"آناآخماتوا" آثار و زندگي به نگاهي
كهن آهنگهاي با
روس زن شاعر بزرگترين
دست دور ناقوسهاي
ايران سينماي انتظار در ونيز طلايي شير
"آناآخماتوا" آثار و زندگي به نگاهي
كهن آهنگهاي روسبا
زن شاعر بزرگترين
دست دور ناقوسهاي
"فونتان بلشوي" در ژوئن 1889 در "گورنكو آندريونا آنا"
پدرش.آمد دنيا به "سياه درياي" كنار در "اودسا" حومه
شاعرانه تخلص او.بود دريايي نيروي بازنشسته مهندس
ايام بيشتر.گرفت خود مادربزرگ نام از را "آخماتوا"
در نخست "سنپطرزبورگ" ناحيه در زندگانياش نخستين
او اما.شد سپري "سكوسلو تزار" در سپس و "پاولوسك"
درياي" كنار به تابستانياش تعطيلات گذراندن براي غالبا
"كييف" در را متوسطه تحصيلات در 1907.ميرفت "سياه
شهر" زنان دانشكده در را حقوق درس دوره سپس و گذراند
تحصيل به را خود علاقه بهزودي اما.كرد آغاز "كييف
كه جايي ،"سنپطرزبورگ" به و داد دست از دانشگاهي
در.بازگشت بگذراند را زندگانياش ايام بيشتر ميبايست
پس كمي در 1918.كرد ازدواج "گاميليوف نيكلاي" با 1901
معيت به او كه جايي ،"فرانسه" از "گاميليوف" بازگشت از
.شدند جدا هم از دو اين ميكرد ، خدمت روس اعزامي نيروي
به "گاميليوف" در 1921.كرد ازدواج دوباره سپس "آخماتوا"
در بلشويك ضد سازماني در آشكار توطئه در شركت جهت
نفر يك و شصت سياهه در او نام.شد تيرباران "پطروگراد"
دهقانان جاشوان ، افسران ، روشنفكر ، عدهاي شامل كه اسامي
.شدند اعدام اوت درروز 24 همگي آنها ;درآمد كارگران و
تن چند با و ماند "لنينگراد" در تا 1941 "آخماتوا"
آلمانيها محاصره به شهر هنگاميكه فقط ديگر ، نويسنده
"تاشكند" در سال سه او.شد منتقل ديگر جاي به درآمد ،
در شاعر اين.بازگشت "لنينگراد" به ژوئن 1944 در و زيست
"مديگالياني" آنجا در و رفته "پاريس" به و 1911 1910
از پس و رفت "ايتاليا" به در 1912.بود كشيده را تصويرش
"آتناتئورمينا" شعر جايزه تا بازگشت آنجا به سال پانزده
دكتراي تا رفت "آكسفورد" به بعد سالكند دريافت را
.بست فرو جهان از چشم مارس 1966 در و بگيرد افتخاري
در 300 "شامگاه" نام به "آخماتوا" شعر مجموعه نخستين
چشم سلطان" شعر در او.رسيد طبع به در 1912 چاپي نسخه
:ميگويد مجموعه اين از "كبود
!باد تو بر شكوه سنگدل رنج اي
.مرد كبود چشم سلطان ديروز
بود فام سرخ و خفه پائيزي شب
:گفت چنين آرام خانه به بازگشت در شوهرم
بردند شكارگاه از را سلطان كه ميداني"
يافتند بلوط درخت زير در را جسدش
!بود؟ جوان چه سلطان بيچاره ، بانوي
".شد سپيد بانويش موهاي يكشب در
يافت ديواري بخاري روي را چپقش شوهرم
شتافت شبانهاش كار سوي به و
ميكنم بيدار اكنون هم را كوچكم دختر
.مينگرم كبودش چشمان به و
:ميگويند و ميمويند تبريزي درختان پنجره بيرون
."نيست زنده ديگر تو سلطان"
مجموعهاش دومين.رساند چاپ به را "گل باغچه" در 1914
اين از شعري در "آخماتوا".شد شهرتش و موقعيت تحكيم باعث
:ميگويد است كرده تقديم "لوزينسكي.م" به كه دفتر
مييابد ادامه بيانتها كهربايي سنگين روز اين
!است بيهوده انتظار و محال غم ،
ميگويد سخن قطبي انوار از گوزن ديگر بار
ميپيچد گوزنها پارك در او وش نقره صداي
بود سرد برف آنجا در كه داشتم باور
نيازمندان و بيماران براي مقدس فام آبي جام و
برف بر سورتمه با پرتلاطم سواري و
.دست دور ناقوسهاي كهن آهنگهاي با
در اوميكند منتشر را "سپيد رمه" در 1917 "آخماتوا"
:ميگويد مجموعه اين از شعري
كجاست؟ تو كولي پسرك بالا بلند زن اي"
ميگريد؟ كسي چه سياه شال زير در
كوچكت مولود نخستين كجاست
"داري؟ او از خاطرهاي و خبر چه
است لذت از بردن شكنجه در ما تقدير"
نبودم آن سزاوار من
گشودهاند سفيد فردوس بر را حصيري دريچه آنها
.گرفت من از را كوچكم پسر مجدليه مريم
است خوب و شاد روزهايم
كردهام گم را خود طولاني بهاري در
ميمويد كودكان بار سنگيني براي بازوانم هنوز اما
ميشنوم را گريهاش صداي خوابهايم در و
ميشود خسته و اندوهناك قلبم
نميآورم بخاطر را چيز هيچ آنگاه
ميگردم تاريك اطاقهاي در مدام اما
."ميجويم را گهوارهاش و
از در 1921 "بارهنگ بوته" نام به كوچكي مجموعه آن از بعد
اين از تاثيرگذار بسيار شعري در "آخماتوا"درآمد چاپ
:ميگويد مجموعه
خويش مويههاي از ترس با روز تمام
ميخروشد مرگ هراس در جمعيت
سوگواري و تدفين پرچمهاي بر رودخانه برفراز
ميخندند كينهجو جمجمههاي
ديدم خواب و خواندم نغمه من سبب اين به
كردند دوپاره به را قلبم آنها
آتشبار شليك از پس ناگهان سكوت با
.فرستاد ديگر خانه به خانهاي از را گشتي دستههاي مرگ ،
كامل بطور كه Anno Domini شعر كتاب جزء آخر ، مجموعه اين
از بخشي در "آخماتوا".شد گنجانيده رسيد ، چاپ به در 1923
:ميگويد كتاب اين
نيكوست اينجا
ميشود شنيده برف جروق و جرق صداي و خشخش
ميبندد يخ شديدتر بامداد هر
كننده خيره گلگون يخ گلهاي از بوتهاي
ميشوند خم سفيد شعلهاي در
برف شكوهمند پوشش بر
است مانده بيادم اسكي مسير از نشانهاي
پيش ايام كه
.گذشتيم آن از هم با
ما اما.نكرد چاپ شعري و 1940 سالهاي 1925 بين او
و غنائي سيقطعه بلند ، قريب شعر يك از بخشي ميتوانيم
مربوط است ، "نوحه" مجموعه به متعلق كه را نخستين اشعار
"پوشكين" آثار "آخماتوا" زمان اين در.بدانيم دوره اين به
در اوميكرد مطالعه را قديمي "پطرزبورگ" شهر معماري و
"مقدمه بجاي" عنوان تحت بخشي در مجموعه ، اين ابتداي
پليسي سلطه وحشتناك سالهاي اثناي در":ميگويد
در "استالين" زمان در مخفي پليس رئيس ،YEZGOV)يژوف
بسر "لنينگراد" موقت زندانهاي در ماه هفده (سالهاي 1930
از شده كبود لبهاي با سپس.شناخت مرا شخصي روزي.بردم
من از نامي هرگز قطعا و بود ايستاده سرمن پشت كه سرما
دچارش ما همه كه بيحسي و رخوت حالت از بود ، نشنيده
هم با گوشي در همه آنجا ما) گفت گوشم در و آمد بدر بوديم
:(ميزديم حرف
"كني؟ بيان را اين ميتواني آيا"
".ميتوانم !آري":گفتم
چهرهاش روزي كه جايي در لبخند شبيه چيزي ديدم آنگاه
.شد نمايان بود ،
:ميگويد بعد و
.ديگر آسمان گنبد زير در نه نه ،
ديگر بالهاي پناه در نه
بودم ملتم با آنگاه
.بود آن در اقامت به محكوم من ملت كه جايي
بود ، شده چاپ او نخستين اشعار از مجموعهاي در 1940
.بود او نخستين اشعار از برخي فاقد مجموعه اين البته
اين.بود ديني تصاوير و سمبلها داراي كه اشعاري بويژه
نام اين و بود "جگن" بهنام ديگري شعر كتاب حاوي مجموعه
را مجموعه اين از شعري هم باشد تعويض "نيزار" به بعدا
:ميخوانيم
بتراود مهتاب وحشت اگر
ميكند حل خود زهر در را شهر تمام
خفتن به اميدي كمترين بدون
ميبينم فام زمرد تيرگي ميان از
را دريا نه را كودكيم نه
را پروانهها آميز عشق پرواز نه
برفين سفيد نرگسهاي بستر فراز بر
...عمر سال شانزدهمين آن در
گورتو فراز بر كه ميبينم را سرودها تنها
.ماندهاند مبهوت هميشه براي و ميرقصند حلقهوار
اعضاي "گاميليوف نيكلاي" اولش شوهر و "آخماتوا" در 1912
"ماندلشتام اوسيب" با و شدند "Acmeism" جنبش موسس
شاعران صنف رهبري "گاميليوف".آن كننده رهبري شخصيتهاي
در.داشت عهده به را بود "Acmeism" جنبش ديگر نام كه
نبود ، از روسي شعر در پيوستهاي نيروي سمبليسم ديگر 1910
پيروانش ، و "بريليسف" بين جنبش داخل در مجادلهاي رو آن
ديني را سمبليسم كه "چسلاوايوانف" و "بلوك" ،"بلي" و
.يافت گسترش ميدانستند عرفاني
و اصوات به تا ميداد معني به بيشتري اهميت "مهايسم آك"
سمبليستها كه ميكرد تاكيد ابهام از بيشتر روشني بر
موضوعات در بويژه "ماندلشتام" شعر.بودند آن به متمايل
شعر دربود سرشار رومي شعر تا "هومر" شعر از كلاسيك
را كلاسيك درونمايه اين ما نيز "آخماتوا" و "گاميليوف"
كه زمان همان در.محدودتر مقياسي در اما ميبينيم ،
آزمايش مشغول "ماندلشتام" و "گاميليوف" و "آخماتوا"
راه در فوتوريسم ، جنبش بودند ، "اكمهايسم" امكانات
"مايكوفسكي ولاديمير".مييافت گسترش جداگانهاي
جديد اوزان جديد ، كلمات نيازمند فوتوريست ، شاعر بزرگترين
ميديد كه را عظيمي جهان تا بود مبالغه جديد اوجهاي و
و غنايي سنتي لغات مجموعه به "آخماتوا" ولي ;كند منتقل
(18371799)"پوشكين" چون شاعراني وسيله كه سنتي درونمايه
بود ، يافته توسعه و شده پرورانده (18731803) "تيوخف" و
.بازگشت
روسي نثر پيدايش سفر" به كه بود "ماندلشتام اوسيب" اين
قرن روسي داستان غناي "آخماتوا".كرد اشاره "آخماتوا
خود دين بويژه او.آورد روس غنايي شعر حوزه به را نوزدهم
"تاريخ از پيش" شعر در.ميشود متذكر "داستايوفسكي" به را
،(دارد پيوستگي شمال مرثيههاي شعر با كه) "آخماتوا" ،
نقش چنان كه كهن "پطرزبورگ" با را خود "لنينگراد" شاعر
و "داستايوفسكي" ،"گوگول" ،"پوشكين" آثار در مهمي
:ميكند مقايسه داشت ، "گنچارف"
است نكرده زيادي تغيير شهر اما
همچنين ديگران بلكه من تنها نه
گاهي اين كه ديدند
با گويي ميتواند
.باشد مشابه هفتاد سالهاي سنگي كهن چاپ
(داستايوفسكي روسيه)
عواطف بين كشش در "آخماتوا" عاشقانه اشعار نيرومندي
اشياء ، توصيف دقت و روشني.آنست توصيفي طرح و پنهاني
معشوقش و شاعر بين را خاصي موقعيت عواطف ، و زمان فشردگي
مورد "آخماتوا" كه را موضوعي.ميبخشد تعالي و آفريده
يعني است ، "هجران" موضوع اساسا ميدهد قرار بحث
در.است آزموده خود شخصي زندگي در كاملا كه تجربهاي
مشخص هيچگاه كه اتهامي به "لوگاميليوف" پسرش سال 1934
سال 1937 در ولي.شد آزاد زودي به او.شد بازداشت نگشت ،
در نبرد براي دوم جهاني جنگ هنگام تنها ، و شد توقيف باز
پاييز 1949 در و بازگشت وطن به در 1945.شد آزاد جبهه
.گشت آزاد مه 1956 ماه در سرانجام و شد توقيف باز
در را خود بازداشت دوران مدت غالب نيز "آخماتوا"
مجموعه "نوحه" شعر كتاب.گذراند اجباري كار اردوگاههاي
رنج و شاعر خود فردي رنجهاي ياد به كه است اشعاري
و بسط مجموعه ، اين.است شده سروده ديگر انسان ميليونها
و عشق شاعرانه درونمايه منطقيترين و پرتوانترين توسعه
پيروزمندانهاي طور به موضوع ايناوست رنج و هجران
ميكند اثبات را منتقد "چخوفسكي كروني" پيشگويانه قضاوت
روشن نگاهش نخستين از":نوشت مقالهاي در سال 1921 در كه
احساس از اشعارش.است بيوهزنان و يتيمان شاعر كه بود
".ميگيرد سرچشمه زيانكاري و هجران و فقر
برده ميانه آسياي به كه هنگامي جنگ ، دوران در "آخماتوا"
آزادي هنرمندان به جنگ ;داد ادامه شعر سرودن به شد ،
سالهاي در.شد دگرگون وضع در 1946 ولي.بود داده بيشتري
بگوش "زوشچنكو" بنام هنرمندي ضد بر زمزمههايي قبل
از را "آخماتوا" و او اوت 1946 چهاردهم در اما ميرسيد ،
مركزي كميته.دهند قرار حمله مورد تا كردند جدا ديگران
رسيد ، چاپ به "پراودا" روزنامه در كه نامهاي تصويب طبق
دوهنرمند اين آثار ديگر كه داد دستور "لنينگراد" مجله به
دستور و كرد توبيخ را "زوزدا" شدت به و نرساند چاپ به را
"آخماتوا" و "زوشچنكو" با هنرمندان نبايد كه داد
شخصي مداخله با "آخماتوا" به حمله.باشند داشته رابطهاي
محسوب "استالين" احتمالي جانشين كه "ژدانف" خصوصي و
شعر حال وصف و مذهب و عشق مضامين اماگشت تشديد ميشد ،
آنها در "ژدانف" حملات كه بود هنرمندانه طوري "آخماتوا"
خدمت در ادبيات ميخواست "ژدانف" زيرا نيفتاد ، كارگر
نوميدي و تنهايي غبار":كه بود معتقد "ژدانف".باشد دولت
تاريخ سراسر تمام در است ، بيگانه "شوروي" ادبيات با كه
".است جاري "آخماتوا" "خلاقانه كار"
رفتارش و كرد بلا سپر را "زوشچنكو" و "آخماتوا" ،"ژدانف"
ميان در را مخالفت گونه هر كه بود اين براي آنها به نسبت
ادبي محصول ،"ژادنف" حمله اثر.كند سركوب روشنفكران
و برد بين از و كرده متوقف سال 1950 تا را "آخماتوا"
در.فروبرد سكوت در را روس ادبيات جهان موثري بهطور
اتحاديه از دو هر ،"زوشچنكو" و "آخماتوا" سپتامبر 1946 ،
كار به "آخماتوا" مدت اين در.شدند اخراج نويسندگان
كمتري مخالفت احتمالا امر اين پرداخت ، ترجمه
"صربستان" كشورهاي زبان از كلي طور به او.رابرميانگيخت
ظاهر مجلات در باز اشعارش در 1950.ميكرد ترجمه "كره" و
جماهير اتحاد" از بيرون "نوحه" شعر كتاب در 1963 اما شد ،
.يافت انتشار شاعر رضايت و اطلاع بدون "مونيخ" در "شوروي
در "لندن" در ژوئيه 1968 در "قهرمان بدون شعر" نهايي متن
از متناوب طور به "آخماتوا"بود شده چاپ Slouonic مجله
مشغول "قهرمان بدون شعر" مجموعه پرداخت به تا 1962 1940
و پيچيدگي.اوست شعر مشكلترين و طولانيترين اينبود
و شاعر زندگي درباره مفصلي آگاهيهاي نيازمند شعرش اشارات
از بعد مخصوصا و سالهاي 1950 آغاز از.اوست دوستان
كردن محكوم به "خروشچف" كه هنگامي در 1956 بيستم كنگره
به و دادند انتشار اجازه "آخماتوا" به پرداخت ، "استالين"
.شد پذيرفته باز ادبي صحنه در او تدريج
به "آكسفورد" افتخاري دكتراي و "آتناتئورمينا" شعر جايزه
را همگاني اعتقاد اين همچنين و كرد كمك غرب در او شهرت
به است روس زن شاعر بزرگترين و تواناترين "آخماتوا" كه
.رساند اثبات
پژمان آرش
:منابع
شماره 6 ، مير ، نووي مجله سينياوسكي ، رسته ، بند از صدايي -
.و 174 ، 1964 صفحات 6
ترجمه ;(آخماتوا آنا شعرهاي برگزيده) شمال مرثيههاي -
،(مككين ريچارد انگليسي ترجمه روي از)دستغيب عبدالعلي
.بهار 1354 دوم ، چاپ بابك ، انتشارات
ايران سينماي انتظار در ونيز طلايي شير
بينالمللي جشنواره دوره وهشتمين پنجاه:هنري گروه
در فيلم بزرگترينجشنواره و قديميترين ونيز فيلم
معرفي با امروز بامداد فعاليت روز از 10 پس اروپا
ايراني فيلم و دهد مي پايان كارخود به برگزيدگان
كسب اول شانس پيامي بابك كارگرداني به "مخفي راي"
.دارد شيرطلايي به موسوم را آن نخست جايزه
از جشنواره اين پاياني روزهاي در ايتاليا رسانههاي
.كردند تجليل آن از و ياد نيكي به مخفي راي فيلم
روزنامه پرشمارگانترين كوريرهدلاسرا نوشته به
كه ايتاليايي مشهور كارگردان "مورتي ناني" ايتاليا ،
جشنواره نخست جايزه پسر اتاق فيلم با امسال خود
دوره داوران هيات رئيس بعنوان ربود ، را كان مشهور
مخفي راي ايراني فيلم از ونيز جشنوارهفيلم كنوني
.است كرده جانبداري شيرطلايي كسب براي
زن بازيگر:نوشت ونيز از گزارشي در نيز ايتاليا خبرگزاري
بهترين جايزه دريافت شانس با نيز مخفي راي فيلم اول نقش
.است روبهرو زن بازيگر
ميان در مخفي راي صورت هر در:افزود خبرگزاري اين
بيشترين احتمالا جشنواره اين مسابقه بخش فيلمهاي
.برد خواهد را جوايز
براي بربايد ، را شيرطلايي مخفي راي اگر:نوشت كوريره
نخست جايزه پياپي دوسال سينمايايران بار نخستين
.ميكند خود آن از را جشنواره اين
|