" نظريه " يا " راهبرد " ;تمدنها گفتوگوي
را تمدنها گفتوگوي ابتدا زير ، مقاله نويسنده :اشاره *
كه راهبردي ايده نظريه ، يك نه ميداند راهبردي ايده يك
را ايده اين همچنين وي است ، استوار انسانها پاك فطرت بر
ايدهاي ميكند ، ذكر هانتينگتوني ادبيات دوم بخش جنس از
تئوري و نظري مباني يعني تمدنها برخورد نخست بخش به كه
درباره را آن نظريهپرداز تبيين پيشنهاد و است ملتزم آن
پذيرفته ، جديد دوران در جهاني مناسبات تمدني پارادايم
جهان آينده براي ديگري ، متفاوت مشي خط دو راهبرد ليكن
بيشتر درك منظور به نويسنده رو اين از.ميكند ارائه
در هانتينگتون نظريه اساس ابتدا تمدنها ، گفتوگوي ايده
در عناصري و داده توضيح موجز طور به را برخورد نظريه
كه را سرد جنگ از پس جهان در هشتگانه يا هفت تمدنهاي
نقاط به نويسنده سپس ميكند ، تشريح بود ، خواهند برجسته
اماوضوح ميپردازد ، تمدنها برخورد تئوري قوت و ضعف
نميبيند نيز تمدنها گفتوگوي به راجع مباحث در چنداني
با تا ميپردازد آن به راجع اساسي پرسشهاي طرح به لذا
و ظهور بحث ، طرح در لازم شفافيت سوالها ، به پاسخگويي
.يابد بروز
انديشه گروه *
به را آن برخي كه "تمدنها گفتوگوي"راهبردي ايده
ساموئل ي"تمدنها برخورد" نظريه برابر در "نظريهاي"خطا
آن وامدار حيث دو از حداقل كردهاند ، قلمداد هانتينگتون
به را تمدني انگاره تمدنها ، گفتوگوي راهبرد.است نظريه
در جاري مناسبات تحليل و تبيين قبول قابل چارچوب عنوان
به.باشد نداشته آن بر تصريحي اگر حتي است ، پذيرفته جهان
ووجوه متعدد تمدنهاي فرض مستلزم نيز ايده اين علاوه
تصديق و درك.آنهاست ميان گذشت غيرقابل و جدي تمايزات
مستلزم نظريه ، آن و راهبرد اين ميان ترابط و تضامن
.تمدنهاست برخورد نظريه مباني و اصول با بيشتر آشنايي
براي است جديدي انگاره مثابه به هانتينگتون تئوريك مدعاي
دورهاي براي و شوروي فروپاشي از پس جهاني مناسبات تبيين
سه نظريه و وجنوب شمال و غرب و شرق دوقطبي تبيينهاي كه
موجز طور به وي نظريه اساسشدهاند خارج رده از جهان
:است چنين
سرعت از كه است نظرياتي جمله از تمدنها برخورد نظريه
فاصله به و است بوده برخوردار انتظاري غيرقابل انتشار
خويش اطراف در را بسياري سروصداي طرحش ، زمان از كوتاهي
در لااقل نظريه ، اين از شايان استقبال.است پديدآورده
موقعشناسانه بسيار آن طرح كه است امر اين مويد نخست گام
از ناشي خلا در جهان كه مساعدي شرايط و زمان در و بوده
اوضاع توجيه براي مبين نظريه و مناسب پارادايم يك فقدان
نظريه.است گرديده ارائه ميبرد ، سر به جهاني مناسبات و
عينيت و تئوريك استحكام و صراحت از موقعشناسي ، عين در
سادهنگريهاي فاقد بسياري حد تا و است برخوردار درخوري
پايان" چون نظرياتي دفاع غيرقابل خوشبينيهاي و رايج
اين به شده معطوف توجهات از بخشي.فوكوياماست "تاريخ
به ،"فرهنگ" مقوله به سنجيدهآن رويكرد از ناشي نظريه ،
جهان تمدني مرزهاي كننده تعيين عوامل سرشت و جوهر عنوان
تمدنها برخورد نظريه تا گرديده باعث كه ميباشد آينده
ابعاد و پاگذارد سياسي مباحث حوزه از فراتر حيطهاي به
اذعان نيز آن نظريهپرداز كه همانطور.بيابد فرارشتهاي
تنها خويش ، صلابت و اعتبار اوج در نظريه هر ميدارد ،
توجيه و تبيين را تجربي واقعيتهاي از برخي ميتواند
.باشد بلند مدعايي و كلان ابعادي داراي اگر خصوصا ;نمايد
هم نظريات با قياس در تمدنها برخورد نظريه حال اين با
قويتري مستندات و بيشتر مراتب به تجربي مويدات از سنگ ،
دارا جهت به هانتينگتون بديع نسبتا نظريه.است برخوردار
خيلي كاربردي ، قابليتهاي و راهبردي تواناييهاي بودن
ذهن تسخير با شدو واقع استراتژيستها توجه مورد سريع
و برنامهها اصول بر توانست آنان ، منتظر و خالي
مناسبات افكندو سايه غربي كشورهاي كلان سياستهاي
.سازد متاثر دهه يك براي لااقل را بينالمللي
جنگ"يافتن پايان با كه است چنين هانتينگتون نظريه لب
دوران صحنه از درگير طرف دو از يكي شدن خارج اثر بر "سرد
عصر آن پس از و است يافته خاتمه نيز ايدئولوژيك نزاعهاي
تمدنهاي ميان آن ، در اصلي مناقشه كه سربرآورده جديدي
و تمدن هفت فرهنگي ، شاخصه چند اساس بر او.ميباشد جهاني
:ميسازد جدا و داده تشخيص هم از را حاشيهاي تمدن يك
اروپايي و شمالي آمريكاي سرزمينهاي در كه "غربي" تمدن -
.دارد انتشار
و كره و چين كشورهاي در كه چيني يا "كنفوسيوسي" تمدن -
.دارد حاكميت آسيا شرق جنوب نواحي
شامل را ژاپن مردمان و كشور تنها كه (ژاپني) تمدن -
.ميگردد
خاورميانه ، مسلمان كشورهاي بر علاوه كه "اسلامي" تمدن -
.دربرميگيرد نيز را آفريقا و آسيا در ديگر اسلامي بلاد
را هند قاره شبه در واقع هندونشين حوزه كه "هندي" تمدن -
.ميشود شامل
پهناور كشور دربرگيرنده كه "ارتدكس -اسلاو" تمدن-
چون شرقي اروپاي آيين ارتدكس كشورهاي از برخي و روسيه
.ميباشد...و روماني يونان ، صربستان ، بلغارستان ،
زبان لاتيني كشورهاي تمامي كه "لاتين آمريكاي" تمدن -
.ميگيرند جاي آن در جنوبي آمريكاي
عرب غير كشورهاي دربرگيرنده "آفريقايي" حاشيهاي تمدن -
متنوع زباني و ديني فرهنگهاي رواج جهت به كه است آفريقا
.ميشود تلقي حاشيهاي تمدن يك عنوان به سرزمين ، آن در
ملت -دولت كهن واحدهاي تدريج به كه است معتقد هانتينگتون
هر در كه فوق هشتگانه تمدنهاي قالب در و ميبازند رنگ
وجود كننده تعيين و محوري كشور دو يا يك آنها ، از يك
كامل محو معني به اين البته.شد خواهند متبلور دارد ،
مناسبات اهميت ميزان از تنها بلكه نيست ، ملي قلمروهاي
ايدههاي اساسيترين.كاست خواهد ملتها -كشور بر مبتني
:نمود خلاصه ميتوان زير محورهاي در را نظريه اين
در كنندهاي تعيين عامل به تدريج به "فرهنگ" عنصر -
جوش نقطه اين ، از پس.است شده تبديل بينالمللي مناسبات
نه اقتصادي ، نه داشت ، خواهد فرهنگي ماهيت برخوردها ،
كه است فرهنگ اين كه چرا.ايدئولوژيك نه و سياسي
تدريجا لذا.ميآورد بالا را تمدن يك ستونهاي
نگرانيهاي به را خود جاي "ژئوپلتيك" دغدغههاي
.سپرد خواهند "ژئوكالچرال"
تا ميرود فرهنگ ، اصلي اجزاي از يكي عنوان به "مذهب" -
.شود بدل تمدني هويت تعيين محوري عناصر از يكي به
غرب دوگانه رفتار و است افزايش روبه "تمدني خودآگاهي" -
تمدني خودآگاهي اين رشد به ديگر ، كشورهاي با مواجهه در
.ميزند دامن
جهان در "تمدنها پارادايم" براساس جديدي صفبنديهاي -
.است شكلگيري حال در
منازعات اصلي پايه كه است تمدني اختلافات اين ، از پس -
مرزهاي" جاي به اينك.ميدهد شكل را كشورها ميان سياسي
نقاط كه هاست"تمدن ميان گسل خطوط" سابق ، "مرامي و سياسي
.است آورده پديد را جهان سطح در بحرانخيز محورهاي و
تمدن ميان آينده ، در تمدني منازعات اصلي كانونهاي -
سوي از "اسلامي" و "كنفوسيوسي" تمدن دو و يكسو از "غرب"
.بود خواهد ديگر
در تحول مراحل از مرحله سه سرگذاردن پشت از پس غرب -
نبرد هيجده ، قرن در پادشاهان ميان نزاع يعني جنگها ،
در ايدئولوژيها ميان تخاصم و نوزده قرن در ملتها ميان
مواجهه يعني برخورد ، از جديدي مرحله به اينك بيست ، قرن
به "غرب غير" و تمدن يك مثابه به "غرب" ميان فراگير اي
.است رسيده بيگانه تمدنهاي عنوان
را ها"ملت -دولت" رفتن بين از تمدني ، پارادايم -
قطبي سه جهان پارادايم در همچنانكه نميكند ، پيشبيني
كه است معتقد بلكه ;نيفتد اتفاقي چنين سرد ، جنگ دوران
صرف راه اين در را خود مساعي تمامي ها ، "ملت -دولت"
تمدني ، رويكرد براساس را خود منافع و هويت كه كرد خواهند
.كنند بازشناسي و تعريف
اختلاف.است اساسي و جدي واقعي ، تمدنها ميان اختلاف -
تكاليف ، حقوق ، انسانها ، ميان روابط انسان ، به رويكرد در
...تساوي آزادي ، اختيار ،
تمدني ميان روابط و تعامل ارتباطات ، گسترش مدد به -
و تمدني مشتركات به خودآگاهي نتيجه در و يافته افزايش
.است يافته افزايش تمدنها بين اختلافات از عمومي آگاهي
به واحد ، الگوهاي اتخاذ رهگذر از كشورها اقتصادي توسعه -
را هويتها و انجاميده جهاني سطح در ملتها همسانسازي
به مردمان شرايط ، اين به نسبت واكنش در.است كرده تهديد
بيهويتي ، بحران درمان و تشخص خلا پركردن براي تلاشهايي
موجبات خود كه ميآورند روي قومي باورهاي و دين سوي به
جريانات و "ديني حيات تجديد" نام با حركتهايي تقويت
را "خويشتن به بازگشت" و "فرهنگي هويتيابي" چون مكملي
.است آورده پديد غربي غير تمدنهاي در خصوصا جهان ، در
غربي ، غير كشورهاي روشنفكران و نخبگان كه گذشته برخلاف -
ميان در غرب فرهنگي عناصر مواجب و بيجيره مبلغ و مروج
براثر و گرديده معكوس رويكرد اين اينك بودند ، خويش مردم
"كردن غربي غير" به نخبگان تمايل تمدني ، خودآگاهي رشد
.است گرديده معطوف جوامع اين
لذا و ميكند پرسش "فرد هويت" و چيستي از فرهنگي عنصر -
اقتصادي و سياسي عناصر مثل جابجايي و مصالحه قابل خيلي
دو) است شدن جمع قابل بعضا مليت عنصر حتي ;نيست
و قومي فرهنگ مانند عناصري اما (دورگهها و تابعيتيها
.نيستند چنين تمايزگرايشان ، خصوصيت جهت به دين
تصويري ارائه با تا دارد تلاش حال عين در نظريه اين
و رقبا معرفي و تمدنها ميان خصمانه مناسبات از دهشتزا
خصومت ، و مقابله احتمالي روندهاي ترسيم و آينده دشمنان
و لازم تدابير اتخاذ به را غرب سياسي كارگزاران
تحكيم به را آنان و نموده تحريض احتياطي پيشبينيهاي
از تا نمايد ترغيب خودي تمدن دروني انسجام و وحدت
برابر در موضعشان تضعيف موجب كه درونتمدني فرعي مناقشات
براي است معتقد هانتينگتون.بكاهند ميشود ديگر تمدنهاي
بيرون پيروز و سربلند آينده تمدني منازعات از غرب اينكه
از بايد دروني ، فرعي مناقشات فرونشاندن بر علاوه آيد ،
از كشورهاي و كرده همراه خود با را نزديك تمدنهاي يكسو
سوي از و جذب خويش بهطرف را ديگر تمدنهاي گسيخته هم
تمدن در خصوصا رقيب ، تمدنهاي اتحاد و نزديكي از ديگر
.كند جلوگيري ممكن طريق هر به كنفوسيوسي و اسلامي
منازعهجويانه و تخالفي وي غالب و اصلي رويكرد چند هر
به استكباري خوي و طلبانه برتري روحيه واسطه به و است
و تفاهم" فرض اساسا سرد ، جنگ دوران از مانده ارث
نيست ، جدي او ادعايي پارادايم در "تمدنها ميان گفتوگوي
طريق از تمدني همزيستي امكان به گذرا و اجمال به ولو اما
اشاره ايناست كرده اشاره هم "متقابل درك" آمدن پديد
كمتر كه ناهمخوان ، متن بقيه با و است بيرمق آنچنان
.است برانگيخته را توجهي
است ، يافته انتشار باب اين در هانتينگتون از كه آنچه
:است مرتبط هم به بخش دو حاوي
و تاريخي استنادات برخي همراه به نظري مدعيات بخش -1
و فرهنگي هماوردي و هماوايي از عيني يابيهاي مصداق
.ملتها -دولت تمدني
و سردمداران به راهبردي رهنمودهاي و توصيهها بخش -2
اتخاذ و برنامهها تنظيم براي خودي تمدنهاي دولتمردان
خويش جهاني سيطره تضمين و حفظ منظور به مناسب سياستهاي
.عالم ملل ديگر بر
يك بيشتر پيشيناش ، مشاغل و موقعيت حسب به هانتينگتون
او ، اصلي غرض و هدف لذا ;"تئوريسين" تا است "استراتژيست"
در چون ليكن.است كار راهبردي بخش يعني دوم ، بخش همان
استراتژيهاي در اساسي نظرهاي تجديد لزوم اثبات صدد
جهاني جديد شرايط در غربي دول سياستهاي بر حاكم گذشته
تئوريك اصول و نظري مقدمات بسط و طرح به ناگزير بوده ،
تئوري در نظري نقصانهاي و ضعف.شد خويش راهبردي مدعاي
نيز تمدن و فرهنگ حوزه نظران صاحب جدي نقد مورد كه وي
.است واقعيت همين از ناشي گرفته قرار
بخش جنس از اتفاقا كه "تمدنها گفتوگوي"راهبردي ايده
آن نخست بخش به واقع در است ، هانتينگتوني ادبيات دوم
مانده وفادار و ملتزم تئوري آن نظري مباني و مقدمات يعني
درباره را ، آن نظريهپرداز تبييني پيشنهاد يعني ;است
;است پذيرفته جديد دوران در جهاني مناسبات تمدني پارادايم
آينده براي وي از متفاوت ديگري خطمشي و راهبرد ليكن
تمايلات خلاف بر كه راهبرديميكند ارائه جهان
شدت به نظريه ، صاحب قوممحورانه و سلطهجويانه
با و است شده طراحي عاقلانه و بيطرفانه نوعدوستانه ،
و همخواني معاصر جهان در بشريت مرامي و رواني نيازهاي
و انساني ايده اين از استقبال راز.دارد بيشتري انطباق
.است نهفته امر همين در نيز مشفقانه فراخوان اين از
شجاعيزند رضا علي *
دارد ادامه
|