(آخر بخش)اجتماعي بنيانسازي بر مقدمهاي
بنيانسازي مبناي اجتماعي
تعامل
موضوعاتي "اجتماعي بنيانسازي" مقاله نخست بخش در:اشاره
فرهنگي ، و تاريخي ويژگي تعريف ، بنيانسازي ، چيستي نظير
نهايت در و اجتماعي كاركرد و دانش دانش ، پايداري چگونگي
روانشناسي و روانشناسي با اجتماعي بنيانسازي تضادهاي
افراد شماره اين در.گرفت قرار بحث مورد اجتماعي
كجا از اجتماعي بنيانسازي اينكه اجتماعي ، بنيانساز
ازنظرتان است زماني چه از روانشناسي در آن ظهور و آمده
.ميگذرد
انديشه گروه
اجتماعي كاركرد يك عنوان به زبان -5
اينكه و مردم بين روزمره تعاملهاي به دادن مركزيت با
پديدههاي دانشو از گونههايي فعال طور به تعاملها اين
آنها ما كه ميآورند بوجود را آنها با مرتبط اجتماعي
بايد نيز زبان كه ميرسيم نتيجه اين به ميكنيم ، راقبول
كه زمان هر.باشد خودمان از ساده بيان يك از بيش چيزي
بنابراين ، .ميشود ساخته دنيا ميكنند ، صحبت هم با مردم
تلقي كاركرد نوعي صورت به ميتواند زبان از ما استفاده
"كاركردي"نقش اين اجتماعي سازان بنيان از برخي و شود
خويش مطالعه و علاقه مورد موضوع عنوان به را زبان
سنتي ، روانشناسان شد ، اشاره كه همانگونه.قراردادهاند
ما عواطف و برايانديشهها غيرپويا مركب يك را زبان
.ميدانند
اجتماعي تمرينهاي و تعامل روي تمركز -6
در اجتماعي پديدههاي توضيح دنبال به سنتي روانشناسي
مورد در فرضيههايي ارائه با مثال ، براي.است شخص درون
باور آنها همانند و شناختها انگيزشها ، نگرشها ، وجود
ميگويند افراد آنچه مسئول ماهيتها اين كه است اين بر
اجتماعي پديدههاي مسئول وهمچنين ميدهند وانجام
به نيز جامعهشناسي.هستند تخلف و تعصب مانند گستردهتري
در كه است داده ارائه را ديدگاه اين مقابل نقطه سنتي طور
يانهادهاي اقتصاد ، مانند)اجتماعي ساختارهاي اين واقع
پديدههاي باعث كه است (خانواده و ازدواج مانند عمده
هر اجتماعي بنيانسازي.شوند مي ميبينيم ، ما كه اجتماعي
تمرينهاي را مطالعه مورد موضوع و ميكند رد را نظر دو
وهمچنين هستند آن درگير افراد كه ميدهد قرار اجتماعي
افراد روان در نه پديدهها توضيح.يكديگر با افراد تعامل
فرايندهاي در بلكه بود ، خواهد اجتماعي درساختارهاي ونه
.ميدهد رخ مردم بين معمول طور به كه است تعاملي
رويفرايندها تمركز -7
توضيحهاي سنتي وروانشناسي جامعهشناسي بيشتر كه حالي در
شخصيتي ، سازههاي مانند ايستا ماهيتهاي پايه بر را خود
ارائه همانندآن و پولي الگوهاي اقتصادي ، ساختارهاي
اجتماعي بنيانسازي وسيله به كه توضيحاتي دادهاند ،
.است اجتماعي تعامل پويايي برپايه اغلب ميشود ارائه
هدف.ساختارها تا است فرايندها روي تاكيد بنابراين ،
جامعه و افراد طبيعت درباره پرسشهايي از اجتماعي پژوهش
دانش گونههاي يا خاص پديدههاي چگونه اينكه به توجه با
.است يافته تغيير ميآيد ، دست به افراد بين تعامل در
،(ندارد يا) دارد فرد يك كه نيست بنابراين ، دانشچيزي
اينكه.ميدهند انجام هم با افراد استكه چيزي بلكه
ساختار نزديكبا طور به اجتماعي تمرينهاي اين چگونه
.شد خواهد بحث ميخورند ، گره اجتماعي
ناميد؟ اجتماعي ساز بنيان ميتوان را كسي چه
بنيانسازان گروه در افراد قراردادن براي من معيار
با تلويحا يا طورآشكار به آنها كه است اين اجتماعي
.باشند شد ، موافق اشاره بالا در كه مواردي بيشتر يا يكي
ساربن و جرجن ، شاتر ام وام ، جيك شمالي ، آمريكاي در
1986) جرجن.هستند زمينه اين كليديدر مشاركتكنندگان
اين روي را خود توجه بويژه (1986)ساربن و(و1984
همانند خودشان از افراد شرح كه كردهاند متمركز موضوع
فرآيندهاي شاترروي توجه و ميشود ساخته داستانهايي
كاركرد" را آن او كه بوده سازي بنيان شخصي بين و پويا
بريتانيا ، در (ب الف ، 1993 شاتر 1993)مينامد"مشترك
كليدي شخصيتي ويتگنشتاين ، فيلسوف به استناد هاررهبا
خودمان فهم زبانراههاي كه بوده ديدگاه اين ارائه در
نظر از دانش كه نظر اين.مينماياند ما به را ودنيا
فرانسوي فيلسوف كار اساس است ، خاص فرهنگي و تاريخي
.(، 1976 ، 1979 فوكالت 1972 مثال ، براي) فوكالتاست
در او عقايد.دارد تاكيد زبان سازنده توان روي اوهمچنين
جمله بريتانيااز در افرادمتعددي زمينهبوسيله اين
مثال ، براي) وي هول و(، پاركر ، 1992 مثال براي)پاركر
كار به گفتمان واكاوي زمينه در (، 1989 وي ، 1984 هول
براي)رز بهوسيله موفقيت با فوكالت رويكرد.شد گرفته
نشان تا است شده گرفته كار به(، 1990 رز ، 1989 مثال ،
اجتماعي طور به"فرد" و "علم" مانند مفاهيمي دهدچگونه
كه روشي دانشو وفرهنگي نسبيتتاريخي.شدهاند ساخته
به علاقهزياد با شدهاند ، ساخته"حقيقت" ادعاهاي از
تيز لبه روانشناسييك به بودند مايل كه كساني وسيله
برمن پاركر ، ،(، 1989 1987) كيتزينگر همانند بدهند سياسي
گرفته كار به (1984) واكردين و (برمن ، 1990 مثال ، براي)
ودرال ، پوتر ، مانند را همچنيننويسندگاني من.است شده
ترجيح كه ديگر نويسندگان از برخي و بيليگ و ادواردز
گروه بنامند ، در " گفتمان روانشناسان" را خود ميدهند
اين دليل اين بهميدهم قرار"اجتماعي بنيانسازان"
اساسا آنها چون ميدهم قرار گروه اين رادر نويسندگان
شرحها و هستند زبان محور -وعمل نقشكاركردي دنبال به
كسباهداف دنبال به كه ميبينند شده ساخته صورت به را
براي) روانيدروني رخدادهاي بيان ونه هستند اجتماعي
بيليگ ، ;پوتر ، 1992 و ادواردز ;ودرال ، 1987 و پوتر مثال ،
اين ، اين بر افزون.(همكاران ، 1988 و بيليگ ;1987
افراطي ديدگاه داراييك معنايي به نويسندگان
كه ميكنند استدلال آنها.هستند اجتماعي بنيانسازي
كه هنگامي اينكه يعني"ندارد وجود متن از بيرون چيزي"
به ميتوانيم فقط ميكنيم صحبت"واقعيت" درباره ما
.ساختهايم زبان راه از كه كنيم چيزهاييرجوع
آمد؟ كجا از اجتماعي بنيانسازي
روانشناسياجتماعي اكنون كه گونه آن اجتماعي سازي بنيان
است داده قرار تحتالشعاع را آمريكايشمالي و بريتانيا
از رويكرد اين.داد نسبت واحد منبع يك به نميتوان را
آمريكاي بريتانيايي ، نويسندگان از شماري تاثيرتركيبي
ناشي برميگردند ، قبل سال سي به كه قارهها وديگر شمالي
فهرستياز است ممكن كه را دراينجاآنچه مناست شده
باذكر ميدهم ارائه تلقيشود ، عمده تاثيرات و تاريخچه
و زياد شمار از يكي تنها خود "تاريخچه" اين كه نكته اين
.ميباشد رخدادها ساخت ممكن
تاثيراتجامعهشناسي
كار مشغول چندمعرفتي دانشگاهي بخش يك در كه كسي عنوان به
فرضهاي از بسياري استكه مشخص برايم است وتدريس
درجامعهشناسي مدتهاست اجتماعي بنيادينبنيانسازي
آمريكا در كه(1934) ميد پيش سال شصت.دارد وادامه زنده
كتاب با را "نمادين تعاملگرايي"رويكرد مينوشت ،
تعاملگرايي پايهكرد پايهگذاري جامعه و خود ذهن ، خودش
خود هويتهاي مردم ، ما كه ديدگاهاست اين نمادين
در يكديگر روزانهبا برخوردهاي راه از را وديگران
روششناسي راستا ، همين در.ميسازيم اجتماعي تعاملات
در و است جامعهشناسي زيرمجموعههاي از يكي كه قومي
در سعي كرد ، رشد شمالي آمريكاي در و 1960 دهههاي 1950
زندگي بوسيلهآنها عادي مردم كه داشت فرآيندهايي فهم
وديگران خود براي را آنها و ميسازند را خود اجتماعي
شناسي جامعه مشاركت عمدهترين اما.مينمايند درك قابل
اجتماعي ساخت معمولاكتاب را اجتماعي بنيانسازي به
ضد شرح.ميكنند معرفي (1966) ولوكمان برگر نوشته واقعيت
بيان چنين اجتماعي زندگي از ولوكمان برگر ماهيتگرايي
همه اجتماعي تمرينهاي بهوسيله انسانها كه ميكند
ولوكمان برگر.ميدارند نگه و خلق را اجتماعي پديدههاي
برون:ميگيرند درنظر منظور اين براي را اساسي فرآيند سه
خود دنياي روي كار با مردم.كردن شدنودروني شيئي فكني ،
مثال ، براي.ميكنند برونفكني وتمرينها ، خلقپيامدها و
خورشيد اينكه مثلا)باشند داشته نظر يك است ممكن آنها
نوشتن يا داستان يك گفتن با و (ميكند گردش زمين دور به
از پس نظر امااين.كنند برونفكني را نظر اين كتاب ، يك
بازگو را داستان وديگران ميشود اجتماعي قلمرو وارد آن
داراي كتاب يا داستان صورت ، اين ودر راميخوانند كتاب يا
كتاب داستانيا اين كه نظري.شد خواهد خود آن از حياتي
جامعه آن در مردم آگاهي براي "شيئي" خود ميكند ، بيان
حقيقت واقعييا وجود نوع يك و(شدن شيئي)ميشود
"بيرون" در نظر اين كه ميرسد نظر به.آورد مي رابوجود
"طبيعي" كه است دنيا "عيني" ويژگي يك و دارد وجود
وابسته اينكه تا ميشود ناشي دنيا طبيعت از و مينمايد
نسلهاي چون سرانجام ، .باشد انسانها ساختگي تعاملوكار
وجود آن در نظر اين كه ميشوند متولد دنيايي آتيبه
بخشي و خود آگاهي از بخشي عنوان به را آن نيز آنها دارد ،
.ميكنند"دروني" جهان طبيعت از دركخود از
ميتواند چگونه دنيا كه ميدهد نشان لوكمان و برگر شرح
افراد اجتماعي بهوسيلهتمرينهاي و اجتماعي بهطور
تعيين پيش از طبيعت اين گويي حال درهمان و ساختهشود
ميتوان.شود تجربهمي افراد بهوسيلههمان ثابت و شده
يك حالت اكنون خودش نيز"بنيانسازياجتماعي" كه گفت
مبسوط تشريح و كتاب اين نوشتن با.است كرده پيدا را شيئي
آينده ودر ميكنم كمك جهان در آن "شدن شيئي" به من آن
"درباره" را ديگري وكتابهاي كتاب اين دانشجويان كه
صورت به آن به مايلندكه اجتماعيميخوانند بنيانسازي
اينكهآن تا كنند فكر شدهاست" كشف" كه دانش زمينه يك
.بدانند اجتماعي فرآيندهاي از متاثر را
پسامدرنيته
آن عليه اجتماعي سازي بنيان كه روشنفكري و فرهنگي "پوشش"
راه اين از را خود خاص ويژگي تاحدودي و است گرفته شكل
"پسامدرنيته" معمولا كه است چيزي همان آورده ، بهدست
حركت يك بهعنوان پسامدرنيته كشش مركز.ميشود ناميده
معماري ، و هنر در بلكه نيست اجتماعي علوم در روشنفكري
اساسي فرضهاي پسامدرنيته.است فرهنگي مطالعات و ادبيات
.ميكند رد را آنها و ميدهد قرار سوال مورد را مدرنيته
همراه و) است پسامدرنيته از قبل روشنفكري حركت مدرنيته
از و (كرده ايجاد را زيادي بحثهاي و وجودداشته آن با
هنري و روشنفكري زندگي فرضهاي شامل جنبههايگوناگوني
هيجدهم قرن ميانه به كه روشنگري زمان از كه است
.است داشته وجود برميگردد ،
واقعيت حقيقي طبيعت درك و حقيقت جستجوي در روشنگري پروژه
با كامل تضاد در كه بود عقلانيت و خرد بهكارگيري راه از
حقيقت مرجع تنها كليسا دوره آن در كه است وسطي قرون دوره
حقيقت كشف براي مسئوليتي و وظيفه افراد تكتك و بود
اخلاق طبيعت درباره تصميم يااتخاذ و زندگي درباره
در وسطي قرون جزمگرايي پادزهر بهعنوان علم.نداشتند
توجه نقطه كليسا جاي به فرد ، .شد متولد روشنگري دوره
افراد به اين اكنون ، .شد اخلاق و حقيقت موضوعهاي براي
داوري است چگونه واقعيت اينكه درباره كه ميشد مربوط
مورد در بنابراين و (علمي و عيني شواهد براساس)كنند
.بگيرند تصميم انسان زندگي براي مناسب اخلاق و قوانين
وسيله به ساختارها و قوانين براي جستجو جامعهشناسي ، در
صورت به را اجتماعي هاي پديده كه شد ارائه ماركس
چون روانشناساني.داد توضيح اقتصادي زيرين ساختارهاي
زير بهوجود استناد با كدام هر نيز پياژه و فرويد
.دادند توضيح را روانشناسي پديدههاي رواني ، ساختهاي
"نهان" ساختار يا قانون اينموارد ، از يك هر در
سطحي ويژگيهاي پايه و مبنا كه ژرفتري واقعيت بهعنوان
جهان حقيقت كه اي بهگونه است شده ديده ميباشند ، جهان
.كرد آشكار زيرساختها اين واكاوي با ميتوان را
بهچنين انساني و اجتماعي علوم در كه نظريههايي
شناخته "ساختارگرايي" بهعنوان ميپردازند ساختارهايي
بهعنوان ساختارهايي و قوانين چنين رد بعداشدهاند
"پساساختارگرايي" عنوان به دنيا ، در صورتها مبناي
اغلب "ساختگرايي پسا" و "پسامدرنيته" عناوين و شد شناخته
همه مشترك ويژگي.ميشوند گرفته بهكار جايگزين صورت به
يا "فرانقل" نام به را چيزي كه است اين نظريهها اين
كل درك براي را روشي آنها.ميدهند تشكيل بزرگ نظريههاي
اين مثال ، براي)فراگير اصل يك مبناي بر اجتماعي دنياي
و ميدهند ارائه (بود طبقاتي روابط ماركس براي اصل
تغيير براي نظريهها اينگونه پيشنهاد و بنابراينتوصيه
مورد ، اين در) بود شده گذاشته اصل همين برپايه اجتماعي
.(كارگر طبقه وسيله به انقلاب
حقيقت فقطيك كه ميكند رد را نظر اين هم پسامدرنيته
كه را ساختگرايي باور اين هم و باشد داشته وجود ميتواند
نهان ساختارهاي نتيجه ميبينيم ما كه آنچنان جهان
.ميباشد
است عنوان همين با كتاب يك از فصلي ترجمه حاضر ، مطلب *
.است آن كامل ترجمه حال در مترجم كه
رياضي عبدالمهدي دكتر:ترجمه/ويويانبور:نويسنده
|