محزونيم فراقت انديشه از كه ...تو بر سلام
رمضان مبارك ماه وداع در (ع)سجاد امام نيايش
صدربلاغي ترجمه / سجاديه صحيفه
مزد خلق به احسان برابر در كه كسي اي !خدايا...
اي و نميشوي ، پشيمان بخشش از كه كسي اي و نميخواهي ،
برابر و ميبخشي عمل از افزون را خود بنده مزد كه كسي
تفضل ، آيين به عفوت استحقاقو بيسابقه نعمتت نميدهي ،
به را عطايت كني عطا اگر است خير قضايت و عدل ، عقوبتت و
.نيست ستم روي از منعت كني منع اگر و نميسازي ، آلوده منت
تو كه آن حال و ميدهي ، شكر جزاي گزارد شكر ترا كه هر
جا به ترا سپاس كه هر و ساختهاي ملهم شكر به را او خود
او به سپاس خود تو كه صورتي در ميبخشي ، پاداش.آورد
را او ميخواستي اگر كه آن بر ميپوشي پرده آموختهاي
از ميخواستي اگر كه كسي بر ميكني بخشش و ميساختي رسوا
سزاوار تو جانب از دو آن كه حالي در ميداشتي ، دريغ او
بنا تفضل پايه بر را خود كارهاي تو ولي.منعند و رسوايي
كه آن و ساختهاي روان گذشت آيين بر را قدرتت و نهادهاي
را كه آن و نمودهاي تلقي حلم به كرده تو عصيان را
به را ايشان تو.دادهاي مهلت كرده ستم قصد خود درباره
مواخذه در و گردند ، باز مگر تا ميدهي مهلت خود مداراي
كه ايشان از كسي تا كنند توبه مگر تا نميكني شتاب ايشان
كسي و درنيفتد ، مهلكه به شده هلاك مستوجب تو رضاي برخلاف
بدبختي سزاوار تو نعمت از استفاده سوء به كه ايشان از
او بر بهانه هر راه كه آن از بعد مگر نگردد بدبخت شده ،
.گردد تمام او بر جهت هر از حجت و شود بسته
خداي اي -است تو عفو آفتاب از كرمي پرتو حجت اتمام اين و
خداي اي -است تو شفقت بوستان از منفعتي ميوه و -كريم
گشودهاي ، خود عفو سوي به دري بندگانت براي كه توئي -حليم
خود وحي از راهنمايي در آن بر و ناميدهاي توبه را آن و
و منزه كه خود تو پس نكنند ، گم را آن تا دادهاي قرار
و خالص توبهاي خدا سوي به" فرمودهاي نامت است جاويد
را گناهانتان پروردگارتان مگر تا كنيد ، نفاق از پيراسته
آن درختان زير از نهرها كه بهشتي به را شما و كند ، محو
".درآورد است روان
او به كه را آنان و را خود پيغمبر خدا كه روز آن در
نورشان كه حالي در و نميگذارد ، خوار آوردهاند ايمان
اي:ميگويند است روان راستشان سمت از و رويشان پيش
بيامرز ، را ما و ساز كامل ما براي را ما نور ما ، پروردگار
به و در ، گشودن از بعد پس توانايي چيز هر بر تو كه زيرا
غفلت آنمنزل به ورود از كه كس آن عذر راهنما ، پاداشتن
صاحبخانه تقصير بود كاهل گدا اگر" !بود؟ خواهد چه ورزد
"چيست؟
;افزودهاي بندگان ، به خود عطاي بر معامله ، در كه وتويي
سوي به كردن كوچ در و برند ، سود تو با تجارتهاشان ، در تا
همين به و يابند افزون بهرهاي تو از و گردند ، كامياب تو
هر":فرمودهاي -بلندمقامي و نام مبارك كه- خود تو سبب
كه هر و است آن برابر ده مزدش پس آورد جا به نيكي كار كه
داده كيفر كارش بمانند جز پس شود مرتكب را بدي كار
را خود اموال كه كساني مثل":فرمودهاي نيز و "نميشود
هفت كه است دانهاي مانند ;ميكنند انفاق خدا راه در
اين خدا و باشد ، دانه صد خوشه هر در كه بروياند خوشه
نيز و "ميسازد مضاعف بخواهد كه هر براي را شمار
خدا تا دهد قرضالحسنهاي خدا به كه آن كيست":فرمودهاي
اين نظاير همچنين و "سازد؟ برابر چندين برايش را آن
و فرمودهاي نازل قرآن در كه حسنات افزايشهاي از وعدهها
وسيله به و خويش ، غيب جهان از خود سخن وسيله به كه تويي
موري با را آنان -است بندگان بهره متضمن كه -تشويقت
ميپوشيدي ايشان از را آن اگر فرمودهايكه هدايت
فرا را آن گوشهاشان و نميكردند ، درك را آن چشمهاشان
رو اين از نميرسيد ، آن به ايشان انديشه دست و نميگرفت ،
سپاس مرا و كنم ، ياد را شما تا كنيد ياد مرا":فرمودهاي
اگر آينه هر":فرمودهاي نيز و ".مكنيد كفران و بگذاريد
كه همانا كنيد كفران اگر و دهم فزوني را شما كنيد شكر
شما تا بخوانيد مرا":فرمودهاي نيز و ".است سخت من عذاب
زود ميورزند كبر من خواندن از كه آنان كنم ، اجابت را
عبادت را خود دعاي پس ".آيند در دوزخ به بهخواري كه است
با دوزخ دخول به دعا ترك بر و ناميدهاي ، تكبر را تركش و
نعمت به ترا بندگان سبب اين به و فرمودهاي تهديد خواري
ترا فرمانت حسب بر و گزاردند ، شكر فضلت به و كردند ، ياد
و دادند صدقه تو راه در احسانت افزودن براي و خواندند
تو رضاي بر يافتنشان دست و تو خشم از نجاتشان راه تنها
تو كه آن بمانند را ديگر مخلوق مخلوقي اگر و بود آن در
خود سوي كردهايبه راهنمايي خود به را بندگانت
آنجا تا سپاس ترا پس.ميبود ستايش مورد ميكرد راهنمايي
سپاس براي كه آنجا تا و شود ، يافت تو سپاس در راهي كه
سپاس به كه معنايي و رود كار به تو ستايش در كه لفظي
بر را فضل و احسان كه كسي اي.باشد باقي گردد منصرف
فرا عطا و نعمت به را ايشان و فرمودهاي انعام بندگانت
سرشار چه و !تو نعمت ما زندگي در است آشكار چه گرفتهاي ،
نيكي به را ما بسيار چه و!تو انعام و احسان ما بر است
آئين و برگزيده بدين را ما اختصاصدادهاي خود احسان و
نزد تقرب به و فرمودهاي ، رهبري خود آسان راه و پسنديده
.ساختهاي خويشبينا كرامت به رسيدن و خويش
و ممتاز وظائف آن جمله از را رمضان ماه تو و !خدايا
از را آن كه رمضان ماه همان:قراردادهاي مخصوص فرائض
و زمانها همه از بخشيدهاي ، و اختصاص ماهها همه
دادهاي ، برتري سال اوقات همه بر و برگزيدهاي روزگارها
آن سبب به و فرستادهاي فرو آن در كه نوري و قرآن سبب به
آن در را روزه و ساختهاي مضاعف ماه آن در را ايمان كه
آن در را عبادت براي پاخاستن به و كردهاي واجب ماه
آن:نمودهاي تجليل آن در را قدر شب و فرمودهاي ترغيب
آن سبب به را ما.است بهتر ماه هزار از خود كه را قدر شب
اهل جاي به آن فضيلت به و دادهاي تفضيل امتها ساير بر
روزه -تو فرمان به -را روزش رو اين از برگزيدهاي ملتها
در.برخاستيم عبادت به -تو ياري به -را شبش و داشتيم
رحمتي آن معرض در را خود قيامش و صيام وسيله به حاليكه
وسيله را آن آورديمو در كردهاي عرضه آن بر را ما كه
به و قادري خواستهها عطاي به تو و داديم قرار تو ثواب
كه كس هر به و بخشندهاي شود مسئلت احسانت و فضل از آنچه
زيست ستوده ما ميان در ماه اين و نزديكي كند تو قرب آهنگ
را جهانيان سودهاي بهترين و كرد مصاحبت پسنديده ما با و
وسرآمدن وقت يافتن پايان هنگام به گاه آن و ساخت ما بهره
را آن ما پس شد ، جدا ما از شمارهاش شدن كامل و مدت
روي و آمده دشوار ما بر فراقش كه ميكنيم وداع كسي مانند
ما ذمه بر را او و افكنده وحشت به را ما تافتنش بر
گزاردني حق و كردني رعايت حرمتي و داشتني نگاه پيماني
تواي بر سلام:ميگوئيم همگي رو اين ازشده لازم
اي تو ، بر سلام خدا ، دوستان عيد اي و خدا ماه بزرگترين
ايام در ماه بهترين اي و اوقات ميان از مصاحب گراميترين
آن در كامها آمدن بر كه ايماهي تو بر سلام.ساعات و
.است فراوان و منتشر آن در نيك اعمال و آسان
و بزرگ احترامش آيد پديد چون كه همنشيني اي تو بر سلام
كه اميدي مايه واي است دردناك فقدانش شود ناپديد چون
.فزاست رنج فراقش
شادي و شد انس مايه آورد رو چون كه همدمي اي تو بر سلام
سلام.ساخت متالم و افزود ، وحشت شد ، سپري چون و انگيخت
وگناهان گرفت رقت آن جوار در دلها كه همسايهاي اي تو بر
.شد گم آن در
مبارزهبا در را ما كه دهندهاي ياري اي تو بر سلام
هموار را احسان راههاي كه رفيقي اي و داد ياري شيطان
.ساخت
وچه تو دوران در خدا آزادشدگان بسيارند چه تو ، بر سلام
.است داشته منظور را احترامت كه كسي تو سبب به است نيكبخت
پوشنده چه و !را گناهان بودي زداينده چه كه تو بر سلام
!را عيبها انواع بودي
هيبت با چه و !گناهكاران بر بودي طولاني چه تو ، بر سلام
با روزها كه ماهي تواي بر سلام.مومنان دلهاي در بودي
.سلامتي موجب جهت از كه تو بر سلام ندارند ، همسري سر تو
.نيست نكوهيده معاشرتت و مكروه همنشينت كه تو بر سلام
شدي وارد ما بر بركات ارمغان با كه همچنان ، تو بر سلام
تو ، كه بر سلام.فروشستي ما از را گناهان آلودگي و
ملالت سر از روزهات ترك و خستگي روي از تو با وداع
و بوديم تو آرزوي در آمدن از پيش كه تو بر سلام.نيست
.محزونيم فراقت انديشه از رفتن از پيش
گشته ما جانب از تو يمن به كه بديها بسا چه تو ، بر سلام
!روانشده ما بر تو بركت به كه خوبيها چه و
سلام.است بهتر هزارماه از كه قدري شب بر و تو بر سلام
چه فردا و بوديم بسته دل تو به سخت چه ديروز ، تو بر
!بود خواهيم مشتاق تو به بسيار
بر و شديم محروم آن از كه برفضيلتت و تو بر سلام
.شد ربوده ما از كه گذشتهات بركات
و بخشيدي تشريف آن به را ما كه ماهيم اين اهل ما خدايا ،
علت به و نشناختند را توفيق آن شناسي حق براي را ما
در ما سرپرست تويي و ماندند محروم آن فضل از خود بدبختي
ما كه وظائفش برگزيديو آن براي را ما كه فضيلتش شناختن
توفيق به -تقصير به اعتراف با -ما و كردي رهبري آن به را
به را بسيار از واندكي شديم عهدهدار را قيامش و صيام تو
.آورديم جا
بر اقرار بهآئين و بدكرداري به اعتراف سر از پس خدايا
عذر و دلها قطعي پشيماني و ميگوئيم تو حمد سهلانگاري
.ميدهيم اختصاص تو به را زبانهامان صادقانه
كن عطا اجري كرده ، اصابت ما به كه تقصيري بر را ما پس
و دريابيم ماست دلخواه كه را خيري آن نيروي به كه
عوض به است ما شديد علاقه مورد كه را اندوختههايي
و بپذير خود حق پرداخت از تقصير در را ما عذر و بستانيم
به را ما چون و برسان ديگر رمضان ماه به را ما عمر آينده
ده ياري باشد تو زيبنده كه عبادتي برانجام رساندي ماه آن
عمل و موفقساز باشد ماه آن لايق كه طاعتي به قيام بر و
از كه ماه دو آن در تو حق تدارك موجب كه را شايستهاي
.كن جاري ما بدست زمانست ، ماههاي
ماه اين در كه كبيرهاي يا صغيره معصيت هر خدايا ،
شدهايم ، آلوده آن به كه گناهي يا گشتهايم ، آن پيرامون
فراموشي ، يا عمد روي از:گشتهايم مرتكب كه خطايي يا
و محمد بر پس ديگري ، حرمت هتك به يا خود بر كردن بهستم
و بپوشان خود ستاري پرده در آن از را ما و فرست رحمت آلش
نصبالعين ماه آن در را ما و گذر در ما ، از عفوت به
مگشاي ما بر را زنندگان طعنه زبان و مساز شماتتكنندگان
به ناپذيرت كاستي فضل و بيپايان مهرباني رابه ما و
در كه شود چيز آن پوشاندن و نهادن فرو سبب كه بگمار كاري
.نميپسندي ما بر ماه آن
را ما ماه رفتن مصيبت و فرست رحمت آلش و محمد بر خدايا ،
مبارك ما رابر گشودنمان روزه و عيد روز و كن جبران
:است گذشته ما بر كه قرارده روزهايي بهترين از آنرا و ساز
براي روزها كنندهترين پاك و عفو براي روزها جالبترين
.بيامرز را ما آشكار و پنهان گناهان و گناه
بيرون گناهانمان از را ما ماه ، اين رفتن بيرون با خدايا ،
ما و ساز خارج بديهامان از را ما شدنش خارج همراه و آور
از و ماه اين وسيله به ماه اين اهل خوشبخترين از را
ايشان بهرهمندترين از و ماه اين در ايشان پرنصيبترين
.قرارده اينماه در
رعايتاست شايسته چنانكه را ماه اين كه هركس خدايا ،
و نگاهداشته نگهداريست شرط چنانكه را حرمتش و كرده رعايت
گناهان از و بپاخاسته است قيام شايسته چنانكه حدودش به
وسيله يا كرده ، پرهيز كاريست ، پرهيز حق چنانكه خود ،
رحمتت و راضي خود از را تو كه:جسته نزديكي تو به تقربي
از بخشيدهاي او به آنچه مانند پس ساخته ، معطوف او به را
خود فضل از را آن برابر چندين و ببخش ما به خود توانگري
خزانههايت و نميگيرد كاستي تو فضل كه زيرا.عطاكن بما
تو ، احسان كانهاي و ميشود افزون بلكه نميپذيرد ، نقصان
.تست بخشش گوارا ، بخشش كه همانا و نميشود فاني
را آنكس ثوابهاي مانند و فرست ، رحمت آلش و محمد بر خدايا
داشته ، روزه آنماه در رستاخيز روز تا كه بنويس ما براي
.است كوشيده تو عبادت در يا
و شادي و عيد مومنان براي آنرا كه روز اين در خدايا ،
تو پيش قراردادي ، تعاون و اجتماع روز خود ملت اهل براي
هركار يا شدهايم ، مرتكب كه گناهي هر از:كنيم مي توبه
دل در كه بدي انديشه يا فرستادهايم ، پيش از كه بدي
و ندارد دردل بگناه بازگشت خيال كسيكه توبه:داشتهايم
و شك از كه خالصي توبه:نميگردد باز بخطا توبه از پس
خشنود ما از و بپذير ما آنرااز پس.باشد پيراسته ريب
و عيد و عذاب از ترس خدايا ، بدار ثابت آن بر را ما و شو
از كه را آنچه لذت تا ساز ، ما روزي را موعود ثواب به شوق
تو به آن از كه را آنچه اندوه شدت و ميكنيم مسئلت تو
كنندگاني توبه از خود نزد را ما و دريابيم ميبريم پناه
بازگشتشان و ساختهاي لازم برايشان را محبتت كه قرارده
.عادلترينعادلان اي پذيرفتهاي ، خود طاعت به را
از كه هر ما ، دين اهل همه و مادران و پدران از خدايا ،
.گذر در آمد ، خواهد قيامت روز تا كه هر و گذشته در ايشان
همچنانكه فرست ، رحمت او آل و ما پيغمبر محمد بر خدايا ،
رحمت آلش و او بر و فرستادي رحمت خود مقرب فرشتگان بر
و براو و فرستادي رحمت مرسلت پيغمبران بر همچنانكه فرست ،
و فرستادي رحمت صالحت بندگان بر همچنانكه فرست ، رحمت آلش
به بركتش كه رحمتي چنان:جهانيان پروردگار اي آن از بهتر
دعايمان آن موجب به و شود عايد بما نفعش و برسد ما
توكل او بر كه هستي كسي كريمتر تو كه زيرا گردد ، مستجاب
تو و نمايند مسئلت فضلش از كه هستي كسي بخشندهتر و كنند
.داري بينهايت قدرت چيز هر بر
|