بازآفرينيمتن هنر ;امورترجمه
كزازي ميرجلالالدين بادكتر گفتوگو
:پذيرد انجام شيوه دو به ميتواند متن هر برگردان :درآمد
و محتوا فهم در كوشش بدون واژه ، به واژه ترجمه نخست
امروزيتر ، عبارت به يا متن اجتماعي و فرهنگي دلالتهاي
اين به كه ترجمهاي رو ، اين از.بينامتنيها از بيآگاهي
مطلب فهم و دريافت در نيز را خواننده ميگيرد ، صورت شيوه
برخلاف كه است برگرداني ديگر ، شيوه.ميسازد ناتوان
به و رفته فرا متن ظاهر و شكل از اول ، دسته ترجمههاي
يك در را ترجمه اگر.درميآيد آن فرهنگي و دروني فضاي
آن موجد فرهنگي و فكري فضاي با مترجم گفتگوي معنا ،
ديگران به فضا آن انتقال در كه است مترجم بدانيم ، بر
ميرجلالالدين دكتر با گفتوگويي اساس ، همين بربكوشد
حماسهسراي ;هومر "اديسه" ترجمه چاپ انگيزه به كزازي
اين از پيش كزازي دكتر.است شده انجام يونان بزرگ
نشر سوي از كتابها اين.بود كرده ترجمه نيز را "ايلياد"
غير به جهان حماسههاي گنجينه از.رسيدهاند چاپ به مركز
"ايد انه" ;رمي بزرگ حماسه هومر ، "اديسه و ايلياد" از
شده برگردانده روان فارسي به كزازي دكتر توسط ويرژيل اثر
از "اديسه و ايلياد" كتاب ترجمه در كزازي دكتر شيوه.است
كه معنا اين به.است متفاوتتر كمي ويرژيل "ايد انه"
"ايد انه" با مقايسه در "واديسه ايلياد" ترجمه زبان
شد بهانهاي كتاب ، دو اين چاپاست پيچيدهتر و كهنتر
به وي نگرشهاي و شيوهها انگيزهها ، درباره وي با كه
.بنشينيم گفتوگو به اثر فرهنگي فضاي و ترجمه
سالها كتاب دو اين از ترجمهاي كه اين به توجه با چرا*
مجدد ترجمه به بود ، شده انجام نفيسي سعيد استاد توسط پيش
آورديد؟ روي آن
اديسه و ايلياد از برگردان آن استكه اين راست -
نكته ، اين بر من.نيست وفادارانه و آيين به برگرداني
در پيش ، اين از چند سالي كه شدم آگاه روشن و باريك زماني
از بخشي فرانسوي زبان مترجمي رشته در ،"ترجمه نقد" درس
برگردان با همراه را اديسه و ايلياد فرانسوي برگردان
آنها تا ;دادم دانشجويان به روانشاد آن خامه به آن پارسي
هنر ديد از را اثر پارسي برگردان و بسنجند يكديگر با را
با پارسيآنچنان برگردان.كنند نقد و بكاوند ترجمه
سر از دانشجويان از يكي كه بود ناساز فرانسوي برگردان
پارسي برگردان كه بود ميتواند:كه ميگفت مزاح و مزه
را نفيسي سعيد تلاش كه نيستم آن بر روي هيچ به من.باشد
فرانسوي و پارسي زبان او كه نميانگارم نيز ;بدارم خوار
ناتوان و خامدست ترجمه كار در و است نميدانسته نيك را
وي كه است آن باره اين در من ، داوري و ديداست بوده
روزگار آن در كه است بوده ترجمه در دبستاني و شيوه پيرو
اثرو برگردان نه ترجمه آن ، پايه بر و است داشته روايي
بلكه است ، ديگر زباني در نخستين زبان از آن بازآفريني
تا كه ترجمه در ديدگاه و دبستان اين.آن از است گزارشي
برجستهترين كه است همان پيروانيداشت ، پيش چندي
.است اصفهاني باباي حاجي نمونهاياش گونه و آن دستاورد
برگرداني در را ترجمه گونه اين از ديگر نمونهاي
از يكي از حكمت اصغر علي كه يافت ميتوانيم
آن از آن ، در وحتي است داده دست به شكسپير نمايشنامههاي
بيتهايي به را خويش برگردانده متن كه است نكرده پروا
گونه اين از ديگر نمونههايي !بيارايد برافزوده و سروده
حتي من.مييابيم منصوري ذبيحالله كتابهاي در را ترجمه
و بنبيهوده و بيخ از را شيوه اين كه آننيستم بر
ارزش يكبارگيبي به را آن و بياندامبدانم و كژآيين
از شيوهخودميتوانديكي اين.بنهم كناري به بشمارمو
.نيست ترجمه هست ، چه هر اما ;آيد شمار ادبيبه گونههاي
درباره ترزباني و ترجماني كتاب در فراخي به كه من ديد از
است نابهنجار برگزافو ترجمه شيوهدر دو نوشتهام ، آن
هنر يعني -را هنر اين مرزهاي و هنجارها و بنيادها و
برميآشوبد -هنرهشتمينشميشمارم من كه را ادبي ترجمه
ميآيد ، پديد شيوه بديندو آنچه;ميريزد درهم و
دامنهاي دوسوي شيوهدر ايندو.نميتواندبود ترجمه
آن در را ادبي ترجمه روندهاي و سازها و كار كه دارند جاي
و فراگيربازنمود گونهاي وبه گنجاند ميتوان
دامنه اين آغاز در واژه واژهبه ترجمه:كرد ردهبندي
آيين ترجمهبه آن ، فرجام در آزاد ترجمه و طيفاست يا
ناميد ، در ترجمه ميتوانيمش كه آفرينشيادبي ;سنجيده و
واژهيكسره به واژه ترجمه.ميگيرد جاي دو اين ميانه
دربرگردان گاه نيز آزاد ترجمه از ;است بيكاره و بيهوده
.جست سود بتوان شايد شعر
در نيز ديگر انگيزهاي آمد ، گفته آنچه بر افزون
آن از پس:است بوده كار اديسهدر و برگردانايلياد
نخستين پارسيبرگردانيدمكه به را انهايدويرژيل كه
با و است پارسي به پهلواني نامور نامه اين برگرداناز
است ، بوده وسخنسنجهمراه دوست ادب خوانندگان رويكرد
در من نوشتاراز به يا ديدار بارهادر اينان
اروپايي ادب در را پهلواني ديگر نامه دو كه ميخواستند
پهلواني ، سهگانه اين تا ;برگردانم پارسي به شيوه همان به
زبان به ميبرازد ، و راميسزد آنها كه زباني و شيوه به
در شاهنامه جهان ، حماسه بزرگترين كه پارسي شيواي و شكرين
.آيد برگردانده است ، شده سروده آن
كهن ويرژيل كتاب نثر از حتي كتاب اين در شما نثر و زبان*
از پيش كتابي ، هر در شما كه رسد مي نظر بهگراتراست
و ميشويد ذهنيآن و فضايفرهنگي وارد نخست آن ، ترجمه
چيست؟ خودتان نظر برميگزينيد ، را آن با مناسب زبان سپس
در شدن وارد" اگر باشد ، درست ميتواند شما ديدگاه -
كمابيش كه بدانيم كاري را اثر "وذهني فرهنگي فضاي
پيشين ، آنچنانكه پاسخ در.ميپذيرد ناخودآگاهانهانجام
در.فن و دانش نه دانستم ، هنر را ترجمه من داريد ، ياد به
.است نهفته آن ساز و كار و چگونگيترجمه نكته همين
كار در آنچه هر پس.هنرمند ترجمان و هنراست ترجمه
هنرمنديديگر هر كه است ميگذردهمان ترجمان بر ترجمه
اگر يا است ، آفرينشيهنري ترجمه:روبهرواست آن با
.است بازآفرينشيهنري:بگويم باريكتر روشنترو بخواهم
هنري هر مانند ترجمه ، سازهاي و كار و روندها روي ، اين از
درون جوششهاي پايه بر و ناخودآگاهانه شيوهاي به ديگر ،
و آگاهانه نميتواند آفرينشي هيچ هرگز.ميپذيرد انجام
.برسد انجام به باريك و ريز برنامهريزي با و انديشيده
است نيازي ;است آن خاستگاه و بنياد هنري آفرينش در آنچه
را هنرمند درون كه آرامناپذير و رباي تاب و تبآلوده
.آفريدن به نياز ;ميدارد آسيمه را وي و برميآشوبد
ناچار ، به ;است شده سرشار كه ميماند پيمانهاي به هنرمند
در ناخودآگاهي ، درياي.ريخت فروخواهد و شد خواهد لبريز
خيزابههايي ;برميآيد ;هنرمند ، ميتوفد نهاد و درون
و خيزابهها ، دمان اين ;برميخيزاند سهمگين و سترگ
بر ;ميسايند كرانهها بر سر روبان ، و كوبان بيامان ،
آن تاز تكو و پويه از آنچه.خودآگاهي كرانههاي
.است هنري ميماند ، اثر كرانه اين بر خيزابهها
ورودي اثر ، "ذهني و فرهنگي فضاي به ورود" پايه ، اين بر
خواست به و آگاهانه ترجمان ، .نيست ساخته بر و آگاهانه
و گوهرين شيوهاي به او ، .درنميآيد فضا بدان خويش ،
برميگرداند ، را آن كه متني با كيمياگرانه ، و نهادين
خويش آن از را آن ;درميآميزد آن ميگيرد ، با پيوند
و برخورد نخستين.ميگوارد را آن:گفت ميتوانم.ميكند
ميآيد ، پي در آنچه اما ;ميماند "خوردن" به ;(ارادي
خودبه كه است كاري "گواردن".نيست آگاهانه و بهخواست
متن از ترجمان ذهن و جان پيمانه ;ميرسد انجام به خود
از سپس ، متن ;بداند و بخواهد او بيآنكه ميشود ، سرشار
من كه است همان ريزش اين.فروميريزد شده لبريز پيمانه
.ميخوانم ترجمه هنر را آن
توضيح ميخوانيد بازآفرينش را آن آنچه درباره است ممكن *
بدهيد؟ بيشتري
ترجمه.نوشتهام كتاب آن فراخ ، در باره ، اين در من -
ميشود ، برگردانيده كه اثري نويسنده.است بازآفريني هنر
دوم ، زبان در را ، ترجمانآن.است آفريده را آن
هنري روي ، همين از;است آفرينش كار دو هربازميآفريند
آفرينش كه است اين در تنها يكديگر از دو آن جدايي.است
در است متن آفرينش يعني ;دوباره است آفرينشي ترجمه در
:است همين در نيز ، بهدرست ، ترجمه كار دشواريديگر زباني
است كرداري و كار آفرينش آمد ، گفته پيشتر آنچنانكه
و پيشانديشي با كه است كاري ;رها و ناخودآگاهانه
بند به نميتوان را آفرينشنيست سازگار برنامهريزي
ساخته پيش از انديشيده و آگاهانه كه كالبدهايي در و كشيد
برجوشي و بندگسلي و رهايي.گنجانيد و ريخت شدهاند ،
آفرينشي ترجمه اما ;است آفرينش بنيادين و گوهرين ويژگي
;دوگانه است آفرينشي ;ديگر گونهاي از و شگرف است
از:آشتيناپذير دو از ;دوناساز از شگفت است آميزهاي
و ناخودآگاهي از ;انديشه و انگيزه از ;انديشيدن و آفريدن
ايراني نهانگرايي در ويژه واژگان از اگر يا ;خودآگاهي
;ميرود تيغ لبه بر ترجمانسر و دل از:جست بخواهيم بهره
و درآميزد هم با ميبايد را يكديگر از رمان دوناساز
بند و بنهد بند ميبايد يكزمان ، در او ، .بدهد آشتي
را او اثر كه ديگري آن هم باشد ، خود هم ميبايد.بگسلد
ميبايد ، اثر نويسنده "اويي"و ترجمان" مني".برميگرداند
يكي و درآميزند هم با جاودانه ، و كيمياگرانه شيوهاي به
كه است شگفت پيوند و آميختگي پايهاين بر.شوند
اگر -نويسنده با ترجمان پيوند.ميپذيرد انجام بازآفريني
پيوندي به -بياورم بخواهم روشنگر و زيبنده نمونهاي
ميانهروح در روحشناختي انگارههاي بنياد بر كه ميماند
را خويشتن چند دمي واسطه.هست روحي واسطه و فراخوانده
خود در را ديگري تا ;ميپردازد خويش از را خود ;وامينهد
بر يا ميشود گفته واسطه دهان از آنچه سان ، بدين.بدمد
آن نوشته و گفته راستي به ميآيد ، نوشته او وقلم دست
فراگير ، نگاهي از نويسنده ، با ترجمان پيوند.است ديگري
.ميماند فراخوانده باروح (مديوم)"فراروان"واسطه پيوند به
بيخويشتن روحي واسطه آنكهمانند بي اما -نيز ترجمان
نويسنده درفرمان را قلمش و دست ميبايد -خلسه در و باشد
او با و است خزيده در وي پوست در كه نويسندهاي ;نهد
است ترجمهاي آرماني ترجمه پايه ، اين بر.است شده يكي
پديد همان مينوشت ، دوم زبان به را اثر نويسنده اگر كه
ترجمه كه است چنين.است آورده پديد ترجمان كه ميآمد
;است نويسندگي كار از باريكتر و دشوارتر كه هنري است كاري
ميخواهد خود را آنچه و است آفريننده نويسنده زيرا
اثر ميبايد و است بازآفريننده ترجمان اما ;مينويسد
.بيافريند بار ديگر دوم زبان در را نويسنده
هاي حماسه و اساطير تدوين در هومر نگرش و برخورد شيوه*
است؟ بوده چگونه يوناني
ناشدني حتي وشايد است دشوار پرسش بدين پاسخ ديدي ، از-
چند هومر به آنها وبازخواني اديسه و ايلياد در زيرا ;است
آن بر حتي پژوهندگان از پارهاي.است بسيار چون و
و وايلياد است نبوده هرگز نام بدين سخنوري كه رفتهاند
روزگاران در پراكنده شيوهاي به كه است سرودههايي اديسه
كه سرودهها اين سرانجام و است آمده پديد گون گونه
اديسه و ايلياد كه جنگهايي در است ، نداشته يگانه سخنوري
را نمونه.است پيوسته يكديگر به و شده آورده فراهم است
(Prolegomena ad Homerum) كتاب از زمينه اين در ميتوانم
سال 1795 به آلماني ، دانشمند ولف ، را آن كه كنم ياد
و هسته هومر كه رفتهاند آن بر نيز كساني.است نوشته
ايلياد در كه است سروده را پهلواني نامههاي اين كانون
سخنوراني."اوليس بازگشت" اديسه در و است "آشيل خشم"
آنها بر را ديگر پارههايي گونهگون ، زمانهاي در ديگر
ويژه به حماسي ، اثر دو اين كه است آن از.درافزودهاند
همساز اثري فرهنگي ساختار و (محتوي)پيام ديد از ايلياد ،
و مايههايياسطورهاي بن و نيست ويكنواخت يكدست و
سپسين روزگاران در كه است جسته راه ايلياد در باورشناختي
.پديدآمدهاند
هرودوت.است يونان سخنسراي هومركهنترين روي ، هر به
روي اين از.است نوشته مسيح زادن از پيش را 850 وي زمان
و فرهنگ بر پايدار و مانا اثري هومر ي"اديسه و ايلياد"
پس سدهاي.است نهاده باخترينه آن ، پي در و يوناني ذهنيت
روايي آنچنان هومر سرودههاي اديسه ، و ايلياد پيدايي از
ترانهوار را آنها مردم كه است بوده يافته گسترش و
.ميخواندهاند
در را پايه و بدهم شما پرسش به پاسخي بخواهم اگر اما
بنهم ، اديسه و ايلياد كنوني ساخت و چوني بر پاسخگويي
است رويكردي واديسه ، ايلياد در رويكرد:كه گفت ميتوانم
اسطوره اثر ، اين سرايندگان يا سراينده و شاعرانه و ادبي
ايلياد پديدآري از خواست.مينگريستهاند شعر ديد از را
را ، نمونه است ، نبوده اسطورهها پاسداشت و گردكرد اديسه و
ميبينيم اويد از دگرديسيها مانند اثري در كه آنچنان
گردآوري يونان در دگرديسي اسطورههاي تمامي آن ، در كه
لشكركشي داستان ايلياد ، در ميدانيم ، آنچنانكه است ، شده
پريام ، پاريسپور:است آمده سروده تروا به يونانيان
تروا به و ميدزدد را هلن ، منلاس ، بانوي تروا ، پادشاه
هر ازميآيد گران را يونانيان كار اين.ميبرد
فرو را آن سال ده.ميتازند تروا به آگاممنون فرماندهي
در خونين نبردهايي تروا ، باروهاي فرود در.ميگيرند
در ويژه به درميگيرد ، تروايي و يوناني قهرمانان ميانه
و است ، آشيل تن رويينه كه يونان بزرگ پهلوان ميانه
كنيزكي ، پاس به آشيل ، هكتور تروا ، بزرگ پهلوان
دوست.سربرميتابد نبرد از و ميگيرد خشم برآگاممنون
و مرگ.درميآورد پاي از هكتور را پاتروكل ، وي ، يكدله
را هكتور آشيلميكشاند نبرد به را آشيل پاتروكل دريغ
.ميزند باز سر ترواييان به او لاشه دادن از.ميكشد
ميرود آشيل نزد به خواهش ، و لابه به پير پريام سرانجام
پايان به اينجا در ايلياد.ميستاند باز را هكتور پيكر و
آن دنباله.ميماند نافرجام راستي ، به داستان و ميرسد
گزارشي و است سروده انهايد در فراخي ، به ويرژيل ، را
اوليس كه آنجا در است ، آمده اديسه در نيز آن از كوتاهتر
باز را خويش داستان فئاسيان ، پادشاه آسينوس ، خواست به
به و تروا به درآمدن و چوبين اسب ساختن از و ميگويد
در گهگاه.ميآورد ميان در سخن آن دادن نابودي و تاراج
و نبرد در نيز خدايان كه بخشها آن در و رخدادها گيراگير
به اشارتي و است رفته ياد آنان از ميگردند ، هنباز آورد
.است شده آورده باستاني باورهاي
،(انهايد و اديسه و ايلياد) دست اين از كتابهايي ترجمه *
تطبيقي اسطورهشناختي مطالعات در ميتواند اندازه چه تا
افتد؟ موثر يونان و ايران فرهنگ در
بيگمان ، .نخستاند دست آبشخورهاي شمار در كتابها اين-
اين از آن ، اسطورههاي و يونان باورشناسي شناخت در
كندوكاوهايمان و پژوهشها در ما ، اگر.نيست گزيري كتابها
يونان ، و ايران فرهنگ سنجش و اسطورهشناسي زمينه در
و ببريم بهره بنيادين و نخستين آبشخورهاي از بخواهيم
ميبايد نخست ناچار ، به بفهميم ، آنها بر را پايه
از بايين ، و درست و باريك ستوار ، و سخته برگردانهايي
اندكي مگر كه است اين راست اما.باشيم داشته دست در آنها
پارسي به زمينه اين در نخست دست و بايسته آبشخورهاي از
.است نشده برگردانيده
|