فيلسوف ;"كريستيوا ژوليا" با گفتوگو در
پيوندهاي ورشكستگي بلغاري نظريهپرداز و
انساني
:اشاره
زن اصالت هوادار و نظريهپرداز فيلسوف ، كريستيوا ، ژوليا
انديشههاي بر تكيه با بلغاري ، پسامدرن منتقد و
و ارزيابي به فرانسوي ، روانكاو و فيلسوف ;ژاكلاكان
است باور اين بر كريستيوا ، .گماشت همت ازمدرنيسم انتقاد
مرحله عنوان به آن از لاكان ژاك كه نماديني سامان كه
رخ مادر امن آغوش از وي شدن جدا و كودك زبانآموزي
همان كه برتر و متعالي مدلولي پيرامون واقع در ميدهد ،
سامان برابر در رو اين از.است گرفته شكل باشد پدر قانون
ايمايي قلمرو در.ميگذارد را ايمايي قلمرو لاكان ، خيالي
به ميتوانيم درنيامده ، نمادين سامان به كودك هنوز كه
نيست ، "نمادين سامان " زبان همان لزوما كه ديگري زبان
پس به ايمايي قلمرو نمادين ، سامان در واقع دريابيم دست
از انگارههايي و نشانهها اما ميشود تجزيه و شده رانده
با ايمايي قلمرو اين بنابر.ميماند باقي زبان در آن
قانون با لاكان نمادين سامان ولي است پيوند در مادر
قلمرو كه است معتقد كريستيوا.ميباشد مرتبط پدرسالار
"ساماننمادين " زبان در "زبان ديگر" عنوان به ايمايي
و نمادها بهرهگيري و ادبي آفرينش با و دارد وجود
با كه را آن شده تثبيت معناي ميتوان فراوان استعارههاي
.گرفت چالش به است ، ارتباط در پدرسالار قانون
كريستيوا ژوليا با است گفتوگويي ميآيد ، پي از كه مطلبي
آن و زوال:قبيل از مدرن جهان مشكلات از برخي درباره
پيوندهاي و ارزشها ورشكستگي ;اوست خود تعبير چنانكه
نژادگرا ، ايدئولوژيهاي دوستداري ، و عشق بويژه انساني
بدي چيرگي و ميانجامد ديگر فرهنگهاي طرد به كه مليگرا
بسيار كريستيوا نثر و زبانامروز جهان در ددمنشي و
از دقيقي برگردان رو اين از.است پيچيده و دشوار
مشكل گفتوگوييباشد ، متن در اگرچه او ديدگاههاي
حاوي ميبرد ، كار به وي كه اصطلاحاتي بويژه مينمايد ،
اجتماعي روانكاوانه ، فلسفي ، پهلوي چند و پيچيده معناهاي
.است هنري و
انديشه و فرهنگ گروه
آمريكا و غربي اروپاي به كه شرقي اروپايي همه بااين *
براي است ممكن اتفاقي چه ميكنيد فكر ميشوند ، وارد
بيفتد؟ ومحلي منطقهاي فرهنگهاي
"گرگها و پيرمرد" ;داستانم واپسين در باره اين در من -
است نمونهاي كه داستان اين آغازگاه و ضربه.گفتهام سخن
در پدرم شدن كشته ميدهد ، رخ فرهنگها اين در كه آنچه از
.است شر نيروي درباره من كتاب.بود بلغاري بيمارستان يك
اصطلاح به فرهنگ جانشين آنچه (شرقي اروپاي)كشورها دراين
اين به من و است بدي و شر انفجار ميگردد ، كمونيستها
ورود از پيش (كشورها اين)مردمان بدبختانه كه ميانديشم
.گذراند خواهند دوزخ در را زيادي زمان مدت فرهنگ ، يك به
نوعي يا بوده ميهني جهان يا ملي مسئله اين آيا اينكه ،
بود؟ ، خواهد بومي سنتهاي و اروپايي فرهنگ ميان ارتباط
قرار پديدهاي برابر در ما:است اين مسئله اكنون (اما)
اتفاق هرگز تاكنون رم امپراتوري پايان از كه داريم
اين.است انساني پيوندهاي ورشكستگي آن و ;است نيفتاده
.فرهنگهاست به مربوط البته ، موضوع
مرتبط اقتصاد ، با كه را تصويري بيشتر "ورشكستگي" واژه *
اين كه است اين شما منظور آيا.ميآورد ذهن به است ،
برميگيرد در را بدي و نيكي عشق ، نادرست ، مديريت موضوع ،
امروزه داشتند ، وجود قبلا كه پيوندهايي آيا اينكه و
نيستند؟ ديگر
:دارد دربر را انساني پيوندهاي همه مسئله ، اين -
طرحهاي و فرهنگي پيوندهاي سن ، عاطفي ، پيوندهاي
بافت سازندگي و قوام مايه بويژه كه عشق و اميدوارانه
قادريم ، زيرا هستيم هم با ما تو ، و من.هستند اجتماعي
هم با را چيزهايي ما و كنيم مبادله هم با را چيزهايي
اين در شكست شر.است پيوند يك عشق كه چرا ميكنيم مبادله
...ندارد وجود قطع يا شكست يك هماكنون اما است پيوند
با لاكان ژاك نظريه با ارتباط در چگونه ورشكستگي اين*
ميگذارد؟ تاثير كانت ، اخلاقيات بر تاكيد
ابزاري سود فلسفه و مسيحي سنت ميان در سال هزار دو ما -
.هستيم آگاه آرماني مقصودهاي و گروهها ، (Sublim ation
آنچه اما بمانيم ، باقي مرحله اين در كه اميدوارم من
و خطرناك بسيار چيزي ميكنيم ، تجربه داريم هماكنون
كه است اين از هراسم من و است آميز فاجعه لحظهاي
بحران اين بنيانهاي به آمريكايي ، و اروپايي روشنفكران
.نكنند توجه
ميبرد؟ سر به بحران در كه است كانتي جهان اين پس ، *
.ميماند باقي كانتي جهان وراي خواست و آرزو اما -
يوناني فلسفه و مقدس كتاب يا انجيل به اروپايي سنت سراسر
.ميگردد باز
درباره ما كنيد؟ روشنتر كمي را مقصودتان ميتوانيد *
آن آيا ميگوييم ، سخن ميآيند ، غرب جهان به كه روسهايي
بود؟ خواهد آميز فاجعه لحظه اين وقوع براي دليلي
وارد كه است روسهايي ديدن براي غرب جهان طرح اين -
شرقي اروپاي كشورهاي يا روسيه به كه هنگامي ميشوند ، اما
.ميبينيد (منفعل)كنشپذير وضعيت يك در را آنها ميرويد ،
.هستند ميخكوب و خشك افسرده ، آنها.هستند سنگ بسان آنها
و روشنفكران.ميكشم پرسش به را سوال اين من معنا ، يك به
و دارند دوست را غربي فرهنگ شرقي ، كشورهاي در ديگران
يك (خواست)اين هماكنون ، اما هستند آن به پيوستن خواستار
;من (كتاب) قهرمان براي كه آنچه است اين.است آرمانشهر
او اما ميدهد رخ است ، لاتين زبان استاد كه پيرمردي آن
تمدنش خطاي ضد بر واكنش جهت آغازگاهها اين از يكي فقط
او به آنها كه چرا شد كشته او.است مخالف يك (او) ;است
قدرتمند نيروهاي.برافرازد طغيان علم تا ندادند اجازه
ديگر مردمان بلندپروازي كه بودند كشورها ين درا بسياري
يك پيشتر.ميراندند غربيپس فرهنگ به پيوستن براي را
پزشكي خدمات دادن عليه بلغارستان در نانوشته قانون
يك در شما كه هنگامي.داشت وجود سالخوردگان به كمبها
درباره نميتوانيد ديگر وريد ، غوطه ددمنشي لايههاي چنين
.كنيد صحبت آرماني مقصودهاي و كانت
است؟ ابتدايي بسيار سطح يك اين آيا *
ابزار هيچ اما هستيد جراح شما.ابتدايي بسيار !بله -
بحران ، اين از بخشي اين ، بنابر.نداريد اختيار در جراحي
.ارزشها فقدان:است انساني بحران ديگر ، پارهاي و اقتصادي
انساني؟ زندگي به بازگشت در ارزشها فقدان *
تغيير ندارد ، ارزشي گونه هيچ چيزيكه به انساني زندگي -
.است داده شكل
وارهول اندي براي اتفاقي چه كه ديديد نمونه براي شما *
بود مكانهايي پيشرفتهترين از يكي در (وارهول) افتاد؟او
دليل به او وجود اين با.كرد را فكرش ميشود كه
.مرد بيمارستان بيمبالاتيدر
من:نخست دارد ، وجود پاسخ دو پرسش اين با رابطه در -
پديدهاي فقط ارزشها ، فقدان و شر چيرگي كه ميانديشم
حضور جا همه در متاسفانه نيست ، شرقي كشورهاي به منحصر
تمدن براي از استعارهاي عنوان به را كتاب اين من.دارد
(غرب) دراينجا:دارد وجود مهم تفاوت يك.نگاشتم ما ، كنوني
كه حالي در هست ، مخالفتهايي اما ميدهد رخ چيزهايي چنين
كه كنيم مشاهده را كساني نميتوانيم ما شرقي ، كشورهاي در
.بستيزند ارزشها فقدان اين ضد بر چوناننيروهايي
فاشيسم درخصوص"انحراف نيروهاي:مطرودان" مقاله در شما *
ميكرديدكه بيني پيش آنهنگام در آيا.نوشتيد بيدادگر
دهد؟ رخ امروز اروپاي فعاليدر نژادگرايي
بيگانه نژادگراييو مليگرايي ، نيرومندي مناز!بله -
در را آن مثالما براي.بيمناكم اروپا جامعه در ترسي
گونهاي به فرانسه در همچنين ولي ميبينيم ، هم آلمان
مورد در نيرومند طرد يك ما ميرسد ، گوش به نافذتر
اقوام ، و ملتها انگاشتن ناديده نوع يك داريمو بيگانگان
ارتباط اين در را اينها همه كه ريشههايشان و ارزشها
كه هستم رو مسالهروبه اين واقعابا خودم منميدانم
...مهاجر يك عنوان به را خودم و كنم ترك را فرانسه آيا
باشم؟ پذيرفتهتر تا گردانم ساكن
هستيد؟ آمريكا به آمدن فكر در بنابراينشما *
كهجامعههاي ميكنم احساس من!نه آمريكا شايد -
فرانسه كه ميدانم من اما باشند ، كاناداييتساهلآميزتر
مهاجران به نسبت خاطرم ، در طوركلياروپا به و
سنت به متعلق من.هستند گير سخت وخارجيهابسيار
ميبينم ، كشور اين در من كه آنچه.هستم روشنفكريفرانسه
زمينهاي يافتن به كه است محدوديتهايي ايجاد و جداسازي
يكديگر با را ويژگيها اين همه بايد شما ;نميرسد مشترك
.بياوريد ميدهيد ، تشخيص را آنها كه زماني همان در
مطابقت يكديگر با كه دارد وجود منطق دو[ديگر بهعبارت]
.ميشوند داده
"غيريت" انديشه طريق از ميتوانند منطق دو اين آيا *
عشقبر آيا معنا ، اين در كنند؟ پيدا لاكانمطابقت ژاك
تفاوتها دوسويهاين شناخت بر مضافا و تفاوتها
است؟ نشده بنا ودگرسانيها
.نيست لاكاني مقولهاي تنها "غيريت" ;نظرگاه اين -
لاكاني ديدگاه كه ميكنم فكر.."غيريت" واژه اما *
.باشد
معناست اين به من ، ذهن در و است هگلي واژه يك غيريت-
خود ، ارتباطبا و پيوند در را ديگري بايد فرد هر كه
.است ديگري شناخت معناي به [و] است ، پيوند يك عشقبشناسد
هم كه ميگوييم سخن چيزي درباره ما ميرسدكه نظر به *
تقسيمبندي اين شما آيادارد ادامه آمريكا در اكنون
ديدهايد؟ هم ديگر كشورهاي در را افراطي
امروزه اما نبود ، هم آمريكا در پيش سال چند حتي نه ، -
در نه مجزا طور به گروهها ، اين. ميشود شديدتر و شديدتر
ميدانيد شماميكنند رشد شده ، داشته نگاه جدا فرهنگهاي
چين از كوچكي بخشهاي حكم چينيدر محله اندازه چه كه
مهاجران از بسياري كه ميگفت من به دارند؟شخصي وجود
انگليسينميآموزند؟ زبان حتي
استاز بدتر حتيوضع ميكنم فكر زبان ، درباره اما و*
سخن خانه در زبانشان به مردمي كه هنگامي ميدهد ، رخ آنچه
زمان ، آن ازميروند انگليسيزبان مدرسه به و ميگويند
طرز بخوانند ، و بنويسند زبانشان به كه نياموختهاند آنها
زبان نمونه ، براي.ميشود ترجمه مستقيما انگليسي بيان
به بورخسميرسد ، سروانتسو به كه اسپانيايي زيباي
نيز جديدي اسم يك حتي.است شده بدل وحشتناكي بدقوارگي
.نگليسي-اسپا ;دارد
اسپانياييها ;آنها از برخي كه گفتهام نيز بارها من -
ميدهند ، تشكيل را جماعتهايبزرگي كه آسياييها يا
فروشگاه آنها:سازند برآورده را نيازهايشان ميتوانند
كه آنچه از اما هستند ، ساكن بزرگ گروههاي در دارند ،
داشته نگاه جدا ميشود ، گرفته نظر در آمريكايي جامعه
زنده ميتوانند آنها كه معناست مسالهبدين اين.شدهاند
نماينده عنوان به جماعت ، اين بچهاياز هيچ اما بمانند ،
حضور دادگاه و سنا مجلس يا پارلمان در آمريكا ، جامعه
.داشت نخواهد
مايلم من.ميشويد دوبوارسنجيده سيمون با اغلب شما*
عاليرتبه ماموران)ماندارينها"داستانش و او درباره تا
سخن"سامورايي" شما كتاب با رابطه در"(باستان چين در
فريبكاري شاهد را زن يك (كتابش در) دوبوار سيمونبگويم
اگر زن ، يك حداقل اما شما ، داستان در.ميدهد قرار مردان
شما آيا.ميگردند فريبكاريها همه هسته تن ، دو نه
آيا نيستند؟ قدرت در مردان ديگر كه بگوييد ميخواهيد
ببينيم؟ زنانه رويكرد يك عنوان به را موضوع اين ميتوانيم
اما است ، زنانه رويكرد يك اين آيا كه نميدانم من -
وجود زنانه متعصبانه رويكرد كجا هيچ در كه اميدوارم
حق شمانيستم زنگرا ستيزهجوي يك من.باشد نداشته
همهمونث من ، كتاب اصلي شخصيتهاي بگوييد ، كه داريد
توجه نكته اين به هيچكس تاكنون كه است جالب.هستند
دشواريهاي و پيچيدگي درباره ما نسل آنچهبود نكرده
و مبتذل موقعيتهاي از فراتر نوشت ، زنانه تجربه
.ميگيرد قرار ستيزهجويانه
خلال از رنگ به زياد خيلي "درزبان آرزو" كتاب در شما *
اين به مبهم اشارهاي آيا.ميكنيد اشاره جوتو نگارههاي
دارد؟ وجود سامورايي در مسئله
كتاب در را مسئله اين جنبههاي از برخي من !بله -
هنر هاي تجربه به توانيد مي شما.كردهام مطرح "سامورايي"
فكر مندهيد ارجاع تفسير جريان در معاصر ، و گذشته
به كمك براي متن تفسير راستاي در واژگان فقدان كه ميكنم
دارد ، اهميت افسردهشان وضعيت بازنمايي منظور به افراد
ناميده زبان كه است طبيعي آنچنان واژگان ، طبيعي فقدان
و موسيقيها نگارهها ، از برخي به ميتوانيد شماميشود
در را زيبايي كاربرد اين و كنيد اشاره ادبي سبكهاي
.بنديد كار به روانكاوانه تفسيرهاي
واژگان؟ طريق از هميشه اما *
كه هنگامي اما برميگردانم ، واژگان به را آنها من !بله -
به من هاي واژه خلال از فرد ميدهم ، ارجاع نقاشي يك به
والايشگرانه نشانههايي بنابراين و مينگرد نقاشي
.دارد افسرده زخمهاي درمان در (تصعيدي)
آن آيا برگزيديد؟ منظور اين براي شما را نگارگراني چه *
نيست؟ ذهني خيلي برميگزينيد ، شما كه هنري
هولبين "سفيران" نگاره به من.است ذهني خيلي !بله -
پوشيده ، تصوير "سياه خورشيد" كتابم در.علاقهمندم خيلي
وجود هولبين ، نگارههاي از يكي در نيز كه است بچهاي
.هستند افسرده انسانهاي هولبين ، هاي چهره همه.دارد
ارشاد محمدرضا:ترجمه /آرت فلاش: منبع
|