فرهنگ كارآمدي
نيست بينياز چپ جنبش از جهان
فرهنگ كارآمدي
(آخر بخش) معيشت و فرهنگ
چيستي به "معيشت و فرهنگ"مقاله نخست شماره :اشاره
و منازعه و رقابت ميدان در كه نمود مطرح و پرداخت فرهنگ
فرهنگها حتي و ارزشي نظامهاي اين رودررو ، مقابله
اين بلكه ميپردازند ، صفبندي به يكديگر با كه نيستند
با قادرند كه هستند فرهنگها و ارزشها دستاوردهاي
همين به كه است ديدگاهمعتقد اين كنند ، هماوردي يكديگر
اين در فرهنگي امور متوليان و فرهنگ اهالي حضور دليل
پاياني بخش در.است كمرنگ شدت به رقابتها و منازعات
در فرهنگها بقاي زواليا اساس به نويسنده مقاله ، اين
نويسنده رويكرد اين با و ميپردازد "كارآمدي" حوزه
اصيل فرهنگ سپردهشدن فراموشي به دغدغه اگر است معتقد
آينده نسلهاي در هويت بحران نگران يا و داريم را خويش
اين عملي و نظري قابليتهاي دادن نشان با بايد هستيم ،
آينده انسان برتر انتخابهاي فهرست در را آن فرهنگ ،
.دهيم قرار
انديشه گروه
قرار تمدن آن مادي دستاوردهاي احاطه در آنان بهعلاوه
وقتي از و ميزيند آن فرهنگي ارتعاشات شعاع در و دارند
بيامان مسابقهاي در را خود شناختهاند ، را خويش كه
الگوها همين اطار در پرورده آرزوهاي و آمال به نيل براي
.يافتهاند
هويتي گونههاي يا فرهنگها بقاي يا زوال آينده پس
درواقع و ماندن باقي.است "كارآمدي" به وابسته بهشدت
صلابت تمام با ،"نظر و ذهن" حوزه در فرهنگ يك كردن رسوب
موجود يك كردن منجمد همانند آن ، براي مفروض حقانيت و
است محتمل و نامعلوم آينده يك در آن بازيافت براي ذيروح
.ميشود منجر انتفاع حيز از آن كردن خارج به درواقع و
عيني تحقق و علمي تجربههاي در فرهنگها حقيقت و حقانيت
بضاعت برحسب آنها توفيق و برتري و ميشوند هويدا و مكشوف
زندگي براي كارآمدتر الگويي ارائه در تواناييهايشان و
پرودگار كه لذاستميشود سنجيده كمال سوي به و سالم
به نيل در خاصي فرهنگ يا قوم هيچ براي تضميني هيچ عالم
هرگونه بيفرض بلكه.است نداده قرار نهايي پيروزي و فوز
"صالحين" به را آن ،"برگزيده قوم" هيچ براي محتوم تقدير
و ويژگيها واجدين به يعني ;است داده نويد "متقين" و
.عظيماند فوز بدان نيل شايسته كه خاصي شرايط صاحبان
ميزان به بهشدت فرهنگها و جوامع آينده بنابراين
آنها عملي توفيقات و شمول دامنه و عمل گستره تحققپذيري ،
.است وابسته شان"كارآمدي" به اعتبار يك به و
اثرات و "توسعه" و "معيشت" مساله اهميت كه ميرسد نظر به
در خويش "كارآمدي" دادن نشان در جامعه يك شكست و توفيق
بحث تعقيب كه است قاطع و تعيينكننده چنان بدان ، نيل
نتايج همان به را ما كلاسيك ، مبادي از حتي فرهنگ
يكپارچگي و اجتماعي انسجام.شد اشاره فوق در كه ميرساند
ميان همسويي از متاثر بهشدت پارسونز ، رهيافت براساس
هم ، آن نشانه و است نظام يك دروني هماهنگي و خردهنظامها
بهرهوري سطح بودن بالا و امور روان و سيال جريانيابي
برده كار به مفاهيم كه شرطي به ;ميباشد آن كارآمدي و
آن رايج مادي صرفا معناي از فراتر را عبارت اين در شده
الگوي براساس سيستم ، بيماري يا سلامت.كنيم قلمداد
وابسته آن "فرهنگي" نظام خرده به چيز هر از بيش پاسونز ،
اين ميان مستمر و منطقي مناسبات وجود به البته و است
و اقتصادي اجتماعي ، ) ديگر نظامهاي خرده و نظام خرده
به جامعه كه كرد تلاش بايد لذا.است مربوط هم (سياسي
خرده و سالم دروني مناسبات و كرد كار از سيستم يك مثابه
.باشد برخوردار كافي زايش و توليد از فرهنگي نظام
جايگاه و نقش از پارسونزي روان و ساده پارادايم
تبيين براي "جامعهپذيري" كلاسيك تلقي و فرهنگ خردهنظام
پارادايم ، اين.است ناكارآمد شدت به جوامع كنوني شرايط
و خاص مجاري با نيمهبسته يا بسته جوامع دوران به مربوط
مدرسه و خانواده مثل فرست ، هنجار و هنجارساز شده شناخته
پارادايم آن كه است پرواضح.ميباشد ملي رسانههاي و
همسايگي در و نظامها شدن داخل هم به كنوني دوره براي
مجاري تعداد بر شدن افزوده و فرهنگها شدن واقع نزديك
و ناتوان ناكافي ، بسيار كنترل ، غيرقابل و ناشناخته
تعارضات در ما جوان و نوجوان كودك ، اينك.است ناكارآمد
محيط و دارد قرار تزايد روبه و دائمي فرهنگي و ارزشي
و است ديگران تمدني دستاوردهاي از آكنده او اجتماعي زيست
و تمدنها همان فرهنگي القائات انواع بمباران زير در
ديگر ، سوي از.دارد قرار آنها توفيقات بزرگنمايي و ترويج
مرحله در مانده متوقف را خود بومي فرهنگي -ارزشي نظام
همان به بحث ، لذا.ميبيند عملكردها با درتعارض و ادعا
همان به ;ميرسد "كارآمدي ضرورت" يعني هميشگي ، نقطه
به و كودكان گوش در خواندن بهجاي كه روشن و ساده نتيجه
رسانه ، و خانه و مدرسه در آنان ذهني روحي ، كشاندن تعارض
.نمائيم جامعهپذير عملكردمان با را قادريم ، او اگر
...السنتكم بغير الناس دعاه كونوا
بيرون پاي باب ، اين در تكراري و كهنه بحثهاي از بايد
كنه به واقعيت ، و تئوري ميان بازگشت و رفت در و نهاد
فرهنگ مثلا كه تقسيمبنديها قبيل اين.افكند نظر مساله
مركب پاره ، دو يا پاره سه آميزهاي را ايران جامعه كنوني
براي ميشمرد ، غربي و اسلامي ايراني ، فرهنگي نظامهاي از
براي اما ;خوبست فرهنگ يك شكلگيري تاريخي روندهاي توصيف
خيلي آينده ، براي مناسب راهكار ارائه و موجود وضع تبيين
باشد آن منظور توصيفي چنين ارائه از اگر.ندارد كارايي
بسر تعارضآميز فرهنگي ساختار يك در ما":شود احراز كه
و اصيل فرهنگ به و كرد پالايش را آن بايد فلذا ميبريم ،
به توصيه كه گفت بايد";بازگشت اسلامي يا ايراني خالصا
و خام همانقدر گمان ايناست ناشدني و محال امر يك
و بازيابي و نژادي جداسازي براي بخواهيم كه است خيالي
.نماييم اقدام اصيل نژادهاي اصلاح
يك در طولاني مدت براي نميتواند انساني هيچ كه همچنان
هر به و برد بسر لاينحل و بيسرانجام ذهني تناقض و تعارض
خلجاني چنين از را خود تا كرد خواهد تلاش ممكن طريق
طول در فرهنگي تعارضآميز تركيبات در نيز جوامع برهاند ،
مرتفع را آنها ميان تناقضات نحوي به ميكنند ، تلاش زمان ،
معارض عناصر تحريف و قلب و تعريف باز طريق از يا.نمايند
و گذاردن كنار طريق از يا و تعارض طرفهاي از يكي نفع به
كاري اينمزاحم و ناهمخوان اجزاي از بعضي گذاردن مغفول
ايراني فرهنگ دو باب در طولاني بسيار برهه يك در كه است
فرهنگ جذب براي كوتاهتري مدت در و گرفته صورت اسلامي و
و قدرت از جوامع و انسانها.است شده عمل غربي نوظهور
عناصر حذف و گزينش و تركيب و تاليف براي بالايي ظرفيت
نحو به را كار اين و برخوردارند معارض و موافق فرهنگي
گزينش و حذف اين كه اين اما.ميدهند انجام هم شايستهاي
ميدهند ، انجام فرهنگي طرفهاي از يك كدامين نفع به را
عنصر آن يا و فرهنگ آن استحكام و قوام به اول درجه در
چون ديگري عوامل به بعدي مراحل در و است مربوط فرهنگي
در فرهنگ آن به وابستگان يا فرهنگ آن "اعتبار و موقعيت"
دستاوردهاي و عملي توفيقات" ميزان ديگر ، فرهنگهاي ميان
و انسانها درست هدايت و جامعه درست مديريت در آن "عيني
.دارد بستگي آنها معنوي و مادي حوايج و نيازها رفع البته
به دست انسانها پررقابتي ، ميدان چنين در كه است بديهي
نيز هم با تعارض در البته كه "بهترينها" ميان از گزينش
شدن سپرده فراموشي به دغدغه اگر پسميزنند نباشند ،
در هويت بحران نگران يا و داريم را خويش اصيل فرهنگ
نظري قابليتهاي دادن نشان با بايد هستيم ، آينده نسلهاي
انسان برتر انتخابهاي فهرست در را آن فرهنگ ، اين عملي و
گذشتگان از بيش انتخابي امكان از ميرسد نظر به كه آينده
جهان در "جامعهپذيري" فرايند.دهيم قرار است ، برخوردار
به سياليت و گزينشي خصلت از كودكان براي حتي آينده ،
.شد خواهد برخوردار بيشتري مراتب
با افراد فرهنگي ، محصولات و فرهنگها عرضه بازار در
و هستند آن مشتريان متفاوت ، منزلتي و جنسي و سني خصوصيات
به خويش خاص سلايق و اهداف انگيزهها ، نيازها ، برحسب
آنها از يك هر كه است طبيعي.ميزنند دست گزينش نوعي
جلب خاص كالاهايي و عنصر سوي به ويژگيها همين برحسب
.مينمايد احتراز ديگري كالاهاي و عناصر از و ميشود
تلاش بيشتر سود كسب براي كه اقتصاد دنياي سوداگران
ارتقاي براي توليدي محصول روي بر هم زمان ، هم ميكنند ،
تبليغات طريق از هم و ميكنند كار آن قيمت كاهش و كيفيت
و سليقه روي بر مناسب ، عرضه و شكيل بستهبنديهاي و
همسايگي كنوني دنياي.ميگذارند اثر خويش مشتريان انتخاب
كالاهاي عرضه بازار به بيشباهت فرهنگها ، همپوشي و
تبعيت هم سازوكار همان از موارد غالب در و نيست اقتصادي
فروشگاههاي و منظوره چند بازارهاي كه همچنان ميكند ،
از را ميدان اقتصاد ، حوزه در متنوع محصولات عرضه بزرگ
حوزه در ;كردهاند خارج خويش محصور و كوچك رقباي دست
آن يعني.است جاري قاعده همين زيادي حد تا نيز فرهنگ
سلائق و نيازها با مختلف مشتريان براي نتواند كه فرهنگي
در و شكل بهترين با و كند توليد محصول گوناگون ،
خارج دور از تدريج به نمايد ، عرضه موقعيت دسترسترين
كند ، اكتفا ويژه مخاطبان و مشتريان به فقط اگر و ميشود
و امروز جامعه.داد خواهد دست از بهزودي هم را آنها
محصولات و كالاها به لذا و است متكثر جامعهاي آينده ،
و قيمت كيفيت ، لحاظ به) برتر حال عين در و متنوع فرهنگي
از نگراني بهانه به فرهنگ يك اگر.است نيازمند (دسترسي
كلان نقش غير ، فرهنگهاي با آميختگي و ناخالصيها ورود
قداست حفظ براي و فروگذارد را خويش موثر حضور و اجتماعي
برخي جمع در محدودي فرهنگ به و گزيند انزوا گوشه خويش ،
مورد جايگاه و موقعيت واقع در گردد ، بدل برگزيده خواص از
فرهنگ خرده يك به را آن و كرده واگذار را خود انتظار
و مقدورات و قيمت و ارج لذا و است داده تقليل بسته ،
طبعا فرهنگي چنين.يافت خواهد حد همان در مقدراتي
و مدعا كه رقيب فرهنگهاي شانه به شانه نميتواند
در را خويش سهم و بايستد دارند ، جهاني و فراملي امكاناتي
.كند طلب ميان اين
زند شجاعي رضا علي
نيست بينياز چپ جنبش از جهان
طرف بني عزيزي يوسف:ترجمه زيگلر جان
نشان را نظام آن واقعيت اوت 1989 در شوروي اتحاد فرجام
فاسد شرقي ، استبدادي يكرژيم جز چيزي كه داد
هزار دهها استالين ، حاكميت دوره طي.نبود وتماميتخواه
سوسيال و دموكراتها سوسيال سوسياليست ، انقلابيون از تن
كمونيستي ديكتاتوري كه بگويم مختصر.شدند كشته ليبرالها
هيچ بنابراين !بود كمونيست ميرساند كه آزاري ميزان به
ارزشهاي و ماركس كارل تاريخي طرح ميان پيوندي گونه
.ندارد وجود كرد مطرح جهان انقلابي جنبش كه روشنگرانهاي
سياسي سركوب بر مبتني نظام ميان تفاوتي گونه منهيچ لذا
هيچ آنها از كدام هر زيرا نميبينم ، دولتي سرمايهداري و
سوسياليستي طرحهاي يا انقلابي ميراث با مشتركي چيز
تعبير "چپ" واژه كنمكه اشاره مايلم.ندارند
.شده گرفته معماري واژگان فرهنگ از كه شگفتانگيزياست
گيست ، دوسانت آنتوان لويي فرانسه ژوئيه انقلاب 14 از پس
داغ بحثهاي هنگام به دوستانشان و روبسپير و ماكسميلان
مجمع خطابه تريبون چپ سمت در همواره حاد ، وكشمكشهاي
باعث شدند جمهوري گوياي صداي كه اينان.مينشستند عمومي
ميدان در ژانويه 1793 در 21 فرانسه پادشاه تا شدند
.شود اعدام و محاكمه كنكوردپاريس
كه ميرساند مهم استنتاج اين مرابه مختصر بررسي اين
تاريخي نقطه از تودهاي و جمهوريخواه و انقلابي جنبشهاي
درهمه اما بود فرانسه انقلاب مركزش كه شدند آغاز دوري
كه) چپگرايي.يافتند مختلفگسترش اشكال به و جهان نواحي
تكاملخويش ، و پيدايش با (جنبشهاست اين همه مختصر بيان
.آورد ارمغان به جهانيان همه براي را بشر دموكراسيوحقوق
اجتماعي عدالت سطوح حاكم ، حداقل طبقات برعكس جنبش ، اين
سرمايهداري تا باعثگرديد آن بر افزون و كرد تدوين را
كه فراوان قربانيهاي بدون گفت بايد.شود قبولتر قابل
جنگلهاو شهرها ، سنگرهاي در گذشته سده دو طي چپگرايان
پيدايش امروزه بشريتكردهاند ، تقديم كوهها غارهاي
.بود ناممكن وانديشههايليبراليستي جنبشها كتابها ،
شب در فرانسه انقلاب رهبران از گيست دوسانت آنتوان لويي
:گفت و كشيد فرياد جلادانش روي اعدامشبه حكم اجراي
.ندارد وجود شمشير جز مشترك چيز هيچ ودشمنانش ملت ميان
اقتصاد نظام زيرا است ، جهان امروز وضع همان دقيقا اين
تغييرناپذير دشمن شده ، پديدار امروزه كه بينالمللي
.ملتهاست مشترك مصالح
تبعيض جهاني نظام و مالي سرمايهداري جهاني ديكتاتوري
گستاخي و غرور داراي اما بيمايه اليگارشي و نژادي
را قربانيان از فراواني شمار روزه همه گذشته ، در بينظير
از نفر هزار روز 100 هر كه گونهاي به ;ميكشد كام به
تغذيه ، 828 بينالمللي سازمان گزارش طبق.ميميرند گرسنگي
رنج جهان در تغذيه كمبود از مرد و زن و كودك ميليون
.ميبرند
جهان كه است معتقد تغذيه بينالمللي سازمان ديگر سوي از
ميليارد ميتواند 12 مولدش نيروهاي كنوني پيشرفت طبق
فقط 6 كرهزمين اكنون كه حالي در كند ، تغذيه را انسان
اين ششم يك سال هر همه اين با.دارد جمعيت نفر ميليارد
بيماري يك دچار يا ميدهند دست از را خود بينايي جمعيت ،
آينده مصيبتهاي نگرانآور رنجهاي دچار و ميشوند جسمي
.ميشوند
به را اقتصادي واقعيتهاي ميخواهد جديد ليبراليسم
تا كند تبديل (طبيعت قوانين به محكوم) طبيعي واقعيتهاي
سرنوشت نفوذ با حاكم تنها شده ، جهاني بازار آن ، براساس
.شود بشر اكثريت
از شركتهاييبرخوردار جريان ، اين وراي در گمان به
نيروهاي آنها ، برابر در كه دارند نامحدودوجود نيرويي
با و دستهايمان با ما.ميگيرند قرار ضعيفي سوسياليست
به دستيابي براي نميرود فراتر خردمان از كه امكاناتي
دفاع -آنها بودن اندك رغم به - اجتماعي دستاوردهاي
گفت و ثروت دوباره توزيع مانند چيزهايي اينها.ميكنيم
ما مقابل در.است ملت سود به كه دستمزدهاست پيرامون وگو
جهان كشورهاي فرزندان سيستماتيك نابودي عليه نميتوانيم
بانكها ، خونسردانه غرور و بانكي مخفي فعاليتهاي يا سوم
لحظههاي پيوسته البته.بزنيم فعال كار هرگونه به دست
در رفتن راه اما است ، داشته وجود بشريت تاريخ در تاريكي
از را بيناييمان كه نيست آن معناي به تاريك گذرگاههاي
.باشيم داده دست
زمين كره بر و سوييس بر بتواند جنگلي سرمايهداري شايد
هيچ دموكراتها سوسيال اساسي ارزشهاي بدون اما شود مسلط
پابلونرودا.داشت نخواهد وجود زمين روي در متمدني جامعه
:ميگويد "آرزويم" عنوان با شعري در
بچينند را گلها همه ميتوانند
شوند بهار اربابان نميتوانند هرگز آنان اما
|