است خورده پيوند ايران شعر با تاجيك شعر
تاجيك نامي شاعره ;گلرخسار خانم با گفتوگو
و خطابش همان با سنگرهاست ، شعر و انقلابي شعر نو ، شعر *
نميتواند درماتم نو شعر اما مرزگذشتنها ، از و قافيه از
و سنتي شعر به باز شاعر و باشد دهنده تسلي و دستگير
.برميگردد عروضي
; ترند خوشبخت ماخيلي نسل شاعران از تاجيك امروز شاعران *
دسترسي ايران امروز و ديروز شاعران شعر به آنها چون
.دارند
و روزآمدتر استادتر ، شعرا همه از تاجيكستان ، در امروزه *
.بعداز 1158سال است ، "رودكي"استاد جوانتر
شيرين علي :از گفتوگو
نكهتش و موليان جوي عطر
بوئيدهايم رودكي زشعر ما
خوردهايم رودك آب از هم ما
روئيدهايم رودكي درد ز ما
در "يخچ" دهكده در ميلادي سال 1947 به صفينيا گلرخسار
دولتي دانشگاه و روستا مكتب در و شد متولد تاجيكستان
شعرهايش و نمود آغاز را شعر سرودن از 12سالگي.نمود تحصيل
تاكنون.مينوشت ذغال با دهكده سفيد ديوارهاي روي بر را
شعري كتاب.است كرده منتشر نثر و نظم به كتاب از 40 بيش
نقاش مونه) "مونه بدون خورشيد" نام به روسي زبان به
.است نموده چاپ روسيه در (معروف
او اشعار در و ميسرايد شعر كه است سال سي از بيش او
كوهستان گلهاي مهربان بوي و تاجيك آئين درد مردم صداي
.ميشود ديده يخچ
از و دارد خاص دلبستگي آن سترگ فرهنگ و ايران به گلرخسار
اكثر در امروز تا تاجيكستان جمهوري استقلال زمان
و شعر ارائه با و كرده شركت كشورمان ادبي انجمنهاي
هم ملت دو همبستگي و دوستي تحكيم در فرهنگي گفتوگوهاي
.است سهمگذار كيش هم و زبان
در تاجيك ادبيات و شعر تواناي استاد اين كتابهاي
.است شده چاپ مسكو و قرقيزستان آلمان ، لوكزامبورگ ،
سال در "درد روز زاد" او شعر كتاب اولين نيز ايران در
توسط "طوفان اشك" نام به او اشعار گلچين و شد چاپ 1372
فارسي ادبيات و زبان گسترش شوراي دبيرخانه انتشارات
.است گرديده منتشر
.داشت ايران به كوتاه سفري تاجيك شاعره اين پيش چندي
مطرح مباحث مهمترين پيرامون و شمرده مغتنم را فرصت
آن در فارسي زبان جايگاه و تاجيكستان ادب و شعر پيرامون
گفتوگو به وي با امروز جهان در شعر موقعيت و سرزمين
موقعيت پيرامون را گفتوگو اين نخست پاره پي در.نشستيم
ايران شعر از آن تاثر و تاثير و تاجيكستان شعر فعلي
.ميخوانيد
دوره 70 يوغ زنجيرهاي گسستن از پس تاجيكستان امروز شعر *
دارد؟ دوش بر را خطيري رسالت چه كمونيسم سلطه ساله
هر.كرد تقسيم فردا و امروز ديروز ، به نميتوان را شعر -
به كلاسيك شعر.دارد را خودش شعر و شاعر دورهاي و نسلي
همه از تاجيكستان ، در امروزه.زمانهاست همه شعر من نظر
.است "رودكي" استاد جوانتر و روزآمدتر استادتر ، شعرا
پس ساله اين 10 در.ندارد پيري شعر يعني سال ، بعداز 1158
ملت سر بر كه فاجعهاي شوروي جماهير اتحاد پاشي فرو از
را آن تحمل آمادگي هيچكس كه بود فاجعهاي آمد تاجيك
نه و را ما ملت نهتنها گذشت سرما بر كه آنچه و نداشت
.ساخت تزلزل دچار هم را ادبيات بلكه را انسانها تنها
چه نميدانيم كه داريم قرار حالتي در اكنون و (كرد چپه)
ميبود آريانا فجايع شاهد مثلا فردوسي اگر !بگوييم؟
.بسرايد را شاهنامه نميتوانست
چند از پس و ماند زخمش زمانها ، گذشت از پس تراژدي اين
آن وقايع دانش ، و تجربه خرد ، عقل ، ره از فردوسي سال هزار
اين گفتن براي تاجيك امروز شعر.كشيد نظم به را زمان
اين در را توانمان و نيرو همه ما ندارد ، چون قوت فجايع
.دادهايم دست از فاجعه
تاريخي حوادث اين بر زمان گذشت گرد بايد گفت ميتوان *
برسد؟ ظهور منصه به آن ناب شعر تا بنشيند
نتوانيم ما حتي شايد بگذرد ، زيادي زمان بايد بله -
بيايند ديگران است ممكن اما ميگوييم ، كه هرچند بگوييم ،
.بگويند را فاجعه و
پيوند ايران شعر با خوشبختانه تاجيكستان اخير دهه شعر
برقرار مختلف موانع دليل به ارتباط اين پيشتر.است خورده
خيلي ما نسل شاعران از تاجيك امروز شاعران.نبود
امروز و ديروز شاعران شعر به آنها چون ;خوشبختترند
ميتوانند تلويزيون و راديو توسط يا ;دارند دسترسي ايران
امروز شعر تاثير دليل همين به.بشنوند را اشعار اين
آشكار بهخوبي تاجيكستان جوان شاعران شعر بر بخصوص ايران
.است
فارسي شعر دورههاي از كداميك از بيشتر تاثيرپذيري اين *
ميگيرد؟ سرچشمه
شعر.است بوده ما با هميشه ايران كهن ادبيات خوشبختانه -
در حتي ميشود آموخته نوآموزان به مقطعي هر در كلاسيك
ديني ، و مذهبي اشارات حذف با البته كمونيسم ، سلطه دوره
كلاسيك ، شعر از ما البته.نداشتند اعتقادي خدا به چون
را سعدي اشعار و حافظ ديوان و را مولانا معنوي مثنوي
زبان در آن مقر مولوي ، معنوي مثنوي چوننميآموختيم
هنوز.داشت هراس آن از روسها حاكميت ساختار.است پهلوي
بنده.نميخوانند بهخوبي و كاملا را تاجيكهامثنوي هم
منتشر مسكو بودجه با خودم كه "فرهنگ" مجله در سال 90 در
هم هنوز بوده ، معنوي مثنوي معرفي مقصودم ، ميكردم
جمهوري دوره ، اين در اما.ميشود چاپ نشريه اين گاهگاهي
براي ميكندو چاپ را شاعران اشعار و كتاب ايران اسلامي
ما از اخير ساله نسل 10 شاعران خلاصه.ميكند ارسال ما
دست بخواهنددر ايران از كه...و شعر هركتاب خوشبختترند ،
.دارند
مطرح تاجيك شعر عرصه در ايران معاصر شاعران از كداميك *
بودهاند؟ تاثيرگذار آنان زبان و ذهن بر و
چون است محبوب خيلي "فرخزاد فروغ"دختر شاعران براي -
با بچگي از و است شده منتشر سريليك به همه كتابهايش
شاگرد كه بچههايي بين در البته.اند بوده تماس در شعراو
.است بيشتر "سپهري سهراب" تاثير هستند من
!فروغ يا بوده بيشتر سهراب از تاثيرپذيري *
گذاشته ، تاثير بيشتر نوآمدگان و دختران برگروه فروغ -
تاثير ما استعداد با شاعران شعر بر بيشتر سهراب اما
را سهراب ميكنند كار ادبيات در كه آنهايياست گذاشته
قادر" از كتابي پيشگفتار در من.كردهاند كشف خود براي
دارند ، سهراب تب ما بچههاي همه الان كه نوشتهام "رحيم
صداي با بايد كس هر كه باورم اين بر منمريضاند سهراب
آنها براي سهراب حال هر به اما.بگريد يا بخندد خودش
.است جالب خيلي
است؟ تقسيم قابل جريان چند به تاجيكستان اخير دهه شعر *
براي تاجيكستان در خانلري استاد حضور واسطه به سال 60 -
.شنيدم فارسيزبان يك توسط را فارسي شعر و زبان اولينبار
را فرهنگي ارتباطهاي چنين برقراري اجازه مسكو چون
هم تاجيكستان در گرفت اوج نو شعر كه سال 60 در نميداد
قناعت ، مومن:چون شاعراني و گذاشت تاثير اوجگيري اين
.گرفتند قرار تحتتاثير...و شيرعلي لايق و صابر بازار
شعرنو.كرد فروكش دوباره موج اين.گفتهام شعرنو كمتر من
و خطابش همان با سنگرهاست ، شعر و انقلابي شعر من نظر به
تواند نمي ماتم در شعرنو اما گذشتنها ، مرز از و قافيه از
و سنتي شعر به باز شاعر و باشد تسليدهنده و دستگير
تاجيك اشعار از مجموعهاي شعردوست آقاي.برميگردد عروضي
شعر بر چشماندازي) بخوانيد حتما كه كرده گردآوري را
است داده اختصاص من اشعار به را آن بيشتر نصف و (تاجيك
دليل به اخير سال چند در.شد چاپ هم "دوشنبه" در كه
اقتصادي اجتماعي ، سياسي ، مختلف مشكلات و مصايب فراواني
.رويآوردهاند گفتن غزل به شاعران داخلي درگيريهاي و
ميتواند غزل سرشت تنها را آدمي فاجعه حال زبان چون
اما نميگفتم غزل اصلا من.دوبيتي و رباعي و كند توصيف
با ما چون.نوشتهام غزل مجموعه يك اخير سال دو در
وفور به كه شعرايي خلاصه.داريم آشنايي هم ايران ادبيات
محبوبيتشان و ندارند محبوبيت و مهر ميكنند تقليد
.است زودگذر
چگونه را تاجيك شاعران اشعار در نوآوري و تنوع *
هم خلاقيت عنصر يا آوردهاند روي تقليد به آيا ميبينيد
ميكند؟ همراهي را آنها
از يكي نو شعر جا ، همه در است ، نو زندگي صداي نو شعر -
فاجعه اين كه وقتي.است سال اين 150 پديدههاي بهترين
و غزل با كه ملتي خوب ، آمد فرود تاجيك ملت سر بر انساني
بگريد ، نميتواند نو شعر با است كرده عادت سنگينيعروض
.داد شعار نميتوان غزل با اما ميدهد ، شعار نو شعر با
طرز و است سخن مهم شده ، سروده وزن كدام در شعر نيست مهم
زندگي ، نه است تازه مرگ نه ندارد ، نو چيز زندگي افاده ،
نواست كه چيزي آن.است رنگ يك همهاش غم ، نه و شادي نه
شناخت كتاب روي كه زمانياست شاعر خلاقيت و استفاده طرز
تمام با را خيام اشعار پژوهشميكردم ، و تحقيق خيام عمر
و سخنان اغلب حافظ رباعيات در.كردم مقايسه كلاسيك شعراي
گفته حافظانه حافظ اما كردم پيدا را خيام رباعيات مفاهيم
.است نو گفته حافظانه چون اما نگفته نويي چيز يعني است ،
سخن بالاي درجه به را عربي عروض ما اشعار همين براي
عربي شعر قالب كه ما است عجيب موضوع اين ببينيد.رسانده
تلاش آن ارتقاي براي بيشتر اعراب خود از گرفتهايم ، را
نو شعر از سخن كه وقتي.دادهايم نشان خلاقيت و كردهايم
اين.دارم نظر پيش نورا نفس و نو روزگار من ميرود
تاجيك ، فاجعه متاسفانه اما ميطلبد ، طولاني بحث موضوع
من كتاب دو چند هر.است كرده كند را سرزمين اين نو شعر
.است نو شعر "ياد سايه پناه در" و "درد روز زاد" يعني
!وطن
خسته تحقير طاقت از مادر اي
!وطن
بشكسته جهل (1)شمال از چنار شه اي
سال هزاران صد زبعد
سيه خاك(2) صدقبت زقعر
رسند يادم بر تو المهاي
!كرد خواهم فرياد
* !وطن
چونكه كرده پيدا آهنگ ميخواند خواننده آن كه را همين
فاجعهها در حال هر به است يافته را دردش گوياي زبان
هنوز نو شعر ميكنم فكر البته.است پاسخگو سنتي قالبهاي
برگرد كه شاعراني اين اما است نرسيده خود اوج نقطه به
گپ سهراب و فروغ نيما ، از مدام و ميزنند گپ نو شعر
فسخ را شعر از قسمتي يك و زنشدهاند هم به دل ميزنند
چيز هيچ او كو ، كفشهايم:ميگويد سهراب ، وقتي كردهاند
شعر تنها اين داشت ، سوال او كو ، كفشهايم:گفت فقط نگفت ،
اما نگفت ، طوري همين و رفت كفشهايش پي از بعد و نيست
.دارد كرده گم چيزي يك شعر انگار ;ميگويند وقتي اينها
اما هستند شاملو مقلد همه اروپا مقيم ايراني شاعران
.كجايند آنها و كجاست شاملو نميدانند
:پانوشتها
باد:شمال -1
لايه:قبت -2
وطندار سوگند شعر از قسمتي *
|