در همكاري همكاري روانشناسي در بحثي
رقابت دنياي
در بزهكاري كاهش در خانواده نقش
نوجوانان
ازدانشگاهها مجلس زنان فراكسيون درخواست
زنان ضميان تبعي رفع حوزههايعلميهبراي و
مردان و
روزنامهنگار عرب هاشمي سيدجلال
شتافت باقي ديار به
نامه هفته مديرمسئول محاكمه جلسه دومين
شد برگزار آبان
هيات در مطبوعات نماينده انتخاب مراسم
ميشود برگزار
امروز نظارت
رئيسجمهوري به گنجي نامه
بارئيس سحابي عزتالله خانواده اعضاي
كردند ديدار اسلامي شوراي مجلس
وي وضعيت به نسبت سحابي عزتالله خانواده
كردند نگراني ابراز
در همكاري همكاري روانشناسي در بحثي
رقابت دنياي
كه نمائيم تفهيم را مسئله اين جوانان و نوجوانان به بايد
ديگران با صميمانه همياري و همكاري گرو در آنان بقاي
خودخواهي ، و خودمحوري و است انساني اهداف به رسيدن براي
است كشنده سمي
:اشاره
خودخواهانه كه است انسانهايي اجتماع شاهد امروز جهان
اجتماعي ، ساختار.ميكنند مصرف را كرهزمين منابع
آن بر را همگان كه است گونهاي به جوامع بر حاكم اقتصادي
بينديشد ، خود منافع و خود به تنها هركس تا ميدارد
زايل را همكاري يا همگاني منافع حفظ به تمايل كه آنچنان
.ميدهد رواج را رقابت و ساخته
رواج عارضه بديهيترين و نيست همكار جهاني امروز ، جهان
برگزيدگان.است زمينيان و زمين نابودي همكاري ، عدم
اين تا كردهاند سعي متعدد نشستهاي طي در جهان ، ملتهاي
ابناءبشر تمامي اگر كه برسانند همگان گوش به را واقعيت
زمين ، تخريب جنگ ، نكنند ، همكاري يكديگر با واحد تني همچون
اميد به بايد كه ميگيرد بالا آنقدر ناامني و آلودگي
.بود معجزه
آمدند پديد انساني جماعتهاي كشاورزي ، پيشرفت و پيدايش با
شد ، تبديل قبيلهاي فوق موجودي به قبيلهاي انسان و
و پرداخت ولد و زاد به نوظهور رفاه مدد به كه انساني
اصلي تفاوت.نهاد بنيان را پردامنهاي ارتباطي شبكههاي
آن قبيلهاي موجود با شهرنشين يا قبيلهاي فوق انسان اين
اعضاي يكايك ديگر بشري ، جامعه يا قبيله فوق در او كه بود
غريبههايي انبوه سيل با و نميشناخت شخصا را خود گروه
سرعت اماآوردند پديد را غيرشخصي جامعه كه شد مواجه
انسان زيستشناختي تكامل كه بود قدري به اجتماعي تحولات
با مواجهه براي انسان پيكره نتيجه در و نرسيد آن پاي به
بازي را افرادقبيلهاي نقش كه غريبه افراد از تودهاي
به كوچك قبيلههاي وقتي.(موريس ، 1357)نشد مهيا ميكردند
الگوي فقدان با شدند ، شكوفا غولآسا فوققبيلههاي صورت
آونگ قبيله ، نوع از فردي بين تماسهاي و "فرد به فرد"
و جلو به حركت به آغاز خطرناكي طرز به "همكاري -رقابت"
نوسان به زيانبخشي صورت به همواره پس ، آن از و كرده عقب
جهت در آونگ ، اين حركات مهيبترين.است داده ادامه
آن ، بارز نمونه.است بوده رقابتجويي و برتريطلبي
محدود منابع از انسانها جنونآميز و مكرر سوءاستفادههاي
وجود تعادلي كارهاي و ساز اغلب اما.ميباشد محيطزيست
خود حقيقي جاي به را آونگ اين كه دارند و داشته
شود ، كاسته آشناييها از هرچه نمونه ، براي.بازميگردانند
كه مييابد افزايش غريبهها ديدن همراي و آشنا تمايل
كاذب وفاق را پديده اين اجتماعي روانشناسان
.(وبرن ، 1991 بارون)مينامند
نحو همين به تعادلي سازوكارهاي اين همكارينيز مورد در
عرصه به پا ناگزير كه قبيلهاي انسانكردند عمل
لحاظ از بود گذاشته شهرها يا قبيلهها فوق پرازدحام
.بود همكاري غريزه داراي همچنان نكرده ، تغيير زيستشناختي
شبه و زيرگروهها برپايي با را ، خود همكاري وجدان او
.ساخت آرام حدي تا قبيله فوق كالبد درون در قبيلهها
نياز (آشنايي) فردي بين تماسهاي گسترش با يعني
فرد ، هر ترتيب بدين و گفت پاسخ را همكاري به زيستشناختي
در كوچكي گروه با را قديم زيستشناسي نوع از شخصي روابط
خود حرفهاي يا اجتماعي دوستان از متشكل قبيلهاي ، مقياس
را خويش اساسي تمايلات گروه ، آن داخل در و كرد برقرار
سازوكارهاي اين اگر.نمود ارضا دادوستد و تعاون براي
همنوعان با همكاري براي زيستشناختي بنيادي ميل و تعادلي
حيات ادامه نوع ، عنوان به هرگز ما نداشت ، وجود ما در
آخر به اين از پيش بسيار بشر ، كاميابي قصه و نميداديم
.(موريس ، 1357) ميرسيد
مردم از زيادي شهرهاتعداد در كه ميشود يادآور ،"ورث"
افراد اكثر بيآنكه ميكنند ، زندگي يكديگر مجاورت در
شهرنشين مردمان كه آنجا از.بشناسند شخصا را ديگر
بين نسبتاضعيفي پيوندهاي دارند ، زيادي تحرك معمولا
گوناگون وضعيتهاي در روز هر آنان.است برقرار آنها
استو سريع زندگيبسيار آهنگ.ميشوند درگير فراواني
.(گيدنز ، 1373 از نقل به) چيرهاست همكاري بر رقابت
ماهيتا اونميانديشد همكاري به قبيلهاي ، نظام انسان
حتي و اقتصادي و اجتماعي ساختار و بود همكار انساني
و اوميكرد تقويت را ماهيتي قبيله ، چنين مذهبي
كنند ، به توجه مالكيتفردي به كه آن از بيش همنوعانش
مالكيتدر بخشيدنبا مالكيتدر.ميپرداختند دادوستد
مارگارت.اهميتداشت و ارزش اندازه يك به نگاهداشتن ،
با ،"خو و خلق و جنسيت" عنوان تحت خود كتاب ميد ، در
هيچ آنها كه دريافت آراپش قبيله بر حاكم نظام بررسي
پيش و ندارند ميكنند زندگي آن در زمينيكه مالكيتيبر
را خود بدانند ، خود به متعلق را زمين كره كه آن از
مالكيت به را آنها كسي اگر و ميدانند زمين به متعلق
لجاجتبا برايدزدي ، رامحركي او سخن تشويقكند ،
دستمايه شيطانيرا افكاري و دانسته همسايگان و همقطاران
روزمره رويدادهاي در همواره آنها.اوميبينند تفكر
و كشتدرختان باغداري ، شكار ، در ميكنند ، همكاري هم با
ديگران ، فعاليتهاي در شركت.وخانهسازي كشاورزي
كسبه هيچ كه است خورده پيوند قبيله روح به آنچنان
فعاليتهاي كسيدر اگر و نميسازد را خانهاش تنهايي
به و ساقط اجتماعي اعتبار شركتنجويد ، از قبيله جمعي
كه شده قدرشرمنده آن امر اين از و ميشود سپرده جادوگر
يك زمانيكه وتا ميگريزد دوردستها آشنايانشدر نزد به
گناه راه اين واز كند جشنيبرپا تا نياورد بدست خوك
قبيلهاش به بزدايد ، خود از نكردنرا همكاري
.بازنميگردد
براي جايزهاي افتخارو نشان قبيلهآراپشي ، هيچ در
در تا ندارد وجود خارقالعادهاي امر و شجاعت هيچگونه
اقوام ديگر ، ذهنيت بيان به.شود اهدا كسي به لزوم صورت
پردازش و پيامدهايشناختي محاسبات از خالي ابتدايي
امروزي محاسباتانسان.است امروزي انسان اطلاعاتيذهن
همكاري -رقابت آونگ ميتواند كه همكاري به شروع از پيش
ذهنيت سوقدهد ، در خود زيانبخشترينحالت سمت به را
.(ميد ، 1965) ندارد ابتداييوجود انسان طبيعي و ساده
و تفاوتها شناخت به استيعني يگانه ذهني آنها ذهن
ميان كه هستند كودكاني همچون آنها.پايبندنيست قياسها
ثابتي و قطعي برداشت نميبينند ، روشني تفاوت وديگران خود
لذا.نشدهاند آلوده "من" واژه به وهنوز ندارند خود از
.(عظيمي ، 1373)يابند نمي در گروه از درخارج افرادرا
سنتي و قبيلهاي دارايبافت كه هوپي هنديان ميان در
.ميشود تلقي مذهبي فريضه نوعي اجتماعي ، هستند ، همكاري
.پرهيزگاريميدانند و پاكدامني نشان را همكاري آنها
همكاري اجتماعي ، لحاظ از كه آموختهاند هوپي مردم
.(اسنلگرو ، 1974 اينگلو) رقابتاست از مطلوبتر
به ورود شهريو يا قبيلهاي فوق جامعه گذاراز اما
افزوني از ازدحامناشي آلوده ، و عظيم ارتباطات عرصه
براي محيط و محيط براي انسان ماندن ناشناخته جمعيت ،
خاطرفن به تنها بيهويت ، و انبوه انسان ، محركهاي
به متكي و ناآشنا اجتماعي به ورود رساني ، اطلاع نوظهور
جنگ و دروازه و پيدايشقفل و شخصي سود و مالكيتفردي
براي ناآشنا پديدهاي را جنگ مارگارتميد ، چنانكه.بود
.ميداند آراپش جامعه
شهر ، مشتي يا قبيله پيدايشفوق با:همكار جامعه
مالكيت سختاز بنابراينحمايت آمدند ، بازار به غريبه
نظام بيمالكيتي يا و همگاني مالكيت و آمد لازم فردي
در نقشبرجستهتري فردي مالكيت و رفت ميان از قبيلهاي
كمك به ترفندنيز اين اما.كرد پيدا اجتماعي زندگي
حيات تجديد براي و قبيلهاينيامد فوق جامعه
.(موريس ، 1357)آمد عرصه به گروهي ، قانون همكاريهاي
فوق دزد همقطارانآشنايشنميدزدد ، اما قبيلهاز دزد
فشار زيراتحت نميبيند لازم را همكاري چنين قبيلهاي ،
مصنوعي شرايط فشارهاي كششهاو تمامي از و است اقتصادي
براي مردمفوققبيلهاش بيشتر.ميبرد رنج خود اجتماعي
و قبيلهاي نوعهمبستگياجتماعي ، هيچ او.غريبهاند او
بتواند بايد قبيله فوق قانون.آنهاندارد ژنتيكيبا
اين با قبيله فوق قوانين.گويد پاسخ تعادليرا عدم چنين
اينكهتنها ميدارداز باز آدميانرا قانون" كه پندار
وضع"ميكند غرايزشانحكم كه دهند انجام كارهاييرا
كژيهاي برابر در ميتواند زمانيقانون اما.شدند
اين مبتنيبر كه دهد نشان واكنش فوققبيلهاي موجوديت
باز را قانونآدميان" كه گرفتهباشد بنيان پندار
شرايط كه دهند انجام را كارهايي تنها اينكه از ميدارد
وجود عليرغم (موريس ، 1357) ".ميكند حكم تمدن مصنوعي
نظر از جهات بسياري از امروزي قبيلههاي فوق قوانين ،
تقسيم به گرايش اينرو از ادارهاند ، قابل غير اجتماعي
انشعابهايي.دارد و داشته وجود آنها همه در جدايي و شدن
و اجتماعي و طبقاتي حرفهاي ، مكتبي ، ورزشي ، گروههاي نظير
به كشورها و كشورها به امپراطوريها تقسيم آن ، از كاراتر
فوق جامعه كه است شدنهايي تقسيم نوع آن از ايالتها ،
با را همگاني و گروهي حميت و آورد ارمغان به قبيلهاي
جنبههاي شدن ، تخصصي تبع به البتهساخت روبهرو تهديد
با مبارزه به آرمانشهرگرايانه و كرد رشد نيز تفكر نوين
تمامي هدفپرداختند قبيلهاي فوق زندگي نامرديهاي
ميان همكاري ايجاد تعادلي ، و دهنده نجات فعاليتهاي
ابزار مدد به كه نظامي.بود جديد نظام پراكنده انسانهاي
در.شد معروف تجدد دوران به تاريخي تحول در تكنولوژيك ،
ارزشهاي و معيارها و سرمايهدارانه ملاحظات دوران ، اين
،...و شخصي منفعت رساندن حداكثر به موفقيت ، رقابت ، كنش
از پسگشت بدل اجتماعي و فردي روابط همه بنيادين اصل به
كارخانهداران به را خود جاي علم صنعتي ، مردان انقلاب
بوروكراتيكي "آهنين قفس" به مدرن جامعه و سپردند عاقل
مفهوم تحت را دگرگونيها اين همه هابرماس.گشت بدل
اين او منظور و ميآورد گرد"جهان -زيست شدن مستعمره"
شناخت و تكنولوژي ياري به اشيا بر تاثيرگذاري كه است
كنش همان كه افراد ديگر كنش بر تاثيرگذاري و علمي
سود رساندن حداكثر به و رقابت جز هدفي و است استراتژيك
گشت مستولي بشر تعقل حوزههاي برتمامي ندارد ، شخصي
.(پور ، 1372 فرهاد)
از روزافزون استفاده تعقل ، نوع اين حاكميت بلافصل نتيجه
متداول اجتماعي معضلات از يكي كه است زمين كره منابع
همكاري كه رقابتي بازي مهمترين همچنين و است كنوني جهان
.است كرده تهديد را امروز قبيلهاي فوق انسانهاي ميان
صلح است ، زده بحران زماني هر از بيش كه جهاني بنابراين
است شده ركود دچار اقتصادش و گرفته قرار خطر معرض در آن
نگرانيهاي و ترديدها زمين ، و بشر بقاي درباره همچنين و
ناپايدار تعادل همين نتواند اگر دارد ، وجود بيشماري
چه برود ، ميان از بندش نيم همكاريهاي و كند حفظ را موجود
.(لازلو ، 1367) آمد؟ خواهد زمينيان و سرزمين بر
متعدد ، گردهماييهاي تشكيل با جهان دانشمندان و پژوهندگان
روز به روز كه جهاني در فقر جمله از امروز جهان مشكلات
اعتماد عدم محيطزيست ، روزافزون آلودگي ميشود ، مرفهتر
موجود ، سازمانهاي و نهادها به نسبت فزاينده بدبيني و
و بيگانگي خود از فزاينده ، بيكاري شهرها ، بيرويه گسترش
قبيلهاي ، و سنتي ارزشهاي شدن بياعتبار جوانان ، عصيان
دادوستد نظام و پولي بحرانهاي و تورم اقتصادي ، بحرانهاي
از يكي و (پچي ، 1367) ناميدند "بشري معضل" را بينالمللي
ميان همكاري براي محكمي زمينه ايجاد را گامها ضروريترين
نبايد ما كه معتقدند آنها.دانستند مختلف كشورهاي
دوستيها و آشناييها راه از ميتواند كه جهاني بگذاريم
يك صورت به تنها پذيرد ، وحدت مشترك منافع و علايق و
هم به همگان كه جهاني در.بماند باقي آرزوها در آرمانشهر
هر يا و كنند همكاري يكديگر با بايد يا شدهاند ، وابسته
راه تنها":ميگويند آنها.درآيند پاي از تنهايي به كدام
بايد.است جنگ ، همكاري برخورد استراتژي برابر در درست
حفظ به همكاري طريق از و گذاشت كنار را خودخواهيها
كه راهي.پرداخت گوناگون سنتهاي و آداب و انساني ارزشهاي
.(لازلو ، 1367) ".ميكند تضمين را بشر و زمين بقاي
منافع به توجه علت به امروز انسان":ميگويند دانشمندان
زندگي اصلاح براي خود سياسي -اجتماعي اراده مدت ، كوتاه
.(ونكوور ، 1989 بيانيه) ".است داده دست از را طبيعت و خود
يك روياي و نيست همكار جهان امروز جهان ديگر ، عبارت به
بماند ، باقي صلح حال در كه آرمانشهري يا و جهاني دهكده
بتواند ديگر سيارهاي طرف از بيگانه تهديدي با تنها شايد
پيشرفتهاي آينده سالهاي در هم اگر حتي !گردد عملي
فنون در است نيامده تصور به هنوز كه تكاندهندهاي
اجتماعي -زيستي محدوديتهاي بازهم آيد ، حاصل جمعي ارتباط
مانند به ما زيرا.زد خواهد كناري به را آنها ما نوع
و هستيم خود محدوديتهاي و شرايط پايبند موريانهها
با است حيواني انسان ، .بود خواهيم هم هميشه احتمالا
فوق شهري مرج و هرج در هبوط از كه شناختي زيست خصلت
سيري كنجكاوي همان خصلت ، اينميكند رضايت احساس قبيله
.است ذهني چالشهاي به او علاقه و خلاقيت و آدمي ناپذير
.ميكند بيدار را خصلت اين شهرگرايي كه ميرسد نظر به
روي از مستعمرهنشين دريايي پرندگان كه همانگونه به درست
ولد و پرزاد درجمعيتهاي آمدن گرد به توالد ، غريزه
گردآمدن به خردمندي روي از نيز انسان ميشوند ، برانگيخته
اين نارساييهاي.ميشود وادار شهري متراكم جمعيتهاي در
آلوده ، هواي سروصدا ، :از عبارتند آن شخصي جنبه از روند
عزلت و حد از بيش تحريك اندازه ، از بيش تراكم فضا ، تنگي
و بدعت از جوشاني دوزخ بزرگ ، شهر هر (موريس ، 1357)عطلت و
اجتماع در پيوند ونيروهاي ابداع نيروهاي.است اختراع
اجتناب ترك و تازه گسترشهاي بر اولي.تصادماند حال در
را چيز همه ودومي ميفشارد پا كهنه الگوهاي ناپذير
همكاري و رقابت ميان چونميخواهد ساكن و آرام يكنواخت ،
يا نوجويي و سكون يا ثبوتگرايي ميان دارد ، وجود تعارض
و مجال نوجويي كه است شهر در تنها.درميگيرد جدال تجدد
وجود همكاري كمي شهرها در اگر.ميكند پيدا واقعي شانس
پديدههاي عصر كه حالبود آسانتر عيوبش پذيرش داشت ،
گرفته قرار انساني جامعه تكامل راه سر بر كنترل غيرقابل
و قبيلهاي فوق جهان يكم ، و بيست قرن جهان و است
و غيرشخصي زندگي چنگال از رهايي براي است ، شهرنشيني
شيوههايي به بايستي غريبهها ، با ناخواسته مواجهه عواقب
انسان شناختي زيست و تعادلي سازوكارهاي با كه يازيد دست
طول در كه شد فرايندهايي دامان به دست بايد.باشد همسو
سان به كه ميكردند تقويت آنچنان را همكاري تاريخ
شخصي زندگي و آشنايي شايد.بنمايد عمل پايدار غريزهاي
موفق راهي ميشناسيم ، را آنها كه كساني با همزيستي يعني
.باشد همكاري -رقابت آونگ در تعادل ايجاد در
جمعيت ، افزايش با شد ، گفته مقاله ابتداي در كه همانطور
.ميشود كيفي و كمي تغييرات دستخوش فردي بين روابط
در بقيه از بيش فردي ، بين روابط سرآغاز عنوان به آشنايي
و انبوه محيطهاي در كه طوري بهاست تغييرات اين معرض
تودهاي صورت به غريبهها و كاسته آشناييها از متراكم
سريع ، نيزآشناييها كيفي لحاظ از و يافت خواهند افزايش
گرفته ، انجام تحقيقات اساس بر.شد خواهند سطحي و زودگذر
ازدحام احساس ناآشنايان و غريبهها با ناخواسته مواجهه
احساس.كرد خواهد چندان دو را جمعيت انبوهي از ناشي
وضع تداوم صورت در و گشته منجر رواني فشار به ازدحام
رواني فرسودگيهاي دچار شرايط اين از متاثر افراد موجود ،
از ديگر بسياري و مشكلات حل و تصميمگيري در وناتواني
آنها روابطآتي خود نوبه به كه شد خواهند رواني آسيبهاي
خواهد قرار اشتباهات و سوءتفاهمها معرض در را
كه معناست بدين اين.(پروشانسكاي ، 1985 و كامنيف)داد
از ناشي نامطلوب عوارض كننده تعديل نقش اعتماد ، و آشنايي
احساس از گريز براي شهرنشينان.دارند عهده به را ازدحام
پناه خلوت و دنج قرارگاههاي و آشنايان گروههاي به ازدحام
نامطلوب اثرات ميتواند نيز حريم و آشنايي زيرا ميبرند
سي.(ريولين1987 و كوهن)بكاهد را ازدحام ناشياز رواني
با برخورد در ما كه ميبيند اين در را علت(1978)ژرت
نيازمند اعتمادداريم آنها به كه كساني و آشنايان
در.نيستيم محيطي رويدادهاي بر ويژه مراقبت و هوشياري
دچار كمتر هم و ميشويم رواني فشار دچار كمتر هم نتيجه
از و شد خواهيم واردين تازه با ناخواسته مواجهه از ترس
.شد خواهد مهيا تازه آشناييهاي زمينه طريق اين
كمتر آشنايان كه دريافت تحقيقي انجام طي ، در(1985)كامنيف
بدين.هستند محيطي مهارتهاي كسب نيازمند غريبهها از
محيط ، شناخت همكاريكه نيازمند موقعيتهاي در كه معنا
محيطي با مواجهه در امنيت احساس و آن از استفاده نحوه
در و ميگيرد انجام سهلتر آشنايان براي است ، ضروري تازه
بهتر پيشبيني به هم آشنايان با تعامل شرايطي چنين
از بيش آشنايان هم و ميانجامد كمتر تهديد و موقعيت
پروشانسكاي ، و كامنيف)ميدهند نشان همكاري غريبهها
.(1985
و سود افزايش به تمايل را همكاري ،(1991)برن بارونو
به نيل جهت فعاليتدر همچنين و مشترك يا همگاني منفعت
همكاري آنچه اين بنابر.كردهاند تعريف مشترك هدفي
منافع به پرداختن و خودخواهي ميكند ، تهديد رادستخوش
عملي همكاري.باشد همگاني بامنافع تضاد در كه است شخصي
آن ، انگيزه و است سودمند ديگران براي خود خودي به كه است
يا دو كه موقعيتهايي اغلب در.است ديگران و خود به كمك
منظور به شركتكنندگان دارند ، تعامل هم با نفر چند
.ميزنند همكاري به دست مطلوب متقابلا نتايج به دستيابي
.است جامعه در همكاري اوليه نمونههاي از مرد و زن رابطه
اقتصادي ، امور در مرد و زن همكاري نيز بدوي جوامع در حتي
.است بوده همكاري نوع موثرترين خانوادگي و اجتماعي
و خورده شكست همكاري در افراد كه دارد وجود موقعيتهايي
تاثير تحت است رفتاري رقابت.ميشوند رقابت درگير
كه انحصاري سود به دستيابي به تمايل و طمع خودخواهي ،
.دهد اختصاص خود به را سهم بيشترين فرد ميكند تعيين
افزايش دارند ، همكاري به تمايل كه كساني اصلي انگيزه
.دارند شركت اجتماعي تبادل يك در كه است كساني همه پاداش
ديگري شدن بازنده به كه صورتي در شدن برنده آنان براي
كه آنست رقيبان انگيزه مقابل در.نيست رضايتبخش بينجامد
تنها پيروزي دارند اعتقاد آنها.شوند برنده قيمتي هر به
اجتماعي تعامل يك در آنان اصلي نگراني.دارد مشخص شكل يك
براي.كنند عمل چگونه ديگران با مقايسه در كه آنست
دچار نيز ديگران كه زماني تا بدبياري رقابتجويان ،
فرد يك (وبرن ، 1991 بارون) نيست مهم شوند بدبياري
.باشد برنده كه ميكند تحمل را رقابت زماني تا رقابتجو
بهتر ندارد سروكار رقابت با كه فردي كنوني جامعه در
كه نميانديشد هرگز او زيرا كند ، حفظ را خود ميتواند
اعمال و خود متوجه بيشتر بلكه ;هستند حالي چه در ديگران
.(كاسل ، 1378 و دريكورس) است فردياش
كه ميداند چنان را همكار گروه يك ساختار ،(ديتش 1949)
فراهم را اعضا ديگر سود موجبات گروه از عضوي سود آن در
.ميشوند تقسيم برابر بطور پاداشها ديگر ، عبارت به.آورد
سود كه است گونهاي به رقيب گروه يگ ساختار مقابل ، در
كاهش را ديگران سود به دستيابي امكان اعضا ، از يكي
ميشوند تقسيم نابرابر بصورت پاداشها يعني ميدهد ،
.(وراك ، 1979 تلين ماركوس ، )
:گونهاند دو بر اجتماعي كنشهاي جامعهشناسي ، ديدگاه از
كنشهاي گسسته ، متقابل كنشهاي و پيوسته متقابل كنشهاي
صورت يگانهاي جهت در كه هستند كنشهايي پيوسته ، متقابل
آنهايي گسسته ، متقابل كنشهاي و همكاري مانند ميگيرند
.طلبي برتري و رقابت مانند ندارند يگانهاي جهت كه هستند
هدفي به حصول براي شخص چند يا دو مساعي بودن يكي همكاري ،
انداختن پس براي شخص كه است كوششي رقابت و است معين
انجام آنهاست هردوي نظر مورد كه هدفي به وصول از ديگري
كارهاي ابتدايي ، جوامع در دوركيم ، ديدگاه از.ميدهد
همه در تقريبا اعضا اينرو از.ندارند چنداني تنوع گروهي
در امروزي متمدن جوامع در اما.ميكنند همكاري كارها
نيز اين كه ميگيرد صورت تقسيمكار تخصص ، پيدايش نتيجه
.(آريانپور ، 1357) ميانجامد رقابت به خود
را ديگر اجتماعي تبادل الگوي دو ،(1982) گزرلاك و درلگا
و ميگيرند قرار رقابت و همكاري كنار در كه كردند طرح
يعني فردگرايي ، .برابرگرايي و فردگرايي:از عبارتند
يا سود بيآنكه شخصي منفعت و سود افزونسازي به تمايل
كاهش يعني برابرگرايي ، و گيرد قرار مدنظر ديگري منفعت
دريافت افراد اجتماعي تبادل يك در كه پاداشهايي تفاوت
و رقابت همكاري ، پيرامون كه گستردهاي مطالعاتميكنند
جهتيابي سه اين كه ميدهد نشان گرفته انجام فردگرايي
همكاري مولفههاي.است مولفههايي داراي يك هر اجتماعي ،
مطلق منافع و سود افزونسازي يا نوعدوستي:از عبارتند
به سود نسبي انحصار از اجتناب يا برابرنگري مقابل ، طرف
.مشترك منافع سازي افزون يا گروهي هميت و ديگري يا خود
كاهش همانا كه ستيزه:از عبارتند رقابت مولفههاي همچنين
نسبي منافع افزونسازي كه برتريطلبي و ديگري مطلق منافع
افزايش يا فردگرايي همان فردگرايي ، مولفه تنها.است خود
.(نايت ، 1981) است خود مطلق منافع
واقع در اجتماعي ، معضل يك:اجتماعي معضلات و همكاري
سودمندي نتايج به خودخواهانه رفتار آن در كه است موقعيتي
داوس ، ) بيافريند فاجعه جمع براي اما بينجامد فرد براي
است ، اجتماعي معضلات زيربناي كه رقابت اين بنابر.(1980
چنين و شد خواهد رقابتگرا براي بيشتري دريافتهاي باعث
شرط.ميآفريند فاجعه جامعه براي خودخواهانه رفتارهاي
گرايان رقابت كه است آن اجتماعي معضلات دوام براي لازم
و كرده سوءاستفاده همكاريكنندگان همكاري و اعتماد از
براي سودبيشتري خود گرايانه رفتارهايرقابت طريق از
تحقيقات در كه اجتماعي معضلات از يكي.سازند ذخيره خود
معضل" است ، كاررفته به مكررا رقابت و همكاري به مربوط
اين ديگر نام (وبرن ، 1991 بارون)است گرفته نام "رايج
اين از نمونه يك ،(1979)ايدني.است متغير بازي معضل ،
:است قرار اين از كه است كرده طراحي را بازي
فلزي گلولههاي حاوي ظرفي مقابل در آزمودنيها از گروهي
است آن بازي اين در آزمودني هر هدفميگيرند قرار ريز
آن اساس بنابراين.كند جمع خود براي را گلوله بيشترين كه
به كه است جويانه يارقابت خودخواهانه انگيزه برانگيختن
مجاز آزمودنيها بازي ، اين در.ميانجامد همكاري كاهش
.بردارند برايخود خواستند گلوله مقدار هر كه بودند
برابر دو ثانيه هر در را ظرف گلوله مقدار آزمايشگر
بوسيله ظرف در موجود گلولههاي تمام اگر ولي ميكرد
گلولهاي هيچ ديگر آزمايشگر ميشد ، برداشته آزمودنيها
كه بود آن طويلالمدت سودمند رفتارنميانداخت ظرف در
متعادلي نسبتا مقدار تنها گروه همه سود به آزمودنيها
و نكرده پيدا كاهش ظرف منابع برداشتهتا را گلولهها از
اما پرنگهدارد هميشه را ظرف ميتوانست آزمايشگر
را گلولهها بود توانشان در كه آنجايي تا آزمودنيها
.شد خالي ظرف اول ثانيه ده همان در كه طوري به برداشتند
.مينامد "رايج تراژدي" بازيرا اين ،(1968)هاردين
به تا داشته آن بر را زمين كره ساكنان كه چيزي
آن منابع و زمين ظرفيت به آنكه از بيش خود خاطرخودخواهي
مصرفشده منابع تا كنند صبر ازآنكه پيش و بينديشند
رفتار اين نمونهكنند خالي را آن منابع شوند ، جايگزين
به دستيابي براي كه ديديم آمريكا در احشام مالكين در را
به خودخواهي رابا مشتركشان چراگاههاي بيشتر وگوشت شير
براي گوشتي و شير هيچ كهديگر جايي تا كشاندند نابودي
.(وبرن ، 1991 بارون از نقل به).نماند باقي كس هيچ
فراواني محيطي زيست مشكلات به رقابتي ، بازي چنين رواج
منابع از بيرويه استفاده:جملهاند آن از كه انجاميده
و جنگلها سريع تخريب جمعيت ، رشد سريع افزايش زمين ، كره
اين تمامي جنگ ، و هستهاي تسليحات توسعه زيست ، محيط
منجر ديگر وموجودات انسان زمين ، نابودي به كه عوامل
مدت كوتاه منافع به خاطرخودخواهيانسان ، توجه به ميشود ،
كه دليلاست همين.است فعلي جهان در افراد پراكندگي و
داشته آن بر را حاضر قرن آگاهان و بينالمللي سازمانهاي
.بكاهند زمين منابع از استفاده در رقابت و خودخواهي از تا
سريع حل راه تنها و آمدهاند گردهم مختلف جلسات در آنها
ميان همكاري را محيطي زيست مختلف فجايع از جلوگيري براي
.دانستهاند انسانها تمامي
ما با كاري در كه كساني اجتماعي ، روانشناختي نظر از
براي مانعي يا تهديد ناخواسته خواستهيا ميكنند ، رقابت
.ميروند شمار به ميخواهيم كه پاداشهايي به ما دستيابي
ممكن ولذا باشد ناخوشايند ميتواند نيز مانع و تهديد اين
ما با كه كساني اما.آزردگيبينجامد و خشم به است
پاداش به رسيدن در را ما ناخواه خواه ميكنند همكاري
و ياري اين براي را غالباآنان و ميرسانند ياري
تلاشهاي و همكاري اين چنانچه.ميداريم دوست همدستي
حتي شايد آمده بار به خرسندي باشد ، موفقيتآميز مشترك ،
از بسياري رو اين از.بكاهد هم احتمالي دشمني از
همكارانه تلاشهاي كه باورند اين بر اجتماعي روانشناسان
را گروهها يا افراد ميان رقابت و كشمكشها ميتواند موفق
از تنها نه ،(همكاري)مشترك كار و يكسان سرنوشتدهد كاهش
فراهم را دوستيها موجبات بلكه ميكاهد دشمنيها
از اندازهاي تا اغلب رقابتگران آنكه حال.مينمايد
شدنشان ناكام احتمال زيرا متنفرميشوند ، بيزارو يكديگر
حتي ;ميسازد ناخرسند و نگران را آنان پاداش به رسيدن در
بريج و ارونسون.بود خواهد چه رقابت نتيجه كه ندانند اگر
از نيز درسي نمرات سر بر زياد رقابت كه معتقدند من ،
دانشآموزان ميان برابر كاملا روابط و برخوردها پيدايش
به.ميكند جلوگيري سفيدپوست دانشآموزان و سياهپوست
سفيدپوست چنانچهكودكان آمريكايي ، پژوهشگر دو اين گمان
با توام يادگيري به يكديگر ، با رقابت جاي به سياهپوست و
.كرد خواهند همگامي و همراهي هم با بهتر بپردازند ، همكاري
كار در ،(1934)فيد هربرت جرج:همكاري رواني سازوكارهاي
مطرح را نظر اين "جامعه و خود ذهن ، " باعنوان خود كلاسيك
متاثر انسان ، در آگاهي و خود ذهن ، متمايز صورتهاي كه كرد
نظر نقطه.است اجتماعي شدههمكاري دروني فرايندهاي از
"ديگري نقش برگرفتن" در آدمي فزاينده ظرفيت كه بود اين وي
نيازهاي همراه به (بامعني نمادهاي از استفاده طريق از )
عقلاني ، فرايندهاي به اجتماعي تعامل در او بيولوژيكي
منحصر كه ميشود منجر اجتماعي تعاملهاي و عواطف اهداف ،
اجتماعي روانشناسان اغلب قبول مورد ديدگاه اين.اوست به
كه است نظر نقطه اين پذيرش آن ، بلافصل نتيجه زيرا.است
وي بيولوژيك زمينههاي اندازه به انسان اجتماعي روابط
بنابراين.است اهميت حائز روانياش فرايندهاي فهم براي
چنين براي تمهيدي كه رواني مقتضيات و شرايط درباره آگاهي
و ميشوند محسوب رقابت و همكاري نظير اجتماعي فرايندهاي
شناخت براي فرايندها اين رواني پيامدهاي درك و فهم نيز
اجتماعي موقعيت يك در.هستند مهم آدمي انگيزههاي
به وابسته فزايندهاي طور به افراد هدفهاي همكارانه ،
معناي به يكديگر ، به مثبت فزاينده وابستگي.است يكديگر
تا تنيدهاند و وابسته هم به خيلي افراد كه است شرايطي
چشم به آنها اهداف به حصول ميان مثبتي همبستگي كه حدي
به ميتواند صورتي در فرد يك حالتي ، چنين يك در.ميخورد
به بتوانند هستند او به وابسته كه ديگراني كه برسد هدفش
.كنند پيدا دست موردنظر هدف
هدفهاي رقابتآميز ، اجتماعي موقعيت يك در مقابل ، در
سخن ، ديگر به.است يكديگر به وابسته مغاير صورتي به افراد
كه دارند سروكار هم با موقعيت يك در گونهاي به افراد
موقعيتي ، چنين در.ميكنند پيدا رقابت اهدافشان حصول براي
كه برسد خود هدف به ميتواند شرايطي در تنها فرد يك
.نرسند هدفشان به هستند ، موقعيت اين در او با كه ديگراني
وابستگي كننده منعكس رقابت ، بر مبتني رواني وضعيت يك
.(ديگران ، 1964 و بنيس) است يكديگر به مغاير
در همكاري ضرورت و اهميت خصوص در فوق مطالب به توجه با
بررسي مورد روانشناختي منظر از عمدتا كه بشري جوامع
و امروزي پيچيده دنياي در:گفت ميتوان گرفت ، قرار
سال به ورود آستانه در نيز و يكم و بيست قرن ابتداي
فرهنگ اشاعه و ترويج به اهتمام و توجه تمدنها ، گفتوگوي
كلان سياستهاي و برنامهها مهمترين راس در بايد همكاري ،
گفتوگوي طرح اصلي هدف به نيل براي.گيرد قرار جوامع
با گفتوگوي ما نخست بايد بشري تمدنهاي و فرهنگها ميان
معضلات و مشكلات رفع براي يكديگر با همكاري و همديگر
.نمائيم تجربه و تمرين را خود جمعي و فردي زندگي
حقيقت اين به ميتوان خود ، زندگي محيط در دقت كمي با
همياري و همكاري برمدار طبيعت نظام اساسا كه دستيافت
عقيده اين اگر و فردگرايي و رقابتجويي نه است شده بنا
كه بپذيريم را شناسان جامعه و انسانشناسان روانشناسان ،
اسنل و اينگل) است رقابت از طبيعيتر همكاري انسان ، براي
خود انسان طلبيهاي رقابت كه درمييابيم ،(گرو ، 1974
و تكامل و رشد طبيعي مسير از انحراف نوعي امروزي ، محور
و ناآگاهانه جمعي خودكشي نوعي واقع در و ميباشد بقايش
مورچهها طبيعت ، در كه همانگونه درستاست آگاهانه شايد
بيولوژيك لحاظ از گونههايشان نجات براي عسل ، زنبورهاي و
.بپردازند اجتماعي همكاري به تا شدهاند تنظيم طوري
و اينگل چون روانشناساني توسط كه متعددي آزمايشهاي نتايج
كه است آن بيانگر نيز است گرفته انجام(1974) اسنلگرو
ياد سرعت به آزمايشگاهي ، شرايط در خرگوش مثل حيواناتي
محركهاي از اجتناب يا پاداش كسب براي كه ميگيرند
راه بايد خود همنوع براي چه و خود براي چه ناخوشايند ،
صيانت غريزه آنكهميدانيم با.گيرند پيش در را همكاري
بقاي براي هم يافته رشد كمتر موجودات كه ميشود باعث نفس
انسانها ما طبقاتي و ملي كنند ، خودخواهيهاي تلاش خود
بشر نسل كل است ممكن كه فكر اين.است بشر بقاي از مانع
هم اگراست نيامده بوجود ما در هنوز بيفتد مخاطره به
رد آن كنار از بياعتنا تا ميكوشيم ما باشد ، آمده بوجود
شده مطرح حد بدين تا زماني در خطر اين اينكه شگفتشويم
و شدهاند گروه گروه زمين ، از گوشه هر در انسانها كه است
پيش از بيش آنها ميان در جدايي و ناوابستگي به تمايل
.(پچي ، 1367) است گشته عميق
پيشداوريهاي و تعصبات از دست سريعتر چه هر انسان بايد
غلط ارتباطي الگوي و برداشته مذهبي و نژادي قومي ، فردي ،
خوبم ، من"ارتباطي الگوي به تبديل را "بدي تو خوبم ، من"
ابزارهاي از استفاده با بايد همچنين.نمايد "خوبي تو
دلبستگيهاي و آشناييها كيف و بركم رسانهها ، قدرتمند
نوعدوستي الگوهاي ارائه با والدينبيفزائيم جامعه افراد
رفتار و فرهنگ اين به رامجهز آنان كودكان ، به همكاري و
.نمايند
فردي طلبيهاي رقابت نيزبايد آموزگاران و مربيان
سالم گروهي طلبيهاي رقابت به تبديل را دانشآموزان
هم و شود تقويت آنان در پيشرفت انگيزه هم تا نمايند
را مشترك اهداف به نيل براي همسالان گروه در همكاري
منظمي و منسجم گروههاي تشكيل همچنين.كنند تجربه و تمرين
اجتماعي معضلات رفع براي جوانان و نوجوانان كودكان ، از
تاريخي ، بناهاي منفعتطلبانه و خودخواهانه تخريب جمله از
از...و اعتياد محيطزيست ، بردن بين از و ساختن مسموم
به بايد.ميباشد تربيتي و فرهنگي سازمانهاي وظايف جمله
بقاي كه نمائيم تفهيم را مسئله اين جوانان و نوجوانان
براي ديگران با صميمانه همياري و همكاري گرو در آنان
سمي خودخواهي ، و خودمحوري و است انساني اهداف به رسيدن
.است كشنده
بايد همگي دولتها ، و ملتها كه رسيدهايم نقطهاي به ما
تشكيل را واحدي كل خواهناخواه همه ، ما كه باشند آگاه
نميتواند هيچكس و نشستهايم قايق يك بر همه و دادهايم
دهد نشان بياعتنايي همكاري حساس و مهم مسئله به نسبت
.(پچي ، 1367)
كاظمي احسان
روانشناسي ارشد كارشناس
:منابع فهرست
:تهران ،"جامعهشناسي زمينه".(1357) ح.ا آريانپور ، -1
.جيبي كتابهاي سهامي شركت
قرن آستانه در جهان".(1367) ديگران آئورليوو پچي ، -2
آموزش انتشارات:تهران اسدي ، علي ترجمه ،"يكم و بيست
.اسلامي انقلاب
انضباطبدون" ،(1378) پرل كاسل ، و ردولف دريكورس ، -3
رشد:تهران داداشزاده ، و واثقي ترجمه ،"اشك
انديشه و ابتدايي ذهنيت".(1372) فخرالدين عظيمي ، -4
.آگاه نشر:تهران ،"مدرن
نشر:تهران ،"ابتدايي ذهنيت".(1372) مراد فرهادپور ، -5
.آگاه
منوچهر ترجمه ،"جامعهشناسي".(1373) آنتوني گيدنز ، -6
.ني نشر:تهران صبوري ،
پرويز ترجمه ،"انساني وحش باغ".(1357) دزموند موريس ، -7
جيبي كتابهاي سهامي شركت:تهران پير ،
در بزهكاري كاهش در خانواده نقش
نوجوانان
محروم محبت از زندگيش اولينسالهاي در كودك چنانچه*
وي در رواني بيماريهاي و عصبيت اساسي و اصلي هسته بماند ،
بزرگسالي در بعدها كه مييابد تكوين
وي عميق اضطراب و او عاطفي درگيريهاي از بسياري منشا
ميشود
:اشاره
بسياري توجه كه فعلي ناراحتكننده و پيچيده مسايل از يكي
روانشناسان شناسان ، جرم جامعهشناسان ، محققين ، از
كمسن مجرمين موضوع است داشته معطوف خود رابه ومتخصصين
روز به روز كه ميباشد بزهكار نوجوانان و اطفال يا وسال
در غالبا تزايدوگسترش اين و مييابد گسترش هم
سطح در اقتصادي لحاظ از كه ميخورد چشم به كشورهايي
.دارند قرار پيشرفتهاي و مطلوب كاملا
ازدياد حال در وسال سن كم افراد جرائم چرا كه مورد دراين
ازدياد عدهاي.است شده ارايه مختلفي فرضيههاي است ،
دانسته متمدن جوامع اختصاصات از جهاني سطح در را جرايم
تكامل و ترقي سوي به كه سرعتي همان به بشر كه ومعتقدند
بالنتيجه و شده دور معنويت از ميرود پيش مادي و صنعتي
ازدياد نيز عدهاي.ميآورد روي شكني قانون و تبهكاري به
جوامع مذهبي و ديني اعتقادات سستي محصول را جرائم
موجبات صالح عمل و ايمان كهعلم ، معتقدند و ميدانند
نظير برعكس ، آفاتي و ميآورد فراهم را افراد رشد
خودبرتربيني ، و تكبر غفلت ، دنيازدگي ، و دنيا حب خودپرستي ،
گمان ، و ظن از پيروي علم ، بدون سخن زدگي ، شخصيت و تقليد
قلب ، قساوت بروني ، هوسهاي و هوا حق ، با مجادله حق ، كتمان
از انسانها كه ميگردند سبب عنادجويي و بيگانگي خود از
برخي.شوند داده سوق تبهكاري سمت به بازمانده كمال و رشد
و اطفال ارتكابي جرايم ازدياد اساسي و اصلي علت نيز
كه گرديد باعث دوم جهاني جنگ.ميدانند جنگ را نوجوانان
بوده جنگ اينكهفاتح اعماز درگير طرف كشورهاي كليه در
ونوجوانان اطفال جرائم تعداد شدهاند ، دشمن مغلوب يا و
عنصر مهم تاثير ميآيد ، پي در كه مطلبي.يابد افزايش
مينمايد بررسي را ونوجوانان اطفال بزهكاري در خانواده
.ميگذرد نظرتان از كه
راه آغازگر خانواده ،
است اجتماعي واحد يك از عبارت كلي تعريف يك در خانواده
فرزندان و ميآيد وجود به مردي و زن ازدواج از كه
نظام نخستين خانواده.بود خواهند آن كننده آنهاكامل
حياتي نيازمنديهاي رفع براي كه است جهاني و عمومي نهادي ،
عين در خانواده.دارد تام ضرورت جامعه بقاياي و انسان
و جامعه اصلي هسته است ، اجتماعي واحد كوچكترين كه حال
و مهمترين از و بوده بزرگ اجتماع هر مبناي و پايه
.است انساني جامعه در موجود اجتماعي نهادهاي حساسترين
اعضاي ورفتار عقايد افكار ، تاثير تحت تولد از پس فردي هر
محلو اولين خانواده لذا.ميگيرد قرار خود خانواده
در خانواده.ميگذارد تاثير دررفتار كه است عاملي
فرهنگ با طفل وسيله بدان كه دارد را كانالي حكم حقيقت
در را عواطفي و عادات همچنين و ميشود مانوس خود اجتماع
.ميگذارد تاثير تحت را او شخصيت كه ميكند ايجاد انسان
راه هنوز كه اين كودكبا زندگي ، اوليه سنين در حتي
دارد ، قوي تقليدپذيري حس معهذا نميزند حرف و نميرود
طفل شخصيت و شده حك او ضمير اطرافياندر رفتار حركاتو
.مييابد تكوين
خانوادگي آلودگيهاي
خانوادهاي در بزهكار نوجوانان و كودكان كلي طور به
سختگير و خشن بسيار يا آنها والدين كه يافتهاند پرورش
فرزندان به بيتوجه و بيتفاوت بسيار برعكس يا و بوده
يا سواد كم بزهكار ، اطفال والدين اكثر.بودهاند خود
ازلحاظ و بيكار آنان از بيشماري عده و بوده بيسواد
سويي از.ميبرند سر به نامطلوبي وضع در رفاهي و مالي
رفتار اگر كه شود مطرح است ممكن انتقاد و سوال اين ديگر
موثر نوجوانان و اطفال سرنوشت در اندازه اين تا خانواده
فرزند يك خانوادهاي ، در كه است چگونه پس ميشود واقع
و مسئول فردي خانواده همين ديگر فرزند و ميشود بزهكار
خانواده يك فرزندان كه گفت بايد پاسخ در ميگردد؟ سازگار
برخي.نيستند يكسان گوناگون استعدادهاي لحاظ از معمولا
بعضي و دارند مطيع و آرام روحيهاي رواني زمينه لحاظ از
بسيار عاطفي نظر از آنان از برخي.ناآرامند و سركش ديگر
آن به ديگر برخي و دارند اجتماعي روحيهاي و هستند قوي
يك در هم برادران و خواهران اصولا.نيستند قوي اندازه
و ندارند خانواده از يكساني تجارب و برداشت خانواده
نظر از دارند تفاوت يكديگر با جسمي لحاظ از كه همانگونه
بعضي در همچنين.دارند فرق يكديگر با نيز برداشت و تجارب
دختر فرزندان ميان ناشيانه صد در صد عملي در خانوادهها
را مساله اين گاهي حتي و ميشوند قائل تبعيض پسر و
دختر فرزند صاحب مثلا كه اين از و آورده زبان به آشكارا
بدبخت موجودي را زن و ميكنند ناخشنودي اظهار شدهاند
.ميدانند
اعتياد" موضوع دو قالب در خانواده آلودگيهاي كلي طور به
به "خانواده در موجود نابسامانيهاي" همچنين و "خانواده و
يك مخرب بسيار آلودگيهاي از يكي:ميشود گذارده بحث
افراد از بعضي يا تمام شدن آلوده صورت در كه خانواده
و رفتار در غيرمستقيم يا و مستقيم طور به آن به خانواده
داشت شگرفيخواهد تاثيرات نوجوانان و اطفال كردار
بررسيهاي.ميباشد الكل يا و مخدر مواد به اعتياد
والدين ، اعتياد حاصل كه داده نشان آسيبشناسي دانشمندان
عوارض و كانون ويراني عاطفي ، پيوند سستي كانون ، سردي
اطفال براي والدين تبهكاريهاي و آلودگيها اين از ناشي
شرمساري ، احساس ناروا ، تقليد و بدآموزي نوجوانان و
به شدن منجر سرانجام و انحراف استعداد نابسامانيزندگي ،
.ميباشد جرم ارتكاب
رفته بسيار سخن خانوادهها در اعتياد وخيم عوارض مورد در
كه ميداند توجه شايان بسيار را نكته يك نگارنده اما است
براي را مرفهي زندگي اقتصادي نظر از والدين اگر حتي
در و باشد داشته سامان خانه ظاهرا و كنند ايجاد فرزندان
از ناشي عوارض هم باز باشند داشته اعتياد خود حال ، عين
.كرد خواهد فنا و سياه را آنها نوباوگان زندگي اعتياد ،
خانواده در موجود نابسامانيهاي مبحث ، اين موضوع دومين
با نوجوانان و كودكان آوردن روي شايع علل از يكي كه است
.ميباشد بزهكاري
تقليد مورد كه هستند كساني نزديكترين و اولين مادر و پدر
كودكان براي سرمشقي واقع در و ميگيرند قرار خود كودكان
فطري و طبيعي رفتار چنين مقابل در اگر حال ميشوند ، خود
پاسخهاي و نگيرد صورت شده حساب و عكسالعملمناسب كودك ،
او به بددهني و خشونت با توام گاهي و ترساننده بيربط ،
او در را فكري و روحي انحراف زمينه واقع در شود داده
نسبت كه خانوادهاي در كودك اگر حالآورد خواهد بوجود
مادر يا پدر و نبوده بيتوجه او روحي و فكري نيازهاي به
طور به و حوصله با او سوالات به خانواده ديگر اعضا يا و
پايهريزي درست طفل فكري چارچوب و اساس گويند ، پاسخ صحيح
.شد خواهد
يا و مناسب الگوي كودك براي غالبا خانواده افراد
خويش رفتار و اعمال مينمايد سعي كودك.بودهاند نامناسب
غالبا كه نحوي به دهد مطابقت آنان كردار و اعمال با را
چشم به عينك كودك كه ميشود مشاهده خانوادگي محيط در
.ميپردازد بزرگ پدر رفتن راه تقليد به عصازنان و گذارده
الگو را خويش پدر بيشتر پسران معمولا ، و كلي طور به
ميپردازند وي خصوصيات و ويژگيها برداشت به و داده قرار
به او با و داده قرار الگو را خويش مادران نيز دختران و
زمينه اين در دختران كار.ميپردازند همانندسازي
بيشتر طفوليت دوره در پسركه زيرا است پسران از آسانتر
بايد مراحلبعدي در است او به وابسته و مادر تاثير تحت
در سازد ، همانند پدر با و داده تغيير را خود الگوهاي
سوي از.ندارد الگو اينتغيير نيازيبه دختر كه حالي
شد ذكر بابتقليدپذيري در كه مواردي به توجه با و ديگر
مادر و پدر كه است اين آن و كرد فراموش نبايد را نكته يك
از كوچكشان پسران و دختران تقليد حين در كنند سعي بايد
.بچشانند و بفهمانند بياموزند ، آنها به را محبت آنها ،
هواي و اسباببازي گرم ، لباس خوب ، غذاي از بيش كودكي هر
دوست و گيرد قرار والدين مقبول كه است آن نيازمند آزاد ،
كودك چنانچه.دارد تعلق كسي به كه كند احساس و شود داشته
بماند ، محروم محبت برخورداري از زندگيش اولينسالهاي در
تكوين وي در رواني بيماريهاي و عصبيت اساسي و اصلي هسته
درگيريهاي از خيلي منشا بزرگسالي در بعدها كه مييابد
كه كودكي اگر واقع در.ميشود وي عميق واضطراب او عاطفي
به نشود ، سيراب اوليا محبت سرچشمه از است محبت تشنه
ارتكاب به ، خود اوليا توجه جلب خاطر به و انتقام عنوان
ارتكاب انگيزه ديگر ، عبارت به.ميزند دست اعمالي چنين
و شدن شناخته به ميل و خودنمايي همانا كودك اين در جرم
كتك به دست يا ميكند سرقت طفلي چنيناست آمدن حساب به
توجه مورد و جنجالبرانگيزد تا ميزند وآزار اذيت و كاري
.شود واقع
كمبود معلول كودكان رواني مشكلات هميشه كه نماند ناگفته
و افراطي محبت متعدد ، بعضا مواردي در نيستبلكه محبت
در.است آفرين مشكل نحو هر به والدين حد از بيش مراقبت
عن":است شده نقل (ع)محمدباقر امام از حديثي خصوص ، اين
يعني "الافراط دعاالبرالي من شرالاباء:(ع)جعفر ابي
به ورزيدن محبت در كه هستند آنهايي والدين بدترين
.مينمايند زيادهروي و گذشته اعتدال حد از فرزندانشان
اختلاف با است ممكن گاه خانواده يك نابسامانيهاي
مهم ، بسيار تاثير هم نكته اين كه كند بروز خانوادگي
سوي از جرائم ارتكاب عدم يا ارتكاب بر وشگرفي حياتي
و سرزنش و والدين اختلاف.ميگذارد نوجوانان و اطفال
حتي و قهر آنها ، بين اصطكاك و پرخاش دائمي ، خردهگيري
و مستقيم تاثيرات خانواده محيط از والدين از يكي ترك
آنها غالبا و گذاشته نوجوانان و كودكان روي بر نامطلوب
، سوقميدهد خودكشي حتي گاه و جرم ارتكاب سوي به را
اگرچه ميكند حكومت وجدايي تفرقه كه خانوادهاي در زيرا
است نشده خانوادگيطرد كانون از امر ظاهر در عملا طفل
كرد ، خواهد حس منزوي و بيپناه را خود طفل باطنا ، ولي
يا و پدر محبت از اطفالغالبا مواقعي چنين در مخصوصا
و عبوس پژمرده ، روحي نظر از و شده محروم دو هر يا و مادر
است ممكن گاهي خانوادگي اختلافات.ميگردند بيحوصله
اين از بعد.بكشاند جدايي و بهطلاق را خانواده كانون
به ونوجوانان كودكان احساسي وشالوده فكري بناي رخداد
در نيز زناشوييآنان آينده حتي و ريخته هم در يكباره
وقتي نيست عجيب رو اين از.ميگيرد قرار مخاطره معرض
ومادر پدر آغوش در سالگي ده سن تا كه كودكاني ميبينيم
بودهاند ، سالمي وكودكان داشته متعادلي و آرام وضع خود
اضطراب و ترس روحي ، بحران گرفتار مرتبه يك طلاق از بعد
بزهكار و بيمار درمانده ، نوباوگاني به تبديل و شده
.ميشوند
كلامآخر
و است خانواده نظامها ، همه و نظام يك نهاد اجتماعيترين
زيرا است ، بسيار اهميت حائز برايجامعه آن اجتماعي كنش
كه كودكان به فرهنگي ميراث انتقال وسيله اولين خانواده
رسوم ، و همچنينآداب.ميباشد كشورند ، فرداي سازندگان
و قانون اخلاق ، مناسك ، ، شعائر ميثاقها ، تشريفات ، سنن ،
و تقليد و تلقين راه از خانواده در همه اجتماعي مقررات
كلي طور به.ميشود آموخته كودك به صحيح الگوي دادن
است جامعه رواني نماينده خانواده كه داشت اذعان ميتوان
و وقت بيفوت پس.ميدهد شكل را كودك اجتماعي منش كه
سازمان ، هيچنهاد ، در كودك كه اين سخن كوتاه كلام ، اطاله
تاثير آنقدر افراد با اي دوستي هيچ در حتي و گروه
و پدران"پس.ميگيرد تاثير خانواده از كه نميپذيرد
و باشند هوش به.خويشند فرزندان فرداي مسئول "مادران
عظيم جامعه يك و اجتماع يك فرداي كودك ، فرداي كه مواظب
سپري علمي مدارج عاليترين در را فردايش كه كودكي.است
گوشه در را فردايش روزهاي بهترين كه كودكي و ميكند
.يافتهاند رشد "خانواده"در دو هر ميكند زندانسپري
آبادي محمدمكي
:ماخذ و منابع
دانش زمان تاج دكتر چيست؟ شناسي جرم كيست؟ مجرم-
شامبياتي هوشنگ دكتر نوجوانان ، و اطفال بزهكاري -
حسيني علياصغرقربان سرقت ، جرميابي و شناسي جرم -
جاويد دكتر ناسازگار ، و بزهكار نوجوانان ، و كودكان -
صلاحي
ازدانشگاهها مجلس زنان فراكسيون درخواست
زنان ميان تبعيض رفع علميهبراي
حوزههاي و
مردان و
اسلامي شوراي مجلس در زنان فراكسيون:اجتماعي گروه
به مربوط قوانين برخي اصلاح براي را خود رايزنيهاي
و زنان ميان تبعيض رفع به كه قوانيني تدوين و زنان
.است كرده آغاز بينجامد ، بخشها برخي مرداندر
رئيس راكعي ، فاطمه اسلامي جمهوري خبرگزاري گزارش به
اين كه قوانيني:گفت دوشنبه روز مجلس در زنان فراكسيون
و زيربنايي مشكلات شامل است آن اصلاح درصدد فراكسيون
عمومي حالت كه ميشود قوانيني برخي نيز و زنان اساسي
به آييننامههايي قالب در و نهادها برخي توسط ولي ندارد
.ميانجامد زنان حقوق تضييع
حوزههاي علماي از زمينه اين در تهران مردم نماينده
زنان فراكسيون خواست دانشگاهي انديشمندان نيز و علميه
.دهند ياري را مجلس
سئوالي به پاسخ در مجلس خانواده و زنان كميته رئيس
سرپوشيده سالنهاي در زنان حضور از ممانعت علل درمورد
همچون زمينه ، اين در خانمها كردن محدود:گفت ورزشي
سينماها و پاركها خيابانها ، در حضور از آنان كردن محدود
.است نامعقول
زنان درباره محدود و سنتي افكار را ممانعت اين علت وي
ايراني كنندزنان پيدا ميدان اگر برخيها:گفت و دانست
.نگهميدارند خانه در افغان زنان همچون را
جنبه اجتماعاتي چنين در زنان حضور اگر:اظهارداشت راكعي
پخش تلويزيون از ورزشي مسابقات دليل چه به دارد ، غيرشرعي
اين در خانمها حضور چرااز نيست ، غيرشرعي اگر ميشود؟
بروز درمورد تهران مردم نماينده ميشود؟ جلوگيري اماكن
در است ممكن كه همانطور:گفت تخلفات برخي احتمالي
است ممكن نسبت همان به دهد ، انجام خلاف عمل كسي پارك ،
.گيرد صورت خلافي نيز ورزشي سالنهاي در
شود ، برخورد متخلفان با بايد:افزود تهران مردم نماينده
زنان از بسياري عمومي ، دستور يك با اينكه نه
نسبت را آنها و منع اماكني چنين در حضور از را دوست ورزش
.كرد بدبين نظام به
و ورزشي مسئولان از مجلس خانواده و زنان كميته رئيس
كنند بررسي را مقرراتي چنين وضع علت خواست كشور فرهنگي
نسنجيدهاي تصميمات چنين دليل چه به كه دهند پاسخ و
.است شده اتخاذ
روزنامهنگار عرب هاشمي سيدجلال
شتافت باقي ديار به
پرتلاش روزنامهنگار هاشميعرب سيدجلال :اجتماعي گروه
و قلبي عارضه براثر ديروز صبح همشهري روزنامه حوادث گروه
.شتافت باقي ديار به سالگي در60 مغزي
سال 1337 در را روزنامهنگاري فعاليت عرب هاشمي سيدجلال
سال 1358 اوايل تا و آغاز كيهان روزنامه حوادث گروه در
.بود كار به مشغول روزنامه اين در
سال از پس ساله دوره 14 يك در قديمي روزنامهنگار اين
.داشت همكاري مطبوعات با دورادور 1358
رسمي كارمند روزنامهنگاري ، حرفه بر هاشميعلاوه
درجه به دبيرستان مدير سمت وبا پرورشبود و آموزش
. رسيد بازنشستگي
با همكاري سال 1371 در همشهري روزنامه تولد با سپس وي
در كار دوران در و كرد آغاز را روزنامه اين حوادث گروه
.داشت شهرت شادابي با توام رفتار و سلوك حسن به همشهري
ميكرد دريافت حوادث حوزه از كه خبرهايي با گرچه سيدجلال
اين اما ميافكند سايه وجودش در اندوه و غم طبيعي طور به
شادابي همواره و نميداد بروز خود از هيچگاه را ناراحتي
فوت همشهري روزنامه.ميكرد هديه دوستان جمع به را نشاط و
خانواده بهويژه مطبوعات جامعه به را همكار اين اندوهبار
بازماندگان وبراي ميگويد تسليت هاشميعرب جليلالقدر
.دارد سلامتي و صبر آرزوي
نامه هفته مديرمسئول محاكمه جلسه دومين
شد برگزار آبان
عليپور محمدحسن محاكمه جلسه دومين:اجتماعي گروه
با علني طور به دوشنبه روز آبان هفتهنامه مديرمسئول
شعبه خبرنگاران ، در و مطبوعات منصفه هيات اعضاي حضور
.شد برگزار بيات محمد قاضي رياست به 1413
ادعانامه مقدمه بخش از دفاع به جلسه دراين عليپور
تشكري علياصغر توسط گذشته درجلسه كه مدعيالعموم
.شد ، پرداخت قرائت مدعيالعموم نماينده
است بوده مصمم انتشار ابتداي از آبان نامه هفته:گفت وي
با را روشنگري و رساني وظيفهاطلاع كه
.بخشد تحقق منطقي چارچوب در و نقادانه نگاهي
و توسعه براي تلاش را نامه هفته اين انتشار از هدف وي
ساير كسب براي وسيلهاي بهعنوان بيان آزادي تعميق
مردم نهادينه و قانونمند مشاركت به منجر كه آزاديها
.كرد ميشود ، ذكر
جمهوري اساسي ازقانون اصولي به اشاره با ادامه در وي
كنترل و فشارها:مطبوعات ، گفت قانون و ايران اسلامي
بهويژه و بيان ، رسانهها آزادي محدوديت براي حكومت
قانون برخلاف و حقوقبشر نقض درجهت مطبوعات ، اقدامي
در آبان هفتهنامه مديرمسئولاست مطبوعات قانون و اساسي
آبان ، نشريه:گفت منصفه هيات اعضاي به خطاب ادامه
چارچوب در را خويش مطبوعاتي رسالت كه بود نشريهاي
حقوق رعايت آن در و ميكرد پيگيري موضوعه قوانين
.بود شده پذيرفته آن ، اصلي نهادهاي و حكومت شهروندان ،
در نامه اينهفته انتشار ابتداي از:كرد تاكيد وي
مورد يك تنها ارديبهشت 79 يعني توقيف زمان تا آبان 76
كه حالي در شد مطرح مديرمسئول عليه غيرمهم آنهم شكايت
يك از كمتر در آن توقيف از ماه گذشت 9 از پس مدعيالعموم
.است كرده مطرح اينجانب عليه را شكايت مورد هفته 39
شكايت طرح:گفت خود دفاعيات ادامه در عليپور محمدحسن
آبان ، عليه هفتهنامه توقيف از پس مدعيالعموم عديده
اعمال به حاكميت از بخشي گرايش وجود نشانه اينجانب
وي.است كشور در بيان آزادي عليه كنترلي سياستهاي
كاركنان قضايي مجتمع رئيس اژهاي محسني آقاي:اظهارداشت
امسال ماه ارديبهشت چهارم در مدعيالعموم نماينده و دولت
آقاي به غيرحقوقي موارد به استناد با نامهاي در
را نشريه اين توقيف دستور شعبه 1413 ، وقت قاضي ملاحزاده
وكيل سلطانپور عبدالفتاح دادگاه ادامه در.است داده
در و پرداخت خود موكل از حقوقي دفاع به عليپور مدافع
دوشنبه به را پرونده به رسيدگي ادامه بيات قاضي پايان
.كرد موكول آينده
هيات در مطبوعات نماينده انتخاب مراسم
ميشود برگزار
امروز نظارت
ارشاد و فرهنگ وزارت داخلي مطبوعات مديركل:اجتماعي گروه
در حضور براي مسئول مديران نماينده انتخاب:گفت اسلامي
تالار در سهشنبه مطبوعات ، بر نظارت هيات دوره هشتمين
.ميشود برگزار وحدت
از كه مسئولي مديران از دسته آن:گفت "جعفري مهرنوش"
حداقل هشتم ، دوره انتخابات برگزاري زمان تا قبل يكسال
افرادي يا و باشند كرده منتشر را خود نشريه از شماره يك
حكم يا مطبوعات قانون ماده 16 بهدليل آنها پروانه كه
.كنند شركت ميتوانند باشد ، نشده باطل دادگاه قطعي
تبصره 4 در مندرج سهنفره هيات اعضاي مصوبه طبق:گفت وي
راي يك داراي فقط مديرمسئول هر مطبوعات ، قانون ماده 10
برعهده را نشريه چند مديرمسئولي اينكه ولو بود خواهد
قابل و تصويب قابل نيز مديرمسئول راي حق و باشد داشته
.نميباشد غير به تفويض
نامزد نفر تاكنون 18:كرد تصريح داخلي مطبوعات مديركل
.شدهاند مسئول مديران نماينده درانتخابات شركت
نشريه و 524 هزار يك مسئول مديران ميان از:افزود جعفري
داراي ،(يكشنبه روز تا) مديرمسئول حدود 821 مجوز ، داراي
با جلسه فوق ، ارقام ماندن ثابت صورت در كه هستند راي حق
.مييابد رسميت مديرمسئول حضور 411
مسئول مديران يك بهعلاوه نصف با فردا جلسه:افزود وي
.يافت خواهد رسميت راي ، حق داراي
با تا خواست كشور مطبوعات مسئول مديران تمامي از جعفري
.كنند انتخاب را خود نماينده جلسه ، اين در فعال مشاركت
از اشعري علياكبر ، "مدني جامعه" نشريه از رئوفي محمد
رضا ،"ماهان" از باقريان اكبر ،"سروش" نشريه
از جنوبي قلعه نصيري نيلوفر خانم ،"كيان" از كفاشتهراني
مجله" از نيك نامجوي خسرو ،"جنوب مرواريد" نشريه
"حقوقي تحقيقات مجله" از جهرمي افتخار گودرز ،"دندانپزشكي
از سحرخيز عيسي ،"كرمان حديث" نشريه از شجاعي مهدي ،
محمد ،"سمنان پيام" از كواكبيان مصطفي ،"آفتاب"
،"روز سياست" نشريه از يوسفپور علي ،"ابرار" از صفيزاده
نشريه از دادستان محمد ،"سخن پرتو" از حقاني ابوالحسن
از مهدوي حسين ،"سينما" نشريه از وخشوري حسين ،"فيضيه"
نشريه از دادفر محمد و "حريم" از اختري حسن ،"راوي"
.شدهاند نامزد دوره اين در "جنوب آئينه"
حقوقي تحقيقات مجله از جهرمي افتخار گودرز اكنون هم
مطبوعات بر نظارت هيات در مطبوعات مسئول مديران نماينده
.است
رئيسجمهوري به گنجي نامه
نامه در زنداني روزنامهنگار گنجي اكبر:اجتماعي گروه
از كه ناملايماتي تشريح با رئيسجمهوري به سرگشادهاي
از پس استو شده داشته روا او مورد در بازداشت زمان
محمدجواد آقايان عليه شكاياتش پيگيري عدم به اشاره
ارجاع و نوري ناطق و اژهاي محسني عليزاده ، لاريجاني ،
عملكرد به نسبت روحانيت ويژه دادگاه به شكايات اين اكثر
براختيارات تاكيد ضمن وي.است كرده اعتراض دادگاه اين
اساسي قانون اجراي مسئوليت قبال در رئيسجمهور ناكافي
بينالمللي نهادهاي به دادخواهي براي اگر":است پرسيده
"است؟ ملامت موجب آيا برم ، شكايت
زنداني روزنامهنگاران طلب" است آمده نامه اين پايان در
خواهد نقد خرداد 80 هجده در مردم راي با محافظهكاران از
".شد
بارئيس سحابي عزتالله خانواده اعضاي
كردند اسلاميديدار شوراي مجلس
جمهوري خبرگزاري به دوشنبه روز سحابي عزتالله فرزند
با امروز سحابي مهندس خانواده اعضاي كه كرد اعلام اسلامي
.كردند ديدار اسلامي شوراي مجلس رئيس
آقاي ديدار اين در:گفت ايرنا خبرنگار به "سحابي هاله"
بهبود براي دارد توان در كه را هرآنچه داد قول كروبي
.دهد انجام پدرم وضعيت
از سحابي مهندس خانواده كه كرد نشان خاطر حال عين در وي
.ندارند اضافي توقع اسلامي شوراي مجلس رئيس
را مجلس نماينده يك اظهارات همچنين سحابي عزتالله فرزند
هوشياري از آنها با ملاقات هنگام پدرش اينكه بر مبني
برخوردار خانوادهاش اعضاي كامل شناسايي براي لازم
.كرد تاييد نبوده ،
با سحابي مهندس با سحابي خانواده ملاقات كه است گفتني
.است گرفته صورت كروبي آقاي وساطت
وي وضعيت به نسبت سحابي عزتالله خانواده
كردند
نگراني ابراز
ارسال با سحابي عزتالله فرزندان و همسر:اجتماعي گروه
جسمي وضعيت به نسبت قضائيه قوه رئيس به سرگشاده نامهاي
.كردند نگراني اظهار سحابي روحي و
چهارشنبه تاريخ در اخير ملاقات در:است آمده نامه اين در
از بيخبري ماه از 2 پس ما ملاقات نخستين كه اسفند ، سوم
حالي در شديم او روحيدر و جسمي تغييرات متوجه بود ، وي
لكن مينمود ، رضايت اظهار خويش وضعيت از زبان ، به خود كه
يا "افسردگي" نوعي وي برخورد و نگاه و صورت حالات
.ميداد نشان ما به را عصبي حال وخامت و "فراموشي"
|