رسمي حقوق نظم با اجتماعي تغييرات چالش
حقوقدان نوروزي كامبيز با گفتوگو
و برقرار جديدي نظم ميخواهيم كه زماني :اشاره
كنيم ، ارزش به تبديل جامعه در را نويني هنجار
و مقبوليت ميزان مذكور ، ازهنجار افراد تخلف ميزان
.ميگذارد نمايش عامهبه نزد را آن مقبوليت عدم
ميزان نشانگر قوانين ، از تخلف عدم بهتر عبارت به
نيازهاي با جديد حقوقي نظم جمله از جديد نظم تطبيق
نظم ميكند؟ چگونهتغيير كهن امانظم.است جامعه
اهدافي چه با جديد نظم ميشود؟ جديدچگونهمستقر
حقوقي نظم ميان اين در ميشود؟ كهن نظم جايگزين
حقوقي نظم دارد؟ فرآيند اين در نقشي چه و چيست
چه اجتماعي نظم بر و ميشود تغيير دچار چهزماني
فرآيندي چه چگونهودر حقوقي آنومي دارد؟ تاثيري
امروزي دنياي در ميشود؟ ايجاد جامعه و فرد نزد در
جديد نظمحقوقي ايجاد در اجتماعي ، و مدني نهادهاي
آيد مي پي در كه گويي و گفت در دارند؟ برعهده نقشي چه
شناسي جامعه زاويه از ها پرسش اين به است شده ، تلاش
.شود داده پاسخ حقوقي
انديشه گروه
نخعي آصف فروزان :وگو گفت
قانون مفهوم ميكنند گمان برخي نوروزي آقاي*
از بسياري حاليكه در است ، روشن و بديهي بسيار
همين به ميگيرد ، نشات موضوع همين از اختلافات
جهتگيري چه وداراي چيست قانون بپرسم مايلم دليل
شود؟ واقع مثمرثمر تا باشد بايد
يك كنيم ، تعريف را قانون ميتوانيم منظر دو از -
محض ، حقوقي مبناي ازاست محض حقوقي منظر منظر ،
قانونگذاري دستگاه توسط كه است چيزي آن قانون
و ابلاغ و تصويب و خاصيتدوين تشريفات با و وضع
داراي است دستوري قانون ، واقع در.ميشود اجرا
طريق از نظامحكومتي كه عيني و مادي اجراي ضمانت
و ميكند وضع(پارلمان يعني) قانونگذاري سازمان
محض حقوقي تعريف يك اين.ابلاغميكند اجرا براي
قانون تعريف از ديگري منظر بر مايلم اينجا در.است
لحاظ ازاست شناختي جامعه منظر آن و كنم تاكيد
حكومت كه است دستوري قانون شناختي ، جامعه
اجتماعي تغييرات ايجاد تبعا جديدو نظمي براياعمال
آن ميكند تلاش و تصويبميكند خودش مفهوماعم به
منظر ، اين از بنابراين.درآورد اجرا به را
.اجتماعي تغييرات ايجاد براي است قانوناقدامي
دارد ، وجود نظم از يكمدلهايي اجتماعي مناسبات در
بر مبتني يا عرفي قواعد سلسله يك بر مبتني يا كه
جديدي قانون كه زماني.قانونياند قواعد سلسله يك
است اين درجستجوي دولت واقع در ميرسد ، تصويب به
درباره قوانين از برخي.شود ايجاد ديگري نظم كه
.هستند موجود جامعه در حاضر حال در كه هستند موضوعاتي
موضوع خود كه دارند وجود قوانين از ديگري نوع اما
از بفرمائيد فرض.ميكنند اجتماعي واردنظام هم را
و عرفي قواعد براساس طلاق و ازدواج مقررات ديرباز
سال در مدني قانون وقتي داشت ، وجود ايران در شرعي
برقرار درايران جديدي حقوقي نظم يك شد ، تصويب 1307
نيز تفاوتهايي عرفي حقوقي نظم با اگرچه كه شد
داشت وجود جامعه در سابقا كه را موضوعي اما داشت ،
.درآورد جديدي نظم به
نظم هم و موضوع هم قانون گاهي اين بر علاوه
مورد اين در.ميكند اجتماعي نظام وارد را حقوقياش
اين است ، خوبي مثال شاهد مشروطه اساسي قانون
جديديرا مناسبات و قانوني جديد نهادهاي قانون
دوره اوان از كه قوانيني از بسياري.كرد تاسيس
ايران ، در پارلمان تاسيس با است زمان هم كه مدرن
انجمنهاي قانون بلديه ، قانون مثل شدند ، تصويب
.نوعند اين از...و مطبوعات قانون ولايتي ، و ايالتي
نظر در را جديدي نظم تنها نه كه قوانيني يعني
نهاد مثل.است جديد هم آنها موضوع حتي بلكه دارند
.شهرداري
-جزايي محاكمات اصول قانون تصويب از پس همچنين
تنها و نداشتيم دادگاه اصلا ما آن از پيش كه
دادرسي آيين نظام -داشت وجود شرعي و عرفي محاكم
ايجاد اساسيقانون كار اصولا بنابراين.شد كشور وارد
قوانين تمام بهتر عبارت بهاست اجتماعي تغيير
تغيير ديگري اجتماعي نظم به را موجود اجتماعي نظم
.ميدهند
تغيير ميخواهد قانون كه كرديد مطرح چندبار شما *
از هدف.بشكافيد كمي را موضوع اين لطفا بكند ، ايجاد
ايجاد در ناظمان اراده آيا و چيست حقوقي نظم تغيير
است؟ كافي نظم
هدف يك كند ، ايجاد تغيير ميخواهد قانون كه اين -
يجاد عملاا تغيير اين اينكه اما است ، قانونگذاري در
پذيرش ميزان و اجتماعي بسترهاي به وابسته شود ،
كه معناست بهاين اين.است جديد قانون از جامعه
.نميآيد پيش اجتماعي تغيير قانون ، تصويب با الزاما
اما كند ، دگرگون را اجتماعي نظم ميخواهد قانون
است جديد قانون مطلوب كه نظمي آن كه نيست معلوم
كه بگويم هم را اين.پيداكند تحقق واقع عالم در
در اخير دهه در ويژه به و ديرباز از معمولا
و داده رخ مهم بسيار اشتباه يك ما قانونگذاري
در سادهانگاري نوعي از است عبارت كه شده تكرار
كاري قانونگذاري ببينيدصورت.قوانين تصويب و تدوين
منظر گرفتن نظر در با اما است ، ساده بسيار
با اگر قانونگذاري كه درمييابيم قضيه جامعهشناختي
اجتماع در تغيير ايجاد و اجتماعي نظم فهم به توجه
.است بسياردشواري كار شود ، انجام
به يا را نظم الگوي ميخواهد قانونگذار واقع در
يا يك در را مردم رفتاري الگوي ميخواهد ديگر تعبير
رفتاري الگوي اين تغيير.بدهد تغيير بخش چند
بسيار كار حقوقي نظم به توجه با بهويژه
و تصويب محض به كه كرد تصور نبايد و دشوارياست
خواهد اتفاق هم تغيير اين الزاما قانون ، ابلاغ
.افتاد
به نياز متغيرهايي چه اساس بر قانونگذار اساسا*
اگر ديگر عبارت به ميكند؟ درك را جديد قانونگذاري
بكشيم بيرون ظاهري صورت از را قانونگذاري بخواهيم
معضلات و مسائل برايحل را قانونگذاري اساسا و
تا كند رشد بايد جامعه در مسايلي چه بدانيم اجتماعي
مباحث در شود؟ احساس جديد قانون و نظم يك به نياز
آخرين حقوقي قوانين كه است مطرح بحث اين حقوقي
.ميشوند تحول و تغيير دچار كه سنگرهاييهستند
اجتماعي مناسبات در كه است مسلم اين ببينيد-
نظمي يك هرحال به قانون بدون يا قانون با جوامع ،
عرفي نهادهاي و عرفها را نظم اين گاهي.است حاكم
شكل نهادهايقانوني و قوانين را نظم اين گاهي و
را خاصي هدف نيز نظم الگوهاي از يك هر.ميدهند
نظم الگوي تغيير لزوم دولتها نظر از.ميكنند دنبال
يا و كند تغيير بايد هدف يا كه ميآيد پيش زماني
مقصد آن به نظم ازمدل ايننوع اما است درست هدف
مالي منابع از يكي مثال ، بهعنوان.نميرسد هدف و
كه اين به برسد اگردولت.است ماليات دولت مهم
قانون لذا نميرساند ، مقصدش به را او ماليات قانون
تغيير را عمومي ماليه روابط و نظم الگوي و ماليات
.برسد مقصدش به تا ميدهد ،
ثبات 1:دارد وجود قسمت اين در مهم بسيار نكته دو
الگوي تغيير ضرورت ادراك نحوه 2 و نظم الگوهاي
نظم الگوي ميفهمد طرقي چه از و چگونه دولتنظم
موجود اجتماعي ونظام حقوقي نظم نيست؟ صحيح موجود
دارد؟ تغييرپذيري ظرفيت اندازه چه تا
تحول به مربوط مكانيزمهاي به برميگردد اول سئوال
ثبات بحث از اگر زمينه اين در قوانين ، تكامل و
.باشد بهتر شايد كنيم ، شروع
به سياسي و اجتماعي نظام هر رسيدن ذاتي اقتضاي
الگو كه زمان هر.است نظم در ثبات وجود خود ، اهداف
زيادي زمان مدت يك ابتدا ميكند ، تغيير نظم مدل و
و واقعيتخارجي جديد ، نظم الگوي كه است لازم
از مهمتر و بكند پيدا را خودش مناسب فرهنگ و سازمان
صنفي گروههاي و افراد از اعم عامه قبول مورد همه
نوشته آنها براي قانون و هستند قانون آن موضوع كه
.بگيرد قرار اجراييدولتي عوامل نيز و شده
تغييرات اما است طولاني زمان گذشت مستلزم امر اين
حتي.ميآورد بار به زيادي مشكلات قوانين ، در مستمر
.نظم الگوي تغيير يعني تبصره ، يك تغيير
جملهو 10 يك فقط كنيم فكر اگر كه است سادهانگاري
الگوي يك كلمه ، تا اين 10.است شده جابجا كلمه تا
به تبصره يك تغيير.است بزرگ جامعه يك براي نظم
كه ميشود اين نتيجه.است نظم الگوي تغيير معني
تغيير شود ، اينكهمستقر از قبل حقوقي نظم الگوي يك
بنابر.ميگيرد را آن جاي ديگري نظم الگوي و ميكند
ايجاد دنبال به عليالقاعده خودش كه قانونگذار اين
باني و مبتكر و مبدع است ، قانونگذاري ازطريق نظم
.ميشود جامعه در بينظمي
قوانينوضعيت مستمر تغييرات باتكرارچرخه
قانون تغيير با چونلزوما.ميشود تشديد حقوقي آنومي
گفتم ، كه همانگونه بسا چه نميشود درست چيز همه
تزريق جامعه به بيثباتي پيدرپي ، تغييرات براثر
.شود
نيازهاي به قضايي سيستم و قانون پاسخگويي عدم *
باشد؟ موثر تغيير يا و بيثباتي در ميتواند چگونه روز ،
اينكه با نميدهند ، تن موجود قوانين به مردم
.بارميشود آنها عوارضيبر چه حقوقي لحاظ از ميدانند
آنومي و حقوقي آنومي كه است مهم خيلي اين لذا
قضايي و قانوني سيستم با ارتباط در را اجتماعي
از قضايي سيستم تفسير چون.كنيم تحليل تواما
بسزايي نقش وجامعه قانون تكامل در ميتواند قانون
.باشد داشته
سروكار قضايي تفسير با كه جايياست قضايي سيستم-
تفسير قانوني ، تفسير:است نوع چند تفسير.دارد
و انعطافپذيرترين قضايي تفسير.اجرايي تفسير قضاييو
به ميتواند كه قانوناست تفسير كارآمدترين
جامعه در و ببخشد بهبود را قانون مختلف صورتهاي
قانون تفسير با كارآمد ، قضايي سيستم يك.كند متعين
.ميرساند مدد آن كردن روزآمد به
تاب كه است قانون ذاتي خصلتهاي از يكي اين
حقوقي ، استاندارد نسبتا تكنيكهاي وبا دارد تفسير
مناسبات هم و حقوق متدولوژي همبشود تفسير بايد
درتفسير كه ميدهد ما به را اجازه اين اجتماعي ،
.بگيريم نظر در را اجتماعي ملاحظات و مناسبات قانون
و قانون حاكميت گسترش و توسعه ابزارهاي از يكي
.است قضايي تفسيرهاي عمق و درستي آن ، كارآمدي
قرار تفسير معرض در زماني قضايي نظام در قانون
يكي دعواييطبعا هر در.بيايد پيش دعوا كه ميگيرد
نظام يك كردن عمل درست.است محكوم ديگري و حاكم
پرونده ، هر در كه بود خواهد اين معنايش يك قضايي ،
اصولي و عالمانه نظام يك با پرونده ، طرفهاي
.ميكنند عدالت قانوناحساس اجراي از كه مواجهاند
برقرار مثبتي پيوند قانون و خود بين نتيجه در
قوانين سلسله يك اساس بر قضايي دستگاه.ميكنند
هستند دادرسي آيين و قضايي سازمان قوانين كه شكلي
درپروندهها را ماهوي قوانيني سلسله و ميكند عمل
يعني) قضايي سازماني كه زماني.ميگذارد اجرا به
كاركرد ، درست دادرسي آيين و (شكلي مقررات لحاظ از
گذاشت ، اجرا به مناسب كيفيت با نيز را ماهوي قوانين
احساس.ميشود گسترده درجامعه عدالت وجود احساس
شدن دروني به مردم ، توسط قانون بودن عادلانه
به بيشتر را جامعه لذا و ميكند كمك قانوني مفاهيم
شده پيشبيني قانون در كه نظمي الگوي آن سوي
قضايي ، دستگاه توسط قانون دراجراي گاه هر.ميبرد
.ميخورد لطمه روند اين بيايد ، وجود به اختلالي
مواجه ناكارآمد قضايي دستگاه با مردم كه زماني
و كرد نخواهند عدالت احساس او رفتار به نسبت شوند ،
دستگاه كه قانوني و قضايي دستگاه بهحساب را آن
راي استنادش به و گرفته شكل آن اساس بر قضايي
نظام و قانون بين اينجا در.ميگذارند ميدهد
ميشود اين نتايجش از يكي و ميافتد ، فاصله اجتماعي
قانونديكتهميكند ، كه برابرالگوينظمي در كهجامعه
.ميكند مقاومت
نتيجه يك اجتماعي ونظام قانون بين شكاف ايجاد
واقع در قانون داشت ، خواهد نيز ديگر مهم بسيار
كه زماني.است حاكم سياسي نظام مطلوب نظم بيانگر
و نظمرانميپذيرند الگوي اين مختلف جهات به مردم
و خواست اراده ، واقع در نميآورند ، در اجرا به
در.نميآورند در اجرا به را سياسي نظام برنامه
كه است اين ميآيد پيش كه مهمي دوگانگي اينجا
در.فاصلهميافتد حكومتي نظام و اجتماعي نظام بين
با اعتباري -قانوني نظم الگوي فاصله اگر واقع
از مختلف ، موضوعات در و باشد بيشتر واقعي نظم الگوي
موضوعات تا گرفته اساسي حقوق به مربوط موضوعات
ماليه ، اقتصاد ، خانواده ، فرهنگ ، نظام قبيل از ديگري
ميزان همان به باشد ، يافته تكثر و تنوع...و تجارت
.ميافتد فاصله سياسي ونظام اجتماعي نظام ميان
حكومت مصالح براساس كه ميزاني به قانون ديگر عبارت به *
عميقتر شكاف بشود نوشته اجتماعي ، نظم مصالح براساس نه و
قانونگذاريدر با قانونگذاري نوع اين مسلما ميشود ،
رفتار پيامدهاي.است متفاوت كاملا دمكراتيك نظامهاي
شما كه باشد مواردي ميتواند اقتدارگرايانه قانونگذاري
بود؟ خواهد چه قضيه ابعادديگر فرموديد؟ مطرح
حقوق ذاتي خصلتهاي براساس تصويبميشود كه قانوني هر-
حقوقي نظامات در.دارد هم اجرايي ضمانتهاي يك ،
كه دارند را قدرت اين دولتها گاه اقتدارگرايانه ،
شرايطي ، چنين در.بگذارند اجرا به را اجرايي ضمانتهاي
به ولي نپذيرد ، را نظم تئوري كه هم قدر هر نظاماجتماعي ،
حكومتي سازمان زيرا.است مجبور چون ميكند ، عمل آن
و شود وارد اجتماعي نظام زواياي پنهانترين در ميتواند
اتحاد نظام مانند بگذارد ، اجرا به را خودش قانوني نظام
.شوروي جماهير
واقعي نظم الگوي بكنيم تصور اگر خطاست شرايطي درچنين
در نظم الگوي شرايط دراين.ميرود بين از مردم قبول مورد
برخوردار پنهان رشد يك از و ميماند باقي عامه فرهنگ
اولين در باشد ، متوجه حكومت آنكه بدون نهايتا.شد خواهد
آن بين تعارض بياورد ، دست به اجتماعي نظام كه فرصتهايي
.ميكند سرباز قانوني ، نظم الگوي و واقعي نظم الگوي
اين در انقلاب مثل پديدههايي حقوقي ، جامعهشناسي ازمنظر
.ميافتند اتفاق هستندكه نقطه
خودش اقتدار و نظم الگوي است مايل دولت شرايطي دريك اما
در.ندارد را سازمانش زيرا نميتواند ، ولي بكند ديكته را
شكننده نظم اين منتهي گرفته ، شكل قانوني نظم يك اول شق
يعني دوم وضعيت در اما.ميشود متلاشي زود وخيلي است
راندارد ، اقتدارش وعملي واقعي امكان خوددولت كه دروضعيتي
وقتي بفرمائيد فرض نميآيد ، در اجرا به نظرش مورد نظم
به سياسي قدرت خاص لايههاي سطح از و ميشود گسترده فساد
كه است عاملي فساد ، همين ميكند ، سرايت سطوح پايينترين
را قانون و ميگيرد پول بشود ، اجرا قانون نميگذارد
ناشيانه و قانون مجري سازمانهاي ناكارآمدي.ميفروشد
ميشود باعث اندك حقوقي ، اندك منطق ازلحاظ قانون خود بودن
.بگذارد اجرا به را اجرايي ضمانت آن نتواند حاكميت
دارد ، وجود كارآمد ، اقتدارگرايانه حقوقي نظم اول ، مدل در
ديگري حقوقي نظم يك و ميشود متلاشي زود خيلي اما
آن وجود با كه شوروي جماهير اتحاد ميشود ، مثل جايگزينش
را سياسي ناظران و شد سرعتمتلاشي به آهنين ، عظيم نظم
اقتدارگرا نظامهاي حقوقي نظم در اما.كرد حيرتزده
نظام دو در.نميگيرد شكل حقوقي نظم اساسا ناكارآمد ،
بينظمي:است مشاهده قابل بينظمي دونوع فوق اقتدارگراي
اقتدارگرا نظامهاي در و است بالقوه و منفعلانه كه پاسيو
قانوني حقوقي زيرنظم در.ميشود مشاهده وكارآمد
اقتدارگرا نظمحقوقي ولي ميزند ، موج آهنينبينظميها
و پنهان بينظمي شود ، نمايان مسائل اين نميگذارد
چيز همه و شده فعال خاص فرصت يك در و است بالقوه
حقوقي نظامات در اماميبرد بين از را
.فعالاست بينظمي اين ناكارآمد ، اقتدارگرايانه
اين و مواجهايد بينظمي پديده با شما يعنيمدام
چنين در.ميكند توليد باز را خودش مدام بينظمي
ماليات مردم.ميشوند نقض مدام قوانين وضعيتي
قراردادهاي.ميشوند زياد جرايم.نميدهند
.مييابد افزايش پيمانشكني و شده اشخاصمتزلزل
اختلاف حل مراجع ساير و دادگستري در دعاوي تعداد
منفعتطلبي.ميكند پيدا افزايش فزايندهاي طور به
و افزايشميگذارد به رو قدرت صاحبان در شخصي
حتي.ميشود مبدل فرهنگ يك به قدرت از سوءاستفاده
دور شيوههاي به امورش بردن پيش براي دولت خود
و ميشود متوسل خودش قوانين نقض يا قانون زدن
فرهنگي آموزه يك ميرسدكه جايي به كار بالاخره
رعايت نه است قانون نقض در نفع كه ميشود غالب
سياهي و سفيد تقسيمبنديها اول مدل آن در.قانون
در دوم مدل در ولي.ميرود يا ميماند يا نظم است ،
نظم يعني نظم در منازعه دوطرف طولاني فرايند يك
ديگر سوي از موجود واقعا نظم و سو يك از رسمي حقوقي
اثر كم و كردن مستهلك وضمن ميافتند هم جان به
كه معنا اين به.ميروند بين از دو هر همديگر ، كردن
و تواناييها حقوقي نظم آنومي درشرايط جامعه
حركت انحطاط سمت به و داده دست از را خود امكانات
.ميكند
دارد ادامه
|