غرب فلسفه و مسلمان حكماي برخورد ابتداي
فلسفي متون ترجمه در گام نخستين ;ناصري حكمت
(پاياني بخش ) ايران در غرب
ميرمنتهايي سيدمجيد
كه اين و ميرساند را مترجمان علمي گرايشات گفتهها اين
طريقي را حكمت و داشتهاند نظر در را زماني موقعيت و شرط
:مينويسد حتي ادامه در.كردهاند معرفي ((دين حصول)) براي
مسمي حكمت به را جامع علم سماوي كتب از جاها اكثر در))
را سبحانه حق معرفت ميتوان علم اين وسيله به و نموده
را آن ميتوان تعبدا و نقلا و يافت تعقدا و تعقلا
حق معرفت براي خلقت اصل كه اين به نظر دانست ، علوم اشرف
(10)((.بود
و گرفتهاند را احتياط جانب كتاب مترجمان ظاهرا
غرب جديد فلسفه به دريچهاي خاص ، پوششي در تا ميكوشند
.نداشت موضوعات آن به ربطي دكارت كتاب گرنه و كنند باز
:كه آوردهاند ديگر جايي در
شرف و شمردهاند مقدم اديان علم بر را ابدان علم علماء))
سبب به طب علم شرف چنانچه پس.اوست موضوع بقدر علمي هر
آنست سبب به الهي علم شرافت انسانست ، بدن موضوعش كه آنست
علمي و است آدميان پروردگار و عالميان خالق موضوعش كه
شناساننده و باطل و حق راه متجسسين رهنماي و مبرهن است
(11)((.حق
جاي در يهودي موسايي رحيم العازار و فرانسوي برنه اميل
اثبات براي مختلف احاديث و قرآن آيات از خود مقدمه جاي
اين كه ميرسد نظر به كردهاندو استفاده خود گفتههاي
اسلامي حكماي احتمالي واكنشهاي از تا خواستهاند گونه
:مينويسند زيركانه.كنند جلوگيري
روي از دانستن يعني معرفت و حقست معرفت براي خلقت اصل))
من و شده وارد آيه در و وعادتا تعبدي كه اين نه حقيقت
(12)((.كثيرا خيرا اوت فقد الحكمه يوت
تنزل ايران در حكمت علم كه است آن بر نظرشان مترجمان
از هدف مترجمان بنابرايناست درستي اعتراف كه است ، كرده
اجساد به ((حياتيتازه)) بخشيدن را دكارت كتاب ترجمه
:ميگويند چنين باره اين در.ميدانند ايرانيان پژمرده
هميشه ايران مملكت ماضيه ، وعهود سابقه ازمنه در چون))
علما منبت و علوم منبع...سلاطين وبتوجهات الهي بتائيدات
و علوم در تنزل زماني اندك در و بوده متالهين حكماي و
ايزد كه الحمدلله رسيده ، هم به حكمت علم خاصه صنايع ،
اجساد و بخشيد تازه حياتي نو از را ايرانيان متعال قادر
(13)((.فرمود عطا روان و روح را پژمرده
جميله مساعي)) دليل به تاريخي دوره آن در آنان نظر به
ملوكانه عنايات و خدايوانه توجهات كثرت)) از كه ((شاهنشاه
اجراي و بلاد است سياسي قواعد تاسيس و وضع به همواره كه
استقامت و اربابانش و صرف و صنايع و علوم ترميم و تعمير
گشته معطوف ((عباد دادرسي و تنظيمات وارتقاي فنون و معارف
با است علوم ((جميع ومبدا اصل كه الهي حكمت علم)) پس
خواهد ترقي اعتضادالسلطنه علوم وزير ((كافيه اهتمامات))
(14).كرد
كنت شد ، گفته كه همانطور دكارت نامدار اثر ترجمه باني
انواع و علمي خصايل تعريف در مترجمان.بود دوگوبينو
دوگوبينو كنت.نگذاشتهاند ناگفته اوچيزي كمالات
فرنگستان جديدالتاليف فلسفه كتب كه يافته رسوخ درخاطرش))
تا شود شايع بينالناس و نمايد ترجمه فارسي لفظ به را
معلومات اربابان و طالبان و فنون اين صاحبان ترقي باعث
الهي اعظم فيلسوف فيضانتساب)) كتاب ميان آن از ((.گردد
را مراتب وحقايق نموده تاليف الهي درحكمت كه نام دياكرت
((كرده ادا رنگين روايات و شيرين حكايات و وامثال نكات با
((خيال خاص خزانه از گرانمايه گهرهاي)) كه كرده انتخاب را
داده پيوند زرين رشتههاي)) بر ((حقيقت سيمين جوهر)) و
اوراق منصه بر معاني بدار را اشعار و كار به را وافكار
(15).است ((ساخته جلوهگر پسنديده الفاظ با
به و نيست الهي فيلسوف يك دكارت كه اين در حال هر به
در اثري ((عقل بردن كار به روش در گفتار)) رساله علاوه
اين تمام.نيست شكي هيچ نميشود ، محسوب ((الهي حكمت))
مطالب انعكاس براي پوششي لفافهها ، و مبالغات و الفاظ
را احتياط و مبالغه مترجمان.بود نامدار اثر آن پراهميت
:گفتند حتي كه كشاندند بدانجا
جاويد دولت اين در والاقتدار العز ذوي مقدار عالي حكماي))
در سها چه اگر.هستند مستغني تاليفات اين از و موجود آيت
جلوه حرير نقش با حصير وموج ندارد ظهوري آفتاب برابر
بر شيء هر وجود فراست و حكمت حكم به چون ذالك مع نيارد ،
دنيا در چيز هيچ و دارد شرف جهلش بر چيزي هر علم و عدمش
((.[نموديم مبادرت كتاب اين ترجمه به] بود نخواهد بيفايده
(16)
بيش زماني مقطع آن در ما حكماي كه نيست بحثي هيچگونه جاي
عمده ضعفمستغني نه بودند نيازمند كتب آن به چيزي هر از
بينش و نگرش و فكري سرچشمههاي از آگاهي عدم اساسا آنان
نمونههاي بهترين از يكي دكارت اثر بودكه مغربيان جديد
دكارت بنيادين شك.ميشد محسوب باورها و نگرشها تغيير آن
اين ((.هستم پس ميكنم فكر من)):بگويد كه شد بدان مودي
مغرب در جديد علمي تفكر رموز از يكي واقع در كوتاه ، گفته
كلام اين بر ايران در كتاب اين مترجمان چنانچه.بود زمين
از)):يعني مينويسند ، .است جالب كه افزودند توضيحي دكارت
تفكر وجود پس ميكنم ، فكر چيزها ساير و خود به كه آنجا
(17)((.است برهان و گواه من وجود و هستي بر من در
گويا)) كه است آورده كتاب اين حاشيه در مينوي مجتبي اما
چاپ به.ق سال 1270 در دكارت تصنيف ترجمه بار نخستين
چاپ آن از.بودند سوزانده را آن نسخههاي اما.بود رسيده
نظر اين اگر (18)((.باشد مانده كم يا نمانده نسخهاي شايد
و غلوآميز مطالب كه ندارد تعجبي ديگر بپذيريم ، را
را يهودي العازار و فرانسوي برنه حضرات مبالغهگونه
آنان كه نبود بيدليل.بدانيم اصلي موضوع طرح براي پوششي
:ميگفتند چنين ايراني علماي به خطاب
ملحوظ غرض از خالي ديده لطف نظر به را ترجمه اين))
عالم راي موافق را مدعا و مضمون كه جا هر و...فرمايند
كلام و الفاظ معاني در را آن واصلاح حك نيابند خويش آراي
شريعت خارج مترجمين و مصنف كه هم ملاحظه اين و...نمايند
بزرگان شيوه به نيست ، معتنابه ايشان قول و بودند مطهره
حقيقت كنيد قبول فرمودهاند حكما چنانچهنمايند اغماض
:بگويد كه هر از را
سومنات ودر كعبه در طايفان
خوانندلات وگر خوانند صمد گر
كيست غيردوست و ميخواهند دوست
(19)((كيست اوست نام به طغرا اين آنكه
و اوضاع و زماني موقعيت به علم با كتاب زيرك مترجمان
دياكرت اعظم فيلسوف)) احوال ذكر در ايران اجتماعي احوال
عدم و بياحتياطي جهت به)) كه آوردهاند ((عنه رضيالله
در را او كتب رهبانين و احبار بود ، نموده كه زياد كتمان
دشمنانش وحتي كردند اعلام ((شده قدغن كتب فهرست جزء
دياكرت فلسفه علم )) تا نمودند تحريك را ((سربن دارالعلوم))
آن فرانسه ((ملتي ديوانخانه)) اما ((نمايد منسوخ و مردود را
ديوانخانه)).رسيد دكارت پيروان آزار به كار و نپذيرفت را
چاپ در اوصاف اين تمام با.نبرد پيش از كاري نيز ((دولتي
همين و نمودند ابتياع جلد هزار سه مردم)) او كتاب اول
(20)((.است زنده هنوز دياكرت حكمت كه است واضحي دليل
مترجمان چند هر نيست ، دلچسب كتاب آن فارسي نثر و ترجمه
لفظ به را مزبور كتاب يكديگر همدستي)) با كردهاند ادعا
ولي (21)((.باشد عامه مفهوم كه نموده ترجمه آسان و واضح
از كه شيء هر كه است بديهي)) معترفند ، خود كه همانطور
.بود نخواهد نقصان بدون شود خالي ديگر ظرفي به ظرفي
اشكال از خالي ((ديگر لفظ به لفظي از كتابي ترجمه همچنين
:نمونه براي (22).بود نخواهد
لازمترند كه را تجاري نسبت نمودم ملاحظه هم و...))
كه جهتي به معرفت در نمودهايم سبقت قدر هر كه اين مقارن
نفسه به كه مطالبي نمودن استعمال است بهتر شروع براي از
ممتحنتر و نادر كه مطالب آن از ميشود متصور ما هوش در
(23).((...نفهميم و ندانيم نميتوانيم و هستند
تاريخي شرايط آن در كتاب اين چاپ كه گفت بايستي درمجموع
در رخنه و ايران علمي مجامع براي آفريني مساله در بيشك
اين در غلو چند هر ;است داشته نقشي علمي سنتي عقايد
بين در حداكثر مباحث اين كه چرانيست جايز هم موضوع
خويش مطلق جهل در مردم عامه و ميشد مطرح علم اهل و خواص
.ميزدند پا و دست همچنان
تركي از)كرماني الملك افضل وسيله به بعدها كتاب اين
فرانسه از فروغي محمدعلي وسيله به و (بهفارسي عثماني
.رسيد چاپ به و ترجمه (اروپا در حكمت سير كتاب در)
سير كتاب انتشار از پس خاصه و دكارت اثر ترجمه از بعد
(بود آن اول جلد ضميمه دكارت كتاب كه)اروپا در حكمت
مترجمان درميان فلسفي آثار ترجمه و جديد فلسفه به اعتنا
از خود كتابها گونه اين مترجمان اكثر چون اما آمد ، پديد
ترجمههاي نتوانستند هيچگاه نداشتند چنداني آگاهي فلسفه
دلايل از يكي شايد.دهند ارائه حوزه اين در قبول قابل
.باشد امر همين ايران در جديد فلسفه حضور ضعف
:پانوشتها
.ص 54 دياكرت ، كتاب -10
.ص 5 دياكرت ، كتاب -11
:يعني.شريفه 269 آيه بقره ، سوره ص 5 ، دياكرت ، كتاب -12
خيري است شده داده همانا است شده داده را حكمت كه آنكس و
.بسيار
.ص 6 دياكرت ، كتاب -13
.ص 76 همان ، -14
.ص 98 همان ، -15
.ص 9 همان ، -16
همان -17
از دياكرت كتاب چاپي نسخه بر خطي حاشيه به كنيد نگاه -18
.مينوي مجتبي
.صص 1110 ناصري حكمت يا دياكرت كتاب -19
.صص 1413 همان ، -20
.ص 10 همان ، -21
.ص11 همان ، -22
.ص 135 همان ، -23
|