رويا و مهاجرت نژاد ،
ترجمه آلنده ، ايزابل نوشته ،"بخت دختر" كتاب به نگاهي
امرايي اسدالله
همراه "بخت دختر" كتاب با "آلنده ايزابل" نام وقتي
دختر:ميشود تداعي كلمه دو اين جادوي بياختيار ميشود ،
"ارواح خانه" فلاشبك ، يك در سپس ، و سرنوشت به اشاره بخت ،
انتظار ، از دور آينده آن ، دنبال به و ميآيد ياد به
هر كه كابوسي.پينوشه ديكتاتوري و شيلي بر نظاميان حكومت
همچون وي ، آثار در بعدها اما شد منجر آلنده تبعيد به چند
خلق را داستاني لحظههاي نابترين و كرد عمل "رمز كلمه"
.كرد
منظر از موضوع ، اين درباره بخواهيم اگر بنابراين
قدرت به شايد ;گفت بايد كنيم قضاوت "جادويي رئاليسم"
بتواند آلنده بعدها تا بود جادويي شيلي بر پينوشه رسيدن
.دارند حقيقت در ريشه كه بنويسد كتابهايي
درباره جادويي رئاليسم منظر از بخواهيم اگر اينكه گو
;گفت بايد هم كنيم قضاوت "جادويي رئاليسم" ادبي مكتب
كشورها ، برخي در ديكتاتوري حكومتهاي رسيدن قدرت به شايد
و سياسي مسائل بيان براي نويسندگان ، تا است بوده جادويي
افسون و رويا خرافات ، بومي ، ريشههاي تخيل ، به اجتماعي ،
خود شده سركوب فرهنگ از تنها نه كار اين با و ببرند پناه
ارائه راز و رمز از درحجابي را واقعيت بلكه كنند دفاع
.دهند
:زنان بدون مردان مردان بدون زنان
وجه ميگذاريم ، سر پشت يكي يكي را كتاب شخصيتهاي وقتي
كتاب ، مردان و زنان:ميشود ديده آنها همه در مشتركي
.كردهاند انتخاب را تنهايي
او ميكشد ، خط را ازدواج دور كه است دختري پير "رزسامرس"
. "سرخر يعني شوهر ، " ميگويد
مويد او حضور".است "رز" عزب برادر "جرمي":بعدي نفر
مرد كه است ساحلنشينان همگاني باور و اعتقاد اين
".است نامرد بالقوه بيخانواده ،
تا كه مردي است ، "تاد جيكاب" ديگر ، تنهاي و تك شخصيت
.ميماند بيهمسر آخر
خاطر به او كه چند هر).تنهاست هم "فرتيسيا ماما"
اين هرگز بودن ، جادو دنبال به و بودن دايه بودن ، سرخپوست
او چون ;ميكند زندگي تنها چرا كه نميآورد پيش را سوال
(.نميرسد نظر به زميني حقيقت در
و تنهاست رمان ، طي در هم كتاب اصلي قهرمان "اليزا"
.كند ازدواج نيست قرار هم "تائوچيين" بالاخره ،
كه است اين است اصل آنچه.است مساله ظاهر فقط اين اما
كردهاندو انتخاب را راه اين دليلي به افراد ، اين هركدام
وجود با ميكند فكر كه جرمي درباره جز به دليل ، اين
همه كه است اين ندارد احتياج همسر به دارش خانه خواهر
به "شخصي" روياي يا رويايي در واقع ، در كتاب شخصيتهاي
.ميبرند سر
-او نيست بيتفاوت ميكند ادعا كه هم قدرها آن "رزسامرس"
-است كرده ترك را او پيش سالها كه خود دلداده روياي با
است "فوقالعادهاي فرمول" او براي رويا.ميكند زندگي
.ميدارد نگه زنده را "عشقش عظيم تابلوي" طريق ، آن از كه
وسحرآميز فراوان روياهاي با را زندگيش "فرتيسيا ماما"
.است كرده پر جهان ديدن
در هم او كند ، ازدواج "رزسامرس" با دارد قصد "تاد جيكاب"
كسي با است خورده قسم رز چون ميبرد سر به رويا در حقيقت
.نكند ازدواج
تا و است -رفته امريكا به كه -معشوقش جستجوي در "اليزا"
هرگز چون ميبرد سر به او به رويايرسيدن در رمان آخر
.نميكند پيدا را او
او.ميكند زندگي "لين" مردهاش همسر روح با "تائوچيين"
"لين" روح با همواره كه دارد اعتقاد رويا اين به آنقدر
روح تا نشود دور وطنش از ميكند سعي حتي و ميكند مكالمه
!بيايد او دنبال بتواند
و دارند قرار مشابهي موقعيت در همگي شخصيتها بنابراين ،
ترجيح واقعيت بر را رويا كه است اين آنها مشترك وجه
.دادهاند
او.ميكند تاكيد رويا بر نويسنده مساله ، اين سواي اما
برنده پيش رويا ، كه ميكند اشاره مطلب اين به طرف ، يك از
تائوچيين رمان ، پايان در كه طور همان ;است ترقي عامل و
آخر ، در اما بودند چيزي دنبال به آنها ، كدام هر ميگويد
ديگر ، طرف از و كردند پيدا ميخواستند آنچه سواي چيزي
بالاخره اليزا ميبينيم چنانچه ;ميكند سرزنش را رويا
دلدادهاش يافتن براي بيهودهاش جستجوي از ميشود ناچار
هم تائوچيين خود و كند ازدواج تائوچيين با و بكشد دست
روح ترتيب اين به و كند سفر دور جايي به ميشود مجبور
.ميكند گم را همسرش
تنها و پير وقتي پايان در هم "تاد جيكاب" و "رزسامرس"
خاطر به اينكه از و ميشوند اشتباهشان متوجه شدند ،
.ميشوند پشيمان كردهاند انتخاب را تنهايي "روياهايشان"
است ، وفادار جادويي رئاليسم به كه آلنده واقع ، در
ديده "جادويي رئاليسم" لغتي تركيب در كه را پارادوكسي
.ميكند رعايت رمان اين در ميشود
در هم و (جادو)ميدهد نشان را رويا اسرارآميز جنبه هم او
.(رئاليسم)است پايبند وقايع منطق به داستانياش حركت
همان كه ميرساند نتيجه اين به را خواننده پايان در او
جذاب ضروري ، امري رويا به بردن پناه انسان ، براي كه قدر
.است اجتنابناپذير هم واقعيت در زندگي ;است اسرارآميز و
در آن اثبات دنبال به آلنده كه است درونمايهاي اين و
.ميگردد "بخت دختر" كتاب
:جامعه
تجربه آمريكا ، در مهاجر يك زيركي با كتاب ، اين در آلنده
رمان يك قالب در كاليفرنيا توسعه از را خود تحقيقاتي
.ميدهد ارائه
از را كتابش اصلي شخصيتهاي او ديگر ، طرف از اما
واقع در و ميكند انتخاب انگليسيها و چينيها دورگهها ،
.ميكند استفاده وقايع زمينه -پس عنوان به فقط آمريكا از
.ميآورد پيش "نژاد" با ارتباط در را بحثهايي امر ، اين
با كشورهايي كه ميشود منجر مسئله اين به كه بحثهايي
.شوند برجسته (شيلي و چين مهمتر همه از و)غنيتر فرهنگ
كجاست؟ آمريكا جايگاه اما
تصوير همان.طلاست جويندگان درباره رمان ، از مهمي بخش
آمريكا جامعه و ميشود ديده وسترن فيلمهاي در كه آشنايي
آلنده هم شايد)ميدهد نشان دزدها و كابوها لباس در را
گفته خودش كه طور همان ;است گرفته سينما از را تصوير اين
.(ميگيرد زيادي تاثير فيلمها از است
ياد از نژادهاي وضعيت بيشتر آلنده ، كه است اين نكته اما
و مكزيكيها شيلياييها ، چينيها ، همچون رفتهاي
از را توسعه حال در آمريكاي او.پيميگيرد را پروييها
آن سراغ به كمتر هم سينما حتي كه ميدهد نشان زاويهاي
فقير كشورهاي از كه مهاجراني چشم منظر از يعني:است رفته
.آمدهاند
ديدگاه آمريكا درباره آلنده ديدگاه همه ، اين با
فاكنر نظير آمريكايي نويسندگان مثل او.است همهجانبهاي
و ندارد آمريكا به نسبت جانبدارانهاي ديدگاه همينگوي و
باشد معتقد كه ندارد تعصب قدر آن ويلدورانت مثل يا
و تنگنظرانه بيدردسر ، سست ، جانشيني آمريكايي ، واژه"
صراحت به بلكه ،"است متحده ايالات براي توهينآميز
و دلال مشت يكنيست جا كه هم آمريكا":كه مينويسد
.تاريخي نه و ميشناسند سنتي نه جا ، آن ريختهاند ماجراجو
"حيوانها بين حتي نيست ، دنيا جاي هيچ برابري
:ميآورد ديگر جايي در يا و
سليمالنفس مهاجران و مومنين و زايران را متحده ايالات"
طلا.ساختند سخت شرايط در فراوان زحمت و تلاش با
آنها در را خشونت و آز" كشيد ، لجن به را آمريكاييها
".پرورد
كه مهاجراني مهاجران ، وضعيت شرح با آلنده ديگر طرف از
ميكند ، معتدل را ديدگاهش هستند ، او خود از نمادي قطعا
.ميدهد نشان پيچيده زيربنايي با را كنوني آمريكاي و
عقايد از فشردهاي مجموعه با را خود خواننده نهايت ، در
نژادهاي درباره بلكه آمريكا ، درباره فقط نه مختلف ،
اطلاعات هم آمريكا به راجع و ميبيند روبهرو گوناگون
.مينشيند قضاوت به خود بالاخره و ميآورد دست به زيادي
بين كه گفتگوهايي و كلامي بازيهاي وسيله به آلنده
حالا و ميكند طرح را "موضوع" ميشود بدل و رد شخصيتها
.كند برداشت ميخواهد كه طور آن كه است خواننده نوبت
:دست اين از گفتگوهايي
هر متحده ايالات توي كه گفتهاند درست پس من خداي" -
".كند آغاز تازهاي زندگي ميتواند كلاهبرداري
آدم تا باشد مملكتي كه است عالي خيلي ميكنم فكر" -
".بگيرد سر از را زندگي دوباره
"ندارد؟ معني حيثيت و شرف يعني" -
"هست هم شرف از غير ديگري چيزهاي" -
"هست؟ هم ديگري چيز مگر" -
ديگري نقيض و ضد جملههاي و گفتگو اين خواندن با خواننده
درباره را نويسنده واقعي نظر نميتواند هرگز دست اين از
شده طرح كه ميبيند را موضوعي تنها بلكه.كند كشف آمريكا
.است
يا بدهد شعار بيآنكه ميشود موفق آلنده:گفت ميتوان پس
به را داستانش درونمايههاي از ديگر يكي كند ، نصيحت
.برساند سرانجام
:زنان
معشوقش دنبال به آمريكا در ميگيرد تصميم اليزا كه زماني
دور را پاگيرش و دست فنرهاي با پفدار دامن بگردد ،
پسر يك هيبت به و ميبرد را گيسوانش چاقو با مياندازد ،
.درميآيد جوان
در آلنده كه است فمينيستي وسوسه يك تقريبا اتفاق ، اين
لوئيزا" وسوسه مثل درست.ميشود آن گرفتار تازهاش كتاب
با خوبي ميانه چون كه (كوچك زنان نويسنده) "آلكوت مي
"جو" ميستود ، را پسرها شهامت و نشاط و نداشت دخترها
و شرور روحيهاي و پسرانه نامي با را داستانش قهرمان
.كرد خلق سرحال
و ماندن درامان خاطر به چند هر)كتاب اين در هم اليزا
(درميآيد آنها لباس به مردان جامعه در كردن زندگي سالم
جوهر بتواند كه ميكند را كار اين خاطر اين به بيشتر ولي
تائوچيين براي نامهاي در او دهد ، نشان را وجودياش
تام مثل قوي پسري روز يك ميخواهد ، دلم":مينويسد
"شادتر اما باشم ، بيقبيله
عجيبي كارهاي ميكند ، بازي را پسر يك نقش كه هم وقتي و
جرات كس هيچ كه را "جك" شده سياه انگشت...ميدهد انجام
و كارد از راحتي به ميبرد ، شهامت با كند قطع نميكرد
.غيره و ميكند استفاده ششلول
قصد بلكه نميزند ، جا در كودكانه اداي اين در آلنده اما
و "تاريخي دوران" يك كه طور همان كه است اين بيشتر او
است ، كرده بررسي مهاجران نگاه از را "كاليفرنيا توسعه"
.دهد نشان هم زنان طريق از را توسعه اين
بود جاشوها زندگي محل كاليفرنيا كه زماني ميدهد نشان او
شهر ، اين زنان تنها بود ، كرده گرفتار را همه طلا تب و
هم زنان يافت ، توسعه شهر وقتي اما بودند "دستوري زنان"
يا نميدانست "ضعيف جنس" را آنها كسي ديگر و كردند رشد
و كنند فروش و خريد باشند ، زمين مالك ميتوانستند زنها
!بگيرند طلاق بدانند لازم اگر
زنان موثر حضور را متمدن جامعه يك شرط واقع ، در او
"هست هم تمدن باشد ، زن كه جايي".ميداند
ميگيرد ، خود به معقولي چهره شهر وقتي شرايط ، اين در
.شود ظاهر زن يك نقش در دوباره ميگيرد تصميم هم اليزا
اين بنابر.است كرده طي را تكاملي سيري جامعه ، همچون او
.باشد مرد نميخواهد چون ميكند عوض را لباسهايش
موهايش ميكند غلبه برترديدهايش آن در اليزا كه تصويري
از داستان تصويرهاي زيباترين از يكي...و ميكند باز را
.است زنان طبيعت از شاعرانه ستايشي و درميآيد كار
نظير شخصيتهايي خلق با كتاب ، اين در آلنده مجموع ، در
زنان از پررنگي طرح "اليزا" و "فرتيسيا ماما" ،"رزسامرس"
"اليزا" و "رز ميس" عقايد شرح با همچنين و ميدهد نشان
:ميگويد سخن زنان ناامنيهاي از
دارند مردها كه را آزادياي تا بدهم را عمرم نصف حاضرم"
".ماست صليب اين و زنيم ما اما.باشم داشته
يا كلفت يك از كمتر حقوقي با.ميشود تلقي شوهر ملك زن ، "
منال ، و مال و جهاز بدون و تنها زني ديگر ، طرف از بچه ،
شوهردار زنميگيرد قرار سوءاستفادهها بدترين معرض در
كند اداره را شوهرش ميتواند باشد داشته عقل ذره يك اگر
!".ميشود بيوه جواني در باشد يارش كه بخت و
حاشيه در جادويي ، رئاليسم
ندرت به كتاب ، .نيست هميشگي آلنده آن آلنده حال ، اين با
دهنده تكان "پائولا" يا "ارواح خانه" اندازه به ميتواند
.باشد
قوي شدت به كتاب اين در طنزآلنده كه خاطر اين به هم شايد
و ارواح خانه كه طور آن رمان و است كمتر او اندوه است ،
از بيشتر و نيست بودند ، برخاسته واقعيت قلب از پائولا
.است گرفته مدد نويسنده تجربههاي
سياق يك برايش جادويي رئاليسم":است گفته جايي در آلنده
".است زندگي شيوه بلكه نيست ، ادبي
كه است مسئله اين دهنده نشان بيشتر ،"بخت دختر" كتاب اما
ادبي سياق يك عنوان به جادويي رئاليسم از بار ، اين آلنده
با او قبلي آثار همچون چند هر كتاب ، است كرده استفاده
متنوع درونمايههاي و زياد جزئيات و فراوان شخصيتهاي
.دارد قرار حاشيه آن در "جادويي رئاليسم" اما است همراه
كتاب ، اين كه كرد فكر ميشود طرف يك از جهت همين به
ديگر طرف از و است كرده مخدوش را آلنده آشناي تصوير
از عادي ، روايتي طريق از بار اين او كرد فكر ميشود
رويا دربهدري ، و مهاجرت قوم ، و نژاد مرد ، و زن اجتماع ،
.است كرده حكايت جنون و عشق و
ميترالبافي
|