مدرن فقيران و فقر
پيدايش از اجتماعي نامطلوب پديده عنوان به ونابرابري فقر
جوامع اين نشدني حل ظاهر به معضلات از تاكنون بشري جوامع
جا هر در انساني هر كه نيست اين جز حقيقت كه اين با.است
ولي ميگردد متولد بقيه يكسانبا تواناييهاي با و آزاد
كرده تحميل وي به را محدوديتهايي ابتدا از پيرامون محيط
است حالي در اين و مينمايد خاصي طبقه به مختص را وي و
را نابرابريها و محدوديتها اين وجود متفكرين از بعضي كه
پيشرفت و موفقيتها موجب بشري زندگي مختلف عرصههاي در
ميتوانددربرگيرنده پديده يك عنوان به فقر.ميدانند بشر
طبقهبندي سه اساس اين بر و باشد متعددي وتعاريف نگرش
يك هر استكه شده مطرح اخير قرن شناسان جامعه توسط كلي
:دارد تامل جاي خود جاي در
ربطي ديدگاه -موقعيتي 3 ديدگاه -فرهنگي 2 ديدگاه -1
منابع و امكانات نامناسب توزيع فوق ديدگاههاي از صرفنظر
مختلف موقعيتهاي در قرارگيريآنها و جوامع درون در
و فقر اساسي عوامل از كلانتر سطح در سياسي و جغرافيايي
.ميآيند شمار به پايدار نابرابري
پيش از بيش منابع و اقتصادي تنگاتنگ روابط مجموع در
بزرگ معادله كه شده وضعيتي چنين موجد خاكي كره محدود
رقم سرمايه و قدرت دارندگان نفع به بيشتر چه جهانيهر
را گسيختگي لجام اين كنترل توان كس هيچ كه چنان آن خورده
.ندارد
مدرن فقر تعريف
تنها و جدي چندان نه پديدهاي فقر متمادي سالهاي براي
اكثريتجوامع سنتي ساختار و بوده صنعتي جوامع به مختص
ملزومات از نابرابري و فقر كه بوده گونهاي به غيرصنعتي
فئوداليسم ، )ميآمد حساب به آنها واجتماعي حكومتي سيستم
به كه است اخير قرن در تنها (...و اليگارشي آريستوكراسي ،
الزام و نگريستهميشود علمي موضوع يك صورت به فقر
و شناختي جامعه تئوريهاي قالب در آن دقيق تعريف
نيازهاي و درآمد به توجه با جوامع در فقر اندازهگيري
.است شده مطرح درآمد كم اقشار
در اوليه محروميتونيازهاي معاش ، قبيل از اساسي معاني
علميتر تحليل و تجزيه يك براي است دستمايهاي راستا اين
.وقت متفكرين و جامعهشناسان توسط
:قبيل از عواملي فقر ، تبيين براي مهم مشكلات از
سن ، جنس ، خانواده ، و جمعيت اندازه جغرافيايي ، قرارگيري
مشابه عوامل صدها و اشتغال خانوادگي ، سامان توانايي ،
دو پديده اين تعريف براي محققين بنابراين ديگراست
مطرح را مطلق فقر و نسبي فقر عنوان تحت كلي طبقهبندي
ونيازهاي خواستهها سر بر بحث مطلق فقر در.مينمايند
نيازهاي ساير و سرپناه پوشاك ، تغذيه ، قبيل از بشري اوليه
با ميتوان را مطلق فقر تعبيريديگر به و است بشر بديهي
.دانست مترادف نياز
دور نابرابري و محروميت محور حول مسائل نسبي فقر در
رفاه درآمد ، تكافوي عدم تبعيض ، مانند موضوعاتي ميزند ،
.ميگيرد قرار توجه مورد نحوهگذران درمجموع و نسبي
تشخيصاند ، راحتيقابل به افراد مطلق فقر بحث در
خصوصيات داراي كمابيش جامعهاي هر در مطلق فقير گروههاي
گرچه آنان از دستگيري بسا چه و هستند يكساني مشخصههاي و
عظيم گروه بود ، نخواهد دشواري امر نپذيرفته تحقق تاكنون
از بيخانمانها و زاغهنشينان خياباني ، بچههاي آوارگان ،
.جملهاند آن
اوليه نيازهاي كه است افرادي از صحبت نسبي فقر بحث در
زندگي از معمولا و است شده برآورده گونهاي به آنها
نابرابري و محروميت مساله اما برخوردارند نيز سادهاي
كم طبقه و كارگران گروه.است باقي آنها براي همچنان
.باشد افراد اين بارز مثال از ميتواند درآمد
گونه اين تمييز اغلب اخير شده ياد گروه كثرت رغم علي
دلائل به افراد گونه اين كه چرا بود نخواهد افرادسهل
خودنداشته نمودنمحروميتهاي آشكار به چنداني تمايل روشن
.است نسبي نيز آنها خود ميان در فقر همچنين و
صورت به ميتوان را جديد فقيران و مدرن فقر بحث آغاز
.دانست محروميت و نسبي فقر از ديگر گونهاي به و كلي
از اجتماعي طبقات ساير به نسبت كه را درآمدي كم طبقات
خاص طبقات به منحصر نميتوان ميبرندرا رنج نسبي فقر
و اجتماعي ساختار به توجه با موضوع اين نمود ، اجتماعي
.است متفاوت ديگر جامعه به اي جامعه از سياسي
براي معياري آماري شاخص يك عنوان به فقر خط كه اين با
ميباشد تحليلگران توجه مورد جوامع در فقر اندازهگيري
نميباشد ميسر بينالمللي سطح در تنها نه آن تعيين اما
دقيق و اتكا نيزقابل منطقهاي سطح در آن تعيين بلكه
به نقطهاي از معاش تعريف و زندگي سطح زيرا بود نخواهد
.است متفاوت ديگر نقطه
عمده دلائل ميتوان نسبي فقر و مطلق فقر بحث صرفنظراز
عوامل اين از يك هر كه نمود ، تقسيم دسته چند به را فقر
-1;ميباشد متفاوتي ارزش مختلفداراي ديدگاههاي نظر از
بيكاري ، طبيعي ، منابع مانند جغرافيايي و اقتصادي عوامل
و اجتماعي عوامل -طبيعي 2 بلاياي و حوادث و درآمد توزيع
و اعتياد تركيبآن ، و جمعيت بيسوادي ، مانند فرهنگي
.كفايت و كفالت معلوليت ، همچون فردي عوامل -نابساماني 3
و فوق عوامل از يك هر معلول و علت و تنگاتنگ رابطه
تا ميگردد آن سبب يكديگر با آنها ارتباطزيرمجموعههاي
يا فقر موجد تنهايي به نتوان را فوق عوامل از هيچيك
.دانست آن استمرار
در عوامل از يك هر بررسي فقر تعريف براي دليل همين به
هم روي بر آن تاثيرگذاري ميزان و عوامل ساير با ارتباط
.است برخوردار بهسزايي اهميت از
مواردي حتي موارد از يك هر در رويكردفرهنگي صرفنظراز
دانست ، تسامح اثر بر و ارادي را فقر علل بتوان آشكارا كه
كه چرا داد نسبت فردي هيچ به نميتوان فقررا مسئوليت
به را فقر مالا كه است زنجيروار دلائل و پيرامون محيط
تحميل فرد به را آن از رنجهايحاصل و آورده ارمغان
.ميكند
موجب را اضافي و مضاعف هزينههاي معمولا فقر باطل دور
سنگيني كمدرآمد افراد و دوشفقيران بر كه ميگردد
اثر بر غيرمستقيم يا مستقيم يا كه هزينههايي ميكند ،
دور اين تكرار موجب فرهنگي فقر و زندگي نحوه به توجه عدم
جرائم مانند اضافي هزينههاي پرداخت.ميگردد تسلسل
پيشگيري ، قابل حوادث و خطرات اجباري ، وتخلفهاي ديركرد
محيطهاي لازم ، اعتبار فقدان براثر ناسالم اقتصادي روابط
.جملهاند آن از بزه و اعتياد نهايتا و ناسالم
فرهنگي رويكرد و گرايان فرهنگ كه است نگرشي فوق نگرش
فرهنگ فقر براي كه جايي تا داشته مبذول آن به خاصي توجه
علل كه است باور براين تلقي طرز اين شدهاند ، قائل خاصي
كه اين و داشته رجحان فقر استمرار بروني علل بر دروني
نيست ، بيش شعاري است شدني تحميل مسالهاي اساسا فقر
خود ميان در اين بنابر و داشته خاصي طبقه خود براي فقرا
نسل به نسل را آن كه كرده تبعيت نيز خاصي فرهنگ خرده از
فقر با مستقيمي ارتباط موضوع اين و ميدهند انتقال
كه فقرايي ميبينيم كه چرا نداشته برآنها حاكم اقتصادي
خود خاص فرهنگ كماكان مينمايند خارج فقر ورطه از را خود
تامل قابل خود جاي در نگرش اين گرچهدارند همراه به را
نظر به قدرت صاحبان نفع به و سنتي يكسويه ، بيشتر ولي است
.ميرسد
و گويش در فرهنگگراتفاوت متفكرين از برنشتاين
نيز را جامعه مختلف اقشار در الفاظ و عبارات بكارگيري
گرايان فرهنگ از شيللر.ميداند فرهنگ خرده اين از ناشي
انگيزش و كار فرهنگ بر را خود نظريه اساس نظر صاحب
از هريك ضعف يا ازفقدان ناشي را فقر و كرده پايهريزي
و كم امكانات با هركس وي نظر در.ميداند شده ياد عوامل
از كوشش و شخصي اراده با ميتواند دارد اختيار در كه بيش
.بپيوندد ديگر طبقه به و خارج فقر باطل گردونه
از خالي تنها نه فرهنگگرايان نگرش شد ذكر كه همانگونه
اشكالات و ميباشد غيرمسئولانه حدي تا بلكه نيست اشكال
نخست كرد ، وارد آن بر كلي بخش سه در ميتوان را عمدهاي
طبقات ساير با مقايسه در را فقير طبقات رفتار آنها اينكه
آنها بر حاكم ارزشهاي و خودشان فرهنگ خرده از ناشي
و اصلاح به نسبت را ارزشها اين بهبود در سعي و ميدانند
تنها رفتار آنكه حال ميدانند ارجح اقتصادي ساماندهي
عوامل و باشد نرمها و ارزشها از ناشي نميتواند
ميبينيم كه چرا است نهفته رفتارافراد علل در پيچيدهاي
رفتاري گاه يكسان ارزشهاي با طبقه يك به متعلق افراد
بسيار اينكه دوم.ميدهند نشان خود از متفاوت كاملا
در يادشده بيش و كم امكانات كه بپذيريم اگر است بچهگانه
اقتصادي نتيجتا و فرهنگي وضع بهبود در تاثيري بالا
افت عمده علل كه نباشد ذكر به لازم شايد.ندارد اشخاص
عدم از ناشي آسيبپذير طبقات در تحصيل ترك و تحصيلي
خرج كمك عنوان به فرزندان كار نيروي نقش و استطاعت
.است فرهنگي اختلاف سرآغاز خود اين و ميباشد خانواده
گونهاي به را خود تئوريهاي گرايان فرهنگ اينكه آخر دست
و بينالمللي مجامع و حكومتها گواينكه ميكنند ، طرح
آخرين ملاحظات و محدوديت هرگونه از فارغ اجتماعي نهادهاي
كردن كن ريشه و رفع جهت در را خود جد حداكثر و تلاشها
.ميانديشند فقر دروني علل به تنها حال و داده انجام فقر
با پديدهاي را فقر گرايان موقعيت دسته اين مقابل در
و دانسته درآمد كم اقشار به شده تحميل و خارجي منشا
انكار وضعيتي چنين آوردن بوجود در را آنها نقش و اراده
كه چرا است ، بيكار كه چرا است فقير فقير ، مينمايند ،
است ، شده واقع تبعيض مورد است ، خارج او دسترس از امكانات
براي لازم آموزش است ، نشده او حال شامل دولتي حمايتهاي
است فقير فقير ، اينكه عاقبت و است نديده خود وضعيت بهبود
ثروتمند ، ترتيب همين به و شده زاده فقير جامعه در چون
.ثروتمند
هيچ و است آشكار بهخوبي غني و فقير موقعيت نگرش اين در
نميگيرد ، انجام شكاف اين بهبود جهت در جامعه توسط حركتي
در جز ندارد وجود حركت اين براي انگيزشي طبيعتا كه چرا
رويكرد اين طبق.دارد خيريه جنبه هم آن كه استثنا موارد
گروه به متعلق كه علت آن به نه است متفاوت فقير رفتار
ميطلبد ، را رفتاري چنين او زندگي اقتضاي بلكه است ، خاصي
و است بقاء حفظ خاطر به صرفا دارد كه خاصي فرهنگ خرده
را فرهنگ اين آگاهانه خود او كه نيست معني بدان اين
را فرهنگي چنين او معيشتي زندگي بلكه است نموده انتخاب
.است آورده ارمغان به وي براي
عادلانه كيفي و كمي توزيع عدم تربيت و آموزش خصوص در
طبقات به نسبت سيستم منفي ديد و آموزشي فضاي و امكانات
ميان در تحصيلي افت و دانسته معضلات اهم از را پائينتر
.ميدانند نقائص اين از ناشي را درآمد كم طبقات
يك از قسمتي را فقر فقر ، مورد در خود اثر آخرين در آلكاك
و سو يك از منابع توزيع و ساختار به مربوط بزرگتر سوال
تنها ويميداند ديگر سوي از آنها بر تسلط و كنترل قدرت
انحصار از منابع كردن خارج و قدرت ساختار در دگرگوني يك
در اقتصادي ساختار در بنيادي تغيير با را قدرت صاحبان
رفع براي را ضعيف و متوسط طبقات عامه وضعيت بهبود جهت
.ميداند لازم فقر و نابرابري
عوامل نه و خارجي عوامل براثر نه را ، فقر ربطي ديدگاه
آن بايد كه ميداند پديدهاي را آن بلكه ميداند دروني
نظريه اين مطابق نگريست ، جامعه هر اجتماعي ساختار در را
اجتماعي گروههاي ساير توسط آن معيار كه است پديدهاي فقر
جامعه افراد اين ديگر عبارتي به ميگردد ، تبيين و تعريف
گروه و دارند فقير و فقر از تعريفي خود براي كه هستند
امري فقر اين بنابر ميدانند ، فقير و كمك مستحق را خاصي
مقتضيات بنابه پديده اين اصولا زيرا نسبي كاملا است
مفهوم ديگر نقطه به نقطهاي از ميتواند مكاني و زماني
.كند پيدا متفاوتي
كه نيست معني بدان است فقير كسي اينكه زيمل ، عقيده به
كمك ديگري توسط كه زماني بلكه است ، خاصي گروه به متعلق
هرگاه و است فقير و مستحق او كه گفت ميتوان ميشود
نميتوان اين بنابر نيست فقير ديگر نباشد كسي كمك مستحق
.داشت غيرفقير و فقير ميان روشني مرزبندي
نيست فقير پول نداشتن دليل به تنها فقير مدرن ، فقر در
.است فقير همچنان امكانات و درآمد داشتن وجود با بلكه
بودجه خانواده ، مديريت سوء و نابساماني پائين ، درآمد
اقساط از اعم شده تحميل اضافي هزينههاي نادرست ، بندي
مواد تامصرف غيرقانوني وجوه بالاي بهره نرخ و بلندمدت
مقطعي بحرانهاي توقعات ، خانواده ، اندازه الكل ، يا مخدر
و طلاق متاركه ، از پس فرزند نگهداري اجتماعي ، و فردي
.ميباشند فوق داعيه بارز مثال از همگي ناموفق ازدواجهاي
مرزبندي و آمار نميتوان افراد گونه اين كثرت وجود با
به متعلق را آن نميتوان كه چرا شد قائل آن براي دقيقي
ميتواند فوق مشكلات بروز امكان دانست ، خاصي طبقه و قشر
آسيبپذيرتر البته.باشد محتمل جامعه طيفهاي تمام در
.گرفت نايده نميتوان را كمتر درآمد با طبقاتي بودن
پائينتر و بالاتر طبقات از ديگر افراد افزون روز پيوستن
و تعيين خصوص در آماري ديگر مشكلات از گروه اين به
پيشه داده ، دست از كار شاغلين است ، مدرن فقر اندازهگيري
رنگ آنها زندگي كه مطلقي فقيران و خورده شكست وران
ياد طبقات نمونههاي از ميتوانند گرفته خود به تازهاي
.باشند شده
سازمانهاي برنامههايكمكي تلاش تمام آنجائيكه از
جهت در جهاني بانك و ملل سازمان آنها راس در بينالمللي
حال تا بوده ، متمركز بشري فجايع و گرسنگي مطلق ، فقر رفع
نه هم شايد و بوده گروه اين به پرداختن براي مجالي نه
.منصفانه
را خانوارها معاش امروزه اقتصادي وضعيت و پيچيده روابط
و خرج بگوئيم بهتر و بودجهبندي در دقيق محاسبه مستلزم
از بسياري خرج و درامد تناسب عدم است ، نموده آنها دخل
فقير نوعي به خود كه آسيبپذير طبقات زمره در را آنها
به تلنگري كوچكترين با كه است آورده ميگردند محسوب
.ميپاشد هم از آنها شالوده خانوادهها اين نحيف اندام
براي درامد كم اقشارمختلف از كثيري گروه تلاش ساله هر
نتيجه در و تورم رفتن بالا با فقر خط زير از شدن خارج
بيثمر خريد قدرت و تورم مبتنيبر جديد فقري خط تعيين
گروه مستمر تلاش وجود با كه معناست بدان اين ميماندو
كه پرداخته موجود وضع حفظ به ميتوانند تنها فوقالذكر
اما ميگردد ، محسوب موفقيتي آنها براي خود اين البته
آيد؟ حساب به موفقيت يك ميتواند موجود وضع حفظ براستي
تجديد به نياز و منابع رفتن هدر و زمان گذشت به توجه با
رفتن دست از مهمتر همه از و جديد توقعات و امكانات
نوعي موجود وضع حفظ كلي نگاه يك در افراد انرژي و كارآيي
گروههاي آنجائيكه از.ميآيد حساب به تدريجي رفت پس
ميباشند ، شدهاي زندگيتعريف يك داراي اجتماعي متوسط
زندگي شيوه تغيير يا موجود وضع حفظ جاي به بنابراين
وجوه احيانا و وام دريافت با تقديري هر به معمولا
يا و خواسته و داشته زندگي وضعيت بهبود در سعي غيرقانوني
.ميپيوندند بدهكاران گروه به ناخواسته
عابدي مهدي
دارد ادامه
|