بيستم قرن هنر تكامل و اروپا شرق هنر
كتاب معرفي
كند؟ بازي بايد چگونه فرشته
عماد خواجه شعر ارزشهاي
بيستم قرن هنر تكامل و اروپا شرق هنر
جهان هنري اخبار
نفت بشكههاي بستهبندي (POP ART) پاپ هنر بارز نمونه
(9/1958) فر كريستو توسط
هنرمند دويست آثار از اثر شامل 700 بزرگي نمايشگاه
-اروپا" عنوان با (بيستم قرن هنر پيشگامان) آوانگارد
.شد برگزار آلمان "بن" شهر در "اروپا
مربع متر كه 4000 نمايشگاه اين فوكوس ، مجله نوشته به
از نه را آوانگارد هنر بار اولين براي دارد ، مساحت
و شرقي اروپاي هنرمندان نظر از بلكه آن ، غربي ديدگاه
ميرسد ، نظر به.است داده قرار عموم ديد معرض به ميانه
نظرها نقطه بعضي بايد عظيم ، نمايشگاه اين از ديدار از پس
به امروز به تا زيرا نوشت ، دوباره مدرن هنر تاريخ در را
و شده نگريسته غرب جنبه و ديدگاه از اروپا اخير قرن هنر
ضعيف نسلي قاره ، مياني و شرق قسمت در كه بوده براين فرض
.ميكنند زندگي خلاقيت و توان فاقد و
وجود با كه است بزرگي هنرمندان از تجليل نمايشگاه اين
زيستهاند ، غرب در سالها كه آن دليل به شرقيشان ، منشا
مانند.آشناست و افتاده جا هنر دوستداران براي نامشان
ظرافت كه رومانيايي تراش مجسمه "برانكوزي" ،"كاندينسكي"
"كريستوفر" ،"واسارلي" است ، فراواني شهرت داراي ستونهايش
جمله از ميكند بستهبندي هنرمندانه را ساختمانها كه
افتتاح و تعمير از قبل را برلين شهر در تاگ رايش ساختمان
"شاگال -مارك" مهمتر همه از و گذارد همگان ديد معرض به
فقط ولي مرد ، آنجا در و زيست فرانسه كشور در عمر همه كه
روسيه مادريش سرزمين از خويش خاطرات و تصورات و صحنهها
نامهاي به اسامي اين كنار در.كرد ترسيم را سفيد
و بيشتر بعد به دهه 70 از كه برميخوريم نيز هنرمنداني
،"مالوويچ" مانند يافتهاند ، محبوبيت غرب سمت در بيشتر
كيفيت نظر از هيچ كه نامهايي يا و "تاتلين" يا "رودشنكو"
به فقط اما نميآورند كم نامبردگان ديگر از هنري آثار
آشنايي آثارشان و آنها با عموم و رسيدهاند فن اهل گوش
"كوربو" خانم لهستاني پيكرتراش هنرمند مانند.ندارند
"سيورليونيس" ليتواني اهل سمبوليست يا و (18981951)
.(18831961) چك عكاس "ورتيكول" همچنين و (18751911)
پيكرتراشان ، و نقاشان آثار بر علاوه نمايشگاه اين در
اطلاعات كسب و بيشتر بينش و درك براي نيز را قسمتهايي
شرق بلوك موسيقي و تئاتر فيلم ، ادبيات ، معماري ، به بهتر
پركردن و خلا جبران براي و دادهاند اختصاص سابق
چهار در نيز (كاتالوگ) ويژهنامهاي احتمالي كمبودهاي
.است نمايشگاه مكمل كه شده منتشر جلد
و شده برآورد مارك ميليون ده ماموتآسا پروژه اين مخارج
پرداخت بايد گذشته اشتباهات جبران براي كه است قيمتي
مقابل نقطه "دقيقا "اروپا -اروپا" نمايشگاه.ميشد
سال از غرب هنر" نام با و قبل سال كه 18 است نمايشگاهي
در اينك.شد برگزار پرسروصدا بسيار و "بعد به 1939
.ميرسد نظر به جانبه يك و پسندانه خود بسيار مقايسه
از استفاده فاصله اين در كه "آوانگارد" زيرنويس انتخاب
"كاملا نيز شده ممنوع هم كمي هنر ، با ارتباط در آن
با كلمه اين از كه زماني زيرا است ، شده انجام آگاهانه
به آن سازنده و راستين اركان ميشد ، استفاده فراوان ميل
برپايي از غرض ولي.بودند كار مشغول كه داشته تعلق آنسو
نيست قرار و نبوده غربي هنرمند و هنر محكوميت نمايشگاه ،
نمايشگاه سوژه همچنينگيرد صورت اقدامي آنها عليه كه
بر آن تاثير بيشتر بلكه نيست اروپا شرق در هنر معرفي
.است بيستم قرن هنر رشد و تكامل
هنر با كه است مختلف قسمت يازده داراي نمايشگاه اين
از پس و شده شروع قرن چرخش زمان در سمبوليسم و آبستره
به (كنستروكتيويسم) ساختاري هنر و كوبيسم از گذشت
.ميرسد سوررئاليسم
رده هنر يا و مختلف مليتهاي براساس نمايشگاه تقسيمبندي
خلقت و تقريبي ساخت زمان برپايه بلكه نيست ، خاص نژاد و
را خود جاي هنر قسمت ، دو در اماميباشد آثار اين نادر
اجتماعي واقعگرايي.است داده اجتماعي ساختار به
اسكلتبندي استحكام براي بالا از آنچه يا و (سوسياليسم)
(اورژينال) اصلي تابلوهاي بجاي ميشد ، ديكته كمونيسم
هنري وسيله اين به و درآمدهاند نمايش به اسلايد ، توسط
كنار در بود شده تبديل حكمرانان قدرت ابزار به كه منفور
ختم و گذارده بحث به ميباشد ماندگار اعتبارشان كه آثاري
.ميشود
اهل آرشيتكت "كوليبال استانيسلاو "را نمايشگاه معماري
و چوبي تنديسهاي به بيشتر كه است داشته عهده به پراگ
هزارلا مانند و دارد شباهت ميسازد كه جعبهواري
گماردن با كه ميپيچاند خويش خم و پيچ در را بينندگان
وي.واميدارد جهت تغيير به را آنها راهشان سر بر موانعي
.ميگذارد نمايش به كوچك سطوح بر را هنري آثار آگاهانه
در كه آنچه از ظريفتر ابعادي داراي اصلي نقشهاي كه بخصوص
.هستند ميرسد ، نظر به كاتولوگ
يك ديد سال دهها تغيير باعث است مدعي كه نمايشگاه اين
اداره اقتدار با بايد بود ، خواهد هنري آثار به جانبه
لهستان هنر پير و بزرگ مرد از دليل اين به و ميگرديد
وي كه بود سرنوشت بازي.شد كمك درخواست "استانيسلاوسكي"
فرانسه كشور در بود مايل كه را برنامهاي چنين پيشنويس
داراي 78 "استانيسلاوسكي".باشد داشته جيب در كند ، اجرا
تاكنون پيش سال از 25 كه است لودز موزه سرپرست و سن سال
و هنر تاريخ استاد وي.ميكند اداره موفقيت با را آن
آثار پاي توانست كه است سابق شرق بلوك در هنرمند تنها
و كند باز غربي كشورهاي موزههاي به را لهستان هنرمندان
هرچه آشنايي خاطر به را غرب اساتيد از بزرگي مجموعه
.بگذارد آنها ديد معرض به هنرجويان و هنر دوستداران بيشتر
آثار با نمايشگاهي برپايي پيشنهاد بار اولين وي
طرف از و سال 1991 در را اروپا شرق آوانگارد هنرمندان
بسيار و كرد دريافت "لمبروك -ويلهلم" موزه ، سرپرست
.بخشد تحقق آن به توانست بالاخره كه است خرسند
و بيپروا بسيار ، تجربيات داشتن دليل به "استانيسلاوسكي"
هنر بعد به سال 1981 از غرب هنر":ميكند صحبت مستقيم
شرق آثار كه خوشحالم بسيار.است هنر به توهين بلكه نيست
قرار آنها تحسين مورد و بازديدكنندگان توجه مورد چنين
را هنرمند يك نام حتي نتوانست هيچكس كه وجودي با.گرفت
."نمايد ادا صحيح
بلازه كريستف :نوشته
آراسته -گل لادن :ترجمه
كتاب معرفي
تنهايي روزن از
تومان قيمت600 *
اول:چاپ نوبت *
ابرش :ناشر *
شمارگان2000 *
چاپ1378 سال *
فرهادي قدرتالله شعر مجموعه نخستين "تنهايي روزن از"
بر تسلط براي وي تكاپوي از نشان خوزستاني جوان شاعر
در او پرسهزدن از ميتوان را تكاپو اين.دارد شعر عناصر
سپيد شعر تا گرفته غزل از شعر ، متفاوت "كاملا قالبهاي
تجربههايش همه شاعر بود بهتر شايد همه اين با.دريافت
اين.نميكرد عرضه سپرده ، چاپ دست به كه كتابي در را
چاپ در قدري شاعر اگر باشد ، زيباتر ميتوانست مجموعه
.ميكرد عمل گزيدهتر و ميداد خرج به خست اشعارش
/دلم دشت نرگس..":ميخوانيم را او شعر يك از پارهاي
/لگد گشته گلي برگ مادرم بوتهخار ، پدرم /نسترن تبار از
وزش /گاه به گاه /مرا و /جوي سينه از خوردهام غم شير
"...بود ترنمخوان و جنبان مهر /نسيم كه يا شبي باد
كند؟ بازي بايد چگونه فرشته
خوانندگان نقد
صفحه 10 جماديالاول با 10 مطابق مرداد تاريخ 31 در
آيا" عنوان تحت مطلبي همشهري روزنامه "هنر و ادب" ستون
.رسيد چاپ به "بود؟ بلد را بازي قواعد
رابطه از اعم رابطه نوع هر كه است شده متذكر نويسنده
و قاعده داراي دوستي و زوجين معشوق ، و عاشق پدر و فرزند
به را بازي است قادر برتر تفكر و انديشه يك و است قانون
را او و داده فرشته به صفر نمره جهت اين از و بگيرد دست
نقش در نيست قادر فرشته كه چرا.است كرده اعلام رفوزه
دهد قرار شرايطي در را مقابلش ، طرف دختر و معشوق همسر ،
كه است حق آيا است ، اين سوءال.كند بازي او ميل مطابق كه
استعداد عدم دليل به فقط بسيار تواناييهاي داشتن با زني
بايدتمام آيا شود؟ اعلام رفوزه اجتماعي برخورد روش در
كه فرض شود؟بر بياستعدادي مورد يك فداي توانمنديهايشان
هم را استعداد اين بسيار ، كوشش و تلاش با ما ، فيلم فرشته
اين و رفته دست از زمان اين جوابگوي آيا ميآورد ، دست به
باشد؟ ميتوانست كسي چه عصبي فشارهاي و روحي صدمات همه
عشقورزي استعداد كه شود مردي عاشق نداشت حق فرشته آيا
صدمات تحمل با بايد فرشتهها و فرشته چرا.باشد داشته
درآورد ، پاي از راه نيمه رادر آنها شايد كه زياد بسيار
ميكنم ، سوءال شما بكشند؟از دوش به را ديگران تقصير و گناه
ديگري و باز ميداني در يكي كه دونده دو بين تفاوتي آيا
خستهتر كداميك نميبينيد؟ ميدود ، مانع از پر ميداني در
راه دومي دونده اگر ميرسد؟ مقصد به ديرتر و شكستهتر و
برايش همه كه اينجاست جالب و ميبرد را مسابقه برود ، هم
دونده خيلي ميكند باور هم خودش كه آنقدر !ميكشند هورا
!است
استعداد ، يك اين تنها نه كه زيادي مردان همه اين چرا
زجركش همه اين ندارند ، هم را ديگري توانايي هيچ بلكه
اجازه دارند ، حق بياستعداد ، مردان همين چرا نميشوند؟
كه جا هر دارند حق خودشان برويمولي كار سر ما ندهند
ما اجازه بدون را ما گوشههاي جگر حتي و بروند خواستند
بند كجا هيچ به دستمان ما و كنند خارج كشور از و بردارند
بازي ميداند مرد) نوشتهايد اينكه مورد در نباشد؟البته
و ميخواهد كمك فرشته از "مرتبا لذا ميدهد ارائه بدي
در را ديگري بازي يعني كند درك را او كه ميكند اصرار
ذهني فضاي كردن آرام به كه بازياي دهد ، ارائه او مقابل
فرشته چيست؟ احمد مقصود شما نظر به آيا(.شود منجر مرد
آرام مرد ذهني متشنج فضاي كه كند بازي ميتواند چگونه
وقتي او؟ غيرمعقول خواست مقابل در شدن تسليم جز به شود؟
چكار بايد فرشته بود !عشق از ناشي تماميتخواهي مرد درد
ميكرد؟
كشاورز صديقه
عماد خواجه شعر ارزشهاي
و زيباشناختي ارزشهاي و آثار زندگي ، درباره پژوهشي
(پاياني بخش) كرماني فقيه عماد خواجه غزلهاي مضموني
:چهارم نمونه
نبود محتشمي هر درويشي ، شايسته
نبود محترمي جز دل ، زكام محروم
عالم از شو محو گو ما ، وجود بنياد
نبود رقمي ما از هستي ، ورق بر تا
زناكامي مگريز بايد ، دلت كام گر
نبود غمي كه را آن حاصل ، نشود شادي
دم محبت راه در او ، با نزد كه هركس
نبود ندمي از را ، غير او زحيات حاصل
ليكن بتان هستند عالم ، بتكده در
نبود صنمي هر در جانبخشي ، و دلداري
:پنجم نمونه
ميطلبند ما عالي مرتبه كس ، همه
ميطلبند دوا و ندارند درد از خبر
ميخواهند صفا و عرفان و ، نه تقوي و علم
ميطلبند لوا و تاج و نه ملك و لشكر
ميرانند سخن و كند زبان تيغ را همه
ميطلبند لقا و كور دل ديده را همه
بين سليماني تخت و نگر شاهي در
ميطلبند هوا باد و دمن زخاك كه
از نمونهاي دارد ، جالبي و قوي انتقادي بار كه ابيات اين
در كه است عماد خواجه هنرمندانه و غيرمستقيم انتقادهاي
در را شاعرانه انتقاد عالي نمونههاي موءثر ، بسيار كيفيتي
و باريكي ضمن در فارسي ، شعر و غزل تاريخ ادوار تمام
:غزل همين ادامه.است كرده خلق مضمون ، زيبايي
ميورزند ورع افتاده مصطبه در مست
ميطلبند خدا آورده بتكده در روي
ميجويند كرا كه نداند خانه اين در كس
ميطلبند كرا كه نگويد كوي اين در كس
عماد پاك شوي چه باطن به زمره چنين با
ميطلبند صفا و ندارند انصاف زانكه
و برندهتر هم اين از عماد انتقادهاي و تعريضها البته و
و منتقد و زيبا زبان "اساسا نگارنده ، نظر به.است زيباتر
ديوان در ميتوان نمونهاي هر از بيش را حافظ سخرهگر
عماد اقتفاي به بيترديد حافظ كه گفتيم.ديد فقيه عماد
زير ، در ششم نمونه.است ميكرده اقتباس او از و ميرفته
اجتماعي مسائل طرح در عماد رندي نشاندهنده كه است غزلي
:اوست روزگار در سفلگيها به انتقاد و
جوش نيم شراب جام يك به زد ما ساقي
فروش جو گندمنماي خرمن در آتشي
مي ز كردندي توبه جوانان دستش بر كه آن
ميفروش پير پيش پارسايي از كرد توبه
خطيب دوش بر دوش نشستي ، مسجد در كه وان
دوش به مجلس از ميبردندش كه ميديدم دوش
ما ديوار و در از ميتراشيد صورت كه وان
زهوش زيبا صورتي بردش كه ديدي عاقبت
برون آوردي حلقه مردم گوش كاز زاهدي
گوش حلقه غلام شد را ما شيرين شاهد
به عماد ، خواجه نيز زير نمونه در نمونهها ، اين بر علاوه
مضمون و انديشه از بخشي كه ميكند دعوت رندانه خوشباشي
نزد در انديشه اين البته و است بوده او سبك و دوران شعر
يكي هرحال به ولي نيافته تعميق و گسترش حافظ قدر به او
و عمر به توجه عماد ، ديوان در مهم و جذاب نكات از
دوپهلو زباني در كه است لذايذ از تنعم و وقت از بهرهوري
.ميشود ارائه ايهامات و بياني نكات از سرشار و
:هفتم نمونه
ملمعكش دلق بر رندي رقم صوفي ،
كش مرقع زير در ميصافي ابريق و
بيهوشي مجلس در نوشي ، طرب جام چون
كش مضيع عمر بر فراموشي نيرنگ
افروز خاص خلوت در درويش مشعله گه
كش مجمع حلقه در مويش سلسله گه
دلبرنه رخ بر رخ ساغرنه ، لب بر لب
كش مرصع جام گه نه ، معنبر شمع گه
رندانهاي بسيار مضمون كه نمونهوار غزل اين در همچنين
.ميكند تحقير و تخفيف را ريايي زهاد و دارد
:هشتم نمونه
خواص گزيده باده از ساقي
خاص خلوت اهل بر ده ، قدحي
ندهد هيچكس ميپخته جز
خلاص زغصه را ، خام زاهد
مجمر بر عود و جام در باده
رقاص شاهدان و ساز بر چنگ
ميخواران خون بريزند گر
قصاص نه بود بركسي ديت نه
عوام قبول معنياش ، و صورت
خواص پسند باطنش و ظاهر
و ناملايمات جنگ به عماد خواجه مضاميني ، چنين با
را خود هنري اعتلاي و ميرفته خود روزگار نابسامانيهاي
نمونهاي براياست ميكشيده رخ به بياني موزون صورت در
بسيار سوم بيت در و دارد مشكل قافيهاي كه زير غزل ديگر ،
.ميباشد توجه قابل است شده رندانه
:نهم نمونه
مروق زلال آن ساقي اي قدح در بريز
ناحق به خلق خون نريزيم و ميخوريم كه
آيم ميكده به اگر تهيدست فقير من
ازرق جامه باده جام گرو ، كنم مگر
بين دلشدگان بزم و عشاق مجلس به بيا
الخ...رونق و طراوت بدين نباشد روضه باغ كه
گرايش كرماني ، فقيه عماد خواجه گفتيم "قبلا كه همانطور
ملامتي زهد اين مثنويهايش در و است داشته ملامتيه به
و رندي نفع به ملامتي عقايد غزلهايش در اما.است آشكارتر
تبليغ هم باز حال اين با ولي.ميشود تلطيف خوشباشي
ايهامات و استعارات و كنايات گوشههاي از ملامتيگري
.ميتراود غزلهايش
بالغ شايد و است سرشار و متنوع فقيه عماد غزليات وزنهاي
.(!نگارنده تقريب به البته) بشود بيشتر و عالي وزن سي بر
ابيات بيشتر.است مضموني چند "ماهيتا و پرنكته او غزل
ابيات گاهي اما ميباشد ، كامل معناي مفيد و مستقل
كلي بطور وزنها ، .ميشود ديده غزلش در هم موقوفالمعاني
مضمون با متناسب و است روان و دلكش غزلهايش درصد در 95
را بلند و طولاني وزنهاي گاهي اما شدهاند ، انتخاب
فراتر اين از اما ;نمونهها اين در جمله از برميگزيده ،
:ميكند رعايت غزل در را زيبايي حد و ميرود
جانان روي مراد به نديدم ، چون خسته من -
پاسبانان چو شب همه كويش ، مقيم شدهام
:يا
است بوسيدني تو زنخدان سيمين سيب
است چيدني گلي تو وصال گلستان وز
:است كرده امتحان و پسنديده را كوتاه خيلي وزنهاي هم گاهي
گرفتم ساغر دلبر ، دست از
برگرفتم دل ديگر ، وزخويش
نهادم بر در را ، ريا و زهد
برگرفتم در را ، دلربا وان
رستم زهد از مستم ، كه اكنون
گرفتم ساغر شكستم ، توبه
را متعادل و متعالي و دلچسب وزنهاي همان "عمدتا اما
تاريخي طول در و پسنديدهاند و خوب همه كه برميگزيده
غزل تاريخ در مرتبه و مقام اين به و خورده تراش طولاني
نهايي تكوين در مهم نقشي فقيه ، عماد.رسيدهاند فارسي
مقام فهم در نكته يك همين و داشته هشتم قرن در غزل
.ميكند كفايت بياني موزون هنرهاي و شاعري در او ارجمند
كن گدايي ارمفلسي ، دل ، اي
كن خودنمايي رنج چاره
خرد پير به ده اخلاص دست
كن ريايي توبه از توبه
رضوي مسعود سيد :نوشته
|