اتريش سمفونيك اركستر اجراي تغيير
طغيان براي راه پذيرفتهترين نوشتن ،
سرنوشت عليه
ايستادهام پنجره كنار من
موقعيت يك از بهرهبرداري
اتريش سمفونيك اركستر اجراي تغيير
تكامگ سوبو رهبري به كه اتريش سمفونيك اركستر:هنري گروه
است قرار ميپردازد ، برنامه اجراي به تهران در ولفگانگ
كوشل ، از آثاري وحدت تالار در فروردين و 29 روزهاي 28 در
.كنند اجرا را مشايخي عليرضا و اشتراوس بتهوون ،
با كنسرتهايي و همكاري تاكنون "ولفگانگ سوبوتكامگ"
موزيسينهاي و بزرگ و كوچك اركسترهاي معروف ، تكنوازهاي
آزسپرگر ، كورت هولزل ، باربار كوشل ، راينر همچون نامدار
اركستر وين ، جوان اركستر و هارالداسبرگر اتنزامر ، ارنست
اركستر و جديد موسيقي كوچك اركستر كويدوا ، فيلارمونيك
.است كرده اجرا موتسارتوين
طغيان براي راه پذيرفتهترين نوشتن ،
سرنوشت عليه
اينياتسيوسيلونه آثار و زندگي به نگاهي
سيلونه آثار مترجمان از يادي
نخستينكسي ارزندهكشورمان مرحوممحمدقاضيمترجم
بلند افكار و اينياتسيوسيلونه با را زبانان فارسي كه بود
دنيا به مهاباد در شمسي سال 1292 در قاضي.كرد آشنا او
و آمد تهران به تحصيلات ادامه سال 1308براي در.آمد
سال 1318 در حقوق ، رشته در كارشناسي مدرك دريافت از پس
نيز ايام همان در و درآمد دارايي وزارت استخدام به
تارهاي و شد مبتلا حنجره سرطان به در1354.كرد ازدواج
دادن دست از.داد دست از جراحي عمل يك طي را صوتياش
بسيارناگوار او چون زباني شيرين مرد براي گويايي قدرت
.صحبتكند ميتوانست ميكروفون وسيله به تنها او و بود
و كرد همكاري كودكان فكري كانونپرورش با نيز مدتي او
ترجمه هموطنش نوجوانان و كودكان براي نيز ارزشمندي آثار
"سروانتس" اثر "دنكيشوت" سناريوي او ترجمه نخستين.كرد
-ادبي اثر هفتاد از بيش ديماه 77 تا او و در 1316بود
كازانتزاكيس ، نيكوس همچون بزرگي نويسندگان از را اجتماعي
كريستين هانس گوركي ، ماكسيم ويكتورهوگو ، تواين ، مارك
آناتول اگزوپري ، دوسنت دوموپاسان ، آنتوان گي اندرسن ،
ايليا گوستاوفلوبر ، باك ، پرل ديكنز ، چارلز فرانس ،
.كرد ترجمه... و ارنبورگ
از كه برگردانده فارسي به نيز حال شرح تعدادي همچنين او
"چاپلين چارلي" و "گاندي مهاتما" به ميتوان جمله آن
آن ، و بود احترام مورد جهتبسيار يك از او.كرد اشاره
وهمواره بسيارداشت امانتداري ترجمههايش كهدر اين
در قاضي.ميكرد اقدام ارزشمند و مناسب كتابهاي ترجمه به
درخشان عمر سال پنج و هشتاد گذراندن پساز ديماه 77 24
قاضيدر.كرد تسليم آفرين جان به قابلستايشجان و
از پسكرد ترجمه فارسي به را "شراب و نان" 1345رمان
.كرد ترجمه را "فونتامارا" در 1347"آتشي منوچهر" او ،
عنوان با توسطقاضي "فقير مسيحي يك ماجراي" در 1351
از پس و شد برگردانده فارسي به "شهيد پيشواي ماجراييك"
توسط "كامليا گلهاي و روباه"و "تمشك مشت يك" او ،
مكتب"و"اضطراري خروج" و "برف زير دانه" و فرزانه بهمن
از.شد منتشر ايران در سحابي مهدي قلم به"ديكتاتورها
نويسندهبرجسته اين وآثار زندگي پيرامون منابع بهترين
و سرجوپاچيفيچي از كتابي به ميتوان نيز ايتاليايي
.كرد ديهيمياشاره خشايار ترجمه با آلبرتوترالدي
سال سي بيشاز طول در اينكه دليل ":ميگويد سيلونه
اولا كه ايناست كردهام منتشر چندكتاب فقط نويسندگي
اگر كه اين مهمتر اما مينويسم دشواري با و كند بسيار
كتاب يك عمرم ميدادمهمه ترجيح بود خودم دست فقط
وسطي قرون نقاشاندر برخي كه طور همان درست.بنويسم
نقاشي را يكتصوير از تازهاي نسخههاي بيوقفه
را نويسندگان مالي ملاحظات استكه تاسف جاي.ميكردند
كه كنند وانمود و بنويسند كتابي سال هر كه واميدارد
در كتاب همان هميشه تقريبا كه آن حال است ، تازه كتابي
كتاب يك فقط نويسندگان اكثر طوركلي به.است لباسينو
قيافه اقتصاديناچارند دلايل به اما دارند درونشان در
".نيستند كه بگيرند خود آدمهايپراثريرا
نويسنده "اينياتسيوسيلونه" به معروف "سكوندوترانكوييلي"
م مه 1900 ماه يكم روز ايتاليا بيستم قرن برجسته مبارز و
جنوب در "آبروتسي" ناحيه در "پشينا" كوچك دهكده در
گذشت ناحيه همان كودكيشدر دوران.آمد دنيا به ايتاليا
ساختماني كه قرنهابود":نوشت آنچنين درباره بعدها و
و نبود آنجا در صومعهها و كليساها وتماشاييجز ديدني
.سنگتراشان يا مگرقديسها نداشت پرآوازهايهم فرزندان
و... بود نامساعد هميشه آنجا در انسانها روز و حال
ميآمدپذيرفتهترين خروش و جوش به روحشان كه آنهايي
هميشه مييافتند سرنوشتشان طغيانعليه براي كه راهي
اينياتسيو پدر ".بود آنارشيستها يا فرانسيسها به گرايش
همان از اينياتسيو.بود بافنده مادرش و معمولي ملاك يك
ايتاليا حكومت تبعيضآميز رفتار مشاهده با كودكي دوران
.كرد پيدا تمايل حكومت عليه سياسي مبارزات به مردم ، با
به سيلونه مردم ، با حكومت ستمگرانه رفتارهاي انواع از
رفته خيابان به مادرش با كه ميكند اشاره روزهايي از يكي
خياط زن جان به را سگش ثروتمندي مرد آنجا در.بود
همه و كرد زخمي شدت به را زن آن سگ ، .انداخت درماندهاي
خياط زن كه زماني اما بودند حادثه شاهد هم اطراف آن مردم
شهادت او نفع به نكرد جرات هيچكس كرد شكايت دادگاه به
به را خياط زن ثروتمند ، مرد تبرئه از پس نيز قاضي و بدهد
اتفاق اينكرد محكوم دادگاه تشكيل هزينه پرداخت
.كرد متنفر قضاوت حرفه از را اينياتسيو
داشتند قرار كشيشان ايتاليا ، زمان آن جامعه ديگر طرف در
تعليمات سويي از آنها.بود برعهدهشان مدارس اداره كه
سوي از و ميآموختند دانشآموزان به را مسيح و كليسا
مطابق سوالات پاسخ نوشتن به را آنها امتحانات در ديگر
دين صريح گفتههاي براساس نه و حكومتي آييننامه ميل
براي كه مشكلاتي با دوره آن در.ميكردند وادار مسيح
به سال چند مدت به اينياتسيو پدر آمد پيش تاكداران
در اوكند كسب خانوادهاش براي درآمدي تا رفت برزيل
زادگاه در مهيبي زلزله بعد سال يك و بازگشت 1914
جز به خانوادهاش افراد همه كه.پيوست وقوع به اينياتسيو
بازسازي دوران.شدند كشته آن در "رومولو" كوچكترش برادر
در و بود جوان سيلونه براي عجيبي دوران زلزله ويرانههاي
كلي به ميرفت انتظار داده رخ حوادث اثر بر كه حالي
و ايالتي حاكمان بسيار اهمال ديدن با او ولي شود نااميد
زلزلهزده مناطق بازسازي به كه پولي از آنان اختلاس
و شد بدبين حكومت به نسبت شدت به بود يافته اختصاص
نهضت به او.يافت بيشتري قوت ذهنش در مبارزه انگيزه
آنهارا زيرا كرد ، پيدا گرايش كمونيسم سپس و سوسياليسم
.ميدانست اجتماعي عدالت به رسيدن جهت مناسبي وسيله
آبروتسي كشاورزان فدراسيون منشي سمت به مدتي سيلونه
جوانان اتحاديه نماينده و رفت رم به سپس.شد انتخاب
شد سياست وارد عملا سيلونه زمان ، اين از.شد سوسياليست
باره اين در خودش كه چنان.جست كناره عالي تحصيلات از و
اول:نرفتم دانشگاه به هيچگاه دليل دو به ":است گفته
سروكار دكترها با زياد كه بود شده توصيه من به اينكه
انسان عمر شدن كوتاه باعث آنها كه چرا باشم نداشته
چنداني آزاد اوقات سياسي كارهاي اينكه دوم ميگردند ،
بسيار زمان اين در چه اگر سيلونه ".نميگذاشت باقي برايم
و ميآمد حساب به تشكيلات متفكر مغز اما بود جوان
دليل همين به و داشتند او به زيادي اميد سوسياليستها
شوروي و سوييس اسپانيا ، فرانسه ، كشورهاي به زيادي سفرهاي
سوسياليستي نشريه سردبير مدتي او.كرد سابق
ايل" روزنامه سردبير ديگرنيز مدتي و "آوانگوئارديا"
بنيتو" رهبري به ايتاليا دولت در 1925.شد "لاووراتوره
را فاشيست حزب غيراز سياسي احزاب همه فعاليت "موسوليني
جدي مخاطرات با سيلونه پس اين از و كرد اعلام ممنوع
كمونيست حزب بنيانگذاري در در 1921 كه اوشد مواجه
بهشمار حزب اين مقام دومين و بود كرده شركت ايتاليا
لئون" محاكمه شاهد آنجا در و گريخت روسيه به ميرفت
.شد (قدرت در استالين رقيب و كمونيست بزرگان از) "تروتسكي
طي تروتسكي كه كرد مشاهده محاكمه اين جريان در او
محكوم ماند پوشيده ديگران براي آن جزييات كه محاكمهاي
با را كمونيسم واقعيت زيرا شد خاطر آزرده بسيار و شد
صحبتهاي و ديد تضاد در ميشد ادعا آن مورد در آنچه
.كرد مشكوك خودش به نسبت را ديگران اينباره ، در او مختلف
ميكردم سعي آنكه با":گفت باره اين در بعدها او
چون.نبودم خوبي كمونيست هرگز باشم كارآمدي كمونيست
.نداشت انطباقي آن واقعيت با كه داشتم كمونيسم از تصويري
فهميدم را اين تا كشيد طول بايد آنكه از طولانيتر زماني
فعاليتهاي گرم سرمان آنقدر دوره آن طول تمامي در اما
سرنوشت از دقيقي ارزيابي نداشتيم فرصت كه بود روزانه
".بكنيم كمونيسم واقعي
نيروهاي مخصوص ليست در سيلونه نام دهه 1920 اواخر در
و كنند دستگيرش نتوانستند اما گرفت قرار ايتاليا امنيتي
سياسي فعاليتهاي در هرگز كه را رمولو ، برادرش او جاي به
پروندهسازي از پس و دستگير نميكرد ايفا نقشي
ايتاليا پادشاه قتل توطئه در همكاري به را او ظالمانهاي
از پس ولي شد محكوم زندان سال به 12 رومولوكردند متهم
.درگذشت ديگر ناراحتيهاي و سل براثر زندان چهارسال تحمل
كه -نيز خود اوكرد ناراحت بسيار را سيلونه اتفاق اين
حتي و شد دچار سل بيماري به -بود شده ساكن سوييس كشور در
تقريباحتمي سيلونه مرگ كه كرد پيشرفت آنقدر بيماري
سل چنگال از موفقيت با سيلونه نهايت در اما بود شده
بيتحركي ، و نااميدي دوران اين در هم او اميد.گريخت
و بازگردد كشورش به نميتوانست كه سيلونه.بود نوشتن
قلم به سرانجام بود شده دلسرد نيز حزبي عضويت از ضمنا
درباره او.است كجا در اشتباهش كه شد متوجه و برد پناه
او زندگي در بزرگي عطف نقطه كه زندگيش از مهم دوران اين
سلاح يگانه نوشتن ، ..":نوشت چنين بعدها ميآيد حساب به
زياد نميآمد نظر به چون و شد نوميدي با مبارزه براي من
تا.اضطراب و پريشاني با مينوشتم ، شتاب با بمانم ، زنده
بوميام شادابي و وجودم جوهر كه را دهكدهاي بهتر هرچه
خودم مردم ميان در بلكه تا بازبسازم ، بودم كرده وقفش را
و شور و وطن براي دلتنگيام كه انگيزهاي با پس...بميرم
بود داده من به-نمييافت ديگري مفر كه -سياست به شوقم
دهقانان درباره داستاني.شدم فونتامارا نوشتن كار به دست
برخورد گوناگون شكلهاي بودم كوشيده آن در كه جنوب فقير
فئودالي نيمه هنوز ذهنيت ميان مضحك حال ودرعين تراژيك
آنان بر كه را استبدادي و استثمار جديد شيوه و آنان
".بازگويم ميشد تحميل
"فونتامارا" عنوان با سيلونه رمان نخستين ترتيب اين به
اما.برد پايان به سال 1933 در را رمان اين او.شد خلق
ناشران با اين بنابر.بود غيرممكن ايتاليا در آن چاپ
آن آلماني و انگليسي ترجمههاي و پرداخت گفتگو به مختلف
تا كشيد طول سال از 10 بيش ولي شد چاپ كوتاهي مدت از پس
موفقيت با سيلونه زمان ، اين از.شد منتشر ايتاليا در
وارد نويسندگي دنياي به جدي طور به فونتامارا ، غيرمنتظره
ادبيات به و گرفت كناره سياست از بيشتر چه هر اوشد
دانه" و "شراب و نان" رمانهاي سوئيس در سيلونهپرداخت
آمريكا و انگلستان همچون كشورهايي در و نوشت را "برف زير
با دومي و گسترده استقبال با اولي كه رساند چاپ به
نظر به طبيعي واكنش اين البته.شد مواجه ناكامي مقداري
كنارهگيري روايت به "برف زير دانه " در او زيرا ميرسيد
زمان آن در چيزي چنين كه بود پرداخته سياست از خود موقت
.نبود پذيرش قابل بود اتمام به رو جهاني دوم جنگ كه
عرصه به راسختر عزمي با بار اين و مجددا سيلونه البته
-را ايتاليا سوسياليست حزب ستاد سرپرستي و شد وارد سياست
در فعالانه چنان و گرفت عهده به -بود مستقر سوئيس در كه
موسوليني كه كرد تلاش نازيسم و فاشيسم با مبارزه راه
سوئيس دولت البته كه شد ايتاليا به او برگرداندن خواستار
.نكرد اجابت را درخواستش
شكست جنگ ، داشتن ادامه وجود با كه اكتبر 1944 در سيلونه
.گردد باز وطن به همسرش با توانست بود ، شده قطعي فاشيستها
را "آوانتي"سوسياليستي روزنامه اقدام ، نخستين در او
در نيز توجه قابل فعاليتهايي همچنين و كرد تاسيس رم در
ايتاليا جديد اساسي قانون كه -ملي مجمع اعضاي از يكي نقش
دهه 1950 اوايل از ولي داد انجام-ميكردند تهيه را
.داد ادامه نوشتن به و گرفت فاصله سياست دنياي از دوباره
مشت يك" نامهاي با تازه رمان سه او جديد فعاليت حاصل
كه است "كامليا گلهاي و روباه" و "لوكا راز" ،"تمشك
موضوع موقع آن تا زيرا نداشتند را پيشين رمانهاي موفقيت
فاشيسم كه حالا و بود فاشيسم با مبارزه او رمانهاي اصلي
در كه شد جديدي مضمونهاي وارد سيلونه بود ، شده نابود
.نداشت چنداني توانايي آنها پرداخت
عنوان با را خاطراتش و مقالات مجموعه سيلونه در 1965
پا به عظيمي جنجال ناگهان كه ساخت منتشر "اضطراري خروج"
تاريخي افشاگريهاي به كتاب اين از قسمتهايي در او.كرد
سبب كارش اين و بود پرداخته ايتاليا كمونيست حزب مورد در
.شود گذاشته كنار "وياردجو" ادبي جايزه نامزدي از كه شد
به "مارتسوتو" معتبر جايزه اتفاق اين از پس كوتاهي مدت
كه طوري به افتاد زبانها سر بر دوباره نامش و شد اهدا او
عرضه كتابفروشيها به بالا بسيار تيراژهاي با كتابهايش
يك ماجراي" نام به جديدي رمان نوشتن به سپس سيلونه.شد
شد مواجه نسبي موفقيت با كه پرداخت "افتادهحال مسيحي
خودنمايي سيلونه كام در كمتر موفقيتها اين شيريني اما
هر و ميبرد رنج سل بيماري از همچنان سيلونه زيرا ميكرد
.ميشد بيشتري پيدرپي حملات دچار ميرفت بالاتر سنش چه
چاپ بابت از مختصري بسيار حقالتاليف سيلونه زمان اين در
وقت جمهور رئيس دليل همين به و ميكرد دريافت آثارش
نظر در او براي مناسبي مقرري پسنديده ، اقدامي در ايتاليا
مشغول "سورينا" نام به نگارشرماني به سپس سيلونه.گرفت
اوت 1978 ودر 22 آمد سراغش به اجل كار درنيمههاي اما شد
رمبا شهر حومه مزرعهشخصيشدر در سالگي هفتادوهشت در
از كه نوشتههايي دست كمك با همسرش و كرد زندگيوداع
تحرير رشته به را رمانمذكور ادامه بود ، مانده باقي او
.آورد در
و قد بلند و خوشسيما سبزه ، پوست با بود مردي سيلونه
چه اگر و بود وآرام خجالتي بسيار آراسته ، حد از بيش
و محكم درعقيدهاش اما ميكرد تاملرفتار با و مردد
را فرانسه ايتاليايي ، زبان از غير او.بود پابرجا
.بود استادي حد در نيز انگليسيش و ميكرد بافصاحتتكلم
مزرعهدارانكوچك و دهقانان بزرگترينمدافعان از او
نيز(مه ماه يكم) تولدش روز كه است اين جالب و بود
ژرفنگري با آثارش در همواره او.است كارگر روز با مقارن
ميپردازد استبدادزده جامعه تحليلمشكلاتيك به خاصي
و فاسد حاكمان زورگوييهاي و نيرنگها از كه همچنان و
مردم آگاهي عدم برميداردبه پرده كشورش طلب قدرت
و كهناآگاهي ميدهد نشان همواره ميكندو نيزاشاره
نتيجه حاكمان همچنينقدرتطلبي و بيسواديمردم
او تقديربراي دست.شوند همزماننابود بايد و يكديگرند
اگر.شود سياست دنياي وارد ابتدا كه بود زده رقم چنين
ولي سرخوردگيتوامشد با سالها فعاليتهاياين چه
سيلونهيك داشت ، بههمراه او براي گرانبهايي تجربيات
سپرده او به مهمي سياسي پستهاي چه اگر -نبود سياستمدار
به.بود سياستمخالف بر حاكم روابط با او زيرا -ميشد
حالا زيرا شد وارد نويسندگي دنياي دليلبه همين
به -داشت دوست كه همانطور -صداقتكامل با ميتوانست
.نسازد هدف وسيلهرافداي و بپردازد انتقاد
و نان ،(1930)فونتامارا:از عبارتند او مهم آثار
،(1938) ماتسيتي ،(1938) ديكتاتورها مكتب ،(1937)شراب
مشت يك ،(1944)كرد پنهان را خود او و (1940)زيربرف دانه
آيا ;دشوار گفتوگويي ،(1956)لوكا راز ،(1954)تمشك
گلهاي و روباه ،(1958)آزادند؟ روسي نويسندگان
مسيحي يك ماجراي و(1965) اضطراري خروج ،(1960)كامليا
.(1968)حال افتاده
ايستادهام پنجره كنار من
خوانندگان نگاه از"سهراب" و"شدم زن كه روزي"
.ميگيرد شكل سياه زمينهاي روي سفيد (تيتراژ)عنوانبندي
صداي.ميشود ميكس عنوانبندي روي بومي آوايي همزمان
فضاي يك ابتدا همان فيلم ، .جنوب منطقه بومي زن يك شيدايي
ساخته "گبه" مثل ميكند ، ترسيم تماشاچي ذهن در را آبستره
سميرا وتجربه ساخته "سيب"فيلم يا و مخملباف محسن
.مخملباف
/مشكيني مرضيه:كارگردان مخلمباف ، محسن:فيلمنامه
حوا:اول قصه يا اول اپيزود
از را شده خشك و شده شسته پيراهنهاي تصوير ، به پشت زني
باز را خانه در چرده سيه پسري.جمعميكند طناب روي
دختر و ميشود خانهاي وارد چرده سيه پسر..سه و ميكند
ميخواهد او از و ميزند صدا را دارد نام حوا كه كوچكي
اين مانع حوا مادربزرگ اما.كنند بازي و بروند هم با كه
مادر.ميافتد اتفاق كشور جنوب در فيلم قصه.ميشود كار
..و نكند بازي پسرها با كه ميكند نصيحت را حوا حوا ، بزرگ
و خريده حوا براي را چادري پارچه حوا مادر اينكه يا و.
.بدوزد را چادر بتواند تا بگيرد را او اندازه ميخواهد
اما كند وبازي خانه از بيرون برود كه ميخواهد حوا
با نوهاش نميخواهد دلش است سنت از نمادي كه مادربزرگ
.باشد خانه از بيرون يا و كند بازي يا و بزند حرف پسرها
التماس حوانميكند نوهاشتوجهي نيازهاي به بزرگ مادر
بتواند كه ميكند راضي را مادرش بالاخره و ميكند
...و باشد خانه از بيرون را چندساعتي
خطه بومي موسيقي..و ميزند قيچي را چادر بزرگ مادر
تست و مخملباف سميرا اثر سياه تخته خلاف بر.كشور جنوب
كه يار فرخ و مخملباف محسن كار دموكراسي
فيلم اين بود ، شده كار (ميداني روش) فيالبداهه
مشخصههاي از كادر از خارج صداي.داشت قوي فيلمنامهاي
گونه رئال اول اپيزود.است ديگر اپيزود دو و اپيزود اين
حوا كه داشت وجود صحنه يك.است قوي بسيار لحاظحسي از و
.بزنند ليس هم با را نبات آب نوجوان ، پسرك با ميكرد سعي
پنجره پشت از پسرك و حوا عطش و كودكانه عشق ذوق ، شور ،
ساخته "سازدهني" فيلم از زيبا صحنهاي ياد به را تماشاگر
از ميكرد سعي پسرك كه صحنهاي.ميانداخت نادري امير
بسيار صحنه دو اين قوي حس...و بزند سازدهني پنجره پشت
.نزديكاند هم به
پسر و ميآورد چادر حوا براي مادر آخر ، درصحنه...
با را قايقي ديگر پسر دو.ميكند نگاه دخترك به باحسرت
و مياندازند آب داخل ودر ساختهاند نفت خالي بشكه دو
اپيزود آخر كشتي ، نماي بوق صداي هم باز و ميشوند سوار
.بود آن آغازين نماي مثل اول
آهو:دوم اپيزود
يك.ميكند تعقيب را سوار اسب دوربين. ميتازد سوار اسب
.ميكنند وخيز جست آزادانه كه داريم تصوير در را آهو گله
دوباره سوار اسب..آهو....آهو:ميزند داد سوار اسب
در.است حركت در ساحل كنار سوار اسب.ميتازاند را اسب
آب روي باز و پروازميكنند پرندگاني (ساحل)دريا كنار
تست فيلم از صحنهاي ياد به را ما بلافاصله كه مينشينند
هم دموكراسي تست كه باشد يادمان)دموكراسيمياندازد
(.است شده ساخته كيش جزيره در شدم ، زن كه روزي فيلم مثل
به اسبداريم تصوير در را دختر و زن دوچرخهسواران نماي
ادامه همچنان دوربين تعقيب.ميشود نزديك دوچرخهسواران
سوار اسب.است ودوچرخههاهماهنگ اسب دوربين ، حركات.دارد
نشوي ، پياده دوچرخه روي از اگر كه ميكند تهديد را آهو
.دوچرخه زنگ از اينسرتي.ميكنم مشخص را تكليف اسب روي
و آهو كلوزآپ روي آن صداي و اسب پاهاي اسلوموشن
شبيه تقريبا كه بومي موسيقي با شدن آميخته و دوچرخهاش
كشور نواحي از بعضي موسيقي يا است افغانستان كشور موسيقي
.هستند مركب دو هر دوچرخه و اسب.ميكند تداعي را هند
اسب چند ديگر ، بار چند.مدرنيته نماد يكي و سنت نماد يكي
...و آهو پدربزرگ آهو ، پدر اقوام ، برادران ، كه سوار
يكجا.كنند منصرف كار اين از را او ميكنند سعي هستند ،
دوچرخهسواران حركت جهت خلاف در كه داريم را گوسفنداني
نويسنده منظور راستي به.ميكنند حركت آهو بالاخص
حال هر به كه چيست؟ صحنه اين از (مخملباف محسن) فيلمنامه
بهرنگي كوچولوي سياه ماهي داستان ياد بلافاصله را ما
...مياندازد
و دارد گفتن براي حرفي حركت ، هر و است حركت فيلم نماي هر
.نگرفتهاند قرار يكديگر كنار هدف بدون فريمها اينكه
اپيزود.است شبيه جادهاي فيلم يك به بيشتر دوم اپيزود
كشيده تصوير به را زنان روي اجتماعي بيشتر ، فشارهاي دوم
و سنت تقابل مردسالار ، جامعه يك در را مشكلاتزنان و
.است مشترك اول اپيزود با حيث اين از كه مدرن
حورا:سوم اپيزود
فرودگاه در را هواپيما فرود كه چردهاي سيه نوجوان پسران
سوار سهچرخهاي روي كامل حجاب با پيرزني.ميكنند تماشا
پيرزن.ميبرد طرف آن طرف اين به را او پسري و است
آرزو عمر تمام در كه را خود زندگي وسايل تمام ميخواهد
خريداري كيش جزيره فروشگاههاي از بخرد ، نتوانسته و داشته
حتي و خواب چراغ گاز ، سماور ، يخچال ، قبيل از لوازمي ;كند
فراموش بايد را مهم نكته اين.آرايش لوازم و عروس لباس
همه مردي پير مخملباف محسن ساخته "در" فيلم در كه نكنيم
و فروخته اقتصادي فقر خاطر به را زندگياش لوازم
قضيه اينجا در ولي بفروشد ، نيز را خانه در ميخواهد
.است برعكس
جزيره از گوشهاي تماشاگر تا ميشود بهانهاي پيرزن خريد
كه است درماندهاي پيرزن حكايت سوم اپيزود.ببيند را كيش
روحي و مادي نيازهاي به تا آمده حالا و ندارد را هيچكس
هم طنزي صحنه.دهد پاسخ نداده پاسخ سال سالهاي كه خود
رفتن با چرده سيه پسران كه است صحنهاي آن و دارد وجود
بازي خانه لوازم با چايي ، قوري كردن عوض براي پيرزن
و ميكنند مرتب را چيز همه او برگشتن با و..و ميكنند
دو افغاني ، پسر و پيرزن گفتوگوي فصل درميكنند فرار
و ميشوند نزديك پيرزن به دوم اپيزود دختر سوار دوچرخه
.ميپرسند را اثاثيهها خريد ماجراي
را اثاثيهها اين ما اگر كه ميگويند پيرزن به دختران
اقتصادي مشكلات ميتواند اين و ميكرديم شوهر داشتيم
را آهو ماجراي پيرزن براي دختر دو.برساند هم را جامعه
فيلم ، پاياني صحنههاي و سكانس در.ميكنند تعريف
و ميبرند را پيرزن جهيزيه كه داريم را كلكها و قايقها
زمزمه را زيبايي جمله پيرزن.نشسته قايق روي تنها پيرزن
چيز برود يادش آدم كه نيست اين از بدتر چيز هيچ":ميكند
".چيست باشد ، داشته است ميخواسته كه را مهمي خيلي
كاملا سوم اپيزود بود رئال كه اول اپيزود خلاف بر
را اين پيرزن عمل روانشناسي لحاظ از.است سوررئاليست
پاسخ خودش موقع در انسان نيازهاي به اگر كه ميرساند
اينكه همچنين ميشودو روحي بيماري موجب نشود ، داده
ناپذير سيري كه ميدهد نشان را انسان دراز و دور آرزوهاي
آخرين در بود اول اپيزود در كه كوچكي دختر "حوا".است
مشكيني خانم بهتر عبارت به دارد ، حضور سوم اپيزود نماي
لحاظ اززده دست (پسامدرنيسم) شكني ساختار نوعي به
در.است روان و نرم بسيار فيلم فيلمبرداريهاي تكنيكي
از فيلم.نيست خبري اضافي حركتهاي و زوم از فيلم اين
"شدم زن كه روزي" اما ميگويد ، سخن مدرنيسم ، و سنت تقابل
نسل سه و است زنان درباره باشد ، زنان براي كه آن از پيش
و ديروز دور ، گذشته نسل.كشيده تصوير به را ايراني زن از
.امروز
نشانههاي و نمادها سمبلها ، ايهامات ، داراي است فيلمي
ابهامات اضافه به دارد گفتن براي بسياري حرفهاي فراوان ،
نگه راضي بر علاوه را تماشاگر كه مجهولي نكتههاي و
ميان از جمله يك فيلم كل در.ميدارد وا تفكر به داشتن ،
پنجره كنار من" بود اين آن و بود زيباتر ديالوگها همه
."هستم
جردي خسرو عباس
موقعيت يك از بهرهبرداري
روزمره وقايع دادن داردنشان "سهراب" كه چيزي تنها
نكته دو تقريبا دادن نشان اين در و است امروز جامعه
:است داشته نظر مد بيشتر را اصلي
تقسيم قسمت دو به كه جوانان بين روابط دادن نشان -1
سهراب بين رابطه و ترانه و سهراب بين رابطه:ميشوند
ودوستانش
امروز سياستمدار دو تقابل و قديم دوست دو بين رابطه -2
است "ترانه و سهراب" عشق ماجراي كه رابطه اين اول قسمت
داستانها تمام و است داده تشكيل را فيلم اصلي پايه
.ميافتند اتفاق ماجرا اين حوش و حول در ديگر وحوادث
كنيم دقت اگركمي آنها ، داستان و ترانه و سهراب بين رابطه
از هايبعضي گزارش و خبرها همان با چنداني تفاوت
تصويري كپي كه گفت ميتوان تقريبا و ندارد هفتهنامهها
فيلم كارگردان كه دارد وجود سوالي يك اينجا و است آنها
سعي فيلم:است ميكرده دنبال را هدفي چه موضوع اين از
را خود نظريات بيشتر موضوع اين از استفاده با است داشته
موفق امر اين در نيز حدودي تا و بقبولاند بيننده به
كه ميشوند داده نشان فردي دو فيلم ، جوان دو.ميشود
يانه؟ دارند دوست را واقعايكديگر آيا نيست معلوم اصلا
هيچگونه بدون ميكشند؟ سريكديگرفرياد بر مدام چرا
راحتي به چرا ميزنند؟ خودكشي به دست چرا تاملي و فكر
بخواهد دلشان كه كاريرا هر يا ميگيرند؟ دزدي به تصميم
باشد داشته وجود برابرشان در مانعي كوچكترين كه اين بدون
ميدهند؟ انجام
.آنهاست رفتار شبيه حدودي تا نيز فيلم جوانان بين رابطه
زندگي خود براي و شدهاند جمع خانه يك در جوان چند
سگ ، با يكي.دارد همدمي خود براي يك هر.دارند آرماني
استفاده ميان اين در ،...و فوتبال با يكي و گيتار با يكي
و نماينده گونهاي به كه است شده اشيا از خوبي
آنها در را چيزي وسيله بدين كه است شده سعي استعارهاي
سرچشمه امروز وجامعه خانواده از كه چيزي خلاء.دهد نشان
.ميگيرد
سياستمدار دو تقابل و قديم دوست دو رابطه حال هر به
.ميدهد تشكيل را فيلم پررنگ مايههاي از يكي امروز
از زيادي دسته بين را تقابل اين اينكه بهجاي كارگردان
دوست دو رويارويي در فقط را آن دهد ، نشان جبهه دو هر
داده قرار رفتهاند جداگانه راهي به يك هر حالا كه قديمي
بوسيله فيلم پررنگ قسمتهاي از يكي است قرار كه وقتي.است
بهگونهاي شخصيت دو اين بايدروي پس شود بيان شخصيت دو
و باشد كردني باور بيننده براي اول درجه در كه شود كار
سازنده خود نظرات سپس و آنها از يك هر بيان به بعد
فيلم شخصيت دو اين باوراندن قسمت در.توامان يا و پرداخت
كالبدشكافي اشخاص اين از يك هر اينكه جاي به تماشاگر به
بصورت را آنها فقط سازد ، آشنا بيننده با را آنها و شوند
درسراسر دو واين داده قرار اشخاص گونه اين از تيپهايي
هم عباس.شخصيت نه و ماندهاند باقي تيپ بهصورت فيلم
يك بصورت صادق ، مثل ميكند بازي را روشنفكر جبهه نماد كه
از يكي.بيشتر كار جاي با البتهكمي.ميماند باقي تيپ
اين حتي كه است اين دارند شخصيت دو اين كه تفاوتهايي
پيشي صادق گفتارهاي و حركات بر عباس تكراري ديالوگهاي
نظر مورد تيپ به را شخصيت اين حدودي تا و ميگيرد
كه عباس چرا كه دارد وجود هم سوالي ميسازد ، نزديكتر
مرد يك با را او دخترش ميل عليرغم است فيلم روشنفكر
.است كرده نامزد ثروتمند جوان
زنان رنگ كم بسيار نمود دارد وجود فيلم در كه ديگري نكته
به چه مقامي هر در دو ، هر مادراناست فيلم مادران و
به فيلم در زن يك عنوان به اصلا و همسر مادر ، يك عنوان
در كه گفت ميتوان تنها و ميگيرند قرار حاشيه در كلي
در اينها.بود مادر اسمشان كه بودند زني دو فيلم طول
از احساسي هيچ فرزندانشان رفتار و فرار خودكشي ، مقابل
كه ميبينيم نيز فيلم پايان در حتي و نميدادند نشان خود
آخر براي نمايي تا ميشوند دور مزار از ديگران با همراه
.آيد بدست آن با متناسب و فيلم
عدم بوده ، مشترك آنها همه در كه چيزي بالا موارد تمام در
و ميشد ديده فيلم جاي همه در كه بود خوب شخصيتپردازي
فيلم.بود داده نشان اشخاص از تيپي بصورت را افراد تمام
نيز اواخر تا و ميشود آغاز خانوادگي و عاشقانه حسي با
فيلم پاياني صحنههاي ولي ميرود پيش به منوال همين به
فيلم همان ادامه تا ميشود حادثهاي فيلمي به تبديل
نتيجهگيري عنوان به كه اواخر همين و خانوادگي و عاشقانه
تا ميماند سرهمبندي يك به بيشتر شوند مطرح بايد
.نتيجهگيري
آقازاده ميرزا جواد
|