خورشيد زايش جشن ;چله شب
پوزش
خورشيد زايش جشن ;چله شب
پرهيزگاري ماري
خانهاي هر در ايرانيان سال ، شب بلندترين چله ، در :درآمد
تنقلات و ميوه خوردن و شكستن تخمه با و مينشينند گردهم
تا پريوار و قومي قصههاي و روايتها بازخواني و آجيل و
آهنگترين دراز در را جهان و ميمانند بيدار شب از پاسي
.ميكنند همراهي شب
بازمانده يادشده ، آيين كه هستند باور براين پژوهشگران ،
روشنايي ايزد ;ميترا يا مهر به مربوط آيينهاي و رسمها
در شب اين در كه اوست.است پگاهي پرتو و پيمان (خورشيد)
براي را نور و گرما و شده شبزاده سياهي دل از واقع
.ميآورد ارمغان به زمينيان
شب آيين پيشينه به دارد اشارهاي ميآيد پي از كه مطلبي
برخي در آن پيرامون رسوم و آداب و فرهنگ و يلدا يا چله
.زمين ايران منطقههاي از
روز اولين و دارد ساله هزار چندين سابقه ايران در چله شب
جشن يا خورشيد زايش كه است زمستان شب نخستين يا زمستان
دوران مردم.است بوده "شكستناپذير خورشيد" مهر ، تولد
(چوپاني) دامداري و كشاورزي بر زندگيشان پايه كه كهن
تضادهاي و فصول شدن سپري با سال طول در و داشت قرار
و بلندي و فصول تغيير و خورشيد گردش با داشتند خوي طبيعي
آشنايي ستارگان قرار و حركت و جهت و شب و روز كوتاهي
.ميكردند تنظيم آن براساس را فعاليتشان و مييافتند
مظاهر نظرشان در هوا اعتدال و خورشيد تابش و روز و روشني
از نيز را سرما و شب و تاريكي و بود ايزدي موافق و نيك
كه دريافتند سال طول در.پنداشتند اهريمن اعمال
و آذر سيام يعني پاييز ، روز آخرين روزها ، كوتاهترين
ماه دي شب نخستين يعني زمستان ، اول شب شبها ، بلندترين
آغاز از سال ، شب بلندترين اين از پس بلافاصله امااست
.ميشوند كوتاهتر شبها و بلندتر بهتدريج روزها دي ،
نثار گرمي و نور و ميپايد آسمان در بيشتر روز هر خورشيد
تولد يعني ناميدند ، "يلدا" را شب آن جهت همين به.ميكند
دادند ، قرار سال آغاز آنرا و شكستناپذير خورشيد زايش و
از آريايي ، قديم اقوام.زمستان آغاز و شتوي انقلاب يعني
آغاز را آفتاب تولد جشن اروپايي هندو تا ايراني هندو
در را آفتاب تولد عيد ژرمنيها بويژه ميگرفتند ، زمستان
نسبت هم آفتاب خداي به را ماه آن و گرفته زمستان آغاز
زمستان آغاز واقعا چون نيست ، بيتناسب اين و ميدادند
شمالي نيمكره در روز آن از كه است خورشيد جديد تولد مثل
روز هر و ميگذارد درخشندگي و ارتفاع و افزايش به رو
در بيروني ابوريحان قول به.ميشوند قويتر و درخشانتر
ناميده نيز خور ماه ، دي اول روز "ص 255 الباقيه آثار"
لندن در بريتانيا موزه نسخه "مسعودي قانون" در.ميشود
"روز خرم" ديگر ماخذ بعضي در چه اگر شده ، ثبت "خرهروز"
نود" ماه دي اول جشن "الباقيه آثار" در.است شده ناميده
روز نود درست نوروز تا آن فاصله زيرا شده ناميده هم "روز
.است
بيشتر تاريكي كه سال شب بلندترين موجب به كه است آشكار
را شب اين بود ، اهريمن مظهر تاريكي و ميپاييد زمين در
"يلدا" واژه "قاطع برهان" در.ميشمردند بديمن و نحس
پاييز آخر شب و زمستان اول شب "يلدا":شده تعريف چنين
و شبهاست درازترين آن و باشد قدس آخر و جدي اول كه است
تحويل جدي برج به آفتاب شب آن به نزديك يا و شب آن در
و ميباشد نامبارك و شوم غايت به شب آن گويند و ميكند
(1).است جدي يازدهم "يلدا" شب گفتهاند بعضي
اول از بزرگ چله ميشود؟ ناميده "بزرگ چله" چله چرا اما
ادامه تمام روز چهل كه ماه بهمن دهم تا است ماه دي
اسفند بيستم تا است ماه بهمن دهم از كوچك چله.مييابد
سرما شدت كه ميشود ناميده "كوچك چله" جهت آن از و ماه
.مييابد كاهش
خورشيد يا مهر تجديدحيات آنكه مناسبت به دي ، اول شايد
اما.ميشد گرفته جشن و مشهور (تولد) يلدا نام به است ،
باستان ايران در.بود نيز ديگري بزرگ جشن ماه دي آغاز
جشن را روز آن (2)بودند يكي هم با ماه و روز نام هرگاه
از "مسعودي قانون" كتاب در بيروني ابوريحان.ميگرفتند
"الاول عيددي" عنوان به "ديگان -آذر ديبه" جشن و روز
روزهاي در كه دين به دي و مهر به دياست كرده ياد
"ديگان" نيز ميشدند گرفته جشن سوم و بيست و پانزدهم
پرارج و مقدس ماههاي از يكي.ميشدند ناميده "جشن دي"يا
"ددو" اوستا در واژه اين.است "دي" اهورامزدا صفات از و
همان "دي" واژه.است شده "دي" جديد فارسي در و Dadhva
و آفريننده دادار ، معني به و است صفت شد ، گفته كه گونه
ساختن آفريدن ، معني به Da "دا" اوستايي ريشه از پروردگار
نام كه ميشود ناميده "اورمزد" ماه هر اول روزاست آمده
گرفته جشن ماه دي در كه روزي سه اينكه براي و است خداوند
تلفظ در نشوند ، اشتباه هم با موسومند ديگان به و ميشوند
ترتيب اين به.افزودهاند آن به را بعد روز نام دي از پس
و "بهمهر دي" را پانزدهم روز ،"آذر به دي" را هشتم روز
روز با كه ميناميدند ، "دين به دي" را سوم و بيست روز
ونامها اشارات اين همه.ميرسد چهار به شمارشان دي اول
با "ديگان" روز و (يلدا)"چله شب" استوار پيوند از حاكي
.است خورشيد
بسيار ايرانيان ، نزد و است مهر روز و خورشيد روز اين
شمار به سال آغاز و خورشيد يا مهر تولد جشن و بود گرامي
.ميرفت
.بود اهريمن تسلط از جهان نجاتبخش ميترا ، مهريا خورشيد ،
در شد ، منتشر غرب جهان در ايران از مهر آيين كه هنگامي
يكم و بيست روز سبب همين به اروپايي كشورهاي بسياري و رم
تولد روز عنوان به بود ماه دي اول برابر كه را دسامبر
جشن Sol-Hatalis-Invectus ناپذير شكست ميتراي يا مهر
كه اشتباهاتي براثر ميلادي چهارم سده در اما.ميگرفتند
با منجي مسيحاي يا نجاتبخش مهر تولد آمد ، پيش كبيسه در
تا.يافت تثبيت آن از پس و شد منطبق دسامبر پنجم و بيست
.ميشد گرفته جشن ژانويه ششم در مسيح عيسي تولد زمان آن
آيين اروپا متمدن كشورهاي اغلب و روميان اغلب دين اما
.بود ميترا و مهر
جا ارعاب و فشار با روم در مسيحيت كمكم كه هنگامي اما
جشن برانداختن بر نتوانستند چون كليسا متوليان كرد ، باز
روز همان كنند ، غلبه دسامبر پنجم و بيست در ميترا تولد
باقي زمان اين تا كه كردند اعلام مسيح عيسي زايش را
(3).است مانده
از ديگر عبارت به يا و زمستان اول روز چهل ;بزرگه چله
كه ;گويند "بزرگه چله" را ماه بهمن دهم تا ماه دي اول
.است زمستان بخش سردترين و دشوارترين معتقدند
"So-GellaS -شوچله" يا زمستان اول شب "بزرگه چله" اول شب
ايرانيان تمام مانند (خمين شهرستان) Kamareh "كمره" مردم
آباديهاي و خمين در.ميگيرند جشن را بزرگه چله اول شب
سعي اهالي "مالك محمد گوشه" و "فرنق" ،"پشتكوه" مانند آن
چله شب در و برگشته خود خانه به باشند كجا هر ميكنند
حالش فراخور به هركسي چله شب در.بمانند خود خانواده نزد
و خشكبار و ميوه از خوردني نوع هفت حداقل ميكند سعي
مانند بگذارد ، سفره سر بر و باشد داشته خانه در ترشيها
و بادام و كشمش يا و به و سيب انگور ، هندوانه ، و خربزه
و سيرترشي و (شده برشته) "بوداده" گندم و سنجد و گردو
نباشد ، درخانهاي اينها همه اگر كه غيره ، و پيازترشي
تدارك پيش خيلي از شب اين براي گاه.هست آنها از چندتايي
انگور كه وقت همان "فرنق" در:مثال براي.ميبينند
پاكيزه ، و گشاد دهانه كوزه تا چند خانه كدبانوي ميرسد ،
سالم خوشههاي و ببرد باغ به را آنها تا ميدهد همسرش به
و بدهد جاي آنها در كند ، جدا شاخه از بيآنكه را انگور
ميدهد انجام ماهرانه چنان را كار اين و بگذارد خاك زير
تازه و آبدار و وسالم صحيح هم نوروز عيد شب تا انگور كه
.ميماند
تا ميرود ، باغ به خانه پدر ميرسد ، فرا كه چله شب
نيز خانه بانويبياورد چله شب (انگور) "angir- انگير"
آن در كدوحلوايي و ميكند گرم را (تنور)"Tandir تندير"
برشته را گندم مقداري شود ، برشته و پخته تا ميگذارد
رشته چند (اتاق)خانه سقف يا "Cedar -چدار" از و ميكند
بدين و ميآورد پايين را كشيده بند به و پاكيزه سبز كشمش
پدر.كند رنگين را بچهها مجمعه ميكند سعي ترتيب
تقسيم را معطر و طعم خوش ميوههاي و خوراكيها خانواده
تا خواندن شعر و پرسيدن معما و گفتن قصه و ميكند
اين از تا.مييابد ادامه سال شب بلندترين شب نيمههاي
در نيز چله پايان.نگردد كننده كسل شب ، بلنداي رهگذر
معروف "ناقالدي" يا و "Kusa -كوسه" جشن به كمره روستاهاي
رسم اين پيش سال چهل سي تا "ورچه" روستاي در.است بوده
كوسه زمستان يكم و چهل روز در ساله هر كه داشته وجود
(مصنوعي) "دستي" ريش كوسه براي.درميآوردهاند
نام "Cavasa -چواشه" كه را خود پوستين كوسه.ميگذاشتند
خانهها به همراهان وساير عروس همراه و ميپوشيده داشت ،
پنجاه رفته چل گنده گنده ناقالدي" معروف شعر با و رفته
خانه صاحب اگر.ميكردند پايكوبي و خوانده را "..مانده
و ميكرد غش كوسه ميآورد ، دير كمي را كوسه نياز و انعام
محض به ميدانستهاند ، بديمن را كردنكوسه غش كه آنجا از
ميكرد التماس كوسه به صاحبخانه خانه ، در به كوسه آمدن
روز بيست.بياورم چيزي برايت تا نكني غش خدا به ترا كه
چله" را زمستان شصتم تا چهلم از يعني "بزرگه چله" از پس
ششله" را "كوچيكه چله" آخر روز شش.ميگويند "كوچيكه
به زمستان روزهاي سردترين را روز شش اين و گويند "دالو
خويش و خانواده افراد گيلان در (4).ميآورند شمار
سواد با و ميشوند جمع هم گرد ماه دي اول شب در وهمسايه
آنان ;ميدهد افراد يك يك دست به را حافظ ديوان خانواده
:ميكنند نيت و ميگشايند را حافظ ديوان مياني انگشت با
ميدهم سوگند خانم نبات شاخه به ترا !شيرازي حافظ اي"
"!بدهي را مرادم
قرض همسايه خانه از نباشد ، حافظ ديوان خانهاي در اگر
دارد ، حافظ ديوان كه همسايگي در كسي خانه به يا ميگيرند
حافظ ديوان با نبايد بار سه از بيش كه معتقدند.ميروند
خوب و خوش حرفهاي و ميشود ناراحت حافظ زيرا گرفت فال
كه معتقدند و ميكنند تهيه حتما را هندوانه.نميزند
تشنگي احساس تابستان در بخورد ، هندوانه چله ، شب در هركس
خوراكي نوع چله ، 40 شب در كه معتقدند گالشيها.نميكند
و ميكنند قسمت وچهار راميبرند هندوانه پوست.خورد بايد
پشتسر به جلو از و ميكنند نيت و ميگيرند دست يك در
خير بيفتد سفيد قطعه دو و سبز قطعه دو اگر.مياندازند
يك.است خوب بيفتد سفيد قطعه يك سبزو قطعه سه اگر.است
سبز قطعه چهار هر و است باطل سفيد قطعه سه و سبز قطعه
(5).است خوب خيلي نشانه
ميشوند جمع هم دور خانه اهل تمام كه چله شب در همدان در
سوزن فال بخند ، و بگو و چله شب آجيل خوردن از پس و
پيرزني و ميآورند نديده آب تازه پارچه تكه يك.ميگيرند
و كوچك دختربچه و ميخواند شعر دارد حفظ از شعر كه
در حاضران.ميزند سوزن نديده آب پارچه همان روي معصومي
كسي شد تمام كه شعر هر خواندن.ميكنند نيت دل در مجلس
شام چله شب.ميداند خود نيت جواب را شعر كرده نيت كه
وخوراكيهاي ، ميوهها هندوانه بر علاوه و ندارد مخصوصي
.ميخورند زمستاني
اهل از هركدام چره ، شب خوردن از پس شب اين در نهاوند در
فردوسي شاهنامه بلند صداي با باشد سوادداشته كه خانه
يا ميگويد ، بداند مثلي و چيستان هم كس هر بعد.ميخواند
و كوچك چله فرارسيدن با تويسركان در.ميخواند دوبيتي
ميپزند اشو آش سلامتي و تندرستي نيت به مردم آن از پيش
هركس و ميريزند سبزي ميوهو و دانه نوع همه اينآش در و
برگه ماش ، لوبيا ، عدس ، نخود ، شامل كه را آش آن از بخشي
(6).ميآورد ميشود ، زردآلو و هلو
كه پسري خانواده شب اين در معمولا خراسان روستاهاي در
رسم و ميفرستد هديه دختر براي است ، شده نامزد دختري با
در.است معمول نيز آذربايجان در دختر براي فرستادن هديه
مناسبت به گويا واين دارد رواج پشمك هديه بازار خوي شهر
بيدار صبح تا گاه مردم كرمان در.است برف با آن شباهت
هيزم بهشكل قارون شب آن در كه ميپندارند و ميمانند
مستمند نيكوكاران خانه به دارد پشت بر هيزم پشته كه شكني
شمشهاي به هيزمها واين ميدهد هيزم آنها به و ميرود
چله به ازمردم برخي باستان دوران در.ميشوند تبديل طلا
به ميدادند انجام چلهنشيني مراسم روز چهل و مينشستند
يادآور رسم اين.آورد زر شمش برايشان قارون اينكه اميد
را جشن دو اين ارتباط كه است كريسمس مراسم در نوئل جشن
.ميدهد نشان
ادبيات در مسيح ميلاد با آن مناسبت و (چله)يلدا شب ذكر
پنجم سده در معزي امير.است آمده بسيار نيز ايران كهن
:است كرده شب اين به اشارهاي هجري
است كثيف جسم جهان و لطيفي توجان
يلدا شب گيتي و فروزنده شمع تو
چنين چله شب درباره نيز هجري پنجم سده در غزنوي سنائي
:است سروده
جويي همي نامي اگر پيوند دولتي صاحب به
يلدا شد معروف چنان عيسي چاكري يك از كه
جشن اين مايههاي نخستين كه برميآيد چنين گذشت آنچه از
به كهن ايران كه فرهنگي است ميراثي مسيحي دنياي بزرگ
داشته پايدار امروز تا را آن نيز خود و است داده جهانيان
(7).است
:ماخذ و نوشتها پي
هاشم ونوشته تحقيق باستان ، ايران جشنهاي و شماري گاه-1
رضي
نام به ماه روزهاي از يك هر باستان ايران در -2
ميگرفتند ، جشن را آن و ميشدند ناميده (ايزدان)فرشتگان
آبانگان ديگان ، مهرگان ، مانند
بهرام دكتر:از ايران ، كهن فرهنگ از بخشي فروري ، جهان -3
وشي فره
ودامداري كشاورزي فرهنگ در برش چند كمره ، نامه -4
فرهادي مرتضي دكتر از ،(خمين شهرستان)كمره
پاينده محمود از وديلم ، گيل باورداشتهاي و آيينها -5
و گردآوري ،(دوم جلد)زمستان آدابومعتقدات و جشنها -6
شيرازي انجوي سيدابوالقاسم:تاليف
فرهوشي بهرام دكتر:از فروري ، جهان -7
پوزش
گردشگري و باستانشناسان "مطلب دنباله شماره اين در
گرامي خوانندگان از پوزش ، ضمن.نرسيد چاپ به "فرهنگي
.كنند پيگيري آينده هفته سهشنبه را آن كه ميخواهيم
|