مطبوعات و ملي حاكميت شدن جهاني
بشيريه حسين دكتر
و روزنامهنگاران براي مدني آموزش ملي كارگاه" :اشاره
از جمعي حضور با تهران در يونسكو توسط "ايران خبرنگاران
از يونسكو دفتر محل در ايران روزنامهنگاران و خبرنگاران
.شد تشكيل مهرماه الي 12 9
استاد بشيريه حسين دكتر كارگاه ، اين روز آخرين در
حاكميت شدن ، جهاني" عنوان تحت سياسي علوم و حقوق دانشكده
ميآيد ، پي در آنچه.كرد ايراد سخناني "مطبوعات و ملي
اشاره شدن جهاني مختلف مفاهيم به كه است گفتار اين متن
.دارد
انديشه گروه
كه است پيچيدهاي فرايندهاي مجموعه شدن ، جهاني از مراد
يكديگر به فزايندهاي نحو به ملي دولتهاي آن موجب به
مشكلاتي ارتباط و وابستگي همين و ميشوند وابسته و مرتبط
.ميكند ايجاد قديم معناي به ملي حاكميت مفهوم براي را
پيدايش مراحل از يكي كلمه رايج مفهوم در شدن جهاني
گسترش با ميلادي قرن 15 از كه است جهاني بازار و اقتصاد
بيشتر شدن جهاني مفهوم امروزه.شد پديدار اروپا استيلاي
اشاره كلي فرايند اين اجتماعي و فرهنگي سياسي ، ابعاد به
به جهاني ارتباط گسترش چون پديدههايي حيث اين از.دارد
سياسي ، نهادهاي اهميت افزايش فني ، پيشرفتهاي واسطه
غيرملي و بينالمللي حقوق و بينالمللي تجاري و اقتصادي
قابل بينالمللي سطح در مالي و صنعتي سازمانهاي شدن
را شدن جهاني فرايند كه عمدهاي مسائل از يكي.توجهاند
و برحاكميت آن بالقوه و بالفعل تاثير است برانگيخته
.است اجتماعي زندگي و فرهنگ عرصه در بويژه ملي استقلال
و چندمليتي شركتهاي ارزي ، بازارهاي قدرت افزايش
حوزه در ملي حاكميت و اختيار دايره نيز جهاني بانكهاي
نيز فرهنگي ارتباطات گسترش باميسازد محدود را اقتصاد
از و گروهي رسانههاي زمينه در ملي دولتهاي اختيار عرصه
قابل توده بدينسان.مييابد كاهش مطبوعات جمله
حال در بينالمللي و جهاني سطح در اقتدار از ملاحظهاي
محلي دولتهاي سنتي اقتدار به ناخواه خواه كه است تشكيل
در جهاني سطح در اقتدار اين حال عين در ميرساند ، آسيب
معطوف كه يافته تكوين عمومي و عقلاني ملاحظات از بستري
خودسريهاي از جلوگيري و بشر حقوق تضمين صلح ، تامين به
را شدن جهاني مفهوم ديگر عبارت به.است محلي دولتهاي
خلاصه امپرياليسم قديمي مفهوم در سادهلوحانه نميتوان
و نفعطلبانه ملاحظات از بستري بر ظاهرا كه كرد
جهاني شاخصهاي نخست اينجا در.بود استوار سطلهجويانه
بررسي را ملتها استقلال و حاكميت بر آن تاثير سپس و شدن
ارتباطي آزادي گسترش امكانات به نيز پايان در و ميكنيم
.ميكنيم اشاره شدن جهاني فرايند سايه در مطبوعاتي و
بينالمللي اقتدار گسترش نظري مباني كه ميرسد نظر به
و نزديك رابطه فرهنگي ، و حقوقي سياسي ، عرصههاي در
اين.باشد داشته مدني آزاديهاي و حقوق گسترش با مستقيمي
ممكن محلي دول خودسريهاي كردن مهار واسطه به ارتباط
تمدن كه است مفروضه اين بر مبتني بحث اين البته.ميگردد
بر مبتني كه است انجاميده جهاني عقلي تكوين به جديد
حوزههاي در و است مدرن دوستانه انسان و اخلاقي ملاحظات
محيط جنبش جهاني ، مدني جامعه بينالمللي ، حقوق مختلف
نظر به اينك.مييابد تجلي غيره و ملل سازمان و زيست
واحدي مدرن پايه عقل تمدن جهان ، عقل پرتو در كه ميرسد
و فكري مباني كه است شكلگيري حال در جهاني سطح در
شدن جهاني.است متفاوت پيشين محلي تمدنهاي با آن فرهنگي
حقوق فرديت ، .است مدرن پايه عقل جهاني تمدن ظهور همان
.است عقلاني (جزئي هويتهاي جاي به)انساني هويت انساني ،
پايه عقل تمدن اين اصلي ويژگيهاي آزادي ، و برابري
انسان بيسرپرستي دوران قديم دوران رفته هم روي.جديدند
مصر جديد جهان مقابل در.بود تبعيض و ناداني و جهل و
سرپرستي و طبيعت تسخير علمي ، تعيين كسب ابطال ، و اثبات
.بود خواهد وي آزاديهاي و حقوق تامين براي انسان عقلاني
حركت و ميكند سنگيني زندگان دوش بر مردگان خاطرات بيشك
ديگر بار جنگ و خشونت هيولاي نيز گهگاه و ميسازد كند را
قالب در (تمدني ملي ، نژادي ، ) جزئي هويتهاي قالب در
برافروختن با و برميآورد سر فاشيسم چون نهضتهايي
مدرن پايه عقل تمدن دستاوردهاي به خانمانسوز جنگهاي
قرن 20 فلسفه در تازهاي ابهام متاسفانه.ميرساند آسيب
به توتاليتاريسم و فاشيسم گناه آن موجب به كه كرده بروز
كه آن از غافل ميشود ، گذاشته روشنگري و مدرن عقل عهده
عقل مبدل لباس در را خود غير و ملي نژادي ، اسطورههاي
عنوان به كانت امانوئل آنچه اما.نمودهاند باز مدرن
عنوان مدرن محور عقل و پايه اخلاق تمدن اصلي ويژگيهاي
حال در شدن جهاني فرايند در امروزه كه است همان ميكرد
مختلف انواع دائمي صحنه تاريخ كانت نظر به.است تكوين
اول مرحله.انسانيتاند اخلاقي پيشرفت لازمه كه است نظم
و همه ضد بر همه جنگ هابزي وضع پايان با تاريخي تكامل
تكامل دوم مرحله.يافت پايان ملي دولت نهاد برقراري
بينالمللي صلح و نظم استقرار به كانت نظر به تاريخي
هابزي جنگ وضع در بيشتر كه ميانجامد ملي دولتهاي ميان
اخلاقي و عقلاني تكامل اين نتيجه در.ميبردهاند سر به
و هوا همچنانكه.مييابد گسترش جهان در تازهاي و جهاني
شد ، اخلاق و قانون تابع ملي دولت تشكيل با فردي هوسهاي
ملي هوسهاي و هوا جهاني ، صلح استقرار با سان همين به
طبعا.ميگردد جهاني سطح در اخلاقي و عقلاني قانون تابع
و كند عهد نقض است ممكن افراد داخلي سطح در همچنانكه
عموم مصلحت برخلاف و بشكنند را اجتماعي قرارداد ميثاق
است ممكن ملي دولتهاي نيز بينالمللي سطح در كنند ، عمل
و جهاني عمومي عقل مقتضيات مختلف بهانههاي به توسل با
شهروندي شان فردي ، آزاديهاي بشر ، حقوق يعني آن تبعات
مصلحت مسير از بدينسان و كنند نقض را غيره و خود اتباع
روشنگري و تجدد مخالفان است ممكن.شوند خارج جهاني عقل
در كه بخوانند نويني عقلاني توتاليتاريسم را چيزي چنين
نظر از اما است مدرن انسان يكسانسازي و بهنجارسازي پي
از انواعي انتخاب مقابل در تنها انسان منتقداني چنان خود
توتاليتاريسم است جمله آن از كه دارد قرار توتاليتاريسم
انسان اساسي حقوق ناقض هميشه كه قبيلهاي و محلي سنتهاي
.بودهاند
شدن جهاني شاخصهاي
اقتصادي ، فني ، حوزه درچهار معمولا را شدن جهاني فرايند
تكنولوژيك و فني حوزه در.ميكنند مطالعه فرهنگي و سياسي
اول صنعتي انقلاب.ميرود سخن سوم صنعتي انقلاب وقوع از
دوم صنعتي انقلاب ;بود توليد تكنولوژي در تحولي در 1750
و توزيع تكنولوژي در تحولي و داد رخ قرن 19 دوم نيمه در
پايان در سوم صنعتي انقلاب سرانجام و كرد ايجاد ارتباط
اطلاعات و مصرف ارتباط ، حوزه در اساسي تحولاتي بيستم قرن
شبكههاي شامل اطلاعاتي تكنولوژي.است آورده همراه به
را دسترسي قابل اطلاعات كيفيت و كميت كامپيوتري اطلاعاتي
تحولات.ساختهاند دگرگون بيسابقه و انقلابي شيوهاي به
بازرگاني و مراودات انجام سرعت لحاظ از مشابهي
ظهور موجب ماهوارهاي تكنولوژياست داده رخ بينالمللي
نتيجه در.است شده جهاني سطح در الكترونيكي رسانههاي
دست از را خود معناي جغرافيايي و مكاني فاصله تحولات اين
ميشود پديدار جهان سطح در مشتركي عمومي حوزه و ميدهد
آن موضوعات و مسائل به فزايندهاي نحو به همگان كه
برخي كه است چيزي همان اين.ميگردند علاقهمند
.خواندهاند جهاني دهكده نويسندگان
تغييرات مذكور ، تكنولوژيك تحولات تبع به اقتصاد حوزه در
اجراي امكان اقتصاد شدن جهاني.است نموده رخ بيسابقهاي
و مالي فرايندهاي ديگر.است ساخته منتفي را كينزي اقتصاد
و داخلي كارهاي و ساز تابع ملي سطح در اقتصادي
دولت كنترل.باشند نميتوانند دولتها تصميمگيريهاي
از فزايندهاي نحو به را خود معناي ملي اقتصاد بر ملي
نحو به مالي و اقتصادي سياستهاي اصلي عناصر.ميدهد دست
امروزه داخل در اقتصادي توفيق.ميشوند جهاني فزايندهاي
بازارهاي در مطلوب موقعيتي كسب در توفيق معني به
و اطلاعات دانش ، به فزايندهاي نحو به كه است بينالمللي
شركتهاي قدرت همچنين.ميشوند متكي پيشرفته تكنولوژي
بودجه.است يافته چشمگيري افزايش فراملي يا چندمليتي
دولتهاي از بسياري بودجه از بنگاهها و ها شركت اينگونه
"بيدولت" شركتهايي و بنگاهها چنين.است بيشتر ملي
بازار يا و واحد ملي دولت هيچ به وابسته يعني هستند
و مالي منابع و امكانات سايه در.نيستند واحدي
شكل جديدي بينالمللي كار تقسيم شركتها اين تكنولوژيكي
تبديل شركتها گونه اين بازار به جهان كل و است گرفته
نحو به فراملي شركتهاي و بنگاهها طبعا.است شده
ملي قوانين سياسي -حقوقي محدوديتهاي قيد از فزايندهاي
بي گسترش بينالمللي حقوق عرصه و مييابند رهايي
و مفهوم به چندان ديگر ملي مرزهاي چون.مييابد سابقهاي
ديگر اين بنابر نيست اقتصادي فعاليت مرزهاي معناي
اقتصاد گسترش.گفت سخن ملي بازار از درستي به نميتوان
براي را ملي دولتهاي سياسي توانايي بدينسان جهاني
.ميسازد محدود خود اقتصادي امور اداره و كنترل
سياسي نهادهاي اختيارات گسترش و ظهور با سياسي لحاظ از
دولتهاي حاكميت و قدرت حوزه در چشمگيري تحولات جهاني
عبارت به.است نموده رخ بينالمللي نظام ماهيت و ملي
در ملي دولتهاي برفراز سياسي تصميمگيري عرصههاي ديگر
جهاني ، بانك متحد ، ملل سازمان.است گسترش به رو جهاني سطح
جمله از جهاني تجارت سازمان و پول بينالمللي صندوق
قدرت كه هستند بينالمللي سطح در سياسي بازيگران مهمترين
اقتدار افزايش.دارند جهاني سطح در تصميمگيري اقتدار و
عمده مسائل پيدايش نتيجه حدي تا جهاني نهادهاي گونه اين
جمعيت ، زمين ، شدن گرم و اوزون لايه مساله مانند جهاني
فينفسه ملي دولتهاي رئيس.است غيره و زيست محيط
حياتي مسائل چنين با برخورد براي حريفي نميتوانند
سازمانهاي عمل استقلال نتيجه در باشند بينالمللي
در.است بوده افزايش روبه تصميمگيري حوزه در بينالمللي
حال در كشورهاي در دولتها از بسياري عمل استقلال مقابل
بينالمللي صندوق ساختاري تعديل برنامههاي بواسطه توسعه
بينالمللي حقوق توسعه ديگر سوي از.است شده محدود پول
عرصه در دولتها سنتي عمل آزادي براي را محدوديتهايي
پرتو در اينك نمونه عنوان به.ميكند ايجاد بينالمللي
امكان اساسي آزاديهاي و بشر از حمايت اروپايي كنوانسيون
.دارد وجود دستهجمعي بهطور بينالمللي حقوق اجراي
.گفت سخن جهاني مدني جامعه ظهور از بايد فرهنگي سطح در
جامعه اين از جزيي بينالمللي اجتماعي و فرهنگي جنبشهاي
حدود از كه دارند نظر موضوعاتي و مسائل به و هستند
.ميروند فراتر بسي ملي دولتهاي ديد و توانايي
محيط و بشر حقوق از پاسداري به مربوط جهاني سازمانهاي
روابط ظهور از نويسندگان از برخي.جملهاند آن از زيست
مقابل در رابطه اين در (transnational relations) فراملي
سخن (international) بينالمللي روابط قديمي مفهوم
از شبكهاي عنوان به بينالمللي مدني جامعه.گفتهاند
نميشناسند ، ملي مرز آرمانهايشان و اهداف كه سازمانهايي
نقش به اشارهاي.هستند فراملي روابط اصلي مظاهر از
رابطه اين در (NGOs) بينالمللي غيرحكومتي سازمانهاي
بتوان كه است اطلاعاتي گردآوري آنها اصلي نقش.است لازم
جهت در نفوذ اعمال براي غيرمستقيم يا مستقيم بهطور
به ملي دولتهاي جانب از مدني آزاديهاي و بشر حقوق رعايت
امر در مستقيما سازمانها گونه اين از برخيبرد كار
نظارت در آنها از برخيدرگيرند دموكراسي پيشبرد و ترويج
طور به ديگر برخي.دارند فعاليت انتخابات صحت بر
به و ميكنند فعاليت دموكراسي پيشبرد امر در غيرمستقيم
.علاقهمندند زيست محيط و زنان از تبعيض رفع چون اموري
انتشار چون گوناگوني طرق از غيردولتي سازمانهاي اينگونه
تامين تبليغي ، فعاليتهاي عمومي ، بيانيههاي و گزارشها
به دستيابي براي غيره و انساندوستانه و حقوقي كمكهاي
.ميكنند بهرهبرداري خود اهداف
شدن جهاني عصر در ملي دولتهاي حاكميت مساله
اثر بر كه است اين ميشود مطرح زمينه اين در كه بحثي
دچار عملا دولتها ملي حاكميت جهانيشدن ، فرايند
ديگر ملي حكومتهاي كه نحوي به ميگردند محدوديتهايي
مالي و اقتصادي سياستهاي وضع به گذشته مثل نميتوانند
در اقتدار نهايي مرجع حقوقي لحاظ از هم چند هر.بپردازند
فرايندهاي گسترش با بدينسان.شوند محسوب خود قلمرو
حاكميت و توانايي از مهمي ابعاد ملي دولتهاي جهانيشدن
با فزايندهاي نحو به و داد خواهند دست از را خود
نهادهاي منطقهاي ، تجاري سازمانهاي جهاني ، بازارهاي
.شد خواهند روبرو جهاني فكري جنبشهاي و بينالمللي سياسي
مناطق و كشورها حاكميت و توانايي بر تاثير ميزان طبعا
ترديدي آن تاثير اصل در ولي است متفاوت جهان مختلف
بعد دو به معمولا را ملي حاكميت مفهوم.كرد نميتوان
است عبارت كه داخلي حاكميت يكي.ميكنند تجزيه آن اصلي
در قوانين اجراي و وضع در ملي دولتهاي حقوقي صلاحيت از
از منظور كه بيروني حاكميت ديگري و خودشان داخلي قلمرو
اقتدار از آنها تبعيت عدم يا و ملي دولتهاي استقلال آن
با اما.است ديگر دولتهاي مثلا ديگر سياسي سازمانهاي
اساسا حاكميت از معنا دو اين شدن جهاني فرايند به توجه
استقلال و خودمختاري.كردهاند پيدا حقوقي و صوري مفهومي
كه است ديگري مساله خود امور اداره در عمل در دولتها
.نيست استنتاج قابل حاكميت كلاسيك و حقوقي مفهوم از ديگر
يا محدود مختلف عرصههاي در دولتها خودمختاري است ممكن
حقوقي لحاظ از آنها ملي حاكميت آنكه بدون گردد مخدوش
در ملي دولتهاي شدن جهاني فرايندهاي اثر بر.ببيند آسيب
سياستگذاري حوزههاي از بسياري در خود نهايي اقتدار عمل
مفهومي به بدينسان ملي مطلقه حاكميت.ميدهند دست از را
نخواهند ديگر ملي دولتهايميگردد تبديل منسوخ و ناممكن
جهان فرهنگي و سياسي تحولات مسير برخلاف راحتي به توانست
جهاني نظام واقعيت كلي بهطوركنند تصميمگيري خودسرانه
قرار تعارض در ملي دولت اقتدار و حاكميت صوري مفهوم با
عمل بر فزايندهاي محدوديتهاي شدن جهاني.ميگيرد
برخي و ميكند وضع اصلي سياسي بازيگران عنوان به دولتها
منتقل بينالمللي مراجع به ملي دولتهاي ويژه كارهاي از
.ميشود
دارد ادامه
|