خويش زمان از برتر (ع) علي
شد رستگار (ع) علي
شد منتشر قرآني اطلاعات جامع بانك نخستين
كتاب معرفي
خويش زمان از برتر (ع) علي
( پاياني بخش ) انسان حرمت و (ع) علي امام
خاتمي سيدمحمد والمسلمين حجتالاسلام
است بسته پيمان خدا با كه است روشنفكري خداشناس عالم علي
براي نيز را حكومت و نگيرد آرام ستم و بيداد برابر در كه
بايد كه مردمند اين اما ميخواهد ، رسالت همين انجام
دادخواهي آگاه هر و علي بر حجت خواستند چون و بخواهند
آن بايد خود مردم است مردم براي عدالت اگر.ميشود تمام
عدالتي نه صورت اين غير در باشند آن پاسدار و بخواهند را
زمينهساز حكومت.پايدارميماند شد اگر نه ميشود مستقر
امتياز و مردم اختيار صاحب نه است انسانيت و عدل استقرار
بيشتري درخشندگي او روزگار در خصوص به كه علي حكومت مهم
نيست ، زبون حكومتشونده انسان آن در كه است اين دارد
و زبوني و خواري با مبارزه پيشتاز خود حاكم ، بلكه
و سرفرازي براي آنان كننده دلير و است مردم سرافكندگي
استبداد جامعه در تلقي اين ايجاد و حاكم فروتني بر تاكيد
.بيمسئوليت خدايگان نه است مسئول خدمتگزار حكومت ، كه زده
ايراني شهر انبار به شام راه در چون كه است ديدي چنين با
و دهگانان كه ميبيند و ميرسد گراييده اسلام به تازه
اسبها از بودند آمده خود خليفه پيشباز به كه قوم بزرگان
:فرمود پرداختند دويدن به او روي پيش و آمدند زير به
از است عادتي و خوي گفتند ميكنيد؟ كه است كاري چه اين"
دو در را خويش فرمود فرمانروايان ، بزرگداشت نشانه ما ،
كار اين از حكمرانان بيآنكه ميافكنيد زحمت به جهان
كيفر آن پي در آنكه است زيانباري دشواري چه و برند سودي
كلمات) ".آتش از ايمني آن با كه سودمند آرامش چه و باشد
.(السالم صبحي دكتر نهجالبلاغه صفحه 475 شماره 37 قصار
اصلي ريشه متوجه خوبي به است خويش زمان از برتر كه علي
است كرده سياه را اقوام تاريخ كه اجتماعي ، بيماري
اين با خويش حكومت كوتاه دوران در تا ميكوشد و ميباشد
.كند مبارزه است انسانها زبوني اصلي سبب كه بيماري
نظر در كه است چنان رفتارشان كه والياني علي ، نظر در
مستكبر و فراز گردن و فروش فخر و سرگران خوب مردمان
صالح عند ولاه حالات اسخف من".فرومايهاند مينمايند ،
"الكبر علي امرهم يوضع و الفخر حب بهم يطن ان الناس
خويش نفرت و( صفحه 335 سالم صبحي نهجالبلاغه خطبه 216)
كرهت قد و".ميدارد ابراز گزاف ستايشهاي و تملق از را
"استثناء استماع و الاطراء احب اني ظلنلكم في جال يكون ان
ميخواهد عزيز را آنان كه مردمي به خطاب و (همان 335)
:ميفرمايد
بما لمني تتحفضو ولا الجبابره به تكلم بما تكلموني فلا"
همان) "بالمصانعه تخالطوني ولا البادره عنداهل به يتحفظ
و ميشود گفته جباران با كه مگوييد سخن چنان من با (335
ميشوند روبهرو تندخو خشمگينان با چون كه كساني چونان
رفتار من با راميپوشانند حقيقت و ميدارند نگاه را خود
.نياميزيد من با سازشكارانه و چاپلوسانه و نكنيد
لنفسي عظام ولاالتماس قيل حق في استثقالا بي تظنوا ولا"
عليه ، يعرض ان اوالعدل له يقال ان الحق استشقل من فانه
او بحق ، مقاله عن فلدتكغوا عليه ، اثقل بهما العمل كان
ذلك امن ولا اخطي ان بفوق نفسي في لست فاني بعدل مشوره
مني به ماهواملك نفسي من الله يكفي اين الا منفعلي ،
(همان 335) "غيره لارب لرب مملكون عبيد وانتم انا فانما
گفته حقي سخن اگر و ميشمرم بزرگ را خود من كه مپنداريد"
نمودن و حق گفتار كه كس آن زيرا ، ميآيد گران من بر شود
.است دشوارتر برايش آنها به عمل باشد ، گران او بر داد
خودداري عدل درباره رايزني يا من به حق گفتن از كه مبادا
مگر نيستيم مصون خطا از خود كردار و جان در كه چرا كنند
.دارد نگاه را جانم خود برتر قدرت با خداوند ، اينكه
او جز كه پروردگار دردست هستيم بندگان شما و من همانا
آن محروم مردم كه جامعهاي نه كه است طبيعي ".نيست خدايي
و زبوني با جانشان و دارند اندكي بسيار فاصله جاهليت ، با
والايي منش و بينش چنين پذيرش توان است گرفته خو تبعيض
مردم تودههاي زبوني در را خود عزت كه آنان نه و دارد را
ويرانه بر را خود پنداري و ننگين اشرافيت كاخ و ميبينند
بينش اين صاحب تحمل تاب ميكنند استوار مردم آزاد شخصيت
ميگويد سخن تاريخ آينده با واقع در كه علي و را منش و
امت تلخ آينده درستي به.ميماند تنها خويش زمان در
.ميكند بيان نيز را آن علت و پيشبيني را اسلامي
از پس كه بود شومي پديده ميگفت سخن آن از (ع)علي آنچه
راشدين خلافت دوران به اسلام تاريخ در كه كوتاهي دوران
و شد مستولي اسلامي امت زندگي بر است شده مشهور
و اموي خودكامگي يعني زد رقم را او تاريخي سياهبختي
راي با هرحال به كه مردمداري و خدمتگزار حكومت تبديل
جريان در و (عقد و حل اهل) آنان طبيعي نمايندگان با مردم
مصلحت تامين به مشروط و مردم و فرمانروا دوجانبه بيعتي
مردم انتقاد و نظارت حق همواره و ميآمد كار روي عمومي
كه شد بدل يكسويهاي جبارانه حكومت به بود احترام مورد
به مردم و مطلقالعنان سرور به شمشير بر متكي حاكم آن در
اطلاعات و فرمانبرداري و بندگاني وظيفه فقط كه بندگاني
.داشتند چرا و بيچون
و ساساني شاهنشاهي خاص بهطور و اسلام از پيش امپراتوران
اسلام تاريخ سراسر در اسلام ، سياست با آن توجيه و تطهير
دين رنگ تغلب":از بود عبارت كه كرد پيدا صورت يك تنها
تنگ عادي مردم بر را زندگي تنها نه سياستي چنين و "گرفته
و سياست سرنوشت در تامل و خردورزي هرگونه راه بلكه كرد
است دليل همين به و بست نظر اهل بهروي را جامعه سرنوشت
بخش مدني ، سياست كه فارابي اسلامي فلسفه موسس از پس كه
ما لاانتهاي جهان به يكسو از فلسفه اوست ، فلسفه از مهمي
اين زندگي حوزه به ورود اجازه و شد رانده بعدالطبيعه
ديگر سوي از و نيافت را مسلمان انسان اجتماعي و جهاني
برون راه ولي نميتافتند بر ناگوار وضع كه تاملگراني
بحران ازآن خود رهايي براي نمييافتند را آن از رفتن
به بردن فرو سر و (دنيا) يعني سياست موضوع نفي با روحي ،
حاكمان خونبار چنگال در را مردم خويش صوفيانه فرديت جيب
بربندد رخت صحنه از انديشه كه هرجا و كردند رها زورگو
امت ميان در و شد خواهد حاكم نگري سطحي و ظاهربيني
جهان در تغلب استيلاي شومي به يعني شده چنين نيز اسلامي
برابر در دين از سطحينگر ظاهربينان برداشتهاي اسلام
دين امر در خردورزي هرگونه و عرفاني و فلسفي بينش
.درآمد متشرعان و حاكمان بيشتر نزد ديانت حقيقت بهعنوان
آن فارابي كه خودكامه سياست سياه طوفان علي امام از بعد
شد ، مستولي مسلمان امت سرنوشت بر است ناميده تغلب را
حكومت تحت مردم زبوني آن استقرار آخر و اول شرط كه تغلبي
تجربه يكسره وضعي چنين استقرار با تاسف كمال با و بود
و بود آن مظهر درخشانترين علي حكومت كه سياست از تازهاي
دنياي سياسي نظامهاي ميان در و عرب جاهليت در آنچه با
ماهوي تفاوت ميگذشت روم و ايران چون دوران آن متمدن
استبدادي سنت احياء با بلكه شد ، برداشته ميان از داشت
عبارت مستولي ، تغلب واقعيت از بزرگتر نگونساري و شاهان
در كه تاريخ سراسر در اسلامي جامعه بيمار ذهنيت از بود
تقديري بهعنوان را خودكامگان بنياد زور سياست آن اثر
در هم اسلامي ، جامعه نتيجه در و پذيرفت طبيعي يا الهي
.شد انحطاط به محكوم واقع در هم و ذهن
را تغلب جز صورتي چون نيز بنياد زور حكومت مخالفان و
تغلب و زور ابراز به خود يا حاكمان مقابل در نميشناختند
و قتل به داشتند كمتري قدرت كه آنگاه تا و شدند متوسل
و كردند اقدام اسلام حكومت امنيت زدن برهم براي نهب
ديگري زورگوي و متغلب حكومت يافتند بيشتري قدرت كه آنگاه
چون را حكمروايي و نشاندند پيشين مستبد حكومت جاي به را
حوزه در و گردانند خود پرزور و بيهنر دستهاي در گويي
راه جستجوي و تغلب ماهيت در انديشيدن جاي به نيز نظر
بحثهاي حوزه در اسلامي متعدد فرقههاي آن رهايياز
بيشتر در معالاسف كه حوزهاي شدند ، غرقه تاريخي كلامي
يكديگر از نفرت و كينه منطق ، ابزار حاكميت جاي به مواقع
.كرد حاكم مختلف فرقهاي ميان را
تاريخي قطب دو به آن درباره بحث بود ناپسند اگر حكومت
مسلمان امت فعلي سياه دوران و حال زمان از كه برميگشت
كلامي بحث و اسلام تاريخ آغاز در يكي ;داشتند فاصله
داد و عدل حكومت كه آخرالزمان در ديگري و امامت درباره
ماند متروك آنچه و شد خواهد استوار معصوم امام دست به
تاريخي نقطه دو اين ميان در كه بود مردماني روزگار و حال
توجيه را خود بيداد كه گوياني زور خونآلود چنگال در
.بودند گرفتار ميكردند عقلي و شرعي
و جا همه در آنچه و بود ديني خودكامگي شد ، حاكم آنچه
هنگامي تا.بودند مردم بود غايب صحنه از و مظلوم هميشه
دوران در و خود رفته باد به تمدن ذيل در اسلام جهان كه
كرد ، پيدا برخورد غرب نام به پديدهاي با كامل انحطاط
يك از.بود او زندگي و ذهن در تحول دو منشا كه برخوردي
با مسلمان زندگي بر حاكم تاريخي استبداد واقعيت سو
ديگر استبداد پس آن از و شد دگرگون غربي استعمار پيدايش
موسس كه بود سلحشور قبيلهاي قوم تعصب و توان بر متكي نه
به وابستگان خودكامگان بلكه ميشد اميري و شاهي سلسلهاي
مفاهيم ورود با ديگر سوي از و بودند جهاني استعماري قدرت
تجربه را آنها غرب نوپاي تمدن كه سياسي و انساني تازه
انسان ذهن در تازهاي بحران مسلمانان ميان به ميكرد
كه شد فراوان تحولهاي و منشاحركتها كه آمد پديد مسلمان
قرار بررسي مورد تفصيل به خود جاي در بايد شاءالله ان
.گيرد
مظلوم و ماند تنها و ناشناخته مسلمان امت ميان در علي
تاريخ سراسر در مسلمانان همه او از مظلومتر اما شد واقع
گرفتار علي منش و بينش از محروميت خاطر به كه بودند
به متعلق علي همه اين امابا.شدند سخت و سياه تاريخي
گذشته ، از عبرتگيري با او راستين شيعيان و است بشر آينده
ميتوان را آن از گوشهاي كه دارند آيندهاي سوي به رو
اعتبار و مردم حضور با و خدا نام به كه اسلامي انقلاب در
.ديد شد پيروز آنان تصميم و راي به بخشيدن
و تغلب تاريك غار از اميدبخش است روزنهاي ما انقلاب
فضايي به است بوده گرفتار درآن امت كه تاريخي استبداد
مسئول مطمئن ، و سرافراز خود خليفه انسان آن در كه روشن
مردمي حاكمان تاريخ حساس لحظه اين در و باشد خويش سرنوشت
و روزنه آن بيشتر هرچه شدن گشوده در انقلابي مردمان و
روشن و روانبخش فضاي آن به اجتماعي زندگي كامل انتقال
.دارند دشوار وظيفهاي
شد رستگار (ع) علي
( پاياني بخش ) خونين محراب و (ع)علي فرق
گفت؟ ميتوان چه او شهامت و شجاعت در
با جمل جنگ.است شهامت اين حقيقت خود جنگها اكثر در شركت
گواه باخوارج ، نهروان جنگ و قاسطين با صفين جنگ ناكثين ،
اعلا حد در را -الهي نفس -اعتمادبهنفس (ع)علي كه است
دشمن به پشت چون.نداشت پشت او زره.است بوده دارا
.نميكرد حمله دشمن به پشت از هرگز نيز خود و نميكرد
فن ، دو هر در و شد قلم و شمشير صاحب كه بود شخصيتي چنين
:آيه كه پيشرفت چنان فداكاري در علي.گشت آسمان خورشيد
.شد نازل "...انفسهم منالمومنين اشتري الله ان"
دل در را خانواده چهارصد كه كافيست او فضيلت و سيرت در
نوع چندين كه سفرهاي سر بر هرگز دادو مي نان و آب شب
.بود امكلثوم منزل در رمضان شب 19 در.نمينشست بود غذا
فرمود علي كه آورد شير و نمك و نان پدر افطار براي دختر
.برد نمك بر دست كلثوم ام.نميخورد خورش دو با نان پدرت
.بردار را شير فرمود علي
حكمرانانش از يكي كه -حنيف بن عثمان ميشنود وقتي علي
نوع چندين برآن كه سفرهاي نشسته ، اشراف سفره سر بر -بود
كه ميكند رابازخواست او و برميآشوبد است ، بوده غذا
كني؟ شركت اعيان مجالس در و باشي حكمران ميتواني چگونه
اشك و ميكرد لمس اينگونه را برهنگان و گرسنگان درد او
.ميريخت
صدا را خدا عاشقانه داشت ، خدا با كه انسي هواي در او
درد اما ميكنم تحمل را جهنم آتش خدايا:ميگفت و ميزد
.هرگز ترا دوري و فراق
نشست خون به نماز محراب در سحرگاه 19رمضان در سرانجام و
: كه برآورد فرياد و
."الكعبه رب و فزت"
شد منتشر قرآني اطلاعات جامع بانك نخستين
جامع بانك نخستين :اسلامي جمهوري خبرگزاري - تهران
در تصويري و صوتي فشرده يكلوح قالب در قرآني اطلاعات
.شد عرضه كريم قرآن بينالمللي نمايشگاه هشتمين
اين در موجود اطلاعات درباره قرآن نمايشگاه اجرايي دبير
همراه به قرآني نوارهاي قرآني ، كتابهاي:گفت نرمافزار
سازمانها كشور ، از خارج قرآنيچاپ كتب قاريان ، زندگينامه
مندرج مقالاتقرآني قرآني ، نرمافزارهاي قرآني ، مراكز و
برگزيده خادمان اخير ، سال بيست در كشور مطبوعات در
ترتيل كامل دوره و قرآني قرآنكريم ، پاياننامههاي
بانك اين در شده ارائه برنامههاي جمله از منشاوي
.است اطلاعاتي
قرآني جامع اطلاعات گذشته سال:افزود ضرغامي برزين
امسال و شد عرضه نمايشگاه در بانكاطلاعاتي يك بهصورت
.است گرفته قرار اختيارعلاقهمندان در آن تكميل با
مبارك ماه در كريم قرآن بينالمللي نمايشگاه هشتمين
هنريپذيراي و فرهنگي مركزآفرينشهاي در رمضان
.است الهي كلام به علاقهمندان
كتاب معرفي
با آشنايي و (ع)علي متقيان مولاي زندگي به نگاهي
نهجالبلاغه
/اول 1379 چاپ /شرق آفتاب انتشارات /غلامي رضا:مولف
.تومان 850/پالتويي صفحه ، 168/1500نسخه
و شخصيت زندگي تحليل و تبيين كه نيست پوشيده علم اهل بر
.است دشوار بس كاري (ع)علي حضرت متقيان مولاي قدسي كلام
تاريخ كه درمييابيم (ع)علي زندگي به نگاهي نيم با تنها
حال ودرعين عجيب تو ، در تو حوادث قرين حضرتش زندگي
به حوادث ، آن از بسياري تحليل چنانچه است ، ساز سرنوشت
چند ميتواند حداكثر تاريخي ، فراوان مستندات وجود رغم
حاضر كتاب.سازد آشكار را آن فراوان جنبههاي از جنبه
بخش كه اين ضمن.دارد (ع)علي مولا زندگي به اجمالي نگاهي
اختصاص نهجالبلاغه شريف كتاب با آشنايي به نيز آن آخر
.است يافته
|