هجويري مقام و تاليفات و درحيات بحثي
سليماني مرضيه نوشته
در تقريبا است بشري معرفت رازناك و دروني جنبه كه عرفان
اديان برخي حال.دارد وجود افرادبشري و جوامع تمامي ميان
نماد خود درواقع و داده بروز را آن بهوضوح ها شخصيت و
جلوه ديگر بعضي در و هستند عارفانه عقايد و اعمال واقعي
اول درجه اهميت از مسائل ساير و نيافته بيروني
جوامع ويژه -كلمه اخص معني در -تصوف اما.برخوردارند
ريشه صوفيان عقايد اصول اوليه مايه اصولا و است اسلامي
و بحث.دارد اسلامي سنن و احاديث و قرآني تعاليم در
ميطلبد ، ديگر مجالي و فرصت تصوف و عرفان خصوص در بررسي
بدان بسيار -غربي و شرقي -متخصصين و علما چند هر كه زيرا
سينه در بسياري ناگفته رازهاي هم هنوز اما پرداختهاند
بلند همتي كه هست تاريخ گمنام مردان و نامكشوف كتب
.ورزد اهتمام آنها كشف به تا ميبايست
گوناگون جنبههاي از ميبايد را شبهقاره در اسلامي تصوف
تاريخي ، فرهنگي ، روابط سو يك از.داد قرار بررسي مورد
دليل به همواره هند كه اشتراكاتي و زباني ، اقتصادي
تعامل همواره كه شده سبب داشته ، ايران با اقليمي مجاورت
و وامدهي و باشد داشته وجود كشور دو اين بين فكري
امري تمدن دو اين ميان آييني و عرفاني اصطلاحات وامگيري
زبانهاي با سانسكريت زبان مشترك ريشههاي.باشد هميشگي
كهن گذشتههاي در مشترك اديان و عقايد و ايران باستاني
جزم به نظر ، اين از.است نموده سهلتر را تعامل اين نيز ،
ميان فرهنگي تقريبي همواره كه گفت ميتوان قاطعيت و
به اسلام نفوذ باب در اما.است داشته وجود هند و ايران
تاثيرات سپسين و دين اين پرتوهاي نخستين هند ، قاره شبه
شبه و شبهجزيره ميان واسطه سرزمين از گذر با جملگي آن ،
پاي رد ق ، ._ه سال 93 در بار نخستين.است بوده ميسر قاره
نفوذ موج دومين (1).ميشود ديده هند به ورود در اسلام
غزنويان ، واسطه به و ايران طريق از يكسره هند ، به اسلام
اين به.افتاد اتفاق (ق_ه 391) بعد سال سيصد دقيقا
هنديان و ايرانيان ميان پيش قرنها از كه ارتباطي ترتيب ،
يافته مستحكمتري و جديدتر واسط حلقه اينك داشت ، وجود
ايشان ميان فرهنگي تعامل و تبادل كيفيت و كميت و بود
به لاهور بعد ، به تاريخ اين از.شد جديدي مرحله وارد
مورخين ، سوي از اسلامي ، فرهنگي مركز نخستين مثابه
گرفته نظر در ايراني مسلمان شعراي و عرفا حكما ، متكلمين ،
متوفاي 440) بيروني ابوريحان همچون بزرگي دانايان و شد
شگفتيها و اسرار از سرشار و پهناور سرزمين اين ،(ق._ه
نيز تصوف.يافتند مطالعه و تحقيق براي مناسب مكاني را
تصوف مورد در دلايلي ، به اما بود ، كار زمينههاي از يكي
از مملو سرزميني ديرباز خوداز هند ، .ميكرد فرق وضع
شايد و قرنها حتي.بود عرفاني و فلسفي انديشههاي
آنجا در فكري گوناگون مكاتب مسيح ، ميلاد از پيش هزارهها
خود ، و بود كرده رشد و آمده پديد كامل نظاممندي با
و كرده تربيت عرفان و فلسفه زمينه در نامداري بزرگان
آداب و عرفاني آيينهايبود شده ارائه متنوعي ديدگاههاي
و مييافته تكوين دائما مكان ، و زمان همان در نيز صوري
.است داشته رواج
.است مكاتب اين مهمترين جمله از يوگه ، و ودانته فلسفه
با بنياديني و قوي ارتباطات و شباهتها آنچنان مكاتب اين
ساليان كه داشتند -خراسان صوفيه بهويژه -اسلامي تصوف
صورت تصوف اصولا ميكردند تصور محققين و علما اغلب سال ،
اصلي مايه تصوف ، اينكه يا و است مكاتب همين شده اسلامي
اخذ هندوئيسم حدودي تا و بودائيسم عقايد اصول از را خويش
و هستند رايج هند در مكاتب اين اكثر هم هنوز.است كرده
اعتقادات و اديان ساير كنار در قبل از مدونتر حتي گاهي
و شباهتها هم باز و ميدهند ادامه خويش راه به مذهبي
تصوف و آنها از برخي بين فراواني اتصال و اشتراك نقاط
و عشق يا بهكتي مكتب آن بارز نمونه.است موجود اسلامي
.است اخلاص
شرايط ازجمله عوامل ، ساير كنار در اصلي عوامل اين
جاي بهزودي اسلامي تصوف شد باعث هند طبيعت و جغرافيايي
و ششم قرن اواخر از تقريبا و كرده باز هند در را خود
.گيرد شكل آنجا در همهجانبه و گسترده بهصورت هجري هفتم
سفر سند به (ق حدودسال 293 در) قبلا حلاج درحاليكه
همين در (ق وفات 634) چشتي معينالدين بود ، خواجه كرده
-معينالدين سكونت محل -اجمر.شد دهلي وارد (ق 589) دوران
و ساده تعليمات.شد تبديل چشتيه سلسله استقرار محل به
شد باعث -چشتيه فرقه همين بخصوص و -اسلامي متصوفه انساني
تمايز قيد از و گراييده اسلام به هند مردم از بسياري كه
خلاصي -كاست به معروف -هندو آيينهاي طبقاتي تبعيض و
.يابند
مهاجرت هند به فراواني پارسيگوي شاعران بخصوص صوفيان
در صوفيانه ادب اشاعه به ديار همان در يا و كرده
ابوالحسن افراد ، اين جمله از.ميپرداختند هندوستان
وي برخي.ميباشد الغزنوي الهجويري الجلابي عثمان عليبن
.ناميدهاند "غزنوي" نيز گاهي و "هجويري" يا "جلابي" را
عبارت اين از.ناميده "هجويري پيرعلي" را وي داراشكوه
برد ، پي هند جامعه در هجويري مرتبه و منزلت به ميتوان
داراشكوه همچون بصيري و پراطلاع عارف و دانشمند كه چرا
(2).است نهاده "پير" عنوان وي بر
"بخش داتاگنج حضرت" به معروف پاكستان و هند در هجويري
به چشتي معينالدين خواجه كه هنگامي گويند.ميباشد
وهنگام شده معتكف آنجا در رفت ، هجويري مقبره زيارت
:خواند را بيت اين محل آن ترك
خدا نور مظهر عالم فيض بخش گنج
رهنما را كاملان كامل ، پير را ناقصان
مربي)"بخش گنج داتا" به هجويري كه بود هنگام همان از و
معروفش اثر در خود هجويري اما.شد معروف (معلم يا
افلاس عين در را وي مردم كه ميكند عنوان "كشفالاسرار"
(3).ميخوانند "بخش گنج"
در اندك اطلاعاتي هجويري زندگي درمورد كه است تاسف جاي
جديد و قديم تذكرههاي از هيچكدام در تقريبا.است دسترس
به نيز شاگردانش و ندارد وجود وي مورد مشروحيدر گزارش
"الانس نفحات" در تنهانپرداختهاند وي آثار جمعآوري
به ثانوي ، تذكره چند و داراشكوه "سفينهالاولياء" و جامي
.يافت دست ميتوان هجويري خصوص در مختصر و معتبر حالي شرح
نيز حياتش زمان در حتي هجويري كه است حالي در اين
كراماتي و شده معروف "بخش گنج" به كه داشته شهرتي آنچنان
وي كه بسياري متعدد كتب از.دادهاند نسبت وي به نيز
و است وي از قطعا كه -كشفالمحجوب -يكي تنها كرده تاليف
مانده اوستباقي به منسوب كه -كشفالاسرار -ديگر يكي
نام -خود -وي گمشده كتب از كتاب چند يا يك در شايد.است
.باشد كرده ذكر را زندگانياش تاريخ و نشان و
شخصيت مورد در تحقيق براي ما اصلي منبع روي ، هر به
.است "كشفالمحجوب" همين وي علمي و تاريخي
اما نبوده ، معلوم ولادتش تاريخ علما ، اظهارات بنابه
بوده ابوالخير ابوسعيد حيات مقارن گويا زندگانياش تاريخ
در هجري چهارم قرن اواخر در احتمالا (_ه (357440) است
از) هجوير و جلاب محلههاي در و آمده بهدنيا غزنه شهر
.است شده بزرگ و باليده (غزنه محلات
ايمان و اعتقاد داراي و پرهيزگار خاندان از مادرش و پدر
بود ، "تاجالاوليا" به معروف كه هجويري دايي و بوده
(4).است بوده حوالي و غزنه مردم زيارت محل مزارش
در و بوده "شقاني ابوالعباس" شاگرد علوم بعضي در هجويري
مريدان از خود كه ،"ختلي حسن محمدبن ابوالفضل" از طريقت
همچنين وي.است ميكرده پيروي بوده ، بصري ابوالحسن
شاگرد -"گرگاني ابوالقاسم" شيخالمشايخ با ا خودر مشكلات
طريقت پيرو واسطه سه با و.ميگذاشت ميان در -خرقاني
خراسان ، در هجويري اقامت زمان در گويا (5).است جنيد
او درباره كه زيرا است ، نبوده حيات قيد ديگردر خرقاني
.است برده بهكار ماضي افعال
محضر در شاگردي مورد در كشفالمحجوب ، در هجويري
وي با مرا":مينويسد محمدالشقاني بناحمدبن ابوالعباس
بعضي اندر و صادق شفقتي من بر را وي و بود عظيم انسي
كسي صنف هيچ از بودم من تا هرگز و بود من استاد علوم
كه بود آن از بيشتر تعظيم وي نزديك به را شرع كه نديدم
كشفالمحجوب در وي خود گفتار از باز و.(6)"وي نزديك به
ابوجعفر "شيخ وي مشايخ ديگر از مييابيم در
وي نزد را حلاج تصانيف هجويري و بوده "محمدالصيدلاني
(7).است ميخوانده
،"قشيري ابوالقاسم" از ميتوان وي اساتيد ديگر از
"الداستاني محمدبن ابوعبدالله" ،"قصاب احمدبن ابوالعباس"
ابوسعيد" -بود بسطامي بايزيد بيواسطه شاگرد كه -
"حمدان احمدبن ابواحمدالمظفربن"و "محمد فضلاللهبن
.برد نام
ابوالفضل" طريقت در پيراو گفتيم پيشتر كه همانگونه اما
و "اوتاد زين" را وي هجويريبود "الختلي محمدبنالحسن
.مينامد (8)"عباد شيخ"
ابوسعيد و ناميده "استاد و امام" جا همه را نيزقشيري
.ميداند "صوفيان الملك ملك و محبان شاهنشاه" را ابوالخير
(9)
سفر بسيار هجويري ;برميآيد المحجوب كشف از كه آنچنان
.است اندوخته عرفان و علم توشه سفرها اين خلال از كردهو
به ميتوان كرده سفر بدانها هجويري كه شهرهايي جمله از
آذربايجان ، طوس ، ميهنه ، بسطام ، مرو ، اوزگند ، سمرقند ،
(10).كرد اشاره رمله و دمشق
از طريقت در و ابوحنيفه امام مذهب از شريعت در هجويري
سكر و صحو مورد در وي عقيده.ميكرد پيروي جنيديه مسلك
سكر ، :كه بود مذهب جنيدي ووي گفتي ، من شيخ ":بود چنين
كه من.است مردان فناگاه صحو ، و است كودكان بازيگاه
رحمه -شيخم موافقت بر ميگويم جلابيام عثمان عليبن
(11)".عليه الله
البته.نشده ابراز قاطعي نظر او تاهل و تجرد مورد در
بر كه آمده (12)المحجوب كشف ويدر ازخود منقول روايتي
و كوتاه تجربه هجويري است معتقد نيكلسن آناستاد طبق
پروفسور كه طور همان اما.داشته زناشويي زندگي از تلخي
و نيست آن در قطعيتي ميدارد ، اذعان (13) عبدالرشيد
كه اين به توجه با.كرد تعبيرش ديگر گونهاي به ميتوان
و تاهلبوده مخالف كه بود صوفياني زمره از هجويري خود
پروفسور نظر ، نداشته خوشي نظر مونث جنس به نسبت
اين ازمضمون ما ادعاي اين.مينمايد معقولتر عبدالرشيد
به كه فتنهاي نخستين":ميگردد آشكار هجويري گفتار
نخست و بهشت ، اندر بود زني از آن اصل بود مقدر سرآدم
و هابيل فتنه يعني آمد پديدار دنيا اندر كه فتنهاي
دو -تعالي و تبارك -خداوند چون و بود ، زني از هم قابيل
هذا ، يومنا والي شد ، زني آن سبب كند عذاب خواست را فرشته
بر ايشان فتنه پس...ايشانند دنيايي و ديني فتنههاي همه
(14)"!باشد چه خود باطن اندر است ، چندين ظاهر
:وصف اين با شده داده نسبت بدو كرامتي الاولياء ، سفينه در
مساجد به نسبت آن محراب بودند ، ساخته خود مسجديكه و"
در وقتبرشيخ آن علماي گويند.است جنوب سمت به مايل ديگر
امام خود نموده جمع را همه روزيكردند اعتراض باب اين
حاضران به نماز از وبعد نمازگزاردند مسجد آن در شده
از حجابها.است سمت كدام به كعبه كنيدكه نگاه كه گفتند
(15)".گشت نمودار حجازي كعبه و برخاست ميان
دوران و ولادت تاريخ همچون هجوير پير وفات تاريخ
تاريخ سفينهالاولياء در شكوه دارااست ناقاطع زندگياش
در (16)است كرده ذكر قولي 464 به بنا و را 456 وي مرگ
نوشته) ايران ادبيات تاريخ العارفين ، هديه كشفالظنون ،
اين (صفا دكتر نوشته) ايران ادبيات تاريخ و (ريپكا يان
به كشفالمحجوب مترجم) نيكلسن شده ، عنوان تاريخ 465
را از 469 بعد حتي يا و تا 469 سالهاي 465 (انگليسي
.ميكند پيشنهاد
زرينكوب 450 دكتر نفيسي 467 ، سعيد غني 470 ، قاسم دكتر
.ارجحميدانند را
سال را سال 465 ربيعالاول ماه بيستم عبدالرشيد پروفسور
حدسي صراحتا خود و دانسته وفاتپيرعلي روز و ماه و
صائبترين ميرسد نظر بهميپذيرد را تواريخ اين بودن
مستنديكه مقاله در وي.باشد حبيبي يحيي آقاي ازآن نظر ،
رسيد بهچاپ(جلد 36)لاهور شرقيه علوم دانشكده مجله در
.ميداند هجري و 500 رابين 481 هجويري وفات سال
لاهور بهاتي دروازه بيرون در بخش گنج داتا حضرت آرامگاه
موقعيت از مستوفايي شرح عبدالرشيد پروفسور.دارد قرار
در كه داده بهدست آرامگاه بناي تاريخچه و جغرافيايي
.ميشود نقل آن از خلاصهاي اينجا
باب يك و چاه حلقه يك قبرستان ، يك ;آرامگاه شمال درجانب"
كهرك" همسر "چندكور راجه" را شرقي جانب صحن.است حمام
به بناها اين و افزود برآن بناهايي اكبرشاهساخت "سينگه
به وصلشد ساختمان تجديد و مرمت رانجيت مهاراجه همت
در شيخ كه مسجدي توسعه براثر مسجد اين است ، مسجدي رواق ،
مسجد شرقي جانب در.است آمده پديد بود ، ساخته خود حيات
اكبرشاه زمان در داردكه جاي مجاور سليمان شيخ مقبره
كه است كوچكي حجره مدخل آن ، مقابل در.است شده ساخته
غربي جانب در.نشست چله آن در معينالدين خواجه حضرت
محوطه وسط در...دارد قرار قرآن قاريان صحن آرامگاه ،
احمد شيخ مقبره آرامگاه ، اين طرف دو در و هجويري آرامگاه
.دارد جاي...هجويري ابوسعيد شيخ و سرخسي
سلطان همتظهيرالدوله به بار نخست آن ، برگرد بناهايي
چند...بود شده ساخته غزنوي ، محمود سلطان نوه ابراهيم ،
(17) "...است محفوظ آرامگاه به اهدايي نسخهقرآن
آن از متاسفانه كه داشته متعددي تاليفات و آثار هجويري
ما دست به -اوست آن از قطعا كه -المحجوب كشف تنها ميان
از -تناوب به - كشفالمحجوب همين در هجويري.است رسيده
دلايل هجويري آثار شدن مفقودميبرد نام خويش آثار ديگر
و رفته سرقت به تاليفاتش از برخي مثلا.داشته گوناگون
از دسته آن.است شده اياممفقود گذر در ديگر بعضي
نام آنها از المحجوب كشف در خود كه هجويري نوشتجات
:از عبارتند ميبرد
:است مانده باقي بيت يك همين تنها آن از كه شعر ديوان -1
هوائي بفقد فنائي فناء
هواك فالامور هوائي فصار
شرح در كتابي -4/بقا و فنا كتاب -3/الدين منهاج -2
نحو -6/العيان لاهل البيان -5/حلاج حسينمنصور كلام
-9/الايمان -8/الملونات و الخرق اسرار-7/القلوب
تعالي الله بحقوق الرعايه
المحجوب كشف در كه است هجويري به منسوب نيز ديگر كتاب دو
در كه) كشفالاسرار -است1 نيامده ميان به آنها از نامي
.الاخبار ثواقب -2(شده چاپ لاهور
دارد دامه ا
:پانوشتها
جزو ق سال 93 از پاكستان و هند شبهقاره غربي ايالات -1
بيشتر اطلاعات براي.بود درآمده اسلامي امپراتوري قلمرو
و ترجمه شيمل ، آنماري اسلام ، عرفاني ابعاد به كنيد نگاه
فرهنگ نشر دفتر تهران گواهي ، عبدالرحيم دكتر توضيحات
ص 545 اول 1374 ، چاپ اسلامي ،
دكتر كوشش به داراشكوه ، محمد سكينهالاولياء ، -2
علمي انتشارات تهران نائيني ، جلالي سيدمحمدرضا و تاراچند
دو ، 8 و چهل صص
احمد ترجمه عبدالرشيد ، پروفسور ،"بخش گنج داتا" رساله -3
به وابسته منطقهاي فرهنگي موسسه شماره 5 نشريه سميعي ،
منطقهايص 23 عمران همكاري سازمان
صص 165 كانپور 1883 ، محمدداراشكوه ، الاولياء ، سفينه -4
و 164
هجويري ذيل دهخدا ، لغتنامه -5
الجلابي عثمان عليبن ابوالحسن تصنيف كشفالمحجوب ، -6
مقدمه با ژوكوفسكي ، -و زندهياد تصحيح الغزنوي ، الهجويري
ص 210 سوم 1373 چاپ طهوري ، كتابخانه تهران انصاري ، قاسم
ص 208 همان ، -8/ ص 172 همان ، -7
كشفالمحجوب بر انصاري قاسم مقدمه به كنيد نگاه -9
زرينكوب ، عبدالحسين دكتر ايران ، تصوف در جستجو -10
ص 71 سوم 1367 ، چاپ اميركبير ، انتشارات تهران
صص 476475 همان ، -12/ ص232 كشفالمحجوب ، -11
ص 20 گنجبخش ، داتا رساله -13
ص 475 كشفالمحجوب ، -14
ص 645 الاولياء سفينه -15
ص 165 همان ، -16
صص 2423 داتاگنجبخش ، رساله -17
|