بخش) - حقوق جامعهشناسي در تاملي
جامعهشناسي واضعين هاي انديشه و آرا
(آخر
حقوق
اجتماعي همبستگي هرگونه رويت قابل رمز را حقوق دوركيم
ميداند
همبستگي مطالعه منحصر ملتقاي و ارجاع محل را آن و
تعداد كه است معتقد دوركيم همچنين.ميشناسد اجتماعي
است حقوقي قواعد تعداد با متناسب ضرورتا اجتماعي روابط
،"حقوق جامعهشناسي در تاملي" مقاله نخست شماره در:اشاره
تمايز و آن كاركردهاي و حقوق جامعهشناسي حقوق ، تعريف
.گذشت نظرتان از حقوقي جامعهشناسي با حقوقي اصول ميان
اصول ميان تمايز بحث ادامه مقاله ، اين بخشپاياني در
علم كه متفكراني مباحث و حقوقي جامعهشناسي با حقوقي
نظرتان از وبر و دوركيم همچون كردهاند مطرح را حقوق
.ميگذرد
انديشه گروه
شناسي جامعه از مقوله چند درباره رساله در وبر ، ماكس
در گوناگوني وجههنظرهاي است ممكن كه متذكرميشود تفهمي
يك وضع شود القاء اينكه برحسب گردد ، اتخاذ حقوق برابر
عمومي نفع يا است بوده خصوصي نفع يك از حمايت براي قانون
را آن مفاد كه يا كنند ، تفسير را قانوني بخواهند كه
در كه يا كنند ، نقض را آن تعمدا بخواهند كه بكاربندند ،
جامعه هم و حقوقدان هم.نمايند مراعات را آن معمول حد
كار به را دولت يا فئوداليته ، اتحاديه ، واژههاي شناس
به.دارند منظور آنها از متفاوتي معناي هريك ولي ميبرند
اخلاقي شخصيت يك چونان را دولت حقوقدان ، مثال ، عنوان
جنين يك يا فرد يك كه همانگونه درست ميكند ، ملاحظه
سرشت به توجه با.ميداند اخلاقي شخصيت رايك انساني
ملاحظه جنبه اين از را چيزها كه دارد حق او تحقيقاتش ،
ازديدگاه كه دارد حق نيز شناس جامعه ديگر ، طرف از.كند
آن از انسانها كه ملموسي تصورات صورت به را دولت خودش ،
خصمانه موضعي دولت قبال در آنان خواه كند ، ملاحظه دارند
را رفتارشان امتيازاتي ، اميد به يا بگيرند ، غرورآميز يا
حتي.سازند همراه است ، حكومت خواست ميكنند گمان آنچه با
.است ابهام سرچشمه جملهها دستوري ساخت واژهها ، از بيشتر
معتبر قانون:كنيم توجه ساده قضيه اين به نمونه براي
براي دولتمرد ، براي حقوقدان ، براي عبارت اين.است
معاني كند ، نقض را آن ميخواهد كه كسي براي و جامعهشناس
كه پيميبريم آساني به شرايط اين در.دارد متفاوتي
شناس جامعه و سياستشناس حقوقدان ، نظر در حقوق مفهوم
در مفهوم اين معناي درستي به اما.ندارد يكساني معناي
صحبت حقوق از شناسي جامعه در وقتي چيست؟ شناسي جامعه
يك احتمال بهوسيله خارج از نظم يك اعتبار كه ;ميشود
بدين اختصاصا كه محكمهاي كه [رواني يا فيزيكي]قهر
در گروه اعضاي رفتار روي بر ميتواند شده تاسيس منظور
را تخلفي هر يا كند اعمال آن رعايت به آنان واداشتن جهت
جامعه تعريف براي بنابراين ، است شده تضمين دهد ، كيفر
از البته ، .است لازم قهري دستگاه يك وجود حقوق ، شناختي
نظر در حقوق براي ديگري تعاريف ميتوان ديگر ديدگاههاي
ضمانت هيچگونه كه بشر حقوق از حقوقدانان مثلا ، .گرفت
در وبر ماكس چند هر ميگويند ، سخن ندارد قهري اجراي
در.ميكند ترديد ابراز بينالمللي قضايي نظم يك اعتبار
تضمين عنوان به قهري دستگاه يك وجود آنكه محض به حال ، هر
لزومي.كرد صحبت حقوق از ميتوان شد ، مسلم نظم كننده
ميشناسيم ما كه محاكمي شبيه حتما قهري دستگاه كه ندارد
خانواده يك يا كلان يك را وظيفه اين گذشته در.باشد
قواعدي مطابق عملش كه شرطي به بگيرد ، عهده بر ميتوانست
اكنون.ميگرفت صورت بود ، معتبر گروه اعضاي نظر در كه
حقوقي ، جامعهشناسي با حقوقي اصول ميان تمايز ايجاد از پس
ضروري كردند ، مطرح را حقوق علم كه متفكراني مباحث بررسي
.است
دوركيم
اميل معروف كتاب انتشار با حقوق جامعهشناسي علم جهش
كار تقسيم بهنام فرانسوي بزرگ جامعهشناس دوركيم ،
همين ديگر معروف اثر با سپس و سال 1893 در اجتماعي
سال 1895 ، در جامعهشناختي روش قواعد عنوان تحت نويسنده
جامعهشناسي پژوهشهاي موج تاكنون ، لحظات آن از.شد آغاز
از اجتماعي واقعيتهاي ساير سلك در حقوق دادن قرار براي
تا شد آن بر حقوق جامعهشناسي مكتب و نايستاد باز حركت
چون اجتماعي پديدارهاي ساير همانند نيز را حقوقي قاعده
قرار مطالعه مورد "اشياء "همانند يعني طبيعي واقعيتهاي
هنر زبان ، اخلاق ، رده در حقوق جامعهشناسي ، نظر از.دهد
كه است ضرورتهايي پاسخگوي و اجتماعي فشار معلول انديشه و
در دوركيم.است داده بروز خود از زمان از برشي در جامعه
طبيعي كشش ميان كه را مناسباتي اجتماعي كار تقسيم كتاب
تحقيق عزيمتگاه حق به دارد وجود حقوق اصناف و اجتماعي
رويت قابل و آشكار رمز حقوق مينويسد ، و ميكند تلقي
تالف بهعنوان حقوق اين.است اجتماعي (همبستگي) تالف
طبيعي كشش شكل و صورت منزله به يا و ميشود درك عملي
.ميگردد دريافت اجتماعي
از پس و نداشته وجود اجتماعي حيات ادوار كليه در دولت
بنابراين.است نبوده واحد نقش داراي هميشه نيز ايجاد
.است حقوق اصناف تمييز و تشخيص حقوقي جامعهشناسي وظيفه
است ، حقوق دو ميان طبقهبندي طبقهبندي ، اولين نتيجه در
متناظر تشابه با يا مكانيكي همبستگي با كه حقوقي ;نخست
و تشابه عدم يا ارگانيكي همبستگي با كه حقوقي دوم.است
است مكانيكي همبستگي با متناظر كه حقوقي.دارد تناظر فرق
است متناظر ارگانيكي همبستگي با كه حقوقي و جزاست حقوق
آئين حقوق تجاري ، حقوق قراردادها ، حقوق خانواده ، حقوق
.است اساسي حقوق و اداري حقوق محاكمات ، اصول يا دادرسي
اجراهاي ضمانت از متفاوت صنف دو در نوعي صورت دو اين
.ميشوند متجلي يافته سازمان
با و ميگيرد نشات مكانيكي همبستگي از كه حقوقي:الف
.است همراه زاجره اجراي ضمانت
ضمانت همراه و است ارگانيكي همبستگي از ناشي كه حقوقي:ب
.است جابره اجراي
اين عامل جامعه و است توبيخ حاوي زاجره اجراي ضمانت
و عار و ترذيلي جنبه نيز مذكور توبيخ و ميباشد توبيخ
يا اعدام مجازات نظير اشكالي توبيخ اين.دارد ننگ
به را اينها غير و آزادي از محروميت يا و بدني مجازاتهاي
جنبه تنها مذكور توبيخ كه است ممكن همچنين ميگيرد ، خود
.يابد انجام عام ملاء در و باشد داشته ملامت و سرزنشي
به اشياء اعاده تنها جابره اجراي ضمانت مبناي برعكس ،
اعاده و ترميم و اصلاح به اجرا ضمانت اين.است سابق حالت
در.خوردهاند هم بر كه ميپردازد ارتباطاتي عادي صورت
بازگردانده وضعي و حالت به يا مجازات مورد عمل اعاده اين
باطل مذكور عمل آنكه يا و است شده منحرف آن از كه ميشود
.ميگردد عاري اجتماعي ارزش هرگونه از يعني ميشود ،
اجتماعي همبستگي هرگونه رويت قابل رمز را حقوق دوركيم
مطالعه منحصر ملتقاي و ارجاع محل را آن و ميداند
كه است معتقد دوركيم همچنين.ميشناسد اجتماعي همبستگي
قواعد تعداد با متناسب ضرورتا اجتماعي روابط تعداد
و ميكنند تعيين را مذكور روابط قواعد اين است ، حقوقي
و كلي حيات -دوركيم اعتقاد به بالاخره.ميسازند مصرح
حقوقي حيات آنكه مگر نمييابد گسترش مكاني در -جامعه عام
هر يابد ، توسعه نسبت همان با و زمان همان در موضع ، آن در
به شود ، مربوط اجتماعي همبستگي به كه اساسي تغيير نوع
ضمانت كه ميگفت دوركيم.ميگردد منعكس حقوق در ضرورت
وجدان احوال ضعف -به پاداشي اجراي ضمانت يا مدني اجراي
مقررات گذاشتن پا زير كه صورتي در.بازميگردد -اجتماعي
ميشود اجتماعي گروه در شديد واكنشهاي موجب كيفري حقوق
كه اهميتي و ارتكابي جرم برابر در واكنشها اين شدت و
قائل (شيء يا انسان) عليه مجني و جرم موضوع براي گروه
موضوعباعامل اين در اجرا ضمانت پس ، .دارد همبستگي است ،
نميتواند پس.ميشود پيچيدهتر و ميآميزد هم در احساسي
ارتكابي عمل زيرا باشد ، داشته استردادي حالت تنها
.است داده تكان را اجتماعي وجدان حساس ، جنبههاي
وبر ماكس
مطالعه را مختلفي دستگاههاي يا نظامها تدوين نخست وبر ،
نظم يك گوناگون تجليات و حقوقي قواعد به مربوط كه ميكند
حقوقدانان كه است نظامهايي يا دستگاهها غرض ، .مشروعاند
كردهاند ، تدوين سرمايهداري و جامعههايفئودالي در
در نظامها اين چگونه كه ميكند تحقيق مطالعه ، اين از پس
ماكس.مييابند انعكاس خودشان متناظر اجتماعي سلوكهاي
حقوقدانان و جامعهشناسان ميان تفاهم حس برقراري به وبر
.ميكند كمك حقوق علم و حقوقي جامعهشناسي بين هم و
وي.است مبتني تفكيكها برشماري وبر ، حقوقي جامعهشناسي
تفكيك اعتبار بررسي با را خود حقوقي جامعهشناسي بحث
تا ميكند ، آغاز عمومي حقوق و خصوصي حقوق ميان كلاسيكي
بر اما است راحت غالبا تفكيك اين چند هر كه دهد نشان
.نيست مبتني رضايتبخشي جامعهشناختي يا حقوقي ملاك هيچ
و قواعد مجموع شامل عمومي حقوق اول ، ملاك يك برحسب
انتظام را دولتي نهاد به مربوط امور كه است هنجارهايي
است مقرراتي و قواعد مجموعه شامل خصوصي ، حقوق و ميبخشد
موجب بهميكند پيدا سروكار دولت امور جز اموري با كه
است ، اداري مقررات مجموعه شامل عمومي حقوق دوم ، ملاك
مورد دستورالعملهاي شامل تنها كه هنجارهايي يعني
شامل خصوصي حقوق سوم ، ملاك موجب بهاست حكومت استفاده
حقوقي لحاظ از حاضر طرفين آنها در كه است اموري كليه
سلسله رابطه شامل عمومي حقوق و دارند برابري پايگاه
.است تابعيت و سلطه اطاعت ، و فرماندهي ميان مراتبي
حقوق و اثباتي حقوق ميان است رايجي تفكيك دوم ، تفكيك
نميبايد جامعهشناسي اصولا چيزها ، سرشت بنابر طبيعي ،
از تحليل قابل نهادهاي زاينده تنها كه اثباتي حقوق به جز
جامعهشناسي با حق لحاظ ، اين از.بپردازد است ، علمي
تفهمي جامعهشناسي اما.است بوده نوزده قرن اثباتگراي
بهعنوان اگر طبيعي حقوق.نميشناسد محدوديتي چنين حقوق
معيني جامعه در انسانها معنادار رفتار قاعدهاي
تفهمي جامعهشناسي اعتناي مورد نميتواند بهكارميآيد ،
نيست ، حقوقي چنين تكذيب يا تاييد وظيفهاش البته.نباشد
چگونه قبيل اين از باورهايي كه است مطلب اين فهميدن بلكه
جامعهشناسي هر.دادهاند قرار تاثير تحت را حقوقي حيات
نه فيالمثل توانست نخواهد هرگز بگيرد ، ناديده را آن كه
جهت شرعي حقوق هنجارهاي موجب به كه را ديني رفتار معناي
در اروپا مردم انقلابي رفتار معناي نه و بفهمد ميگيرد
حقوق به اعتقاد اينكه از صرفنظر را ، هيجدهم سده پايان
بنابراين ، .است شده جديد حقوق شدن عقلاني باعث طبيعي
نوعي نفع به كه است اين معنايش حقوق اين گرفتن ناديده
جبههگيري حقوق ، جامعهشناسي علم زبان به و جزمي اصول
.است شده
جامعهشناسي استخوانبندي كه گفت ميتوان ديگر تفكيك دو
برون حقوق "ميان تفكيك نخست.ميدهند تشكيل را وبر حقوقي
جا ، هيچ در.ميكند مطرح را "ذاتي درون حقوق "و "ذاتي
.است نداده ارائه مفهوم دو اين از دقيقي تعريف وبر
مقرراتي و قواعد مجموعه ذاتي برون حقوق از منظور اصولا ،
مراتب از جزيي كه گروه يك اعضاي همه براي يكسان كه است
"سكلود گرو "كه همانگونه.است معتبر هستند ، حقوق كلي
است همان تقريبا وبر ذاتي درون حقوق مفهوم ميدهد تذكر
امكان از است عبارت آنميكند مطرح خود اثر در تلينك كه
مادي منافع تضمين منظور به دادگاه يك از فرد يك دادخواهي
كه اشخاصي ذاتيبه درون حقوق ديگر ، سخني به.معنوياش و
تامين قدرتاند صاحب چيزها روي بر يا ديگر افراد روي بر
را معيني رفتار كه ميدهد اجازه آنان به ميكند ، فراهم
شد شگفتزده ميتوانبازدارند آن از يا تحميل ديگران به
هم روي بر كه حقوق قبيل اين به را بزرگي بس جاي وبر ، كه
كار به آزادي خواه نيستند ، منافع حقوقي تضمين جز چيزي
.ميدهد اختصاص كارگر ، براي كار آزادي خواه باشد ، گماردن
از را او حقوقي جامعهشناسي كلي خط نبايد اين ، وجود با
را گوناگوني فرآيندهاي ميكند سعي طرف ، يك از.برد ياد
از و دهد نشان كردهاند كمك جديد حقوق شدن عقلاني به كه
غربي تمدن يكتايي ديگر ، يكبار فرصت اغتنام با ديگر ، طرف
جنبههاي از يكي ذاتي درون حقوق باري ، .ميكند اثبات را
نقش چونكه ميدهد ، تشكيل را تمدن اين اساسي
شكلبندي به كه خصوصي ، معاهدات در تعيينكنندهاي
حقوق طرف يك از.است داشته كرده ، كمك جديد سرمايهداري
برابر در را فرد امنيت كه تدابيري يعني فردي آزاديهاي
آزادي مثل)ميكنند تضمين دولت جمله از ثالث ، شخص مداخلات
ديگر ، طرف از و (خود اموال در تصرف آزادي يا عقيده
به و آزادي كمال در ميدهد اجازه افراد به كه تدابيري
قانوني قراردادهاي وسيله به را دوجانبهشان روابط اختيار
ذاتي درون حقوق مقوله به (قراردادي آزادي)كنند تنظيم
آزادي كه ميكند تصريح ماكسوبر اين ، وصف با.دارد تعلق
كمتر قراردادي آزادي كه سبب بدين.نيست نامحدود قراردادي
آنان كه قراردادهايي تا ميكند تضمين را افراد آزادي
بنابراين ، .ميكنند منعقد معين شرايط پارهاي ودر خود ميان
ميگردد ، مشتق سياسي قدرت كهاز حقوق از نه آزادي چنين
محدود با خواه سوسياليستي ، رژيم يك كه است محتمل زيرا
آزادي ساختن محدود با خواه اقتصادي ، مبادلات آزادي ساختن
.كند محدود را آن كار ، بازار در كارگران
از "مادي حقوق و صوري حقوق "ميان تفكيك كه ميرسد نظر به
شدن عقلاني در مستقيما چون باشد ، برخوردار بيشتري اهميت
قانوني تدبيري صوري قانون وبر ، تعريف به.است موثر حقوق
معين حقوقي نظام يك فرضهاي پيش از منطقي طور به كه است
حقوق نظام مجموع صوري حقوق نتيجه ، در.ميگردد استنتاج
خارجي ملاحظات بدون آن ، هنجارهاي و قواعد همه كه است ناب
عكس ، برميكند متابعت قضايي منطق از منحصرا حقوق ، به
در و داده قرار ملاحظه مورد را غيرحقوقي عناصر مادي حقوق
يا اقتصادي اخلاقي ، سياسي ، بهارزشهاي قضاوتهايش جريان
به عدالت به نگرش شيوه دو آنجا از.ميكند مراجعه ديني
قرار ملاك را حقوقي نظم قواعد صرفا يكي ، :ميآيد بار
منطق با يا شده تصويب قوانين نص با كه آنچه تنها ميدهد ،
را وضعيت ديگري ، است ، عادلانه دارد مطابقت حقوقي نظام
آنان زيست عمومي وشرايط افراد نيات و ميدهد قرار ملاك
فهميدن براي اينكه يا معنا ، همين در.ميگيرد نظر در را
در.كند مراجعه خود وجدان به است منصفانهتر كه آنچه
.باشد مادي يا صوري است ممكن نيز حقوق عقلانيت نتيجه ،
تمامي زيرا بود ، نخواهد بينقص و كامل هرگز اينكه يعني
حقوق نوع دو اين ميان نشدني فائق تضاد از حقوقي كشمكشهاي
بودن منصفانه و بودن قانوني حقيقت ، در.ميآيند بار به
قرار عمل ملاك معنادار قضايي رفتار يك با ميتواند
يا باشند غيرعقلاني و دلبخواه است ممكن دو هر گيرند ،
نهايت در مادي صرفا عدالت يك كه است پرواضح.عقلاني
صرفا عدالت يك ديگر ، طرف از.بود خواهد حقوق نفي معنايش
را حقوق به بيگانه ملاحظات همه باشد توانسته كه صوري
نه بيترديد و است داشته وجود هرگز نه انگارد ، ناديده
.يافت خواهد وجود هرگز
جهاني واحد قانون
تنگاتنگ ارتباط تاثير تحت اساسا مكان در قانون اجراي
است ممكن عرف ، خلاف به كه قانون.است سياسي قدرت با آنان
سياسي قوه توسط باشد ، داشته دولتي درون يا فرادولتي جنبه
حدودي از فروتر يا فراتر نظرا نميتواند و ميشود تدارك
نتيجتا يعني درآيد ، اجرا به ميشود ، اعمال قدرت اين كه
همه اين با.دارد ارتباط نزديك گونهاي به مليت مفهوم با
در لزوما قانون.است وارد چند استثناهايي اصل اين بر
و ممكن آيا اما.نميشود اعمال كشور شهروندان همه مورد
بشريت همه واحدي حقوقي قواعد روزي كه است پيشبيني قابل
هيئت اراده بيانگر حقوق كه آنجا از كنند؟ رهبري را
همه اراده اين كه است وحدتپذير آنجايي تا است اجتماعي
همساني چنين كه است واضح كاملا لذا.باشد همانند جانبه
.است نامطلوب حتي و تصور غيرقابل طوايف و اقوام همه نزد
لذا است ، غيرممكن وحدتي هرگونه كه گرفت نتيجه بايد آيا
اين و كرده فراموش را راه اين در نوعكوششي هر بايد
كم كه را حقوق قواعد پاره چهل سفره و مانند موزائيك صفحه
بجا زمين كره سطح در تناقضاند ، در يكديگر با بيش و
اقوام كه هنگامي تا پراكنده قواعد اين همزيستي بگذاريم؟
زندگي داراي و نداشتند تعلق غربي بزرگ گروهبنديهاي به
نميكردند ، شركت بينالمللي حيات در و بوده جداگانهاي
ديگري گونه به وضع امروزه لكن.بزرگينداشت عيب شايد
مختلف قوانين و يافته افزايش برابر چندين به روابط.است
خواهد گسترش سريعتر هم باز آهنگي با كه است آن نشانگر
شديد غالبا تفاوتهاي كه گرفت نتيجه ميتوان لذا.يافت
بود خواهند حادي تعارضهاي موجد حقوقي مختلف نظامهاي بين
و شخصي حقوق از كمتر عمومي حقوق قلمرو در بيترديد كه
ايجاب بشريت سود لذا.بود خواهند نمودار مالي و خانوادگي
دست حقوقي نهادهاي و بينشها كردن نزديك از كه ميكند
.برندارد
.هستيم مذكور ماهيت با فرآيندي شاهد حاضر ، حال در
اين ساكنان بين پيوندها تحكيم موجود دادههاي از پارهاي
بيشك آنها مهمترين و نخستين.ميدهد نويد را كوچك كره
است متحد ملل سازمان نام به بينالمللي دستگاه يك وجود
به تاكنون ولي نيست ، سياسي قدرت هيچگونه داراي قطعا كه
بديهي.است زده صلحآفريني و انساني اقدامات به دست كرات
مجمع كه وهمانطور است سست هنوز بنا اين پايههاي كه است
.ريزد فرو هم در است ممكن شد دچار بدان پيشترها ملل اتفاق
خاصي دليل به اگر كه است اين دارد اهميت كه آنچه ولي
ارگان توسط آن نكردن جايگزين برود ، بين از ملل سازمان
كاملا قلمرو در.كرد نخواهد خطور هيچكس ذهن در مشابهي
.است تذكر قابل حقوق وحدت سوي به مهم مرحله سه حقوقي
از دادگاه اولين بينالمللي ، دادگاه چندين وجود نخست
قرار لاهه در آن مقر كه است عدالت دائمي ديوان قبيل اين
كلمه اخص معناي به قضايي قدرت داراي دادگاه اين.دارد
اجرا مرحله رابه خود آراي زور ، با نميتواند يعني.نيست
همين.دارد نظر اظهار جنبه فقط وي تصميمات لذا و درآورد
از آن اعضاي فني صلاحيت و اخلاقي اقتدار علت به تصميمات
داشت موقتي حالت دوم دادگاه.است برخوردار فراواني حيثيت
نورنبرگ دادگاه منظور.بود استثنايي امري آن وظيفه زيرا
عليه كه اتهاماتي به جهاني جنگ از بعد بلافاصله كه است
قضاوتي سازمان اين.كرد رسيدگي بود وارد نازي جنايتكاران
وآنان كرد صادر محكوميت تعدادي دقيق و طولاني آيين با
.درآورد اجرا به را
لحاظ از و دارد وجود باب اين كهدر ديگري مهم دادگاه
دهم در كه است بشر حقوق جهاني اعلاميه است متفاوت ماهوي
اين.رسيد امضاء به دولت بوسيله 48 سال 1948 دسامبر
عاري آنكه با و نيست واقعي قانونگذاري عمل يك اعلاميه ،
ملاحظه بالا در كه همانطور ولي است مادي اجراي ضمانت از
.ميآيند بشمار حقوق واقعي قواعد قبيل ، اين از متوني شد
مختلفي كشورهاي توسط بشر حقوق اعلاميه تعدادي گذشته در
درسال 1948 تنها ولي بود شده اعلام و تصويب فرانسه مانند
منشور اين باهم تا كردند موافقت ممالك از شماري كه بود
بودند گنجانده را خود آرمانهاي آن در كه را رسمي
كه است نهفته نكته اين در اعلاميه اين اهميت.امضاءكنند
طبيعي ، حقوق كه سياقي به اخلاقي دستورهاي متضمن آن مواد
.است حقوق واقعي قواعد بلكه نيست ، كرده آشنا آن با را ما
كرد خودداري واقعيت اين به اشاره از نبايد فني ، لحاظ از
سوي به را مختلف نظامهايحقوقي كه دارد وجود جرياني كه
هماكنون از كه گفتيم بالا در.ميراند شدن نزديك
گروهبندي آنها بين را حقوقي نظامهاي از برخي ميتوان
فراوان خصلتهاي با حقوق خانوادههاي كه گونهاي به كرد ،
ارزش داراي فقط سنخبندي اين ولي.شوند تشكيل مشترك
حقوق قواعد بين كه خويشاوندي.است علمي و تعليماتي
از همچنين ميتواند ميشناسيم اجتماعي مختلف گروههاي
تعارضها است قادر يعني.باشد ارزشمند فايده و علمي لحاظ
مشترك دستگاههايي ميتوان پس.نمايد وفصل حل سهولت با را
راهحل تا كرد تصور حقوقي خانواده اين اعضاي براي
و جديد واقعيت اما.سازد آسان را آنها حقوقي دعواهاي
و نزديك نظامهاي ادغام به مربوط كه است كرده ظهور مهمي
متفاوت ، نظامهاي كردن نزديك بلكه نيست ، حقوقي همسايه
.است حقوقغربي و باستان عرفي حقوق مانند
ثابتي منوچهر
:منابع
،"اجتماعي علوم بردايرالمعارف درآمدي":باقر ساروخاني ، -1
كيهان ، 1370 تهران ،
ابوالفضل ترجمه ،"حقوق شناسي جامعه":هانري برول ، لوي -2
تهران ، 1353 دانشگاه تهران ، قاضي ،
حسن ترجمه ،"حقوق جامعهشناسي به درآمدي":ژرژ گورويچ ، -3
تهران ، 1352 دانشگاه تهران ، حبيبي ،
عبدالحسين ترجمه "وبر ماكس شناسي جامعه":ژولين فروند ، -4
نيكان ، 1362 تهران ، نيكگهر ،
|