تعادل و قدرت نسبت
( آخر بخش ) اجتماعي علوم و مدرنيسم پست
تعادل و قدرت نسبت
چه:كه اين از است عبارت اصلي سوال مقاله ، اين در ;اشاره
وجود تعادل و قدرت اساسي و مهم مفهوم دو بين رابطهاي
نظر در ميتوان مذكور سوال براي كه اصلي فرضيه دارد؟
مفهوم در تعادل و قدرت رابطه:است ذيل شرح به گرفت
قدرت كه آنجا از.است بررسي قابل "قوا تعادل" تركيبي
موازنه و تعادل است (آشكار و پنهان) آسيب معرض در بسيار
قدرت حد از بيش تمركز از جلوگيري براي ضروري امري قوا ،
از سوءاستفاده و (گروه يك يا نفر يك توسط قدرت انحصار)
مهار موجب قوا توازن و تعادل ديگر عبارت به.است قدرت
طريق از ضروري و مناسب ثغور و حدود در آن حفظ و قدرت
تعادل.ميشود آن صحيح و موقع به جابجايي و تحول و تحرك
متضمن شرايط ، نوعي يا وضعيت يك منزله به ميتواند قوا
آحاد حقيقي جايگاه و هويت حفظ بر مبتني عيني ترتيبات
جهت در عمومي مسئولانه اراده و اجتماعي قرارداد و جامعه
.باشد سلطهپذيري و سلطهگري نفي
و قدرت يعني بحث اصلي مفاهيم تعريف به ابتدا حاضر مقاله
.ميكند بررسي را مفهوم دو اين نسبت سپس پرداخته ، تعادل
:قدرت تعريف
مفهوم يك انرژي كه همانگونه است معتقد برتراندراسل
مفهومي از نيز قدرت است ، فيزيك علم در اصلي و بنيادي
جوزف ديدگاه از(1).است برخوردار اجتماعي دانش در اساسي
و تجزيه دقت به نميتوان را قدرت مفهوم متاسفانه فرانكل ،
رايج مفهوم اين درباره متمايز تصور سه معذالك كرد تحليل
نيرويي منزله به دوم دارايي ، و تملك عنوان به اول:است
به سوم و الكتريكي مدار يك در برق جريان شبيه متحرك
نوشتهها از بسياري در.انساني روابط مشخصه ويژگي مثابه
معتقد فرانكل.است آشفته و تيره تصور سه اين ميان مرز
پديده يك عنوان به قدرت درباره مختلفي تعاريف هرچند است
نفوذ توانايي بر آنها همه اما ميشود ارائه اساسي سياسي
.ميكند دلالت ما مطلوب رفتار انجام بر ديگران واداشتن و
(2)
ميگذارد صحه نكته براين قدرت تعريف مورد در نيز مورگتا
و قدرت مثل مفاهيمي براي ثابتي و واحد عملي تعريف هيچ كه
را خود معناي مفاهيم اين و داد ارائه نميتوان ملي منافع
قدرت وجود اين با ميگيرند ، خود فرهنگي و سياسي محيط از
.است مختلف سطوح در سياستگذاريها در كنندهاي تعيين عامل
به.هستند انسانها رفتار و روش مبناي اهداف ، و قدرت
كه تعاملاتي و روابط در انسانها رفتار و روش ديگر عبارت
آن به نيل براي كه قدرتي و هدفهايشان براساس دارند هم با
ملاحظات.ميشود تنظيم (اقدام ظرفيت يعني) دارند هدفها
ايفاء (خارجي و داخلي) اهداف تعقيب در اساسي نقش قدرت ،
همان زيادي ، اندازه تا ميتوان را اقدام ظرفيت.ميكند
دو به را قدرت منابع دال رابرت.نمود تلقي قدرت منابع
.است نموده تقسيم غيرملموس منابع و ملموس منابع بخش
،(رسمي) مقام ثروت ، پول ، :از عبارتند ملموس منابع
منابع و مشاغل بر نظارت سياسي ، متحدين وقت ، اطلاعات ،
(3).ميشود رهبري (خصوصيت) كيفيت و شخصيت شامل غيرملموس
كاملا اجتماعي ، عوامل بويژه قدرت گوناگون عوامل و منابع
رشتههاي ميتوان اين بنابر.وابستهاند بهيكديگر
و جمعيت در تغييرات ميان اتصال و ارتباط از مشخصي
بوجود سياسي سازمان در ميتواند تغييرات اين كه تحولاتي
تحولات فراواني اهميت علي ، رابطه اين.كرد پيدا آورد
تعيين رادر مردم آگاهي و رواني و اجتماعي عميق
.ميكند يادآوري سرنوشتشان
تعادل و قدرت تعديل در مهمي نقش آزموده و آگاه جامعه يك
به جمعيت به سخت ملي قدرت.باشد داشته ميتواند اجتماعي
تحول.است متكي ملي قدرت منابع و مباني از يكي عنوان
.داشت خواهد ملي قدرت مناسبات در اساسي اهميت جمعيت ، كيفي
بد يا است خوب قدرت كه نيست اين قدرت مورد در مهم مسئله
و ساختن محدود قدرت ، مورد در اساسي و مهم نكته بلكه
منافع با منطبق و قبول مورد مسير در آن كنترل و هدايت
.است جامعه حقيقي
:تعادل تعريف
در هركس و هرچيز كه است آن معناي به لغت نظر از تعادل
دارد را آن استحقاق كه جايي در و بگيرد قرار خودش جاي
لازم امنيت از جايگاه آن در و دهد انجام درست را كارش
و ذهني) حركت طبيعت ، ،(انسانيت) انسان.باشد برخوردار
عمل ، و تفسير تفكر ، بودن هنگام به ،(ريتم) نظم ،(عيني
همبستگي و زندگي و شناسي زيبايي و اندازه و حد مراعات
تعادل.ميدهند تشكيل را تعادل عناصر و مفاهيم اصليترين
مفاهيم از آزادي و امنيت مساوات ، قدرت ، صلح ، همچون
و آثار الهام منبع و منشا سر همگي و اجتماعي علوم محوري
.بي.دبليو قول به تعادل مفهوم.هستند فراواني نوشتههاي
داشته مجادلهآميزي و برانگيز جنجال ماهيت غالبا گالي
.داد قرار دقيقي چارچوب در نميتوان را مفهوم اين.است
حالت مفهوم اين اجتماعي علوم بويژه علوم حوزه در
روشن براي.نيست متمركز خاصي نقطه روي و دارد گستردهاي
.است نياز نظري تحليلي به مفهوم اين كاربرد مرزهاي كردن
بحثهاي از ممانعت باعث تعادل زمينه در عمومي تعريف فقدان
اساس اين بر.است نشده كلي معناي يك ارائه و سازنده
و ساخت و فرم بين هماهنگي تعادل ، از منظور و كلي معناي
تعارض و اختلاف شرايط در منصفانه نتايج به دستيابي
(4).است رفتارها
امور افتادن جريان به و آيندهنگري توسعه ، متضمن تعادل
تعادل ، درباره تفكر تقدير هر به.است صحيحشان مجاري در
هستي بنياد است قادر كه است اصلاحي برنامه درباره تفكر
خردمندانه جهشي يا پرش مبين تعادل.سازد دگرگون را جامعه
تعادل.است بالاتر سطحي به كاركرد سطح يك از تكاملي و
ميشود ، مطالبه كه ميكند تجلي حقي شكل به چيز هر از پيش
ضامن تعادل.مذهبي يا سياسي تندرويهاي برابر در حقي
تضمينكننده و اجتماعي و گروهي فردي ، منافع
اقتصادي ، بحرانهاي با مواجهه و بهنگام سرمايهگذاريهاي
است سنجه يك حال عين در تعادلاست هويتفرهنگي و سياسي
.قرارميدهد كندوكاو مورد را دولت و جامعه جوهر و هويت كه
:تعادل و قدرت نسبت
دو از مركب) تركيبي مفهوم يك بهعنوان را قوا تعادل
ارگانيكي روابط اساس و پايه ميتوان (قدرت و تعادل مفهوم
اجتماعي و فردي حركت عمومي قاعده نمايانگر و مكانيكي و
سياسي حقيقت بهعنوان ميشود را قوا تعادل.كرد تلقي
مورد معلول و علت صورت به و قدرت روابط قالب در زندگي
علي رابطه اين بر ميتوان را قوا تعادل.داد قرار بررسي
رابطه اين ".است تعادل براي قدرت":كه نمود استوار
آن محوري مضمون كه باشد واقعبينانه رابطه يك ميتواند
و ساختارها ايجاد و قدرت واقعيت متجانس و منطقي تلفيق
مختلف سطوح در عدالت و تعادل تامين براي فرآيندهايي
حقوق بين قوا تعادل فرآيند در.است (جوامع تعادل)تحليل
به عمل و احساس و قدرت نيز و بشر آزادي و اجتماعي
طبعا.است برقرار متوازن رابطه انساني مشترك مسئوليت
و عملي هماهنگي به دستيابي فرآيند ، اين در اساسي چالش
جمعي و گروهي فردي ، متعارض نيازهاي ميان عادلانه
درهمميآميزد ، را انساني امور قوا ، تعادل.انسانهاست
پيمانها ملي ، دولتهاي گروهها ، افراد ، كسوت در كه انساني
عمل غيردولتي و دولتي بينالمللي و فراملي سازمانهاي و
به را خود جمعي و فردي رفاه كه است آن پي در و كرده
از قوا تعادل مناسب ، جوامعكاركردي در.برساند حداكثر
حقوق به نسبت حساس و مشروع يافته سازمان نهادهاي طريق
وعادلانه موثر توزيع براي ضروري كارهاي و ساز كه انسانها
تحقق ميسازند فراهم را (5)مسئوليتها و درآمدها فرصتها ،
كه قدرت متعادلكننده نهادهاي اين از برخي.مييابد
عمل روشكثرتگرايي و پويش بينش ، بر مبتني عمدتا
الگوهاي و معارف:از عبارتند ميكنند
حول اديان مساعي تشريك و گفتگو مثل ديني حقيقي
دولتي بينالمللي سازمانهاي مشترك ، (كلمه)مباني محور
اتحاديه نظير غيردولتي بينالمللي تجمعات ،UN نظير
تقويتكننده و دوستي انجمنهاي ، (I.P.U) بينالمجالس
با دانشمندان و سياستمداران ملتها ، ميان فرهنگي پيوندهاي
و عدالت و خيرخواهي آزادمنشي ، به جهان در كه نفوذي
دموكراتيك و مدني هاي سازمان دارند ، اشتهار صلحطلبي
رسانههاي متعادل ، هنرمندان و روشنفكران كانونهاي نظير
از حمايت انجمنهاي خيريه ، انجمنهاي متعادل ، همگاني
و هنري و ادبي فني ، علمي ، انجمنهاي ساير و محيطزيست
وحساس غيرانحصارطلب و مستقل و فعال آگاه ، سياسي واحدهاي
شده كنترل و مشاركتآميز و مسالمت همزيستي محاسن به نسبت
و رقابتآميز و آزاد اطلاعاتي و آموزشي نظامهاي همچنين و
جلوي زيادي اندازه تا قدرت عادلانه توزيع.غيرتصنعي
.گيرد مي را قدرت صاحبان خودسري و تندروي
دارد ادامه
:پانوشت
و سازمان تئوريهاي.گوليت ري -هيكس:به ، شود رجوع (1
دوران ، :تهران.كهن گوئل:نگارش و ترجمه.دوم جلد مديريت ،
.(ص 13).1376
.بينالملل روابط معاصر نظريه.فرانكل جوزف:به رك (2
(صص 6564).اطلاعات ، 1371:تهران.بزرگي وحيد ترجمه
.معاصر سياسي انديشههاي در سيري.اكبر علي:به رك (3
(صص 126110) الست ، 137 ، :تهران
:تهران. هراس ، دولتهاو مردم. بوزان باري: به رك(4
(ص2033 ص)، 1378 راهبردي مطالعات پژوهشكده
5)The effective & just distribution of opportunities ,
income & responsibilities.
( آخر بخش ) اجتماعي علوم و مدرنيسم پست
؟ گفت سخن مدرن پست شناسي جامعه از توان مي آيا
پست و اجتماعي علوم زمينه تاملدر قابل حوزه ديگر
ميتوان استآيا سوالايناست مدرنيسم ، جامعهشناسي
گفت؟ سخن مدرن پست ازجامعهشناسي
اين "اجتماعيمدرن نظريه" خود كتاب در "كرايب يان"
رويكردرا دو كرايب.است داده قرار موردمطالعه سوالرا
.تفكيكميكند هم از
پسامدرنيسم جامعهشناسي -پسامدرنيست 2 جامعهشناسي -1
مدرن پست مباني پسامدرنيست ، شناسي جامعه در كرايبابتدا
آن ورود تطبيقو درموارديچگونگي و ميكند مرور را
محورهاي يادآوري با او.ميكند ذكر را درجامعهشناسي
وديگران ، بودريار ليوتار ، آراي مدرن ، همچون انديشهپست
دشوار مقايسه جهت به را مدرنيستي جامعهشناسيپست فهم
فروپاشي ، و پراكندگي بر تاكيد روايتها ، بانفيفرا آن
نوعي ضرورتوجود از ميداندو مشكل... و سازي بدلي
:مينويسد كرايب.ميگويد جامعهشناسيپسامدرنيسمسخن
واقع ، در جامعهشناسيپسامدرنيسم ، درباره كردن صحبت"
و حيطهجامعهشناسيپسامدرنيستي خارجاز به نهادن گام
است ، تبيينعلي نوعي به شبيه بهچيزي بازگشت متضمن
(22)".باشند نشده وتعريف مبهم علي فرآيندهاي اين اگر حتي
كه ميكند ياد درجامعهشناسي حوزههايي از همچنين كرايب
:ومينويسد شكلدهند را رويكردپسامدرنيسم ميتوانند
صرفاناكامي پسامدرنيسمميراند ، سمت به را ما آنچه"
از شدنكاركردگرايي تهي بلكه ساختارگرايينيست ،
تكوين ،"الكزاندر" كار در موضوع اين طرح و علي تبيينهاي
پيامدهاي كليه با همراه نمادين ، كنشمتقابل مكتب
نگر شناسيمردم روش تاسيس و تكوين و ;نسبيتگرايانهآن
بابهرهگيري و فرايندند اين از بخشهايي همگي كه است
متقابل كنش ميان كه گفت روشنفكريميتوان اصطلاحات از
و پيوندها پسامدرنيسم مردمنگرو روششناسي نمادين ،
(23)".دارند وجود مشتركي منابع
مدرنيستي پست ورود از نتيجهگيري در كرايب
"چيست؟ اينها همه فايده" زيرعنوان و درجامعهشناسي
در ما ميتواندبه كه ميدهد قرار روي پيش زواياييرا
.نمايد كمك مدرن پست اجتماعي امكانسنجيعلوم تبيينو
پست لوازمزماني مورد ذكرمقدمهايدر ابتدابا او
ما به كه آن بر علاوه پسامدرنيسم":مدرنيسممينويسد
.دارد هم ديگري حرفهاي است ، چگونه كردن ميگويدزندگي
.است چگونه جهان كه ميگويد ما به واقعي كاملا مفهومي به
را آن ميتوانيم دارد ، مكتب اين خود كه ديدگاهي بهرغم
حاضر حال در.كنيم تلقي سنتيآن مفهوم نظريهايبه
زبانهاي و زبان يعني"بازنمايي" ابزار كه ندارد امكان
تعيين و ميكنيم بيان را خود آنها با كه را گوناگوني
اجباري.نگيريم جدي كنيم ، بيان چيزيرا چه كه ميكنند
واقعيت منزلهتنها به را تحليل سطحاز اين نداريمكه
كاملا ما بپذيريمكه را درك اين و دهيم ارتقاء موجود
و بار يك معاني كه اين ;هستيم زبان محصول جزيي طور به يا
يكديگر با آنها مناسبات و تثبيتنشدهاند هميشه براي
بيانيمعرفت به ترتيبو همين به.ميكند دائماتغيير
دانش" نوعي وجود تصور به نميتوانيم شناسانه ، ديگر
آمده دقيقبهدست علمي ابزار از استفاده با كه "پابرجا
را دانش براي جستجو كه بگيريد ، نتيجه نبايد بچسبيم ، اما
ديگر كه نتيجهبرسيم اين به يا بگذاريمو كنار
پسامدرنيسم.كنيم داوري بد و خوب دانش ميان نميتوانيم
در...ميگويد ما بيشتريبه مطلب عامليتنيز درباره
سوژه از عميقتري پسامدرنيسمدرك كنش ، نظريه مقايسهبا
ساختارگرايي از حركت در ميگذارد ، دراختيارمان را بودن
فردتحت بگيريمكه ياد پساساختارگراييميتوانيم به
قرار جهان فهم متضاد شيوههاي و اميالناخودآگاه تاثير
دريافتميرسد اين به او ;ميشود تكهپاره و ميگيرد
از مستقل كه دارد گوناگونيقرار ي"گفتمانها" درميان كه
تمركز" ديدگاه اين ميتوانيماز ما دارند ، وجود او
تمركززدايي اين دل در كنيم ، اما استفاده سوژه از "زدوده
(24)".دارند وجود كنش انتخابو هم باز
سوالرا ميتواناين اكنون شد ، گفته آنچه به توجه با
پست اجتماعي علوم از ميتوان آيا.نمود طرح ديگر بار
گفت؟ سخن مدرن
كه باشد اين بهتر شايد.است دشوار هنوز سوال اين به پاسخ
.بگوييم سخن اجتماعي علوم بر مدرنيسم پست تاثيرات از
مدرنيسم پست شد ، گفته نيز نوشته اين سراسر در چنانكه آن
روشنگري ، ايدههاي ترقي ، انديشه محوري ، سوژه نقد با
ارائه و مسلط انگارههاي توليد باز چگونگي و علمي عينيت
متني درون تمايز ، همچون جديد گزارههاي از طيفي
در و جديد مدرن ذهن براي كه گفتمان حتي و بازتابندگي
پيش را بسياري ابهامهاي و سوالات است ، ناآشنا مواردي
اگرچه.است داده قرار اجتماعي انديشه و اجتماعي علوم روي
تعريف با را اجتماعي علوم هنوز يورگنهابرماس ، چون كساني
بالقوه تواناييهاي كه ميكنند تلاش و ميخوانند مدرنيته
استفاده روشنگري و مدرنيته ناتمام و نشده گرفته كار به
"مدرن پست اجتماعي علوم" بپذيريم اگر حال ، عين در شود ،
واقعيت نميتوانيم ديگر سويي از است ، مهآلود هنوز
.كنيم آشكار را است نموده طرح مدرنيسم پست كه پرسشهايي
سوالات لازماست صورت خوشبينانهترين در اجتماعي علوم
و تواناييها براساس و شمرده مهم را مدرنيستي پست
.بگويد پاسخ آنها به مدرنيته الگوهاي
.ميرسانم پايان به گراهام از سخني با را نوشته اين
كلي روند مدرنيسم پست چالش آيا كه اين":مينويسد گراهام
ميآورد در لرزه به اقتصاد يا اجتماعي روانشناسي در را
معلوم آينده در كه است موضوعي ميگذارد اثر آن بر يا
اميدوار يا) كنيم تصور ما كه نميكند فرقي.شد خواهد
اجتماعي علوم بر پستمدرنيسم تاثير كه (باشيم
را آن چالش صورت هر در.افراطي يا باشد محافظهكارانه
وضعيت مدرنيته پست كه همانگونه.كرد انكار نميتوان
نيز مدرنيسم پست ميدهد ، شرح را فرهنگي گروههاي
اجتماعي علوم در را جديد و مشخص پرسشها و رهيافتها
اين مشترك ماهيت كه زماني تا (25)".ميكند توصيف
علوماجتماعي بين گفتوگو طريق از جديد رهيافتهاي
كه زماني تا و گيرد قرار بيشتر بررسي مورد متفاوت
مدرنيستي اجتماعي علوم با مدرن پست چالش پيچيدگيهاي
(26).نميشود فهم مدرنيسم پست معناي و اهميت نشود ، روشن
كيائي منصور نادر
:پينوشتها
آگاه ، مخبر ، عباس مدرن ، اجتماعي نظريه يان ، كرايپ ، -22
240
منبع ، 241 همان -23
منبع ، 246 همان -24
مدرنيسم پست /مدرنيته پست از تقسيمبندي اين -25
به ميتوانيد مورد اين در.باشد انتقاد مورد ميتواند
كنيد مراجعه نوشته همين
مدرنيسم ، پست زبان و زمينه وجودوهرتي ، اسپت گراهام ، -26
هرمس ، متاخر ، سرمايهداري فرهنگي منطق در رجايي ، فرهنگ
.102
|