(پاياني بخش) دين اهداف و دين احكام
اجتماعي بعد
در دين اصلي غايت
به توجه ،"دين اهداف" به توجه بدون ،"دين احكام" به توجه
،"اهداف" به توجه حال در "احكام" كه نيست ، نيز "احكام"
مييابند الهي مضمون و ميشوند استنباط درست
محمد گرانقدر استاد و محترم خوانندگان از پوزش با :اشاره
در حاضر ، مطلب ادامه ارائه در تاخير دليل به حكيمي رضا
نقش نيز و عدل و قسط اقامه در دين اصلي غايت شماره اين
حوزه اين در افتايي و فقهي ملاك و ديني استنباط و اجتهاد
روز حاضر مطلب اول بخش. است گرفته قرار مداقه مورد
.گذشت خوانندگان نظر از جاري هفته دوشنبه
كمك مظلوم به نه و درافتاد ظالم با نه عالم كه هنگامي و
جاي موضعي چه در عالمي چنين و دارد؟ فرق چه جاهل با كرد ،
يا "ص"محمد موضع قارون؟ موضع يا "ع"موضعموسي دارد ،
معاويه؟ يا "ع"علي موضع ابوسفيان؟
ظلم كه است قرآني والاي تعاليم از بلند قله يك نيز اين و
كردار نتيجه ميرود ، مظلوم انسانهاي بر كه را تجاوزي و
كريم قرآن جاي درچندين چنانكه ميداند ، ظالم انسانهاي
انفسهم كانوا لكن و ليظلمهم ، الله كان وما" كه است آمده
;"ميكنند ظلم ظالمان نميكند ، ظلم خداوند" ،"يظلمون
تقدير و است بشر خود دست از ميرود ، بشر بر كه ظلمي
بشري علت يعني.شود مبارزه آن با بايد پس نيست ، اولي
اجتماعي ظلم يك فقر ، و درافتاد علت آن با بايد پس دارد ،
جز به -است رسيده متعدد احاديث در چنانكه آن عامل و است
توانگران ، .عالمان و حاكمان و توانگرانند -قرآني مضامين
را آنان زندگي زاد و نميدهند را محرومان حق چون
ستمگران از را محرومان حق چون حاكمان ، (3);ميدزدند
عالمان ، و ;(4)نميرسانند آنان به و نميگيرند اقتصادي
براي و نميكشند فرياد محرومان محروميت رفع براي چون
(5).نميكوشند ظالمان دست كوتاهي
.است عدل اقامه اجتماعي حيات بعد در دين اصلي غايت گفتيم
يعني است ، عدل اقامه جهت در نيز "ع"علي امام سخن آن
از عدل اقامه اصل.مظلوم به رساندن كمك و ظالم با نساختن
پس.نگردد تضعيف مظلوم و نشود تاييد ظالم كه جاست همين
پژوهش مورد "دين اهداف" با ارتباط در را "اجتهاد" ما اگر
با ارتباط در "اجتهاد" مورد در ما مشكل دهيم ، قرار
.ميشود حل نيز "دين احكام"
قطعي امري اين.بسازد بالقسط قائم جامعه ميخواهد دين
جز به است ، كريم قرآن نص عين عقل ، مقتضاي جز به و است
خود ، سكنات و حركات مجموع در ديني جامعه حديث ، دهها
خريد در:كند متابعت فقه از بايد اقتصادي ، تلاشهاي بويژه
موارد و موضوعات و احتكار در تجارت ، انواع و فروش و
اگر.آن امثال و نرخگذاري در احتكار ، ترك و احتكار
در نميتواند نباشد ، آگاه نو اقتصاد مسائل از مجتهد
نظرهاي كه هنگامي و باشد داشته صائبي ، نظرهاي معاملات
يعني ميرود ، پيش اقتصادي ظلم سوي به نداشت ، جامعه صائبي
مرتكب و ميبينند باز كاري هر در را خود دست معاملهگران
آيا و.ميمكند را مردم خون متكاثر سودپرستان و ميشوند
كه جامعهاي و باشد؟ بالقسط قائم ميتواند جامعهاي چنين
اگر است؟ دين احكام به عامل نبود ، چگونه بالقسط قائم
و (باشد ديني يعني)باشد دين احكام به عامل هم جامعهاي
ظلم كه است دين اين كه ميشود معلوم باشد ، ظلم آن در هم
جايز را ظلم دين آيا است؟ چنين آيا و ميداند؟ جايز را
واقع مظلوم نيز دين آيد ، پيش وضعي چنين اگر و ميداند؟
.كرد دفاع آن از بايد و است شده
مرتجعان يا سرمايهداران ، طرفداران يا بياطلاعان ،
نامستند يا روشنفكرانه سخنان سخنان ، اين كه نپندارند
ميشود گفته آنچه همه استناد همواره كه ميبينيد (6)است
جهت در بايد فقه آري ، .است سنت و كتاب و حديث و قرآن به
"جواهر" صاحب كه اينجاست از و.باشد داشته قرار عدل اقامه
از)نكند كفايت نص احتكار تعميم باب در اگر:ميفرمايد
نه است بوده صدور روزگار مصاديق بيان صدد در كه جهت آن
اين و ميدهيم تعميم "ظلم حرمت" باب از ،(دائمي موارد
چيزهاي احتكار.باشد ظلم جامعه در نبايد.فقهي شم است
همه احتكار درباره وارد نصوص.است ظلم جامعه نياز مورد
حرمت باب از پس شد ، ذكر كه ملاكي به نميگيرد را موارد
پس.جامعه نيازهاي احتكار جواز عدم به ميدهيم فتوي ظلم
(7).ميگويد را همين نيز جواهري فقهي شم كه ميبينيد
ديني جامعه اعمال و حركات كه است كسي مجتهد ديگر ، سخن به
احكام به عامل جامعه يعني ديني جامعه ميكند ، رهبري را
را دين احكام كه است مجتهد اين غيبت ، عصر در و دين
را جامعه حركات او اين بنابر ميكند ، عرضه و استنباط
برخوردار قرآني هدايت از بايد ديني جامعه.ميكند رهبري
.است قرآني و ديني جامعه جامعه ، اين گفت بتوان تا باشد
در خودش كريم قرآن.ميآيد بهدست چگونه قرآني هدايت
انسانهاي قرآن اين ،"للمتقين هدي":ميگويد خود معرفي
ميگوييم كه هنگامي كيست؟ متقيميكند هدايت را متقي
و درگيريها از بهدور و آرام و ساكت افرادي متقي ،
اموري رعايت و فردي عبادتي به كه -اجتماعي تكليفهاي
اين از است ، بدآموزي از اين و ميآيند درنظر -ميپردازند
حتي ميشود ، آموخته بد و است شده بدآموخته دين كه است
بايد.باشيم نخوانده هم را نهجالبلاغه متقين خطبه اگر
رسيدن راه كريم قرآن.تكليف به عامل يعني متقي كه بدانيم
اقرب هو اعدلوا) عدالت:است كرده تعيين را تقوي به
راه در كوشنده و پيشه عدالت انسان يعني متقي پس.(للتقوي
كه انساني:قرآني متقي است اين.ظلم اماته و عدل اقامه
مراحل همه در و جامعه افراد و خانواده خود ، با ارتباط در
عمل عدالت طبق بر همواره مسئوليتها ، و پستها و مشاغل و
پس.ميكوشد عدالت اجراي و عدل اقامه راه در و ميكند
و اجتماعي و فردي تكاليف ميدان در شيرغران يعني متقي
و قضايي و اقتصادي ظلمهاي انواع با مبارزه علمدار
كه افرادند اينگونه و عدل از طرفداري سردمدار و اجتماعي
متعالي ارزشهاي جهت در يعني ميكند ، هدايت را آنان قرآن
.ميدهد قرار
:ميفرمايد "نمل" سوره در كريم قرآن
لقوم لايه فيذلك ان ظلموا ، بما خاويه بيوتهم فتلك"
(8)."يتقون كانوا و امنوا الذين انجينا و *يعلمون
;كردند ظلم چون خالي ، و ويران است آنان خانههاي اين -
مومنان ما و *است بيدارگر نشانهاي همين دانا مردم براي
.بودند (عادل) متقي آنان داديم ، نجات را
و "ظلموا بما" مباركه ، آيه دو اين در بنگريد ، درست
آنان است ، شده داده قرار هم برابر در ،"يتقون كانوا"
.متقي يعني عادل يا عادل ، يعني متقي اينان و بودند ظالم
.(للظالمين لا) "للعادلين هدي" يعني ،"للمتقين هدي" پس
و "بالقسط قائم جامعه" و عادل مردم ويژه قرآني خاص هدايت
خواهد مي كه مجتهدي اكنون و است "بالعدل عامل نظام"
ملاك و ديني استنباط ازطريق -را جامعه اعمال و حركات
و باشد قرآني همه كه بخشد جهت بهصورتي -افتايي و فقهي
را عدل اقامه بايد بهناچار قرآني ، هدايت از برخوردار
نه فتواهايش بايد.دهد فتوي عدل اقامه جهت در و گيرد هدف
در ملاك بايد بلكه نباشد ، عدل اقامه با معارض عملا تنها
جامعه ساختن جهت در آن محتواي گرفتن قرار فتوايي ، هر
مردم اجتماعي و فردي حركات رهبر مجتهد ، پسباشد عادل
هدايت به باشند مهتدي بايد كه مردمي مردم؟ كدام است ،
عدل به عامل كه كسي كيست؟ قرآني هدايت به مهتدي.قرآني
شق.بهواقع كند حركت عدل به عمل جهت در و بالفعل باشد
كردن حفظ قرآن ، خواندن قرآن ، داشتن.نيست كار در ديگري
و نميكند قرآني را جامعهاي -آن كردن چاپ مانند -قرآن
قرآني جامعهرا قرآن به عمل ;نميدارد قرآن به منسوب
جامعه" ساختن جز مسلماني ، مدعيان براي آيا و ميكند
باشد؟ داشته وجود ميتواند هدفي ،"قرآني
ميشود ، روشن نيز "ع"امامعلي بينظير سخن اين راز اكنون
دين احكام پس."الاحكام حياه العدل":ميفرمايد كه
احكام به توجه.باشد زنده دين اهداف كه است زنده هنگامي
براي است صدمه بزرگترين دين ، اهداف به توجه بدون دين ،
.بتدريج اگرچه است دين حذف بلكه دين ،
و اجتماعي مكتبهاي در عدالت و عدل براي چيست؟ عدل آيا و
"عدل" آن تعريف ليكن است ، شده تعريفهايي فلسفي و حقوقي
.خواست قرآن علم به عالم از بايد ميگويد ، قرآن كه را
"ع" صادق امام ;است رسيده احاديث در عدل تعريف خوشبختانه
:ميفرمايد
.(9)"بينهم عدل اذا يستغنون الناس ان"
.شد نخواهد يافت باشد ، فقيري كار در عدالت اگر -
"ع"معصوم تعليمي معجزات از "عدل تعريف" در بيان اين و
:بنگريد را ديني تعاليم نظام انسجام و ارتباط اكنون.است
.شود عمل دين احكام به و باشد زنده احكام تا كنيد عدالت
است كفر تدريجي عامل فقرميرود ميان از فقر عدالت با
و دين بقاي عامل عدل پس ،(كفرا يكون الفقران كاد)
الاحكام ، حياه العدل) است احكام احياي سبب و مردم دينداري
دين نگاهبان نام به -مجتهد پس.(صلينا ما الخبز لولا و
فتواهايش ، و ديدگاهها همه بايد -دين احكام و دين حيات و
نقض ديگر فتوايي هر.باشد ظلم اماته و عدل اقامه جهت در
مقدم اهم همواره و است اهم عدل چون (10)نيست ، مهم بشود
.مهم بر است
كه پرسش اين به مستدل ، و مستند است پاسخي گفتيم ، آنچه پس
در."...چيست؟ فقهي استنباط در قرآني جهانبيني نقش"
شماري و ميشود مراجعه قرآن به "فقهي استنباط" در اينكه
مورد ناميدهاند ، "الاحكام آيات" را شمار آن كه آيات از
به مراجعه كه اينست سخننيست سخني ميگيرد قرار استفاده
خاص آيهاي به موردي هر در آنهم -محدوده دراين قرآن
و انساني وسيع وچشمانداز آيات كليت به توجه بدون -مورد
قرآني جهانيبني داشتن غيراز آنها ، جامعهسازي و تربيتي
از نو انسان و نو روزگار وتصور تلقي در بخصوص (11) است ،
."جهانبيني"
تصريح نقل و ميدهد گواهي عقل و ميداند خود خدا و
،"دين احكام" به توجه كه ميرساند لمس به تجربه و ميكند
كه نيست ، نيز "احكام" به توجه ،"دين اهداف" به توجه بدون
و ميشوند استنباط درست ،"اهداف" به توجه حال در "احكام"
ساختن و جامعه بنيادين تحول در و مييابند الهي مضمون
(12)...ميكنند اعجاز عادل نظام تشكيل و صالح فرد
حكيمي رضا محمد استاد
:پانوشتها
ج نيز و بعد به ص 296 ج 3 ، ،"الحياه"..متعدد احاديث -3
نيزج 4 ، و بعد به ص 384 ج 3 ، "الحياه ترجمه" -ص 338 4 ،
.بعد به ص 468
ترجمه" بعد ، به ص 341 ج 4 ، "الحياه"..متعدد احاديث -4
.بعد به ص 472 ج 4 ،"الحياه
-كرديم نقل كه -نهجالبلاغه در (ع)اميرالمومنين سخن -5
."تحفالعقول" در (ع)امامحسين سخنان و
منقول اندازه چه تا "دين تعاليم" از برخي كه بنگريد و -6
.شود متهم است ممكن دمزند ، آنها از كسي اگر است ، كه
تاريخ ، در بودهاند "قسط اقامه" سردمداران پيامبران آيا
...روشنفكران؟ و فيلسوفان يا
ص ج 5 ، ،"الحياه" و 481-ص 480 ج 22 ، ،"جواهرالكلام" -7
.ص 663664 ج 5 ، ،"الحياه ترجمه" 439440و
.و53 آيات 52 نمل ، سوره -8
.ص 568 ج 3 ، ،"كافي" -9
-بود "عدل" با منافي فقهي ، نظريهاي يا فتوي اگر بلكه -10
.است نبوده درست استنباط كه ميرساند -اني بهطور
.نيست هم اجتهاد يادشده چگونگي:گفت بايد حتي و -11
اسلامي ، فرهنگ دفترنشر قرآني ، جامعهسازي:از نقل -12
.صفحات 4566 اول 1376 ، چاپ
|