و اجتماع ميان تمايز تونيس شناسي جامعه
جامعه
جمعگرايي ، ذاتي ، اراده وجود شاهد "شافت گمين" در *
گزل" در ولي هستيم ، مكانيكي انسجام و انتسابي پايگاه
فردگرايي ، اختياري ، يا تعقلي اراده وجود شاهد "شافت
.بود خواهيم ارگانيكي انسجام و اكتسابي پايگاه
مدرن جامعه به سنتي جامعه از اروپا كه زماني :اشاره *
افتادند آن فكر به جامعهشناسان از عدهاي ميگذاشت ، قدم
.درآورند بشري زبان به را تحولي چنين قانونمندي كه
و عقلاني وضعيت و مكانيك جامعه به را سنتي وضعيت دوركيم
تونيس فرديناند.ميكرد تشبيه ارگانيك جامعه به را مدرن
را مدرن به سنتي جامعه از گذر تقسيمبندي از ديگر نوع
را مدرن جوامع و "اجتماع" را سنتي جوامع او.كرد تبيين
ميان اساسي تمايزات برخي ميكند سعي و مينامد "جامعه"
نيستند ، جدا يكديگر از كاملا لزوما چند هر را آنها
رشته به زير مقاله در تمايزات اين از برخي.برشمارد
.است درآمده تحرير
انديشه گروه *
هم دانشمند و ميشد خلاصه فلسفه در علوم تمامي گذشته در
آن به كه ميدانست را فلسفه يعني علوم جميع كه بود كسي
ميسر دانشمندان براي ديگر زمان مرور به.ميگفتند فيلسوف
آهنگ تدريج به و باشند داشته اشراف علوم جميع بر نبود
.شد نواخته فلسفه از علوم جدايي
خود كرد سعي و نبود مستثني قاعده اين از نيز جامعهشناسي
نمو و رشد جداگانه شاخهاي در و كرده جدا فلسفه از را
در ولي پذيرفت صورت جاها اغلب در مزبور فرايندكند
در جامعهشناسي كه ميرسد بهنظر آلمان نظير كشورهايي
خاطر همين به.است كرده نمو و رشد به شروع فلسفه درون
خلق به انتزاعي و كلان سطح در آلماني نظريهپردازان اكثر
.پرداختهاند عقايدشان ابداع و
كلي و كلان سطح در را عقايدش كه جامعهشناساني از يكي
.است آلماني جامعهشناس تونيس فرديناند است ، نموده بيان
و تكامل چگونگي و اجتماعي ديناميسم درخصوص وي ديدگاه
جامعه و فرد بين مناسبات و انگيزشها اجتماعات ، تطور
واقعيت اصالت حوزه نظريهپردازان ساير همانند تقريبا
.است "دوركيم اميل" نظير اجتماعي
در كه ميبيند اجتماعي فرايندي همانند را جامعه "تونيس"
انساني تعاملات و كنشها ارتباطات ، از مختلف شكل دو آن
.شافت گزل و شافت گمين:است مطرح
كه هستند خصوصياتي و ويژگيها داراي يك هر اخير مقولههاي
شكل شافت گمين در.ميشود يكديگر از دو آن تمايز سبب
نوع شافت گزل در كه است مطرح انساني همايشهاي از خاصي
.ميخورد چشم به آن از ديگر
را اجتماعي حيات اشكال كه است مطالعاتي باني او" واقع در
واحدهاي يا انسانها ايستاي و صرف تجمع از ناشي نه
كه ميداند انسانها عمل و فعاليت از منبعث بلكه اجتماعي ،
(1)".ميزنند دست بدان ناآگاهانه يا آگاهانه
بهنام معروفش اثر در سال 1887 در را عقايدش "تونيس"
سعي نوشتار اين در.رسانيد ظهور منصه به اجتماع و جامعه
همايش اشكال استناد به بشريت آينده بحران كه است اين بر
.گيرد قرار كنكاش و مطالعه مورد انساني هاي
تئوريك و نظري چارچوب *
مطرح جامعهشناسي در كه آلماني است واژهاي "شافت گمين"
Community مفهوم آن جاي به مواردي در كه چند هر است ، شده
مورد صورت همان به عينا امروزه ليكن است رفته بكار
(2).ميگيرد قرار استعمال
گمين" برابر در كه آلماني است واژهاي نيز "شافت گزل"
است انجمني "شافت گمين" وي بهنظر.ميگيرد قرار "شافت
دگرخواهانه ، حس عاطفي ، دروني ، وابستگي احساس براساس
افراد همانند جامعه اعضاي آن در كه خودبخودي و غيرارادي
تجلي واحد كليت يك در و بوده وابسته يكديگر به خانواده
اراده براساس است انجمني شافت ، گزل مقابل ، در.مييابند
.منظم و شده حساب كنشهاي با همراه فردي ميل و خواست و
خانواده ، ارگانيك و طبيعي روابط فرايند اين در "تونيس"
و تصنعي وضعيتي با را (شافت گمين) كوچك شهركهاي و روستا
ميكند مقايسه (شافت گزل) شهري صنعتي و نوين جامعه منفرد
و رفته بين از انسانها بين طبيعي و اصيل روابط آن در كه
تلاش خودشان منافع براي تنها هم با رقابت در افراد
(3).ميكنند
پايگاه جمعگرايي ، ذاتي ، اراده وجود شاهد "شافت گمين" در
شاهد" شافت گزل" در ولي هستيم ، مكانيكي انسجام و انتسابي
اكتسابي پايگاه فردگرايي ، اختياري ، يا تعقلي اراده وجود
ساخت بر حاكم قانون (4).بود خواهيم ارگانيكي انسجام و
زبان به تنبيهگرا قانون تنبيهگراست ، قانون شافتي ، گمين
مقابل در دندان و چشم مقابل در چشم گرفتن قرار يعني ساده
از جامعه كلام يك در و رسوم و آداب سنت ، ارزشها ، دندان ،
.نميگذرد فرد خطاي كوچكترين
له پا زير كند حركت ارزشها مسير برخلاف كه كسي مطمئنا
وجود خاطر به اجتماعي ، آسيبشناسي ديدگاه از.شد خواهد
به انحرافات ميزان شافتي ، گمين ساخت در قانوني ، چنين
.است شافتي گزل ساخت از كمتر مراتب
يا ترميمي قانون شافتي گزل ساخت بر حاكم قانون مقابل ، در
مشترك احساسات مظهر كمتر قانون نوع اين.ميباشد اصلاحي
بين مقرر و منظم همزيستي ايجاد بر بيشتر و است اجتماع يك
تاكيد است متمايز هم از آنها اجتماعي وضع كه افرادي
همچون آسيبهايي راستا همين در ديگر طرفي از (5).ميكند
و دارند شافتي گمين جنبه عاطفي هيجان از ناشي جرايم
گزل جنبه داراي شده ، حساب جرايم مانند آسيبهايي
(6).شافتياند
و يكرنگ طبيعي ، بشري همانند شافت گمين جامعه در انسان
ارتباط.است خالص و طبيعي او كنشهاي.ميشود ظاهر عريان
.است عاطفي و دروني وابستگي حس براساس جامعهاي چنين در
در انساني چنين.دارد هستي جمع با و نيست خودمحور فرد
هستي مدار را خود و برميگردد خود به شافت گزل جامعه
.است هدفدار و قصدمند او كنش.ميپندارد
به يافتن دست مثلا مشخص هدفي به رسيدن براي شافت گزل در
ميشويم پيمان هم ديگران با اقتصادي هدفي حصول يا مقصودي
چرا و بيچون و تام ، مشاركتي شافت گمين در كه حالي ، در
در است مبادله شافت گزل خميرمايه.داريم ديگران با
(7).شافتپيوستگيوتعلقميباشد گمين خميرمايه حاليكه
شافت گزل و اجتماعي اشتراك نشاندهنده شافت گمين
گمين در روابط شكل.است خوداتكايي و فردگرايي نمايانگر
حس براساس و صميمانه نزديك ، و عميق پيوندهاي با شافت
و شخصي نفع بحث شافت گزل در اما.ميباشد متقابل اعتماد
.ميباشد مطرح چهارتا دوتا دو حساب و انفرادي
اعضاي ميان در ميتوان را شافتي گمين روابط مطلوب نمونه
.ميدهند نشان محبت همديگر به كه كرد پيدا خانواده يك
متقابلشان كنشهاي و داشته هم با روزه هر خودماني روابط
در ميتوان را شافتي گزل نوع رابطه.است دائمي يكديگر با
دولتي بزرگ موسسات و ملي ارتش يك به وابسته اعضاي ميان
بسيار نقشهاي پهناوري ، سازمانهاي چنين يك در.كرد پيدا
مسئوليتهاي و نقشها قراردادها ، و قوانين و ساختارمند
(8).ميكنند مشخص را اعضا
شافت گزل در اختياري اراده و شافت گمين در ذاتي اراده
اختياري اراده و ذاتي اراده ديگر طرفي از.مييابد تجلي
گمين سياق همين بر.نيستند اراده مجزاي مشخصا انواع
شكل به بتوان نيستندكه نيزساختارهايي شافت گزل و شافت
او كه ميگويد "تونيس".جداكرد يكديگر از آنهارا معمولي
عناصر آن در كه ندارد سراغ را جامعهاي يا فرهنگ هيچ
.باشند نداشته حضور همزمان طور به شافت گزل و شافت گمين
پيوستارند يك قطب دو مفهومي لحاظ به مذكور اصطلاحات
حركت و سكون قطب دو بين در مادي واقعيت كه همانگونه
متضاد قطب دو بين نيز اجتماعي واقعيت كليت دارد ، نوسان
چشمانداز از (9).ميباشد نوسان در شافت گزل و شافت گمين
خاص ويژگيهاي داراي مزبور مفاهيم از يك هر نيز ارتباطات
جامعهگمين ويژگيهاي مهمترين.ميباشند ومنحصربهفردي
:از عبارتست ارتباطات درچارچوب شافتي
تاريخي امتداد (ج عمقي ، ارتباطات (ب ارگاني ، اراده (الف
ويژگيهاي اهم از.تام ارتباط و جمع كوچكي (د ارتباط ،
(ب وسعت ، (الف:به ميتوان خصوص اين در شافتي گزل جامعه
.كرد اشاره سطحي ارتباط (د و بينامي (ج انديشيده ، اراده
(10)
نتيجه و خلاصه *
ديناميسم فرايند تبيين در جامعهشناسي كلاسيك انديشمندان
مرحله چند يا دو اغلب اجتماعات تطورات و وتكامل اجتماعي
"فرديناندتونيس".كردهاند تبيين پي در پي بهصورت را
واقعيت اصالت حوزه نظريهپردازان از يكي بهعنوان نيز
و ارتباطات از مختلف شكل دو راستا اين در اجتماعي
گزل و شافت گمين:است نموده مطرح را انساني همايشهاي
هر ويژگيهاي زيرگوياي شكل كلي فرآيند يك در كه شافت ،
.ميباشد آنان از كدام
كه است وارد انتقاد اين تقسيمبندي اين بر البته
كه ميرسد نظر به آن از نارساتر وجهي دو طبقهبنديهاي
.برگيرد در را حال تا گذشته از انساني جوامع همه بتواند
نظريات اكثر در كه است اين تعمق قابل نكته معالوصف
به نسبت وحرمان بدبيني احساس نوعي كلاسيك جامعهشناسان
ديدگاه در امر اين كه داشته وجود صنعتي و جديد جوامع
.ميخورد چشم به نيز "تونيس"
گزل به شافت گمين وضعيت از انتقال كه آن با "تونيس"
با ولي ميپندارد ، اجتنابناپذير و حتمي امري را شافت
ماكس" چون شناسي جامعه نظريهپردازان اكثر مانند حال اين
صنعتي انسان كه دارد را آن دغدغه و است آن نگران ، "وبر
ويژگيها از بسياري از اجتماعي ساخت تطور پروسه در
غيره و نوعدوستي حس عشق ، همدردي ، چون كيفيات و وخصوصيات
بيگانگي نوعي و افتاده منفك و ، جدا است هستي لوازم از كه
(11).نمود خواهد تجربه را
بيگانگي بشريت ، آينده بحران تونيس نگاه از بنابراين
عبارت به.است جامعه و خود به نسبت انسان شدن والينه
معنويات از تكنولوژي بالاي حد به شدن نزديك با ديگر
بشريت گريبانگير آينده در معنويت خلا و گرفته فاصله
صنعتي كشورهاي از دربسياري آن عيني آثار بسا چه.خواهدشد
خودكشي ، بالاي وجودنرخ.است نمايانگر نيز فعلي وضعيت در
فوق شرح از مصاديقي وهمه همه... و طلاق ميزان افزايش
.است
و روانشناسي خصوصا رفتاري علوم نقش حساب اين با
شد ، خواهد هويدا دور چندان نه آيندهاي در جامعهشناسي
انسان بلكه ندارد ، مشكل طبيعت با انسان آينده در كه چرا
ديگر عبارت به.داشت خواهد مشكل وجامعهاش انسان با
شد ، نخواهد مرتفع آن از حاصله خلا و بشريت آينده بحران
به جامعهشناسي و روانشناسي علم دو - خصوصا -كه آن مگر
!آيند كمكمان
جباري احمد *
است موجود روزنامه دفتر در نوشتها پي *
انديشه تازههاي
|
ويرانگري خود و خودشكوفايي
(كنيم شكوفا را دروني نهفته نيروهاي)
:ناشر /نظر پاك ثريا ترجمه /وارنر.جي ساموئل دكتر
.تومان قيمت1200 /اول ، 1379 چاپ /نو گام انتشارات
باليني روانشناسي بخش رئيس مقام در كتاب نويسنده
عضو مدتها براي و كرده خدمت ويرجينيا هالوران بيمارستان
و خودشكوفايي.است بوده بلديلر رواندرماني مركز
الگوهاي ميتوانند افراد كه ميدهد نشان خودويرانگري
استفاده جهت را خلاق هوش كرده ، منهدم را خود زيانآور
.گيرند كار به خود تواناييهاي از كامل
ايفا نقش تخريبي خود در كه نيروهايي حاضر ، كتاب در
درماني مراحل سپس و ميگيرند قرار تحليل مورد ميكنند
درجات به شدن نائل نهايت در و تخريبي خود از شدن رها
در تمركز نقطهميشوند ارائه شكوفايي خود از بالاتري
زيرا بود ، خواهند افراد در دروني نيروهاي مباحث ، اين
ميتواند خويش درون به تمركز با انسان است معتقد نويسنده
.كند كشف را آزادي
فرهنگ درباره علمي نظريهاي
/ قلم زرين عبدالحميد ترجمه /مالينوفسكي برونيسلاو
قيمت1250 /اول ، 1379 چاپ /فكوهي ناصر دكتر:ويراستار
.تومان
بنيانگذار عنوان به كه دانشمندي نظريات حاضر كتاب در
در مالينوفسكي.ميشود مطرح است ، شده شناخته انسانشناسي
نظريه تحليل و بررسي به نظريهپرداز مقام در كتاب اين
اين اثبات مولف هدف.ميپردازد فرهنگ كاركرد و نيازها
همه حقيقي تلاقي نقطه فرهنگ ، علمي مطالعه كه است فرضيه
.است انسانشناسي رشتههاي
مشاهده حوزه در چه تئوريك كار هر علمي اهميت بنابراين
انجام روند عنوان به فرهنگ مفهوم قلمرو در چه و ميداني
براي فرهنگ كلي طور به.ميشود زاده فرهنگ بطن از كار
است اين او منظور.دارد زيستشناختي بنياني مالينوفسكي
ارضاي براي جامعه هر كه است سازماندهي نحوه فرهنگ كه
ضمن در وي.ميآورد وجود به خود اعضاي اوليه نيازهاي
سطح و ماهيت كه پوياست فرآيندي فرهنگ كه يادآورميشود
.ميكند دگرگون شوند ، ارضا بايد كه را نيازهايي
حال در مداوم طور به فرهنگي نيازهاي نويسنده نظر از
واقعيتهاي از متفاوت حوزه سه با نيازها اين.تطورند
معلول كه ابزاري ضرورتهاي حوزه اند؟ ارتباط در اجتماعي
حوزه.سياسياند و آموزشي هنجاري ، اقتصادي ، فعاليتهاي
و آگاهي نتيجه كه همگراكننده يا انسجامبخش ضرورتهاي
و هنري فعاليتهاي حوزه بالاخره و هستند مذهب و دانش
رابطه گوياي كميت ، و شكل نظر از نيازها تطور.آفرينش
نهايت ، در توسعه هدف زيرا.است توسعه و فرهنگ بين مستقيم
.است جامعه تاريخي تحول از مرحله هر در نيازها ارضاي
|
|