عدالت و گفتوگو ايمان ،
فرانسوي برجسته كشيش لولون ، پدر با گفتوگويي
رضوي مسعود :از گفتوگو
به ظريف ، وجه يك از تمدنها ، گفتوگوي مساله :جستارگشايي
پيش را آن ميبايد واقع در و است مرتبط اديان گفتوگوي
اين كنار در.دانست جهان سطح در گفتوگو بنياد و زمينه
و اديان آباء ميان گفتوگو و مفاهمه موضوع همواره مساله ،
هرگاه و بوده مطرح نيز مسيحي و مسلمان جوامع رهبران
و صلح به داشته ، وجود جدي مسئوليت احساس و حسننيت
با ذيل گفتوگوي در.است شده منتهي ارزشمندي همزيستي
همين فرانسه ، در مسيحي برجسته عالم و متفكر پدرلولون ،
گرفته قرار توجه و بحث مورد آن تحقق زمينههاي و مساله
و افراد وجود در ايمان گسترش اديان ، هدف وي ، نظر بهاست
عرصه ، اين در و است انساني جوامع سطح در صلح و عدالت تحقق
جمعيت بيشترين نمايندگان كه مسيحيان و مسلمانان مسئوليت
جهان نقاط حساسترين در و ميشوند محسوب الهي بزرگ اديان
هدف با گفتوگو اين.است ديگران از بيش ميكنند ، زندگي
از آگاهي و تمدنها گفتوگوي نظريه به مساعي تشريك
گرامي نظر به مساله ، اين مورد در متفاوت ديدگاههاي
.ميرسد خوانندگان
معارف گروه
يكهزار حدود كه داريد استحضار حتما لولون ، پدر جناب *
ابتكار به مختلف ، اديان و مذهبها روساي و رهبران از نفر
هم گرد ميلادي ، جديد هزاره آستانه در و متحد ملل سازمان
.پرداختند ونقطهنظراتشان ديدگاهها بيان به و شدند جمع
جهاني اهميتي البته شكلي ، صورت به حتي موضوع ، اين نفس
دوره بخش نويد ميتواند اديان ، هزاره اجلاس و داشت
اتفاقا.باشد تمدني گفتوگوي و معنوي تعامل از تازهاي
بحث دهنده پيشنهاد و نظريهپرداز هم من كشور جمهوري رئيس
به توجه با و بود بينالمللي سطح در تمدنها گفتوگوي
گفتوگوي سال عنوان به ميلادي سال 2001 نظريه ، اين اهميت
در جهاني جامعه اعضاي كل تصويب به و شد مطرح تمدنها
چه حامل زمينه ، اين در كلي بهطور شما.رسيد ملل سازمان
هستيد؟ ديدگاهي
نيز مذاهب و اديان ديالوگ بحث تمدنها ، گفتوگوي بحث -
و گفتوگو با نيز الهي بزرگ اديان و انبياء بشارت و هست
پيروان اگراست بوده انسانها جان در رسوخ براي ابلاغ
يكديگر با جنگ به تاريخ طول در مختلف دينهاي و مذاهب
جوهر به ربطي هيچ شدهاند ، بسيار خونريزيهاي منشا و رفته
استفاده سوء و تعبير سوء واقع در.ندارد اديان ذات و
اين سبب مذاهب روساي از برخي جمود و سياسي رهبران
ايده اين با كلي بهطور من حال هر به.است شده فتنهها
اجلاس در افراد اين كه نميدانم دقيقا اما موافقم ،
هم گرد انگيزههايي چه با و شرايطي چه تحت اديان ، هزاره
...شدهاند جمع
، براي مذاهب مباني توضيح و اديان نزديكي و تفاهم براي *
...سوءتفاهمها رفع
بزرگترين صلح و ميكند كمك صلح به مسائل اين و بله ، -
چه و دين چه پيرو كه نيست مهم است ، امروز انسان نياز
آرامش نيازمند ايمانش تعميق براي انسان.باشد معتقداتي
حال ، هر بهمييابد معنا جهاني صلح پرتو در آرامش و است
ديدار در و شوند جمع مذهبها و اديان كليه رهبران اينكه
بين صلح ايجاد براي مومنان مسئوليت درباره يكديگر ، با
با.است حياتي بلكه و مهم بسيار كنند ، چارهجويي ملتها
و گفتوگوها اين از پس كه داشت توجه بايد حال اين
و رهبران يعني.شود حاصل نتيجهاي است لازم ديدارها ،
باشند داشته را مسئوليت احساس اين مذاهب و دينها روساي
توجيه براي و طرفه يك اينكه نه و باشند حل راه فكر به كه
.شوند گفتوگو وارد فقط خودشان تبليغ و
نخواهد نتيجهاي راهحل ، بدون گفتوگوي البته بله ، *
و تفاهمها سوء رفع براي هم تمدنها گفتوگوي طرح و داشت
و است شده مطرح تمدني حوزههاي ميان احتمالي برخوردهاي
وجود آكادميك سطح در هميشه كه متعارف گفتوگوي از آن سطح
احتمالي مشكلات براي چارهاي تا رفته بالاتر داشته
.شود انديشيده
پل ژان پاپ و خاتمي آقاي.كرديد مطرح را خوبي ديدگاه -
در مومنان و دينداران كه گفتهاند چندينبار هم دوم
دنبال به يكديگر مساعي تشريك با و هم با بايد جهان سراسر
.كنند فراهم را صلح زمينههاي و باشند صلح
چيست؟ شما نظر از صلح زمينههاي مهمترين *
فرصتهاي و برابر شرايط اگر و است صلح اصلي شرط عدالت ، -
وجود آن به اعتقاد و واقعي صلح باشد ، نداشته وجود مساوي
.داشت نخواهد
ميكنيد؟ پيشنهاد مورد اين در را حلي راه چه شما *
كه چرا گيرد ، قرار توجه مورد بايد زيادي حلهاي راه -
است مهم بسيار من نظر به اما.دارد وجود متنوعي مشكلات
يكديگر ، با مسيحيت و اسلام بهويژه بزرگ ، اديان روساي كه
.كنند تبادلنظر و مشاركت بهتر ، دنيايي ايجاد براي
شكوفا خداوند به ايمان و اخلاقي ارزشهاي آن در كه دنيايي
.شود
اديان اصلي هدف آيا.برگرديم بنياديتر مسائل به حالا *
بزرگ اديان مشترك اهداف شما كلي بهطور و است؟ صلح جهاني
ميدانيد؟ چه را
است؟ همين منظورتان شما آيا.است اجتماعي مساله يك صلح -
اديان هدف بنياديترين بدانم ميخواهم كلي بهطور من *
است؟ بوده چه الهي
"انجيل" ،"تورات" يعني مقدس ، كتابهاي محتويات در ما اگر -
طريق از خدا كه درمييابيم كنيم ، تامل دقت به "قرآن" و
خدا آفريده كه امر اين قبول به را انسانها پيامبران ،
تفاهم مبناي و مشترك عقيده اين پس.ميسازد آگاه هستند ،
انسانها اعتقاد ، اين دنبال به.است بزرگ اديان در
اين و اوست سوي به نيز انسانها همه بازگشت كه درمييابند
از وظيفهاي و دارد مسئوليت بشريت كه ميكند ايجاب امر
برقرار عدالت تا شده داده قرار انسانها بردوش خداوند طرف
چيزي آن بنابراين ، .است اديان دعوت اساس موضوع اين.شود
شده ، طلب انسانها از پيامبران طريق از و خدا سوي از كه
الهي خواست و فرامين با مطابق بايد انساني هر كه است اين
عدالت ايجاد و است كارنيك انجام الهي ، خواست.كند زندگي
ميان در هم عدالت اما.انسانها و مخلوقات ميان در
وظايف به نسبت آنها آنكه مگر نميشود ، برقرار انسانها
مبناي عنوان به را مهرباني و باشند داشته آگاهي خود
با كه بياموزند انسانها بايد.بپذيرند ديگران با روابط
.باشند داشته ايثار و گذشت و باشند مهربان خود همنوعان
روحانيون و روشنفكران و ديني و سياسي رهبران و مردم همه
احترام هم به و كنند كار هم با كه هستند اين نيازمند
دنيا در عدالت تا باشند مهربان يكديگر به نسبت و بگذارند
خصومت و تضاد در دائما انسانها كه دنيايي.شود برقرار
برقرار نيز صلح و ديد نخواهد را عدالت روي يكديگرند ، با
و است صلح اصلي شرط عدالت ، كه ميبينيد پس ;شد نخواهد
فقر و تحقير و تبعيض رفع براي انسانها نباشد ، عدالت اگر
لازم امنيت و آرامش و جنگيد خواهند هم با بيعدالتي ، و
.آمد نخواهد وجود به مشترك كار و تفاهم و صلح براي
غرب ، تمدن در و ميگذرد رنسانس زمان از قرنها اكنون *
و ، طبيعتگرايي همه اين بااست شده كمرنگ دين نقش
به قادر بود ، شده خدا به ايمان جايگزين كه انسانگرايي
نشده غربيان معنوي نيازهاي به پاسخ و اخلاقي مشكلات حل
نيازهاي اهميت به امروزه كه غربي ، معاصر انسان آيااست
شده روبهرو مشكلات اين با چگونه گرديد ، واقف نيز معنوي
نظري چه باره دراين مسيحيت ديني عالم يك عنوان به شما و
داريد؟
نيست غرب تنها اين اما است ، درست اساسا شما حرف.بله -
به مربوط مشكل اين روياروست ، معنوي عميق مشكلات با كه
آمريكاي و آفريقا در سوم جهان كشورهاي آيا.دنياست همه
اين مسلما نه دارند؟ معنوي و اخلاقي مشكل كمتر لاتين ،
.هستيم روبهرو جهاني مسئله يك با ما بنابراين و نيست طور
نهضت با همراه كه بود اين افتاد غرب در كه اتفاقي
جدايي اين و داد رخ حكومت از دين جدايي فرايند رنسانس ،
به غربيان براي نيز مثبتي نتايج منفياش ، نتايج عليرغم
غرب در حكومت و سياست درباره خاص طور به من.داشت همراه
جريان اين كه نميدانم ميكنم ، صحبت باكليسا آن برخورد و
.هست يا بوده چگونه ديگر جوامع و جهان نقاط ديگر در
حاصل سرنوشتي چه اخلاق و معنا جايگزيني براي اما *
گرديد؟
سياست فقط من نظر به ولي دارد وجود البته مشكل اين -
و ايمانشان تعميق براي مردم يابه كند راحل آن نميتواند
.كند كمك اخلاقياتشان گسترش يا
يكديگر با ميتوانند زمينهاي چه در دين و حكومت پس *
باشند؟ داشته مشاركت
سيطره زير را سياست كاملا دين وقتي من نظر به ببينيد ، -
.شود وارد لطماتي مذهب خود به است ممكن بگيرد ، خود
و گذشته ، درگوياست بسيار زمينه اين در تاريخي درسهاي
جلوي مذهب گاهي ، مسيحيان وسطينزد قرون در ويژه به
در كه نحوي به و است گرفته را انسانها وجدان و فكر آزادي
.است نشمرده محترم را افراد آزادي ميشده ، اعمال قديم
...مدعي سياستمداران يا مذهب خود *
دين ، نام به حكومتهايي.ديننيست ذات منظورم البته ، -
هر به اما.همينهاست منظورم و ميبردند پيش را خود مسائل
.نبودهاند جدا كاملا يكديگر از هيچوقت حكومت و دين حال
كامل طور به سياست و دين جدايي شاهد ما اكنون غرب ، در
.است داشته همراه هم نامطلوبي نتايج امر اين كه هستيم
و ايمان حضور از سياسي و اجتماعي زندگي كه زماني چون
كه معنوي و اخلاقي ارزشهاي به مسلما شود ، تهي اديان
ممكن حتي و واردميشود جدي لطمه ميباشند ، آن حامل مذاهب
است مشخص كاملا.شوند نابود كلي به جوامع برخي در است
داده دست از را خود شان و جايگاه مذهب كه درغرب اكنون كه
ممكن ندارد ، انسانها اجتماعي و سياسي زندگي در جايي و
اين.بيفتد مخاطره به شدت به واخلاقي معنوي ارزشهاي است
مذهب شودكه يافته راهي بايد دليل همين به و ماست نگراني
احترام تا باشد داشته نقش افراد اجتماعي زندگي در
.بماند محفوظ اخلاقي ارزشهاي
از بيش معنويت ، و دين به فردي گرايش نوعي غرب ، در *
.دارد رواج اجتماعي گرايشهاي
اماهمين كرد ، قضاوت باره اين در كلي طور به نميتوان -
سياسي و اجتماعي نتايج به كه است فردي ايمان و علاقه
روح و ايمان و فرد ساختن از هميشه دين ، .ميشود منجر
سياسي و اجتماعي وظايف بتدريج بعد ميشود ، آغاز انسانها
.است شده افزوده برآن مومنان مسئوليت احساس دليل به
منفي؟ يا است مثبت امر اين *
روشن دقيقا آن رابطه بايد منتها است ، مثبت كه البته -
در -است ديني تكاليف منظورم -انسانها وظايف حدود.باشد
مهرباني و محبت ابراز براي و دين به خدمت عنوان به ابتدا
استفاده سوء حتي و سختگيري و شدت بعدا اما ميگيرد ، شكل
.ميدهند انجام را اين خلاف خداوند ، نام به دستگاهها
اما است ، مثبت حركتهاي از بسياري مبناي انسانها ، ايمان
ميل ميشوند ، پيدا وطويل عريض نهادهاي و دستگاهها وقتي
.ميشود پيدا سلطهطلبي و بهرهگيري و نمايي قدرت به
خدمت استعمار به گاهي كه مذهبي ميسيونرهاي حركت مثل *
.كرد مي
بر حركت همين اما.باشد درست مسئله اين شايد بله ، -
...بود شده آغاز الهي وظيفه اساس
اديان عنوان به را ديگران دين دارند ، حق انسانها آيا *
در ميسيونرها كه تلقي نوع اين اساسا و كنند معرفي بدوي
خودش ميدادند ، انجام ناشناخته قارههاي و محروم نقاط
است؟ نبوده سلطهطلبانه تفكر مبناي
.نشدم متوجه دقيقا را شما منظور -
هدف كردن مقدس و شرعي توجيه نوعي كه است اين منظورم *
دورافتاده كشورهاي در سياسي قدرتهاي و استعمار حضور براي
مسيحيبه مذهبي هياتهاي حركت پي در گاهي دين ، نام به
قائل ديگر ملتهاي براي احترامي هيچ كه ميآمد وجود
و فرهنگ تحقير به مادي ، استثمار بر علاوه و نبودند
.ميپرداختند نيز آنها معنويت
.است بوده مذاهب و اديان روح خلاف قطعا بوده ، چنين اگر -
آنها.كنيم توجه پيامبران روش به ما است لازم اينجا در
از و انسانها به احترام خداوند ، به ايمان اساس بر
موفق هم دليل همين به و ميكردند عمل ايثار و خودگذشتگي
شما كه مواردي آن در پيروزيهايي چنين آيا اما ميشدند ،
بر جهت ، همين به و خير مسلما ميشود؟ ديده كرديد اشاره
تحقق براي برابري و مهرباني و ايمان كه پيامبران خلاف
ميان نفرت وگسترش جنگ موجب اينها ميكردند ، دنبال را صلح
.ميشدند انسانها
وجود به بشر افراد ميان در آگاهي اين امروزه ، آيا *
اقوام ساير مورد در پيشفرضهايي و توجيهها چنين كه آمده
سنگين شرايط تحميل با جهاني صلح واقع در و باشند نداشته
گذشتههاي تكرار موجب سوم ، جهان ملتهاي به حقارتبار و
نشود؟ بشري تلخ
من.آمد نخواهد دست به زورگويي و تحميل با صلح مسلما -
پل ژان پاپ.است جهاني صلح شرط عدالت و برابري كه گفتم
مورد در جمله از و مختلف مسائل مورد در بارها نيز دوم
طرفهاي و فلسطينيان ميان صلح در عدالت لزوم و نزديك خاور
ها ، فلسطيني و بيتالمقدس مورد در.گفتهاند سخن مخاصمه
را قراردادهايي و ميكنند مطرح را صلح مدعاي كه كساني
پيروان و ملتها همه حقوق به توجه بدون دادهاند ، پيشنهاد
عدالت.شد نخواهند موفق فلسطين ، ملت ويژه به اديان ، همه
به را چيزي بخواهد كسي اگر و است منطقه اين در صلح شرط
حقوق به توجه بدون ميكنند ، زندگي منطقه اين در كه مردمي
صلح صلح ، اينميخورد شكست كند ، تحميل آنها خواستهاي و
ما اگر دوم ، پل ژان پاپ گفته به و باشد نميتواند راستين
بهوجود پايدار و واقعي صلح نزديك خاور در ميخواهيم
باشيم داشته توجه ذيحق افراد و ساكنان همه به بايد آوريم
.دهيم قرار معيار را آنها حقوق برابري و
دارد ادامه
|