و اجتماعي و فردي زندگي در دين نقش
و انسان مالرب ميشل
ديدگاههاي به نگاهي
اديان
مشروطه مسائل و نائيني آيتالله
و اجتماعي و فردي زندگي در دين نقش
و انسان
مالرب ديدگاههايميشل به نگاهي
اديان
تفاوتي معاصر جهان در اجتماعي ، و فردي زندگي در دين نقش*
خاصه قرناخير ، دو يك در حتي.دارد كهن دنياي با عميق
كه آمده بهوجود نقش اين در تحولي چنان نزديكتر ، دهههاي
ساده و بسيط ايمان واستحصال گذشته به بازگشت امكان ديگر
.ندارد وجود انسان حيات ابعاد صريح توضيحگر و
طول در را اديان و انسان ميان نسبت ميتواند كسي چه
تقليل را آن يا انگارد ناديده معاصر ، جهان در و تاريخ
نشانههاي و نمادها بدويترين بررسي با بيترديد دهد؟
و متعدد نشانههاي انسان ، اجتماعي زندگي بدو از اديان
حجم بر مدام و شده يافته ديني ، انگارههاي از رنگارنگي
دوران از.ميشود افزوده يافتهها و دانستهها اين
حيواني و زيستطبيعي با آدمي حيات فاصله كه غارنشيني
و شده آغاز اسطورهها خلق و ماوراء به توجه بوده ، اندك
گرفته خود به را قوم هر ويژه هستيشناختيهاي صورت سپس
رنگ آرام ، آرام اعتقادي ، و معرفتي فرايند اين در.است
محورهاي ايجاد و متافيزيكي تجريدهاي به متحول اسطورهها
در حيرتانگيزي و عظيم دستگاههاي و شده ديني نظاممند
.است گرديده ايجاد بشر ديرپاي ايمان و اوليه معتقدات وراي
تمثيل يا قياس براساس كنيم ، سازي ساده را قضيه اگر
فلسفي پرسشي ابتدا در.كنيم مطرح چنين را آن ميتوانيم
ذهني فضاي در پرسشگراناست آمده ميان به شناختي وجود يا
پاسخ جستوجوي در ساده و بدوي تصديقهاي با تصوري ، عمدتا
عقلي ، و علمي ظرفيتهاي و منابع محدوديتهاي.برآمدهاند
اولين لذا و داده سوق پاسخ ابداع و خلق سوي به را ايشان
و متكثر شكل سپس است ، آمده پديد متافيزيكي ساده نمادهاي
كارآمد ساختاري تنظيم براي اسطورهها يابنده رشد دائما
زندگي مفهوم براي ضروري زمينه و هستي جهان از متناسب و
دستگاههاي نخستين و شده آفريده هستي با انسان نسبت يا
نوع اين از هدفاست كرده ظهور اساطير صورت به انتولوژيك
هر و بوده ناشناختهها براي علت ارائه هستيشناسي ،
است بوده موثر آن در و مرتبط زندگيانسان با كه مجهولي
مييافته حقيقت رنگ و ميشده توجيه اسطورهاي علتي با
و بدوي اديان به نسبت ما دانش افزايش با واقع ، در.است
افسانههايي نميتوان را اسطورهها ديگر ابتدايي ، اقوام
آنها بلكه كرد ، قلمداد گنگ و نامفهوم تخيلاتي يا بيمعنا
حيات كيفيت توجيهگر و داشته واقعيت اندازه همان به
.بيستم قرن در كوانتوم و نسبيت فيزيك كه بودهاند انسانها
منهدم و نابود كاملا هيچگاه بدوي ، اشكال اين حال هر به
داده حيات ادامه معقولتر شكلهاي به دائما بلكه نگرديده ،
مستتر يا مستحيل علمي پيشرفتهاي و عقلايي توجيهات در و
هنوز بشر تفكر كه نيست معنا بدان اين البتهاست گرديده
كه شود درك بايد مفهوم اين به بلكه ، است ، اسطورهاي
و نيامدهاند پديد بيمعنا و مقطعي و سادگي به اسطورهها
كاربرد بشر زندگي و اعتقادات و ذهن از وجوهي در هنوز
.ميدهند ادامه خود حيات به و داشته
دوران ناميد ، اساطير عصر ميتوان كه دوره ، اين پس از
آغاز الهي انبياء از سلسلهاي ظهور با ايمان نوين رويكرد
اسلام ، پيامبر ظهور و بعثت تا كه دوره اين در.ميشود
هستيشناسي با ديگر ما مييابد ، ادامه (ص)محمد حضرت
مسائل تبيين و بيان كه چند هر نيستيم ، روبهرو اساطيري
خارقالعاده و ويژه صورتهايي با هنوز نيز دوره اين در
انبياء دعوت استوار ركن عنوان به معجزه و روبهروست
به را خود آيات از عظيمي بخش كريم ، قرآن.دارد ضرورت
طي در و داده اختصاص اولين انبياء دعوت و دعوي و سرگذشت
سوانح و نبوت از متفاوتي و متنوع گونههاي آيات اين
شد ، گفته كه دلايل همان به.است شده بيان ايمان تاريخ
در (قاف فتح به احتمالا) قصص واژه از كريم ، قرآن
قصه يا يوسف قصه مثلا و ميكند استفاده اينباره
ديگر ، عبارت به.است مصطلح اسلامي فرهنگ در...و ابراهيم
چارچوب در الهي ، اديان منذران و مبشران سلسله و انبياء
نشدهاند ، طبقهبندي عيني و تاريخي توالي در مقدس ، متون
قصص ذكر معنوي ، و ديني تاويل و عبرتآموزي ضرورت به بلكه
جديدي عصر پيامبري ، اختتام با.است گرديده واجب ايشان
خرد دوران عنوان به آن از لاهوري ، اقبال محمد كه شد آغاز
معجزه نيز امر اين دلايل مصدر و كرده ياد انسان بلوغ و
و زبان به فقط نه كتاب ، اين و اوست كتاب كه است نبيخاتم
تدبر ، تفكر ، تعقل ، به عجيب اتكايي با بلكه بشري ، بيان
.است شده عرضه انسانها به...و تعلم تامل ،
و امتها پيروي و خداوند با انسان رابطه جريان ، يعني اين
تا هيچگاه ديني ، انگارههاي و شرايع و اديان از جوامع
بر پسامدرن ، به موسوم تفكرات شروع با و نباخته رنگ امروز
عصر از بشريت امروزه ، است شده افزوده آن معاصر اهميت
و دلايل و انبياء با بلاواسطه رابطه عصر از نيز و اسطوره
و فكري عيني ، قرنهاتجربه اما گرفته ، فاصله ايشان اعجاز
و قرون طول در ديني بزرگ حكومتهايدارد سر پشت را معنوي
و فقهي و كلامي مختلف نحلههاي و كردهاند ظهور اعصار
حامل كه مصلحاني و مجددان با همراه عرفاني ، و فلسفي
غناي و آمده پيوسته بودهاند ، بديع و متفاوت تفاسيري
.كردهاند تضمين را ديني ايمان و ديني فكر و دين تاريخ
تجربه روشنگري ، عصر سپس و رنسانس به قريب سالهاي در
و خود از دفاع به ناچار مسيحيت ، با مقايسه مقام در اديان
سرچشمه كه كاتوليك كليساي.است بوده بشر ايمان از دفاع
قرنها پي در شده ، سيراب متعددي آبشخورهاي از آموزههايش
عقل محاكمه مسلخ در را اديان فكري ، تحكم و تجويزي حكومت
و يكسويه عملكردهاي دليل به و داد قرار علم و عينيت و
مجال ودهري لائيك مكاتب به انساني ، بزرگ مصيبتهاي گاه
و مدار علم هيمنهاي با ماركسيسمبخشيد شگرف گسترشي
بخشيد ، زندگي وجوه همه به جهاني اين رويكردي اقتصادگرا ،
اگزيستانسياليسم و داد انسان به نوين اومانيسم ، محوريتي
نيچه ، با همراه خود ، وجه قاهرترين و كوبندهترين در
متكلمان و بود نمرده خدا اما."است مرده خدا" كردكه اعلام
در حقيقت حضور براي ضمانتهايتازهاي بزرگ ، عارفان و
تا زمين مشرق مولاناي از ميكردند ، جستجو انسان زندگي
كاوش باختر ، در ماخر اشلاير تا مايستراكهارت از و تاگور
انسان.بودند داده سامان را معنا سرزمين در عظيم كوششي و
به عميق و عتيق مفهومي به پيوسته و معنا نيازمند همچنان
.بود خواهد و بوده "خدا" نام
تفاوتي معاصر جهان در اجتماعي ، و فردي زندگي در دين نقش
خاصه اخير ، قرن دو يك در حتي.دارد كهن دنياي با عميق
كه آمده بهوجود نقش اين در تحولي چنان نزديكتر ، دهههاي
ساده و بسيط ايمان استحصال و گذشته به بازگشت امكان ديگر
درك براي.ندارد وجود انسان حيات ابعاد صريح توضيحگر و
و جهان انسان ، دين ، به ديگر بار يك ميبايد تفاوت ، اين
كتاب نويسنده مالرب ، ميشل كه كاري.نگريست انساني روابط
از معاصر انگارهاي تا كوشيده و كرده "اديان و انسان"
دين با معاصر نسبتانسان و امروز زندگي در دين جايگاه
ارزيابي مورد را حاضر و محدود يا زنده اديان نقش و بيابد
در اساسي عنصري همچنان دين ، .دهد قرار تحليل و تجزيه و
و مورخان و استراتژيستها بزرگترين و تمدنهاست همه
بزرگ دينهاي مدار بر را تمدنها همچنان جامعهشناسان ،
ديالوگ از گاه و برخورد از گاه.ميدهند قرار توجه مورد
انكار را آن اهميت هيچيك اما ميگويند ، سخن آنها
جهان در خود جايگاه به انديشيدن در انسان زيرا نميكنند ،
و بيان پي در كه ميكند جستجو را گونهگوني روشهاي هستي ،
.آدمياند "نهايت و بدايت" و هستي جهان براي تعريفي
جايگاه:است چنين كلي بهطور مطالعاتي چنين سرفصلهاي
بزرگ ، اديان پيروان شمار از برآوردي هستي ، جهان در انسان
دينهاي فرارونده ، دينهاي بزرگ ، دينهاي آموزههاي
ها ، "دين -فلسفه" (وجين شينتو هندو ، نظير) پرست ايزدان
فرقهها ، ،(ماسوني فرقه نظير) مانندها دين سنكرتيسم ،
و همگاني زندگاني در دين انسانها ، خصوصي روحاني زندگي
دينها براي آيا سياست ، و دين فرهنگ ، و دين عمومي ،
...و آيند؟ كار چه به دينها هست؟ ، آيندهاي
و انسانها رابطه از عمومي و كلي نمايي كتاب ، اين در
.است شده مطرح بومي يا و زنده اديان با معاصر جوامع
پيچيدگي اينكه آن و گيرد قرار مدنظر بايد نكته يك معهذا
مذهبي هر يا و ديني فرهنگ هر ذات در مندرج ويژه مسائل و
مستوفاي و مستقل بررسيهاي نيازمند بزرگ ، اديان چارچوب در
موقعيت باب در كلي انگارههاي با نميتوان و است جداگانه
اما نمود ، ترقيم را آيندهاش و كرد قضاوت آن نهايي
ما كه دارد را حسن اين مالرب ، ميشل كتاب نظير كتابهايي
و ميسازد رها محدود و منطقهاي و يكسويه نگرش از را
.ميكند گوشزد ما به را معاصر جهان در ديني فرهنگ وسعت
حال در و گرديده منتشر ني نشر توسط "اديان و انسان" كتاب
در معاصر اديان باب در مفيد عمومي كتابهاي از يكي حاضر
.ميشود قلمداد ما جهان
رضوي مسعود
مشروطه مسائل و نائيني آيتالله
پاياني بخش
مجلس نمايندگان و نظار هيات -5
متولي يك بهعنوان سلطان كه آنجايي از نائيني نظر به
اجازه كسب اعلم مجتهدان از اگر ميگردد ، محسوب موقوفه
بهعبارتي.ميپوشاند مشروعيت لباس خود توليت به نمايد
حاكمان بر نظارت و مشروعيتبخشي براي نظار هيات وجود
كه را صلحا و عقلا از جمعي ، يعني مسئول هياتي و است لازم
انتخاب بايد باشند ، آشنا بينالمللي و سياسي امور به
.بشوند حاكم حدود از تجاوز مانع تا نمود
نظار هيات اين وجود و مشروعيت اثبات در دليل سه ايشان
تواند نمي مردم مشورت بدون سلطان شخص -ميكنند1 بيان
و بنشينند هم دور عاقل و صالح مردمان بايد و كند اقدامي
في وشاورهم" آيههايرايدهند كنندو مشورت هم با
ولايت -آنست 2 دلايل از "بينهم شوري وامرهم" و "الامر
و نميباشد فعلامقدور چون ولي ميباشد معصوم امام حق
ناچار پس شهواتند ، محكوم و بهذات مستبد متصديان عموم
و باشد نفساني ملكات بهجاي بيروني قانوني قواي بايد
طغيان از كه باشند صالحه عمليه قواي تحت در متصديان
حكومت حفظ -شوراست 3 حقيقت همان اين و شود جلوگيري
و اساسي قانون تنظيم يعني اساسي كردن دور با جز اسلامي
باشند ، آزادي و مساوات براساس بايد هم اينها كه انتخاب
منتهاي و ميباشد ما مذهب بديهيات از اين و نيست ممكن
مساوات و آزادي تاسيس براي كه است دانشمندان فكري قدرت
.آوردهاند بهوجود را اساس اين
قانونگذاري مشروعيت كلامي و فقهي مباني طرح از پس ايشان
نمايندگان و منتخبين براي را وظايفي و شرايط مجلس ، و
شرايط به ميتوان شرايط جمله از.مينمايند ذكر مجلس
، آلوده(بينالمللي حقوق و سياست فن به بودن آشنا) علمي
دين به نسبت بودن غيور و مالپرستي و جاهطلبي به نبودن
جمله از همچنين.كرد اشاره كشور استقلال و مسلمانان و
دخل تطبيق ماليات ، تعديل و ضبط جمع ، از بايد آنها وظايف
.برد نام قوا تقسيم و دستورات تنظيم خرج ، و
آن رفع راه و استبداد علل -6
به داشتن توجه و شناختن به را ملت عموم نائيني مرحوم
و ميكند هشيار است استبداد نگهدارنده كه قوايي و عوامل
-ميداند1 استبداد ايجاد عوامل بهعنوان را علت هفت
كه ديني استبداد -عمومي2 حقوق و وظايف به نسبت ملت جهل
نشان آراسته را دين ظاهر مردم عواطف از استفاده با
نفوذدادن -نميكنند3 روشن آنرا مباني ولي ميدهند
ايادي كه طبقاتي و سياسي و ديني اختلافات -شاه 4 پرستش
قهر قوه -ميسازند5 متفرق را مردم وسيله بدين استبداد
بهوسيله كه طبقاتي استبداد -زجر 6 و وحشت ايجاد و
نمودن غصب -ميگيرد7 صورت ملاكين و سرمايهداران
.سپاهي نيروي به بودن متكي و عمومي اموال سررشته
از مواردي را استبداد كردن ريشهكن راههاي پايان در وي
غفلت و عمومي جهل كه كرد سعي بايد -ميدانند1 قبيل اين
همگاني ، راه شعور بردن بالا با و نمود عوض را همگاني
استبداد موردعلاج در -داد20 نشان آنها به را سعادت
و اسلام دعوت راستين مباني و اصول به را مردم بايد ديني
و كرد ريشهكن را شاهپرستي -نمود3 آشنا قرآن تعاليم
سپس و منكر از نهي و معروف به امر بهوسيله ابتدا آن راه
بايد اختلاف بيماري براي -ميباشد4 انقلاب و قيام
را يكديگر به كمك و صلهرحم مثل ديني و اجتماعي شعائر
.نمود زنده
نتيجه -7
از عاري و حكومتكامل يا نائيني ديدگاه از مشروطه حكومت
امام عصمت از آن كمال كه است معصوم امام كاستي و عيب
حكومت يا (نميباشد مقدور فعلا كه) ميگردد منبعث
و عيب بدون معصوم حكومت مثل اگرچه كه غيرمعصوم مشروطه
ارجحيت استبدادي حكومت بر مختلف ابعاد در اما نيست نقص
همه كه است متعفني لجنزار" كه استبدادي آنهم و دارد
اين نمودن خشك بدون و ميشود توليد آن از فحشا و منكرات
يا اشخاص و طبقات موارد در منكر از نهي و امالفساد
(10)".دارد آني اثر يا است بياثر
تفكر در مهم عناصر از يكي بهعنوان توانست نائيني انديشه
از قبل تا.بگذارد زيادي تاثير مشروطيت دوره در شيعي
و حكومت انگاشتن غاصب عقيده بهخاطر علما اكثر ايشان
و محافظهكارانه مواضعي با مطلقه سلطنت از دفاع
مشروعيت را آنها اعمال سلاطين كنار در مصلحتانديشانه
ولي بود متكي عقيده اين به چند هر نائيني ولي ميدادند ،
باشد برخوردار كمتري ظلم از كه حكومت نوعي تشكيل ضرورت
نظام براي نظري پايه توانست انديشه اين و نمود احساس را
.گردد تلقي مشروطه
تعطيل مكتب انديشههاي در معمولا نائيني تفكرات هرچند
مكتب اين در زيادي تحولات ايشان لكن ميگيرد قرار
انديشههاي ازجمله حكومت تعطيل مكتببهوجودآوردند
به اعتقادي كه ميشود محسوب غيبت دوره در شيعه سياسي
را عصمت و امامت شرط و ندارد غيبت دوره در حكومت تشكيل
و زماني تقيه عصر را غيبت عصر و است قائل حكومت براي
با چند هر نائينيميداند شيعيان براي انتظار
(مكتب اين موسس) انصاري مرتضي شيخ چون اساتيدي انديشههاي
بهوجود ديدگاه اين در تحولاتي ولي دارد اشتراكاتي
.نمود مطرح را جامعه اصلاح و شريعت اجراي انديشه و آورده
است ستم داراي ذاتا مشروطه اينكه به اعتقاد با ايشان
و است لازم فساد با مبارزه و سلطان ظلم كاهش براي ولي
كنيز كه آنست مانند مشروطه":واجب است امري جهاد همانند
وادار دستش شستن به آلودهباشد ، هم دستش كه را سياهي
مهمي تاثير مشروطهخواه نوگراي علماي هرچند(11)".نمايند
دليل به ولي داشتند حكومتي نظام در اصلاحات ايجاد در
به آنها اختلاف جديد ، حكومت براي مناسب جايگزين نداشتن
مشروعهطلب مشروطه وجناح مشروطهطلب جناح به علما تقسيم
.گرديد منجر
ولايت انديشه به را خود بعدهاجاي نائيني امثال تفكر
نظام و اسلامي جمهوري چون قالبهايي در دادكه فقيه
سال چندين اينكه با ولي شدهاند ، مطرح ديني مردمسالاري
قانون چونشورا ، مباحثي براي همچنان ميگذرد ، مشروطه از
غيره و سرنوشت تعيين و انتخاب حق شورا ، مجلس اساسي ،
است نشده فراهم لازم تئوريك و نظري موقعيتوپشتوانههاي
مقولات اين براي تئوريك مباني تبيين ضرورت همچنان و
.ميشود احساس
:ماخذ و منابع
.ص 52 طالقاني ، توضيحات و پاورقي منبع ، همان -10
ص همان ، -11
|