اجتماعي قشربندي شناسي جامعه
مصطفي نامه به مطهري علي دكتر پاسخ
تاجزاده
اجتماعي قشربندي شناسي جامعه
تا ميشود باعث حداقلرساني ، به ماركسيستي تئوري تمايل *
در كه متنوع فرهنگي عوامل براي را مناسبي تئوريكي جايگاه
به لذا و نگيرد نظر در دارند ، اهميت رفتار يافتن تعين
شود محسوب اجتماعي قشربندي عاملي تك نظريه عنوان
شاخههاي از يكي "قشربندي جامعهشناسي" :اشاره
و "نابرابري" مساله اخص ، طور به كه است جامعهشناسي
تحليل.ميدهد قرار بحث مورد جامعه يك در را "طبقات"
اين دستاوردهاي از كه اجتماعي رويدادهاي و حوادث طبقاتي
و گذشته وقايع فهم در امروزه است ، جامعهشناسي از شاخه
جلد از كه حاضر متن.است يافته بنيادين اهميتي حال ،
را ما است ، شده ترجمه اجتماعي علوم دايرهالمعارف پانزدهم
آشنا قشربندي موضوع از جديد چندان نه دريافتهاي با
برخي با خواننده ساختن آشنا بر علاوه متن ، اين.ميسازد
جايگاه قشربندي ، موضوع پابرجاي و اساسي جنبههاي
داده قرار مداقه مورد را زمينه اين در كنوني نظريههاي
.است
انديشه گروه
مفهومي برداشت ، رايجترين در اجتماعي ، قشربندي
آن مطابق كه دارد واقعيتي به اشاره كه است جامعهشناختي
عوامل عنوان به افراد ، از متشكل همگروههاي و افراد هم
يا بالاتر يافته تمايز طبقات يا قشرها تشكيلدهنده
برخي با ارتباط در تمايز اينميشوند پنداشته پايينتر
.ميباشد ويژگيها از مجموعهاي يا خاص يا كلي ويژگيهاي
گرفته وام زمينشناسي از كه است مفهومي اجتماعي قشربندي
عمومي كاربرد حوزه در سال 1940 از مفهوم اين.است شده
قشربندي كه را مسائلي چه ، اگر ;شده وارد جامعهشناختي
"اجتماعي طبقه" عنوان تحت دارد ، اشاره بدانها اجتماعي
مسائلي.است بوده بحث مورد طولاني بسيار زماني مدت براي
درجات و نسبي نابرابري و برابري نسبي ، اخلاقي ارزش همچون
است ، مستتر قشربندي مفهوم در اغلب بيعدالتي ، و عدالت
استفاده مورد اجتماعي علوم در همچنانكه مفهوم ، اين لذا
و ايدئولوژيكي سياسي ، مناقشات و بحثها در ميگيرد ، قرار
با.ميگيرد قرار استفاده مورد گسترده طور به نيز اخلاقي
و اخلاقي مباحث حوزه جداسازي به مربوط دشواري وجود
قابل پيشرفتهاي اجتماعي ، علوم تحليل حوزه از ايدئولوژيك
مطالعه در تجربي ، زمينه در هم و نظري زمينه در هم توجه ،
.است داده رخ اخير سال يكصد طول در اجتماعي قشربندي
اجتماعي قشربندي تئوري خاستگاههاي
،(تورات و انجيل) مقدس كتاب در ريشه اجتماعي قشربندي ايده
مذهبي و اجتماعي اصيل متون و يونانيان اجتماعي تفكر
و ساده نسبتا شكلي در ايده اين.دارد چينيها و هنديها
رسيده امروزي ماركسيستي نظريه به تا يافته ادامه ابتدايي
نقشي ماركس ، اجتماعي قشربندي تئوري تكامل تاريخ در.است
در اجتماعي ، قشربندي از او تصور زيرا دارد گونه كوپرنيك
بر زمينه ، اين در پيشين متداول برداشتهاي همه با تقابل
به اقتصادي ، ساختار در گروهي يا فردي موقعيت اساسي اهميت
.ميكند تاكيد قشربندي ، ضابطه يك عنوان
تئوريهاي همه براي را ضروري شالودههاي از يكي تاكيد اين
تحليل ديگر انواع همه براي واقع در و آن متعاقب قشربندي
نظام در قشرها ساختاري موقعيت مناسبات از جامعهشناختي
با ماركس توسط كه قشرهايي.مينهد اختيار در اجتماعي ،
يا قشر دو به جامعه ، در انسانها توليد ابزار به توجه
ميداد ترجيح عموما او همچنانكه شدهاند ، تقسيم "طبقه"
دو اين نهد ، نام خودش زمان در عملشان با مطابق را آنها
آنها كه هستند "كارگراني" و "توليد وسايل مالكان" طبقه ،
.ميگيرند كار به
از مفهوم اين كنوني ، جامعهشناختي دانش و تحليل پرتو در
واقعيت كه است آن از سادهتر و ابتداييتر قشربندي ،
كافي شرحي مفهوم اين ; اولادهد پوشش را تجربي اجتماعي
اقتصاد ، متنوع طور به آنچه از واقعي ، ساختاري تمايز از
ارائه گرفته ، نام جامعه (شغلي)حرفهاي سيماي و توليد
جامعهشناسي و كار جامعهشناسي جديد محققين.نميكند
از چهره اين تنها نه كه دادهاند نشان اجتماعي ، قشربندي
چيزي آن از يافتهتر تمايز بسيار ساختاري طور به جامعه
نيز انسانها واقعي رفتار بلكه داشته ، بيان ماركس كه است
تمايز ، اين درباره بيشتر توصيفات كردن فراهم بدون
.شود درك نميتواند
آوردن دست به نيازمند اجتماعي ، قشربندي تحليل مثال ، براي
صاحبان نقشهاي ميان موجود تفاوتهاي همچون تفاوتهايي شرح
و ماهر كارگران نقشهاي ميان و شركتها مديران و شركتها
.است غيرماهر
ماركسيستي مفهوم نسبي بودن ساده و ابتدايي دليل دومين
حداقل) مينيممسازي به آن تلقي و تمايل اجتماعي ، قشربندي
ديگر براي را نظاممندي تئوري جايگاه لذا و است (رساني
اهميت بيشترين واجد كه ساختاري -اجتماعي متنوع عوامل
وابستگيهاي همچون عواملي ;نميگيرد نظر در درجامعهاند ،
در قومي رابطههاي يا و جوامع همه در خويشاوندي و تباري
مثال ، براي.يافتهاند تمايز قومي لحاظ از كه جوامعي
مهم (TYPE) نوع يك همچون جديد ، محققان و تئوريسينها
-قومي بهقشربندي خود شايسته جاي قشربندي ، در
گستره اعظم قسمت واقع در قشربندي ، اين.گروهيميپردازند
.است پوشانده را جهان نقاط از بسياري در تاريخ
باعث حداقلرساني ، به ماركسيستي تئوري تمايل ;آنكه سوم
فرهنگي عوامل براي را مناسبي تئوريكي جايگاه تا ميشود
نگيرد نظر در دارند ، اهميت رفتار يافتن تعين در كه متنوع
محسوب اجتماعي قشربندي عاملي تك نظريه عنوان به لذا و
مذهبي ، اعتقادات ارزشها ، شامل فرهنگي عوامل اين.شود
كه امر اين.هستند مطلوب آرمانهاي و علمي ايدههاي
عوامل و است مستقل متغير يك هميشه اجتماعي قشربندي
ماركسيستي تئوري كه امري ;وابستهاند متغيرهايي فرهنگي
ميگيرد ، نظر در اجتماعي دگرگوني و ثبات تبيين در را آن
وسيله به همانقدر دگرگوني ، هم و ثبات هم.است نادرست
قشربندي عامل توسط كه مييابند تعين فرهنگي عوامل
اندازه همان به احتمالا علم مثال ، براي. اجتماعي
.است مدرن دنياي از نشانهاي اجتماعي ، قشربندي
به بودن ، علمي ادعاي بر علاوه ماركسيستي ، تحليل البته
ميكوشد همواره تحليل اين.دارد ايدئولوژيك خصيصهاي شدت
دگرگون را جهان و كند بنا جهان از اخلاقي قضاوتهاي تا
سد ايدئولوژيكي ، نتيجهگيري در اعوجاجات از برخي.نمايد
مثال ، براي.شدهاند اجتماعي قشربندي تئوري پيشرفت راه
از رهايي براي را طولاني زماني مدت اجتماعي ، علوم
با ماركسيستي مخالفت از ناشي ذهني آشفته نتيجهگيري
طور بهداد دست از درجامعه مديريتي و كارفرمايي نقشهاي
اجتماعي قشربندي ساختار شده ساده شدت به دوگانگي مشابه ،
را داده رخ طبقاتي تضاد ماركسيستي ، تصور در مدرن جامعه
يعني) جامعهاي چنين در و ميكند ارزيابي غلوآميز طور به
.ميداند اجتنابناپذير را امر اين (مدرن جامعه
وبر ماكس
قشربندي تئوري تاريخ در بعدي مهم چهره ماركس ، از پس
تئوري اصلاح به وبر گرايش دليل به.است وبر اجتماعي ، ماكس
متفكران جمله از وبر انديشه شكلگيري زمان در كه ماركس
پيشرفتهايي به جنبه چندين در او ميرفت ، شمار به مهم
مبناي بر -وبر اجتماعي قشربندي وجهي سه مدل.آمد نائل
و صريح سيستماتيك ، تفكيك يك -حزب و منزلت طبقه ، مفاهيم
ماركس اگرچه.كرد وارد قشربندي نظريه درون به را ضروري
را دهقانان و اشراف چون مواردي "منزلتي گروههاي" درباره
روشن بعد يك عنوان به منزلت به داد ترجيح اما بازشناخت ،
اجتماعي قشربندي تئوري وبر.نكند توجه قشربندي مستقل و
اين از نيز او همچنانكه يا) حزب و منزلت تلقي وسيله رابه
همچون كه اموري عنوان به (قدرت با ميبرد نام عامل
در (ميآمد حساب به مستقل عامل تنها ماركس براي كه)طبقه
سه ديدگاه اين با وبر.رسانيد پيشرفتي به مستقلاند ، اصل
عامل سه اين از يك هر كه دهد نشان تا شد قادر وجهي
قرار تاثير تحت را ديگر عامل دو مستقل طور به ميتواند
دو به ميتواند اغلب عوامل اين از يك هر اينكه نيز و دهد
.گردد تبديل ديگر عامل دو به يا شود برگردانده ديگر عامل
اندازه به نيز وبر حتي ميبينيم ، اكنون كه همچنان اما
قشربندي به راجع مفهومياش مدل در گذاري تمايز در كافي
.است نرفته پيش اجتماعي
ايدئولوژيكي ملزومات اجتنابناپذيري ، طور به وبر ديدگاه
ايدئولوژيك رقيب يك عنوان به را ديدگاه اين بسياري.دارد
.ميگيرند نظر در جامعه به راجع ماركسيستي ديدگاه براي
رده منزلتي گروههاي كاركردهاي تلويحي ، طور به حداقل وبر
وظايف كه گروههايي آن خصوص به ميكند ، توجيه را بالا
اساس بر.ميكنند ايفا را اداري نظام و نظامي سياسي ،
كارهاي براي حداقل گروهها اين ماركسيستي ، ايدئولوژي
از تنها گروهها اين اهميت.شدهاند تلقي بيفايده سازنده
.پايينتر طبقات استثمار يعني ;است منفيشان كاركرد نظر
بالاي جايگاههاي نقشهاي كه است اين ديدگاه اين پيامد يك
گروههاي جوامع ، برخي در و) اداري نظام و سياسي نظامي ،
عنوان به وبر.بيفايدهاند اساسا ،(آنها تابعه منزلت
يك شدن ساخته چگونگي به علاقهاي چندان خود ، زمانه فرزند
وجهي سه مدل امتداد در اجتماعي رفتار از دقيقتر آرايش
مثال ، براي.ميكرد ، نداشت تحليل كه اجتماعياي قشربندي از
كرد ، تعريف "بازار در فرصتهايي" عنوان به را "طبقه" او
يا مفهوم اين اندازهگيري قابل شاخصهاي درباره اما
.گفت سخن اندك كلي ، طور به اندازهگيري مشكلات درباره
از بايد را سوالات سلسله يك كه ميكنيم احساس اكنون ما
اندازه را "بازار در فرصتهايي" نفر يك چگونه:بپرسيم وبر
سرمايه وسيله به يا روزانه؟ درآمد وسيله به فقط ميگيرد؟
وسيله به يا رسيده؟ ارث به كه سرمايهاي يا آمده بدست
يا دولت فراگير نفوذ مانند اجتماعي قدرت كاربردهاي برخي
كارگري؟ اتحاديههاي
مفاهيم با رابطه در را "منزلت" ;مشابهي طور به وبر ،
(Honor) "افتخار"
ما به او اما ، كرد ، تعريف (styl of Life)"زندگي شيوه" و
دقيق و اطمينان قابل طور به دو اين از يك هر چگونه نگفت
فقط او كه است آشكار واقع ، در.ميشوند اندازهگيري
بعدي عنوان به "منزلت" يا "افتخار" بالاي ردههاي درباره
ردههاي درباره نه است ميانديشيده قشربندي ابعاد از
چگونگي درباره وبر سرانجام.آن پاييني و مياني
در ما و است ، گفته سخن كم نيز ،"قدرت" اندازهگيري
محلي اجتماع نفوذ ساختار پيرامون اخير مطالعات انتظار
.باشيم حوزه اين در پيشرفتها برخي شاهد تا هستيم
باربر برنارد: نوشته
كهن افشار جواد: ترجمه
دارد ادامه
مصطفي نامه به مطهري علي دكتر پاسخ
تاجزاده
پاياني بخش - " شتابزده قضاوت " در قضاوت
اينكه آن و ميشوم متذكر را نكتهاي اينجا در
از و دارند تاكيد آزادي مسئله بر حد از بيش اصلاحطلبان
يك بر حد از بيش تاكيد آنكه حال غافلاند ، ارزشها ساير
.است گمراهي و انحراف موجب خود انساني ارزشهاي از ارزش
آن در انساني ارزشهاي همه كه است جامعهاي متعادل جامعه
كند رشد ارزش يك تنها اگر.باشد كرده رشد هماهنگ بهطور
كه كند رشد او پاي يا دست فقط كودكي كه است اين مانند
:ميگويند مطهري استاد.بود خواهد زشت و بيقواره طبعا
گمراهي به باطل به صددرصد گرايش راه از جامعهها غالبا"
كشيده فساد به حق يك در افراط از بلكه نميشوند ، كشيده
فساد به راه اين از نيز انسانها از بسياري.ميشوند
.(ص 43 كامل ، انسان) "ميشوند كشيده
كه انديشيدهايد موضوع اين به تاكنون آيا":گفتهايد -7
و سوء تاثيرات چه دين متوليان و مدعيان برخي عملكرد
مطلب اين "است؟ داشته مردم گوناگون اقشار بين در مخربي
با همراه سوء تاثيرات اين معمولا ولي دارم ، قبول را
مثلا.است بوده دين ضد عناصر بزرگنمايي و واسطهگري
جملهاي سادگي روي از كشور گوشه يك در امامجمعهاي
معدودي عده را مطلب ايننيست مصلحت يا خطاست كه ميگويد
ميآيد اصلاحطلب روزنامه يك.ميشنوند نفر هزار مثلاپنج
اينگونه براي معيني جاي حتي و ميكند تيتر را جمله همين
ميكند ، تحريف را وي سخن گاه و ميدهد اختصاص اظهارنظرها
همين حالمينمايد صدچندان را آن سوء اثر نتيجه در
موضوع اين به تاكنون آيا كه ميپرسم شما از من را سئوال
سوء تاثيرات چه اصلاحطلبان برخي عملكرد كه انديشيدهايد
است؟ داشته مردم گوناگون اقشار بين در مخربي و
از مثلا اصلاحطلبان از يكي بار يك كه افتاد اتفاق آيا
غيرت هم اينها كه بفهمند مردم كه كند انتقاد بدحجابي وضع
عليه مردم خيزش اصلي عامل كه نكنيد فراموش دارند؟ ديني
.بود آنها مذهبي عواطف شدن جريحهدار شاه رژيم
كمتر اجتماعي عدالت مانند ارزشهايي از حتي اصلاحطلبان
وجود جهان در آزادي از غير ارزشي گويي.ميگويند سخن
خلق به خدمت و عبادت عفت ، عدالت ، مانند اموري و ندارد
كرده ، استفاده فرصت از":نوشتهايد -نيستند80 انساني ارزش
متفكر دو گرفتن قرار رودررو از پرهيز به را جنابعالي
ميكنم عرض ".ميكنم دعوت شريعتي يا مطهري يعني بزرگوار
يا بنده دست به كه نيست چيزي متفكر ، دو ميان تقابل
وجود اختلاف و تقابل آنها آثار در اگر.باشد جنابعالي
نداشته وجود اگر و نيست كردني انكار امر اين باشد ، داشته
مانند مسائلي در كه نيست شك.نيست كردني ايجاد باشد
اختلافات روحانيت مسئله و دين اصول از برخي تاريخ ، فلسفه
ملاك ما براي آنكه و دارد وجود دو اين نظريات ميان اساسي
دكتر و است اسلامشناس يك كه است مطهري استاد نظرات است
خود وياست احترام مورد و مسلمان جامعهشناس يك شريعتي
اشتباهات به معترف و ميدانست مطهري استاد شاگرد حد رادر
بت يك وي از او متعصب طرفداران بعدها منتها بود ، خود
را بحث مورد تقابل و روحانيت ، با مقابله براي ساختند
درايت با تنها":نوشتهايد.آوردند بهوجود آنها درواقع
وحدت به را خود جاي فوق خطرناك تقابل راحل امام تلاش و
اتحاد نيز و دانشگاه و حوزه همدلي نيز و قشرها همه
".داد دانشگاهيان و روحانيون
خون اول درجه در را تقابل اين اولا كه ميكنم اضافه
و ريخت زمين به مظلومانه كه برد ميان از مطهري استاد
به را تقابل اين خميني امام ثانيا.بود او حقانيت ملاك
ايشان از قبيل اين از جملاتي كردندو حل مطهري استاد نفع
آثارش بگويم بتوانم كه ندارم سراغ را ديگري كس من" كه
اسلامشناس" قبيل از تعبيراتي و "است خوب بياستثناء
را حقيقت مردم و بود ، مطلب اين به ناظر "عظيمالشان
امثال مدتي از پس اما دانستند را خود تكليف و دريافتند
.كردند گيج را مردم دوباره جنابعالي
آثار از خوبي مستندات خود پاسخ در شما اينكه ديگر نكته
بودن مانوس و آشنايي از حاكي كه آوردهايد مطهري استاد
يك براي مثبت نقطه يك اين و است آثار اين با جنابعالي
شما براي.ماست مباهات موجب و اسلامي جمهوري نظام مسئول
.دارم موفقيت آرزوي
مطهري 30/7/79 علي - شما برادر
|