است نهفته پذيري مسئوليت در آزادي معني
حق راه سرگشته
رئيس عنوان به "بانكس راسل "انتخاب
جهان نويسندگان پارلمان
است نهفته پذيري مسئوليت در آزادي معني
سارتر ، فيلسوف ، خاموشي سالگرد بيستمين مناسبت به
رماننويس و نمايشنامهنويس
دوستي بهگفته.ميبارد باران همواره پاريس در روزها اين
.است گريان ژانپلسارتر نبود در پاريس شهر گويا
در بهواقع كه مردي گذشت ، سارتر خاموشي از بيستسال آري
به.بود تاثيرگذارترين از يكي بيستم قرن روشنفكري جريان
در برنامههايي جهان هنري و ادبي محافل مناسبت همين
در بخصوص.ديدهاند تدارك فرزانه مرد اين گراميداشت
.شد نامگذاري او نام به هم ميداني كه آنجا و پاريس
روي به تاكنون چشمگير اجراهايي با او از نمايشنامه چند
در هماكنون او آلوده دستهاي نمايشنامه.است رفته صحنه
(1)برو آتن ريچارد و شده روبهرو چشمگيري استقبال با لندن
;است سارتر درباره فيلمي ساختن حال نامي ، در كارگردان
هميشه براي نامش تاريخ ادبي بزرگان از يكي عنوان به كه
فيلسوف ، اين آثار و زندگي به نگاهي با.است شده ثبت
از يكي و نويسنده روزنامهنگار ، نمايشنامهنويس ،
گرامي را يادش بيستم ، قرن نمايشي ادبيات مهم چهرههاي
.ميداريم
پدرش آمد ، دنيا به پاريس در سال 1905 در سارتر پل ژان
هند در ژان تولد از بعد سال دو و بود دريايي نيروي افسر
و مزمن تب و شد سرزمين آن بومي بيماري به مبتلا چين و
ترتيب اين به.كرد خاموش را عمرش چراغ عاقبت آن جانسوز
جد خانه در اوبست نقش او چهره بر زود خيلي يتيمي غبار
آلماني زبان استاد كه (2)شوايتزر شارل نام با خود مادري
مجددا مادرش داشت سال يازده كه هنگامي.شد بزرگ بود
(3)لاروشل شهر به مادرش با ناگزير سارتر و كرد ازدواج
بهپايان را دبيرستان دوران آنجا در سارتر.كرد مكان نقل
در سال 1924 در.بازگشت پاريس به بعد سال سه و رسانيد
سال در و پرداخت فلسفه خواندن به پاريس عالي دانشسراي
از پسآمد نائل فلسفه در دكترا دانشنامه دريافت به 1939
به پاريس در سپس و (5)لائون ،(4)لوهاور در تحصيلات پايان
(6)تخيل همچون آثاري وي.شد مشغول دبيرستان در تدريس
را احساس تئوري و 81939)ديوار (تهوع71939 ، 1936 ،
.داد انتشار
داستان هر از بيشتر شايد ديوار بهنام او كوتاه داستان
نام به ديگرش اثر و گرفت قرار گفتوگو و بحث مورد ديگري
.شد شناخته سال داستان مشهورترين تهوع
اثني همين در.بود پرآوازه و سريع سارتر توفيق پس اين از
را ذهني مباحث از بسياري جنگ اين.شد آغاز دوم جهاني جنگ
شد اسير نازيها تابستان 1940توسط در.بازكرد سارتر براي
واسطه به را او كه كرد متقاعد آلمانيهارا زيركي با ولي
پاريس به بازگشت از پس.دهند تحويل فرانسه به مزاجي علل
نمايشنامهاشرا نخستين پيوست ، فرانسه مقاومت نهضت به
همين مقارن را اورتسييا از اقتباسي ،(9)مگسها نام به
ملت رنجهاي نازيها ، اشغال از او وحشت.نوشت ايام
در را ، سارتر مبارزه در شركت از ناشي خطرهاي و فرانسه
معتقدتر آزاديانتخاب و بشري اخلاق به نسبت خود نظريات
(10) دربسته نام به نمايشنامهاش دومين درسال 1944.كرد
در.رفت صحنه به پاريس در آزاديفرانسه از پس دوزخ يا
.كرد منتشر را"جديد دوران" مجله شماره نخستين سال 1946
انتشار به موفق تا 1948 سالهاي 1944 بين فاصله در سارتر
راههاي نام به خود پيوسته رمانهاي مجموعه از جلد سه
روسپي نمايشنامه سال 1946 درگرديد (11) آزادي
،(14)چيست ادبيات ،(13)موقعيت بعد سال ،(12)بزرگوار
به را يهود مساله درباره انديشههايي و (15)بودلر
.آورد در تحرير
و (16)دفن و بيكفن مردههاي نمايشنامه سال 1948 در
بشر ، اصالت و (17)اگزيستانسياليست فلسفي كتاب همچنين
آثاري (19)خدا و شيطان و (18) آلوده دستهاي نمايشنامه
.آورد در تحرير رشته به از 1950 قبل تا سارتر كه هستند
(21) كين نمايشنامه بعد سال(20) مقدس ژثه سال 1951 در
نمايشنامه.است دوما الكساندر اثر از اقتباسي كه
1959و(23) آلتونا گوشهگيران 1955 ،(22)تكراسف
بعدي آثار (كوبا به سارتر سفر حاصل)كوبا در جنگشكر
و ديالكتيكي عقل نقد عناوين تحت او فلسفي كتاب دو اوست ،
انسان موقعيت يافتن همواره كه هستند آثاري نيستي ، و هستي
.ميكنند دنبال را انساني خرد مساله نيز و درجامعه را
اثر اين.شد سال 1964منتشر در (24)كلمات مشهور كتاب
شد نوبل جايزه برنده كه است نويسنده خاطرات دربرگيرنده
در جايزه اين اينكه جمله از مختلف دلايل به سارتر اما
.كرد امتناع آن پذيرفتن از است بورژوائي افكار اشاعه جهت
(25)اوريپيد ازنمايشنامه اقتباسي تروا زنان نمايشنامه
از يكي عنوان به سارتريافت در 1965انتشار
مباحث جنگ از بعد اگزيستانسياليسم فلسفه نظريهپردازان
بحران فلسفه واقع فلسفهبه اين.بوجودآورد را فراواني
ايام در نهضتمقاومت سياسي مهد در خشونت كهبا است
حس به تبديل سرعت به و گشت متبلور اروپا در نازيها سلطه
آن سخت و سفت پايبندي.شد جنگ از پس اروپاييدهههاي
كه فرانسه هواي و حال با انسان اصالت و آزادي به
تمدنغرب و بود كرده حس خاكش گرده بر را نازي چكمههاي
دچار خودش پرورده و زاده نازيسم فاشيسمو دست به كه
اين هواي و حال با منطبق دركي بود ، شده تباهي و بحران
روشنفكران توجه مورد زودي به كه داشت خود با را جهان
و اسپانيا الجزاير ، و فرانسه جنگ دوران در گرفت قرار
تظاهرات در فعالتر (16)دوبووار سيمون و سارتر ويتنام
از متعدد مقالات نگارش با و نمودند سخنراني كردند ، شركت
مظلوم ويتناميهاي و الجزايري مسلمان مبارزان آرمانهاي
.كردند دفاع
سالهاي از دوبووار و سارتر آشنايي كه است ذكر به لازم
.داشت ادامه عمر پايان تا و شد آغاز فلسفه دانشجويي
و درجرات آزادي معني كه باوريافت فلسفه در سارتر
و انتخاب گفتار ، كردار ، در بلكه نيست نهفته انسان بيباكي
از رابيشتر فلسفه او.است نهفته او مسئوليتپذيري
به نازيها هجوم از جنگ سالهاي طي و آموخت آلماني متفكران
در را ازآن شمهاي كه آموخت درسهايي اروپا سرزمينهاي
نازيها ازاشغال خلاصي زمان در كه توجهي جالب مقالههاي
.است كرده بيان بود نوشته
و شيطان سارتر جنگ از بعد نمايشنامههاي ازبهترين يكي
شورش زمان در آلمان كشور نمايش اين ماجراي محل خداست ،
نمايشنامههاي.است (27)لوتر ديني اصلاحات دوره و رعايا
بيكفن مردههاي و بزرگوار روسپي همچون سارتر اهميت حائز
كدام هر و داشت عرضه را نوي مباحث خود زمان در دفن و
روزها آن كه را فرانسه تئاتر متداول قوانين بهگونهاي
دگرگون ميدانستند آنها از پيروي تابع را خود نويسندگان
درباره است نمايشنامهاي دفن و بيكفن مردههاي.كرد
دراين سارتر جهاني ، دوم جنگ زمان در فرانسه مقاومت نهضت
نمايشنامه در كه را علاقهاش مورد مضمون بارديگر اثر
است ، داده قرار اثرش دستمايه بود گرفته كار به هم مگسها
كرات به او درآثار كه است آزادي و عشق همان مضمون اين
.هستيم شاهدش
براي سارتر پل ژان ازخاموشي سال بيست گذشت با امروز
با چگونه كه اهميتاست حائز نكته اين او آثار خوانندگان
هنوز اجتماعي و سياسي نظامهاي تغيير و تكنولوژي پيشرفت
پيچيدهتر انساني مسائل دارند ، طرح جاي او نوشتههاي
و قرارداده رودررو را انسانها جديد ، موقعيتهاي گرديده
ويژه گرفتن پيشي سارتر نظر در نموده ، انتخاب به ناگزير
.است هستي
خلج منصور:تحقيق و ترجمه
است موجود دفترروزنامه در منابع و پانوشتها *
حق راه سرگشته
كازانتزاكيس نيكوس دروني زندگي به نگاهي
يوناني ، معاصر شاعر و نويسنده كازانتزاكيس ، نيكوس :اشاره
.است شدهاي نويسندهشناخته ايران در كتاب اهل براي
مقيد مسيحي يك آثارش از پارهاي در كازانتزاكيس
جلوه بيدين انساني آثارش از ديگر برخي در و مينماياند
گرفته قرار منتقدان توجه مورد بسيار امر همين كه ميكند
اين از.است شگفتزدهكرده را آثارش خوانندگان تمامي و
انساني ;دانست شبيه "داستايوسكي" به را او بتوان شايد رو
آن براي.ميبرد سر به ايمان و شك ميان جدال در همواره كه
سير به تا است لازم بشناسيم ، بهتر را كازانتزاكيس كه
اين در مسلما كه بيافكنيم نظر ذهنياو و روحي تكاملات
كتاب ;است خوبي مرجع "يونان خاك به گزارش" كتاب زمينه
ذهن و روح تطورات و تكامل سير و احوال شرح كه بينظيري
فوريه است180 داده جاي خود در رمان صورت به را نويسنده
تا آورد فراهم فرصتي نويسنده اين تولد سالروز (بهمن 29)
پرداخته كازانتزاكيس عقايد و افكار تحول سير به اندكي
.شود
ادبيات گروه
ذهن و روح كاو كندو به و خودآگاه است انساني كازانتزاكيس
:ميگويد كه آنجا تا دارد ، فراواني علاقه خويشتن
برسد ، آن به ميتواند انسان كه قلهاي رفيعترين ميداني"
آن به بارسيدن !آنجلوس "من" فتح خويشتن ، چيست؟فتح
".يافت خواهيم نجات كه است قله
(ص 213 حسيني ، صالح دكتر ترجمه يونان ، خاك به گزارش)
كمال جستجوي به تشنه روحي با عمر لحظات تمام در او
رازي انسان ، قلب":نميشود سيراب هيچگاه و ميگردد
دهاني با سوراخ است سبويي.است ناپذير تسليم و تاريك
بازهم بريزي درآن كه را جهان رودهاي تمام.باز هميشه
"...ميماند باقي عطششان و خالي
(ص 376 يونان ، خاك به گزارش)
دست حقيقت به كامل طور به هيچگاه كازانتزاكيس كه چند هر
اين ولي نميگردد ، سيراب كاملا تشنهاش روح و نمييابد
تطورات و تكاملات سير تا ميسازد قادر را او روحي ويژگي
به رهگذر اين در پس كشد ، تصوير به را انسان يك ذهن و روح
:ميكند اشاره آدمي مرتبت و كمال و انسان وجودي گوهر
انفجاري و عظيم نيرويي حامل بدانيم ، خود آنكه بي ما همه"
را اين نميخواهيم كه آن بدتر.هستيم چربي و گوشت در
را خود توجيه دروغ ، و بزدلي خباثت ، وقت آن زيرا بدانيم
ناتواني فرضي نقاب پشت نميتوانيم ديگر.ميدهند دست از
دروغگو يا بزدل و خبيث اگر.شويم مخفي انسان بيكفايتي و
زيرا گيريم ، گردن به خود هم را آنها شماتت بايد هستيم ،
مبادا كه اين ترس از داريم ، درون در مقتدر نيرويي چند هر
عوض در.نداريم را آن گرفتن كار به جرات كند ، نابودمان
اين كه ميگذاريم و ميگيريم پيش در را راحت و آرام جاده
هيئت تغيير چربي و گوشت به و شود زايل اندك اندك نيرو
هستيم ، نيرويي چنين صاحب كه اين از بودن بيخبر.دهد
خويش روح به ميداشتيم ، خبر اگر !است وحشتناك چقدر
روح جز چيزي زمين ، و آسمان تمام در.ميكرديم افتخار
".نيست شبيه خدا به قدر اين انسان
(ص 389 يونان ، خاك به گزارش)
راه در سرگشتگياش عليرغم -كازانتزاكيس رو همين از
و رياضتها به خاصي علاقه و اعتقاد -حقيقت به دستيابي
راهبان مدرسه در خود كه چنان كرد ، پيدا عارفانه سيروسلوك
و سرشكسته او كه چند هر.ورزيد اقدام چلهنشيني به
شد سبب اقدام اين ولي آورد بيرون مهمسر اين از ناموفق
به را "فرانسيس قديس" سرگذشت وجود تمام با بتواند او تا
.درآورد تحرير رشته
به بايد كنيم درك را كازانتزاكيس آثار تكتك كه اين براي
در كه چرا باشيم ، داشته توجه او جستجوگر و كمالخواه روح
و متضاد افكاري داشتن به را او است ممكن صورت اين غير
را او است ممكن مثال براي.نماييم محكوم كوتهبينانه گاه
از جايي در چون) فاشيست (ميستايد را لنين چون) كمونيست
متعصب و مقيد مسيحي يك يا و (كرده تمجيد موسوليني
يك نه و فاشيست نه كمونيست ، نه او كه حالي در بخوانيم ،
.بود متعصب مسيحي
قهرمان مقام در را او و ميستود را آيينش و مسيح او اگر
بلكه است ، مسيحي يك خودش كه نبود سبب بدين ميكرد ، تحسين
اين كه داشت اعتقاد و ميستود منجي مقام در را مسيح او
.است كرده انتخاب حساس گذار وضعيت يك در مناسب راهي منجي
و دارد اقتضايي نگرشي كازانتزاكيس گفت ، ميتوان بنابراين
-است سرنوشتساز بشر تاريخزندگي در كه -گذار مراحل براي
در مناسب راه انتخاب او.است قايل فوقالعاده اهميتي
همين بر و ميداند تاريخ بزرگ مردان وظيفه را گذار مراحل
ميداند ، گذار دوران را معاصر دوران كه آنجا از و اساس
ديگر ، ادوار در ":ميداند مسئول نوشتن در را خويشتن
باشد داشته تفنن جنبه كه بسا چه نوشتن تعادل ، زمانهاي
ذهن ساختن مشغول آن هدف.خطير است وظيفهاي امروزه ولي
نيست ، ذهنيت انداختن فراموشي به و پريان افسانههاي با
عصر در كه شفافي نيروهاي تمام به تا است آن بر بلكه
را انسانها و بدهد بسيج حالت دارند جايي هنوز ما انتقالي
".بگذرند حيوانيت مرز از خويش وسع حد در تا وادارد
(ص 493 يونان ، خاك به گزارش)
ديدگاه شبيه ميتوان را او تفكر طرز اين ديگر سوي از
اين درباره ديدگاه اين در.دانست پلوراليسم درباره "هيك"
يا و شمولگرا پاسخي برود ، بهشت به دارد اجازه كسي چه كه
مبلغان كه -انحصارگراها نظر به.دارد وجود انحصارگرا
را آنها دين كه كساني تنها -دستهاند اين از مسيحي
شمولگراها كه آن حالبروند بهشت به ميتوانند بپذيرند
دارند اعتقاد و ميدانند بازتر كمي را بهشت در اصطلاح به
قطع با دارد ، اخلاق درستي از آكنده و مقدس حياتي كه كسي
.برود بهشت به ميتواند عقيده و رنگ نژاد ، از نظر
را خدا تفكر ، طرز اين با انساني كه است طبيعي بنابراين ،
گاه شود ، بودا شيفته گاه ;بجويد مكاتب و اديان تمامي در
و بورزد عشق لنين به حتي و شود "نيچه" تفكر مجذوب
نهايت در پس.نكند ارضا را او آنها تمامي كه آن عجيبتر
تخيل و ذهن در را ايدهآل آن كه ميافتد فكر اين به او
منظومه خلق به مرحله اين در كه بيافريند و كند جستجو خود
را جواني كه اكنون":ميپردازد "اوديسه " حماسي و بلند
ورطه اين مقابل در بيهراس و آرام گذاشتهام ، سر پشت
ورطه اين با آرام تا آفريدم را اوديسه...ايستادهام
او همانند كه كردم تلاش او آفرينش اين با.شود روبهرو
تمام او..ريختم اوديسه اين در را آرزوهايم تمام باشم ،
چنگ به بود ناممكن آوردنش دست به و كردم آرزو من آنچه
".بود اصليام الگوي و...آورد
عطايي شهاب
رئيس عنوان به "بانكس راسل "انتخاب
جهان نويسندگان پارلمان
پارلمان رئيس عنوان به آمريكايي نويس رمان بانكس ، راسل
.شد انتخاب جهان نويسندگان
در وي دفتر توسط و پارلمان اين سوي از كه بيانيهاي طبق
شووينكا ، وول جانشين بانكس راسل شد ، صادر پاريس حومه
رياست تا 2001 سال 1997 از كه ميشود نيجريهاي نويسنده
.داشت عهده به را جهان نويسندگان پارلمان
همكاران كه "افتخاري" به نسبت انتخاب ، اين از پس بانكس
نيز و كرد خوشوقتي اظهار كردهاند وي نصيب نويسندهاش
در "پناهدهنده شهرهاي" زنجيره تا نمود تمايل ابراز
شمالي آمريكاي نويسندگان و يابد نيزگسترش متحده ايالات
.درآيند پارلمان اين عضويت به هم
در سال 1994 در تاسيس هنگام از جهان نويسندگان پارلمان
.است داشته فعال مشاركت "دهنده پناه شهرهاي"انديشه گسترش
بيش به جهان مختلف شهرهاي شهرداري اكنون 31 كه طوري به
كشتار از پس اينانديشه.دادهاند مسكن نويسنده از 70
.رسيد ظهور منصه به الجزايري نويسندگان
افغانستان ، از نويسندگاني هماكنون "دهنده پناه شهرهاي"
كوبا ، كنگو ، چين ، برمه ، بلاروس ، بنگلادش ، آلباني ،
سيرالئون ، صربستان ، نيجريه ، كوزوو ، عراق ، گرجستان ،
زودي به.است داده جاي خود در را يمن و ويتنام ازبكستان ،
اين به نيز لاگوس و اميدنيك دماغه و مكزيك از شهرهايي
.شد خواهند افزوده زنجيرهشهرها
(زبان باشش)مجله يك پيش چندي از جهان نويسندگان پارلمان
هيات.ميكند منتشر "سوزي آتش با اعدام" نام با را
ساراماگو ، ژوزه:از عبارتند پارلمان اين اجرايي
هلين بريتنياخ ، بريتن نايوكي ، آنتونيو آلفاروموتيس ،
تلوريوماگريس ، موريسون ، توتي گوتسولو ، خوان ساكسوس ،
.آسياجبار و ژلينيك آلفرد
بنيطرف.ع.ي:ترجمه/السفير:منبع
|