نابرادري آمريكا امروز بزرگتريمقاله مقام در
الرحيم الرحمن بسمالله
اقدام يك در كه فرجامي مطلوبترين شايد و معقولترين
انتقال است ، پيشبيني قابل افغانستان عليه بينالمللي
در دولتي به افغان مجاهدان و طالبان گروه دو هر از قدرت
كه نوزاد اين ماماي اما ، .است دموكراسي سوي به گذار حال
قيم عنوان به) متحد ملل سازمان مصنوعي تنفس دستگاه در
متحده ايالات شد ، خواهد متولد (افغانستان آينده دولت
در ايتاليا در كه سالهاست ظاهرشاه محمد و آمريكاست
.ميبرد بهسر روزي چنين انتظار
ميدانند دموكراسي قراول پيش را خود ظاهرا آمريكاييها
نهادهاي صافكن جاده حد در را خود نقش كه هنگامي حتي و
مايل ميدهند ، تقليل (نيويورك در مستقر) بينالمللي
خود حسنات و خدمات متظاهرانه ، فروتني اين پشت در هستند
.كنند كسب امتياز آنها براي و آورند ياد به مكرر را
به شدن قائل كه است آن حداقل اقتصادي امتيازات از گذشته
معنوي اقتدار يك آمريكايي تمدن براي تقدمي فضل چنين
است ، بوده تهي انبيا از تاريخش كه سرزميني.ميكند ايجاد
از.ميبيند (كاذب و زميني) پيامبري مقام در را خود اينك
خود تمدني حوزه به شگرف اهميتي آمريكا دولت كه روست همين
جهان موضع.دهد گسترش را آن ميكوشد و ميدهد
كاملي نمونه اخير حوادث در انگلوساكسون و انگليسيزبان
.است مدعا اين اثبات براي
اندازه به دولتي هيچ سپتامبر از 11 پس روزهاي در _ 1
.نكرد سرمايهگذاري آمريكا از حمايت در انگليس
و شدند تهران راهي اروپا اتحاديه از جداي حتي انگليسيها
را ايران تا شكستند را ايران به رسمي سفر سال تابوي 24
برادر با نكردن مخالفت حداقل يا آمريكا از حمايت به
بلر توني و كنند ترغيب خود قدرتمندتر و جوانتر
لحظهاي حتي محافظهكار بوش جورج از حمايت در سوسياليست
.نكرد درنگ
انگليسي نيروهاي هم را افغانستان به حمله خط نخستين
به را خود برادري نيز اين از پيش انگليسيها گشودند
خاك از جداافتاده جزيره.بودند كرده اثبات آمريكاييها
به ورود حتي و ميداند مستقل را خود همواره اروپا
اصلي متحد هنوز.پذيرفت اكراه با را اروپا اتحاديه
درياي ساحل در نه دارد قرار اطلس اقيانوس سوي آن انگليس ،
.مانش
قرار تمدني حوزه اين دوم لايه در كه اروپاييها اما _ 2
متحده ايالات از حمايت به انگليسيها همپاي دارند ،
دولت كه دستورالعملي متن بر كوشيدند تنها و پرداختند
عريضه نبودن خالي براي حاشيههايي مينويسد ، آمريكا
.بنويسند
دولتهاي متحده ايالات پيرامون جهان سوم لايه در _ 3
حوزه در كه كشورهاييدارند قرار ژاپن و هند چين ، روسيه ،
آن به فزونتري شباهت روز هر اما نميگنجند آمريكا تمدني
جهان پيراموني حوزه دو هر اين ، وجود با.مييابند
و هستند نيز اختصاصي تمدني حوزههاي داراي انگلوساكسون
كليت آن با شباهتها اينگونه از فراتر را خود رفتار
جنگ در اروپاييها و روسها عملكرد.ميسنجند تمدني
از متحده ايالات كه درحاليمدعاست اين شاهد بالكان
صربها جنايتكاري وجود با روسها ميكرد ، حمايت بوسني
و بودند ايشان و غرب ميان ميانجي يا آنها حامي
براي.ميكردند حمايت كرواتها از عملا نيز اروپاييها
:ميكند حكومت بلگراد در كسي چه كه نميكرد تفاوتي روسها
و شوروي حمايتهاي دگرديسي پرده پشت ميلوشويچ ، يا تيتو
به مهمتري مقوله ناسيوناليستها يا كمونيستها از روسيه
حتي را آن روسها ميشد سبب كه داشت وجود تمدني حوزه نام
به آنچه نهايت در چه دهند ترجيح خود اقتصادي منافع بر
.بود منافع همين براي ميآمد كف
نيافته توسعه جهان در اما تمدني حوزه به بيتوجهي _ 4
مصر كرد ، حمله كويت به عراق كه هنگامي.است مرسوم كاملا
گرفتند قرار آمريكا پشت عرب دولتهاي ديگر و عربستان و
محاكمه انگلوساكسون دولت يك را عرب اتحاديه خاطي عضو تا
.كند
.نيست جدا روايت اين از نيز افغانستان و ما قصه _ 5
ايران تمدني حوزه در تاريخي ، ادعاهاي از جداي افغانستان
.هستند چنين آذربايجان و تاجيكستان همچنانكه.دارد قرار
سازنده عناصر مهمترين مشترك فرهنگ و تاريخ دين ، زبان ،
اما.است ايران قاره فلات در بزرگ تمدني حوزه اين
افغانستان در ايران دههاي دو سرمايهگذاري متاسفانه
بيگانگان خوشنشيني سببساز بلكه نبوده حاصلخيز نهتنها
بازگشت.است شده آن تمدني حوزه درون در و ايران جوار در
نيست طالبان سقوط معناي به تنها افغانستان به ظاهرشاه
از پس نيز را افغان مجاهدين شكسته استخوانهاي صداي بلكه
مبارزه سالها.رساند خواهد ما گوش به داخلي جنگ سال چند
اسلامي دولت تاسيس سپس و كمونيستي استبداد عليه آنها
اما.بود شده كشور اين ملت اميدواري مايه افغانستان
افغانستان از نجيبالله ژنرال راندن بيرون از پس اندكي
حتي و بود شده تبديل افغانستان گورباچف به او كه حالي در
قدرت تداوم شايسته را خود ميكوشيد پيامهايي ارسال با
آتش بار اين و شد آغاز افغاني مجاهدان ميان جنگ ببيند ،
فراموش دوره آن از بسياري نامهاي.شد شعلهور خانه در
حاميان از اكنون گويا كه) مجددي صبغتالله:شدهاند
در كه) حكمتيار گلبدين ،(است شده ظاهرشاه محمد بازگشت
به هيچكس كه) رباني برهانالدين ،(ميبرد بهسر ايران
احمدشاه البته و (نمينگرد طالبان جانشين چشم به او
ظاهرشاه به نوبت هرگز بود زنده اگر شايد كه مسعود
تحليل يك در است ممكن گرچه ظاهرشاه بازگشت.نميرسيد
و افغانستان در دموكراسي از ظاهري استقرار به خوشبينانه
ما تمدني افق در اما شود منجر جهل چنگ از كشور اين رهايي
اسلامي جمهوري دولت اسبق اعضاي از يكي.است تلخ خاطرهاي
اين در (است اسلامي شوراي مجلس نماينده نيز هماكنون كه)
بهتر شايد ميگويد افغان مجاهدان تجربه به اشاره با باره
و كمونيسم از كرده توبه نجيبالله پيامهاي آخرين كه بود
ما اما ميكرديم گوش بهتري دقت با را ايران به رويآورده
بختآزمايي افغان ملت جنگ 72 بازندگان سر بر داديم ترجيح
دوش بر را افغاني مهاجران سنگين بار كه حالي در.كنيم
و شديم راضي حداقل به كرديم ، سوار خود اقتصاد و مردم
.كنيم حمايت افغانستان در دلخواه كاملا دولتي از كوشيديم
ترسيم به افغانيها براي بزرگتر برادر نقش ايفاي جاي به
شديم سرگرم افغانستان براي رويا يك از انتزاعي تصويري
از آمريكا حمايت برابر در نيز مسعود احمدشاه حتي چنانكه
را كارش پايان همين و شد اروپايي سفري به مجبور طالبان
اولين و نشستند مجاهدان جاي بر طالبان.زد رقم
حادثه از پس اكنون و بودند ايراني شهروندان قربانيانشان
شرقي حاشيه در افغانستان مادر به كه راهي هيچ سپتامبر 11
جنگ در:ندارد وجود ببخشد فائقه قدرت تمدنيمان حوزه
ضمن ايران ملي سياست معقولترين آمريكا و طالبان
خويشرعايت تمدني حوزه از بخش مظلوم مردم براي دلنگراني
حوزه در رخنه جز چيزي جنگ اين نتيجه اما است بيطرفي
.نيست ايراني تمدني
آن انتظار به ميانه آسياي در ما تمدني حوزه از جزئي _ 6
هيچ و شود خارج جاهليت عصر از تا است نشسته كذاب پيامبر
چه طالبان نوع از جاهلاني جانشين كه نميدهد هم اهميتي
كجا از اينكه يا ديگر ، شاه هر يا شاه محمدظاهر:باشد كسي
آمريكاييهاي.ديگر جاي هر يا ايتاليا از:ميآيد
.ميكنند صادر ;دموكراسي اينك برده ، واردكننده
به را نابرادري و واگذارد را برادر شده مجبور افغانستان
.بخواند بزرگتري
|