توسل فلسفه
عرفان بر ديباچهاي
توسل فلسفه
ظرائف از كه شفاعت و توسل مانند ژرفي مفاهيم :جستارگشايي
اثر در گاه است ، برخوردار بيمانندي عرفاني و فكري
دستاويز ميگيرد ، صورت كه تحريفهايي سوءتعبيرهايا
و ميگردد مذهب مقولات با نادرست و غيرعلمي برخوردهايي
نبوي و قرآني اصلي مواريث حافظ و پاسدار همواره كه شيعه
و گشوده را آن راستين بابهاي ،(ع)بيت اهل سنت با و بوده
پيشگام همواره رهگذر اين در است بازنموده را هدايت طرق
و ديني بنيادهاي تعقل و درك براي ژرف فلسفههاي طرح
.است بوده مومنان نياز مورد مفاهيم
و است عميقي نقلي و عقلي دلايل به مفاهيممتكي نوع اين
از را آن ميتوان كه است چنان آن ، نقلي بخصوصپشتوانه
و اعتقاد توجيه براي دليلي و شيعه ارزشهاي و مفاخر
نويسنده ذيل ، مقاله دردانست شيعيان خللناپذير شيفتگي
احاديث جامع كافي ، اصول چون وثيقهاي منابع به استناد با
همچون تفاسيري و...و بحارالانوار الغدير ، شيعه ،
پاسخي و كرده اقدام توسل فلسفه طرح به نورالثقلين ،
مجموعه" در كه تيميه ابن نظير توسل ، مخالفان به بايسته
اعتلاي آن ، ضمن در و داده است درج "تيميه ابن فتاوي
.است ساخته مشخص اجمال به را شيعه فرهنگ در توسل مفهومي
گروه
معارف
كار انجام هدف به كسي از جستن ياري معني به لغت در توسل
به نيز ديني اصطلاح در و است خواسته و مقصود به رسيدن و
آن وسيله به انسان كه آنچه و است رفته كار به معني همين
همانند.گويند توسل را ميجويد نزديكي و تقرب خداوند به
دعا وسيله به يا و گناهان و معاصي از دوري و طاعات انجام
او نزد كه اشخاصي يا و پروردگار نامهاي از التماس و
و دين اولياء و پيامبران مثل هستند والايي مرتبه داراي
و گو و گفت و بحث موارد از موضوع اين.اينها جز و ملائكه
مسلمانان اكثريت است ، اسلامي فرقههاي ميان شديد اختلاف
و محدوده در را توسل روايات و قرآن آيات به استناد با
اندك گروهي و دانستهاند ضروري بلكه جايز شرايطي
و دانسته شرك نوعي را آن (تيميه ابن پيروان و وهابيون)
با اماميه اما.دادهاند قرار تحريم و نكوهش مورد شديدا
عملي سيره و (ع)معصومين احاديث و قرآن آيات به استناد
مشروع كاري را جستن توسل تاكنون ، اسلام صدر از مسلمانان
به غيرخدا ازطريق توسل ميان تعارضي هيچگونه و دانسته
.نميبينند پروردگار توحيد و خداوند
و جواز در قرآن آيات از تعدادي ظهور:قرآن آيات (1
ايهاالذين يا":از عبارتند كه ميباشد توسل مشروعيت
اي) ،(مائده ، 35) "الوسيله ابتغوااليه و اتقواالله امنوا
رسيدن براي و نموده پيشه تقوا آوردهايد ايمان كه كساني
يتبغون يدعون اولئكالذين" ،(بجوييد وسيله (خدا) او به
ميكنند دعوت كه آنان) ،(اسراء ، 57) "الوسيله ربهم الي
وسيله پروردگارشان به نزديكي براي (خداوند پرستش به)
جاءوك انفسهم اذظلموا انهم ولو".(ميدهند قرار
توابا لوجدواالله الرسول لهم استغفر و فاستغفرواالله
ظلم خود نفس به كه هنگامي آنان اگر) ،(نساء ، 64) "رحيما
آمرزش طلب خدا از و ميآمدند تو سوي به داشتند روا
آينه هر ميكردي ، مغفرت طلب آنان براي نيز تو و ميكردند
.(مييافتند رحيم توبهپذيري را خداوند
استناد به سنت اهل بزرگان از بسياري:سنت اهل احاديث (2
توسل مشروعيت و جواز به حكم وارده روايات و احاديث
و صحابه بزرگان مستمره سيره اين بر علاوه دادهاند ،
در كه است بوده پيامبر از جستن شفاعت و توسل بر تابعين
كه است آمده منابع در متعددي تاريخي روايتهاي باره اين
با انس مالكبن گوي و گفت از ميتوان نمونه آن از
صحابه از يكي جستن توسل و مدينه در عباسي منصور ابوجعفر
عربي جستن توسل و (ص)پيامبر به (قارب سوادبن) نام به
صحيح در او داستان و برد نام (ص)پيامبر به بيابانگرد
به و (ص) پيامبر به عمر جستن توسل و است آمده نيز بخاري
و باران تقاضاي جهت (ص)پيامبر عموي عبدالمطلب عباسبن
ميان در فراوان صور به كه حوادث و داستانها اين نظاير
.برد نام است داده رخ صحابه
احاديث اماميه روايتي منابع در:(ع)بيت اهل روايات (3
علاوه است ، شده وارد آن مشروعيت و توسل نيكويي در بسياري
شده ، روايت امامان از كه ادعيهاي از بسياري در آنها بر
اولياء و (ص)پيامبر به جستن توسل ضرورت شيعيان به آشكارا
نه شيعه اعتقادي مباني به توجه با و است شده تاكيد دين
پروردگار توحيد با تعارضي و منافات هيچگونه توسل تنها
و (ص)پيامبر كه اين از آگاهي با عمل اين خود بلكه ندارد
هدايت براي و بوده پروردگار خودبرگزيدگان (ع)معصومين
بر علاوه.است توجيه قابل و معقول بسيار آمدهاند مردم
شفيع و واسطه معصومين تنها نه روايات دلالت بنابر اينها
قرآن ، مقربين ، ملائكه ، بلكه ميباشند پروردگار نزد انسان
در فداكاريهايشان اثر در نيز امت صالحين و علماء و شهداء
نزد را آنها ميتواند انسان كه هستند افرادي خدا دين راه
ادعيه و ازروايات بسياري متون در.دهد قرار شفيع خدا
يا و (ص)پيامبر بحق ترا خداوندا" كه است آمده اماميه
مردم و امت براي شفيع را آنها خود تو كه (ع)معصومين
شفاعت و جستن توسل شيعه ، اعتقاد بنابه "..قراردادي
به او توحيد و خداوند درگاه از را بنده تنها نه طلبيدن
بشر يعني است ، توحيد عين كار اين بلكه نكرده دور
ما فاعل و الاسباب مسبب كه خداوندي از را خود خواستههاي
بندههاي از يكي قراردادن شفيع با است متعال قادر و يشاء
اهل اماميه روايات در.ميخواهد او توجه مورد و مقرب
هم" و "به بالاعتصام امر الله حبل" عناوين با (ع)البيت
و نحن" و "تعالي الله الي الوسيله هم و الوثقي العروه
الي المسلك و اليك الوسيله جعلتهم" و "خلقه في وسلته
از تعدادي در براين علاوه.است شده ياد آن نظاير و "جنتك
شد نخواهد اجابت مسلماني هيچ دعاي كه است آمده روايات
فرستاده درود (ص)محمد آل و محمد بر نخست آن در آنكه مگر
.شود
روايات دلالت به:پروردگار اختصاصي نامهاي به توسل
از يكي اماميه فقهاي تفسير و شرح و ادعيه متون و اماميه
به توسل همانا طلبيدن ياري و جستن توسل راههاي بهترين
از آگاه و جهان و انسانها خالق او زيرا است پروردگار
اسم خداوند 99 روايات ، استناد به و است بشر نهان و اسرار
بندهاي هر كه است فرموده وعده خداوند كه دارد اختصاصي
كند ياد نامها آن از يكي به را او پاك قلبي با و خالصانه
و رسيده او فرياد به خداوند بنمايد ، كمك و ياري تقاضاي و
.ميكند برآورده را او حاجت
يعني(ص)پيامبر به توسل جواز در: (ص)پيامبر به توسل
براي پروردگار نزد را او قراردادن واسطه و جستن ياري
در گناهان آمرزش و شفاعت تقاضاي و دنيا در دعا استجابت
و شيعيان دارد ، وجود نظر اتفاق مسلمانان تمام ميان آخرت ،
(ص)پيامبر كه اعتقادند براين سنت اهل مذاهب تمام
اكثريت رو اين از.است خداوند نزد وسيله و شفيع والاترين
در چه مسلمانان است جايز كه اعتقادند براين مسلمانان
توسل او به (ص)پيامبر درگذشت از پس چه و زندگاني هنگام
.بجويند ياري خداوند از او وسيله به و جسته
تقي" نام به حنبلي فقيهان از تن يك فقط ميان اين در
و پيامبر به توسل جواز عدم به فتوا "تيميه بن الدين
او.است داده آنها مرگ از پس آنها دين اولياء و صالحين
شفيع و وسيله (ميكند1 تفسير گونه سه به را توسل نخست
(2;حضرت آن زندگاني و حيات زمان در (ص)پيامبر قراردادن
;را (ص)پيامبر به واعتقادمان ايمان قراردادن شفيع و وسيله
از حاجت خواستن و (ص)پيامبر بحق دادن قسم را خدا (3
اول معناي دو به نسبت او.(ص)پيامبر حق خاطر به خداوند
مرتد و كافر را دو آن منكر و كرده اعتقاد وجوب به حكم
عدم به حكم سوم معناي و تفسير به نسبت فقط و ميداند
و صحابه سيره و احاديث از دليلي ميگويد و كرده جواز
شده روايت كه هم آنچه و نشده يافت مورد اين در تابعين
تيميه ابن ليكن.است موقوف و مرفوع يا ضعيف سندي داراي
ميگويد پايان در برآن اصرار و راي اين به اعتقاد عين در
و نبوده دين اصول از پيامبر به جستن توسل مساله چون
نميباشد اسلام اساسي اصول از يكي مخالف بدان ، معتقد
چند داراي و گوناگون آن مباني و توسل خود براين علاوه
رابخاطر مسلماني ندارد حق كسي هرگز رو اين از است معني
هر و نمايد تكفير سوم معناي به حتي توسل به داشتن اعتقاد
است ، شديدي بسيار عقوبت مستحق نمايد تكفير به اقدام كسي
ادلها ليست حفيه مساله هذه فان لتكفيره وجه ولا) ميگويد
منالدين علم ما بانكار يكون انما والكفر ظاهره ، جليه
و عليها المجمع المتواتره الاحكام بانكار او بالضروره
غليظ من يستحق الامور هذه بمثل المكفر بل ذالك ، نحو
علي المفترين من امثاله يستحقه ما التعزير و العقوبه
عدم است معتقد بدان تيميه ابن كه آنچه حقيقت در.(الدين
بگويد كسي كه است پيامبران به خداوند دادن قسم جواز
قسم [دين اولياء از يكي يا ] پيامبر بحق ترا خداوندا"
حتي بشري هيچ ميگويد زيرا "برآور مرا حاجت ميدهم
تمام بلكه ندارد حقي و منت هيچگونه خداوند بر پيامبران
ضعف و نيازمندي بشر ذات حقيقت و اويند بندگان بشر افراد
نميتواند متعال قادر خداوند جز را نيازمندي اين و اوست
.كند برآورده
عرفان بر ديباچهاي
روح سال 1358 ، ماه ارديبهشت دوازدهم روز :جستارگشايي
استادي او.شتافت محبوب نزد به مطهري مرتضي استاد بلند
و انساني علوم شاخههاي غالب در متبحر و كمنظير
همه او ياد به.بود معاصر و نو مسائل به آگاه روشنفكري
دانستند قدر و گريستند (ره)راحل امام همه راس در و ايران
بزرگمرد اهميت كه كردند اعلام بزرگ ، سوگواري اين با و
در.ميكنند درك و ميدانند را چونمطهري فرهنگسازي
بر ايشان مقدمه وارسته ، عالم و حكيم آن ياد به اينجا
اسلامي علوم درسنامههاي در مندرج "تصوف و عرفان" كتاب
.ميرسانيم خوانندگان گرامي نظر به كه برگزيدهايم را
...باد باران ستاره انديشهاش راه و گرامي يادش
معارف گروه
مطهري مرتضي شهيد استاد
يافت رشد و شد زاده اسلامي فرهنگ دامن در كه علوم از يكي
.است عرفان علم كرد پيدا تكامل و
يكي:كرد تحقيق و بحث ميتوان جنبه دو از عرفان درباره
.فرهنگي جنبه از ديگر و اجتماعي جنبه از
مفسرين ، قبيل از اسلامي فرهنگي طبقات ساير با عرفا
يك....و شعرا ادبا ، فلاسفه ، متكلمين ، فقها ، محدثين ،
طبقه يك اينكه بر علاوه اينكه آن و دارند مهم تفاوت
آوردندو وجود به عرفان نام به علمي و هستند فرهنگي
مهمي كتب و كردند ظهور آنها ميان در بزرگي دانشمندان
وجود به اسلام جهان در اجتماعي فرقه يك كردند ، تاليف
طبقات ساير خلاف بر.خود به مخصوص مختصاتي با آوردند
طبقهاي صرفا كه غيره و حكما و فقها قبيل از فرهنگي
.نميروند شمار به ديگران از مجزا فرقه يك و هستند فرهنگي
عنوان با شوند ياد فرهنگي عنوان با گاه هر عرفان اهل
غالبا شوند ياد اجتماعيشان عنوان با گاه هر و "عرفا"
.ميشوند ياد "متصوفه" عنوان با
اسلامتلقي در مذهبي انشعاب يك چند هر متصوفه و عرفا
همه در و نيستند انشعابي چنين مدعي نيز خود و نميشوند
گروه يك حال عين در دارند ، حضور مذاهباسلامي و فرق
و افكار سلسله يك.هستند اجتماعي پيوسته هم به و وابسته
پوشيدنها لباس و معاشرتها در مخصوص آداب حتي و انديشهها
غيره و خانقاهها در سكونت و صورت و سر آرايش احيانا و
رنگ اجتماعي و مذهبي مخصوص فرقه يك عنوان به آنها به
.ميدهند و داده مخصوص
و بوده عرفايي -شيعه ميان در خصوصا -همواره البته و
عين در و ندارند ديگران با ظاهري امتياز هيچ كه هستند
حقيقت در و ميباشند عرفاني سلوك و سير اهل عميقا حال
از آداب صدها كه گروههايي نه طبقهاند ، اين حقيقي عرفاي
درباره كه ما.كردهاند ايجاد بدعتها و كرده اختراع خود
و اجتماعي جنبه به ميكنيم بحث اسلامي علوم كليات
نداريم ، كاري عرفان "تصوف" جنبه به حقيقت در و فرقهاي
به عرفان به يعني ميشويم ، بحث وارد فرهنگي جنبه از فقط
نظر اسلامي فرهنگ شاخههاي از شاخه يك و علم يك عنوان
اجتماعي فرقهاي كه طريقه و روش يك عنوان به نه داريم
.هستند آن پيرو
بايد ناچار شويم بحث وارد اجتماعي جنبه از بخواهيم اگر
يا مثبت نقش نظر از و منشا و علل نظر از را فرقه اين
و فعل است ، داشته اسلامي جامعه در كه مضري يا مفيد منفي ،
داده رخ اسلامي فرق ساير و فرقه اين ميان كه انفعالهايي
در كه تاثيري است ، داده اسلامي معارف به كه رنگي است ،
ما.دهيم قرار بحث مورد است داشته جهان در اسلام نشر
درباره فقط ما بحث.نداريم كاري مطالب اين به فعلا
.است فرهنگي بخش يك و علم يك عنوان به عرفان
بخش دو داراي فرهنگي و علمي دستگاه يك عنوان به عرفان
.نظري بخش و عملي بخش:است
انسان وظايف و روابط كه قسمت آن از است عبارت عملي بخش
توضيح و ميكند بيان خدا با و جهان با و خودش با را
.ميدهد
عملي "علم" يك يعني است ، اخلاق مانند بخش اين در عرفان
.ميشود بيان بعدا كه تفاوتي با است
در.ميشود ناميده "سلوك و سير" علم عرفان از بخش اين
براي "سالك" كه ميشود داده توضيح عرفان از بخش اين
كجا از برسد "توحيد" يعني انسانيت ، منيع قله به اينكه
طي ترتيب به بايد را مراحلي و منازل چه و كند آغاز بايد
چه و دهد رخ او براي احوالي چه راه بين منازل در و كند
و منازل اين همه البته و ميشود وارد او بر وارداتي
كه پخته و كامل انسان يك مراقبت و اشراف با بايد مراحل
آگاه منزلها ، راه و رسم از و كرده طي را راه اين قبلا
نباشد راه بدرقه كاملي انسان همت اگر و گيرد صورت است
.است گمراهي خطر
"نوسفران" همراه بايد ضرورتا كه كاملي انسان از عرفا
.ميكنند تعبير "خضر" به گاهي و "قدس طاير" به گاهي باشد
"قدس طاير" اي كن راه بدرقه همتم
"نوسفرم" من و مقصد ره است دراز كه
مكن خضر بيهمرهي مرحله اين قطع
گمراهي خطر از بترس است ظلمات
شمار به انسانيت منيع قله عارف ، نظر از كه توحيدي البته
مردم توحيد با است ، عارف سلوك و سير مقصد آخرين و ميرود
يكي واجبالوجود اينكه يعني فيلسوف ، توحيد با حتي و عامي
.است متفاوت آسمان تا زمين از بيشتر ، نه است
خدا جز است ، خدا به منحصر حقيقي موجود يعني عارف ، توحيد
خدا جز" يعني عارف توحيد."بود" نه است "نمود" هست چه هر
."نيست هيچ
خدا جز مرحله به رسيدن و كردن طريق طي يعني عارف ، توحيد
.نديدن هيچ
و نميكنند تاييد عرفا مخالفان را توحيد از مرحله اين
معتقدند عرفا ولي ميخوانند ، الحاد و كفر را آن احيانا
شرك از خالي توحيد مراتب ساير است ، همين حقيقي توحيد كه
انديشه و عقل كار مرحله اين به رسيدن عرفا نظر از.نيست
نفس تهذيب و تصفيه و سلوك و سير و مجاهده و دل كار نيست ،
است ، عرفان عملي بخش عرفان ، از بخش اين حال هر به.است
"كرد بايد چه" درباره كه است اخلاق علم مانند نظر اين از
:كه تفاوت اين با ميكند بحث ها
با و جهان با و خودش با انسان روابط درباره عرفان اولا
خدا با انسان روابط درباره نظرش عمده و ميكند بحث خدا
نميبينند ضرورتي اخلاقي سيستمهاي همه كه آن حال و است
سيستمهاي فقط كنند ، بحث خدا با انسان روابط درباره كه
.ميدهند قرار توجه و عنايت مورد را جهت اين مذهبي اخلاقي
دو اين مفهوم از همچنانكه -عرفاني سلوك و سير ثانيا
ساكن كه اخلاق خلاف بر است ، متحرك و پويا -است پيدا كلمه
و مقصدي از و است آغاز نقطه از سخن عرفان در يعني.است
به تا كند طي بايد سالك ترتيب به كه مراحلي و منازل از
.برسد نهايي منزل سر
|