جامعهشناسيحقوق در تاملي
معيني وچارچوب نظم خودنيازمند بقاي براي جامعه:اشاره
و اصول اتفاقهم به كلان سطح در افراد مشترك ذهن كه است
ارزشهاي و هنجارها.دارند قبول را مشتركي معيارهاي
به ملزم آحادجامعه كه هستند بارزي مشخصههاي اجتماعي
كجرويهاو آنها ، از تخطي صورت در و ميباشند رعايتآنها
و گروهها بنابراين.عينيمييابند نمود هنجارشكنيها
مستمرافراد ، شاهدحضور ساختهاياجتماعي قالب در نهادها
و چارچوب مستلزم افراد كنش لذا.هستند گوناگون اشكال در
اين كردن رعايت گرو در اجتماعي انتظام كه است قاعدهاي
در قواعد اين وانجام اعمال چگونگي.ممكنميگردد قواعد
حقوق علم بحث مورد... و قانون عرف ، مانند صورمختلف
حقوق بودن اجتماعي ماهيت دليل به وجامعهشناسي بوده
لذا.ميگيرد حقوققرار علم با تلاقي در حقوق ونهادهاي
قضايي ، و حقوقي نهادهاي مطالعه بر علاوه حقوق جامعهشناسي
كنشهاي چارچوب در افراد متقابل روابط مطالعه درصدد
.است ميباشد ، مدنظر قانوني اصول كه زماني اجتماعي ،
ميان در جامعهشناسيحقوق
است شايسته كه گونه آن جامعهشناسي ، مختلف هاي حوزه
ملي سطح در افراد روابط قرارنگرفته ، پژوهش و توجه مورد
وچارچوب همديگردارايضوابط كشورهابا نيزروابط و
جمله از جامعهشناسيحقوق و ميباشند حقوقي قانوني ،
مطالعه وظيفه راستا اين در استكه علمي مهم شاخههاي
برعهده را حقوقي ضوابط رعايت با افراد كنشهاي چگونگي
تنها نه كه است حد بدان حقوق جامعهشناسي انزواي.دارد
بلكه نشده گنجانده دانشگاهي درسي واحدهاي فهرست در
هم دست يك انگشتان تعداد به فارسي زبان به موجود كتابهاي
و اهميت معرفي با تا دارد آن بر سعي مقاله اين.نميرسند
دانشگاهي مسئولان علمي ، توجه مهم بسيار شاخه اين جايگاه
.كند جلب آن مجدد احياي براي را
انديشه گروه
چيست؟ حقوق جامعهشناسي
است حقوقي ونهادهاي حقوق مطالعه حقوق جامعهشناسي
تحليلي مطالعه با سويي از كه اجتماعي زمينه درچارچوب
ديدگاهي از حقوق شناخت با ديگر سوي واز حقوقي قوانين
امور عنوان به قوانين ديدگاه اين از.است متمايز فلسفي
اجتماعي پديدههاي از جزيي هم ملاحظهو قابل اجتماعي
به پاسخ درجهت و جامعهاند يكزبان هر ميشوند ، مطرح
وضع شرايط بنابراينمطالعه.ميشوند تعبيه آن نيازهاي
.اهميتند حائز آن واضعين شناخت و قوانين
به برگرديم ، عقب مونتسكيوبه زمان تا بخواهيم كه بيآن
زمان ودر بود حقوق علم واقعي پايهگذار كه دانشمندي عصر
كيفياتي و شرايط بررسي به نشد ، اقداماتشدنبال خود
برخورد يكديگر با شناسي وجامعه حقوق ميپردازيمكه
يكديگريا از علم دو اين مديدي مدتهايداشتهاند
.نميدادند نشان آشتي روي هم به كه اين يا نداشتند اطلاعي
كه ميدانيم.نبود حقوقدانان متوجه تنها تقصير ، البته
ودو يافت نوزدهمتولد قرن اول نيمه در شناسي جامعه
نخستين كنت ، اگوست سيمونو دوسن متفكرفرانسوي ، هانري
كوچكترين سيمون سن.ميآمدند شمار به آن آغازكنندگان
نيز كنت اگوست و نداشت مفهومحقوق آشناييبا
اگوست.بود نكرده سنسيموندرك از بهتر را ظاهراحقوق
اعتلا اوج در هنگام آن در كه تاريخي تاثيرمكتب تحت كنت
وهمانند ميپنداشت مصنوعي ساختاري را قانونگذاري بود ،
موقتي جنبه حقوق كه داشت ديگرگمان علل به اما ماركس ،
.رفت خواهد ميان از عاقبت آينده تحققي جامعه در و دارد
بيشتر كه جامعهشناسان بينش سالهاي 1880 حدود تا
ظاهراتغييراتعمدهاي بودند ، اجتماعي اصلاحطلبان
جامعهشناسي اصول كتاب اسپنسر سال 1882 ، هربرت در.نكرد
داد اختصاص قوانين به را فصلي آن در و ساخت منتشر را خود
ميتوانيم ما كه كرد عنوان را عقيدهاي كتاب اين در و
كه عبارت اين به كنيم ، درك نيكي به را آن درستي امروزه
جامعهشناسي اما.نيست عرف متبلور شكل جز چيزي حقوق
مجموع در ميرفت شمار داروينبه پيروان از اسپنسركه
بسيار مقامي فقط حقوق براي استو والي زيستي دكترين
كه نيست عادلانه حقيقت اين قبول عدم اما.است قائل كوچك
-اجتماعي داروينيسم -عنوان به داروين نظريات از برخي
وي بينش كه آن بر است ، مشروط نياورده بهبار نيكي آثار
نادرست مالا و خلاصه بسيار كه تكخطي تحول خصوص در را
واكارودانشمند دركتاب تاثير اين.كنيم رد است
.ميشود احساس نيز ودولت حقوق پايههاي نام ايتالياييبه
كتاب با بخصوصانگلس ماركسوشايد تاثير ديگر ، سوي از
جنبه هم هنوز كه ومالكيت خانواده مباني نام به كوچكش
آثارينظير بر يافت ، انتشار سال 1884 ، در و دارد كلاسيك
كتاب يا دوگريف ، گيوم تاليف جامعهشناسي بر مقدمه
مشخص لوريا تاليف اجتماعي ، ساختمان اقتصادي پايههاي
اهميت اقتصادي واقعيات مولفان ، به اين بيشك.ميشود
آنان بزرگ وليخدمت حقوقي ، واقعيات تا ميدهند بيشتري
از آن دادن نجات و اقتصادي واقعيات به حقوق كردن نزديك
.است انزوا
سال 1883 در كاملاروانشناسانه ، زمينهاي لستروارددر
عنوان با كتابي
مثابه به حقوق آن در كردكه منتشر پويا شناسي جامعه
يك در.است شده تلقي طبيعي محيط سازي دگرگون براي كوششي
كه را پژوهشهايي بايد متفاوت ، اندك فكري نظام
ودر شده انجام جامعهشناسان بوسيله گوناگون درزمينههاي
دوستانه انسان يا اخلاقي انديشههاي پيش با موارد اكثر
لوپله كارهاي فرانسه كشور در.برد نام است بوده توام
ژوليدر هانري آثار يا خانوادگي بودجههاي درباره بويژه
ميآينداما شمار به فوق زمرهتحقيقات مجرميتاز مورد
پيراموني و مقدماتي كارهاي جز چيزي گوناگون نوشتههاي
.نيستند
كه گرفتند خو انديشه اين با همه فوق كتب انتشار با همراه
حقوق ، شناسي جامعه نام و است اجتماعي واقعيت يك حقوق
اين كه نيست ترديدي.افتاد زبانها سر بهتدريجبر
حقوق فلسفه عنوان تحت كتابي در آنزيلوتي دانشوارهتوسط
تثبيتقطعي.گرديدهاست خلق و بوجودآمده وجامعهشناسي
اميل به منحصر و مخصوص جامعهشناسي و حقوق بين رابطه
واقعيت ويژه خصلت اساس كشف با دانشمند اين.بود دوركيم
داد ، نسبت فردي عوامل به نميتوان كه اجتماعي
دوركيم اميل.نهاد بنياد نويني پايه رابر جامعهشناسي
و استعداد براساس فيلسوفيحرفهاي بلكه حقوقداننبود ،
ماهيت كه داشت را شايستگيآن و بود خود گرايش
قاعده.كند شناسايي و دريابد را حقوق كاملااجتماعي
مقدس شبه و تغييرناپذير ديگرامري وي وجود يمن به حقوق ،
شيوه به حقوق قاعده كه داده نشان او بلكه نميكند ، جلوه
آنهاست خواستهاي بيانگر بيش و كم كه انساني گروههاي
خود زمان براي بينشكه اين.است متحرك و پذير تغيير
را حقوق.ساخت نزديك واقعيت به را حقوق بود چيزيجديد
تظاهرزندگي آنها ، نظاير و هنر ، مذهب زبان ، همانند كه
فعاليتهايجامعه گونه اين از نميتوان است ، اجتماعي
.دارد تنگاتنگي روابط آنها با زيرا دانست ، متفاوت
نمودار قواعدحقوقي.است اجتماعي گروه از ناشي حقوق
روابط آن طبق دارد ميل اجتماعي گروه كه است طريقهاي
كه آنچه از نگرش شيوه اين.كند بسامان را خود اجتماعي
نظري نظام.دارد بسيار تفاوتهاي ميشود عموماتدريس
اينكه با حقوقرا قواعد موضوعسرچشمه روشني به رايج
خود مساعي كليه اما.نميكند مطرح است ، اساسي مسالهاي
رويه عرف ، قانون ، نظير منابع شكلي مختلف وجوه مورد در را
ميخواهد لذا و ميبرد بهكار حقوق علماي نظرات و قضايي
با وبارزي پايهاي تفاوتهاي بالا منابع كه برساند چنين
شكلي منابع اين جامعهشناسي ، لحاظ از برعكس ، .دارند هم
شدهاندچيزيجز متمايز يكديگر از حقوقدانان وسيله به كه
باشد ، اجتماعي گروه اراده همانا كه واحد منبع يك تنوع
.نيستند
يك ديگر ، چيز هر از بيش حقوق جامعهشناس ، پنداريك به
كه است لازمي قواعد مجموعه حقوق.است اجتماعي پديده
توسطگروه هرلحظه و بوده اجتماعي روابط تعيينكننده
از مجموعهاي را ژرژسلحقوق.شود مي تحميل تعلق ، مورد
كردن زندگي قواعد ديگر ، زبان به يا اجتماعي هنجارهاي
قواعد و نظامات ساير با كه ميداند جامعه در انسان
رسوم و آداب و مذهبي قواعداخلاقي ، قبيل از اجتماعي زندگي
خلاصه حكيمانه پند سه در را اولپينحقوق.دارد تفاوت
:ميكند
.كردن شرافتمندانه زندگي -1
.نزديكاناجحافنكردن به -2
.اودادن به را كس هر حق -3
آنچه به بلكه نميشود ناشي هست كه آنچه از قواعدحقوقي ،
هنجاري حقوقي بيشكقواعد.مربوطاست باشد بايد كه
و آيد بوجود علمي كه نيست آن از مانع امر اين ولي هستند ،
.باشد حقوق قواعد آن موضوع
اندازه به حقوق و واخلاق مذهب كه متحول جامعههاي در
حقوقي واقعيت ميان رابطه يافتهاند ، تفصيل كافي
متكفل واقعحقوق در.تنگاتنگاست واخلاقياتكاملا
تعميم با حقوق اينجا دراست اخلاقي ارزشهاي ساختن منطقي
اخلاقي ارزشهاي هيجاني هاي ازجنبه وتعيينالزامات
تغيير اخلاقي جهشهاي با رابطه در مستقيما و ميكاهد
حركت كه نيست آن وجه بههيچ مطلب اين نتيجه اما ميكند ،
عكس به باشند ، همزمان مطلقا جامعه يك حقوقدر و اخلاق
تمايل اصولا و بيانقطاعاند ميشوند ايجاد كه تعارضاتي
معمولا و است اخلاق از ماندن عقب سمت به بيشتر حقوق ،
مهم عامل مثابه به بدينسان و ميگيرد پيشي حقوق بر اخلاق
اخلاق آنكه حقيقت.مينشيند كرسي به بعدي حقوق جهشهاي
پويندهتر مقايسهاي قابل غير طور به خود ساخت نتيجه در
متوجه بيشتر و است متحركتر و انقلابيتر و توانمندتر و
حقوق جهت كننده تعيين آينده به توجه اين و ميباشد آينده
كمتر و است وابسته سنتي عمل طرز به بيشتر حقوق اما.است
به اخلاق از بيشتر هم و ميباشد پيوسته مبدعانه افعال به
.دارد وابستگي نيروها تعادل و خرد تصورات
آن كردهاي كار و حقوقي شناسي جامعه
است ، حقوقي روح توسعه چگونگي تحليل حقوقي شناسي جامعه كار
.بگيرد قرار حقوق جزمي مگوهاي بگو تاثير تحت آنكه بدون
تفسير را حقوق مادي جلوههاي و سلوكها حقوق شناسي جامعه
استوار داخلياي و دروني معاني براساس تفسير اين.ميكند
معاني نافذند ، آنها در و هستند سلوكها بخش الهام كه است
پيش از كه قواعدي قبيل از رمزها خطه از مذكور داخلي
و دادرسي آئين و يافته سازمان نيزحقوق و شدهاند تعيين
قواعد سراپرده به و ميشود آغاز اجراها ضمانت
مقام اين از ميرسد ، خودجوش حقوق و انعطافپذير
كه حقوقي تصورات و افكار و ارزشها عرصه به و درميگذرد
به سرانجام و ميشود وارد ميكنند بيان را ارزشها
دعويدار كه ميشود واصل جمعياي ادراكات و اعتقادات
دربرميگيرند را مزبور تصورات و افكار و مذكورند ارزشهاي
و صحت منابع ، منبع يعني خودجوش ، حكم مناط امور در و
حقوقي نوع هر اثبات و تحصل ديگر عبارت به يا و اعتبار
.ميشود متجلي
ملاحظه قابل تغييرات كليه حقوقي شناسي جامعه اينرو از
مطالعه را حقوقي ارزشهاي و رمزها و نهادها و سلوكها
انواع اين تغييرات حقوق شناسي جامعه قدر هر زيرا ميكند ،
دست به عدالت از كه تصويري كند ، تشريح و احراز رابيشتر
حقوق در گفتكه ميتوان.بود خواهد غنيتر ميدهد
و ميكنند نفوذ هم در تكاليف نيز و حقوق و دعاوي اجتماعي
در آنكه حال ميدهند ، تشكيل را تجزيهاي قابل غير كل
و ميكنند تصادم يكديگر با فقط وتكليف حق اين فردي حقوق
عدالت اجتماعي حقوق در.مينمايند تحديد را همديگر
يا معاوضهاي عدالت فردي حقوق در و دارد تقدم توزيعي
.ميجويد پيشي تبديلي و تعويضي
يعني است ، حقوقي حاكميت يك اجتماعي قدرت هر حاكميت
.است اجتماعي حقوق اصناف بر مقررات و احكام حاكميت
نيز و ميپردازد اصناف ساختن هماهنگ به احكام حاكميت
و احكام از دستهاي حاكميت اجتماعي قدرت هر حاكميت
تقدم ديگر حقوقي مقررات و احكام بر كه است حقوقي مقررات
ميرسدكه نكته اين احراز به شناسي جامعه تحليل.ميجويد
حقوقي حاكميت مساله همان بنيادي مساله مسالهحاكميت ، در
شود ، تعبير آن اعلاي معني در اگر حقوقي حاكميت اين و است
مقدم استقرار.است كلي بنديهاي گروه به متعلق همواره
ناممكن اقتصادي قالب و سياسي حقوق قالب ميان مراتب سلسله
حقوقي نظم و متغيرند اساسا گروهبنديها اين روابط.است
است ، متعهد را آنها تنظيم بينالملل جامعه و ملت ، حاكم
در و مطلقاند حقوقي حاكميت واجد نظم دو اين زيرا
و وظيفي مقررات و احكام از برخي تفوق مختلف موقعيتهاي
ارضي هم زماني و مستقرميسازند ديگر بعضي بر را قسمي
.ميكنند تامين را آنها
حقوقي شناسي جامعه با حقوقي اصول ميان تمايز
.شد قائل تمييز حقوق شناسي جامعه و حقوقي اصول ميان بايد
از منظور ذاتي معناي نظري لحاظ از ميكند سعي حقوقي اصول
آن منطقي انسجام و بشناسد را قانون يك يا حقوقي هنجار يك
مجموعهاي با رابطه در ياحتي ديگر قوانين با رابطه در را
حقوق شناسي جامعه موضوع.كند رسيدگي مدون قوانين از
در اجتماعي گروه يك اعضاي معنادار رفتار معناي فهميدن
به آنان اعتقاد معناي تعيين و معتبر قوانين با رابطه
برقرار جامعه در قوانين كه است نظمي به يا اعتبار
اين صرف حقوق شناسي جامعه كوشش بنابراين ، .نمودهاند
مردم ازطرف قوانين و قواعد شرايطي چه در بفهمد كه ميشود
رفتارشان به آنها تبع به افراد چگونه و ميگردند مراعات
.ميدهند جهت
در يا شد تصويب كه لحظهاي از هنجار يك حقوقي اصول براي
براي آنكه حال است ، معتبر گرديده ، ثبت قانون كتابچه
جريان در مذكور هنجار كه اهميتي فهميدن شناسي ، جامعه
يك تصويب از زيرا.است مطرح دارد ، مردم اجتماعي رفتار
مداخله بسياري عوامل مردم سوي از آن كامل رعايت تا قانون
برحسب ناآگاهانه ، مردم كه ميافتد اتفاق غالبا.دارند
كمترين آنكه بدون كنند ، رفتار قانوني مصوبات مطابق عادت ،
حتي باشند ، داشته قوانين آن دقيق معني يا مفاد از شناختي
.بياطلاعند نيز وجودشان از گاهي
ثابتي منوچهر
دارد ادامه
|