سياسي اسطورههاي با مقابله
:اشاره
.است بشري جوامع در پايدار موضوعهاي از يكي اسطوره
كه ميدانند ابتدايي جوامع مختص را پديده اين برخي اگرچه
اما ندارد ، جايي عقلانيت بر مبتني مدرن دنياي در
تنها نه كنوني ، دنياي در كه معتقدند بسياري انديشمندان
نيز صنعتي پيشرفته جوامع در بلكه دورافتاده ، مناطق در
.دارد نفوذ و حضور اسطورهاي انديشه همچنان
در فرهنگي ، بيان از گونهاي عنوان به اسطوره ديگر سوي از
.است مطرح جوامع سياسي و اجتماعي فرهنگي ، مختلف زمينههاي
پيدايش بيان به اسطوره تعريف ارائه از پس مقاله اين در
ادامه ، در و ميشود پرداخته اسطوره كاركرد و پايداري و
اسطورههاي برابر در ايستادگي چگونگي و سياسي اسطوره بحث
در نوشتار ، اين تاكيد.ميگيرد قرار بررسي مورد سياسي
.است كاسيرر ارنست نظريات مبناي بر و سياسي اسطوره زمينه
انديشه گروه
اسطوره تعريف -الف
رغم به اسطوره كه گفتهاند انسانشناسان از بسياري
بيان براي كه است ساده بسيار پديدهاي متعددش ، شكلهاي
پيچيده فلسفي يا روانشناختي تبيين به وجودياش ، علت
اسطوره زيرا است ، سادهلوحي همان اسطوره.نيست نيازي
محصول اسطوره.نيست بشر نژاد لوحي ساده تقديس جز چيزي
فراورده تمامي ، به را آن نميتوان و نيست تفكر يا تامل
عناصر و تناقضات همه علت نميتواند تخيل صرف.دانست تخيل
ناداني بيشتر بلكه باشد ، اسطوره خيالي و غريب و عجيب
تناقضگوييها و ياوهگوييها اين باعث كه است بشر اوليه
.نميآمد پديد هم اسطوره ،"اوليه ناداني" اين بدون.است
(1)
اما مينمايند ، موجه خيلي هايي پاسخ چنين نخست نگاه در
بشر تاريخ در اسطورهاي انديشه تحول مطالعه به كه همين
وارد پاسخها اينگونه به اساسي ايرادهاي ميپردازيم
را بزرگي فرهنگ هيچ تاريخي ، نظر از زيراميشود
عناصر تاثير تحت و اسطوره سيطره زير كه نمييابيم
بابلي ، فرهنگهاي كه گفت بايد آياباشد نبوده اسطورهاي
مبدل لباس و نقاب چند جز يوناني و هندي چيني ، مصري ،
فاقد اصل در و نيستند ديگري چيز بشري اوليه ناداني
انساني تمدن مورخان هستند؟ مثبتي معناي و ارزش هرگونه
.بپذيرند را نظري چنين نميتوانند هرگز
اين از فراتر را اسطوره ،"دولت اسطوره" كتاب در كاسيرر
با اسطورهاي تخيل و انديشه در ميگويد و ميداند معنا
تجربه شدن عيني اسطوره ، .نميشويم روبهرو فردي اعترافات
جمعي آرزوي اسطورهاو فردي تجربه نه است بشر اجتماعي
كتاب اين در كاسيرر حال اين با.است يافته تشخص كه است
شايد.ميكند پرهيز اسطوره از روشني تعريف ارائه از
اسطوره ، از واحدي تعريف ارائه در انديشمندان اجماع فقدان
و جامعهشناسان انسانشناسان ، .باشد امر اين دليل
ارايه اسطوره مفهوم از جداگانهاي تعريف يك هر فيلسوفان
افسانهاي از عبارت اسطوره انسانشناسي ، در.ميكنند
و جهان معني و طبيعت و خدايان به آن موضوع كه است روايتي
را اسطوره از تعريف همين مشابه (2)ميشود مربوط انسان
شفاهي روايت اسطوره:ميخوانيم جامعهشناسي درفرهنگ
آگاهي و دربرميگيرد را دستهجمعي تجارب كه است مقدساتي
و سياسي علوم در (3).ميكند معرفي را دستهجمعي
كل كه مييابد بسط حد آن تا اسطورهگاه معني جامعهشناسي
ارزشي نظام و دارد ذهن در اجتماعي گروه يك كه را تصويري
.ميشود شامل را (ارزشها و دين جهاننگري ، ) آن در مندرج
كننده بيان اسطوره بيرو ، آلن ديدگاه از اساس همين بر (4)
موضع و مقام آن ، منشا جهان ، باب در كل جهانبيني يك
با اسطوره.است برين نيروهاي همچنين و طبيعت در انسان
اسطوره تاويل دارد ، سروكار (تخيل)ژرفا وذهني كامل موجودي
غيرمنطقي نه و منطق ماقبل دورانهاي در فرهنگ فهم متضمن
(5).است
اسطوره پايداري و پيدايش -ب
همه در اسطوره نيروي بر اثرگذاري انگيزه كاسيرر نظر از
كم دست يا واقعي بحراني وجود جوامع ، همه در و دورانها
كل يا فردي نيروهاي كه بحرانياي موقعيت.است تصوري
آن پس از نتوانند (ياظاهري واقعي گونهاي به)جامعه
انديشه رشد و پيدايش براي را مناسبي زمينه برآيند ،
.ميسازد فراهم اسطورهاي
به اسطوره از كاركردي تفسير كه كاسيرر ، نظر از همچنين
مقولهاي بلكه تاريخي ، مقوله نه اسطوره ميدهد ، دست
در همواره اصولي ، امكاني عنوان به اسطوره.است وجودي
پهنههاي در ميتواند و دارد وجود افراد ذهن در و جامعه
:مينويسد او.باشد اثرگذار زندگي مختلف
نسبي ، امنيت و ثبات دوران در و آرامش و صلح زمانهاي در"
به و ميگيرد را اسطورهاي سازمان جاي عقلايي سازمان
هر برابر در كه ميرسد نظر وبه ميماند پايدار آساني
باثباتي موازنه چنين سياست در اما.باشد مصون تعرضي گونه
بيشتر مييابيم ، سياست در آنچه.نميشود برقرار هرگز
هميشه سياست در.ايستا تعادلي نه است ، ناپايدار توازني
ناگهاني آتشباري و فوران براي و نشستهايم آتشفشان برقله
در كه عقلاني نيروهاي آن.باشيم داشته آمادگي بايد آن
در ميكنند ، ايستادگي اسطورهاي تصورات سربركشيدن برابر
مطمئن خود نيروي به ديگر بشر ، اجتماعي حيات بحراني لحظات
فرا اسطوره بازگشت براي زمان لحظاتي چنين درنيستند
نشده مطيع و نخورده شكست واقعا اسطوره زيرا.است رسيده
است نشسته كمين در تاريكي در آنجاست ، هميشه اسطوره.است
همان درست لحظه ، اين دراست خويش زمان و فرصت منتظر و
حيات دهنده پيوند نيروهاي ساير كه ميرسد فرا هنگامي
داده دست از را خويش توان دليلي ، هر به بشر ، اجتماعي
(6)."كنند نبرد اسطوره شيطاني قدرتهاي با نتوانند و باشند
اسطوره كاركرد -ج
و جهان كردن تجربه از ويژهاي نوع كاسيرر نظر از اسطوره
منش داراي انسان.است ازآن شدن برخوردار ديگر سخني به
نه را جهان او.است كنشورز عاطفهها ، سطح در اسطورهاي
.ميكند تعبير و مييابد در احساساتي بلكه بخردانه ،
ميشود ، دريافت خردناپذيرانه چيز هر از بيشتر كه تجربهاي
فاشيسم همچون موردي در امر اين.ميسازد را او منش پايه
رويكرد و صورت لحاظ به اسطورهاي انديشه.ميكند صدق نيز
توضيح در.است كننده همان اين بلكه بخش ، فرديت نه خود ،
احساس وحدت ما به اسطوره:مينويسد كاسيرر كاركرد اين
شدن آزاد به است فرد عميق اشتياق احساس ، اين (7)ميدهد
جهانگير حيات جريان در خويش كردن غرق و فرديت زنجير از
در آنچه (8)طبيعت كل به شدن جذب و خود هويت وانهادن با
سوزان و شديد اشتياق مييابيم اسطورهاي اعتقادهاي
هم طبيعت حيات با و جماعت زندگي با را خود كه است افرادي
اقوام ميان در اسطورهها (9).ميانگارند همان اين و هويت
:دارند نيز ديگري كاركردهاي بدوي قبايل و
;اعتقاد تدوين و تقويت بيان ، -
;آيين كارآيي تضمين -
;اجتماعي رفتارهاي تنظيم -
;اخلاق تقويت و نگهباني -
;اجتماعي همبستگي به كمك -
;آتي اعمال بخشي الهام -
(10).پيچيده امور كردن ساده -
سياسي اسطوره -د
نظر از اسطوره به مربوط مباحث در اصلي موضوعهاي از يكي
او ، دولت اسطوره كتاب.است سياسي اسطورههاي كاسيرر ،
گمان به.است سياست حوزه در اسطورهاي تفكر حضور پيگيري
فلسفه يا تجربي علوم در اگر اسطورهاي تفكر حضور او ،
به سياست و اجتماع حوزه در باشد ، كمرنگتر امروز تحليلي
تبديل براي است معتقد كاسيرر.است باقي قديم قوت و شدت
و نيرومند سياسي سلاحهاي به اسطورهاي انديشههاي
مخاطبان فهم حدود در را انديشهها اين بايد پرتوان ،
تنها نه نو ، ابزاري به منظور اين به نيل براي.درآورد
.بود نياز نيز كننده ، عمل ابزار بلكه فكري ، ابزار
دهد شتاب را واكنشها همه كه كرد ابداع نو فني ميبايست
(11).دهند بروز را خود كامل اثر تا
توصيف آزاد تخيل محصول و ناآگاه فعاليت نتيجه را اسطوره
كه مييابيم اسطورههايي بيستم ، قرن در اما كردهاند ،
سياسي اسطورههاي.شدهاند پرداخته و ساخته نقشه ، طبق
تخيل وحشي ميوههاي آنها نميكنند ، رشد آزادانه جديد ،
دست به كه هستند مصنوعاتي بلكه نيستند ، گسيخته لگام
فن تحول.شدهاند ساخته زيرك و ماهر صنعتگراني
براي.بود شده ذخيره تكنولوژي ، عصر براي اسطورهسازي
اين در.برداشت ميبايد گام چند سياسي اسطوره ايجاد
زبان نقش دادن تغيير گام نخستين ميگويد كاسيرر زمينه
مسخ نيز را ما سخنگويي سياسي ، اسطورههاي.است
تفوق آن معنايي نقش بر واژه ، جادويي نقش و نمودهاند
هيجانات و كنند ايجاد را معيني تاثيرات تا است ، يافته
.برانگيزند را خاصي
نوساخت ، كلمات اما دارند ، معنايي بار معمولي واژههاي
مناسك كاسيرر (12).دارند شديد هيجانات و احساسات از باري
اسطورهسازي و ذهني تسليحاتي تجهيز در دوم متغير را
تاثير بخواهد جادويي واژه اينكه براي او نظر به.ميداند
.باشد همراه جديد مناسك اجراي با بايد كند ، القاء را خود
چون و است همراه خود خاص مناسك و شعاير با سياسي عمل هر
وجود سياسي حيات از مستقل خصوصي قلمرو توتاليتر ، دولت در
در را فرد زندگي تمامي جديد مناسك از سيلي ناگهان ندارد ،
فشار براي سياسي اسطورههاي واقع در.ميكند غرق خود
اسطورهها اين برابر در كه شخصي آزاديهاي حوزه بر آوردن
ميان از را ايدهآلها و مفاهيم اين همه ميكنند ، مقاومت
آسوده اينها مخالفت از بايد اسطورهها زيرا ميبرند ،
اين فهم و موضوع دادن نشان براي كاسيرر (13).شوند خاطر
به آن از و ميگويد سخن آزادي اصطلاح تحليل از فراگرد
آن از همه كه ميبرد نام شعارهايي مهمترين از يكي عنوان
پيشگويي ، همچنين او.ميكنند سوءاستفاده و استفاده
ويژگيهاي از را غريب و عجيب اميدهاي ودادن تقديرگرايي
.ميداند اسطورهساز سياسي رهبران
سياسي اسطورههاي برابر در ايستادگي چگونگي -_ه
انديشه دوم ، جهاني جنگ پايان با كه بود معتقد كاسيرر
او اساس اين بر.نمييابد پايان سياسي عرصه در اي اسطوره
.ميكند مطرح را سياسي اسطورههاي با مبارزه مساله
اسطورههاي با بتوانيم اينكه براي دارد عقيده كاسيرر
بدانيم بايد كنيم ، مبارزه كارآمد گونهاي به آينده سياسي
به آنها تاثيراست آنها ظاهري سستي در آنها نيروهاي كه
سستي نه ظاهري ، گونههاي پوچي و حماقت خردگريزي ، سبب
.شود پنداشته ناچيز ميشود باعث اما نيرو ، ونه ميگيرد
مبارزه راه)را راه اين هنوز سياست در ما ميگويد كاسيرر
بازاري بتهاي يا سياسي بتهاي.نيافتهايم (اسطوره با
زمان از.پايدارترند و خطرناكتر انسان ، بتهاي همه از
مبذول عظيمي تلاشهاي بزرگ متفكران همه افلاطون
(14).بيابند عقلاني نظريهاي سياست براي تا داشتهاند
موفقيت به نتوانست زمينه اين در كسي است مدعي كاسيرر اما
كاسيرر بيستم ، قرن در اسطوره ناگهاني ظهور ازيابد دست
چون ميگويد او.ميبرد نام خود نظر اثبات شاهد عنوان به
.كرد مبارزه آن با علم ، با نميتوان نيست ، علمي سياست
فلسفه سياسي ، اسطورههاي ضد بر مبارزه در ميپرسد آنگاه
نظر به ميدهد پاسخ خود او بكند؟ ميتواند كمكي چه
به اميدي هرگونه پيش مدتها جديد فيلسوفان كه ميآيد
دست از را واجتماعي سياسي رويدادهاي سير بر تاثيرگذاري
توان فراسوي سياسي اسطوره بردن ميان از (15).باشند داده
است ، آسيبناپذير لحاظي از اسطوره زيرا است ، فلسفه
با را آن نميتوان و بياثرند آن بر عقلي استدلالهاي
(16).كرد ابطال منطقي قياسهاي
نظر بهنميشود نااميد كاملا كاسيرر زمينه اين در اما
فلسفه.دهد انجام ديگري مهم خدمت ميتواند فلسفه او ،
براي.بفهميم را دشمن خصلت تا كند كمك ما به ميتواند
دانستن فقط دشمن شناختن.شناخت را او بايد دشمن با نبرد
.هست نيز او نيروي شناختن بلكه نيست ، او نقايص و ضعفها
كم دست را اسطوره نيروي كه بودهايم خطا اين دچار ما همه
را سياسي اسطورههاي بار نخستين براي كه هنگاميبگيريم
مضحك و تخيلي ناهمساز ، پوچ ، آنقدر را آنها شنيديم ،
كنيم غلبه خود ارزيابي بر توانستيم دشواري به كه يافتيم
است شده روشن ما همه براي اكنون.بگيريم جدي را آنها و
.است بوده بزرگي اشتباه اسطوره ، نيروي گرفتن ناچيز كه
منشا ، بايدكنيم تكرار دوباره نبايد را اشتباه اين
مطالعه دقت به را سياسي اسطورههاي فن و روشها و ساختار
بايد چگونه كه دريابيم تا ببينيم رو رودر را ودشمن كنيم
(17).بجنگيم او با
شبكلايي عنايتي علي
:پانوشتها
تهران ، موقن ، يدالله دولت ، ترجمه اسطوره كاسيرر ، ارنست -1
ص 65 ، هرمس ، 1378 انتشارات
اجتماعي ، علوم كولب ، فرهنگ.ل ويليام و گولد جوليوس -2
انتشارات:تهران مازندراني ، زاهدي محمدجواد ويراستار
.ص 62 مازيار ، 1376 ،
فرهنگ استرنر ، برايان و هيل استفن آبركرامبي ، نيكلاس -3
ص چاپخش ، 1376 ، تهران ، پويان ، حسن ترجمه جامعهشناسي ،
.248
.ص 62 پيشين ، منبع كولب ، .ل ويليام و گولد جوليوس -4
ساروخاني ، باقر ترجمه اجتماعي ، علوم فرهنگ بيرو ، آلن -5
.ص 235 كيهان ، 1376 ، تهران ،
.402-صص 403 پيشين ، منبع كاسيرر ، ارنست -6
.صص 106 ، 111 ، 107 منبع ، همان -7 ، 8و9
.ص 62 پيشين ، منبع كولب ، .ل.ويليام و گولد جوليوس -10
.و 408 صص 399 ، 405 پيشين ، منبع كاسيرر ، ارنست-11 ، 12و13
.صص 420 ، 421 ، 422 ، 422 منبع ، همان -14 ، 15 ، 16و17
|