ايران نفت صنعت شدن ملي جنبش
جمعيت براي حمايتي تدابير اتخاذ لزوم
جهان در سالمند زنان افزايش روبه
است درام يك ;جشن
ايران نفت صنعت شدن ملي جنبش
نقش و اجتماعي -سياسي نيروهاي مواضع زمينهها ، بررسي
خارجي عوامل
:اشاره
مبارزاتي پرشور صحنههاي از يكي يادآور سال هر اسفند 29
تحت كشور ، قانونگذاري مجالس.است سال 1329 در ايران مردم
شدن ملي واحده ماده" تصويب با مردم خواست و اراده فشار
راعليه مبارزهاي بناي سنگ توانستند "كشور نفت صنعت
در كه ريزند پي داخلي استبداد و بيگانه استعمارگران
به آن از نيز ديگري سلطه تحت كشورهاي رهبران بعد سالهاي
طي شديم آن بر تاريخي روز اين آستانه در.پرداختند تاسي
دكتر آقايان سياسي علوم اساتيد از تن سه با گفتوگويي
نادرپور بابك دكتر و مقصودي مجتبي دكتر اصغرزرگر ، علي
-سياسي مختلف نيروهاي مواضع جنبش ، بسترهاي و زمينهها
آن شكست دلايل و خارجي عناصر و عوامل نقش داخلي ، اجتماعي
.دهيم قرار بررسي و موردبحث را
انديشه گروه
شدن ملي از قرن نيم و ايران نفت صنعت عمر از قرن يك حدود
ملي بسترهاي و زمينهها شما نظر از ميگذرد ، نفت صنعت
است؟ بوده چه نفت صنعت شدن
ملي جنبش اين در زمينهها از وسيعي طيف:مقصودي دكتر
و اوضاع" بستر مهمترين شايد و اولين.است بوده دخيل
رضاشاه تبعيد با كه است "ش._ه دهه 20 سياسي مساعد احوال
سياسي ، باز نسبتا فضاي.ميآيد وجود به كشور اشغال و
جديد ، مجالس آزاد ، مطبوعات انتشار گروهها ، و احزاب آزادي
صحنه به جديد نيروهاي ورود و جديد تشكلهاي شكلگيري
مسائل از بسياري طرح و مركزي دولت قدرت كاهش كشور ، سياسي
آن امكان و مجال شهريور 1320 از قبل كه مردمي مطالبات و
ميبايد اوضاع اين پس در.نداشت وجود شاه رضا دوران در
احساسات اوجگيري و "عمومي آگاهيهاي سطح افزايش" به
كاهش با" كه كرد اشاره مذهبي -ملي احساسات بويژه مردم
علي حاج سپهبد چون "برخي ترور" و "مركزي دولت اقتدار
به و شد تازهاي مرحله وارد هژير عبدالحسين و رزمآرا
عنوان به واقع در و بخشيد ديگري التهاب و شور جنبش
.ميشود ارزيابي پروسه اين در "شتابزا عوامل"
كردن ملي طرح و كشور سياسي صحنه به ملي جبهه ورود تاسيس
مختلف نيروهاي از متشكل كه جبهه اين سوي از نفت صنعت
مخالف نيروهاي به را يافتهاي سازمان تحرك بود ، سياسي
.كرد اعطا جنوب نفت شركت
به شمال نفت امتياز واگذاري طرح كه برد نبايد ازياد
لايحه و چهاردهم مجلس در سال 1323 در شوروي جماهير اتحاد
پانزدهم مجلس توسط سادچيكف -قوام نفتي مختلط شركت تشكيل
مصوبات و مجلس علني صحن در مطروحه مباحث و سال 1326 در
مردم مطالبات طرح در هم و عمومي آگاهيهاي در هم آن
.است بوده موثر انگليس- ايران نفت شركت از ايران
نفت ، براي ناعادلانه بهاي تعيين در جنوب نفت شركت اجحافات
در ايراني نيروهاي بهكارگيري عدم دفتري ، حسابسازيهاي
نيروي و سلطنتي درياداري به نفت ارزانتر فروش نفت ، صنعت
از بيش مقطع آن در را ايرانيان نارضايتي انگليس ، هوايي
فصل و حل به انگليسيها علاقه آنكه ضمن زد دامن پيش
در رضاشاه دوران تا امتياز اخذ زمان از معوقه مسائل
با خود موقعيت تحكيم و قانوني مجوزهاي با و جديد شرايط
چون جديد رقباي ورود و نفت صنعت توسعه به توجه
موجب را ذينفع طرفهاي چانهزني مذاكرهو آمريكاييها ،
نشدن برآورده و موضوع سريع فصل و حل عدم كه شد
نظام مساعد شرايط نهايتا و اوليه خواستههاي
امكان اين انگليس و آمريكا رقابتهاي بويژه بينالمللي
نفت صنعت شدن ملي طرح در موقعيت اين از تا آورد پديد را
.بجوييم سود
بود؟ چه نفت صنعت شدن ملي جنبش ويژگي مهمترين
نفت صنعت شدن ملي جنبش ويژگيهاي از يكي شايد: زرگر دكتر
براي ايران ملت تلاش پيوند نتيجه جنبش اين كه است آن
و ملي حاكميت برقراري و سو يك از بيگانه سلطه شكستن
از پس كابينههاي ناتواني.بود ديگر سوي از دموكراتيك
ترميم و اقتصادي -سياسي اصلاحات انجام در دوم جهاني جنگ
مردم سرخوردگي و نااميدي نتيجه در و جنگ دوران خرابيهاي
در انگليس و ايران نفت شركت سرسختي و كشور وضعيت از
موجب نفت درآمد از ايران سهم افزايش براي نفت مذاكرات
جنبه.شد نفت صنعت كردن ملي براي مردمي نيروهاي بسيج
آن به كه جنبش دموكراتيك و ملي مستقل حاكميت برقراري
از متاثر گستردهاي نحو به بود كرده اعطا ممتازي ويژگي
در مصدق دكتر.بودند مصدق دكتر فكري و سياسي فعاليتهاي
اجراي ضرورت به چيز هر از بيش خود سياسي زندگي دوران طول
اعاده و پارلماني ضوابط تحكيم مشروعيت ، اصول و مباني
آزاد انتخابات ضرورت به او.بود گذاشته تاثير ملي حاكميت
بدو از جهت همين بهداشت تاكيد آن ضوابط مستمر رعايت و
سياست و ملي حاكميت استقرار بر چهاردهم مجلس به ورودش
نابودي جهت در قدم اولين عنوان به ايران در منفي موازنه
اين.ميورزيد اصرار خارجي قدرتهاي تمامي ناخواسته نفوذ
داد تشكيل را سياستي اساس و پايه مصدق دكتر راسخ اعتقاد
سياست عنوان تحت نفت صنعت شدن ملي نهضت دوران در كه
ايران خارجي و داخلي سياستهاي اجراي براي منفي موازنه
و سلطهبيگانه نفي:بود ذووجهتين سياست اين.نبود مطرح
شدن ملي جنبش و نفت مسئله اين بنابر.داخلي استبداد نفي
و مصدق دكتر براي شد موثري ابزار واقع در صنعت اين
سركوب خواستههاي و تمايلات آن طريق از كه وي همفكران
يك از واقع در جنبش اين.بخشند واقعيت را ايران ملت شده
را سلطهخارجي كه ميشد تلقي استعمارزدايي معني به طرف
نهضتي ديگر طرف از و ميانداخت بيرون هميشه براي و يكبار
كه ميآمد بحساب مشروطيت مباني تحكيم و استقرار جهت در
.ميشد اجرا ايران ملت خود بدست ريشهاي اصلاحات متعاقبا
جمله از مختلفي نيروهاي جنبش اين در كه بپذيريم اگر
در را روحانيت نقش داشتهاند ، فعال حضور آگاه روحانيت
دهيد؟ توضيح روند اين
روحانيت گروه دو به ميتوان را روحانيت:نادرپور دكتر
قم مقيم اكثرا اخير قشركرد تقسيم غيرسياسي و سياسي
آيتالله وقت تقليد مرجع رهبري به قم روحانيون.بودند
و ميكردند پرهيز سياسي امور در دخالت از بروجردي العظمي
پس حتيبودند شيعي بنيادهاي استحكام و قوام پي در بيشتر
كنگرهاي (بهمن 1327 15) شاه جان به قصد سوء حادثه از
كنگره قطعنامه در.شد تشكيل قم در طلاب و ازعلما مركب
كه هم زماني.شدند منع سياست در دخالت از روحانيون مزبور
واكنش گروه اين شد ، تبعيد ايران از كاشاني آيتالله
.نداد نشان خود از موثري
(تير 1331 تا 30 ارديبهشت 1330 8) مصدق اول حكومت طول در
خواستار بعضا و نداشتند مصدق با چنداني مخالفت گروه اين
از بعضي البتهميشدند اسلامي شريعت به بيشتر توجه
.ميكردند ايراد مصدق برضد سخناني منابر ، در روحانيون
نظر حتيالامكان قم شهر به مربوط انتصابات در مصدق
ارديبهشت 1332 در حتي.ميكرد تامين را بروجردي آيتالله
مورد كند ، اهانت بروجردي آيتالله به هركس كه نمود اظهار
.گرفت خواهد قرار قانوني تعقيب
مساله طرح نهايت ودر شاه و مصدق ميان اختلاف اوجگيري با
مصدق كودتاعليه آن متعاقب مجلس 17كه انحلال و رفراندوم
روحانيون مهمترين جمله از كاشاني آيتالله گرفت ، صورت
كاشاني شاه ، .بود سالها آن در ايران سياسي صحنه در فعال
تبعيد لبنان به خود جان به نافرجام سوءقصد دنبال به را
شده انتخاب شانزدهم مجلس نمايندگي به كه وي.بود كرده
به مردم پرشور استقبال ميان در خرداد 1329 در 20 بود
صنعت شدن ملي جنبش مذهبي رهبري نقش در و بازگشت تهران
.شد ظاهر نفت
شخصيتي ويژگيهاي داراي مصدق و كاشاني مرحوم اساسا
درس اروپا در كه بود زادهاي اشراف مصدق.بودند متفاوتي
داشت كامل آشنايي غربي دموكراسي مباني با و خوانده حقوق
مجموع در وي.بود قانون و نظم پايبند فوقالعاده و
مذهب به حال عين در و بود سياست از دين جدايي طرفدار
بين در كاشاني نفوذ به باوقوف مصدق.نبود بياعتقاد
متقابلا.ميديد محتاج وي به را خود مذهبي ، تودههاي
تحصيلكرده و برخاسته اجتماع پائينتر طبقات از كه كاشاني
وي.بود سياست در دين دخالت به قائل بود ، علميه حوزه
كرده تجربه را انگليسيها عليه عملي پيكار عراق در قبلا
چون و نداشت اتكاء پارلماني شيوههاي به صرفا و بود
هدف را انگلستان سلطه امر ، دربادي نفت شدن ملي نهضت
نهضت سياسي رهبري از كاشاني كه بود طبيعي بود ، قرارداده
رهبر دو وحدت كه بود طبيعي حال عين در اما.نمايد حمايت
و دوام فكري و شخصيتي ويژگيهاي دليل به مذهبي مليو
.شد چنين متاسفانه كه باشد نداشته را لازم قوام
از برخي اسلام ، فدائيان از يكي دست به رزمآرا قتل از پس
برخي و گذاشتند سياست صحنه به قدم نيز سرشناس روحانيون
ايران -انگليس نفت شركت مليكردن لزوم بر آنها از
آيتالله به ميتوان جمله آن از.كردند صادر فتواهايي
روحاني محمود محلاتي ، بهاءالدين كلباسي ، محمد خوانساري ،
نظير روحانيوني بعدهاكرد اشاره شاهرودي عباسعلي و قمي
حاج و سيدابوالفضل زنجاني ، آيتالله و طالقاني محمود سيد
.پيوستند شدن ملي نهضت حاميان صف به نيز آقارضا
:است ارزيابي قابل مرحله دو در كاشاني و مصدق رابطه
او استعفاي تا نخستوزيري به مصدق انتصاب از اول مرحله
تا 28 تير 1331 از 30 دوم مرحله و تيرماه 1331 اواخر در
.ميشود شامل را تيرماه 1332
.هستيم رهبر دو ميان حسنه روابط شاهد اول مرحله در
حضور آن جلسات در اما بود مجلس نماينده اگرچه كاشاني
مقام در نخستوزيري به انتصاب از قبل مصدق.نمييافت
مجلس در را كاشاني پيامهاي اغلب شانزدهم مجلس نمايندگي
مورد وجوه جمعآوري در كاشاني مجموع در.ميكرد قرائت
سهمي نهضت طرفدار مذهبي تودههاي سازماندهي و نهضت نياز
ضمن كاشاني نخستوزيري ، به مصدق انتصاب از پس.داشت بسزا
و صنعتنفت كردن ملي مورد در مجلس تصميم از تشكر
هرگونه از":كه داشت اعلام مصدق نخستوزيري از استقبال
نيز بعدا و نموده خودداري ابتدا از ايشان به توصيه
گرفتهاند عهده به كه مسئوليتي انجام در تا نمود خواهيم
تا:نمود اعلام ديگر موقعيتي در ".نفرمايند مانعي احساس
انگليس عليه را مقدس مبارزه اين "ملي جبهه" كه وقتي
.بود خواهد مصدق پشتيبان كاملا دهد ادامه
اظهار خارجي خبرنگار يك با مصاحبه در كه همانطور كاشاني
كمال كه ميدانست ملي دولت تنها را مصدق دولت بود داشته
موقعيتهاي در وي.دارد مملكت تعالي و ترقي در را جديت
و من كه داشت اعلام يكبار حتي و حمايت مصدق از مختلف
وجه هيچ به باشد يكي هدف وقتي.داريم هدف يك هردو مصدق
.شد نخواهد پيدا نظري اختلاف
ماه تير سيام قيام جريان در مصدق از كاشاني حمايت اوج
شاه و قوام با كه بود مذهبي شخصيت تنها كاشاني.بود 1331
دادكه اطلاع دربار وزير علاء به نامهاي طي و افتاد در
دربار متوجه را اختلاف مصدقبازنگردد دكتر اگر
.خواهدنمود
مرور به تير 1331 از بعد واقع در مصدق با كاشاني مخالفت
اوجخود به مصدق دولت پاياني ماههاي در و بود گرفته شكل
وي نظر انتصاباتمهم در كه داشت انتظار كاشاني.رسيد
خود مخالفت مصدق به نامهاي ارسال ضمن كاشاني.شود تامين
.كرد اعلام ميداد ، انجام مصدق كه انتصاباتي با را
از يكي نيز سويمصدق از فوقالعاده اختيارات تقاضاي
اول بار مصدق.بود باكاشاني جملهموارداختلافمصدق
شش مدت به اختياراتفوقالعاده تقاضاي مرداد 1331 در 21
اين در.گرفت قرار موافقتمجلس مورد كه نمود را ماه
كه زماني اما ننمود ابراز مخالفتي كاشاني آيتالله مورد
اختيارات تمديد خواهان ماه 1331 دي در دوم بار براي مصدق
صريحكاشاني مخالفت با بود سال يك مدت فوقالعادهبه
.شد مواجه
سياست از كنارهگيري تصميمبه با را خود مخالفت كاشاني
سرخوردگي باعث مقطع آن در وي كنارهگيري داشت ، اعلام
لايحه اساسا وي.ميشد نهضت اوو هواداران از انبوهي
مملكت مصالح با مغاير و اساسي ناقضقانون را اختيارات
ديكتاتوري وضع به اوضاعرا بود معتقد ميدانستو
حاضر نفر مجموع 67 از كه زماني حال اين با.برميگرداند
رايدادند ، اختيارات تمديد لايحه نفربه مجلس ، 59 در
كاشاني زمان اين درنمود تعديل را خود مخالفت كاشاني
.بود رئيسمجلس
.بود درمجلس وي وتحصن زاهدي تيمسار درمورد ديگر اختلاف
براي زاهدي مصدق ، شهرباني رئيس طوس افشار قتل از پس
و شد ناپديد مدتي زاهدي.بود شده احضار شهرباني به تحقيق
كودتا از پس زاهدي.كرد اختيار تحصن مجلس در سرانجام
.شد وزيريمنصوب نخست عليهمصدقبه
برگزاري درباره مصدق طرح اختلاف مورد ديگر مساله
.بود انتخاباتجديد انحلالمجلس17و براي رفراندوم
تاكتيكهاي كاربر اين با داشت قصد واقع در مصدق
از خودمانع متوالي غيبتهاي با مخالفكه نمايندگان
كاشانيضمن.كند غلبه مجلسميشدند ، يافتن رسميت
براي را راه نخستوزير كه داد مصدقهشدار از انتقاد
.ميسازد هموار وخودسري فردي حكومت تحكيمديكتاتوريو
فوقالعاده اختيارات تقاضاي و راخيانت انحلالمجلس وي
استبداد عين ندارد وجود مجلس كه زماني تا را مردم از
رفراندوم در كه خواست خود هواداران كاشانياز.ميدانست
.استعفاداد رياستمجلس از نيز وخودش نكنند شركت
اكرمي الميرا:وگو گفت
دارد ادامه
جمعيت براي حمايتي تدابير اتخاذ لزوم
جهان در سالمند زنان افزايش روبه
يا سن سال كه 80 نفر ميليون حدود 70 جهان ، سراسر در
همواره گروه اين اگرچه.ميكنند زندگي دارند ، بالاتر
هست ، نيز همچنان و بوده جمعيت از كوچكي بسيار سهم نشانگر
.است گذارده رشد به رو سرعت بيشترين با اما
همچنين ملل ، سازمان سوي از شده تهيه گزارش آخرين بنابر
به سال 2020 تا سالمندترينها شمار ميشود ، پيشبيني
در گزارش ، همين طبق.يابد افزايش نفر ميليون 132
يا سن سال داراي 80 جمعيت سهم توسعه ، به رو كشورهاي
سال در درصد سه حدود به سال 1970 در درصد دو از بالاتر ،
.است يافته افزايش 2000 ،
مرگوميرها و باروري روند مورد در جاري فرضهاي چنانچه
جمعيت در سالمندترين گروه سهم سال 2020 تا باشد ، صحيح
زنان ميان ، اين در.مييابد افزايش درصد پنج به جهان
دست از احتمال با مردان از بيش كه آنجا از بويژه سالمند ،
تداوم به و آسيبپذيرتر مواجهند ، شدن تنها و همسر دادن
.نيازمندند مالي حمايت
زندگي طول تمام در كه تبعيضي دليل به زنان اين ، بر افزون
عموم طور به ميشود ، اعمال آنان عليه كار بازارهاي در
فعاليتهاي در اغلب ميگيرندو دستمزد مردان از كمتر
بيمه يا و بازنشستگي كه دستمزد پرداخت بدون يا و غيررسمي
.كارند به مشغول نيست ، قايل كاركنان براي را اجتماعي
است درام يك ;جشن
ناصر دكتر با گفتوگو در - نظم به بازگشت و خروج ;جشن
(2)فكوهي
ايتاليا ونيز در بالماسكه نمايش
نتيجه در و است زندگي نمايش واقع در و تئاتر نوعي جشن
نوعي واقع در تئاتر.است آرايشبندي و دكور با همراه
طريق ، موسيقي از واقعيت و زندگي بازسازي
است دكور و نمايش و بازي
ارشاد محمدرضا:از گو و گفت
.هستيم روبهرو جامعهپذيري گونهاي با واقع در *
از يكي گذار مناسك گيرد ، انجام جامعهپذيري اينكه براي -
اين براي مناسك اين انجام واقع در.است رايج ابزارهاي
و است شده جديدي مرحله وارد كه بفهماند فرد به كه است
.ميكند تسهيل را نوين مرحله به ورود جشنها و مناسك
تحقق و بپذيريم را زندگي مسائل از بسياري اينكه براي
واقع در.داريم مراسم اين به نياز كنيم ، ايجاد را آنها
افراد همه كه است گذار مناسك نوع يك خاكسپاري به مراسم
فرد كه شكل اين به مرگ واقعيت آن با آن در شركتكننده
بود ، نخواهد گذشته شكل به ديگر زندگي و رفته دست از خاصي
آن طول در افراد همه ازدواج مراسم در يا و ميشوند آشنا
حالت به حالتي و است تغيير حال در چيزي كه ميشوند متوجه
مرحله گذار 3 مراسم در وانژنپ البته.ميشود بدل ديگر
نهايت در و گذار يك گسست ، يك منسكي هر در يعني.ميبيند
كه است گسستي تولد ، مثلا مرحله.داريم پيوند و پيوست يك
گذار جهان به گذار ، مرحله ميشود ، جدا مادرش جسم از كودك
به كودك كه است مرحلهاي واقع در پيوند ، مرحله و ميكند
و آيينها در مراحل ، اين همهميشود مطرح كودك يك عنوان
برخي در.ميشود پيدا مختلف فرهنگهاي در تولد ويژه مناسك
بازتاببيشتري ما ذهنيت در مراحل اين از يكي مناسك ،
تاكيد آن بر مناسك در بيشتري شدت با نتيجه در و دارد
مراسم در و گسست شكل خاكسپاري به مراسم در مثلا.ميشود
.ميخورد چشم به قويتر پيوست شكل تولد
ما مناسك ، از بسياري در كه ميدهد نشان وانژنپ واقع در
نيز ما جشنها مورد ودر هستيم روبهرو گذار مرحله با
از گسست مرحله واقع در جشن پس.ميبينيم را گذار مناسك
و ميگيرد گسستانجام اين تمرين جشن دراست موجود نظم
است مرحلهاي.است پيوست مرحله جشن از بعد روز به بازگشت
ما كه است دليل همين به.برميگرديم اوليه نظم به كه
در كه بحرانهايي ;يعني داريم ، زندگيرا بحرانهاي واژه
است اين براي توقف.ميشود متوقف لحظهاي در عادي نظم آن
بتواند بعدي حركت يعني گيرد ، صورت جديدي حركت بتواند كه
حركتي بخواهيم اگر كه است اين مثل درست.كند پيدا معنا
من اينجا در.بخشيم پايان را ديگر حركتي كنيم ، شروع را
جشن در ما.برميگردم تعليق مكانيسم همان به دوباره
بخواهيم اگر را تعليق اين.ميبينيم را تعليق نوع چندين
يعني است ، گذار مرحله همان كنيم ، نگاه وانژنپ ، ديدگاه از
مرحله در ما و افتاده اتفاق گذار مرحله كه است زماني
ميان از زماني نظم و منظم زمان جشن در.هستيم بينابيني
صحبت است ، جشن روز كه تعطيل روز از ما كه هنگاميميرود
كه ميدانيم.است مراد مفهوم همين دقيقا ميكنيم ،
كه است زماني آن و دارد ديني پايه تعطيل ، روز خاستگاه
روز شش از پس يعني)جهان ، آفرينش توقف از پس خداوند
.داد قرار آسايش و استراحت براي را هفتم روز (جهان آفرينش
مقدس مفهوم يك اولا تعطيل روز كه ميبينيم اينجا در پس
روزهاي اگرميدهد نشان را تعليق اصل ثاني در و است
ميشود ، متوقف آفرينش كه روزي هستند ، منظم زمان آفرينش ،
زمان چوناست زمان از خروج واقع در يعني.است معلق زمان
.دهي نظم و آفرينش يعني
كه اسطورهاي يازمان جشن زمان ميان اينجا كه نيست بد *
زمان و دارد دايرهوار و چرخهاي سيري الياده گفته به
رويدادهاي سلسله بربنيان و خطي تك سيري بيشتر كه تاريخي
.شويم قايل تفاوت ميدهد ، رخ پيوسته
تاريخيو زمان و اسطورهاي زمان ميان تفاوت بحث البته -
اين ارتباط و حركت منطق در نيست ، حركت نوع در واقعي ،
رابطهاي بايد ما واقعي زمان در.است واقعيت باجهان منطق
فكر زمان به كه وقتي.كنيم برقرار مادي واقعيت با محسوس
آنها كه ميكنيم تنظيم حوادثي اساس بر را آن ميكنيم ،
بيرون خانه از نمونه براي كه وقتي من.هستند واقعي
مسيري ميروم ، بازار به خريد مثلا انجام براي و ميآيم
وجود واقعي وقايع از سلسلهاي آن در كه ميپيمايم را
.دارند عقلاني سير هم و سيرزماني هم بنابراين.دارند
تبعيت زماني سير اين از اسطورهاي زمان و جشن اسطورهو
بر.نميكنند حركت واقعي منطق يك روي بر يعني نميكنند ،
كمي ما براي آن تبيين شايد كه ميكنند حركت منطقي روي
تصور نوزده قرن تا كه بود دليل همين به و باشد دشوار
.هستند بيمعنا وروياها خوابها و اسطورهها كه ميشد
رويا و اسطوره درباره باستاني پندار آن از اگر يعني
وارد كه زماني ميدانستند ، بيمعنا را آنها كه بگذريم
آن اشكال اين برابر در واكنش اولين شديم ، علمي پارادايم
و ذهن پريشاني حاصل و بوده بيمعنا رويا و اسطوره كه بود
از ورويا اسطوره چون كه بود اين آنها تصور.هستند روان
لذا نيستند ، خردورزانه ساخت يك در بردن قابل عقلاني نظر
انسان منطقي غير تفكر حاصل و علمي غير عقلاني ، غير
بعدها و نبوده درستي تصور اين كه صورتي در.است ابتدايي
.شد تصحيح
بين جشن و رويا اسطوره ، كه بگوييم ميتوانيم بنابراين*
سومي امر واقع در و است نوسان در واقعي امر و خيالي امر
باشد جشن و رويا يا اسطوره همان كه نمادين امر نام به
ميزند؟ پل واقعي و خيالي امر دو ميان
اين من بحث.كنيم تعريف را خيالي امر بايد وليبله -
ديگر طرف از و فرويدي روانكاوي طرف يك از كه است
سي و بيست دهه در اشتراوس ، لوي ساختگراي انسانشناسي
يك با نميتوانيم ما اينكه ;كه بدهند نشان توانستند
اين به كنيم ، درك را رويا و اسطوره خطي تك و مستقيم منطق
ما اينكه.است منطق فاقد اسطوره كه نيست مفهوم
اين به كنيم ، مشاهده مستقيما را اسطوره ساخت نميتوانيم
نظير ديگري ساختهاي.ندارد وجود ساختي كه نيست دليل
آنها مشاهده و شناسايي به قادر ما كه دارند وجود اسطوره
همين از.كنيم انكار را آنها پسنميتوانيم نيستيم ،
در.كرد تغيير رويا و اسطوره نسبتبه تصور كه است زمان
و انسانشناسان افتاد ، اتفاق تغيير اين كه زماني
اسطوره اگر كه رفتند امر اين اثبات پي در اسطورهشناسان
فرهنگ از بخشي بنابراين و معناست عامل پس نيست ، بيمعنا
اگر بالاتر ازآن و است شده ذخيره اسطوره داخل در
به آنگاه نيست ، بيمعنا اسطوره كه باشد اين تصورمان
را آنها با رقابت توان چيز هيچ كه مييابيم دست ابزاري
عقب زمان در آنقدر اسطورهها اين كه زيرا ندارد ،
حتي اگرنميرسد آن گرد به تاريخي هيچ كه رفتهاند
حداكثر بتوانيم دارند ، وجود شده ساخته صورت به كه اشيايي
آن از بعد ببريم ، عقب پيش سال هزار سي به را آنها تاريخ
ميتوانيم كه ميماند ساده خيلي ابزارهاي سري يك ما براي
كه چيزي تنها آن پس و ميگذشته چه انسانها مغز در بفهميم
داريم را اسطورههايي ما كه وقتي.است اسطوره ميماند ،
اگر رسيدند ما به و كردند حركت پيش سال هزاران از كه
داراي اينها كه باشد اين جشن و اسطوره مااز تحليل
شدهاند ، پيدا آنها از فرهنگها و هستند ژرف معاني
آن درك براي باشند ابزاري ميتوانند اسطورهها بنابراين
بزرگترين ايننايافتني دست و دور بسيار گذشتههاي
.كرد پيدا اسطوره به نسبت جديد ديدگاه كه بود دستاوردي
زماني توقف يعني.برميگردم زماني تعليق بحث به اينجا در
توقف جامعه در موجود زماني نظم از خروج معنا يك به و
تغيير اين كه معنا اين به.ميبينيم جشن در نيز را مكاني
تغيير صورت به هم و فضا آرايش تغيير صورت به هم مكان
محلهاي به هم جشن براي ما يعنيفضاست با افراد رابطه
هستيم ، عادي حالت در كه آنجايي در نتيجه در ميرويم ، خاصي
تغيير نيز فضا آرايش آنكه ديگر و نميگيرد صورت جشن
نوعي به فضا كه ميبينيم جشنها در ما يعني ميكند ،
در را آرايش تغيير اين.ميشود دكوراسيون يا آرايشبندي
برميگرديم پس.نمايش يا تئاتر در ميبينيم؟ بعدا كجا
در و است زندگي نمايش واقع در و تئاتر نوعي جشن اينكه به
واقع در تئاتراست آرايشبندي و دكور با همراه نتيجه
موسيقي ، و آواز طريق ، از واقعيت و زندگي بازسازي نوعي
.است دكور و نمايش و بازي
بتوان شايد يا فضا شما تعبير به جشن در بنيان ، اين بر*
خانهايابدي ، .ميشود ساخته انسان براي جديدي خانه گفت
ايستايي شما زيباي بيان به واقع در و جاودانه و ازلي
.عادي زمان
يك اگر كه است فضايي.نيست عادي فضاي جشن فضاي !بله -
بود خواهد براين تصورمان ببريم ، ازياد را جشن بيرون لحظه
رابطه اين در خلسه مفهوم به است جاودانه و ابدي فضايي كه
ذهنيت از خروج از ;است عبارت خلسه.ميكنم اشاره
و مراسم از بسياري در ناخودآگاهي ، قلمرو به خودآگاهي
را كار اين مخدر مواد كاربرد با كهن فرهنگهاي جشنهاي
.ميكردند تسهيل
ميكند ايجاد مكان و زمان نوع يك خودآگاه ذهنيت از خروج
امروز جشنهاي در.است جاودانه و ابدي مكان و زمان كه
نوع يك واقع در و مخدر مواد استعمال صنعتي ، فضاي كشورهاي
.است غالب كاملا خلسه و بيخودي حالت به ورود براي جشن
برگزار مدرن و صنعتي كشورهاي در كه جشنهايي اكثر در
يا و شوند بيخود خود از كه است اين افراد هدف ميشود ،
حركاتي با يا و شوند حد از بيش خلسه و شادي حالتهاي وارد
خود از كه صداهايي ، مثل است كهن جوامع به شبيه بسيار كه
با يا و ميخوانند كه آوازهايي و شعرها ميكنند ، خارج
اين.ميشوند بيخودي حالت يك وارد خاص ، تنفسي حركتهاي
كامل خروج يعني است ، زمان كردن ابدي تداوم بيخودي حالت
شخصيت تعليق در.بينظمي به ورود و زماني و مكاني نظم از
حالت از فرد و ميگردد نفي وي شخصيت و فرديت جشن در نيز
.ميشود تبديل ناشناسي فرد به و شده خارج بهنجار و عادي
همه كه كند حالتي وارد را افراد كه است اين جشن كاركرد
به همه حال عين در ولي ميگرداند ناآشنا همه براي را
.ميشناسند را يكديگر دارند ، شركت جشن در اينكه عنوان
زدن ماسك صورت به جشن در را شخصيتها شدن يكسان واقع در
آن يا ميبرد ميان از واقع در را فرد شخصيت ماسك.داريم
ماسكهايي.ميكند ماسك يا ناشناس شخصيت به تبديل را
نيز و ميدهند نشان را متفاوتي شخصيتهاي كه داريم
در.ميگردانند ناشناس كاملا را افراد كه ماسكهايي
ميتوانيم كه دارد وجود آرايش از خاصي نوع نيز جشنها
نيزدر را آرايش از اشكالي.كنيم نزديك ماسك به را آنها
به چهره آرايش در مبالغه داريم چيني يا ژاپني جشنهاي
در.ميكند پياده صورت برروي را ماسك كه است گونهاي
.دارد را كاركرد همين نيز سينما ، در گريم امروزي اصطلاح
به و ميكند خالي خودش شخصيت رااز فرد واقع در گريم
.ميگردد نفي شخصيت اين بنابرميبرد مقصد شخصيت يك طرف
در مثلا هيجده قرن جشنهاي از برخي در را ماسك پديده
جشن آن و دارد كاربرد هم امروزه كه داشتهايم ونيز
افراد همه كه است جشن نوع يك بالماسكه.است بالماسكه
كاركرد دو زدن ماسك اين واقع در.دارند چهره بر ماسك
آنكه ديگر و بشوند برابر هم با همه افراد آنكه يكي:داشت
در شركت و داشتند خاصي اجتماعي موقعيت كه زيادي افراد به
وارد خدشه آنها اجتماعي شخصيت به بود ممكن جشنها اين
كسي چه كه نميشد متوجه كسي و ميداد ناشناس حالت سازد ،
بيشتري محدوديت كه زنها درباره بويژه است ، شده جشن وارد
با نيز خودمان سوري چهارشنبه جشن در ما.داشتهاند
.داريم را شخصيت تعليق واقع در روي و سر پوشاندن
و آفريني اسطوره با انسانها اين بنابر دكتر آقاي *
موجود شخصيتي و مكاني و زماني نظم تعليق به جشن برپايي
بحثتان از جايي در و ميگذرند آن از و ميزنند دست
آشوب كه آفرينش و زندگي نخستين لحظه به كه داشتيد اشاره
بازگشت به تعبير را آن و برميگردند بود كامل بينظمي و
تصويري فقط بشر آيا كه است اين من پرسش.كرديد طبيعت به
آن در واقعي بهطور آنكه يا داشته گذشته آن از ايدهآل
است؟ نخستين تجربه آن كننده تداعي جشن و است زيسته
ابتداي در كه بود اين تصور نوزده قرن انسانشناسي در -
مرج و هرج دوران آن به كه داشته وجود دوراني انسان زندگي
دوران آن در كه بودند باور اين بر يعني.ميگفتند جنسي
نظام نام به چيزي نبوده ، اجتماعي قاعده و نظم گونه هيچ
كلي طور به و دولت و سياسي و اجتماعي نظام خويشاوندي ،
.است نداشته وجود نظم
داشته وجود هم قبل قرون فيلسوفان ميان در ديدگاه اين
نام طبيعي يكحالت از روسو هم و هابز هم مثلا.است
نزديك ميكند ، طبيعي حالت درباره هابز كه بحثي.ميبرند
اينبوده بحث.است نوزدهم قرن انسانشناسان بحث همين به
دائم وحشت و ترس حالت يك انسان ابتدايي زندگي در كه است
از واهمه ودر بوده يكديگر دشمن انسانها است ، داشته وجود
واقعي جهنم يك طبيعي ، حالت اين و ميبردند سر يكديگربه
بحثميكند را مساله اين عكس روسو كه حالي در است ، بوده
مطلقبا حالتهماهنگي طبيعييك حالت كه است ومعتقد
حالت آن در موقعجز هيچ انسانها و است طبيعتبوده
بگذريم ، بحث اين از اگر حال. خوشبختنبودهاند طبيعي
اسطوره يك خودش طبيعي حالت اين وجود كه است اين واقعيت
را اسطوره اين كه نوزده قرن انسانشناسان تصور و است بوده
نام كه بهجوامعي آنها كه خاصيبود كرد ، نگاه تقويت
جوامع اين چون داشتند بودند ، گذاشته "ابتدايي" را آنها
فرهنگي ومقولات بودند آنها ذهن از دور كاملا حالت در
خيلي آنها.بود انسانشناسان آشناي مقولات با بيگانه آنها
آغازين ابتداييو شكل اين كه ميگرفتند نتيجه راحت ،
اشكال ازاين هم (اروپاييها) ما حتما و است زندگي
مردم از آنها تصور كه شد مشخص بعدها.گذشتهايم ابتدايي
نوزدهميتصور قرن انسانشناسان است ، بوده اشتباه ابتدايي
اخلاق قانون ، نظم ، جوامعابتدايي در كه ميكردند
جوامع آن همه در كه حالي در.ندارد وجود اجتماعي وضوابط
.بود آن خاص شكل به ولي داشت وجود ضوابطاجتماعي و قانون
صحبت حالتاوليه و آشوب يك از ما بنابراينوقتي
بوده مطرح گذشته طرف به فرافكني جنبه يك بيشتر ميكنيم ،
بخواهيم ما اگر باشد ، يعني موجود واقعيت يك كه اين تا
نزديكترين باشيم ، داشته طبيعيانسان زندگي از تصويري
برما و دور امروزدر جانوران كه است زندگي تصوير ،
و آشوب طبيعيحالت زندگاني به نميتوانيم ما.دارند
و ميكنند زندگاني موجودات همه طبيعت در.بدهيم وحشت
قانون نظمرا اين گروهي.دارد را خودش خاص نظم طبيعت
نوع يك هم جنگل قانون حال هر به ولي ميگذارند ، نام جنگل
در كه نظميرا نميتوانيم ما حال هر بهاست قانون
آشوبو را آن اسم و بگيرم ناديده دارد ، طبيعتوجود
.بينظميبگذاريم
دارد ادامه
|