خون به جوهر از شمشير چون كه من
غلطيدهام
ارشاد و فرهنگ وزير اميدواري ابراز
موسيقي بودجه اعتبارات افزايش براي اسلامي
سال 80 در
خون به جوهر از شمشير چون كه من
غلطيدهام
كاشاني مخلص اشعار در عرفاني عشق و آزادگي
از يكي گذشته ، در قمري هجري سال 1150 در كه محمد ، ميرزا
به اگر بود خواهد مستحسن كه است "هندي سبك" مهجور شاعران
اهل و "مخلص" به متخلص وي."اصفهان مكتب" بگوييم آن
زيسته -دوازدهم قرن -صفويان دوره اواخر در كه بود كاشان
مطالعات و تحصيلات و است نراق قريه از مرد اين اصل.است
در و داد انجام كاشان در ادبيات و شاعري در را اوليه
عهد پايتخت به كه بدانجا تا زد هم به شهرتي همانجا
همچون برجستهاي شعراي كنار در و شد فراخوانده (اصفهان)
در عمر پايان تا كاشي ، نجيب همشهرياش و لاهيجي حزين
.گذرانيد روزگار پايتخت
پژوهنده و خواننده به كاشاني ، مخلص ديوان در تورقي
مكتب خوب شاعران زمره در و حرفهاي شاعري وي كه ميآموزد
طبعي داراي را او تذكره اهل.است بوده -هندي سبك -اصفهان
به كه دانستهاند ابهام هرگونه از دور به كلامي و موزون
و داشته مبذول خاص توجهي -"ايهام" بهويژه -لفظي صنايع
و الفاظ تركيب در ويژه ، چه ابداعات و تازه مضامين جستجوي
بوده كارش سرلوحه شاعرانه ، تصاوير كيفيت و تخيل در چه
ميسروده هم رباعي و قطعه اما بوده ، استاد غزل در.است
شاه غزل از تضميني غزل ، ما 34 نظر مورد چاپ در.است
رباعي و 47 پراكنده بيتهاي و قطعه چند ولي ، نعمتالله
در كه مفيدي و مفصل مقدمه بر علاوه مصحح ، .است شده آورده
،"كنايات و لغات" فهرست شش خاتمه ، آورده ، در صفحه 85
،"مكانها و شهرها" ،"رسالهها و كتابها" ،"اشخاص"
استفاده براي را "منابع و ماخذ" و "خانوادهها و گروهها"
پينوشتهاي نيز فهارس اين بر مقدم.است افزوده بهتر
تلميحات و اشارات و مضامين شناخت در كه است مصحح توضيحي
و پربار بسيار نسخ ، اختلاف نيز و شاعر خاص زبان و
تطبيقي ، بحثي طي مقدمه ، در همچنين مصحح ، .است مايهور
در كه را مخلص و هندي سبك شعراي اشعار مشابه نمونههاي
نشان و گردآورده است مفيد بسيار وي بر موثر آثار شناخت
گرايشاتي چه رديف ، و قافيه وزن ، نظر از حداقل كه ميدهد
تكميل در.است بوده مطلوبتر دوره اين شاعران اعاظم در
كه مخلص ، سخن زبانيدستوري نكات پارهاي بحث ، همين
بهرهگيري كيفيت و دوره آن در زبان خاص وضع بيانگر
آمده آن امثال و شواهد ذكر با ميباشد ، آن از شاعرانه
در كه شاعر اين ابداعي تركيبات و اصلاحات برخي نيز و است
عامه فرهنگ فهم در هم و شاعرانه فرهنگ غناي در هم مجموع ،
.نيست فوايد از خالي دوره اين در فارسي زبان تحول در هم و
باء كسرالفو به "بدل ادل" عاميانه اصطلاح مثال براي
:بيت اين در
غافل مشو خود عمر بدل بي نقد ز
بدلي بود ، ادل شيطان چو تو پي در كه
:بيت اين در "تنبيه" معني به "چوبكاري" يا
من خاك و آب ز ميرويد عجز گياه كي
من خاشاك ميكند بكاري چو هم را شعله
:دوم بيت در "رودادن" و بيت اين در "خوردن دست رو" يا
كي؟ چو خورم دنيا دولت دست روي كي
دست پشت فغفور ، حشمت به زند فقرم
لوحي ساده از رودادهاي خط ، به
كشيدن خواهد حلقهاي گوشت به
:بيت اين در "ديدن كوتاه را كسي ديوار" يا
خاكساريها پناه در گريزم مخلص ، مگر
من باغ ديوار بلا ، سيلاب ديده كوته كه
فرهنگ شباهت و استمرار و ماندگاري از نشان نمونهها اين
و كنايي غناي نيز و دارد ما روزگار تا زمان آن از عامه
تداول ، فرط از كه عاميانه ضربالمثلهاي و فولكلور استعاري
پنهان آن غناي و پنداشتهاند مايهاش اندك و ناديده
مكتب" آن مقارن و مقدم و هندي سبك شعر اساسا.است مانده
عامه تداول به شاعرانهاي و ادبي مكتب هر از بيش ،"وقوع
تاثير ، اين دامنه.است آن با ستد و داد طريق در و نزديك
اما نشده ، دريافته و سنجيده است بايسته چنانكه هنوز
عالي و دقيق نمونههاي و ريشهها آن ، مجموع از ميتوان
فراوان عاميانه ، ضربالمثلهاي و فارسي حكم و امثال براي
ادباي از نسل دومين حتي و نخستين بدبختانه.كرد پيدا
و عراقي و خراساني مكتب بر تمركز با ايران ، در دانشگاهي
اصفهان ، مكتب و وقوع شعر باب در سوءتفاهم و نادرست داوري
جلوگيري آن شايسته نقد و گسترده قرائت از طولاني سالهاي
قرائت عدم درواقع آن ، از استقبال عدم دليلكردند
زماني طي در و تدريج به.بود هندي سبك شعر همهجانبه
شعرشناسان و ادبا برخي و صائب انجمن طولاني ، نسبتا
و طالب و كليم آن ، ظل در و كردند توجه صائب به برجسته ،
زمينهها ، اين.خزيدند بيرون فراموشي سايه از نيز حزين
ميرزا همچون اعجوبههايي شناخت مجال پيش ، دهه سه حدود
اديب فاضل ، استاد تلاشهاي.كرد فراهم را بيدل عبدالقاهر
و ناصري سادات دكتر شادروان و معاني گلچين احمد فقيد
شفيعي محمدرضا دكتر ارجمند استاد و قهرمان استادمحمد
حاضر ، حال در چنانكه داشت ، بسزا نقشي مسير اين در كدكني
و شده دريافته نيك -هندي سبك همان يا -اصفهان مكتب اهميت
شايستهاي مرتبه ايشان ، دواوين چاپ و تصحيح و آثار قرائت
برخي اسلامي ، انقلاب از پس دهه دو در حتي.است يافته
ميآموزند ، بيآنكه را كلاسيكي نو سنت كه جوان شاعران
سبكي به اشعارشان در يا شوند نزديك قدما اعتبار و وزن به
شاعران تحتتاثير شدت به يابند ، استعلا و استيلا ممتاز
آثار از امروزي تقليدي نوعا و گرفته قرار اصفهان مكتب
.مينمودند ارائه آنان
بسياري نظير شد ، گفته كه همچنان كاشاني ، مخلص محمد ميرزا
رسالت را تازه مضمون خود ، جستجوي دوره اصيل شعراي از
در وي را ، مهم اين.مينمود قلمداد شعر اعتبار اصليو
بيانيه ابيات ، اين درواقع.است نموده اظهار مكرر خود شعر
باب در اصلي معيار و اصفهان مكتب شعراي اعتبار اساس و
:است ايشان نقدالشعر
نيست آسان نمودن ، روشن معني تلاش
برنميآيد بحر از خود پاي به گهر
آشنا بيگانه معني به تاگشتهام:يا و
نشد كس ، آشنا بهمعني لبم هرگز
را جمع ، ديوان نكردم آسان نسق و نظم اين به:يا و
كردم قلم قاف قله بر صيدها زمعني
را معني پريزادان پوشيدم جلوه لباس
كردم ارم گلستان رشك را صحبت ، بزم ز
يا انتحال از اصفهان ، مكتب شعراي همه مثل مخلص ، ميرزا
جمله از و داشته شكوه كممايه ، اقتباسهاي و مضامين سرقت
:كه ميكند انتقاد ابياتي در
غير مضمون خود ، بيت در ميكند داخل هركه
را بيگانه ميكند محرم خويش ، سراي در
مختلف ادوار شعر مردميترين وي ، مكتب و مخلص دوران شعر
و تمايلات روح ، بيانگر شعر اين.است بوده فارسي ادب
دوره يك در ايرانيان فرهنگي و اجتماعي زندگي كيفيت
حتي و شناختي جامعه ارزش.است ساله سيصد تقريبا
هرچند است ، بعد و قبل مكاتب از بيش بسيار آن روانشناختي
از اقيانوسي با تا شده سبب كميت سيطره فني ، لحاظ به
براي مگر اما.باشيم روبهرو نيز سست و متوسط نظمهاي
ميكند ، كفايت نوآوريها و بدايع چقدر مكتب يك اعتبار
و نجيب و مخلص تا...و حزين و طالب و كليم و بيدل و صائب
و آبدار شعرهاي كفايت بهقدر...و كاشي قصاب و اشرف
اين شعردارند اصفهان مكتب تثبيت براي ويژه مميزههاي
و سلاطين به درهندوستان ، بابريان دربارهاي در گرچه دوره ،
داشت ، قرار ايشان حمايت تحت و نزديك آنجا فاضل شاهزادگان
درخور حمايتي مذهبي ، مراثي و مدايح جز ايران ، در اما
آغاز مصاريع و ابيات عالم در تازه سفري عوض در.نمييافت
از.پيوست مردم زندگي درياي به شعر رودخانه و شد
و يزد و اصفهان زيرگذرهاي از و گذشت كوچهها و خيابانها
به...و قزوين و ري و نيشابور و كرمان و شيراز و كاشان
و انبارها و كارگاهها و دكاكين و حجرهها و خانهها
ميكرد ، انتخاب خود حال مقتضاي به هركس و شد وارد مزارع
و شدند شاعر مردم همه اينگونه ، .ميسرود و ميخواند
قدرتقدر اصحاب اما.شدند بدل مردم همه به شاعران
را شاعر ومخلص مخلص شاعران داد لذا و نميدانستند
:كه درآوردند
است لازم چه روشن ، معني تلاش مخلص ،
!زسنگ گهر نشناسد كس كه كشوري در
:كه بيت اين نيز و
مخلص جايزه ، بهر بيت ، كسان مدح به مگو
افتد در دربه فروخت ، را خود خانه كه هر كه
بسياري تلاش شاعرانه ، خاص اكتشافات مسير مخلص ، در ميرزا
اصفهان سبك نوابغ پايه به چند هر.نشانداد خود از
لطائف بر افزون آنكه خاصه.بود ستايش خور در اما نرسيد ،
مجاري در نيز سيال عشقي آزادگيوعرفانو بكر ، مضامين و
بينهايت او ديوان در بيتها تك برخي.است جاري شعرش
.است فرد به منحصر و ويژه بسيار مضامين برخي و زيبا
نيز ، اشعار برخي انتقادي روح و استغنا اين بر افزون
بيت اين مثلا.ميبخشد وي شعر به ديگر لطافتي و اعتبار
بسيار آن در "نقاب ابر" تركيب هم و است لطيف هم كه
:زيباست
نقاب ابر نگهم ، برق مانع نشود
مرا است حباب و موج كمر ، و تاج نظر ، به
:بيت اين در "فكر چراغ" يا
ميشود دامن فكر ، چراغ بر جنبشلب
.ميشود روشن شمع ، اين بيشتر خموشي در
عين در مناسبرا وزن و ابداع و ملاحت كه ابيات اين يا و
.آميختهاست هم در سادگي و رواني
نيست آزادي سر را وفا دام بسته -
نيست شادي با كه است نشاطي عشق ، غم با
يافتم مي ، دولت از من كه گشايشها اين -
را تاك چوب عقل ، كليد كردن ميتوان
را هنرور ميباشد خويش زكار دايم خطر -
طوفاني گشت گوهر ، گرداب از كشتي را صدف
نداشت ديدن را ، دهر وضع ديديم بارها -
نداشت چيدن ماتمسرا اين در عبرت گل جز
نكنند دنيا به پشت جهان گوشهگيران -
محراب آرد كه است قبله ، محال در روي
به گرايش كه است شاعري كلي ، داوري يك در مخلص ميرزا
مصنوع ، و فني شعري كرده سعي و دارد ابداع و آفريني مضمون
بوده موفق تلاش اين در.وقوعيبيافريند شعراي از فراتر
بلاغتدر كلي بطور و ايهام به گرايش با صناعت نوعي و
است ملاحظه قابل وي كار در -"بديع" كمتر و-"بيان" حوزه
كه ايهام در ويژه به است ، موفقتر البته زمينه اين در و
:مثلا.ميشود فراوانيافت ديوانش در آن شواهد
بيثمر شاخ شد چو باد فقر كشكول -
است گرفتن سزايش نيست ، اردهنده دست
را جامه عيب كند ، آشكار پوشيدن -
مپوش شود پنهان تو عيب زخلق خواهي
تبليغ در سعي اجتماعي ، جهتگيري محتواو لحاظ به وي
و وجهل بيمهري و جفاكاري شاعرانه نقد و آزادگي
عين در و مردمي شاعري وي از مضامين ، اين و نموده ستمگري
شواهد.است كرده فضلتداعي و هنر صاحب و ذوق با حال
را خواننده كه است انتقادي ابيات اين زمينه اين مثالدر
:مياندازد فرغاني سيفالدين ياد به
را زاهد زخلق عزلت گوشه كه فغان
شد ديگر دكان زهدفروشي ، براي
انديشم چه دگر دشمن هرزهگويي ز
شد ديگر زبان تغافل ، تيغ كه مرا
را؟ خويش كمال ميدان اين در ظاهر كنم چون:يا و
غلطيدهام خون به جوهر از شمشير چون كه من
برد همراه جوي منزل ازين نتوان عمل جز:يا و
سپرد ميبايد ، نيز را جان است ، ناامن راه
نيست ايمن خلق ، بدخواه حادثه ، زموج:يا و
است خطر در هميشه توفان سر جهت ازين
است خوار پيشه ، تحمل ما عهد به:يا و
است بردبار حمال ، هركس بود
ميزنيم رقم مخلص ديوان از تفالي به را يادداشت اين ختم
شاعران بسياري از كم نه وي ، عاشقانههاي كه اشارت اين با
:است ايشان از دلچسبتر و آبدارتر گاه معروف ، و آور نام
مست جانانه ره در افتم كه شوري آن خوش اي
مست ميخانه از آرندم دوش به مي ، سبوي چون
افتادهام خراب چشمي ، نرگس ياد به بس
مست ويرانه از سيلابم بيخودي از ميبرد
سليماني مرضيه
ارشاد و فرهنگ وزير اميدواري ابراز
موسيقي بودجه اعتبارات افزايش براي اسلامي
سال 80 در
اسلامي ارشاد و فرهنگ وزير مسجدجامعي احمد :هنري گروه
افزايش كشور موسيقي سال 80 بودجه كه كرد اميدواري ابراز
.يابد
جشنواره شانزدهمين افتتاحيه مراسم در شب شنبه كه وي
اين به اشاره با ميگفت سخن وحدت تالار فجردر موسيقي
:گفت و كرد ياد موسيقي بخش در پژوهش به توجه از مطلب
رشد موجب موسيقي در فرهنگي مختلف حوزههاي از بهرهمندي
در بايد پژوهش رو اين از و ميشود هنر اين ارتقاي و
.شود تلقي جدي ايران موسيقي
به مراسم اين در نيز موسيقي مركز رئيس مرادخاني علي
و كرد اشاره جشنواره برنامههاي از نفر هزار استقبال 60
كشور موسيقي برنامههاي تحقق براي تبصره 3 وام:گفت
بودجه از وام اين كه است مدتي اما است ، حياتي ضرورتي
.است شده مفقود سرزمين اين موسيقي
استوديوهاي:گفت و كرد ياد موسيقي فني امكانات فقر از وي
حيات ادامه هنوز و 40 دهه 30 امكانات با موسيقي ضبط
امكانات كمترين از موسيقي پيشكسوتان از بسياري و ميدهند
درويشي محمدرضا مراسم اين در.نيستند برخوردار هم رفاهي
نواحي موسيقي جشنواره مناسبت به كه بيانيهاي در نيز
هنرمندان و پيشكسوتان تاميني نامناسب وضعيت از كرد ايراد
.كرد نارضايتي ابراز ايران نواحي موسيقي
|