نكنم تكرار را خودم ميكنم سعي
برگزار كيش در دريايي فيلمهاي جشنواره
ميشود
جشنواره خارجي فيلم بهترين جايزه مارال
برد را آمريكا
محيطي زيست فيلمسازان از حمايت
پريشان نظم اين كه ساعت آن حافظ
...مينوشت
نكنم تكرار را خودم ميكنم سعي
"ماه پنهان نيمه" كارگردان "ميلاني تهمينه" با گفتوگو
كرديد؟ آغاز كجا از و چگونه را فيلمسازي *
در داشتم تحصيل به اشتغال معماري رشته در كه سال 59 در-
و شدم آشنا گروهش و كيميايي مسعود با تحقيقي كار يك پي
آقاي زمان آن در.بود سينما در من فعاليت زمينهساز اين
كه بسازد تفنگ سايه زير عنوان با فيلمي بود قرار كيميايي
اينكه تا يافت ادامه گروه اين با من همكاري ولي نشد ميسر
و شد ساخته فيلم آزاد كارگاه در قرمز خط فيلم سال 63 در
در عمومي نمايش به فيلم اين.بودم كيميايي دستيار من
.بود سينما در من ، كار آغاز نقطه ولي نيامد
جدي طور به را سينما كه هستيد فيلمسازي زنان از شما *
اولين با منتقدان و مردم عكسالعمل.كردهايد دنبال
بود؟ چگونه فيلمتان
بهترين جايزه (طلاق بچههاي) فيلم اولين.بود خوب بسيار-
مردم وسيع استقبال مورد و برد را فجر جشنواره اول فيلم
.گرفت قرار
شد ، ساخته مختلف ژانرهاي در شما بعدي فيلمهاي *
كنيد؟ تجربه را سينما انواع ميخواستيد
دارم ميل و نيستم خاص چوب چهار يك در فيلمسازي به معتقد-
فيلم.بزنم محك گوناگون عرصههاي در را خود قابليتهاي
كمدي يك"خبر؟ چه ديگه "و فلسفي فيلم يك "افسانهآه"
.بود سنتشكن
فيلمي و دوربوديد سينما از سالي چند "دوزن" از قبل *
چرا؟ نساختيد
نيافتم فيلمسازي توفيق ديگر فيلمم ، آخرين توقيف از پس-
تا كردم سرگرم معماري ديگرم حرفه با را خودم ولاجرم
تا يافتم اجازه سينما و فرهنگ عرصه در تحولاتي با اينكه
جشنواره به را پنهانماه نيمه هم امسال و رابسازم دوزن
.دادم ارائه
.ميكنيد ارزيابي چگونه را فجر فيلم جشنواره*
.كنيم ارزيابي و نقد و قضاوت را يكديگر كه است خوبي فرصت-
آغاز را سينما جديد سال و بزنيم ورق را يكسال كارنامه
.كنيم
فروش در ميكنيد فكر آيا داريد؟ دوست را گرفتن جايزه*
باشد؟ موثر فيلم
ولي بگيرم جايزه ميخواست دلم خيلي بودم كه جوانتر -
و هيجان و نيست هدف و ملاك جايزه بردن برايم امروز
جايزه.دارد ارزش برايم مردم واكنش بيشتر.ندارد جذابيتي
.شوند دلگرم و تشويق تا بدهند جوانترها به است بهتر را
مردم مهمتر ازآن و جهاني جشنوارههاي از بسياري جوايز من
فيلم فروش در جايزه بردن.گرفتهام فيلم تماشاگران و
و مردم درك.نيست هم كننده تعيين ولي نيست بيتاثير
ريالي فروش از بيشتر خيلي عمومي اذهان در آثارم تاثير
.دارد اهميت برايم فيلم
جشنواره برندگان ليست در ملاحظات ، برخي ميكنيد فكر *
است؟ بوده تاثيرگذار
امثال براي بههرحال.است بوده دركار ملاحظاتي هميشه -
و محتوايي ارزش نيست ، مهم جايزه نفسنميكند فرقي من
داشته را قابليت اين شما اينكه.است مهم اثر ساختاري
هنر شان حفظ ضمن و فيلمسازي اصول رعايت عين در تا باشيد
سالنهاي به را مردم ميليوني تودههاي شعار و فريب بدون
.نيست آساني كار اين و هنر در كمال يعني كنيد جذب سينما
سمت محدوديتبه شدن برداشته از پس فيلمسازان اغلب*
مردم عطش تا ميآورند هجوم بوده ممنوع قبلا كه موضوعاتي
اين با كه اوليهاي فيلمهاي طبعا و سازند برطرف را
اين.داشت خواهد بسياري مخاطبين ميشود ساخته انگيزه
شما نظر.دارد نمود نيز بازيگران شكل سرو در حتي موضوع
چيست؟
است طبيعي البته ميكنند چنين فيلمسازان برخي اينكه -
دوران در كه است كسي شهامت هنرمندبا ولي
حريم تا بزند را خودش حرف هنرمندانهاي نحو به محدوديت
عريان را حقايق بايد.شود شكسته مرور به ممنوعيتها اين
.است تحول باعث انتقاد.كند پيشرفت جامعه تا كرد
را آنها چگونه و چيست شما براي بازيگر انتخاب ملاك *
ميكنيد؟ انتخاب
و باشد داشته دوست نقشاشرا بايد اول وهله در بازيگر -
.كند درك عميقا
اين است ، در فهميده را بازيگرنقش كه شويم متقاعد بايد
نظر از بايد ضمنا او.مضاعفميگذارد انرژي او صورت
.باشد سازگار نقش با هم فيزيكي
است؟ مهم برايتان بازيگران رسم و اسم *
انتخاب را بازيگرانم نقش ، تناسب به من.وجه هيچ به -
و دانشجويان فيلمهايماز از دربرخي.ميكنم
.گرفتهام هم خوبي نتيجه و كردهام نابازيگراناستفاده
است؟ چگونه عوامل بقيه با شما كار *
.بشناسند بفهمندو را پيامفيلم و فضا بايد همه -
طراح چهرهپرداز ، موسيقيدان ، فيلمبردار ، صدابردار ،
منويات به و باشند داشته اعتقاد كارشان به اگر..و صحنه
را عمرشان و كهوقت اين جاي به باشند ، فيلمسازنزديك
نبايد چيز هيچ.ميكنند خلاق و مثبت بفروشند ، كار
.ميفهمند را صداقت مردم.باشد اغراقآميز
.داريد فعاليت نيز معماري رشته در فيلمسازي بر علاوه شما*
داريد؟ قبول حرفه يك عنوان به را سينما آيا
نداريم ، متعادلي جامعه مااست آسيبپذير سينما خير ، -
را لطمه بيشترين كه است هنر اين شرايطي هر تغيير با
.شدند سينماگرانبيكار همه انقلابكه اول مثل.ميبيند
در متخصص و است كهآرشيتكتبرجستهاي شوهرم و من
نام با دفتري آمريكاست ، از مرتبه بلند ساختمانهاي
معماري و طراحي امور به و تاسيسكردهايم آرتابين
.هستيم راضي هم خيلي و ميپردازيم
كريمي نيكي نقشمقابل پنهاندر نيمه همسرتاندر *
بحثهاي نقش اين ايفاي براي ايشان انتخاب شد ، ظاهر
بوده انتخابچه اين در شما دليل برانگيخت ، را بسياري
است؟
من كه بود شخصيتي به نزديك خيلي او حالات و فيزيك -
من اصرار به ولي نميپذيرفت اول.كنم تصوير ميخواستم
چهرههاي از نميخواستم ضمنا.كند بازي كه كرد قبول
.كنم استفاده شده قالبگيري و شده شناخته
است؟ نفس حديث يك پنهان نيمه فيلم *
خصوصي سوال يك تعبيري به اين شماست؟ مدنظر آن وجه كدام -
.است
همين در داريد قصد !گرفتم را سوالم جواب تقريبا *
بسازيد؟ فيلم زمينهها
ديگه شبيه هيچوقت ديگر.نكنم تكرار را خودم ميكنم سعي -
عرصههاي.است بس يكبارساخت نخواهم دوزن يا خبر؟ چه
.كرد خواهم تجربه را جديدي
گارسيا گابريل آثار برخي پنهان نيمه فيلم روايي سبك *
كارهاي خاص پيچيدگي منهاي البته.ميكند تداعي را ماركز
.ماركز
فيلمنامه اين نوشتن در ولي دارم دوست را ماركز كارهاي -
ساختن به تصميم كه بود مدتها.نداشتم او آثار به نگاهي
تا نمييافتم را وقايع محمل ولي بودم گرفته فيلمي چنين
فريده خانم نوشته "عشق از بعد" كتاب خواندن با سرانجام
.كردم كامل را فيلمنامه و يافتم را قالب اين گلبو
به مرا سال از 20 بعد فرشته و روزبه مجدد ملاقات صحنه *
سينما" فيلم در جوانيش دوران دوست و ملاقاتتوتو ياد
در را سكانسي اين "تورناتوره جوزپه".انداخت "پاراديزو
عمومي نمايش منتقدان نظر به توجه با و مجدد تجديدنظر
تجديدنظر يك در هم شما نميكنيد فكر آيا.كرد حذف فيلم
كنيد؟ حذف را آن
.است من فيلم كليدي صحنههاي از يكي اين !وجه بههيچ -
به زمان آن اگر:ميگويد فرشته به ملاقات اين در روزبه
.نميآمد پيش دردناك جدايي اين شايد ميرسيد ، حقيقت همه
را مقابل طرف حرف.ميرويم بهقاضي تنها وقتها خيلي ما
را دردهايمان.نميدهيم دفاع اجازه او به و نميشنويم
تلاشي و ميداريم مخفي را خود پنهان نيمه نميگوييم ،
صادقانه همه اگر.نميكنيم ديگري پنهان نيمه كشف براي
مشكلات از بسياري بپرهيزيم تنش از و كنيم وگو گفت هم با
.بگويم را همين ميخواهم فيلم در من.ميشود حل فيمابين
رودرروست؟ گفتوگوي شما فيلم پيام يعني *
خانواده ، در سطوح ، همه در مردم ميان وگو گفت اصل بله ، -
.دولتها و ملتها بين وگو گفت.سياست در حتي و جامعه در
مشكلات بايد متمدن جوامع.است دوستي و صلح پيام من ، پيام
و جنگ با نه و كنند حل افكار تبادل و وگو گفت با را خود
.ستيز
و معنوي روحي ، معادلات و مبادلات در بايد اجتماعي زندگي
روح اعماق پنهان نيمه انكشاف به تا باشد جاري عاطفي
با حتي ما.يابيم دست ميماند نامكشوف همواره يكديگركه
خودمان براي روحمان توي هزار و داريم جنگ سر هم خودمان
.است نامكشوف هم
رستميجم احمد:از وگو گفت
برگزار كيش در دريايي فيلمهاي جشنواره
ميشود
اسفندماه از 20 دريايي فيلمهاي جهاني جشنواره نخستين
ابوالفضل.ميشود برگزار كيش جزيره در روز چهار بهمدت
دريايي فيلمهاي جهاني جشنواره نخستين اجرايي مدير تازري
با جشنواره اين:گفت ايرنا با گفتوگو در چهارشنبه روز
و طبيعت غناي به خسارات واردآوردن در انسان به هشدار هدف
آشنايي و دريايي محيطزيست حفظ فرهنگ ارتقاي زيستي ، تنوع
.ميشود برپا فيلم نمايش طريق از كرهزمين دريايي جهان با
و ايراني بلند و كوتاه فيلم تاكنون 200:كرد خاطرنشان وي
از كه كردهاند شركت دريايي فيلمهاي جشنواره در خارجي
بخش در شركت براي انتخاب شوراي توسط فيلم آنها 30 بين
.شد خواهد برگزيده مسابقه
حضور دريايي فيلمهاي جهاني جشنواره نخستين اجرايي مدير
هلند ، پرتغال ، فرانسه ، كشورهاي از خارجي فيلم 23
را آلمان و انگلستان قزاقستان ، ژاپن ، استراليا ، آمريكا ،
سال مرور 50 همچنين وي.كرد اعلام قطعي جشنواره اين در
بزرگداشتكاپيتان جهان ، و ايران دريايي سينماي تاريخ
معرفي جهاني ، غواص فيلمبردار اولين كوستو ژكايو فرانسوي
براي متحرك نقاشي فيلمهاي نمايش ايران ، بنادر فيلمسازان
و كتاب نمايشگاه برپايي موضوعدريا ، با كودكان
اين جنبي بخشهاي از را دريايي غذاهاي جشنوارههاي
.كرد ذكر جشنواره
جشنواره خارجي فيلم بهترين جايزه مارال
برد را آمريكا
جايزه صباغزاده مهدي ساخته "مارال" فيلم :هنري گروه
دريافت را آمريكا سيتي انجل جشنواره "الماس هاله"
به خود بينالمللي حضور دومين در فيلم اين.كرد
جشنواره دوره شانزدهمين خارجي فيلم بهترين عنوان
اختصاص خود به را "الماس هاله" جايزه سيتي ، انجل
لوس شهر در ماه بهمن از 20 كه جشنواره اين در.داد
داشتند شركت جهان كشور از 32 فيلمهايي شد ، برپا آنجلس
فيلمهايي همراه به مارال فيلم نيز مسابقه بخش در و
كشورها ديگر و انگلستان كانادا ، آلمان ، كشورهاي از
.درآمد نمايش به
دريافت نامزد فجر فيلم جشنواره نوزدهمين در مارال
بازيگرزن بهترين كهسيمرغ بود بلورين سيمرغ دو
مارال فيلم اول نقش ايفاي براي "قاسمي ثريا" به
.شد اهدا
به فيلم بهترين جايزه نيز اين از پيش فيلم اين
فيلم بينالمللي جشنواره ششمين از را مفهوممطلق
.كرد دريافت نيويورك
محيطي زيست فيلمسازان از حمايت
كمك محيطي زيست فيلمسازان به اسلامي ارشاد و فرهنگ وزارت
و سمعي و سينمايي امور معاون "داد سيفالله".ميكند
:گفت مطلب اين بيان با اسلامي ارشاد و فرهنگ وزارت بصري
زمينه در كه باشند موثرتر ميتوانند زماني جشنوارهها
جشنوارهها برگزاري:افزود وي.باشند فعال فيلم توليد
محيطزيست حفاظت سازمان اما است نمايشي حركت نوعي صرفا
نشان عملا زيستمحيطي مضامين با فيلمهايي تهيه با
.ميكند دنبال را جشنواره برگزاري از فراتر هدفي كه داده
و دارد مشخصي برنامه و تعريف جشنواره:گفت داد سيفالله
و است مهم بسيار نيز آن به مربوط مسائل و زيست محيط
تا ميشود سبب نمايش وسيله به جشنوارههايي چنين برگزاري
امور معاون.شود بيشتر مسائل اين درباره مردم آگاهي
تصريح اسلامي ارشاد و فرهنگ وزارت بصري و سمعي و سينمايي
به را معاونتي بايد محيطزيست همچون سازمانهايي:كرد
براي بخش اين به را مشخصي بودجه و بيفزايند خود تشكيلات
سازمانها اين:كرد خاطرنشان وي.دهند اختصاص فيلم توليد
كمك ارشاد وزارت سينمايي معاونت از زمينه اين در بايد
ارشاد سينمايي امور كارشناسان تجربههاي از و بگيرند
.كنند استفاده
پريشان نظم اين كه ساعت آن حافظ
...مينوشت
حافظ احوال در سيري
:اشاره
حافظ كلاس در سيدحبيبنبوي دكتر سخنان ويراسته حاضر متن
انديشه فرهنگسراي در جاري سال ديماه در كه است پژوهي
آراي و اززندگي كلياتي كه مطلب ايناست شده برگزار
.ميگذرد نظرتان از داده ، قرار بررسي مورد را حافظ
حافظ شخصيت.نيست آسان چندان گفتن سخن حافظ شخصيت حول
پيچيدهاي و مرموز پژوهانپديده عرفان و اديبان براي
شخصيت آن بودن عرفاني دليل به حافظ شخصيت پيچيدگياست
از هالهاي در را شخصيت اين بسياري مولفههاي نيست ،
و علمي مراتب هم شخصي ، بيوگرافي هم.است فروبرده ابهام
.نيست ابهام از خالي او اجتماعي -سياسي مواضع هم
قرآن كنار در زبانان پارسي منازل غالب در حافظ ديوان
او.ميشود نگريسته آن به احترام ديده با و نگهداري
از درخشانتر نامي و يافته ديگر عارف هر از بلندتر شهرتي
از اعم مردم همه براي اشعارشدارد ديگر غزلسراي هر
ملاحظه قابل مست ، و هوشيار پارسا ، و رند عامي ، و فرهيخته
حظ او پرمغز و نغز اشعار از عام و خاصاست عبرتانگيز و
فرد به منحصر سرودههاي با مردم عموما.ميبرند فايده و
دفتر اين بهانهاي هر به و داشته آشنايي او ارجمند و
حافظ ، كه است معني اين به همه اينها.ميگشايند را معرفت
.است گذاشته ميراث به خود از گرانسنگي و ارزنده بسيار اثر
آن هم اثر بهترين.دارد پايداري و جاودانه زندگي او اثر
را خود آفريننده نام و داشته مستدام حيات كه است اثري
.دارد نگاه بلند و زنده
يك شخصيت كه ميشود تحريك حافظ ديوان مطالعه با هركس
تحريك ، و انگيزه اين.بشناسد را ذوقي و قريحه صاحب چنين
.است عرفاني متن اين بالندگي و اثر اين بودن زنده نشانه
و خود احوال هركس كه ميماند آينهاي مثل او اشعار
.است مرآتي اثر يك يعني ميبيند ، آن در را خود روزگار
لابلاي در و نخورده آن به تاريخ زنگارهاي كه است آينهاي
تعبير بهاست نشده سپرده فراموشي به ماضي دهليز و تاريخ
اين در را خويش روزگار احوال مردمان همداني ، عينالقضا
ديوان به تفالزدن كه است همين برايميبينند آينه
از را پاسخخود كه ميكنند حس بسياري و بوده مرسوم حافظ
مشاهده را خود احوال آينهاي در گويي.ميگيرند كتاب اين
آينه حافظ ديوانميبينند آن در را خود نيت و كرده
براساس او زندگي تاريخ و حافظ شخصيت.نماست دل و معنانما
لذا ميآيد ، بهدست ديوانش و تاريخ از "اجتهاد و حدس"
اصولا.دارد وجود او مورد در مختلفي ديدگاههاي
حدس را او نيت و متن صاحب شخصيت متن ، روي از متنشناسان
.ميزنند
هم آنها شهرت و است زيسته مشهور حاكم چندين زمان در حافظ
تاريخ ، گوش به را آنها نام كه است حافظ ديوان مرهون
او حكومت كه است ابواسحاق شيخ آنها از يكي.است رسانده
معروف شيخ شاه به او.است حافظ سرودن شعر آغاز با مصادف
آزاد خود عمل در را رندان و بود رند حاكمي اوبود
دينورزي آزادي ، و باز فضاي چنين در قضا از.بود گذاشته
و فتوي كه بود درخشان قدري به مذهبي و ديني گرايشهاي و
چنين در.بود نافذتر شاه فرمان از زهاد ، از بعضي سخن
است زهدي همان اين.داشت مقامبلندي ريائي ، زهد اوضاعي
ميگيرد ، قرار حافظ تشنيع و طعن مورد مدت ، چند از بعد كه
در حافظ كه اشعاري.نپاييد ديري ابواسحاق شيخ حكومت اما
سروده ابواسحاق شيخ حكومت زمان در جواني و نوجواني زمان
خطابش و شده سروده آزاد محيط يك در كه ميدهد نشان است ،
است ، آميخته خوشبيني به حتي و است صبورانه لحنش و مستقيم
به حسننظر و خوشبيني سر از حافظ ، كه است شعري يعني
.است سروده را آن احوال ، و اوضاع
شيراز در حاكمي ميشود ، عزل حكومت از ابواسحاق شيخ وقتي
اين ناممبارز امير نام به ميگيرد دست به را حكومت
محتسب به شجاع ، شاه او ، فرزند بوسيله بعدها مبارز امير
بود ادارهاي قديم در.ميكند پيدا اشتهار و يافته تغيير
ميان در محتسببود منكرات از منع كارش حسبيه ، نام به
از نمادي و ازخشونت نشاني كه چرا نداشت خوبي نام مردم
.نميپيمود را ديانت و شريعت راه خود بسا چه و بود تندي
:ميگويد حافظ
زنهار ننوشي شهر محتسب با باده
اندازد جام به سنگيت و باده خورد كه
سنگ با را جامتان آخر در و مينوشد شراب شما با محتسب
ميبرد ، نام اشعارش در محتسب از جا هر حافظ.ميشكند
زهد مبارز اميردارد شيراز حاكم اميرمبارز به اشاره
را خرابات و بسته را ميكدهها در.ميكند اجباري را ريائي
اوج ديني داعيههاي زمان ، اين در.ميكشاند خرابي به
.ميگيرد
است ناخشنود سخت مبارز امير آمدن و شيخ شاه رفتن از حافظ
:ميگويد و
بواسحاقي فيروزه خاتم راستي
بود مستعجل دولت ولي درخشيد خوش
اما ميداند مبارك بسيار را ابواسحاق شيخ دولت درخشش
در كه حكومتي.بود كوتاه بسيار زمانش كه ميخورد تاسف
رندان تا گشود را فضا و كرد شاد را دلها خود ، كوتاه عمر
به فيلسوفان مولايي ، به مولايان زهد ، به زاهدان رندي ، به
.پردازند فقاهت به فقيهان و تكلم به متكلمان فيلسوفي ،
مرگ در حافظ. بود مشغول خود كار به ميان اين در هركسي
خود رنجوري نهايت آن ، در و ميسرايد سوگنامهاي شاهشيخ
يك كه ميكشد تصوير به را روزگار دامگه تطاول و جور و
:است اين آن بيت
شدم خرابات به حريفان ياد بر دوش
بود گل در پا و دردل خون ميديدم خم
را روزگار تطاول دست حافظ ميميرد ابواسحاق شيخ وقتي
در.ميكند تجربه را زهد ماهرانه بازيگري و ميخواند
باز را آن در كسي ديگر شده ، بسته سياق بدين ميخانهها
امير چون جفاكاري آمدن كار روي و شيخ مرگ از پس.نميكند
:ميسرايد را شعر اين حافظ مبارز ،
مپسند خدايا ببستند ميخانه در
بگشايند ريا و تزوير خانه در كه
مطرود را رندان و نهاد زاهدنمايانراحرمت مبارز امير
.كرد تعزير و انداخت
دارد؟ نام حافظ ، حافظ چرا
كه بود آن در حافظينيز ارزش.بود كريم قرآن حافظ حافظ ،
كم بود ، مردم نانويسا و شفاهي فرهنگ قرآن نزول زمان فرهنگ
بيشتر العرب جزيره لااقلدر.يانمينوشتند مينوشتند
سينه به سينه بسياري شعرهاي.ميكردند حفظ كتابت ، از
به را كلام بود ، لفظ و گفتار و زبان به علم.ميشد منتقل
وكتابت علم به توصيه با پيامبر.نميآوردند كتابتدر
باسواد اسراي آزادي سند بدر جنگ در او.كرد آغاز را كار
با باسواد اسير هر و قرارداد مسلمان نفر تعليمده را
به اينحديث.ميشد مسلمانآزاد ده به دادن آموزش
چيزي هر "فر حفظ ما كتبقرو ما" استكه منسوب پيامبر
.ميكند فرار شود حفظ كه چيزي وهر ميماند شود نوشته كه
شفاهي فرهنگ كه ميكرد ترغيب را افراد پيامبر ، بدينوسيله
ميدانست ، ارزش را قلم.كنند تبديل فرهنگكتبي به را
به و ميشود آغاز باقلم قرآن سورههاي از يكي حتي
"يسطرون ما و والقلم ن" ميبخشد اعتبار و ارج نوشتن
فرهنگ اوميخواهد اشاعهميدهد ، را قلم حرمت پيامبر
و (نسخه به نسخه)استنساخ فرهنگ به را سينه به سينه
.كند تبديل كتابت
قرائت ارباب توجه مورد ارزش عنوان به قرآن ميبينيمحفظ
محمدشيرازي شمسالدين كه اينجاست.ميگيرد قرار سنت و
صيت و شهرت بدان و ميگيرد حافظيقرآن از را خود لقب
:ميگويد و مينوازد را گوشجهان بلند ،
نكرد چوبندهجمع كس زحافظانجهان
قرآني نكات با حكمي لطايف
و كند حفظ فرديقرآن كه است هنرمندانه و ارزنده چه
بسيار شعر يك قالب در را آن و بياموزد هم را لطايفحكمي
حذف قابل حافظ اشعار.آورد در نظم رشته به ظريف لطيفو
و اجازهحذف آن جزالت و سلاست و زيبايي و نيستند ، لطف
قالب در را حكمي لطايف و قرآني آيات او.نميدهد تغيير
در.است برده كار وجانفزابه ودلربا روان سليسو اشعار
در را قرآن ميفهمند ، چه قرآن از زاهدان جاييميگويد ،
:دريافت ميتوان رندي مقام
باك چه فهم نكند حافظ رندي ار زهد
خوانند قرآن كه قوم آن از بگريزد ديو
سود قرآن فصاحت و وبلاغت ادبي جنبههاي از حافظ ، هم
از.است داشته توجه آن وعرفان محتوا متن ، به هم جستهو
.است كلام علم بوده ، متداول حافظ زمان در كه علومي ديگر
ايجي عضدالدين قاضي مواقف كتاب از را كلام علم حافظ
متون مهمترين از عضدالدينايجي قاضي مواقف.ميآموزد
و علممباحثه اهل دروس حلقه در عصر آن در كه كلامياست
داشته توجه هم زمخشري كشاف تفسير به حافظ.ميشد تدريس
.ميپردازد قرآن بياني اعجاز و فصاحت و بلاغت به كه
سليسترين ، بهترين ، قرآن زبان ميكندكه اثبات زمخشري
گستردهترين پرمغزترينو معاني ، نظر واز كلام روانترين
بلاغيقرآن بهمعجزه حافظ.است كلام انتقال براي متن
قرآن از اشعارشرا فصاحت و بلاغت و خاصيكرده توجه
.است آموخته
انسانها بر حافظ خيالات عرش از كه آياتياست حافظ ديوان
اين بلند و برين تخيلات ازآسمان كه آياتي.است شده نازل
قرآن كنار در را آن ما يافتهو نزول عارفبزرگ
انديشه رفيع و بلند آسمان از هم قرآن آيات.گذاشتهايم
.است شده نازل كرده ، پيدا ارتباط خدايش با كه انساني
او.ارائهميدهد را متن عاليترين خود زمان موافق حافظ
استيك رويه دو حافظ ميزنداساساكلام هم سياسي سخن
خود به قدسي آسمانيو مفهوم كه دارد عرفاني رويه
شهر و مصلا و گلگشت از كه ظاهريدارد رويه يك و ميگيرد
بيرون كمتر شيراز شهر از حافظ. ميگويد سخن...و شيراز
تا كوتاه سفر يك نداشته ، بيشتر سفر دو ظاهرا است رفته
به را يزد و برده رنج سفر ايام از سخت و ميرود يزد
و ميكند تشبيه سليمان ملك به زادگاهشرا و سكندر زندان
:كه ميسرايد را شعر اين
بگرفت سكندر گوشهزندان از دلم
بروم سليمان ملك تا و بندم بر رخت
سياح يك مانند چه اگر و ميشناسد خوب را جغرافيا حافظ
.ميگويد سخن مختلف جاهاي از اما است نرفته سفر به
.ميكند وآمد رفت هم رندان كوچه در است مدرسه در كه زماني
خاصه است ، محسوب ناستوده كار بسيار مدرسه اهل براي اين
انجام پنهاني و پوشيده رندي ، كه مبارز امير حكومت در
او ميرود ، رندان كوچه به شرايط اين در حافظ.ميگيرد
:كه ميكشد فرياد و برنميتابد را سالوس و ريا
"محفلي در كشم دردي مجلسي ، در حافظم"
پارادوكسي شخصيت يك شرابم ، ساقي يكجا و قرآنم حافظ يكجا
هرچه انسانها.است آمده مجموع او وجود در تضادها.دارد
ابنابيالحديد.ميشوند اضداد مجموعه باشند بزرگتر
آن مصرع يك كه سروده شعري عليبنابيطالب ، وصف در معتزلي
در كه ميگويد علي به "اضداد صفاتك في جمعت" است اين
و خشم مظهر جايي در او است ، شده جمع يكجا اضداد تو وجود
رند ديگر جاي در و زاهد جايي در است ، رافت مظهر جايي در
عاص ، و عمراست ترسان ديگر مقام در و شجاع مقام يك در
. ميكرد محكوم بذلهگويي و ، مزاحي رندي به را (ع)علي
زهد و چاپلوسي و ريا از او دارد ، شخصيتي همچنين حافظ
در آبرومندي جايگاه و مقام در او است ، بيزار سخت فروشي
شرافت به ميخواهد او.نيست آبروداري قيد در جامعه ،
ميدهد ، نمره شرافت آن به خدايخود و خود كه انساني
به نه زيد ، انساني بلند وجدان با ميخواهد او.كند زندگي
اعتباري و نشان و نام يا بيابد زهد به جامعه در كه شهرتي
:ميگويد.كند پيدا عامه ميان در كه
"انديشم صلاح چه جهانم رسواي كه من"
.خطاست خواستن صلاح مستان از كه ميجويي چه من از صلاح
"حافظ زفساد صلاحي اميد نيست"
"كنم تدبير چه است چنين تقدير كه چون"
را فساد و نميبيند خود وجود در را سامان و صلاح اصلا
.ميشود تعبير فساد به جامعه در كه ميگويد فساد رو آن از
مشهور جامعه در كه فسادي با فساد مفهوم عرفان ، حوزه در
به بودهاند متهم عارفان تاريخ ، طول در.دارد فرق است ،
فساد و كفر اتهام به حلاج مثلا.فجور و فسق و مذهب فساد
تاريخ در عقيده عرصه كشتگان.ميرود دار بالاي عقيده ،
عرض در.بودهاند بسيار...و مسيحيت و اسلام از اعم دين
در.ميشوند سوخته عقيده جرم به مسيحي تن سال 8800 هشت
بسيار انگيزاسيون دادگاههاي در اعتقاد سوختگان تاريخ ،
اعتقاد عرصه گستاخان از يكي حلاج مورد در حافظ.بودهاند
:ميگويد
بلند سردار گشت كزو يار آن گفت
.ميكرد هويدا اسرار كه بود آن جرمش
خود طبع حسودان به او.است سخن مطلقوادي حكمران حافظ
:ميگويد
حافظ بر نظم سست اي ميبري چه حسد
است خداداده سخن لطف و خاطر قبول
در ميبريد؟ حسد چه من خداداده لطف به شما نظمان ، سست اي
:ميگويد خود سخن تحسين در ديگر جايي
"را ثريا عقد فلك افشاند تو نظم بر كه"
دور از گردنبند يك مثل كه هستند ستارگاني آن ثريا عقد
و ثريا عقد فلك ميگويد حافظ.ميدهند نشان را خود
.ميريزد من شعر پاي به را خود گردنبند
منوط را روزگار گردش حتي.دارد عظيمي جسارت و اراده حافظ
ساقي همسازي با اينباشد جز اگر و ميداند خود اراده به
:مياندازد بر را عالم بنياد
ريزد عاشقان خون كه انگيزد لشگر غم اگر
براندازيم بنيادش و سازيم بهم ساقي و من
در او ميل عليرغم و اراده خلاف بر دوار چرخ گردش اگر
خواري روزگار از و ميزند هم بر را نظامش باشد ، گردش
.نميپذيرد
|