علل (ع)حسيني اربعين سالروز مناسبت به
(ع) سيدالشهداء شهادت و قيام
و اعتقادي رسالتهاي و مطهري
( پاياني بخش ) اجتماعي
علل (ع)حسيني اربعين سالروز بهمناسبت
(ع) سيدالشهداء شهادت و قيام
عاشوراي اربعين سالروز با است مصادف فردا :گشايي جستار
و بزرگترين پيام استمراربخش و يادآور كه (ع)حسيني
.است انساني بيداريجوامع تاريخ شگفتانگيزترينرخداد
در نامدارش ياران و بزرگوار اهلبيت و (ع)حسين
ارتحال از پس تاريخ ادوار ياسآلودترين و ظلمانيترين
حقايق و ايمان خورشيد و خاستند پا به (ص)رسولالله
(ع)حسين.كشيدند بيرون ابرها پس مجددااز را اسلامي
سنتنبوي و قرآني آيات حق ، دين استمرار شاخصه و نماد
طول در كه عترت به متكي و مظلوم حقيقتي نماد نيز و است
ناشناخته بلكه و شده شناخته تشيع نام به واعصار قرون
قرآن" كامل انگاره در كه راستيناسلام خط اگر.است مانده
فرموده سفارش آن بر خاتم پيامبر و گرديد متجلي"عترت و
اسلام ، صدر مسلمانان و صحابيان و شد نمي پنهان بود ،
ستارههاي مثابه به را (ص)نبي اهلبيت سنت و غدير اهميت
ديانت راستين تجديدكنندگان و امامت آسمان
مييافتند ، نميشد ، در
ظلم از هالهاي در فاجعهرا شرمو و داد رخ آنچه
ثبت تاريخ در زمانه فاسدترينمردمان دست به وخونريزي ،
درود با و (ع)حسيني مناسبتاربعين به تسليت ضمن.نمود
ياد گراميداشت و معلا كربلاي شهيدان رفيع مقام به
ذيل مقاله عظيم ، پيكار اين سرفراز اسيران و پيامآوران
.ميكنيم گراميتقديم خوانندگان به مناسبت همين به را
و (ع)حسن امام درنگ علل باب در تحليلي ذيل ، مقاله در
علل و وابعاد زمينهها معاويه ، حيات زمان در سيدالشهداء
قرار توجه مورد معاويه روزگاريزيدبن در حضرت آن قيام
و مردم در ايمان ستاره افول تحليل ، اين در.است گرفته
مردماني كه -شاميان تحريك در معاويه سياست كارآمدي
عراق ، و حجاز فرصتطلبان و -بودند اسلام از بياطلاع
ارزشهاي سننو احياي و بيداري جهت در كربلا قيام اهميت
مورد معتبره ، منابع به استناد با(ص)محمدي سنت قرآنيو
.است گرفته قرار توجه
معارف گروه
طرق به(ع)حسين امام قيام زواياي و ابعاد بررسي در
ميآيد ذيل در كه آنچه.است شده نظر تبادل و بحث مختلفي
.است شده تبيين مكان و زمان عامل دو آن در كه است پژوهشي
امام امامت دوره ساله ده سكوت سبب كه عواملي:اول
.شد (ع)حسين
امام شهادت كربلامحل مكان شد سبب كه عواملي:دوم
.گيرد قرار (ع)حسين
حضرت شهادت از پس ق._ه سال 41 در معاويه كه هنگامي
امام بر سياسي نظامي فشارهاي ساختن وارد با و (ع)علي
سالبود بيست نزديك گيرد ، بدست را خلافت توانست ،(ع)حسن
مسند كه سال 59 تا زمان آن ازميكرد سلطنت شام بر كه
و بقا براي گرفت اختيار در كلي طور به را مسلمين خلافت
مثال براي.نكرد دريغ كوششي هيچ از خود حكومت تداوم
آسودهتربه بتواند تا ميكرد ترويج را انحرافي عقايد
وعمل خداست بدست كارها:ميگفت چنانچه.بپردازد كارهايش
(1).است الهي قضاي هست چه هر ندارد نفعي هيچ كوشش و
خلافت درطول بنياميه بعدها و معاويه كه روشهايي جمله از
از (ع)علي حذفچهره ميكردند منظمعمل طور به خود
تنفر اظهار او از ومجلسي محفل هر در بنابراينبود جامعه
بهعنوان ديگر افرادي مقابل در و (2).بيزاريميكردند و
(3).ميشدند علم حديثي ، مرجع
"جندب سمرهبن" به هزاردرهم چهارصد معاويه همچنين"
نفسه يشري الناسمن ومن" بگويدآيه تا بود داده
ومن" آيه ملجمو ابن درباره (4)"الله مرضات ابتغاه
"الدخصام هو و...الحيوهالدنيا في يعجبكقوله من الناس
(6)".است شده نازل(ع)علي درباره (5)
(ع)علي به خود خطبههاي آخر در كه بود خودمقيد معاويه
دگرگون جامعه ذهنيت و ذهن كه بود طبيعي.بفرستد لعنت
اسلام و تشيع رهبري چون ميخواست ، را همين معاويه.گردد
ميرفت بين از اگر و بود رسول آل و (ع)علي عهده بر اصيل
شام اهل آنچنان معاويه.ميشد محو جامعه در نيز آنان خط
تا":ميگفت عمروعاص كه بود مظاهرشفريفته و دنيا با را
معاويه از شام مردم مثل كه نديدهام را مردمي حال به
".اطاعتكنند
از وپس رسيد شهادت به ق._ه سالهاي 4050 در (ع)حسن امام
در هم معاويه ميشود آغاز (ع)حسين امام ولايت آندوران
تاريخ در اگر اما. يافت پايان هجريحياتش سال 60
امام علني جنگ بر دال هيچحركتي سال ده اين در بنگريد
(7).نميبينيد معاويه با
صلح از پس. برميگرديم قبل به اندكي موضوع بهتر درك براي
از كه (ع)حسن امام شيعيان از بعضي معاويه با (ع)حسن امام
جنگ به امام تحريص براي ناخشنودبودند ، امام حركت اين
اين از بلكه تا آمدند (ع)حسين امام نزد به معاويه با
فرمود بدانها (ع) حسين امامبرگردانند را امام نظر طريق
بيتهما اجلاس من حلسا منك رجل فليكنكل ابومحمد صدق"
معترضيني درجواب موردديگر در و (8)"حيا هذاالانسان دامم
و" فرمودند بزنند قيام به دست خواستند حسين امام از كه
و بالارض الله رحمكم فالصقا ذالك اليوم راي فليس مت
معاويه دام ما الظنه من احترسوا و فيالبيوت اكمنوا
(9)"حيا
كه ميدهد نشان معاويه"بودن زنده" به امام دادن توجه
.است ميدانسته مصلحت كاملا شرايط آن در را ايشانصلح
بينشي كاملاهمسوو (ع)حسن امام و (ع)حسين بينشامام پس
بوده منطقي و واقعيات به متكي حال عين در قويو بسيار
كه جانبي به حق چهره با معاويه ميفهميدكه او.است
سرپوش را حركتحقي وهر را حركت اين ميتواند است گرفته
چنانچه.نداشت ثمرهاي او وجود با شهادتنيز بگذاردو
.بود رسانده شهادت به نيز را عدي ايشانحجربن از قبل
و ميكرد معرفي (ص)پيامبر صحابي را خود معاويههنوز
قوانين به ظاهر به و ميكرد را پرچمدارياسلام ادعاي
.بود معتقد اسلام
خلدون ابن مانند مشهوري تاريخنگار كه كنيد توجه شما
پليد دختر دست به (ع)حسن امام شهادت ماجراي به وقتي
و] ميرسد گرفت صورت معاويه تحريك به محمدبناشعثكه
!ذالك لمعاويه حاشا":ميگويد [است تاريخ مسلمات از اين
كه است نبوده آسان و سهل آنچنان امر اين لذا"(10)
معاويه مثل فريبكاري شخصيت با خونريزي و جنگ در از بتوان
جوش و دهد انجام نميتوانست يزيد كه بود كاري اين.درآمد
با يزيد شديد دشمني و كينه.كند محو را كربلا خروش و
بود زياد آنقدر وهوس هوا دربرابر وي ارادگي سست و اسلام
عنصر از عمومي افكار فريب براي ولو نميتوانست هرگز كه
كمي شود روشنتر مطلب اينكه برايجويد ياري اسلام ظاهر
.ميدهيم توضيح يزيد شخصيت شكلگيري درباره
بود رسم و بود شام معروفه زنان از يكي بجدل دختر ميسون"
.كند نصب خانهاش فراز بر بيرقي است بدكاره زني هر
زن يك به را او تولد از پس كه آورد را يزيد وي از معاويه
بياباني وحشي عشيره همان ;كلب بني خانواده از غيرمسلمان
بيخبر اسلام از كلي بهطور كه آنها.دادند ميسون مادرش ،
را يزيد تربيت بودند ، كرده عادت فساد و فحشاء به و بودند
قماربازي ، سگبازي ، زشت ، خويهاي گرفتند ، عهده به
دل آنها.بود يزيد تربيتي آئين از زنبارگي و شرابخواري
يزيد چون.كردند اسلام به نفرت و كينه از پر را كودك اين
را او نميكند پيدا اولادي كه فهميد هم معاويه و شد بزرگ
(11)."بياموزند ادبيات و شعر او به تا سپرد استادان به
استفاده اسلام تحقير براي فرصتي هر از خود يزيد
بيان آشكار بهطور را خود الحاد گاهي بلكه و (12)ميكرد
امام رساندن شهادت به از پس وي شعر چنانكه.ميكرد
اسراء و زينب حضرت حضور در را آن كه اصحابشان و (ع)حسين
:كه است معروف خواند خود قصر در
شهدوا ببدر اشياخي ليث"
الاسل وقع مع الخزرج وقعه
فلا بالملك هاشم لعبت
نزل وحي ولا خبرجاء
انتقم لم ان خندف من لست
(13)"فعل كان ما احمد بني من
خلفش فرزند چه و معاويه چه كه ميدانيم ما همه البته
اصلي نكته اما.نميخواستند خوشگذراني و رياست جز چيزي
وسائل كمبود علت به كه است اينان حكومتي شيوه در
.ميگرفت انجام راحتي به عمومي افكار فريب اطلاعاتي
مردم": ميكنند بيان اينگونه را مطلب اين مطهري شهيد
كه اطلاعاتي وسايل با مخصوصا..نميكردند درك مدينه
چه يزيد فهميدند روزي.است نبوده گذشته در و هست امروز
كشته (ع)علي بن حسين كه چه يعني يزيد خلافت و است كسي
راسشان در كه مدينه مردم اكابر از هيئت يك...بود شده
به بود "الملائكه غسيل حنظله ابن عبدالله" نام به مردي
آنها از برگشتند مدينه به كه هنگامي.فرستادند شام
در كه بگوئيم شما به قدر همين:گفتند ديديد؟ چه:پرسيدند
بر سنگ ازآسمان نكند خدا:ميگفتيم بوديم شام در كه مدتي
خليفهاي با ما:گفتند !بود؟ خبر چه:گفتند !ببارد سرمان
سگ ميكرد ، قمار ميخورد ، شراب علنا كه شديم روبهرو
به...!!!ميكرد زنا هم خود محارم با حتي ميكرد ، بازي
قيام من نكنيد چه كنيد قيام چه شما:گفت مدينه مردم
در و شد هم همينطور.خودم پسر هشت اين با ولو ميكنم
.شدند شهيد خودش و پسرش هشت يزيد عليه حره قيام
اباعبدالله اينكه از پيش سال سه يا دو حنظله عبدالله...
علي و":بگويد خروج هنگام در و شود خارج مدينه از
كجا (14)"يزيد مثل براع الامه بليت قد ان السلام الاسلام
بود؟
جاهاي در و...شود كشته حسين بايد نبود ، آگاه روز آن
چنين كه داشت حق (ع)حسين بگويند و شود باز چشمشان ديگر
پيش به حنظله اگر كه بگيريد نظر در حال (15)"زد حرفي
مثل فريبكاريهائي احتمالا ميديد؟ چه ميرفت معاويه
خونش مسئول پس شكسته بيعت مسلمين خليفه عليه فلاني اينكه
...يا است
.بود بزرگ سوژه يك زمان آن در علي بن حسين بنابراين"
لثارات يا شعارش كند قيام ظلم مقابل در ميخواست هركسي
امام شهادت از قبل ما كه حالي در (16)".بود الحسين
(ع)علي داشتيم ، را (ع)حسن امام مظلومانه شهادت(ع)حسين
عليها الله سلام فاطمه حضرت بيت درب بود ، شده شهيد نيز
مورد كه فاطمهاي حضرت بودند ، زده آتش فجيع وضع آن با را
هيچ آيا اما.نبود شكي حرمتش در و بود پيامبر اكيد سفارش
از غير به البته شد؟ بزرگ قيامهاي آن سبب اينها از كدام
و مردم فكري بلوغ مثل ديگري عاملهاي ذكركرديم كه عواملي
و بالا بسيار تيزهوشي و ظرافت با چگونه (ع)حسين اينكه
پس كه كرد ايجاد طوري را شرايط مناسب زمان و مكان دريافت
در را بيداري از موجي خونهايشان ذره ذره شهادتشان از
.داشت وجود نيز..و كرد ايجاد اسلامي ممالك
.است موجود روزنامه دفتر در پانوشتها *
و اعتقادي رسالتهاي و مطهري
( پاياني بخش ) اجتماعي
با گفتن سخن به وادار را مسلمان جوان تا كوشيد مطهري
از پرسش طرح انگيزههاي او به و نمايد ديني معارف و متون
ضمن وي.نمايد ارزاني را دين سماحت شناخت و دين ساخت
نميبست آن ارزشهاي بر چشم مدرن ، و غربي فرهنگ از انتقاد
معظم فلاسفه آراء طرح جديد ، كلام عرصههاي به ورود با و
سامان ، آن دانشمندان و متالهان به احترام و زمين مغرب
و بوعلي و بيروني عهد در اسلامي بزرگ تمدن عالمان سنت
ايمان و تام ارادت ضمن كه گرفت پيش را سهروردي و فارابي
و فلوطين و ارسطو و افلاطون فلسفه اسلام ، به عاشقانه
دستاوردهاي و مينهادند ارج نيز را خسرواني حكمت و هرميس
قشريون يا متشرع گرايان ظاهر همچون را ايشان علمي و فكري
تهمت يا و مجعول منقولات يا مايه كم فتاوي به اشعري ،
و ديرپا سنت اين تا ميكوشيد او.نميكردند انكار ارتداد
محترم آن منبع از منفك را علم فضيلت كه را ساز تمدن
.بود پايبند بدان عمل و فكر در خود و كند احيا ميشمارد
و خرافهها از پيرايش با جز ديني سنت كه ميدانست مطهري
و فلسفي مباني و تجدد توفان با رويارويي امكان مجعولات ،
رسالت خود براي دليل همين به و داشت نخواهد را آن علمي
به آن كردن قاعدهمند و بازسازي و ديني سنت جوهره احياي
مقدمه).بود قائل را نوين نيازهاي مطابق و كارآمد نحوي
جانب از امر اين البته و (ايران و اسلام متقابل خدمات
معروف ، و برجسته روحاني يك عنوان به مطهري استاد
وي ولي باشد ، داشته همراه به دشوار تبعاتي ميتوانست
ارجح فردي مصالح بر را معاصر نيازهاي به پاسخگويي
براي را خالي ميدانهاي نبود حاضر و ميدانست
هنري عوام تحريك جز كه دانشهايي كم يا و افراطگرايان
در بحث" مثلا كه ميدانست مطهري.نمايد خاليتر ندارند ،
مرتبط و واقعي است بحثي نيست ، خالص آكادميك بحث يك مليت ،
و اجتماعي واحد يك آينده و سرنوشت و خطمشي و رفتار با
مطرح كه دارد جا و دارد نام ايران ملت كهامروزه سياسي
همچون ديگري مباحث (ص 10 همان ، ) ".شود دنبال و گردد
براي داستاننويسي جديد ، كلام تطبيقي ، فلسفه آزادي ،
نبايد و بود چنين نيز...و حافظ اشعار شرح نوجوانان ،
مطهري.آيد حساب به فراغتي گريزهاي يا تفنن محصول
نسل اين و بود نسل يك برابر در متعهد عالمي و روشنفكر
مفاهمه رابراي خاصي رفتارهاي و آداب و فرهنگ و زبان
"حجاب فلسفه" و "ماركسيسم درباب درسهايي".مينمود ايجاب
و "منظومه مفصل شرح" و ميكرد دنبال را هدف يك دو هر
نسل يك متفاوت طبقات پرورش براي دو هر "راستان داستان"
او.بود خود زمان سخنگوي مطهري.بود شده عرضه و آفريده
حكمت استاد جانها ، خطيب طريقت ، سالك شريعت ، فرهنگ مسافر
تريبون و خطابه منبر او براي.بود حقيقت جستجوگر و
در و جديد عصر در اسلامي فرهنگ احياي ابزار دانشگاه ،
هماهنگي و هارموني داشت سعي و بود پديد نو نسل ميان
نو علوم و ضرورتها و اسلام ميان افروزي ايمان و منطقي
و انديشهها حاصل با بيحاصل دشمني به او.آورد پديد
به درصدمه را آن تبعات زيرا نميپرداخت ، نوين تجربههاي
با بلكه بود ، كرده درك خوبي به مسلمانان ايمان و دين
از را مسلمانان آن ، منفي جنبههاي و ضعف نقاط شناسي آسيب
به اسلام نياز حال عين در ميداشتو برحذر خطاها آزمون
و معنوي عميق ارزشهاي طرح براي تازه روشهاي و پرسشها
خود از عريان انسان تزايد به رو نيازهاي به پاسخگويي
او كلام يك در.بود دريافته نيز را مدرن تنهاي و بيگانه
بودكه متلاطم درياچههاي غواص و نو پرسشهاي صياد
دريا واقعيت از نميتوان تلاطم ، وجود دليل به ميدانست
و صدايگيرا آن با مطهريخشكيراند به كشتي و گريخت
عالمانه ، وقار و زدني مثال استدلالهاي و محجوب چهره
داشته ما ميان در را خويش درسهاي كرسي تواند مي همواره
مفاهيم از دفاع در پرشورش و خستگيناپذير كوششهاي و باشد
و پيرايهها نقد در شجاعت با همراه اسلامي ، ارزشهاي و
و جديد مسائل طرح در دقت نيز و عاميانه خرافات
مسلمان سرمشق ميبايد و ميتواند معاصر ، دستاوردهاي
جهان در بودن مسلمان باشد ، ايراني معاصر آگاه متعهد
به بودن متعهد ماست ، پدران عهد از دشوارتر بسيار معاصر
جهان يورشهاي و صدمات مقابل در را ما نميتواند تنهايي
و ايمان غياب در آگاهي كند ، حفظ مادي بيخداي و بيمعنا
معاصر است ، بيفرجام حصاري و پولادين حجابي خود مسئوليت ،
ضروري دانشهاي و عرفاني ايمان و ديني هويت فقد در بودن
و باشد داشته وجود نميتواند اصلا بومي فرهنگ و جهاني
همه در ساعي و مستمر و مستقل حضور نيازمند بودن ايراني
با سياسي و اقتصادي و هنري و اجتماعي و فرهنگي عرصههاي
.رفت آن ذكر كه است صفاتي آن همه بزرگي به پشتوانههايي
ميبايد آن راهگشاي پيام و اسلامي انقلاب بزرگ آرمان پس
:گردد متجلي انساني درخشان و متراكم مجموعه اين در
...بود اينگونه مطهري ;ايراني معاصر آگاه متعهد مسلمان
مسعود
رضوي
|