دوستي امتداد در
دام به اصفهان در خودرو مسلح دزدان باند
افتاد
گرفت قرباني دو شهريار در آبچاه پمپ
دام در راهسازيساوجبلاغ ماشينآلات سارقان
ماموران
جادهاي سفرهاي در مسافر نقل و حمل ضوابط
بازداشتهاي به دانشجويان از جمعي اعتراض
اخير
ميليون پرداخت 100 با كردستان استاندار
شد آزاد وثيقه ريال
تامين اجتماعي و فرهنگي جديد معاون
اجتماعي
از آذري كاميونهاي توسط كالا حملونقل
شد اعلام مجاز جلفا اقتصادي ويژه منطقه
دوستي امتداد در
خدمتي آنها براي كه كودكي از نميگيرند ياد انسانها چرا
با كودكي عين در كودك.كنند تشكر داده ، انجام كوچك گرچه
و دارد سروكار ارزشها و دوستي تعاون ، كاركردهاي
و پدرها چرا.ميآموزد و ميبيند را رابطهها سادهترين
بر مغرورانه و تلخي به را معذرتخواهي زيباي طعم مادرها
در كه بيموردي عصبانيت شدت از زمانيكه ميآورند ، زبان
معمول و عادي حركات درقبال خويش غيرارادي حالات بروز
و ملامت به بيجهت ساده بهقول و دادهاند نشان كودكشان
...ميپردازند آنها سرزنش
و علم پيشرفت موازات به ميبريم ، بهسر كه روزگاري در
نيز محدوديتهايي و ، كمبودها نوآوري و فن و تكنولوژي
بنابر ميرود ، پيش زمان چه هر ولي است طبيعي كه داريم
اقتدار نظامها ، موقعيت اجتماعي ، سياسي ، تاريخي ، مقتضيات
قدمت ارزيابي در شاخص اولين فرهنگ..و دولتها حاكميت و
و ميشود تغذيه فرهنگ اين چگونه حال.است جامعه اصالت و
كه هست پزشكي آيا و ميشود داده آن به خوراكي چه اينكه
پر قصه اين.نيست اينگونه خير ، !...و بيايد او درمان به
خود در فقر از كه سالهاست فرهنگ.است فرهنگ فقر غصه
درد كهنه شايد و را دردها آن از يكي امروز و ميپيچد
بنياد بر سالهاست كه فقري ;گفت خواهم را فرهنگ سنگين
تاريخ زمامداران حتي و زمان و افكنده سايه خانوادهها
.بپردازند زخم كهنه اين مداواي به نتوانستند
كلاس در كه است دردي واژگان بودن بند در و تشنگي فرياد
ريشه و دارد نمود سياست حتي و فلسفه و مذهب و ادب و علم
.دارد عصرها و نسلها در
يك هر تاريخ و فرهنگ عرصه در آزادانديشي و خردمندي كليد
كه دلنشين و اصيل واژگان كاربرد.است مهرورزي و محبت مدل
ارتباط روند توسعه حتي و خانوادگي وضع بهبود در كدام هر
.است سودمند بسيار ديگر ملتهاي با
با حق جانم ، عزيزم ، سپاسگزارم ، ميكنم ، خواهش متشكرم ،
اين از آيا..اختياريد ، صاحب ماست ، از تقصير شماست ،
اين كسانيكه بسيارند.ميبريد لذت واژهها و اصطلاحات
خويش غرور با سالهاست و كردهاند مخفي سينه در را كلمات
از گوشهاي اين تازه.دارند جنگ گفتنها ، اين بروز در
كلمات قولي به و ميشود خلاصه بيان در كه است فقري
نيز...كينه و شك و بددلي و بياحساسي از فرهنگ دربندند ،
.ندارد را شنيدنش توان گوشي هر كه دارد غريبي فرياد
اصطلاحات چنين كاربرد آيا واژگان ، سراغ به برگرديم
نياز خاص فرهنگ نوع به..و ميكنم خواهش مثل (مذكور)
ميرود بهكار ويژهاي شرايط در منحصرا يا و دارد
كه شده وضع معني كلمه هر براي معتقدند واژهشناسان
.ندارد تفسير به نياز و ميكند معنا را واژه همان دقيقا
گفتن براي صميميتر و بيشتر ارتباط براي نيست بهتر آيا
از تشكر براي اوقات گاهي.نماييم استفاده واژه چندين از
دلنشين و آرام نگاه يك تنها دوست يا و همسر كودك ،
قدرداني به نسبت را ما احساس بيان بگوييم سخني بيآنكه
گفتن براي نيازي شايد اينجا در و ميدهد نشان آنها از
كه است شاخصهايي از يكي برخورد نوع اين و نباشد تشكر
بردن بهكار از و ميكنند توجيه را آن بهتر روانشناسان
تشكر و رضايت پيام لبخند و نگاه با تنها سپاس براي كلامي
عبارتها.زيباست حركت چنين اين هم باز كه ميدهند ، نشان
اكثر و دارد تشريفاتي جنبه بيشتر كه زيبا اصطلاحاتي و
و ساده برخوردهاي يا آشنايي ارتباط اولين در مواقع
شايد و ميدهيم نشان خود از همكاران و دوستان با زودگذر
و شده تبديل عادت نوعي به كلمات اينگونه بيان واقع در
ميسازد جاري كلام بر كه مطالبي روح و عمق به گوينده
.نرسد حقايق اين درك اوج به نيز مخاطب بسا چه و نرسيده
بر تبسم و صميمي و ساده نگاه يك با ميتوانيم وقتي چرا
كه كنيم باور اينگونه شنونده يا و سخنران مقام در چه لب
به آينه در اگر كه است گونهاي به چهرهمان فرم و حركت
چرا ميبريم ، لذت خويش بودن آرام از كنيم ، نظر خود چهره
روح نشاط و شادابي.بورزيم غفلت دلنشين رفتار اينگونه از
در آينده نسل سربلندي و سعادت رمزخوهاست و خلق همين در
راحت و شادماني اكسير.خصلتهاست همين از الگوپذيرفتن
سرمايهگذاري هيچگونه رسيدن ، رواني روحي آرامش به و بودن
فقط ندارد نياز چندساله برنامههاي و بلندمدت و اقتصادي
.برد لذت و كرد عمل ريخت ، قالب در بايستي
هر به حركتمان ، روند و زندگي چرخ كه برسيم باوري به اگر
مسايل و مشكلات با ما برخورد نوع است گذر حال در شكل
و واقعيات قبول.كند نالان را ما نبايد زندگي روزمره
شلوغي بيكاري ، مسكن ، مالي ، بحرانهاي محدوديتها ، تحمل
نقل و مجلس هر نقل كه است آشكاري حقايق..و شهرها
طرف يك از ولي زندگي مشكلات با جدال و ماييم سينههاست ،
...موجودات ، گلها ، طبيعت ، يكديگر ، با انسانها شدن دوست
.ميسازد سبك را روحمان
واقعيت كه آنجايي از ولي است سخت هميشه درد قبول
ما شد ، روبهرو آن با منطقي شكل هر به بايستي ميپذيرد
شرايط ناآگاهيها ، دستخوش نخواهيم چه بخواهيم چه
بيتوجهي يا پدرانمان اشتباه تصميمگيريهاي غيرمنتظره ،
وسيعتر ابعاد در حتي و شدهايم زندگي طول در بزرگانمان
دلسوزي و دورانديشي سازمانها ، عدم مديران دلسوزي عدم
كار ، تقسيم ثروت ، توزيع نقش كه بالاتر مسئولين
بهتر شما كه آنچه...و سرمايهگذاري توسعه اشتغالورزي ،
جوامع در متاسفانه كه همگي داشتند ، بهعهده ميدانيد
تبديل سنتي عادت و باور يك به ميخورد ، بهچشم نيز ديگر
چه حالخورد بايستي و خالههست آشكشك معروف مثال و شده
.نداشتن يا داشتن چه گريه چه خنده با
و مطالعه از عبارتست كه جامعهشناسي علم تعريف براساس
باشد بايد كه آنگونه نه هست كه آنگونه جامعه احوال بررسي
كنيم عمل اينگونه دارد حركت و هست كه آنگونه براساس ما و
و وخودآزاري حسرت و بدبيني به شدن مسلح بهجاي ;كه
بودن راحت و آرامش معجون به را خويش روح..و خودخوري
يكي به را حقير مطلب ، اين خوانندگان شايد. سازيم سيراب
تامين با كه بدانند منسوب جامعه افراد مرفهترين از
ميزند قلم اينگونه ثروت درنهايت زندگي امكانات بهترين
از و نميكند زندگي اجتماع اين ميان در گويي...بهراحتي
و هرگز ندارد ، خبر مردمش روزگار عيني دردهاي و مسائل
همين در سادهزيستن افتخار هم من.نيست اينگونه مطلقا
همين در كشيدن نفس.دارم را جامعه بردبار و صميمي جمع
در بودن راحت داروي و دوا دوا ، همين با زيستن و هوا
.نداشتن يا داشتن نبودن ، يا بودن زندگي ، واقعيات پذيرش
دل مزين آنرا و رسيدن آرامش گنج به كه انسانهايي براي
و نرم نگاه با و كردن منقش خويش چهره بر را تبسم.ساختن
بوي نشانهها ، اين همه.دادن دل شنيدن و گفتوگو به لطيف
متحمل سرمايه اي ذره بيآنكه ميدهد عطوفت عشقوعطر
.گردد
داشتن سينه به و متعالي انديشه و تفكر ادعاي با آدمي چرا
فرومايگي و تزلزل دچار...فروتني و احساس و منطق و حكمت
عذر يا ميكنم خواهش كوتاه واژه يك گفتن با گاه ميگردد؟
نه كنيم نمايان خويش بودن انسان در را خويش فروتني زحمت
...خويش زشت عمل توجيه و ديگرآزاري و جدل و بحث در
واقع به قلمي نيك كردار و گفتار از ابزاري چه با و چگونه
مصداق محبت و دوستي واژههاي معاني تا كنيم خلق عيني
صاحبان به و بنشيند خويش حقيقي جايگاه در لغت هر و يابند
همان اين شود ، ارائه فروتني و مهر درس كلام و انديشه
اگر و است پرنشاط و مفرح زمزمههايش كه است زندگي حديث
.اندازد لنگر عشق درنهايت گردد ، آذين محبت روح به
عكسالعمل ولي است آدمي مقام مختص گرچه محبت و مهرورزي
را زيبايي بسيار نقش ديگر موجودات بر رفتاري چنين
خيره را چشمها حتي روابط اينگونه و داشته بههمراه
.ميكند
خدمتي آنها براي كه كودكي از نميگيرند ياد انسانها چرا
با كودكي عين در كودك.كنند تشكر داده ، انجام كوچك گرچه
و دارد سروكار ارزشها و دوستي تعاون ، كاركردهاي
.ميآموزد و ميبيند را رابطهها سادهترين
و تلخي به را معذرتخواهي زيباي طعم مادرها و پدرها چرا
عصبانيت شدت از زمانيكه ميآورند ، زبان بر مغرورانه
حركات درقبال خويش غيرارادي حالات بروز در كه بيموردي
ساده بهقول و دادهاند نشان كودكشان معمول و عادي
...ميپردازند آنها سرزنش و ملامت به بيجهت
محبت و عشق از قدرداني و سپاس واژههاي راستي به آيا
حتي يا افتاده زبانها سر بر و شده خلق بهگزاف ديگران
...دارد؟ ساختگي كاربردي
ارزش آيا فرزند همسر ، همكار ، دوست ، به عزيزم واژه گفتن
هنري ، شخصيت غرور ، به يا ميبرد سئوال زير را انسان
نشانههاي از يكي.ميزند لطمه او...اعتباري فرهنگي ،
كشيدن آغوش به انسانهاست ، شمردن عزيز آدمي ، عزتنفس
.آنهاست نگاه و كلام خريدن جان به آنهاست ، بيآلايش
نفرت و كينه و انسانهاست خصلت ازبهترين يكي بردباري
واكنش دردناكترين و حالت بدترين حقير اعتقاد به شايد
كه شخص به يكطرف از.دارد دوسويي حالت كه انسانهاست
احساس افراديكه ديگر طرف از و ميباشد رفتار اين دارنده
فضاي يك ميكنند ، تصور او از را عكسالعملي چنين
هم باز اگرچه و ميسازد ايجاد را دلگيركننده و ناخوشايند
اينگونه از ولي ميباشيم انساني ارتباط نوع يك شاهد
چنين در بودن و مينماييم ياد سردي و بهتلخي روابط
وشخص بهوجودميآيد ناخواسته و غيرمنتظره اگرچه شرايطي
كه واكنشهايي با ديگران كردن آزردهخاطر ضمن كينهتوز
و داده خودنمايي قدرت خويش احساس بدترين به ميدهد بروز
..مينمايد كمك شوم غده و درد اين پرورش به بداند بيآنكه
نتيجه نماييم ، عمل اصوليتر كنيم ، انديشه زيباتر بياييم
بهدست ديگران با رابطهمان نوع سادهترين از مساعدي
رفتار و خصوصيات با ديدگاهمان و شرايط اگر.آوريم
تحمل حتي يا و كرده قبول را آنها نميتوانيم افراديكه
او به خويش آرامش براي بهراحتي حداقل بياييم نماييم ،
يكديگر رنجش موجب كه مسالهاي مورد در تو و من بگوييم
مجالي و ديدگاه و حرف شايد و نكنيم بحث و صحبت ميشود
ساده بهعبارت و اجتماعي كاركردهاي ساير با ارتباط براي
و كنيم باور را يكديگر بتوانيم ديگر مقولهاي در
.نيست ارتباط قطع راه آخرين هميشه كينه و قهر و تركدوستي
يك نيز جدايي در.نيست واقعه علاج راه قهر و جدايي هميشه
به و شروع نقطهاي از كه ميخورد بهچشم بسته ارتباط نوع
و خاطره و ياد درصورتيكه ميشود ، قطع بهظاهر نقطهاي
چنانچه و ميكشاند خود با را انسان رابطه اين دل در زمان
و پسنديدهتر دوران همان در انساني عملكرد و رفتار
و داشت خواهد راحتي وجدان حداقل باشد بوده اخلاقيتر
و خانوادگي روابط زناشويي ، زندگي دوستي ، قطع از هميشه
شيرين آنرا نميكند ، بلكه ياد فاجعه و شكست به فاميلي
و شده بسته رابطه آن بنده بهاعتقاد و ميبيند سودمند و
هريك و شود باز زمان گذر در شايد زمان ، جبر شده قطع يا
و شده واقف گذشته به نسبت خويش عملكرد نقش به طرفين از
ميشود متصل هم باز ارتباط گمشده حلقه هم باز كه اينجاست
مصداق راحتي اين به هرجا در و هميشه حقيقت اين البته
كرد ، تلقي بيبنياد نميتوان را كينه و قهر.نمييابد
كاشت دل سبز سينه در را صفا و مهر سالم بذر ميتوان اما
و بنشيند بهبار زندگي فصل چهار در دوستي ميوههاي تا
.شود هديه پاك دلي و روشن نگاه هر به وفا و مهر بهپاس
نمره با داد فرزندي به را ميوهها همين از يكي ميتوان
به و تشويق احساس و كرده كسب دروس از يكي در كه خوبي
ثمره پدري ، تشكر بوسه.دارد بههمراه را او گرفتن آغوش
منطقي ، تشويق و بجا تحسين كاشته ، دل در كه است بذري همان
صحنه اين در هرگز تكبر و غرور و ميطلبد را منطقي احساس
خوش تصوير اين آيا.ندارد جايي فرزند ، گرفتن آغوش به
سهلانگاري و تقصير قبول تصادف ، يك صحنه در نيست؟ زندگي
بهترين طرفين از يكي توسط برخوردي و صحبت هر از قبل
عذرخواهي و آسودگي و آرامش با.است انساني منظره
ثمره گرفتن ، آغوش در را يكديگر و رفتن يكديگر بهاستقبال
رابطه براي تازهاي باب البته و صفاست و عشق بذر همان
.جديدتر
و ترميم براي مشخص زمان در بايستي و افتاده كه اتفاقي
ولي پيشبيني غيرقابل رخدادي.گذاشت وقت خودرو بازسازي
يك از ميتواند حوادث ، با برخوردمان نوع.حلشدني كاملا
هر كه كند خلق هنري زيباي پرده يك دلخراش تصادف
.زيبايي به ميكند نصب خاطرهاش و ياد در آنرا بينندهاي
حوصله مرتبه چند تابهحال خانواده ، كانون به برميگرديم
او از تاكنون آيا داشتهاي ، را فرزندت حرفهاي شنيدن
بازگو تو با بيپرده را خواستههايش و مسائل خواستهاي
را دلش حرف تا شدهاي اورفيق با بهامروز تا آيا نمايد ،
؟...بگويد تو به
زندگي بد و خوب شيرينيهاي و تلخي شريك كه همسرت ، آيا
نگاه بشنوي ، را حرفهايش دارد دوست كه آنگونه است ،
دلش و زبان همره چشم ، در چشم چهره ، به چهره !كردهاي؟
زندگيت ، ياور داشتن دوست و تشكر بهبهانه آيا شدهاي ،
از قبل تو و كردهاي؟ هديه گلي غنچه برايش بيمناسبت
او تنهايي لحظههاي همدم و همدل شوي ، او همسر اينكه
او به كه مهري يا كردي طلب او از كه مهريهاي يا شدهاي؟
!؟!كردهاي منظور چهارتا دودوتا محاسبات برايش دادي
كي به فروختي؟ قيمتي چه به فروختي چقدر را مهرت تو *
فروختي؟
آسايش تدبيرش و توست محبت و مهر نيازمند كه همسري به
همه رنجهايش ، اشكهايش ، خندههايش ، لحظاتش ، توست ، زندگي
بهاي از او با تو و توست همدلي و صداقت و رفاقت سايه در
به و زدن صدا و آمدنش با او كه ميگويي سخن مهريهاي
و مهر و عشق جايگاه بهترين را ازدواج تو دادن نشان قسمت
ميزند تو با شدن همدل سند بر كه مهري با و ميداند صفا
ميباشد آشيانهات و تو به مهرورزي درصدد بداني بيآنكه
و عمق به پايبند خودش كه ميطلبد را مهري همان تو از و
در و روئيدن و حركت توان عشقي و مهر بيهيچ كه آنست ارزش
نكوهيده زيبايي واقعيت يك اين آيا.نيست زندگي كلام يك
و حرمت اگر و داشت دوست شد ، دوست ميتوان بهراحتينيست
هم و را دوست هم بهراحتي ندانيم را مودت نگاهداشتن ارزش
باور مدتي از بعد تازه.داد خواهيم دست از را دوستي مقام
همين.دادهايم دست از نيز را خويش خويشتن كه كرد خواهيم
آيا ميشود ، آشفته و سركش يا و ساكت و آرام كه جاني
طبيعت بهاقتضاي بايد كه همانگونه را چيز همه نميتوان
تفاوتهاي حرمت به گذاشت ، احترام و كرد قبول كند ، حركت
برايمان شرايطي چنين تحمل اگر نگرفت خرده آنها به ديگران
.گرفت بهره آنها سودمند ويژگي از بهراحتي ميتوان نباشد
با ارتباطي چنين ايجاد از كه حالتي و نظر مورد مقطع در
در بيشتر روحي امنيت برقراري و محيط آرامش جهت افراد ،
فداي را لحظات خونگرمي و صميميت با غيرمنتظره ، شرايط
را نظر مورد زمان آن چنانچه و نسازيم خويش خودخواهيهاي
سالم ارتباط راههاي بهترين از يكي شايد كرد ، سپري بايستي
خود افكار به خللي بيآنكه كه است مناسب سوژه كردن پيدا
همان در را خوبي شرايط نشود ، وارد بستگان و همكاران و
.ساخت مهيا داريم پيشرو در كه ساعتي چندين
گنج كليدهاي از يكي نگرش ، و تدبير چنين به يافتن دست
سينهات در كه است جهاننمايي جام همان.است بشري سعادت
جوابش نيز ، تو و مهرباني به ميكند صدايت و كرده بيتوته
...نوعدوستي و صفا و محبت با بده ،
متبسم و لبخند اگر آدمي رفتاري تيكهاي و فرمها از يكي
بودن آرام و لبخند اگر !ميافتد؟ اتفاقي چه باشد ، بودن
اعتياد آدمي در احساسي چنين شود ، عادت بهصورت رفتهرفته
چنين از تلقي طرز اين خوبست ، بسيار ميآورد ، بهوجود
آرامش و لطافت اكسير مخدرش مواد و تركيبات كه اگر تفكري
.دارد را آسايش و اعصاب شدن سست ارزش باشد شادماني و
(ص)مصطفي محمد رسولش به پروردگار طرف از جبرئيل كه زماني
در و رخمتاب مردم از تكبروناز به هرگز:ميفرمايد
متكبر مردم هرگز خدا كه برمدار قدم تفخر و غرور با زمين
است درسي (آيه 18 لقمان مباركه سوره).نميدارد دوست را
كه پيغمبر ميدهد ، آتي و گذشته قرون انسانهاي به كه
نامهاي هر ابتداي در كه است پيامبري اسوه و است معصوم
بودن رحيم و رحمان معرفي به را او ميخواند ، رباش از كه
كلام در را آيات و روايات اينهمه چگونه.ميكند ياد
آسماني كتاب به بيشتر اگر و ميبينيم الهي اديان تمامي
پيغمبرمان معجزه خصوصا شويم خيره مكتبي و دين هر
بشارت بندگان نيكوكارترين به پيوسته مجيد ، كلامالله
خاص برگزيدگان بهشتيان ، اوصاف از و ميخوانيم را بهشت
نيكوكاران ، و تقواپيشهگان و پرهيزكاران را ، الهي درگاه
.ايستادهاند اول صف در خوشخلقان
خصلتهاي صحيح گرفتن بهكار ثمره اوصاف ، اين تمامي
و هستيم انسان ما همين بهخاطر و ماست انساني سازنده
.(نمل 62) فيالارضهستيم خليفهالله قرآن صريح بهقول
و مردمداري و قناعت و صبوري وارستگيهايمان ، از بياييم
به تاكيد اگرچه سودبگيريم ، نيكبينيمان و خيرخواهي
بيشترين در و شده تكرار آيات در بارها نيكوكاري و احسان
والدين و رحم صله و فقيران احسان به دعوت الهي سورههاي
بقره ، قصص ، روم ، عنكبوت ، لقمان 14 ، سوره) است شده
اگر ميفرمايد خداوند لقمان سوره در چنانچه و (آلعمران
نميداني بهحق آنرا كه بهخدا شرك بر را تو مادر و پدر
و مكن اطاعت را آنها امر ديگر اينصورت در كنند وادار
وقتي (آيه 15) كن مصاحبت خلق بهحسن آنها با دنيا در ليك
بندگاني بر را خوشخلقي و خوشرفتاري نظر اينگونه خداوند
برعهده واجب ضروري وظايف بر ندارند وحدانيتش به ايمان كه
خوشرفتار بيان با را آنها بايستي كه ميداند فرزندان
كه هويداست سعادت اين در رمزي كه شد خواهيم متوجه كنند ،
چنين بر را پاداش بشارت آيه همين ادامه در خداوند
و زيباست و پسنديده رفتار و حالات اين.ميدهد فرزندان
الله ان.زيباييهاست مظهر نيز خود و زيبايي دوستدار خدا
.جمال يحب و جميل
بر متكي بايستي انسانها اعمال و كردار كارها ، عمل و صورت
مفيدي نتيجه تا باشد انساني ارزشهاي و پسنديده صفات
ضمير از ميتوان چگونه.باشد داشته سايرين هم و خود براي
با ارتباط در كه انسانهايي شد ، پنهان خويش ناخودآگاه
يا دير يكديگر كردار و رفتار و خصوصيات به هستند ، يكديگر
ابر پشت هميشه ماه" معروف بهقول و ميشوند مطلع زود
".نميماند
خطاب چنين آيه 188 عمران آل مباركه سوره در كه همانگونه
:آمد
مانند شاد خود زشت كردار به آنانكه مپندار پيغمبر اي"
آنها در هيچ كه پسنديدهاي اوصاف به مردم كه دارند دوست
امان در عذاب از البته كنند ، ستايش را آنها ندارد وجود
به مذكور نوراني آيه در تامل اندك با شايد "نيستند
فكرش مپندار ، اينكه اول دستيابيم ، مهم موضوع دو اهميت
درك (زشت كردار) را آنها رفتار بهراحتي مردم مكن ، را
ندارند را مراوده و مصاحبت لياقت كه ميفهمند و ميكنند
انساني ارزشهاي با ميدانند افراد گروه اين اينكه دوم و
دوست عمل در و جايدارند خلق دل در پسنديده رفتار و
.گيرند قرار عنايت و لطف مورد شد گفته كه آنطور دارند
از قرآن كلام بهقول كه تصوري طرز چنين بر باطل خيال زهي
اينكه يا و (آلعمران 188) نيستند امان در نيز عذاب
درموقع كنند نيكنفسي و پاكدلي دعوي آنانكه نميبيني
رفتار كه است پرواضح نساء 49 ، سوره.ناپاكند چقدر عمل
مسائل نقطهنظر از نهتنها زشت كردار پرخاشگرانه ،
مخاطبين روان و روح مخرب..فرهنگي ، خانوادگي ، اجتماعي ،
عقوبت شرعي و عرفي باورهاي و ديني نظر از بلكه شد خواهد
.دارد بهدنبال آخرت و دنيا در را ناخوشايندي
و خير واسطه بايستي هستيم خليفهالله و جانشين چنانچه ما
.دارد عظيمي اجر خلق به نيكي.باشيم نوعدوستي و خيرخواهي
"دارد خدا نزد عظيمي اجر مردم ميان اصلاح و كردن نيكي"
ميخوانيم نساء مباركه سوره در هم باز (نساء 114 سوره)
آيه) شد خواهد كند هرچه نصيبش باشد شر و خير واسطه هركس
بايد نيز شما كند ستايش را شما كسي هرگاه (نساء 85
(نساء آيه 86) دهيد پاسخ آن مانند يا بهتر ستايش درمقابل
و غرور به افراد كردن تشويق و ستودن ميكنيم تصور ما ولي
را كردن چاپلوسي احساس يا و ميسازد وارد لطمه شخصيتمان
و عزيزان جمع در اينگونه شايد و ميكند زنده ما در
خودكمبيني و حقارت حس و عاطفي شديد كمبود مورد دوستان
و عزت به كه است اين بر خدا كلام درصورتيكه شويم ،
مهرمحبت مورد زمانيكه و كنيم گفتوگو ستايش و احترام
اگر.دهيم پاسخ بايستي نيز همانگونه ميگيريم ، قرار
آيات از فقط مهرورزيدن و كردن نيكي با ارتباط در بخواهم
اين ادامه كفايت عمر و قلم جوهر شايد بياورم سند الهي
از يكي به ميكنم بسنده باز ولي باشد نداشته را بحث
.مهربانيهاست فراخواني جرگه در كه آيههايي زيباترين
خويشان ، مادر ، و پدر به نسبت و بپرستيد را يكتا خداي"
بندگان ، رهگذران ، موافق ، دوستان همسايه ، فقيران ، يتيمان ،
را متكبر مردم خدا كه كنيد نيكي همگي حق در پرستاران
از يكي خداوند ، .آيه 35 نساء مباركه سوره "ندارد دوست
با را نيكي درس ميخواند پيغمبرش بر را عشق درسهاي
.ميكند خطاب همه به درنهايت و كجا از دادن اولويت
و دارد عينيت جنبه كه الهي محكم آيات و سند اينهمه
بنابراين...محبت و نيكي باب در است ، تحريف غيرقابل
شدن عميق و توجه آيا اخلاقي ، و ديني معتبر و زنده حقايق
و زيبايي از غير...و احسان و نيكي و محبت مقولات در
است؟ روحي آرامش
فرهنگ تاريخ ، و زمان و نظام مختص عشقورزيدن و محبت آيا
با را دنيا از دلبستگي بياييم.ميباشد خاص ملتي تمدن و
لحظههاي هميار و همدم نكنيم ، معنا يكجا مردم به دلبستگي
عاشق براي شويم ، يكديگر دلتنگيهاي و غربت شريك و سخت
سايه در زدن قدم درددلها شنيدن و دلها با دوستي شدن ،
دارد ، را همسري لياقت كه روحي با شدن محرم و يكرنگي مشترك
حتي نباشيم ، اقتصادي سرمايهگذاري و مالي محاسبات پي در
پرپر حياتش شاخه از را گلي عاطفه و محبت دادن نشان براي
بانك از بكاريم ، سينه در برايش را دل غنچه نكنيم ،
دوستي.است تمامشدني كه كن خرج برايش وجودت شبانهروزي
صبر گر:ميگويند كه شنيدي ميخواهد ، نيز صبوري عشق ، و
.سازي حلوا غوره ز كني
شيرين تجربهاي هميشه را دوستي آنانكه بهحال خوشا
اجازهبالندگي كينه و قهر به هرگز و بهيادميآورند
شهيد اول بهقول ورزيد ، محبت كنيد ، دوستي.نميدهند
دوستي "است خرد از نيمي دوستي" كعبه مولود محراب ، مظلوم
مودت و عشق بهپاس دوستي ، حرمت به.است ارزشمند و كيميا
نداريم ، را يكديگر تحمل و توان اگر نيازاريم ، را يكديگر
كرد ، محبت ميتوان راحت ، و ساده نگاه يك لبخند يك با
ميتوان هم باز نكرد ، افاده نبود ، ميسر اگر كرد ، انتقاد
نفرين نخورد ، حسرت نكرد ، قهر اما كرد ، خداحافظي لبخند با
بيقرار دل در را نفرت و كينه تخم نداد ، دشنام نكرد ،
اندرز ، و توصيه اينهمه آيه ، و حديث اينهمه نكاشت ، رقيب
تفكر ناب بنياد عاقل ، كليد اوست ، دل زبان عاشق سلاح
كمال و ادب عرصه در ميتوان عقل زبان با اوست ، انساني
را قفلشده گنجينه هر ميتوان دل كليد با.گفت سخن
عالمي ، موجود خلقت سرآمد كه تو كن امتحان بازكرد ،
چقدر دلت و زبان عاشقي ، چقدر نامداري ، خليفهالله
حجره مهرورزي ، بازار در را خود يكباردارد خريدار
است كيميا دوستي..خالصي چقدر ببين بزن ، محك عشقيابي
...بدار دوست را همه !دوستم
"كاتبي جمال"
دام به اصفهان در خودرو مسلح دزدان باند
افتاد
انتظامي ناحيه فرماندهي اطلاعرساني دفتر:اجتماعي گروه
سارق گروه يك اخير روزهاي طي:كرد اعلام ديروز اصفهان
.شدند دستگير اصفهان در خودرو مسلح
محل در مسافركش خودروهاي كردن كرايه از پس شده ياد گروه
داروي يا و سلاح از استفاده با مسافربري پايانههاي
.ميكردند سرقت را خودروها بيهوشي ،
انتظامي ماموران و بسيج نيروهاي همكاري با سارقين اين
سلاح قبضه يك مسروقه ، خودروي دستگاه سه آنان از و دستگير
به موادمخدر استعمال ادوات و كننده بيهوش داروي كمري ،
.آمد دست
قرار قضايي مقامات اختيار در اكنون هم پرونده اين متهمان
.دارند
گرفت قرباني دو شهريار در آبچاه پمپ
از يكي در ديروز صبح كه مرگباري حادثه طي:اجتماعي گروه
جان آب چاه يك در تن دو داد رخ شهريار جاده گاوداريهاي
.دادند دست از را خود
آتشنشاني از گاوداري مالك گذشته روز صبح ساعت 11 حدود
چاه در نفر دو كه داد اطلاع تلفنكنندهكرد كمك درخواست
.رفتهاند فرو مرگ كام به و كرده سقوط او گاوداري آب
محل به و 8 ايستگاههاي 6 از نجاتگر گروه دو بلافاصله
.شدند اعزام حادثه
بزرگراه در واقع حادثه محل به رسيدن با امدادگران
كسي است ممكن اينكه تصور به شهريار جاده ابتداي آزادگان ،
بيرون براي را خود تلاش باشد ، مانده زنده نفر دو اين از
هر اجساد توانستند فقط آنها اما كردند آغاز آنها كشيدن
بيرون سپس و كرده پيدا چاه متري عمق 40 از را نفر دو
راننده ،(ساله 55) رضائي حسن حادثه اين قربانيان آورند
.بودند گاوداري كارگر (ساله 48) زنديه قاسم و جرثقيل
ساعت 11 حدود:گفت حادثه اين مورد در گاوداري مالك حسن
استفاده با ميخواستيم حادثه قرباني تن دو اتفاق به صبح
محوطه در كه چاهي درون به را پمپآب دستگاه يك جرثقيل از
كار شروع از پس لحظاتي كه بفرستيم دارد ، قرار گاوداري
پمپ دستگاه و شد پاره پمپ ، به متصل جرثقيل زنجير ناگهان
.كرد سقوط چاه ته به آب
كارگر قاسم و جرثقيل راننده حسن پمپ ، سقوط هنگام به
اثر بر كه بودند كار سرگرم چاه ميله كنار در گاوداري
همراه به نيز آنها پاهايشان ، به پمپ كابل شدن پيچيده
علت به متاسفانه كه شدند كشيده چاه عمق به پمپ دستگاه
.باختند جان دو هر وارده صدمات شدت
طرف از حادثه اين بروز چگونگي و علت مورد در تحقيقات
.دارد ادامه انتظامي نيروي
مورد تهران 10 شهر در گذشته ساعت طي 24 است ذكر به لازم
اين در كه پيوست وقوع به گوناگون حادثه و 5 آتشسوزي
سيميليون حداقل و داده دست از را خود جان نفر حوادث 2
.آمد بار به خسارت ريال
جمله از مغازه يك شهري ، سبز فضاي از نقطه خودرو ، يك دو
تهسيگار بنزين ، انداختن نشت علت به كه بودند اماكني
.شدند حريق طعمه ايمني نكات رعايت عدم و روشن
دام در راهسازيساوجبلاغ ماشينآلات سارقان
ماموران
سنگين ماشينآلات سارقان از شبكه يك اعضاي:اجتماعي گروه
.شدند دستگير و شناسايي ساوجبلاغ شهرستان در راهسازي
تهران استان انتظامي ناحيه تبليغات و عمومي روابط سرپرست
انواع شبكه اين از:گفت ايرنا با گفتوگو در ديروز
ضبط و كشف غلتك و گريدر لودر ، قبيل از راهسازي ماشينهاي
قضايي مراجع به و دستگير نفر ارتباط 11 اين در.است شده
اين اختفاي محل از بازرسي در:افزود وي.شدند معرفي
.آمد دست به نيز مسروقه خانگي لوازم تعدادي سارقان ،
جادهاي سفرهاي در مسافر نقل و حمل ضوابط
وظايف و جادهاي درسفرهاي مسافران حقوق آييننامه
تدوين مسافران با ارتباط در مسافر ونقل حمل شركتهاي
.شد
مديركل آشوري اكبر علي خبر مركزي واحد گزارش به
هاي پايانه و حملونقل سازمان مسافر دفترحملونقل
حمل موسسات و شركتها:گفت مطلب اين بيان با كشور
و صادركنند بليت مسافران تمام براي بايد مسافر ونقل
نام مسافر ، خانوادگي نام و نام نظير اطلاعاتي درج
حركت ، مقصد و مبدا بليت ، شماره بليت ، صادركننده شركت
و مبلغكرايه صندلي ، رديف و شماره اتوبوس ، درجه
تعداد و حركت مكان و ساعت تاريخ ، عوارض ، ساير
كشور داخل سرويسهاي براي كه بليتهايي در همراهان
مكلفند مسافربري هاي شركت.است الزامي ميشود صادر
رادرمحل مختلف مقاصد براي بليت فروش نرخ تابلوي
كنند نصب مسافران ديد معرض در و مناسب
بازداشتهاي به دانشجويان از جمعي اعتراض
اخير
علوم دانشكده دانشجويان از جمعي:اجتماعي گروه
كه آنچه به اعتراض در ديروز تهران دانشگاه اجتماعي
غلامعباس بازداشت بويژه و اخير دستگيريهاي موج"
.كردند برپا آزاد تريبون يك شد ، عنوان "توسلي
محور.كردند سخنراني حاضران براي دانشجو هفت دستكم
.بود توسلي غلامعباس از حمايت سخنرانيها عمده
دكترا ، مقطع در فرانسه آموخته دانش و ساله توسلي 66
را اجتماعي علوم دانشكده رياست تا 69 سالهاي 1365 طي
اين استادي كرسي اخير سالهاي ظرف او.بود عهدهدار
.داشت دراختيار را دانشكده
محمد سيد به خطاب را نامهاي همچنين دانشجويان
خواسته او از درآن كه امضاكردند جمهوري رئيس خاتمي
و اساسي قانون اجراي مسئول عنوان به تا بود شده
امنيت قبال در ملي ، امنيت عالي شوراي رئيس
.باشد پاسخگو شهروندان
ناميده بنبست كه آنچه از خروج راه نامه اين در
به و انتخابات عرصه در خاتمي آقاي حضور شده ،
.است شده ذكر قوي و مدون برنامه يك رايگذاردن
با انجاميد ، بطول ساعت يك از بيش كه مراسم اين
شركتكننده دانشجويان و يافت پايان قطعنامهاي صدور
.بازگشتند خود درس كلاسهاي به آرامي به
دانشجويان و اساتيد" كه است آمده قطعنامه اين در
امروز"."ميكنند بازگو را دردها آگاه و روشنفكر
و عهد از وجه هيچ به ملت فرزندان اين دانشجويان ،
تا و كرد نخواهند عدول ايران مردم با خود پيمان
معنويت و دين پرتو در عدالت و آزادي كامل استقرار
قطعنامه اين در دانشجويان."نشست نخواهند پاي از
از را خود تالم و تاسف نميتوانيم ما" كردند تاكيد
."ننماييم ابراز دانش و علم ساحت حرمت هتك
ميليون پرداخت 100 با كردستان استاندار
شد آزاد وثيقه ريال
به اكاذيب نشر اتهام به دوشنبه روز كه كردستان استاندار
كاركنان جرايم به رسيدگي ويژه قضايي مجتمع شعبه 1403
ريالي ميليون كفالت 100 قرار با بود ، شده احضار دولت
.شد آزاد
را خود احضار كردستان ، دليل استاندار رمضانزاده عبدالله
در:گفت وي.كرد عنوان نگهبان شوراي دبير قائممقام شكايت
ششم مجلس انتخابات ابطال مورد در من سخنان از شكايت اين
شوراي به افترا عنوان به بانه و سقز انتخابيه حوزه در
نام نهاد اين اقدام كردن قلمداد ملي وحدت ضد و نگهبان
.است شده برده
قاضي دقيقي ، قاضي برخورد نحوه:گفت كردستان استاندار
كاملا من با دولت كاركنان ويژه قضايي مجتمع شعبه 1403
.بود محترمانه
تامين اجتماعي و فرهنگي جديد معاون
اجتماعي
تامين مديرعامل سوي از حكمي طي مقدم رستميان ابراهيم
منصوب سازمان اجتماعي و فرهنگي معاون عنوان به اجتماعي
امور و عمومي روابط مديركل سمت در اين از پيش وي.شد
از را آتيه هفتهنامه سردبيري و سازمان اين بينالمللي
.داشت برعهده پيش سال هفت
از آذري كاميونهاي توسط كالا حملونقل
شد اعلام مجاز جلفا اقتصادي ويژه منطقه
موافقت با:گفت جلفا اقتصادي ويژه منطقه عامل مدير
آذري كاميونهاي ورود كشور پايانههاي و حملونقل سازمان
و صادراتي كالاهاي حمل براي نخجوان خودمختار جمهوري از
.است مجاز جلفا اقتصادي ويژه منطقه به ترانزيت
تجار و بازرگانان پس اين از:افزود "خيرآور بلال"
اين طريق از خود كالاي ترانزيت و حمل جهت ميتوانند
خالي كاميونهاي از ايراني كاميونهاي بر علاوه ويژه منطقه
.كنند استفاده نيز آذري
|