دست چيز همه 1 مردم مطالبات شناسي آسيب
نيست دولت
.كاردولتهاست موانع از يكي گسيخته لگام مطالبات
را مطالبات اين ريشه اجتماعي امور كارشناسان
دولت واسطه هاي سازمان فقدان و رفتاري درناهنجاريهاي
نادرست ميگويندتعريف سياسي كارشناسان و ميدانند وملت
است شده وضع اين ملتباعث و دولت رابطه از
انتظاري چه دولت ميشوداز پرسيده كسي از وقتي :اشاره
نان ، :ميكند رديف را خود خواستههاي راحتي به وي دارد ،
...و تلفن جاده ، بهداشت ، مسكن ، برق ، آب ،
براي راحتي به كسي هر كه است آسان چنان خواستهها بيان
جوانان ، ازدواج جوانان ، اشتغال:ميكند طلب هم ديگران
...و تهيدستان وضع بهبود
:است خواندنيتر ماجرا ميشود ، عوض پرسش جهت وقتي اما
شما كند ، محقق را خواستهها اين بتواند دولت آنكه براي
(مصرف نه) توليد در شما سهم اصطلاح به و ميكنيد كمكي چه
هنگام مردم رفتار تفاوت بازكاوي امروز گزارش هدف چيست؟
اصطلاحا يا آنان پاسخگويي هنگام و كردن تقاضا
.است "مردم مطالبات آسيبشناسي"
سياسي گروه
پيش ، روز حدود 20 كه ميدانند همشهري هميشگي خوانندگان
دقيقه يك" عنوان تحت شد ايجاد ستوني روزنامه آخر صفحه در
كه مهلتي ساعت چند در روز هر."آينده جمهور رئيس با
با متوسط طور به بود كرده تعيين خوانندگان ، براي روزنامه
اين.شنيديم را آنان خواستههاي و كرديم گفتوگو 100نفر
آن سر يك كه برميگرفت در را گستردهاي طيف خواستهها
يك و بود كشور اوضاع ناگهاني تغيير براي آرماني آرزوهاي
كوچك مشكل يك حد در شخصي كاملا درخواستهاي آن ديگر سر
.اداري
ميگرفتند تماس ستون آن با كه كساني درخواستهاي البته
حال هر به اما.شد حسابگرانهتر و عقلانيتر روز به روز
رئيس ميگرفتند ، تماس كه كساني بيشتر
.ميدانستند مشكلات همه حل مسئول را دولت و جمهور
مسئوليتي انكار بدون ما و شد برگزار خرداد انتخابات 18
مردم كمك راههاي كوشيديم ، ميدانند دولت متوجه مردم ، كه
منظور همين به.كنيم راشناسايي خود منتخب جمهور رئيس به
نام به كرديم ايجاد آخر صفحه همان ديگريدر ستون
هدف."خويش راي و جمهور رئيس برابر در شهروندان مسئوليت"
براي را ملت يا جامعه ظرفيتهاي كه بود اين كار ، اين
روزنامه به كه تلفنهايي اما.كنيم شناسايي دولت همراهي
از يكي.بود كننده نااميد نخست روزهاي در ميشد
(شما شخص) شما" كه پرسش اين به پاسخ در تلفنكنندگان
پاسخ اينگونه "كرد؟ خواهي چه خود راي از پاسداري براي
به من پيام.نستعين به و الرحيم الرحمن بسمالله:داد
...كه است اين ايران ملت
او از و كرديم قطع را محترم خواننده اين سخن كه وقتي
پس بگويد ، را خود نظر ملت ، به دادن پيام جاي به خواستيم
ياري را دولت صرفهجويي با ميكوشم":گفت طولاني مكثي از
.شديم آرام پاسخ اين با."دهم
چرا كه بود اين آمد ، ماپيش براي مرحله اين در كه پرسشي
فراموش كوشش و كار در را خود سهم اولا ما هموطنان
حل انتظار -دولت جمله از -ديگران از غالبا و ميكنند
نمايندگي به ميخواهند همه چرا ثانيا و دارند را مشكلات
.بگويند سخن...و محرومان جوانان ، ملت ، مردم ، از
اعتماد مرجع فقدان
مردم و است داشته وجود قديم بسيار زمانهاي از نمايندگي ،
جامعه مناسب واسطههايي با را خود پيام گوناگون ، جوامع
.ميكردهاند منتقل ديگران به خود
:دولتي سازمانهايغير كارشناس هاشمي اعظم گفته به
ريش به را خود اختيارات از پارهاي مردم سنتي ، جوامع در"
اينها نظاير و روستاها كدخدايان قبايل ، بزرگان سفيدان ،
وجود نهادها اين كه مدرن جوامع در اما ميكنند ، واگذار
مدني هاي تشكل و سياسي احزاب مانند جديد نهادهاي ندارند ،
كه ايران جامعه در.ميگيرند عهده به را وظيفه اين
آن در جديد نهادهاي اما گذاشته سر پشت را سنتي مناسبات
خود مطالبات شخصا ناگزيرند افراد است ، نيافته استحكام
همه تحليل توان عادي افراد كه آنجا از و كنند پيگيري را
گرفتن نظر در بدون را خود مطالبات ندارند ، را امور جانبه
".ميكنند مطرح تنگناها
كردن منطقي راه عمليترين" هاشمي ، خانم اعتقاد به
سازمانهاي بويژه نمايندگي نهادهاي تقويت مردم ، مطالبات
علت به سازمانها اينگونه زيرا است ، (NG.O) غيردولتي
نيستند موجود وضع توجيه به ناگزير حكومت ، به وابستگي عدم
".كنند هدايت و ساماندهي خوبي به را مطالبات ميتوانند و
زيباست كوچك
در "بودن مهم".بيزارند نشوند ، شمرده مهم اينكه از مردم
بزرگ كار و است بزرگ كارهاي دادن انجام معادل ما كشور
مردم بيشتر.بربگيرد در را گستردهاي حوزه كه كاري يعني
."نميدانم" ميگويند پرسشها به پاسخ در ندرت به
چيز همه درباره نظر اظهار و ميشود شمرده ننگ ندانستن
.دانايي
نوعي به ما جامعه":ميگويد اجتماعي امور كارشناس يك
دادن تغيير بدون مردم بيشتر.مبتلاست رفتاري ناهنجاري
.كنند زندگي ثروتمندان مثل ميخواهند خود درآمدي منابع
اما بخرند ، مبل آن با تا ميگيرند بهره با وام مثلا
متحمل غيرمتعارف خواهي تغيير اين ناحيه از كه را فشاري
".نميشناسند رسميت به ميشوند ،
نيست حاضر هيچكس ما جامعه در" كدخدازاده ، علي اعتقاد به
همه با هند بزرگ جامعه در.بشناسد رسميت به را فقر
فقيران.فقيرند مردم از بسياري اقتصادياش ، دستاوردهاي
بايد كه پذيرفتهاند اما نيستند راضي خود زندگي از هندي
ثروتمند ميخواهند همه ايران در اما.كنند زندگي سختي با
".است ناسازگار زندگي منطق با اين و باشند
در كه كشورهايي همه كه است اين نظر اين اقتصادي ترجمان
نوع دو محصول ميشوند ، ناميده يافته توسعه امروز ، جهان
از كه سرمايهدارياند كشورهاي اول دسته.هستند استثمار
رشد سرمايهداران توسط كارگران طبيعي استثمار طريق
آنها ، ي دولتها كه هستند كشورهايي دوم دسته و كردهاند
.گرفتهاند عهده به را استثمار وظيفه
كارگران ، استثمار با سرمايهداران اول ، گروه كشورهاي در
استثمار از حاصل سود و افزودهاند خود سرمايه و ثروت بر
در.كردهاند تبديل تازه اقتصادي بنگاههاي به را
سرمايهداران ، جاي به دولت نيز سابق شوروي مانند كشورهايي
پي را اقتصادي بنيانهاي دهقانان ، و كارگران استثمار با
.افكندهاند
كه 120 كارمندي" كه است اين ديدگاهها اين خانوادگي تعبير
قيمت 3 به اتومبيلي بخواهد اگر ميگيرد ، حقوق تومان هزار
نيمي حداقل سال سه طول در است ناگزير بخرد ، تومان ميليون
خوب هم نميتواند او.كند پسانداز را خود درآمد از
.كند پسانداز اتومبيل ، خريد براي هم و بپوشد و بخورد
".دارند خانوادهها مشابه وضعي نيز دولتها
دولت پديده از نادرست تعريف
در را گسيخته لگام مطالبات اصلي آسيب سياسي ، كارشناسان
آنان اعتقاد به.ميدانند ملت و دولت غيرمنطقي رابطه
كه است تلخ واقعيت اين گوياي ايران در دولت تاريخ
و دانستهاند مردم قيم را خود همواره ايراني دولتهاي
دولتها.شناختهاند رسميت به را قيموميت اين نيز مردم
مكلف را خود هم و بودهاند جامعه معنوي هدايت مدعي هم
."كنند سير را رعيت" ميدانستهاند
.است پذيرفته اكراه يا رضايت با را رابطه اين هم ملت
مدرن دولت كه است شده باعث ديرپا فرهنگ همين تاثير شايد
همواره گرفته پا كه هم عصري در و بگيرد پا دير ايران در
به كه هموطناني از يكي.است بوده روبهرو بحران با
معاش و سياسي بايدآزادي دولت ميگفت زد ، تلفن روزنامه
متكفل دولت اگر گفتيم ، او به.كند تامين را مردم اقتصادي
به شهروندان مالي وابستگي و شود شهروندان اقتصادي امور
وجود تمردي هيچگونه امكان كه يابد افزايش چنان دولت
;بدهد آزادي او به نشود حاضر دولت است ممكن باشد ، نداشته
كرد؟ خواهيد چه آنگاه
بود ، نشده روبهرو تناقضي چنين با هرگز گويا كه هموطن اين
و كند درست را اقتصاد هم دارد وظيفه دولت بالاخره:گفت
.است آمده كجا از وظيفه اين نگفت او.را آزادي هم
براي ميشد شايد ميگنجيد تلفني مكالمه حوصله در اگر
منظومهاي اقتصاد و سياست كه داد توضيح محترم تلفنكننده
بسته و است ديگري گرو در يكي آزادي.هستند پيوسته هم به
بشر شده شناخته تاريخ درميبندد هم را ديگري يكي ، شدن
اموراقتصادي همه دولت كه گرفت سراغ نميتوان را جامعهاي
نرفته دست از شهروندان ، آزادي و باشد گرفته عهد به را
نظامهاي برخياست داده رخ گاهي آن عكس گرچه.باشد
.باليد حال هر به اقتصاد اما كردند حبس را آزادي فاشيستي
ما امكانات و ما
مشكل فكر به چرا دولت ميپرسيد ، شگفتي با ديگري خواننده
چه دولت شما نظر به پرسيديم او از وقتي.نيست مردم
چيز همه كه هستيم ثروتمندي كشور:داد بايدبكند ، پاسخ
...و داريم ، هوشسرشارداريم معدني مواد داريم ، نفت.داريم
ميليارد حدود 18 سالانه ما نفت درآمد اوگفتيم به وقتي
كارمندان حقوق)جاري هزينههاي كسر از پس كه است دلار
تامين يارانهها ، پرداخت بدهيها ، بازپرداخت دولت ،
باقي آن از چشمگيري رقم (اينها نظاير و دفاعي هزينههاي
گفتيم كه وقتي.نميگويند را اين چرا پس:نميماند ، گفت
نظر از بالقوه ثروت و بالقوهاند ثروت معدني منابع
ثروتها ، اين از بهرهگيري.ندارد معنايي اقتصادي
را اين چرا پس:گفت ميخواهد ، فرآوري و استخراج تكنولوژي
همه مثل هستيم ملتي هم ما گفتيم كه وقتي.نميگويند
نه برتريم آنها از نه هوشي ، لحاظ بهجهان ملتهاي
...نميگويند را اين چرا پس:گفت باز پستتر ،
بايدبگويد كسي چه نميدانيم ما و...
از گوشهاي هيچ در بگويد ، مردم به بايد كسي چه راستي
شهروندان ، اقتصادي برابري كنار در اقتصادي توسعه خدا زمين
از همگان بهرهمندي كامل ، اشتغال همگان ، مساوي مصرف
همه كه جامعهاي در.است نداده رخ...و دولتي يارانههاي
نيز وشهروندانش بدانند عدالت منادي را خود كردهاند عادت
هم آن و دارد وجود تعريف يك فقط عدالت از و عدالتند تشنه
زيرا.كرد انتقاد نميتوان كس هيچ به است اقتصادي برابري
شمار به ارزشي ضد حركتي "عدالتخواهي" عليه سخنگفتن
عدالت اگر كه ميكنيم ، اكتفا نكته اين به ما پس.ميرود
وقتي از كارسازتر شايد كنيم معني "فرصتها برابري" را
بين هست آنچه هر برابر تقسيم يعني عدالت بگوييم كه باشد
.هست هرآنكه
نتيجه
.دانشهاست و انسانها ، امكانات از مجموعهاي جامعهاي هر
گوناگون وجوه و اجتماعي حيات كه است عنصر سه اين تركيب
.ميدهد شكل را (فرهنگ و اقتصاد سياست ، ) آن
ميشود ، چارهاي جامعه امور انجام عهدهدار دولتي وقتي
يك ايران در.مجموعه همين قالب در كردن عمل مگر ندارد
نيمه ما كشاورزي.نفت نام به دارد وجود اصلي درآمد منبع
بخش در جز به -نيز وصنايع است پايين توليد با سنتي
.است عقبمانده بخشها پارهاي در و متوسط -نفت پالايش
دولت مجموعه در كه كاري نسبت دولتبه تعدادكاركنان
فرد ، هيچ.است پايين بهرهوري و زيادند ميشود انجام
دانست وضع اين اصلي مسئول نميتوان را نهادي يا گروه
ايرانيان همه كارنكردن يا كار محصول هست كه آنچه زيرا
انگشت اينكه از پيش دهد ، رخ تغييري باشد اگرقرار پس.است
ماميبايست از يك هر كنيم ، دراز كسي سوي به را اتهام
آن مسئوليت و بشناسيم نابسامانيها از را خود سهم ابتدا
براي ميتوانيم راكه كاري آنگاهبگيريم عهده به را
.نكنيم تعلل آن انجام در و بشناسيم دهيم انجام آن رفع
|