است معني اصل كه مپيچ صورت در
نويسنده ساراماگو ، باژوزه گفتوگو
شكل به ناداني جهان مسائل درباره پرتغالي
گسترشاست حال در رعبآوري
برگزار جوان سينماي جشنواره هجدهمين
ميشود
است معني اصل كه مپيچ صورت در
نيشابوري عطار شيخ بزرگ ، عارف بزرگداشت مناسبت به
:اشاره
است مردي نزديكيها درين":راگفتند "قرني اويس"است نقل
سر بر و آويخته در كفني و كرده فرو گوري است سيسال كه
نه و ميگيرد قرار شب به نه و ميگريد ، و است نشسته آن
"...روز به
".ببينم را او تا ببريد آنجا مرا":گفت "اويس"
نحيف و زردگشته ديد را او.بردند او نزديك را "اويس"
.افتاده مغاك در -گريه از -چشم و شده
از را تو كفن ، و گور است سيسال مرد ، اي":گفت او به
اين و دوبازماندهيي هر اين به و است كرده مشغول خداي
".است آمده تو راه بت دو ، هر
كشف او بر حال ، .بديد خويش در آفت او ، آن نور به مرد ، آن
.داد وجان افتاد گور آن در و زد نعرهاي.شد
برخاست جواني.ميداشت مجلس "جريري ابومحمد" كه است نقل
".دهد باز تا كن دعااست شده گم دلم":گفت و
"مصيبتيم درين همه ما ، ":گفت "جريري"
و منطقالطير چون گرانقدري باكتابهاي عطار ، شيخ
چون چيز هيچ ما گمان به است عالم تذكرهالاولياءشهره
عطار دنياي به را خواننده نميتواند آمد كه حكايتهايي
بزرگداشت با است مصادف روزها اين.كند نزديك نيشابوري
اين احوال و آثار به داريم نگاهي مناسبت همين به كه عطار
.نامي وعارف اديب
و شاعر دل ، بيدار مردي نيشابوري عطار فريدالدين شيخ
زمان علوم به كه است قمري هجري هفتم و ششم قرن بزرگ عارف
و بود واقف گياهشناسي و طب حكمت ، تفسير ، حديث ، فقه ، خود
.ميشناخت را داروها خواص
و دليلعلاقه به كه است مانده جاي به او از متعددي آثار
درتذكرهالاولياء ، 988 تنها سالكان ، و عرفا به وافرش عشق
منظوم آثار.است آورده مشايخ اقوال از سخن و 2864 حكايت
نيز مصيبتنامه و الهينامه اسرارنامه ، منطقالطير ، او
.است صوفيان از حكايت شامل 897
روايت و حديث قرآن ، از شيخ ، اشعار مضامين از بسياري
و زر صاحبان و است حق جمال ديوانه عطار.ميگيرد سرچشمه
.نميگويد مدح قدرترا و سيم
پيچيدگيهاي بيان به عارفانه ذوقي و نظري بلند با وي
در اواست پرداخته آشفتگيهايش و آدمي روان و شخصيت
و دنيا به دلبستگي عدم به را آنان و زيست مردم ميان
بر بتوانند درون ، آرامش كمك به تا فراخواند آن تعلقات
به داريم نگاهي او ياد بهآيند فائق زمانه ، سختيهاي
.آثارش و زندگي
هجري تا 618 سالهاي 540 بين نيشابوري عطار فريدالدين شيخ
"عطار" به رو آن از و ميكرد زندگي نيشابور در قمري
زمان در.است بوده فروش دارو و كرده طبابت كه داشت شهرت
تسلط ايران بر غزها طوايف هجري ، ششم قرن بزرگ عارف اين
ستم خراسان و ماوراءالنهر در ايرانيان براي كه داشتند
پس غزها درواقع ، .بودند آورده ارمغان به خونريزي و قتل و
وسرقت غارت و قتل به سنجر ، سلطان عامل قماج امير شكست از
و كردند ويران را مساجد و مدارس پرداختند ، وكودكان زنان
.كشتند را بزرگان و علما از بسياري
و قتل:است آمده دوران اين وضعيت درباره بيهقي تاريخ در
در.كاست خراسان ساكنان و مردمان شمار از بسيار ، كشتار
.رسيد تن هفده به تن هزار از مردم شماره قصبهها بعضي
برادران از يكي بنمحمد نيالتكين خوارزمشاه آمدن درواقعه
از بهر دو.بلامتراكم و متقاطر وقحط بود متواتر قتل اتسز
راز ديه در شدند ، هلاك بيهق ناحيت سر سال اين در مردم
سنه در اين از بعد و نماند بيش مرد بودهفده شخص هزار
چنين شد ، عزيز طعام افتاد ، وبا و قحط خمسمائه خمسين
به جنازه پنجاه از زيادت كه روزبود كه كردند حكايت
.ميكردند نقل مقابر
كه ميرسد طبيعي نظر به ناامني و آشوب پر اوضاع چنين در
به بداند ، آن نوش از بيش را دنيا نيش نيز عطار شيخ
پس...دارد پي در غم صد شادي ، دم يك ميگويد كه گونهاي
روان حسرت آب كه حيرت وادي اين از و گيريد كم را دنيا
.باشيد بردبار و شجاع درگذريد ميكند
گرفت كم را دون دنياي اين كه هر
گرفت عالم خود صدق از صبح چو هم
مردم عارفانه ، اخلاقي اندرزهاي طريق از عطار شيخ درواقع ،
سعي وسيله اين به و ميكند دروني آرامش ايجاد به دعوت را
.آورد بهوجود بردباري نوعي آنان در دارد
عطار آثار
نام خسرونامه مقدمه در خود ، منظوم اثر نه از عطار شيخ
:ميبرد
است رهروان زاد "مصيبتنامه"
است خسروان گنج "الهينامه"
است "اسرارنامه" معرفت جهان
.است "مختارنامه" دل اهل بهشت
است چنان ما "طيور مقامات"
است جان معراج را عشق مرغ كه
است عجيب طرزي را "نامه خسرو" چو
است نصيب با مه و كه او ، طرز ز
داعي يار آن داشت ياد شعرم ز
رباعي از "مختارنامه" همه
زرداشت كان طبع كه من گفت ز
زبرداشت هم قصايد صد از فزون
داشت زبان بر من "جواهرنامه"
داشت ميان در جان من "القلب شرح"ز
مجلد دو نثر ، در شيخ مهم تاليفهاي جمله از
قرن اواخر در را كتاب اين عطار.است "تذكرهالاولياء"
.است كرده تاليف هفتم قرن اوايل يا ششم
و نيست دست در نشاني هنوز "القلب شرح" و "جواهرنامه" از
.است مانده باقي عطار از منثور و منظوم اثر هشت بنابراين
ديگري كتابهاي":ميافزايد اينباره در فروزانفر استاد
:مانند نيست او از قطع طور به يا ميدهند نسبت او به كه
اشترنامه ، جواهرالذات ، لسانالغيب ، مظهرالعجايب ،
قبيل اين از و حيدرينامه بيسرنامه ، مفتاحالفتوح ،
كه -ركاكت و سخف متنهاي در سخيف سروته بي منظومههاي
نسبت شيخ به و بسته هم بر خامگفتار و فرور مردمان
و پذيرفته را افترا آن ريش خام و دل سليم ومشتي دادهاند
است شك معرض در كه آن يا و -آوردهاند وي آثار جزو در
متردد عطار به آن انتساب در نگارنده كه پندنامه مانند
.است خاطر
بتوان شايد":ميكند جمعبندي اينچنين استعلامي دكتر
است آن عطار منثور و منظوم آثار خصوصيات بالاترين كه گفت
روزگاري در و شده جامعهگفته راهنمايي و هدايت براي كه
كار به هزل و وهجو مدح در را خود فكر شعرا غالب كه
به حكام و امرا از را خود نظر او ميبردهاند
به را بشر و ساخته منصرف حقيقت به وخدمت جامعهانساني
و كرده دعوت تعصب از دوري و بلندنظري و وحدت و يگانگي
گردن به گيرد برعهده بايد صاحبدلي مرد هر كه را وظيفهاي
".است كوشيده توانسته كه چندان آن گزارد و ادا در و گرفته
الاولياء تذكره
-پيداست نامش از كه همانگونه -الاولياء تذكره كتاب
بزرگ عارفان انديشههاي و رفتار سخنان ، سرگذشتها ، درباره
مورد در بخش نخستين كه دارد بخش دو هفتادو كتاب اصلاست
محمد دكتر.است حلاج درباره آن آخرين و(ع)صادق امام
كتاب اين":ميگويد تذكرهالاولياء مورد در استعلامي
بخش بيستوپنج تا بيست دستنويسها در كه دارد هم پيوستي
را بخشها اين كه است نزديك يقين به من گمان و ميشود
پيوست ، اين حال هر در.است افزوده عطار كتاب بر ديگري
گفت بايد و ميآيد شمار به عطار كتاب براي سودمندي مكمل
تا بودند افزوده آن بر بخشهايي همچنين ديگران كاش اي
".ميداشتيم خود بزرگ صوفيان درباره جامع كتاب يك امروز
علل مورد در تذكرهالالياء كتاب مقدمه در عطار شيخ
:است داده توضيح چنين آن ماخذ و كتاب اين تاليف وچگونگي
(است احاديث منظور ، ) اخبار و قرآن از چون بعد ، اما"
رحمهمالله -نيست طريقت مشايخ سخن بالاي سخن هيچ گذشتي ،
از و وقال حفظ ثمره نه است حال و كار نتيجه ايشان سخن كه
از و تكرار از نه است اسرار از و بيان از نه است عيان
از نه است جوشيدن از و كسبي علم از نه است لدني علم
ميديدم تمام رغبتي را خود دوستان از جماعتي و...كوشيدن
احوال مطالعه به بود عظيم ميلي نيز مرا و قوم اين سخن به
.ميشد دراز ميكردم ، جمع را همه اگر.ايشان سخن و
اين از تو اگر و را خويشتن و را دوستان كردم التقاطي
از زيادتتر ايشان سخن كسي اگر و نيز تو براي پردهاي ،
بسيار طايفه اين متاخران و متقدمان كتب در.خواهد اين
اين كلمات شرح طالبي اگر و كند طلب آنجا از.شود يافته
كشف" كتاب و "القلب شرح" كتاب:گو كند ، طلب*مشبع قوم
ما گمان كه.كن مطالعه "النفس معرفت" وكتاب "الاسرار
بروي -ماشاءالله الا -طايفه اين از سخن هيچ كه است آن
".نماند پوشيده
بررسي در شجيعي پوران دكتر كه ديگري نكتههاي از
و قدرت به شيخ نگاه ميپردازد ، آن به عطار جهانبيني
.است يگانه زن ، پارسايي شيخ ، اشعار در.است زنان توانايي
مرتبه به ميتواند او.دارد خويش نفس هواي بر تسلط قدرت
در مقاومت و نيك عمل تقوي ، ;وصول شرط زيرا ;برسد حق قرب
داستان چند در را صفات اين شيخ.است اماره نفس برابر
اين مشهورترين.ميبخشد پارسا زنان به طولاني نسبتا
داستانهاي زيباترين از كه است صنعان شيخ حكايت داستانها
.است شده توصيف و تحليل بارها و ميباشد عطار عاشقانه
كيهاني معصومه
:منابع
شده صافي گزيده نيشابوري ، عطار فريدالدين -1
. لوح دوم ضميمه "اسارير" مجموعه تذكرهالاوليا ،
ويرايش ، نشر موسسه عطار ، جهانبيني شجيعي ، پوران دكتر -2
.و 18 صفحات 17
تحليل و نقد و احوال شرح فروزانفر ، بديعالزمان استاد -3
.تا 76 صفحات 74 عطار ، آثار
و كوشش به تذكرهالاوليا ، ، نيشابوري ، عطار فريدالدين -4
.استعلامي محمد دكتر بررسي يا
و فراواني" مفهوم دهخدابه لغتنامه در "مشبع" واژه *
.است آمده "بسيار
نويسنده ساراماگو ، باژوزه گفتوگو
شكل به ناداني جهان مسائل درباره پرتغالي
گسترشاست حال در رعبآوري
سال 1998نصيب در كه"نوبل ادبي جايزه" ظاهرا :اشاره
روند مانعتكميل شد پرتغالي ، نويسنده ساراماگو ژوزه
"غار" نام به جديدي اخيرارمان وي.نشد نويسندگياش
.است پرداخته اش"تنگدستي"مساله به آن در نوشتهكه
-را خود ديدگاه از - اساسي پرسشي كتاب ، اين در ساراماگو
بدون نيوليبراليسم برابر بايددر آيا:است كرده مطرح
قلب سوي مستقيمابه را پرسشما اين بمانيم؟ باقي تحرك
و ها انديشه از امتدادي زيرا ميبرد ، -ساله 78-ساراماگو
فرياد واقع در"غار".ميدهد تشكيل اورا باورهايپيشين
رايج ، بسيار بيعدالتي را آن كه است چيزي عليه اعتراض
كتاب اين درباره"الپائيس" اسپانيايي روزنامه.مينامد
آن از چكيدهاي كه است داده انجام گفتوگويي ساراماگو با
.ميكنيم نقل اينجا در را
ادبيات گروه
نميبينيم را واقعيت سايه جز غارچيزي رمان در ما *
شدن زنداني از پس اسطورهافلاطونكه شخصيتهاي همانند)
ديوارهاي بر منعكس سايههاي جز چيزي جهان از غار ، در
؟(نميشناختند را زندانشان
هستند عكسهايي يا سايهها آنها كه بگوييم است دشوار -
تا ميتوان.است كرده پنهان ما براي را آنها واقعيت كه
ما ميدانمكه من اما.كرد بارهبحث اين بينهايتدر
رو اين از.دادهايم دست از را جهان رخدادهاي نقد قدرت
.شدهايم افلاطونزنداني غار در ميكنيمكه احساس
انديشيدنو كمترمسئوليت شدهايمكه طوري اكنون
شدهايم تنبلي موجودات ما ، .ميكشيم دوش به را رويارويي
.كنند نافرماني يا اعتراض خشمگينشوند ، نميتوانند كه
ماست؟ تمدن معنايشكست به اين آيا *
برخوردار فرهنگي گونهگوني از پيوسته بشريت ، .نميدانم -
روزكمرنگتر روزبه تنوع اين متاسفانه اما است بوده
من ، باور به.نميكنيم كشف را جديدي چيز هيچ ما.ميشود
جهان وارد ما و ميشود خودنزديك پايان به ما تمدن
آن ميبينيمنشانگر كه را آنچه و ميشويم متفاوتي بسيار
.ميرود پيش طبقدلخواهمان مساله كه نيست
جديد خواهي تماميت
شد؟ خواهد چيره ما بر اقتصادي قدرت معتقديدكه آيا*
.است گرفته سياسيرا قدرت جاي قدرتاقتصادي.دقيقا -
شركتها ، اين.شدهاند چيره جهان بر مليتي چند شركتهاي
پديد را خود با نظامهايمتناسب و سياستمداران خود
ميان از -وسيلهاي جز چيزينيست سياست ، لذا ، .ميآورند
من ، نظر به.است بازار درخدمت كه -وسايل ديگر
چيزي -شده پنهان دموكراسي مظاهر زير در كه -نئوليبراليسم
.جديد توتاليتاريسم نيستجز
انسان ميكنيد فكر آيا ميگوييد؟ را اين معنا چه به *
است؟ شده بدل ماشينمكانيكي اين از چرخيعادي به
هدايت باوري غيرقابل شكل به را انسان ماشين ، اين -
.است پيوسته تحقق به اورول جرج پيشبينيهاي.ميكند
به شده ، وارد افراد خصوصي زندگي در مخفي شكل به تجسس
و است كنترل تحت ارتباطات.نيست آن متوجه هيچكس كه طوري
كه ميكنيم زندگي دنيايي در ما.نميكند اعتراض كسي
.است رسيده خود اوج به بهرهكشي
نابرابريها شدت بر و ميرود قهقرا به فرهنگ يعني *
ميشود؟ افزوده
بلكه تنگدستان و ثروتمندان ميان نابرابري فقط نه -
كم كه كساني و ميدانند زياد كه كساني ميان نابرابري
گسترش حال در رعبآوري شكل به درجهان ناداني.ميدانند
است مسلط چيز همه بر ميداند را چيز همه كه اقليتياست
ميداند ميكند فكر كه چه آن از ميداند كم كه اكثريتي و
.ميداند كمتر
است؟ عصيان فرياد همان "غار" رمان آيا *
در) تجارتي مركز.هست نيز زنان بديهي امور صورتجلسه -
صحبت دربارهاش كه است جديد جهان اين از نمادي (رمان
دنياي.دارد نابودي و ويراني به رو ديگري جهان.ميكنم
و معلمان زبانها ، روزه ، همه.پيشهها و كوچك صنايع
حق كه ميبيني را مردمانيميروند ميان از حرفههايي
.ميشوند تبعيد اما دارند را خود ويژه سعادت بناي و زندگي
به گشاده آياراهي.ميآييد نظر به مذهب قدري نظر به *
هست؟ اميد سوي
و ميشود گشوده كه دري.نميكنم فكر.هيچوجه به -
.است مردم ميان عاطفه و محبت در نميشود ، بسته هيچگاه
معنا ، اين با.ميدهند تشكيل را كوچكي انساني هسته اينان
دايمي اميد از احوال همه در اماهست كوچكي آري ، اميد
مسايل بهتاخيرانداختن براي راهي من زيرانظر ميترسم
و باشيم آگاه ميدهد رخ آنچه به نسبت كه برماستاست
تا ميكنند مجبور را ما.كنيم دخالت مسايل در هماكنون
با وگرنه ننماييم بحثي هيچوجه به و نكنيم مطرح را پرسشي
همان اينميافتيم خطر به وخانوادهمان مكان دادن ازدست
ميسازد متعجب مرا آنچه.است جديد توتاليتاريسم
.است مردم بيمبالاتي
هستي؟ شهري عصيان دنبال به آيا *
را كار اين چگونه نميدانم اما است ساده امر اين گفتن -
ترس احساس آنان ندارند ، تحرك به تمايلي مردم.دهيم انجام
زندان يا شكنجه يا ازپليس قديمي ترس همان اين.ميكنند
.نميبيني كشورها از بسياري در ديگر را شمااين.نيست
اين.است بيكاري از و نگراني از ما شرمندگي مساله ، بلكه
.ميكند فلج را ما كه است ترسي همان
طرف بني عزيزي يوسف:ترجمه
برگزار جوان سينماي جشنواره هجدهمين
ميشود
جشنواره ششمين و ملي جشنواره هجدهمين: هنري گروه
در ماه آبان اول جوان سينماي كوتاه فيلم بينالمللي
.كرد خواهد آغاز را خود كار تهران
تا كه جشنواره اين در جوان سينماي عمومي روابط گزارش به
سراسر كوتاه فيلم ساله يك توليدات دارد ، ادامه آبان ششم
و ايراني فيلمهاي منتخب و ايران سينماي بخش در كشور
نيز جوايزي و درميآيد نمايش به بينالملل بخش در خارجي
سازندگان گزارش بنابراين.ميشود اهدا برگزيدگان به
بتاكم ، و ويديويي ميليمتري ، و 35 ، 16 فيلمهاي 8
فيلمهاي گذشته سال و امسال كه اسوياچاس و وياچاس
ميتوانند ساختهاند ، پويانمايي و مستند داستاني ، كوتاه
دبيرخانه به را خود آثار از نسخه يك ماه تير شنبه 16 تا
.كنند تكميل را مسابقه در شركت برگههاي و ارسال جشنواره
به ميتوانند جشنواره اين در شركت به علاقهمندان
كوي 19 گاندي ، خيابان تهران ، در واقع جشنواره دبيرخانه
. كنند مراجعه پلاك 20
|