پرسش طرح
جهانبگلو رامين بادكتر گفتوگو
امروز ايران روشنگري پروژه فلسفيو
:اشاره
در پژوهشگران و نويسندگان جمله از جهانبگلو رامين دكتر
امروزه ، كه است معتقد جهانبگلو.است مدرن انديشه حوزه
به ژرفابخشي و فلسفي پرسش طرح ايراني ، روشنگران وظيفه
چه با ما و چيست فلسفي پرسش اينكه.است مدرن مفاهيم
اينكه و يم آور روي آن ، طرح به بايد شيوههايي و ضرورتها
در كه بود پرسشهايي چيست؟ ما عصر فلسفي پرسش مهمترين
.نهاديم ميان در وي با ميخوانيد ، پي از كه گفتوگويي
انديشه و فرهنگ گروه
دو در بهويژه هستم ، آشنا شما كارهاي با من كه جايي تا *
انديشمندان با گفتوگوهايي مجموعه كه مدرن عقل نقد كتاب
مدرنيته":قبيل از ديگر كارهايي حتي يا و بوده غرب معاصر
و تفاوت" و "خشونت عدم انديشه و گاندي" ،"روشنفكران و
مفاهيم كلي طور به و فلسفه تا كوشيدهايد شما "تساهل
جامعه ديگر سطوح به نخبگان مطرح سطح از را مدرن فلسفه
فهم همه و ساده زباني با بيشتر رو اين واز سازيد منتقل
كار اين به را شما ضرورتي چه.پرداختهايد آنها طرح به
است؟ واداشته
تاكنون كه كتابي پانزده طريق از من كه اصلي مسئله-
مسئله اول درجه در داشتهام ، نظر در كردهام ، منتشر
اين از بنابراين و بوده ايران در مدرنيته و سنت برخورد
و شده فهميده بد ايران در مدرنيته چرا كه كردم آغاز پرسش
سال پنجاه و يكصد طي در آن با ما رويارويي نتيجه چرا
نتوانستهايم هنوز ما.است بوده موهوم امر يك فقط گذشته
ابزاري خرد تفكيك بر مبتني كه را مدرنيته اساسي تفكيك آن
.بدهيم انجام و بفهميم درستي به بوده ، انتقادي خرد و
متوجه بخوانيد ، مرا نوشتههاي شما كه هنگامي ترتيب بدين
اخير سال پنجاه و يكصد اين در ايران كه ميشويد امر اين
يك كه را انتقادي خرد و برگرفته را بيشترخردابزاري
.است انگاشته ناديده دارد ، خودش همراه به فلسفي پروژه
كه فردي كه است اين بوده ، مطرح من براي كه دومي مسئله
فلسفي پرسش ميتواند امروزه چگونه ميكند ، فلسفي پژوهش
از فلسفي پرسش طرح من نظر به كند؟ طرح ايران در را
هنوز ما يعنياست بوده يكسان تاكنون سقراط دوران
پرسش يك عنوان به را روح زايش سقراطي شيوه آن ميتوانيم
.سازيم مطرح فلسفي
بيدار وجدان هميشه بايد كه است كسي من نظر به فيلسوف
روشنگري نقش نهايت در و انديشهها دهنده انتقال و جامعه
و است انديشي روشن فلسفه اصلي كار بنابراين.باشد داشته
تفكيك و مفاهيم كردن روشن طريق از را راه بتواند اينكه
كه چون ميكنم تاكيد خيلي تفكيك واژه روي.دهد نشان آنها
من مقصود.ميآيد بحران معناي در كريسيس يوناني ريشه از
.است بحران كننده ايجاد فيلسوف كه است اين اينجا در
و است جامعه يك ناآرام نهاد فيلسوف بگوييم آنكه يا *
.ميكند زندگي بحرانها در بنابراين
هنگامي.بحرانهاست كننده حل هم و زاست بحران هم !بله -
كه است كسي فيلسوف اينكه يعني ميشود ، گفته كهبحرانزا
صورت به را بحران اين ولي ميآورد پديد بحران جامعه در
و دارد را تفكيك قدرت هم آنكه يعني ميكند ، ايجاد تفكيك
.دهد انتقال ديگران به را آن ميخواهد هم
به و چگونه فيلسوف يعني ميشود ، انجام چگونه تفكيك اين *
ميكند؟ تفكيك و سازي جدا مختلف مسائل بين شيوهاي چه
نام به ابزاري يا امر به تفكيك اين انجام براي فيلسوف -
مستقيم ارتباط در واقع در گو گفتواست محتاج گفتوگو
.مسئوليت مفهوم ديگري و مدنيت مفهوم يكي:است مفهوم دو با
درباره كه هنگاميكنيم جدا ادب مفهوم از بايد را مدنيت
شهروندان كه نيست اينباره در صرفا ميكنيم ، صحبت مدنيت
ما اينرو از.ميكنند رفتار مودبانه صورت به جامعه يك
بر حاكم كه ميگوييم سخن مدني اخلاق يك درباره داريم
گفتمان يك آن در مالا ميتواند و بوده همگاني گستره
مسئوليت.است مسئوليت دوم ، مسئلهباشد داشته وجود فلسفي
يا - مسئول.ميگيرد قرار پرسش امر با تنگاتنگ ارتباط در
ميكند سوال ديگري از كه است شهروندي -فيلسوف ما بحث در
.بكند سوال او از خود نوبه به كه ميهد اجازه ديگري به و
سوال هم و گرفتن قرار سوال مورد هم واقع در مسئوليت پس ،
فلسفه و است مطرح ديگري و خود رابطه اينجا در.است كردن
در نيز گفتوگو. است داده اهميت رابطه اين به هميشه
گفتوگو كه هنگامي پس.ميشود مطرح ديگري و خود پيوند
طرف براي شما كه ميآيد ذهن به مسئله ميشود ، اين مطرح
.قائليد احترام بودنش انسان خاطر به فقط گفتوگويتان
براي.است فلسفي پرسش طرح ثقل مركز گفتوگو امر بنابراين
و تفاهم نوعي بايد گيرد ، انجام بتواند پرسش اين آنكه
است كسي فيلسوف و باشد داشته وجود شهروندان ميان توافق
و فلسفي كار طريق از را مدني فرهنگ اين ميتواند كه
.كند پياده روشنگرانهاش
ساختيد ، مطرح فلسفي پرسش طرح در شما كه تفاهمي و توافق *
ميشود؟ جاري اصولي چه روي
طرح در كه است مسئله اين دهنده نشان توافق و تفاهم اين -
.است مطرح كثرتگرايي مسئله آغاز همان از فلسفي ، پرسش
انديشه فلسفه ، براي.است انديشيدن كثرتگرايي فلسفهروش
امري آن به زبان دستور متخصصان كه است چيزي ازابتدا ،
.ميدادند لقب دارد ، كثرتگرا يا پلوراليستي معناي كه
و معناها ميشويد ، فلسفي پرسش چارچوب وارد كه هنگامي
به فيلسوف ، يك پسميكنند محاصره را شما مختلف ايدههاي
مي سبب مسئله اين.ميگذارد احترام انديشهها كثرتگرايي
نقش مسئوليت و مدنيت مفهوم فلسفي ، پرسش طرح در كه شود
سعي كتابهايم در خود سهم به نيز من.كند بازي مهمي
را آن و كنم حركت فلسفي پرسش طرح پايه همين بر كردهام
.بخشم گسترش
به نيز "تساهل و تفاوت" ;يعني اخيرتان كتاب در شما *
پيامدهاي و فلسفي پرسش طرح يعني.كردهايد عمل شيوه همين
و شناخت بدون..و مدنيت كثرتگرايي ، گفتوگو ، يعني آن
امكانپذير جامعه يك در دگرسانيها و تفاوتها شمردن معتبر
...نيست
وجود تفاوت بدون تساهل.است همينطور دقيقا -
نه داشت منظور ميتوان مخالف براي را تساهل.نخواهدداشت
در ديگري كه است مطرح تساهل مسئله هنگامي.موافق براي
تساهل كه اينجاست.باشد داشته را شما عكس نظر مقابل ،
طرح مسئله اساسيترين واقع ، در تفاوت مسئله.است مطرح
و باشد بحرانساز بخواهد فلسفي پرسش اگر.است فلسفي پرسش
آغاز همان از را تفاوت امر بايد آورد ، پديد را تفكيك
.بپذيرد
انجام شيوهاي چه به بايد فلسفي پرسش طرح شما نظر به*
و اختلافها همه هم و باشد بحرانساز بتواند هم تا گيرد
باشد؟ داشته نهفته خود در را تفاوتها
تفاوت.نيست رقابت يا باخت يا برد فلسفه ، اصلي مسئله -
براي كه است همين در بانكدارها مثلا و فيلسوفان ميان
براي.است كننده تعيين خيلي باخت و برد مسئله بانكدارها
ميخواهد كه است كسي فيلسوف.نيست مطرح چيزي چنين فيلسوف
اين.كند پياده جامعه در هنرزيستن عنوان به را گفتوگو
ميتواند فلسفه چگونه كه است امر اين به توجه با موضوع
وظيفه يك هميشه فلسفه كند؟ تاكيد توحش مقابل در مدنيت بر
مقابل در كه بوده اين فلسفه تمدني وظيفه.است داشته تمدني
ميكرده مطرح را مدنيت و مدني اخلاق مسئله توحش ، و خشونت
گفتوگو هنر ازطريق را مسئله اين طرح فلسفه بيگماناست
است معنا بهاين گفتوگو هنر.است ميساخته امكانپذير
.بگذاريد احترام آنها به و بشناسيد را تفاوتها چگونه كه
به بخشيدن اعتلاء پي در فلسفي پرسش طرح با فلسفه پس
.است بوده جامعه در خشونت عدم گفتمان همگاني گستره
فلسفي پرسش و دارد مهمي نقش تفاوت نظرم ، به كه اينجاست
با هميشه را بحران اين چون باشد ، بحرانساز كه چقدر هر
داشته ، همراه انتقادي انديشههاي و كردن تفكيك شيوه
.است نهفته آن در هم مسئوليت
پروژه به خصوص اين در شما تحليل نكنم ، اشتباه اگر*
كه آنچهرا رو اين از.برميگردد مدرن دوران در روشنگري
طرح چيز ، هر از ميدانيدپيشتر سودمند ايران جامعه براي
.است روشنگري آن تبع به و انتقادي انديشه
-من نظر به -روشنگري پروژه در كه چيزي آن.است درست -
پروژه يك نيز ما وبراي باشد استفاده مورد ميتواند هنوز
يك عقل از ميتوانيم چگونه ما كه است اين است ، زنده
اينكه و بكنيم انتقادي بهتر بيان به يا عمومي استفاده
پروژههاي تعيين و همگاني گستره در ميتواند نقشي چه عقل
فيلسوفاني كه پروژهاي باشد؟ داشته اجتماعيمان -سياسي
پسامدرنها برابر در..و لوكفري رالز ، جان هابرماس ، چون
ايران در كه است پروژهاي من ، نظر به ميسازند ، مطرح
مدرنيته ما اينكه وجود با -.گرفتاريم هنوز آن به هم
بسنده آن ابزاري عقل به فقط يا و فهميدهايم بد را
اين به پروژه اين با ما درگيري روي هر به -كردهايم
سياسي مفاهيم و مدرن نهادهاي با ما كه برميگردد مسئله
آشنا...و بشر حقوق و دموكراسي مثل آن از برخاسته
براي بنابراين ، .برآمدهايم آنها ايجاد پي در و شدهايم
.برگرديم روشنگري اصلي پرسش به كه است لازم كار ، اين
طفوليت حالت اين از چگونه ما بودهكه اين روشنگري پرسش
آن ، در كه برسيم انديشه از سطحي به و آييم بيرون فكري
كه فلسفي پرسش طرح.شوند مطرح دموكراسي مثل پروژههايي
دارد و بدهد ميتواندانجام ايران كنوني روشنفكري نسل
ايستادهايم؟ جهان كجاي در ما كه است اين ميدهد ، انجام
ميتوانيم چگونه و داريم؟ ايران فرهنگ با رابطهاي چه
ببخشيم؟ بيشتري گسترش را ايران نيافته توسعه مدني جامعه
مطرح روشنگري عقل با رابطه در اينجا در كه نكتهاي*
و انسانگرايانه شعارهاي با مدرن عقل كه است اين ميشود
انكار نميتوان روي بههر ولي شد ميدان وارد بشر حقوق
بشريت به جدي آسيبهاي مفيدش ، دستاوردهاي كنار در كه كرد
در سلطهگر و فاشيستي نظامهاي نمونه مانند.ساخت وارد
انديشمندان توجه مورد كه جنبهاي اتفاقا و اروپا
حفظ عين در چگونه ما كه است نكته بوده ، همين پسامدرنها
آسيبها از بشر ، حقوق و مردمسالاري چون مثبتي دستاوردهاي
سر بر مسئله اينجا در.كنيم جلوگيري يادشده آفتهاي و
با پسامدرنها ، اساس براين.دستاوردهاست كيفيت بردن بالا
تفاوت به زبانشناختي ، و انسانشناختي تحولات از بهرهگيري
از و دارند اشاره آنها از برخاسته عقلانيتهاي و فرهنگها
همين از نيز مدرنها به پسامدرنها كهانتقاد همينروست
فرهنگهاي سطح در را تفاوتها اين ما كه ميگيرد نشات جا
سطح همين با حال عين در ولي بشناسيم ، رسميت به بومي
سير خط وگرنه برويم يادشده دستاوردهاي سمت به تفاوتها ،
حال.كنيم ترسيم آنها به رسيدن براي نميتوانيم مشخصي
گفتوگو ، ارتباط باب در شما كه سخناني با ميكنيد فكر
كه انتقاداتي نيز و ساختيد مطرح مدنيت و فلسفي پرسش
چگونه ايران در ما ميسازند ، وارد مدرن عقل بر پسامدرنها
فرهنگي لايههاي ميان از فلسفي پرسش طرح به ميتوانيم
و روشنگري دستاوردهاي به اول درجه در كه برسيم خودمان
به بمانيم ، مصون آن آفتهاي از درثاني و برسيم مدرن عقل
مدنيت سياسي و فرهنگي پروژه ايجاد عين در ريكور ، پل قول
باشيم؟ داشته را بدي و شر كمترين چگونه دموكراسي ، و
عقل از پسامدرنها كه نقديكرديد عنوان را جالبي نكته -
شكل ايران در هيچگاه كه است عقلانيتي ميكنند ، مدرن
بروز مجال ايران در غرب ، فلسفي پروژه آنكه براي نگرفت ،
را مدرن عقل فهميدهشده بد پيامدهاي ما درواقع.نيافت
لوگوس به اسطوره از گذار ايران در هيچوقت ما.داشتهايم
به و هستيم اسطورهساز ملتي درواقع ما.نداشتهايم را
اسطورهها ، اين ولي ميانديشيم اسطورهاي نوعي
پروژه هيچگاه ايران در.نيستند هم مدرن اسطورههاي
بعد به دكارت زمان از غرب در كه صورتي آن به عقلگرايي
را مسئله اين هم ما اجتماعي روابطاست نبوده شده ، مطرح
غرب در كه اجتماعي قراردادهاي نوع مثلا.ميدهد نشان
پيشامدرن دوره و وسطي قرون بر پاياني نقطه درواقع هست ،
جرات به.ميباشد دارد ، رواج طبيعي وضع و خشونت آن در كه
ميبريم ، سر به طبيعي وضع يك در هنوز ما كه گفت ميتوان
طبيعي وضع اسپينوزا و روسو راك ، هابز ، كه آنچه يعني
مدني بهجامعه ايران در هنوز ما رو اين از ميگويند ،
هنوز را آن فرضهاي پيش كه چراهايم نرسيد يافته توسعه
تفاوتهاي پسامدرنهااز كه هنگامي پس.نياوردهايم فراهم
عقل از انتقاد وبا آنها از برخاسته عقلانيتهاي و فرهنگها
نگرفته شكل ايران در هيچگاه بينش ميگويند ، آن سخن مدرن ،
مصروف كوششها ايران ، در روشنفكري نسل چهار اين دراست
ترجمه با مثلا را مدرن عقل نوعي به فقط كه بوده اين
سير" نگارش يا دكارت رنه "عقل بردن كار روشبه" آثاري
ولي.بشناسانند...و فروغي شادروان از "اروپا در حكمت
هماكنون كه چرا هستيم مسئله اين درگير بيشتر ما امروزه
اين و گرفتهايم قرار شدن جهاني روند در اولينبار براي
و ابزاري عقل ميان كه را توازني عدم و تعادل عدم روند
ما.ميدهد نشان بيشتر و بيشتر داشتهايم ، انتقادي عقل
يا تكنولوژيك نهادهاي اگر كه ميكردهايم فكر هميشه
كار اين.است شده حل ما مشكل بياوريم ، را مدرن سياسي
.بود باقي خود قوت به مشكل ولي گرفت صورت
شدن جهاني حاصل پسامدرنيته كه نميكنيد فكر آيا*
اين برابر در را فرهنگها همه كه معنا بدين.باشد مدرنيته
فرهنگيشان زمينههاي به توجه با كه ميدهد قرار الزام
بهتر بيان به و انسانهاست همه به متعلق كه عرصهاي به
-است... و بشر حقوق دموكراسي ، منظورم -بوده فرهنگي فرا
سوي به مشخصي سير خط از ديگرنميتوان پس.بيابند دست
اين شدن ، جهاني بنابراين.گفت سخن شده ياد دستاوردهاي
فرهنگي محتواي درون از كه آورده پديد نيز ما در را الزام
برسيم؟ همگاني عرصه اين به خودمان
با رو اين از و كنيم تقليد نبايد ما كه است اين من حرف -
به اخير ، ساله پنجاه و يكصد اين در ما.مخالفم مد هرگونه
نيست ، اين ما اصلي مسئلهمدرنيته نه بودهايم مد دنبال
.بزنيم ميانبر نميتوانيم ما كه است اين مسئله بلكه
متفاوت چيز دو زدن بر ميان مسئله و شدن جهاني مسئله
بگيريم قرار جهان تاريخ روند در ميخواهيم ما يا.هستند
به بايد بكنيم ، فكر جهاني بخواهيم اگر.نگيريم قرار يا
آن روي پسامدرنها كه مدرنيته بحرانهاي و لغزشها همه
پيامد پسامدرنيته.باشيم داشته توجه ميگذارند ، انگشت
جنگ:مانند سياسي توحشهاي صورت به كه است لغزشهايي همين
آمريكا اخير واقعه نيز گولاكها ، آشويتس ، دوم ، اول ، جهاني
ميشود ، ما از كه سوالي واقع در.است داده نشان را خود
ادامه را سير اين بايد هم ما كه ميگوييد شما است اين
.نيست اين حقيقت در.همينهاست نيز پيامدش پس بدهيم ،
كه است اين دارد ، ادامه هم هنوز و ميكرديم ما كه تقليدي
پرسش طرح با.ميكنيم تقليد مدرن ابزاري عقل از ما
انديشه شيوه ميتوانيم ، ايران جامعه در مدرن فلسفي
اين شيوه ، اين انداختن جا پيامد.بيندازيم جا را انتقادي
برداريم ابزاري عقل تقليد از دست اولا كه باشد ميتواند
و آوريم پديد انتقادي عقل و ابزاري عقل ميان توازني و
بودن ايراني مسئله كه خودمان تمدني لايه سه به اينكه دوم
هويت يعني كنيم توجه بيشتر ميسازد ، مطرح ما براي را
.آوريم دست به بيشتر و بهتر شدن ، جهاني صحن در را خودمان
ارشاد محمدرضا:از گفتوگو
دارد ادامه
|