اصلاح و بعثت
اصلاح" و "اصلاح" اصطلاح و مفهوم امروزه :جستارگشايي
اما ماست ، فرهنگي و سياسي ادبيات در آشنا عبارتي ،"طلبي
اين ظرفيت و موقعيت هنوز ديني ، مفاهيم با پيوستگي در
.است نگرفته قرار توجه مورد مفهوم
بعثت ميان پيوند باب در كلي تاملاتي زير ، نوشته در
انساني جانهاي و جوامع اصلاح مسئوليت و انبياء ورسالت
زمينه ولي باشد نداشته منسجمي شكل اگر كه گرديده تحرير
را خواننده براي عرصه اين در طولانيتر و عميقتر تاملات
.سازد فراهم ميتواند
معارف گروه
رضوي مسعود :نوشته
...مااستطعت الاصلاح ، اريدالا ان
(آيه 88 /هود سوره)..دارم توان تا ندارم ، هدفي اصلاح جز
بويژه انبياء ، بعثت اهداف كه ورواياتي آيات همه ميان در
ژرف بيتي شاه نموده ، تبيين و بيان را (ص)پيامبراكرم بعثت
دريافته آن اهميت و گرفته قرار توجه مورد كمتر زيبا و
"اصلاح" مسير در "بعثت" متعالي و ارجمند هدف آن.است شده
.است مردمان جمع و جان
از بسياري درك براي مركزي مفهومي اساسا "اصلاح" واژه
نهضتهاي واغلب ميشود محسوب اسلام تاريخ در تعالي افقهاي
ديني ، وتحولات سياسي كوششهاي و فكري انگيزشهاي و اجتماعي
جانشينان و انبياء اصلاحطلبانه اهداف پرتو در مستقيما
به جانش كه رسولي هر. بود خواهد درك قابل ايشان منصوب
گرفته قرار تشريعي فيض واسطه وجودش و جلايافته وحي ميثاق
براي "مصلحي" است ، گرديده متبرك خداوتد سخن القاي به و
وجه "طلبي اصلاح" و بوده جهانيان برايهمه يا خود قوم
يا و سابقين مظالم و خرافهها و بدعتها از آن تميز
.است ميشده محسوب همروزگارانش
حنيف آيين كه گماشت همت گمراهاني اصلاح به (ع) ابراهيم
.بودند پوشانيده آن بر بتپرستي خرقه و برده ياد از را
فرامين ، حجت(ع)موسي نهضت در طوبي شجر و يدبيضاء
برابر در صراحتا نيز (ع)عيسي حضرت و بود اصلاحگرانه
فرامين و آيين اصلاح را خود هدف يهود ، احبار فساد و بدعت
دريچههاي كه مقدس نهضت اين.فرمود اعلام ايشان قوانين و
به را صلاح ارمغان و ميگشود مردمان منظر در را اصلاحات
يعني معرفتها ، نابترين در ريشه ميكرد ، ارزاني مردمان
اوضاع بهبود مسير در بيخدشهاي واعتبار داشت الهي كلام
صلاح رسولان ، فلذاسلاح ;ميداشت ارزاني انسانها به جهان
صراحتا چنانكه بود ، خلايق اصلاح خالق ، هدف و مردمان
به معطوف نبي توان همه كه ;آمده هود سوره از درآيه 88
اهميت در قرآني تصريح اين.ندارد هدفي آن جز و است اصلاح
با و بوده الهي اديان همه آموزه برجستهترين اصلاحطلبي ،
پيامبر معاصر روزگار در مردمان همه بر قرآن ، موكد فرمان
خطابه مدعا شاهد.است يافته قطعي ايشان ، وجوبي از پس و
خليفه سومين قتل و مدينه انقلاب از پس (ع)علي امام بيعت
كف از حقوق و مظالم و بدعتها رفع بر يكسره كه است راشده
سنت استمرار و الهي احكام احياي و عدالت ابقاي و رفته
عمل" ،"اجتماعي صلح" به رسيدن براي علوي اجتهاد و نبوي
كارگزاراني دست به "قوانين و ضوابط اصلاح" و "فردي صالح
همچون اميرالمومنين هدف.ميورزد تاكيد آزموده و "مصلح"
سرآغاز اخلاقي تربيت و درون اصلاح از نخست گرامي ، پيامبر
به اما ،"تبدوالكبائر الضمائر عنداصلاح":ميگيرد
:ميرسد عظيم اقتصادي و اجتماعي اصلاحات
الظالم كظه لايقارواعلي ان ومااخذاللهعليالعلماء"
و آگاهان از خدا كه نبود اگر)"..المظلوم ولاسغب
ستمبران گرسنگي برابر در كه است گرفته پيمان دانشوران
(ع)مجتبي حسن امام صلح (..نباشند خاموش ستمگران وسيري
نامه پيمان مواد همه و داشت اصلاحگرانه هدف مشخصا نيز
به واهتمام مردمان امور اصلاح به اشارت حضرت ، آن جبري
براي مسئله منتها.دارد مسلمانان از مفاسد و مظالم رفع
جهت امكانات فقدان (ع)حسين امام از پس امامان و ايشان
براي كافي اقتدار كسب در شرايط ضعف و عمل به دستيازي
امروز اصلاحطلبان براي ميتواند كه نكته اين.بود حكومت
تا كه است امر اين بر ناظر باشد ، بزرگ درسي هميشه و
تحول زمينههاي آمدن پديد امكان نشود ، حادث لازم شرايط
اين.است ظريف بسيار مسئله اين درك و ندارد وجود عميق
و زيبا تجلي (ع)صادق امام از روايتي در مسئله
صاحبنظران همه توجه مورد است لازم كه يافته تاملانگيزي
;گيرد قرار بهاصلاحات مند علاقه و سياست عرصه فعالان و
:است چنين روايت آن
چيزها ، اظهار) "له مفسده يستحكم ، ان قبل اظهارالشييء ، "
اين لذا و (آورد خواهد بار به تباهي شرايط ، ظهور از قبل
در (ع)علي امام ديگر ، تعبيري در و ميگردد محسوب جهل عين
:فرمود پاسخ "فماالجهل؟":(ع)حسنمجتبي امام پرسش پاسخ
:فرمود نيز و "الاستمكان قبل الفرصه علي سرعهالوثوب"
يغشاك و صدرك و قلبك فيضيق وقتها ، قبل بحوائجك ولاتعجل"
موقع از پيش خواستههايت به دستيابي براي)"..القنوط
دربرخواهد را تو نااميدي و ميشوي اندوهگين كه مكن شتاب
و جمع به منوط عقلا ، نزد در امور اصلاح پس.(..گرفت
شرايط ، اين غياب در و است كافي و لازم شرايط ظهور
زودهنگام عمل از و كرد آنها آمدن پديد به اهتمام ميبايد
اصلاح ، مانند بزرگي هدف زيرا نمود ، پرهيز شتابزده و
.روانگردد چپ و تندروان پايمال نبايد كه است اساسي اصلي
اصلاح مسئله به عميقتر و تازه نگاهي بايد مبنا اين بر
...داشت
براي كه نيز (ع)حسين امام سخن ژرف ، حكمتهاي اين پس از و
.مييابد تازه وضوحي بود كرده قيام جدش دين "اصلاح"
آفت ،"روي چپ" معاصران اصطلاح به و نامعقول شتاب باري ،
نشست ، بار به (ص)محمدي نهضت و بعثت حركت اگر.است اصلاح
زمينه اين درك علت به سپس و شرايط توافق دليل به نخست
در را شبهجزيره سراسر پيامبر اگراست بوده تلائم و وفق
-منقادخويش و مطيع نه و- خود مجذوب را همگان و نورديد
.بود صلاح بركت به بل نبود ، سلاح قدرت به ساخت ،
داشت جمع خود در را وكرامتوعصمت وحي معجزه پيامبرگرامي
وجود ملك بر نيز را عظيم (خاء ضم به) خلق و صورت حسن و
ژرف عقلانيت نيز و امور اين بركت به بود ، كرده حصار خويش
بزرگ پيروزيهاي توفيق موجود ، امكانات و واقعيات در دقت و
بينهم رحماء"گاه و "عليالكفار اشداء" گاه اينگونه.يافت
چاره وسواسخناس شر از را ناس منظومه و ميفرمود ظهور "
:قبادياني ناصرخسرو استاد قول به.ميفرمود
برآنهاك و صلاحيم ابر ولا ، اهل بر
بلاايم باد مثل ولااند ، اهل نه
دوش به تنه يك را تنزيل تدريجي و اجمالي وزن پيامبر ،
و گريخته آن هول از سربلند كوهستانهاي واگرچه ، ميكشيد
بيهمتا مرد همين اما ;كشيد نتوانست امانت اين بار آسمان
ميفشرد ، خويش احتجاج كف در نيز را اعجاز وسايط برترين كه
امت صلاح و خير براي و ميگرفت هيچ به را مدعي حرف
كمال در و گرايان احساس و تندروان نظر مرحومه ، برخلاف
اقتضائات درك با و خاص شرايطي پذيرش با آنان ، شگفتي
حتي را ، مخالفان ميفرمود ، توشيح را صلححديبيه زمانه ،
خويش عفو تازيانه به را سابق خنجركشندگان و معاندان
چنان خود مشكفشان نفس به را ضعيفان و بردگان.مينواخت
و طريقت مشايخ و حكمت دانايان به كه ميداد نفس عزت
و مبدع اديبان و حجت قوي متكلمان و فتوا صاحب فقيهان
سلحشوران و مدقق محققان و محقق دانشوران و رساسخن خطيبان
محكمات كه (ص)محمد مدينه باري ، .ميشدند بدل اسطورهاي
عترت و سنت كوتوالش و ساخته استوار الهي وحي را قانونش
پوستهاي همچون را جزيره شبه ظرف زماني ، اندك در بود ،
غرب ازشد جهان اقصاي رهسپار و دورافكند به تنگ و فشرده
پيرنه كوههاي از و رفت فرا قرطبه و اشبيليه و اندلس تا
سايه در شرق ، اقاليم در و شد سرازير اروپا قلب سوي به
معجزه اينپرداخت استراحت به چين ديوار و دروازهها
را آن بقاي كه بود ما نازنين و عظيمالشان پيامبر بعثت
انا"كه گرديده ضمان ظريف كلام اين اعجاز به ربالعالمين
جوشان چشمه ولايزال ، جاري رحمت اين لذا "لحافظون له
از ،"مواخات"انساني و شريف پيمان قيد به كه بود هدايت
و رسيد "برادري" شگفت سرزمين به "برابري" زيباي آرمان
.نمود تسهيم مبعث از پس و بعثت از پيش بخش دو به را تاريخ
ايمان تاريخ در فتحالفتوح ظريف رمز اسلام ، بزرگ مدعاي
مبارك نام و ساخته جايگير "اقراء" معجزه مضمون در را ،
"خلق الذي ربك باسم"سحرانگيز و هميشگي كتيبه در را خداوند
خسته و خاموش دلهاي برصخره "الرحمنالرحيم بسمالله" و
قصه خاتم ، رسالت آغاز و نبوت ختم اينگونه و فرمود حكاكي
آتش در نه را خاتم معجزه ولاجرم رسانيد كمال به را ايمان
در كه مردگان ، احياي و آتش گلستان و عصا سحر و درخت
همه فهم خور در و عصرها همه در ادراك براي مسطور ، كتابي
و تكوين مدرسه در كه بزرگ رمز اين.فرمود ارزاني نسلها
با بود گرديده آغاز انسان به اسماء آموزش با الهي تشريع
رشد كه بود موعود لحظه همان اين و رسيد اوج به قلم
نذيران و انبياء همه و رسيده اوج به آدم بني عقلاني
اميد و انتظار اسرار و داده انسانها به را بشارتش متقدم ،
در الهي متسلسل مزامير اين اوج.بودند ساخته منتشر را
:بود گرديده ابلاغ وحي فرشته سوي از نخستين ، عبارات همان
محمل كه قلم نام به بشر ، بلوغ عصر."علمبالقلم الذي"
اسلام ، ابدي شريعت و گرديد آغاز گرفته قرار خداوند سوگند
را بشر همواره و دائمي اصلاح مسير و كامل را سابق اديان
و شد سلبي عنصري قهر ، و سليح به نياز كه كرد هموار چنان
خود را ايمان بيشمار مجاري آزاد ، و آگاه انسانهاي
نه را اسلام كه "لااكراهفيالدين" حكم به برميگزيدند
و تنگ نظرگاه يك و قوم يك ويژه عقيدهاي مثابه به
حيات بسترساز كه فرهنگي مثابه به بلكه خاص ، ايدئولوژي
اعتلا و برد فرا است پرشمار و گونهگون اقوام معنوي
و نبوتها تاريخ در هيچگاه عظمت بدين مدعايي.بخشيد
آن الزامات و شرطها زيرا نداشت ، وجود قديم رسالتهاي
تازه ، تاريخي طليعه در اينك امابود نگرديده آشكار
امكانپذير بشر اجتماعي و فردي حيات از تازه فصولي نگارش
بزرگ تمدنهاي همه كه مسيري در اسلام ، معنوي تفوق و گرديد
پيامبر ، گرديد اعلام آشكارا داشتند ، حجرهاي آن در تاريخ
جوامع ، اصلاح مسير در و انسانها ، روح و روان صحنه در
لاتمم بعثت اني":داشت سلاحي چنين و چهرهاي چنين
".مكارمالاخلاق
:داشت انسانها همه بيبديلارزاني هديتي امي ، رسول اين
.."الحكمه و يعلمهمالكتاب و يزكيهم و آياته عليهم يتلوا"
و تعقلون به عبرتش و تذكر كه ما ، دين معجزه است اين
همه و يتالمون و تعلمون و تتفكرون و تبصرون و تدبرون
كلام يك در...و دانش و تاله و تامل و مترادفاتانديشه
سيادت منبع و ملكوت آتش از شرارهاي كه منور و مهذب عقل
آغاز بعثت ، پسگرديده تبيين و تدوين است ، انسان شرف و
و انسانها برون و درون اصلاح مسير در بشر تاريخي درخشش
به را پيامبر مدينه كه است نهادهايي و نمادها همه مظهر
و نژاد هر و فرهنگ هر با آدميان هميشگي و آرماني مدنيت
و محكمه سنت.ميزند پيوند مذهبي گرايش هر و زبان هر
مختلف بعد و سوي سه در ايماني ، بزرگ فرهنگ اين پيوسته
دوم."تفلحوا الاالله قولولااله":نخست:است كرده تجلي
يعلوا الاسلام":سوم و "عنداللهاتقيكم اكرمكم ان"
چه ديگر معنوي ، موزون سمفوني اين در.."عليه ولايعلي
؟!ناموافقان استحقار و برتربيني خود و گردنفرازي جاي
چه ديگر و !نااميدي؟ و بازماندگي و آزمندي جاي چه ديگر
؟!تعصب و تظاهر و تفاخر جاي
سنت و وحي عبارات و مصطلحات و مفاهيم همه در بازانديشي
ضرورت امروزه گرامي ، پيامبر به پيوسته برگزيدگان و نبوي
ظلمت در ديرگاهي.است مسلمانان اصلاح و صلاح و صلح بزرگ
اما.بودهايم اسلام جهان سكون و رجعت شاهد انحطاط ،
مسلمانان هيچگاه درماندگيها ، و ماندگيها واپس همه عليرغم
غربت در را اسلام عزت و نكردند سودا را خويش گنج
دوش به مقدس كولهباري همچون تاريخ ، ايام غريبترين
و خداوند پيام مجدد فهم به بعثت ، تكرار اينك.كشيدند
زمان.است بازبسته و پيوسته درهم نبوت آموزههاي
كه است رسيده فرا بزرگ شعار اين اثبات موعودبراي
اين ذات در كه مفهومي."عليه ولايعلي يعلوا الاسلام"
كه استيلا نه و استعلاست به توجه مانده ، مستور نغز عبارت
كه است بديهي البته و.ميشود معني مفهوم ، بدين غالبا
و ديني اغلبمفاهيم همچون نيز مفهوم اين استعلايي تبيين
.است تامل و شجاعت و تجدد نيازمند مسلمانان ، آييني
اصيل سنت مبناي بر اخير ، ادوار در ديني تجديدحيات رهبران
در بلكه سيف ، و شدت و نفي مسير در نه را خود پيامبر ،
هم.ميديدهاند وفرهنگ انگيختگي و اثبات طولاني شاهراه
روي "اصلاح" به و شدهاند ناميده "مصلح" ازينرو
مصر در اصلاحطلبي نهضتهاي و فكرديني اصلاح.آوردهاند
شبهجزيره و عثماني و سوريه و لبنان و الجزاير و سودان و
ورجاوند سرزمين وايران ، آشناست عنواني اينك قاره ، شبه و
را اسلام تمدن و مدنيت معماري رسالت اعظم بخش كه ومقدسي
و عرفان و علم در را آن جلوههاي و كشيده خويش دوش بر
هر از بيش است ، ساخته پايدار اخلاق و ادب و هنر و فلسفه
و بسته دل اصلاحات تدبير پرتو در صلح ترويج به زماني
معرفت تدبير.نيست چارهساز خشونت تقدير.است كوشيده
را خود نهايي ارزش هنگامي "داشتهايم؟ چه".است كارساز
بضاعت اين با و "داريم؟ چه" بدانيم كه يافت خواهيم باز
بعثت با پيوند در و معني اين به تاكنون "ميتوانيم؟ چه"
اين آنكه حال نشده ، گفته سخن اصلاح از وحي ، رستاخيز و
در را دو اين پيوستگي كه كساني و است كلام جان پيوند ،
ايشان از ميتوان و است سنگين قلبهايشان مهر نمييابند ،
:پرسيد
شدهاند قانع كه شهر اين در شكرهاست چه
مگسي مقام به طريقت شاهبازان
پيش در بيابان و خواب در تو و رفت كاروان
جرسي بانگ و ناله از بيخبر بس كه وه
طوبيزن شجر از صفير و بگشا بال
قفسي اسير كه مرغي تو چو باشد حيف
تجددي بيگمان پيامبر ، بعثت ;بنگريم تحقيق ديده به اگر
و است بوده ديني شرايع تكميل و تجديد در اصلاحطلبانه
اخلاق تربيت و نفوس تزكيه براي ديگر راهي نميتوان لاجرم
به دستيابي و سياسي معضلات حل و اجتماعي روابط بهبود و
جز فرزانگي ، و فرهنگ احياي و اقتصادي امنيت و رفاه
بعثت.گرفت نظر در آن اصيل و ژرف معناي به اصلاحات
ويژه 23 و دشوار شرايط به توجه با (ص) عبدالله محمدبن
هر از پيامبر آنكه شگفت و داد ثمر پيامبر رسالت سال
و ميگرفت بهرهها يارانش آموزاندن و آزمودن براي فرصتي
را مدارا و حكمت و عفو و لبخند سلاح شرايط ، سختترين در
نبود ، ضرورتي تا و مينهاد مومنش و دلداده لشكريان كف در
اسلام ، قاهره قدرت.نميگرفت كار به را سلب و قهر عنصر
با فقط نه رو ، ازاين هم حكومتش ، و حكم نه و بود حكمتش در
تا ميفرمود مدارا همواره نيز دشمنان با كه مروت ، دوستان
خشونت شكننده و خشك فضاي از را صحابيان و ايمان صاحبان
و ايمن وادي به است سلامت و معنويت و فرهنگ مذبح كه
.كند هدايت اخلاقي تهذيب و فرهنگي آفرينش و گفتگو مطمئن
بيگانه هياهو و فتنهگري و ماجراجويي با بزرگ رسالتهاي
همين درك به بسته باز امت ، امور اصلاح و قدرت كسب.است
در تامل و تشيع راستين فلسفه.است ظريف لوازم و شرايط
اصلاحي هر اساس كه ميآموزد محققي هر به صدراسلام ، تاريخ
.است استوار متفاوت شرايط در صلاح درك و صالحان تربيت بر
گذشتههاي در چه -مردمان روابط و رفتارها و نفوس تربيت
و است "صلح" نيازمند -شهروندي نوين شرايط در چه و جوامع
آيت اين در محتاطانه تاويلي بتوان بسا اي و ،"امنيت"
اطمينان يعني "...المطمئنه ايتهاالنفس يا":كه داشت الهي
صلح و امنيت به ميتواند ديگر جانبي از ;بشر قلبي
و توابع از (مرضيه الراضيه) خشنودي و اطمينان كه بازگردد
.بود خواهد آن نتايج
|