تمدنها گفتوگوي ضرورت و معنايي افق
دلالت فرهنگ ميان سودمند تبادل بر "تمدنها گفتوگوي"
مناسبي بسيار واژه تمدنها مونولوگ كه حالي در ميكند
طور به تمدني آن در كه است تاريخي وضعيتهاي براي
جوامعي بر خودرا فرهنگ تا دارد قصد ناآگاهانه يا آگاهانه
را فرهنگي گفتمان و نموده تحميل دارد ارتباط آنها با كه
درآورد خود انحصار به
فريدزاده جواد دكترمحمد
مفهوم.است معناداري مفهومي تركيب "تمدنها گفتوگوي"
از نيز تمدن مفهوم و است ادراك قابل سادگي به گفتوگو
مشاهده و عين مقابل در ذهن قراردادن محور طريق
وجود اين با ميشود ، محصل بشر جمعي زندگي دستاوردهاي
و نميگنجد مختصر چنين تعريفي در "تمدنها گفتوگوي"
بيشتر تفهم براي.است بيشتر تفسير و توصيف محتاج
انساني تجربه و وجود بر مبتني تعاريف از ميبايست
دست به او كه معنايي افقهاي بر نظارت با و كرد استفاده
.رفت پيش به راه اين در آورده ،
فيلسوفان ، جهانگرايي ادبيات و ديني متون كهن ، ادبيات
عرضه بازتر محيطي ميتواند يك هر جامعهگرايان و حكيمان
فهم به مفهومي ، تركيب اين پيچيدگيهاي طرح با و كنند
افقهاي در كه وجوهي از يكي.نمايند كمك مسئله بيشتر
اصالت مسئله شده ، محسوب محوري پرسش گوناگون معنايي
و انساني اجتماعات ميان آن تبع به و انسانها نزد گفتوگو
اينكه يكي شده ، داده پاسخ رشته دو وجه اين به.تمدنهاست
همنوعان با اختلاف حال عين در و ذاتي همنوعي خاطر به بشر
رو ديالوگ يا شعورها رابطه به اشتراكات تحصيل براي
رابطه از ناگزير بقا تنازع براي بشر ديگراينكه و ميآورد
از برآمده همگي تمدنها اول ، منظر در.است ديگران با
داشتن دليل به و هستند اقوام و ملل پوياي عقلانيت
و همسو آنها متكثر و گوناگون دستاوردهاي مشترك ، خاستگاه
است متدولوژي مثابه به تمدن دوم منظر در و يكديگرند جاذب
جزيي گفتوگو و ميشود گرفته كار به زيستي تفوق براي كه
.ميآيد حساب به سلطه براي روش اين از
اشتراك خارجي تعينات بسياري در البته پاسخ رشته دو هر
كلامي رابطه به تنها را گفتوگو اينكه جمله از.دارند
وسيعي طيف را آن بلكه نميدانند محدود انسانها بين
مبادله تا گرفته جمعي و فردي رفتار از ميدانندكه
تعينات داشت توجه بايد.ميگيرد دربر را مادي دستاوردهاي
كه ميكنند روشن مذكور دوگانه تفسير در خارجي مشترك
حوزههاي و بينجمعي جمعي ، فردي ، بين سطح در گفتوگو
تنها نميتواند "تمدنها گفتوگوي" و ميدهد رخ فرهنگي
تشكيل را دولتها كه بشري جمعهاي نمايندگان رابطه به
به "تمدنها گفتوگوي" تبيين اين در.شود محدود ميدهند ،
مهم نقش دولتها چند هر مييابد ، گسترش جوامع جوانب همه
علت از گذشتهدارند ميانه اين در انكارناپذيري و
زمينهاي مذهبي عالم در گفتوگو معنايي افق گفتوگوگري ،
.دارد جالبتوجه
يا "تو" خطاب با و خود بخش هستي با انسان مذهبي نظام در
نيز را همنوعان اساس همين بر.مينشيند مكالمه به "او"
مستقيم و نزديك طرف عنوان به "تو" معناي امتداد در
گفتوگو نظامي چنين در.ميدهد قرار التفات مورد ارتباط
بادوام و تعميق قابل لطافتي چنين از برخورداري خاطر به
گفتوگو بشري فرهنگ حوزه هر با مذهبي انسان اگر و است
زيست غناي موجب يي ، "تو و من" ارتباط بر مبتني كند ،
مذهبي اصطلاح به جنگهاي داشت توجه بايدميشود انساني
مكالمه اراده بر مذهب هر كه چرا.هستند مناسبت اين فاقد
اساس ، همين بر.است مبرا ستيزه و قدرت از و بوده استوار
زمينه از بشري تاريخ در "تمدنها گفتوگوي" گفت ميتوان
توفيق بهرهمندي ، چنين و است بهرهمند مذهبي تجربه و
.ميكند تضمين را گفتوگو اراده نهايي
با شعوري ارتباط و گفتوگو به بشر ذاتي نياز جز به
ضرورتهاي ميشود ، جمعي و فردي خوديابي موجب كه همنوعان
بشر خاطر تعلقميكنند توجيه را امر اين نيز مشخصتري
هر علمي ، دستاوردهاي به او توجه و مذهبي و كهن متون به
گفتوگو به پرداختن در وجودي ضرورتي كننده پديدار كدام
زمينه در علمي ادبيات همچنين و متون اين آنچه.هستند
با عدالت تحقق و اخلاق انساني ، سعادت حقيقتجويي ، ملازمه
به آوري روي در شگرف تاثيري ميكنند ، مطرح "گفتوگو"
كه داشت نظر در بايد.است داشته انساني ارتباط و گفتوگو
حاصل گفتوگو پرتو در فقط او تمدنسازي و بشر زندگي
به تنها نه گفتوگو رو همين به.مييابد دوام و ميشود
در رهيافتي منزله به بلكه اختلافات حل براي روشي عنوان
.ميشود شناخته زندگي بهبود راههاي اكتشاف
چند به ميكند لازم را "تمدنها گفتوگوي" آنچه امروزه
در ابزاري دنياي مناسبات كه اين يكي.ميگردد باز مسئله
ارتباطات در زماني فاصله كاهش و است شدن دگرگون حال
كردن كم و فرهنگها مبادله به اشتياق تا شده موجب انساني
چنين پيداست خود.شود روزافزون نيز مكاني فاصلههاي
متوجه كه درآورده شبكهاي صورت به را امروز جهان گرايشي
مسئوليتها اين اداي براي و بوده جهاني مسئوليتهاي
توزيع بيشك.است بينالمللي همكاريهاي نيازمند
و يكديگر از ملتها بيشتر فهم گرو در جهاني مسئوليتهاي
تاكنون اگرست"تمدنها گفتوگوي" جانبه همه تعقيب
دوري و نزديكي كننده تعيين قدرت ، صاحبان و سياستمداران
قدرت صاحبان از اجتماعي موسسه اينك بودند ، ملتها
.نشود سلب ارتباطي امكانهاي او از كه ميخواهد
بايستي را "تمدنها گفتوگوي" ضرورت عيني ملاك مهمترين
با بيستم قرن ناكاميهاي و مصائب از گذر به جهاني عزم در
.كرد جستوجو فرهنگي حوزههاي ساكنان همه همكاري به اتكا
اما شد مهار بينالمللي قدرتهاي توسط جهاني جنگ دو اگر
و سرد جنگ امپرياليستي ، افسارگسيخته سرمايهداري عوض در
را جهان و گرديد تحميل معاصر بشريت به زيست محيط تخريب
.داد قرار مخاطره در گذشته از التهابآميزتر و سهمگينتر
فرهنگهاي كه است متصور حالي در وضعيت اين از عبور لذا
جريان در بتوانند و يابند نجات قدرت بازي از مختلف
.كنند سلطه مناسبات جايگزين جديدي پارادايمهاي گفتوگو ،
"تمدنها گفتوگوي" زمينه و پيشينه
در روشي عنوان به را مفاهمه و گفتوگو سقراط كه زماني از
كار به شناختي معرفت و شناختي انسان بنيادي ، مسائل فهم
امكان او.خورد رقم "تمدنها گفتوگوي" تاريخ گرفت ،
طرح منظور به را مختلف فرهنگهاي و جهانها زيست مكالمه
يوناني ادبيات در را امكان اين و برگزيد خود پرسشهاي
.ساخت آشكار
فيلسوفاني جانب از اختراعي چه را "تمدنها گفتوگوي"
بدانيم ذاتي نيازي يا و مذهبي پردازشي چه و سقراط همچون
امتزاجهاي عنوان با تاريخي نمونههاي در صورت هر در
باستان ايران تمدن مثال ، براي.است شناسايي قابل فرهنگي
بابل ، آشور ، آرمن ، عيلام ، ماد ، ي"تمدنها گفتوگوي" از
تمدنهاي با مادها نخست.بود آمده حاصل مصر و سند اور ،
در سپس.شدند آشنا بابل و آرمني عيلامي ، فنيقي ، آشور ،
با و خود با تمدنها اين پارس امپراتوري وسيعتر مجموعه
و اسطورهها مبادله و خلق با و درآميختند ديگر تمدنهاي
از ميتوان كه رسيدند مشتركي زبان به نمادها و نشانهها
اين پسينترين.كرد ياد ميانه شرق تمدن عنوان به آن
ستد و داد به بودايي و هند يونان ، تمدنهاي با تمدنها
مهد يونان.گرفت صورت ديگر گفتوگويي نيز غرب در.پرداخت
يونان به انديشهها اين اگر.بود اجتماعي انديشههاي
آن از چنداني اثر اينكا و آزتك تمدن مثل ميماند ، محدود
ايران هند ، تمدن با ابتدا تمدن اين اما.نميماند برجاي
خود ميراث سپس و پرداخت گفتوگو به مصر و بينالنهرين و
خود حقوقي انديشههاي رم امپراتوري و كرد منتقل رم به را
بر را كارتاژ ميراث و يونان سياسي انديشههاي بر را
.نهاد بنا را اروپا امروز تمدن پايه و افزود ديگر مواريث
گفتوگوي" درمسئله تاريخي امتناع كه مواقعي در حتي
تمدنها ديگر به را خود تمدن يك و داشته وجود "تمدنها
آقاي.است نگرديده متوقف "تمدنها گفتوگوي" كرده ، تحميل
گزارشي در ملل سازمان دبيركل ويژه نماينده بولت ريچارد
مطرح هوشمندانه بسيار را نكته اين ملل سازمان براي
:ميكند
نرم "تمدنها گفتوگوي" طي جوامع مستمر تكامل چه اگر
زمانهاو در نيز تمدنها مونولوگ ولي است بوده تاريخي
بر "تمدنها گفتوگوي".شدهاند پديدار جهان مختلف مناطق
كه حالي در ميكند دلالت فرهنگ ميان سودمند تبادل
وضعيتهاي براي مناسبي بسيار واژه تمدنها مونولوگ
ناآگاهانه يا آگاهانه طور به تمدني آن در كه است تاريخي
ارتباط آنها با كه جوامعي بر خودرا فرهنگ تا دارد قصد
خود انحصار به را فرهنگي گفتمان و نموده تحميل دارد
با نوعا تمدنها مونولوگ تاريخي ، نظر نقطه از.درآورد
دامنه به و است بوده ارتباط در سياسي يا اقتصادي قدرت
را ديگران به خود تحميل قصد كه تمدن از محدودي جغرافيايي
از پس عموما گفتوگو دورههاي.ميگردد محدود دارد ،
.شدهاند پديدار مونولوگ دورههاي
بايستي "تمدنها گفتوگوي" تموج مهمترين عنوان به اما
ياد سياسي انديشمند رهبران و جهاني مشاهير ابتكارات از
بين گفتوگوي ضرورت اخير دهه چند در خوشبختانه.كرد
و است داشته رهبران و مشاهير نزد زيادي طرفداران فرهنگي
طرح در خاتمي آقاي جناب ابتكار از استقبال بيترديد
"تمدنها گفتوگوي" عنوان به سال 2001 نامگذاري پيشنهاد
جهان مجموعه در.ميشود ناشي موضوع به وسيع توجه همين از
نمايندگان مي 1999 ماه در بوديم شاهد تازگي به اسلام
اسلامي كنفرانس سازمان عضو كشورهاي روساي فرهنگي و علمي
كردند منتشر "تمدنها گفتوگوي" درباره را سندي تهران در
.بود "تمدنها گفتوگوي" ضرورت درك كامل معرف كه
كنوني بنياد
"تمدنها گفتوگوي"
از ناشي چيز هر از بيش امروزه "تمدنها گفتوگوي" اراده
هويت به نياز عنوان با فرهنگي علوم در كه است جمعي نيازي
.ميشود ياد آن از مدرن ترانس و مدرن پست خوديابي و جديد
پژوهشهاي در بشري ، آمال و حال گذشته ، بازخواني اينك
انساني زيست آينده طراحي براي مهم دستوري به انساني علوم
.است شده تبديل
در ديرين آرزوهاي ميتوان چگونه كه است آن معطوف پرسشها
از گرايشهايي و عدالت تحقق سعادت ، جستجوي حقيقت ، كشف
نهضتهاي مهم.پوشانيد عمل جامه آينده در را قبيل اين
متفكران بعضي آثار در كه باستاني فلسفههاي به بازگشتي
هم و ديني احياي نهضتهاي هم شده ، مطرح بيستم قرن
تخطي بيان و مدرنيسم نقد در مدرنيستها پست تلاشهاي
تحرك اين در دوران ، اين سازنده مباني از مدرن رويدادهاي
گرو در تنها تحركي چنين بيترديد.دارند حضور نو
تمدنهاي با نيز و "امروز" با معاصرين جمعي گفتوگوي
به فرهنگي مونولوگهاي سيطره گفت ميتوان و است گذشته
.ميرود زوال به رو تازه نياز اين خاطر
ميگذراند ، را خود تكويني اوليه مراحل كه گفته پيش بنياد
متنوع صورتهاي در بينالمللي و سياسي عرصه در اكنون
بشر مهم دستاوردهاي از يكي.مييابد بروز و ظهور گفتوگو
كاربرد از جلوگيري گفتوگو ، اهميت و ضرورت پذيرش امروز ،
.است بينالمللي زمينههاي در تفاهم و تعامل و توسعه زور ،
طريق از بينالمللي جامعه كه رسيدهايم جايي به اينك
حقوق زيست ، محيط حفظ مانند هنجارها برخي مورد در گفتوگو
و توافقها به پايدار توسعه و سلاح خلع به نيل بشر ،
اين كه داشت توجه بايداست رسيده توجهي قابل اجماعهاي
عزيمت نقطه و گرفتهاند شكل صلح به نياز از فراتر نتايج
در "تمدنها گفتوگوي".است جديد هويت به نياز همان آنها
به و داد خواهد تداوم را روندي چنين البته ميان اين
را بشري اعتلاي زمينههاي و بخشيده ژرفا كنوني تمدنهاي
گفتوگوي":گفت بايد اميدبخش بيان يك در.آورد مي فراهم
همه مشاركت با جهاني تمدن يك آوردن فراهم با "تمدنها
به حقيقت آن پرتو در و شد خواهد نياز پاسخگوي تمدنها ،
يا لوگوس خشونت ، جاي به ظرافت مدرن ، ايدئولوژيهاي جاي
نفرت جاي به عشق و تعصب و جاهلانه باورهاي جاي به عقل
سطح در يا ملي جوامع در كه كساني خوشبختانه.نشست خواهد
به و دارند تعلق طلب تغيير انسانهاي گروه به جهاني
متغير به كردهاند پيشه را اجتماعي تحولات راهبري عبارتي
و فرهنگي مناطق وضع به ناظر و ميدهند اصالت "فرهنگ"
دست اجتماعي اقدام و انديشه به آنها ، بين گفتوگو قابليت
.مييازند
حمايت و تقويت را جهان در گفتوگو نوين اراده چند عواملي
.ميسازند مطمئن اراده اين توسعه از را وما ميكنند
نظام از اجتماعي ديد تحول ،exclosion نقد شدن جهاني
به اعتماد افزايش كثرتگرايي ، شبكهاي ، نظام به طبقاتي
و ديني برداشتهاي در تحول رانده ، حاشيه به ملتهاي نفس
تفاهمآميز گرايشهاي جهاني ، مكالمه و تسامح به نياز طرح
به آنها ميل و دموكراسيها سياستمداران ، و دولتها
همكاري و صلح كنوني پارادايمهاي حتي و گفتوگو ،
گفتوگوي" كه هستند آن نويدبخش همه و همه بينالمللي
آيندهسازي براي دستوري به خوشايند توهمي حد از "تمدنها
.است تبديل حال در
دارد ادامه
|