تجدد انديشه و ايرانيان
اشاره
يك دهنده نشان ما ، جامعه در "مدرنيته -سنت" مساله طرح
كه است"بحران و انحطاط" پيرامون تفكر اساسياز مرحله
و رفتار مختلف سطوح در متفكران ، از كثيري اعتقاد به
.است كرده مشكل دچار را ما انديشه
و نميماند تئوريك گشاييهاي راه منتظر عمل عرصه چه اگر
انديشهورزيرا تاملو مجال ناخواسته ، و فوري الزامات
نخستين از زماني ، گرفتن فاصله با ميكنند ، اما تنگ
بينشنسبت آگاهيو جريانمدرنيتهوتركيب با مواجهات
مهندسيهاي و نظري طرحهاي اينك آن ، كيفيتوابعاد به
.گرفتهاند قرار بروز و ظهور آستانه در متناسب اجتماعي
در كوشش مدرنيته ، -سنت مواجهات تاريخ از تجربهاندوزي
توجه و مدرنيته ماهيت واكاوي سنت ، ويژگيهاي شناختن جهت
جمله از انساني حيات در تطور و تغيير جريانسيال به
را نوشدگي و توسعه سوي حركتبه مسير كه هستند مواردي
انتظار هنوزدر بايد حال اين با.ساخت هموارترخواهند
اين مختلف دربارهوجوه تحقيقات و شدنمطالعات عميقتر
به روشمند ، و منظم تدوينبرنامههاي با و بود مساله
مساله اين مختلف ابعاد به توجه.پرداخت آن مباني تبيين
و شناختي روان حتي و شناختي جامعه -فلسفي جنبههاي از
علاوه به.است ضروري مسير ، اين در جنبهها ، ساير نيز
مدرنيته -سنت ارائهچارچوبياساسي ، مواجهات با بايد
تحليل...و فرهنگي اجتماعي ، سياسي ، مختلف سطوح در را
سطوح اين در تنازعات واقعي ماهيت از دقيق شناختي و كرد
پرسش سه به دارد نظر در مطلبزير رو اين از.داد دست به
:گويد پاسخ اساسي
است؟ ممكن "سنتي انسان"آيا -1
تبديل مدرن انسان به سنت نفي با سنتي انسان آيا -2
ميشود؟
ويژگيهايي چه واجد ايران مدرنيتهدر -سنت مواجهه -3
است؟ بوده
انديشه گروه
سير از وتحليلي بنگريم تاريخ پويه در انسانرا اگر
از تطوراتو نوشدگيها ، آوريم ، اوفراهم احوال دگرگوني
او برجستهزندگي وجه را آمدن دگر وضعيت به وضعيتي
.ميبينيم
علم" كه است گفته علم درباره آدورنو.وتئودور كه آنچنان
ميتوان ،(1)"كنند سرپيچي آن از كه كسانياست نيازمند
دانسته كه است انسانهايي نيازمند نيز گوييزندگي كه گفت
و كنند سرپيچي زندگي مالوف عادات و سنتها از ندانسته يا
بر و جهان بر نو نگاهي و پيشگيرند در زيستن در نو روشي
قصه مدرنيته ، و سنت قصه گونه ، اين;بيندازند انسان
.ميشود تاريخآدمي
انسان شود گفته است بهتر يا و) انسان زندگي جديد فصل
جنبهاي ميشود ، از آغاز ميانه سدههاي از بعد كه (غربي
حيات شونده دگرگون سير اين به آگاهي آغازينتفطنو
بود گونه اين.است بوده آن آينده مسير پيشبيني و انساني
و ميكرد آغاز اوليه ازكمون را تاريخ سير خط ماركس كه
ضرورت ز ا و ميداد كمونيسمامتداد سپس و سوسياليسم تا
سخن (بود جهان تفسير كه گذشتگان برابر در) جهان تغيير
متافيزيك از را بشري تاريخ مراحل كه كنت يا و ;ميراند
(اثباتي) علمي سپس و فلسفي مرحله به و ميكرد آغاز
در مهم جايگاهي ،"پيشرفت" ترتيبانديشه بدينميرسيد
نوبر جديد ، ارزشهاي طبق بر":يافت مدرن انسان انديشه
به نسبت جسارت و شد سلب گذشته از حجيت و يافت ترجيح كهنه
كه جاهايي در نهادن گام و نوآوري براي آمادگي و سنت
ستايش مورد نبود ، آنجاها به رفتن جرات گذشته در را هيچكس
(2)".گرفت قرار
كه انداخت سودا اين در را او تاريخ ، به انسان نوين نگاه
خيال اين و است ايستاده ترقي نردبان پلهآخر بر گويي
ميان به نيز "تاريخ پايان" از سخن كه رفت پيش آنجا تا
كه بنيادين ، و كلان رويدادهاي و حوادث اين اما.آمد
در آبادانيهايي و ويرانيها موجب زمينلرزههايي همچون
و فكر از تازه بناهاي و ريخت فرو را سنتها) شد غرب
و مبادلات نظامي ، مواجهات با ،(ساخت برپا عمل و احساس
اين ، و داد نشان رخ شرقيان به سياحان ، گسترش روبه سفرهاي
در انقلاب غربي ، بشر كه بود آن از بعد قرن چند البته
(3).بود كرده انفس آفاقو
ادعاي كه است چندي اينك ،"انحطاط" غار در رفتگان خواب به
ميگذرد ، عمرش از قرني حدود كه ادعا اين.ميكنند بيداري
كالبد بر تكاني حتما اما است ، نبوده بيداري چه اگر خود
دواي "پريده سر از خواب" روزي شايد كه است بوده خفتهاي
.باشد جستجوگر را خود درد
محال سوداي سنتي ، انسان
حركت دنبال به و سبب به گذشته سال يكصد در كم دست سنت ، "
به آن ، هواداران ناآگاهانه رفتار و مخالفان آگاهانه
پرسش اينكه دليل به سالها ، اين در.است شده رانده بنبست
و وامانده تحول از سنت نشده ، مطرح سنت برابر در نويي
دست از كلي به را جديد دنياي مسائل با رويارويي توان
(4)".است داده
شيوه به زيستن معاصر ، جهان در و اكنون آيا اينكه از سوال
;نه يا است ممكن ديدن ، گذشتگان شيوه به را جهان و سنتي
انسان ديگر اينك زيرا است ، بلاموضوع سوالي جنبهاي از
ديگر كه موضوعياست راجعبه سوال و نيست شدني يافت سنتي
كه هستند كساني چون ديگر ، جنبهاي از اما ، .عينيتندارد
در سنت احياء و گذشته به بازگشت با ميتوان ميكنند فكر
واقع در فوق ، سوال به گفتن پاسخ كرد ، زندگي كنوني جهان
و مهم آن طرح لذا و است رويايي چنين تحقق امكان بيانگر
.است پراهميت
وجه كه باشد "احساس و عمل انديشه ، " از شيوهاي "سنت" اگر
تركيب يك همچون را آن بايد دارد ، شيوهها ديگر با تمايز
دارد ، را خود خاص لوازم و مقتضيات كه آورد حساب به خاص
از ويژهاي تعريف ميكند ، نظر جهان به خاص دريچهاي از
ميدهد ، دست به آدمي تاريخ از يكتا تفسير دارد ، انسان
و ميكند ارائه منحصربفردي صورت به را زندگي فلسفه
چارچوب همين درون در كه ميطلبد را انديشههايي و كنشها
انباشتي و تراكمي حالتي سنت.باشند ومنطق معنا داراي
در را آدمي "جمعي روح" يك همچون و دارد (cumulative)
.برميگيرد
دوراني بهعنوان مدرن دوران از بايد منوال همين به
است فرارسيده سنت دوران از پس زماني ، لحاظ از كه يادكرد
و خود با متناسب چارچوبهاي و خاص اصول و منطق داراي و
(5).است سنت از متفاوت البته
مفهومي فضاي و معنا از ساده تاحدي و موجز تصاوير اين
ميتوان شوند ، پذيرفته مقدمتا اگر ،"مدرنيته" و "سنت"
جدايند هم زيستن ، از شيوه دو اين ضروريات و لوازم كه گفت
از هماهنگ مجموعهاي نيازمند خود تحقق براي هركدام و
به حكم اگر حتي اينگونه ، .تفكراتاند و اعمال نگرشها ،
را زيستسنتي و نكنيم ديگر شيوه بر شيوه يك ارزشي برتري
را مدرن زيست بالعكس ، نيز و ننشانيم برتر مدرن زيستن بر
انسان چشم نوين ، جهان در كه بپذيريم سنتي ، بايد زيستن بر
افقهاي و است شده روشن جهان رازآلود و تاريك زواياي بر
از متفاوت مطلقا تصوري او و شده گشوده او پيش نوين
لذا و است يافته تاريخ و انسان و جهان به نسبت گذشتگان
را خود اميد و شيفتگي كه داشت توقع او از نميتوان ديگر
در و بربندد كارآمد و نوين چشماندازهاي اين به نسبت
او و ميخورد وجود پيكر بر مهيبش امواج دمادم كه دريايي
امواج اين بر تا دارد تلاش او و ميسازد غرقه خود در را
چوبيني قايقهاي به خوش دل همچنان آيد ، فائق ساخته خود
آب به رفته ازياد بركههاي در "اسلافاش" كه باشد
تصوراتي و آرزوها با و كوچك دنياي در و ميانداختهاند
شدن مدرن.ميزيستهاند متواضعانه و قانعانه كوچكتر ،
آن ضرورتهاي و است اجبار يك كه نيست ب انتخا يك ديگر
.است گرفته بر در را انسانها كاملا
جديد انسان كه باوري و ايمان و انساني چشمگشودنهاي اين
علم) خود مادي و فكري توليدات و فرآوردهها به و خود به
امكاني اگر حتي مسلما است ، يافته(فنآوري -تجربي
مسلما گذارد ، باقي سنتي زندگي به بازگشت براي منطقي
محل كاملا نيز آن مطلوبيت و بوده منتفي آن عملي امكان
آيا است اجبار يك نبودن سنتي اگر اما(6).بود خواهد شبهه
هستيم؟ مدرن اجبار به اكنون ما كه معناست بدان اين
غرب و ايران مقايسه ;شدن مدرن
جهان به سنت دريچه از و سنتي شيوه به زيستن اگرچه
بود نخواهد معنا بدان اين اما نيست ممكن ديگر نگريستن ،
خصوصيات اگرمدرناند اجبار به انسانها همه اكنون ، كه
بايد شوند تقسيم ايجابي و سلبي دسته دو به مدرن دوران
يك عنوان به سنت از رفتن فراتر با آن سلبي ويژگيهاي گفت
با آن ايجابي ويژگيهاي اما يافتهاند تحقق (7)ساخت
معماي كور نقطه.آيند بهوجود بايد جديد ، ساخت يك ايجاد
مدرن است ممكن چگونه ;جاست همين در مدرنيته -سنت مواجهه
ميتوان چگونه ;است؟ سنت به وابسته انسان كه درحالي شد
رفت؟ فراتر سنت از
مدرنيته ، و سنت مواجهه در ما معضل تمام گفت ميتوان
بيش طي در.است مدرنيته به سنت از گذار دوران به مربوط
مختلفي شيوههاي به را "گذار تئوري" ايرانيان سده ، يك از
تئوريپردازي عزم خود ظن از كس هر و كردهاند بيان
در ميرسد بهنظر اگرچه.است نموده را معضل اين درباره
اما گشتهاند ، بنياديتر و عميقتر نظريات مسير ، اين
با متناسب و ممكن راهي تدوين براي عمومي تئوري يك هنوز
ارائه گذار ، براي ايران...تاريخي ، اجتماعي شرايط
جريان معلول ميتواند يكسو از امر اين.است نگرديده
و تحول در دائما سيال ، حالتي با كه باشد مدرنيته متغير
كه باشد واقعيت اين تاثير تحت ديگر سوي از و است دگرگوني
دارد زمان و تامل به احتياج آنقدر مسئله غموض و پيچيدگي
اين حل به ميتوان تدريجي و تاريخي فرايند طي در تنها كه
كه داشت بهخاطر ميان ، بايد اين در.شد قائل معضل
است ، براي مقصود و هدف ما براي كه آنچنان مدرنيته ،
با توام و طبيعي فرايند در آنها است ، زيرا نبوده غربيان
وضعيت به و گرفته فاصله خود سنتي حالت از سنتي تعادلي
.يافتهاند دست كنوني
روزافزون تكاپوي ايران ،
تجربهپذيري امر نيافته ، توسعه كشورهاي در سنتها تنوع
فرايند اگرچه.ميكند اخلال دچار گذار ، روند در را
تجربيات و درسها حاوي غيرمدرن كشورهاي در مدرنيسم
تجربه اين اما است ، همرديف كشورهاي ديگر براي ارزندهاي
ايران ، خاص وضعيت.دارد فراخ چندان نه محدودهاي اندوزي ،
ويژگيهايي انحطاط ، وضعيت از خروج جهت ايرانيان تلاش به
:است رفته اشارت آنها از برخي به زير در كه است بخشيده
مراحلي از مدرن ، تمدن و غرب با مواجهه در ايرانيان -الف
منظر از مراحل اين كيفيت و كميت.كردهاند گذر چند
دو بيان ضمن اينجا دراست بوده متفاوت مختلف ، متفكران
.ميشود بيان زمينه اين در مولف ديدگاه ديدگاه ،
برخورد از را ، بعد غرب تمدن با ايران برخورد بهنام جمشيد
او.ميداند ايران تاريخ فرهنگي پديده مهمترين اسلام ، با
اول مرحله:ميكند توصيف مرحله دو در را ايران در نوسازي
دوران و ميانجامد طول به م تا 1925 م از 1820 كه
عباسميرزا ، اصلاحات شامل كه ميگيرد نام (رفرم) اصلاحات
اين فاصله و مشروطيت انقلاب سپهسالار ، و اميركبير صدارت
با بهنام ، نظر به دوم ، مرحله.است پهلوي سلطنت تا انقلاب
تاسيس از:دارد دوره دو خود و ميشود مشخص نوسازي توسعه
جنگ پايان از و دوم بينالملل جنگ تا جديد دولت
.(8)تا 1979 دوم بينالملل
شهريور از قبل دوره به را مذكور روند كلام زيبا صادق
(ستيزي غرب دوران) آن از بعد و (غربگرايي دوران) 1320
در تغييرات ايجاد زمينههاي شرح به سپس و ميكند تقسيم
(ذهني عوامل و عيني عوامل به اشاره با) ايران جامعه
(9).ميپردازد
كهن افشار جواد
دارد ادامه
:پانوشتها
انتقادي ، انديشه و مدرنيته احمدي ، بابك:از نقل به -1
.ص 113 مركز ، نشر اول ، 1373 ، چاپ
فولادوند ، عزتالله ترجمه ،"مدرنيته" باومن ، زيگمونت-2
.ص 10 شماره 7 ، اول ، سال نو ، راه هفتهنامه
طول سال حدود 10 آنها اول دور كه روس و ايرن جنگهاي -3
تدبير با شاهزاده چشمان (1803-1218/1813-1228)كشيد
ماندگي عقب و غربيان پيشرفت به را ميرزا عباس قاجار ،
دانش ضعف و ايران نظامي نيروهاي ضعف.گشود ايرانيان
نخستين جانمايه بسپرند جان مجروحان ميشد باعث كه پزشكي
درباره.است انحطاط وضعيت از خروج براي ايرانيان تلاشهاي
قاجاريه دوره در اصلاحات نيز و ميرزا عباس كوششهاي
:به بنگريد
اول ، 1377 ، چاپ "مدرنيسم و سنت" كلام ، زيبا صادق
.روزنه انتشارات
،"مدرن پست مدرنيته ، سنت ، " طباطبايي ، جواد سيد -4
.ص 24 شماره 8 ، اول ، سال نو ، راه هفتهنامه
دورهاي آن ، از پيش دوره به نسبت را دو هر ميتوان -5
زمين مغرب تاريخ در كه دوراني حتي اينگونه ناميد ، مدرن
دورههاي توالي خود ميشود ، ناميده "مدرن" خاص طور به
كه داشت ياد به بايد.خواهدشد مدرن -سنت از كوچكتري
تفاوتها اين گاه و است بوده متفاوت مدرنيته از تفسيرهايي
عنوان به را مدرنيته يكدستي و انسجام كه بوده چنان
كه چند هر ;است برده سوال زير به همگن و پيوسته مفهومي
محور بعنوان را مشتركي فصل تفسيرها ، اين ميان در ميتوان
زمينه اين در بيشتر توضيح برايبازشناخت مدرنيته اساسي
:به شود مراجعه
.صفحه 12 تا صفحه 8 ،(2) شماره منبع
جذابيتهايي و برجستگي داراي مدرن ، زندگي شيوه البته -6
زندگي آنها از فارغ جهاني در است حاضر كسي كمتر كه است
"سنتي انسان" از نميتوان ديگر كه است خاطر همين به.كند
.راند سخن "گذار حال در انسان" از بايد بلكه گفت ، سخن
عناصر اجزاء از سيستمي و نظام ساخت ، از مراد اينجا در -7
:كه است
;شدهاند تركيب و يافته سازمان خاص نحوي به" -
و ;است متقابل آنها رابطه و مرتبطاند يكديگر با -
:از نقل به ".ميدارند عرضه را خاص كاركردهايي -
اجتماعي ، علوم ماخذ ،"ساخت اصالت مكتب" شيباني ، ثريا
.ص 28 ، 1374 دوم ، شماره اول ، دوره
پژوهش و نشر ،"تجدد انديشه و ايرانيان" جمشيد ، بهنام ، -8
.و 133 و 128 صص 14 اول ، 1375 ، چاپ روز ، فرزان
...و ص 118 ،(4) شماره درپانوشت شده ذكر منبع -9
|