و قدرت احساس شديد و بيپروا اعمال طريق
و ميبيند يكديگر دشمن و متخاصم آنچنان را ومادرش پدر كه
بينش و آشنايي هيچگونه مادرش و پدر كه ميكند مشاهده
ناتواني و ضعف دچار ندارند يكديگر احساس به نسبت
رواني نظر از است ممكن نتيجه در و ميشود فوقالعادهاي
احساس بدون بيرويهاي اعمال كه باربيايد طوري كودك
بود نخواهد شگفتي باعث بنابراين دهد انجام گناه و تقصير
و نوجوانان بزهكاري بين رابطهاي تحقيقات و مطالعات كه
.است داده نشان را والدين طلاق
طلاق به نسبت خود خشم دادن نشان در كودكان از عدهاي
و ميكنند استفاده برونفكني رواني مكانيسم از والدين
بازيچه كه ميپندارند ، بيگناهي موجود صورت به را خود
خود ومادر پدر كه كودكي.شدهاند ظالمي و شرور افراد دست
كاري اينكه از ميترسد خيلي داده ، دست از طلاق علت به را
كودكان اين از بعضي.بشود ديگري دادن دست از باعث كه كند
با كه ميسازند مادري و پدر متوجه را خود ناراحتي و خشم
اوقات اكثر نيست دسترس در ديگري زيرا ميكند زندگي او
است والدي خود غضب ، و خشم دادن نشان در كودك اوليه هدف
چه تا اينكه از صرفنظر ساخت مطرح را طلاق مطلب اول كه
بايد كودك به.باشد بوده منصفانه و قبول قابل طلاق حد
صحيح و درست امكان حد تا را خود مادر و پدر كه كرد كمك
بشناسد انسانهايي عنوان به بايد را مادر و پدربشناسد
هم و هستند خوب خصوصيات و صفات داراي هم كه
كمك كودك به حالت اين.دارند خود به مخصوص آسيبپذيريهاي
را غيرواقعي هدفهاي خود ازدواج در بعدها كه كرد خواهد
انتظارات كه داد خواهد را شانس اين او به و نكند انتخاب
اين بر اضافهباشد داشته واقعي جنبههاي مردم از او
مورد در كمبودهايي اگر كه بفهمد و كند درك بايد كودك
اين است موجود او به نسبت آنها دو هر يا ومادر پدر محبت
و پدر در مسالهاي و اشكال كه ميدهد را معني اين فقط
و دارد وجود باشد داشته دوست را خود بچه نتواند كه مادري
محبت و مهر نتواند كودك اين كه ندارد وجود دليلي هيچ
جلب خود به آينده زمان در چه و حال زمان در چه را سايرين
.كند
يكي به نسبت كينه و بدبيني احساس يك هميشه فرزندان اين
خردسال والدين جدايي زمان در اگر بخصوص دارند والدين از
يك كدام كه دارند را سوءال اين هميشه كودكان باشند بوده
دچار سرنوشت اين به اينها چرا و هستند مقصر والدين از
از پس سال نخستين در بخصوص والدين نيز مقابل در شدهاند
فشار و اضطراب دچار و كرده تنهايي احساس شدت به طلاق
با آنان از ملاحظهاي قابل تعداد حتي و ميگردند عاطفي
دليل به والدينميشوند گريبان به دست نيز مالي مشكلات
لحاظ از نميتوانند "غالبا هستند فشار تحت خود اينكه
.باشند خود فرزندان براي اطميناني قابل تكيهگاه عاطفي
طول سال دو "معمولا كه ميشود باعث طلاق از ناشي تشنجات
خود نفس به اعتماد ديگر بار شده جدا شوهر و زن تا بكشد
و پدر.بيايند كنار موجود وضع با راحتي به و بازيابند را
خود فرزندان به معمولي والدين با مقايسه در شده جدا مادر
كمتري ارتباط آنها با و ميدارند ابراز كمتري محبت
كه دارند هم كمتري انتظار آنان از و ميكنند برقرار
در و باشند عاقلانهاي و صحيح رفتارهاي و حركات داراي
نشان كمتري راي ثبات كودكان انضباط و تربيت در مجموع
سرپرستي تحت طلاق وقوع از بعد كودك است بهتر.ميدهند
يافتن تداوم اين وجود با ولي بگيرد قرار خويش همجنس والد
فرايند در عمدهاي نقش نيز ديگرش والد با كودك ارتباط
از بعد "معمولا.مينمايد ايفا وي اجتماعي و رواني رشد
طبيعي.ميگيرد قرار خويش مادر سرپرستي تحت كودك طلاق
تاثيرات خانوادهها از نوع اين در نمودن زندگي است
از ميكند ايجاد كودك رواني سلامت روي بر را عمدهاي
لحاظ از كه كودكاني ساير به نسبت كودكان اين اينكه جمله
هوشي عملكرد هستند يكسان وي با اجتماعي و اقتصادي وضعيت
كاهش آن علت محققان از برخي نظر به كه دارند پايينتري
انجام تحقيقات بنابر.ميباشد خويش پدر با ارتباط ميزان
خود مادر نزد والدين طلاق از پس كه كودكاني حتي شده
دارند مادرشان با محكمتري رابطه "معمولا و ميكنند زندگي
اين.ميشوند مشكل دچار خود رابطه در زمان گذشت با
سلامت و پرورش در مادر و پدر يكسان نقش موءيد يافتهها
.است كودك عاطفي
و پدر نزد كه كودكاني تمام كه كرد ادعا نميتوان "قطعا
دورند به عاطفي تزلزل هرگونه از ميبرند سر به مادرشان
را مشكلاتي آنها از معدودي تعداد فقط كه گفت ميتوان اما
.ميكنند تجربه هستند روبهرو آن با طلاق بچههاي كه
قبل والدين كودكان روي بر طلاق مخرب آثار دادن كاهش براي
را چند نكاتي بايد بگيرند طلاق براي قطعي تصميم اينكه از
عبارتند كه كنند تفهيم كودك به مهرباني و محبت كمال در
درك ميزان و سال و سن به توجه با طلاق علت درباره -از1
در منطقي دلايل ارائه.بدهند را لازم توضيحات او به كودك
مساله با وي سازگاري ميزان در شاياني كمك كودك فهم خور
رخدادي چه منتظر كه كنند تفهيم كودك به -كرد20 خواهد
بخواهد وقت هر كه بدهند را اطمينان اين او به و باشد
سازند مطمئن را كودك -ببيند30 را خود والدين ميتواند
برقرار و محفوظ هميشه براي مادرش و پدر با او رابطه كه
طلاق علت خصوص در اگر كه كرد فراموش نبايد.ماند خواهد
آن براي را علتي خود آنها نشود داده توضيح بچهها به
لازم.بيفزايد روانيشان مشكلات بر است ممكن كه ميتراشند
لحاظ از كودكان روي بر طلاق تاثير كه ميباشد ذكر به
است ممكن پسر مثال عنوان به دارد تفاوتهايي نيز جنسيت
او ناآگاهانه و آگاهانه آرزوهاي علت به پدرش كند احساس
مادر كه موقعي است ممكن هم دخترها و كرده ترك را خانه
در.باشند داشته را احساس اين شبيه ميكند ترك را خانه
به ميشوند بزرگ پدر بدون كه پسراني پايينتر سنين
به كلي طور به و خود سن به مربوط اسباببازيهاي
به بيشتر و ميدهند نشان كمتري علاقه پسرانه فعاليتهاي
آنها خصيصه اين كه ميپردازند ديگران با پرخاشگري و تندي
حضور زندگيشان در پدر كه است پسراني از بيشتر مراتب به
.دارد
رشد پدر حضور بدون مدرسه از پيش دوران در كه پسراني
كنار در را دوره اين كه آنهايي با مقايسه در يافتهاند
كمتري مردانه رفتارهاي و علائق از گذراندهاند پدر
مقايسه در دورند پدرانشان از كه هم دختراني.برخوردارند
خود تحصيلي امور در ميكنند زندگي پدر با كه آنهايي با
عملكرد شناختي اندازهگيريهاي در و مدرسه و خانه در
يك وجود با مسائل گونه اين البته ندارند خوبي چندان
.ميشود حل حدي تا فهميده و صالح ناپدري يا جانشين
آنها پدر كه ميكنند زندگي خانوادههايي در كه پسراني
ميباشند مادر سرپرستي تحت ايشان نتيجه در و هستند غايب
بيشتري ضداجتماعي رفتارهاي پسران ساير با مقايسه در
در بزهكارانه اعمال انجام ميزان ، همچنين ميشوند مرتكب
كه است پدر نبودن آن علت كه ميباشد بالاتر آنان بين
.بگيرد برعهده را خانه رهبري مسئوليت
پسران بويژه فرزندان كه دادهاند نشان تحقيقات از بسياري
افسردگي دچار ازهمه بيش طلاق از بعد بلافاصله كوچكتر
در كه فرزنداني با مقايسه در "عموما آنان اما ميشوند
زودتر مراتب به دارند بيشتري سال و سن مادر و پدر زمان
اثرات كل در.دهند وفق جديد وضعيت با را خود ميتوانند
از بيشتر مراتب به جوان دختران بر مادر و پدر طلاق مخرب
برابر در پسران كه چرا است جوان پسران بر آن اثرات
شد ذكر كه همانطورهستند قويتر مراتب به محيطي فشارهاي
ميباشد آنها تحصيل هنگام كه والدين طلاق موقع در كودكان
من ميگذارد آنها تحصيلي وضعيت بر جبرانناپذيري ، اثرات
ترك سالانشان و همسن برابر دو طلاق بچههاي اينكه جمله
و تحصيل ترك كه ميدهد آمارنشان ، البته ميكنند تحصيل
و است دختران از بيش پسران در پرخاشگرانه رفتارهاي بروز
و ميگريزند مدرسه از خود همسالان از بيشتر كودكان اين
روزها است طلاقممكن بچههاي از بعضي.ميشوند تنبيه
آنجا در ديروقت تا و بروند مدرسه به ديگران از زودتر
اين به و بگيرند را معلم وقت از مقداري شايد تا بمانند
دكتر.كنند جلب خود به را او توجه بيشتر ترتيب
در كه تحقيقاتي پي در است روانشناسي متخصص كه برندبرسونگ
:كه است رسيده نتايج اين به داده انجام طلاق بچههاي مورد
شدهاند جدا والدينشان كه نمراتكودكاني ميانگين -1
زندگي طبيعي خانوادههاي در كه است كودكاني از پائينتر
نظر از اجتماعي روابط در كودكان اين تفاوت -ميكنند 2
با مقايسه در گوناگون رفتارهاي در همچنين و جسمي سلامت
نميتوانند كودكان اين -است 3 مشخص خوبي به كودكان ساير
بنابراين كنند استفاده كامل بطور خود يادگيري توانايي از
درس ساعات در آنها -ميگيرند 4 پائينتر نمرات هميشه
انجام در حتي و ميكنند شركت كلاسي فعاليتهاي در كمتر
را خودشان ديگر شاگردان با مقايسه در هم مدرسه تكاليف
سعي شده جدا والدين كودكان -نمياندازند 5 زحمت به زياد
به وادار را ديگران يا و بريزند برهم را كلاس ميكنند
در خشونت ميزان معتقدند معلمين -بكنند 6 خلاف كارهاي
شدهاند جدا يكديگر از والدينشان كه پسرهايي و دخترها
آشكار بيشتر را خشونتشان پسرها فقط است مشابه "كاملا
.ميكنند
باشند تماس در دانشآموزان والدين با هميشه بايد معلمين
احتمال و خانوادگي ازبحرانهاي آنان با گفتگو و بحث ضمن و
اطلاع قبل از است آمدن پيش جريان در برايشان كه جدايي
فرصت دارند كودكان احساسات از كه شناختي با تا كنند پيدا
داشته آنان ساختن آماده و موضوع كردن مطرح براي كافي
هر در و بود صبور بچهها اين برابر در بايد.باشند
با متناسب و انفرادي طور به هستند كه حالتي و موقعيت
به كمك راههاي از ديگر يكي.كرد برخورد آنها احوالشانبا
والدين بين صميمانه و نزديك رابطهاي كردن برقرار كودكان
را رابطه اين است ضروري امري واقع در كه است معلمين و
به آنها از يك هر يا و مادر و پدر با همزمان ميتوان
مدرسه مسئولين آنكه ديگر مهم مطلب.نمود برقرار تنهايي
صلاحيت والدين از كداميك به كه باشند اطلاع با بايستي
حال هر در ، زيرا است شده سپرده كودك از سرپرستي قانوني
است صلاحيت فاقد كه مادري يا پدر كه دارد وجود امكان اين
بوجود ديگري ومشكلات بنمايد ازمدرسه كودك بردن به اقدام
.آورد
موارد اكثر در طلاق بچههاي مورد در كه ديگري مشكل
پدر.ميباشد مادر و پدر مجدد ازدواج ميشود مسالهساز
دوستي طرح جديدي مرد يا بازن اگر گرفته طلاق مادر يا
بهتزدگي ، حالت نظير واكنشهايي سبب آشنائيها اين بريزند
سخت يكطرف از كودك.ميشود كودك در غضب و خشم حسادت ،
ميكند زندگي پدر با اگر مثال طور به كه كرد خواهد كوشش
زندگي مادر با اگر بالعكس و نشود آشنا جديدي زن با پدر
اين با زيرا نريزد دوستي طرح جديدي مرد با مادر ميكند
مخاطره معرض در را خود وامتيازات وضع دوستيها نوع
سوءال اين دوستيها اين به نسبت ديگر طرف از.ميبيند
مادر يا پدر است ممكن حد چه تا كه ميشود مطرح او براي
و تشويش باعث اين و باشند داشته ازدواج مورد در تمايل
پدر جديد آشنائيهاي به نسبت كه كودكي.ميشود او نگراني
ممكن است شده حسادت دچار ديگري مرد يا زن با مادرش يا و
يا پدر اگر كه شود خاطرنشان او به مادر پدريا طرف از است
كامل را خانه محيط ديگر يكبار جديد ازدواج با مادرش
از است ممكن نيز او برد خواهد لذت زندگي از او و ميكنند
بهرهمند داشت خواهد مادرش يا پدر كه خوشآيندتري حالت
ازدواج گرفتهاند طلاق يكديگر از كه مردي و زن براي.شود
سعادت و عشق به اميد و جديد تعهدات پذيرش منزله به مجدد
ازطلاق پس كه هستند آنها فرزندان اين اما است دايمي
نيز والدين و ميشوند طردشدگي حس و خشم غم ، دچار والدين
به كمتر و ندارند كودك به توجهي چندان مجدد ازدواج از پس
آنها درسي برنامه از خارج فعاليتهاي يا و تحصيلي وضعيت
ادامهتحصيل براي بچههايي چنين ضمن در ميدهند اهميت
كه وقتي.ميكنند دريافت مادر و پدر سوي از كمتري مساعدت
روحي فشار بازهم كنند ازدواج "مجددا شده جدا مادر و پدر
مادر.ميگردد پديدار فرزندانشان زندگي در ديگري عصبي و
همديگر با خوبي رفتار داراي ازطلاق بعد كه دختراني و
يكديگر با ناسازگاري مادر ، مجدد ازدواج از بعد ميباشند
"معمولا كه پسران كه است حالي در اين و ميكنند آغاز را
شديدي بيقراري و اضطراب دچار والدين طلاق از بعد
بيشتري آرامش از ناپدري يك كردن پيدا از بعد ميشوند
.ميگردند برخوردار
مورد كودكان درروحيه را طلاق تاثير مختلف طرق از گرچه
داشت دور نظر از نبايد حال هر به ولي داديم قرار بررسي
است كرده مادر و پدر طلاق از كه تجربهاي از كودك كه
نخواهد ازدواج به نسبت خوبي نظر چندان بالاتر درسنين
پيشبيني قابل غير مسالهاي ازدواج او نظر در ، زيرا داشت
خطر.است رواني شديد ضربه نوعي و اعتماد قابل غير و
وجود مادر و پدر طلاق از حاصل كودك راه سر در كه ديگري
واكنشهاي و حالت همان "عينا او است ممكن كه است اين دارد
ازدواج در دادهاند انجام مادرش و پدر كه را بيمارگونه
رواني واكنشهاي مورد در طلاق بزرگ نقش.كند تكرار خويش
بايد همواره و است خاصي اهميت داراي طلاق برابر در كودك
از دسته اين با خردمندانهاي صورت به و علاقهمندي با
زيادي آنهااهميت عاطفي نيازهاي.شويم روبهرو كودكان
كمك ميتواند نيازها اين به نسبت صحيح بينش و درك و دارد
زندگي در سازندگي و پيشرفت و سالم شخصيت تشكيل در موءثري
اعمال و خانواده قانون و حقوق بيترديد.باشد آنان آينده
اصلاح قانون خانواده ، بنيان حفظ منظور به آن در تغييراتي
از ميتواند آن اجرايي جنبههايي تقويت و طلاق مقررات
اثر و كند جلوگيري شدنها پاشيده هم از و ازطلاقها بسياري
نظير رابطهاي است قادر پدر نه كه بپذيريم را واقعيت اين
مادر نه و كند خلق ميباشد برقرار فرزند و مادر بين آنچه
اجتماعي مددكار و بگيرد فرزند براي را پدر جاي ميتواند
والد مناسبات ايجاد توانايي نيز والد غير سرپرست هر يا و
لطمه چه طلاق كه درمييابيم ندارد را فرزند و
تحقق براي بنابراين ميزند كودك به جبرانناپذيري
با انسانهايي "كلا و نوجوانان و كودكان از مملو جامعهاي
مسايل به پيش از بيش بايد نفس به متكي و روان سلامت
گسسته ازهم خانوادههاي در كودكان وضع به بخصوص و كودكان
پديده با كافي آگاهي و بينش با بايد مسئولين.شود توجه
و نمايند برخورد است افزايش به رو متاسفانه كه طلاق
پس كودك اقتصادي وضعيت تامين و پيشبيني بر علاوه همچنين
تامين و پيشبيني به قادر مناسب قوانين مدد به طلاق از
.باشند نيز خانوادهها اين كودكان رواني عاطفي ، نيازهاي
در جامعه افراد آگاهيهاي بردن بالا درصدد بايد علاوه به
و بهداشت در خانواده گرم كانون موءثر و مهم نقش مورد
پدران توسط نيازها اين تامين لزوم و كودكان رواني سلامت
جامعه در طلاق ميزان كاهش و خانواده محيط در مادران و
كانون مواهب از محرومان تعداد از وسيله بدين تا باشند
.بكاهند خانواده گرم
پيغمبرزاده مهدي سيد
متن در آن ترجمه كه خارجي منابع بر علاوه:ماخذ و منابع
است شده استفاده نيز زير فارسي منابع از است موجود مقاله
عظيمي سيروس دكتر:كودك روانشناسي.1
مهشيد ترجمه ديگران ، و ساسن هنري:كودك شخصيت رشد.2
ياسايي
تمدن تورانداخت ترجمه تابير دكتر طلاق ، بچههاي.3
|