كودك فيلم جشنواره ميشود برگزار مهرماه
اصفهان در
اخوان ، شاملو ، شعر و زمان به نگاهي
ميماند؟ شعر
كدام فروغ و سهراب
پيام دانته اثر الهي كمدي به نگاهي
امروز جهان براي دانته
كودك فيلم جشنواره ميشود برگزار مهرماه
اصفهان در
اصفهان نوجوان و كودك فيلم بينالمللي جشنواره :هنري گروه
دبير كاظمي ، مهندس اين از پيشميشود برگزار مهرماه
و كودكان فيلمهاي بينالمللي جشنواره شانزدهمين
از 13تا 19 جشنواره اين بود كرده عنوان ايران نوجوانان
.شد خواهد برگزار اصفهان شهر در ماه آبان
اصلاحيهاي در ديروز فارابي سينمايي بنياد عمومي روابط
از اصفهان نوجوان و كودك بينالمللي جشنواره:كرد اعلام
.شد خواهد برگزار مهرماه تا 19 13
اخوان ، شاملو ، شعر و زمان به نگاهي
ميماند؟ شعر
كدام فروغ و سهراب
از دهه يك از بيش.گذشت شاملو درگذشت از سال يك ;اشاره
رفته سهراب كه است سال بيست قريب.ميگذرد اخوان رفتن
خود بدون را ايران شعر فروغ ، نيز پيش سال سيوپنج و است
شعر به را خود زمان چگونه شاعر ، چهار اين اما.گذاشت
و كرد خواهد پيدا تداوم زمان ، در آنها شعر آيا و كشيدند
نوشتار باشد؟ همزمان آينده زمان روح با توانست خواهد
است طبيعي كه پرداخته موضوع اين به ميخوانيد كه كوتاهي
.كرد بسنده نميتوان خلاصه اين به
آباد مزار در" ،"...نگفت سخن وارطان".شمسي پنجاه دهه
بسان" ،"..چرخيد كليدي در قفل در" ،"...بيتپش شهر
اهل دهان دهانبه بودندكه شعرهايي ،...و "...كوهنورداني
روح را دوره آن سياسي ايدئولوژيهاي و ميگشتند مبارزه
كه بودند شاعراني شاملو ، و اخوانميبخشيدند شاعرانه
توانست حيث اين از و داشت را خود زمان روح شعرهايشان
سربرآورده شرايط آن از كه مخاطباني با مستحكمي پيوند
ايدئولوژيك حركتهاي و سياسي مبارزات.كند برقرار بودند ،
چون آرمانهايي تحقق و استبداد نفي دنبال به همگي كه
خود زبان را شاعر دو اين شعرهاي بودند ، عدالت و آزادي
واقع در.ميكردند "زندگي" شعرها آن با و ميدانستند
خوبي به داشتند حيات آن در كه را عصري شاملو و اخوان
.سرودند
كه سياسياي شرايط با شاعر دو اين شعر همزباني و همخواني
آنها به جامعه فرهنگي اقشار شد باعث داشتند ، قرار آن در
زمان آن وضع يافتن انعكاس و شعر قوت و زيبايي.آورند روي
بر را آنها شعرهاي اخوان ، و شاملو شعرهاي در ايران
.ساخت جاري ايدئولوژيك نوشتههاي از بسياري و زبانها
را اخوان و شاملو شعر آن براساس كه است قضيه سوي يك اين
سوي در اما.بود كرده روز شعر پنجاه و چهل دهههاي در
دليل به شاملو خصوصا و دو اين شعر بر كه است ضعفي ديگر
.ميشود حادث زمان روح با آن تناسب يعني موضوع ، همين
روز شعر پنجاه و چهل دهه در شاملو و اخوان شعرهاي گرچه
قالب نتواند دو اين اشعار روح شد باعث امر همين اما بود ،
.باشد جامعه نياز پاسخگوي ديگر شرايط در و بشكند را زمان
بهترين به بود توانسته كه اخوان و شاملو سياسي شعرهاي
نتوانست كند ، بيان را دوره آن ايدئولوژيك آرمانهاي وجه
.باشد ديگر دورههاي شعر
و چهل دهه صرفا كه مولفههايي و عناصر از گرفتن بهره
در نميتوانست يقينا بكشد تصوير به ميتوانست را پنجاه
ذكر قابل نكته اين اينجا در.آيد كار به ديگر دهههاي
نيز فلسفي و عاشقانه شعرهاي شاملو هم و اخوان هم كه است
از (شاملو) ماهي و (اخوان)كتيبه شعر كه سرودهاند
شدن مطرح باعث كه شعرهايي اما است ، آن برجسته نمونههاي
اينگونه و نبود دست اين شعرهايياز ميشد ، آنها شهرت و
.آورد فراهم آنها براي اعتباري نتوانست هيچگاه شعرها
شعرهاي انداخت زبانها سر بر را اخوان و آنچهشاملو
شعرهاي شاعر ، دو اين شعرهاي برخلاف درست.بود آنها سياسي
به متعلق صرفا كه جست بهره عناصري از سهراب و فروغ
در چه گر فروغ و سهراب شعر.نبود پنجاه و چهل دهههاي
آن مضامين اما آورد دست به ويژهاي اعتبار نيز خود زمان
سهراب شعر.بود ساله مثلابيست دوره يك مسائل از فراتر
شعر" چون مختلفي عبارات كه خواندهاند عرفاني شعر را
.است مفهوم همان بيانگر "طبيعتگرا شعر" و "بودايي
پنجاه و چهل دهه در كه بود شرايطي بازتاب شعر ، اينگونه
بعد دورههاي و نميشد دوره آن به محدود اما بود ، حاكم
صنعتزدگي مقابل نقطه كه "عرفاني".ميكرد منعكس نيز را
است انسان طبيعي زندگي از مهمي بخشهاي تخريب برابر در و
.كند جذب خود سوي به را مختلفي دورههاي انسان ميتواند
توانست و گرفت نام "مدرنيسم" شعر كه فروغ شعر است همچنين
با مواجهه در را ايراني انسان تضادهاي و دغدغهها
يا يك به محدود طبيعتا دغدغه اين.كشد تصوير به مدرنيسم
گروههاي نيز حاضر حال در و آن از پس و نميشد دهه دو
انساني از فروغ ، است ساخته خود دچار را جامعه از مختلفي
زمانه اين و است تجربه حال در را ديگري زمانه كه ميگفت
اين.است درگير و ناسازگار او روان و روح و شخصيت با
و دارد و داشت ادامه فروغ رفتن از پس و همچنان درگيري
و روحي چالشهاي بسياري ، كه است آينهاي بنابراين
.ميبينند آن در را خود شخصيتي درگيريهاي
روح كننده بازگو كه شاملو و اخوان شعر كه آن خلاصه
روح با همزبان توانست نخواهند هستند و 50 دهههاي 40
اين از بگذريم) باشند ما جامعه آتي سالهاي و امروز
او كتابهاي تيراژ شاملو ، درگذشت دليل به كه اخير يكساله
سال دو يكي در اخوان شعرهاي درباره را وضع اين رفت ، بالا
سهراب و فروغ شعر برعكس و (بوديم شاهد وي درگذشت از پس
عمومي عناصر با كه دارند تكيه مفاهيمي بر كه آنجا از
روح با همگام نيز ديگر سالهاي هستند مرتبط مدرن دنياي
آمد خواهد سالهايي.داد خواهند ادامه خود حركت به جامعه
بررسي ادبيات تاريخ در شاملو بهويژه و اخوان شعر كه
روح با تاريخ ، بر علاوه فروغ و سهراب شعر اما شد خواهند
و ميگذرد فروغ مرگ از سال بود350 خواهند عجين نيز زمان
سال يا 20 سال در 35 آيا اما سهراب ، رفتن از سال قريب 20
شهر آباد مزار در" ".چرخيد كليدي در قفل در" آينده ،
...و "كوهنورداني بسان" ،"نگفت سخن وارطان" ، "بيتپش
پاسخ زمان روح به داشت قرار مشتها ميان در كه شعرهايي
از ديرتر بسيار سهراب و فروغ.است منفي پاسخ گفت؟ خواهند
همچنان و پيوست خواهند ادبيات تاريخ به شاملو و اخوان
.ماند خواهند جامعه روح زبان
مهاب.م
پيام دانته اثر الهي كمدي به نگاهي
امروز
جهان براي دانته
كمدي" ايتاليايي بزرگ شاعر ،"اليگيري دانته" اثر مهمترين
يك بلكه معنوي ، و ادبي اثر يك تنها نه اثر ايناست "الهي
و سياسي و اجتماعي اوضاع از انتقادآميز و حاد بررسي
فاقد كه عصري در حقيقت ، در.است زمان آن شخصيتهاي
عنوانيك به را خود دانته بود ، حرفهاي روزنامههاي
.برگزيد برجسته تحليلگر و روزنامهنگار
نه كه بود شده طراحي منظور اين براي وي شاعرانه تحليل
فراهم معنوي رستگاري به رسيدن براي راهنمايي يك فقط
صحنه از استفاده قابل و منسجم ادراكي بلكه باشد ، آورده
عمل براي نيز را ديگران تا دهد ارائه دوره آن سياسي
مقصود با زياد وي منظور جهات ، بسياري از.برانگيزد
گفته به.نداشت فرق معاصر مشهور روزنامهنگاران
كه داد ارائه را واقعيت از تصويري بايد":والترليپمن
".نمايند عمل و كنند كار آن روي بتوانند شهروندان
نسلي هر براي اما شده ، نوشته پيش قرن الهي 8 كمدي گرچه
.اچ.دبليو قول بهاست بوده حال زبان آمده آن از پس كه
را الهي كمدي كه هركس":آمريكايي معاصر شاعر آئودن ،
كه جمعيتي در آشنايانش دادن شركت نميتوانداز بخواند ،
".كند فرار و برود طفره كردهاند ، پر را دوزخ و بهشت
مقاومت افكاري برابر در نميتوان ميرسد نظر به بنابراين
معاصر سياسي شرايط برابر در دانته:ميپرسند كه كرد
خودش سياسي وارثان درباره بهويژه و ميگفت ، چه (آمريكا)
زندگي كنندگان ثبت و روزنامهنگاران از باشند عبارت كه
-مدرن سياسي جرايد يعني -آمريكاييان عموم سياسي و اخلاقي
ساكنان با را خود ميتوانست دانته شايد.داشت نظري چه
روزنامهنگاران برخي مانند.كند شناسايي واشنگتن كنوني
به.كننده شركت يك هم و بود نظارهگر يك هم وي امروزي ،
در او بود ، زمانش رخدادهاي كننده ثبت يك وي اينكه از غير
را الهي كمدي وي حقيقت ، در.بود درگير هم روز سياسي امور
.كرد آغاز فلورانس يعني خود شهر از تبعيد از پس
سوءاستفاده خود مقام از كه بود شده متهم غلط به دانته
كار آنجا در وي كه فلورانسي.است ميگرفته رشوه و كرده
واشنگتن شبيه جهات بسياري از شد ، تبعيد آن از و ميكرد
رهبران كه بود سياسي و فرهنگي مركز يك زيرا بود ، امروزي
كه بود جايي و ميشدند جمع آنجا در سياسي و اجتماعي
.ميشد تعيين استانداردها و معيارها
دسيسهها ، داغ بستر امروزي واشنگتن مانند هم فلورانس
در.بود اجتماعي عزت و قدرت براي طرحهايي و شايعات
و سياسي شخصيتهاي نام الهي ، كمدي يعني دانته ، شاهكار
.است آمده وي زمان مشاجرات و بحثها
جامعه در رخدادها نگارنده يك نقش درباره دانته ديدگاه
;دارد كاربرد معاصر جرايد مورد در كه است معياري هم هنوز
نهاد ، بنيان دانته كه عالي هدف آن به ميخواهند آنها زيرا
يك مناسب حرفه تنها كه داشت باور وي.برسند
كه باشد سياسي و انساني حقايق تنوير بايد روزنامهنگار
.است مهم ملت يك اخلاقي زندگي براي محوري طور به
دايمي امتحان با كه كسي است؟ شرايط اين حائز كسي چه حال
نيكي سوي به ارادهاش كه شود روشن او بر خود نفس شديد و
شاعر "ويرجيل" الهي ، كمدي از بخشي در.ميكند ميل خوبي و
فطري ، طور به تو درون در":ميگويد سردرگم زائر يك به
كه است اصلي اين.است شده نهاده تدبير و مشورت قدرت
آرزوهاي تدبير ، زيراميشود قضاوت تو شايستگي آن براساس
.ميكند بادافشان شده گردآوري غله مانند را بد و خوب
اين رسيدهاند ، موضوعات ژرفاي به منطق و دليل با كه آنان
گذاشتهاند ميراث به كه چيزي و كردهاند درك را اصل
".است اخلاق
مانند كه است ، مهم قدر آن دانته براي روزنامهنگار نقش
به درست عقل و هوش اگر:دارد عقيده آمريكا ، بنيانگذاران
يك سوي به را اجتماع و انسان روح ميتواند شود ، برده كار
كننده ارضا و ترتيب و نظم با پرمعنا ، درست ، سرنوشت
واقعيتهاي و كنند كمك كه راهنماياني بدون.شود رهنمون
گمراه فرد و جامعه دهند ، شرح را اخلاقي و سياسي اجتماعي ،
اخلاقي عامل مركزيترين روزنامهنگار بنابراين ، .ميشوند
اخلاقي زندگي دهنده شكل يك يعني است ، خويش زمان مسئول
.است آينده نسلهاي براي مثال يك و خود تمدن
اخلاقي و سياسي اجتماعي ، واقعيت مفسر اين الهي ، كمدي در
به زمان آن در كه ميكند ، پيدا نمود "ويرجيل" صورت به
.ميشد محسوب باستان كلاسيك شاعر بزرگترين عنوان
اخلاقي معيارهاي گوياي است شعري كه نوشت را "آنئيد" وي
شاعر و رويدادنگار اين.باستان (روم و يونان) تمدن دو
ميسازد فراهم تصويري و ميكند تفسير را واقعيت كه است
عمل بايد آن براساس (دانته شخصيتهاي از يكي) "زائر" كه
.شود رستگار و دهد نجات را خود تا كند
مسئوليتاخلاقي روي نيز گناه از دانته تحليل
تقسيم طبقه سه به را گناهان ويدارد تاكيد واقعهنگاران
:ميكند
نظر بهحيله و فريب -و 3 بدانديشي -اماره ، 2 نفس -1
است اماره نفس آنها ، اهميتترين كم نسبتا و نخست دانته ،
است بدني اشتهاي تنظيم در شكست و جسم گناهان به مربوط كه
دوم طبقهبندي.تنبلي و هوس و شهوت شكمپرستي ، :مانند
اما است كينهتوزي بدجنسيو بدانديشي ، گناهان به مربوط
خرد و درك قوه گناهان را گناه جديترين و بالاترين دانته
.است دانسته حيله و فريب يا
مثال ، براي.ندارد چنداني گذشت گناهكاران برابر در دانته
خشونتورزان و ميكنند زندگي گنديده لجنزاري در تنبلها
وي اماميبرد فرو جوشان خون از رودخانهاي در را
از كه ميدارد ، نگه فريبكاران ضد بر را دشمني بدترين
شكم كردن سفره مانند ميبرند ، رنج سنگين بسيار مجازاتهاي
رو ، اين از.بريزد بيرون رودهشان و دل كه طوري به آنان
سروكار خردورزي و زبان با كه آنهايي:ميكند پيشنهاد وي
چه و داشته ويژه مسئوليت اخلاقي خطرهاي به نسبت دارند
.پذيرند آسيب بسا
به تنها نه است ، گناه جديترين دانته نظر از حيله و فريب
به بلكه شد ، نادرست اتهامات قرباني خود وي اينكه دليل
خرد پرهيزكارانه بهرهبرداري از حيله و فريب اينكه خاطر
از شخص اعمال تمام آن در اختلال و ميكند جلوگيري عقل و
.مينمايد تخريب را مدني تا گرفته اجتماعي و مذهبي
داشتن دوست چيست ، حقيقت كه ندهد اهميت يا نداند شخص اگر
مسئول شهروند يا فرد يك عنوان به كردن عمل و درست چيزهاي
زندگي رو ، اين از.ميرود قهقرا به جامعه و شده ممكن غير
غلط تصويرهاي خاطر به سياسي و شخصي ترتيبدرست و نظم با
اصل را خود به خدمت كه تصويرهايي يا غيرمسئولانه و
توانايي دانته ، نظر به زيرا.ميشود تخريب ميدانند
رفتارهاي تمام پيشنياز درست ، انتخاب آن پي در و دانستن
پراكنده نتيجه در.است سياسي و انساني خلاق و درست
اختلال و رسوايي تخم كه آنهايي و بياساس شايعات كنندگان
جاي دوزخ درجات سوزانترين و پايينترين در ميكارند را
نوع كه تملقگويان و پراكنان شايعه كه همانطور ;دارند
آنان.ساكناند مكان آن در هستند ، دروغگويان از ديگري
قرار پايينتري درجه در دزدان و قاتلان زناكاران ، از
غير كه كساني و تهمت بياساس ، شايعات زيرا دارند
توزي كينه براي را زبان و ميكنند عمل مسئولانه
غوطه بيآزار سرگرمي نوعي در ميبرند كار به هوسبازانه
عميقترين كه ميدهند انجام كارهايي بلكه نميخورند ،
زندگي براي جدي تهديدي كه را خسارات ژرفترين و خطرات
.ميسازند وارد است ، اجتماعي و شخصي اخلاقي
زائر با كه ويرجيل قول از الهي كمدي برزخ بخش در دانته
:ميگويد ميكند مشورت وي با و شده روبهرو سردرگم و گيج
كه نيست روحي هيچ است ، زنده دلها در اميد كه زماني تا"
".آورد راه به را او نتواند ابدي عشق كه باشد گمراه آنقدر
علوي سعيد سيد دكتر:ترجمه/اسميت استيون:نوشته
نائيني
اينترنت:منبع
|