موفق نهچندان تجربهاي ;جنگ ادبيات
بينهايت در خلاقيتتولدي تولد روز
انتهاي در شهري كادوس ، جمعه داستان
جهان
آثار و زندگي به نگاهي آشنا غريبه
هندي نوع از لاهيريهمدردي جومپا
اصفهان جشنواره درباره كه چيزي سه دو ،
جهان بدون نصفجهان ، ميدانيم
بگو آشتي از كوتاهجنگجو برشهاي
در ايران فرنگحضورجهانيسينماي شهر
شهريور
هري "ونيتيفير" نشريه ارزشگذاري
تا چهار از جارو دسته سه:پاتر
خورشيد سرزمين مردم براي نوري آواز
شد بازديد آماده "وحشت اتاق"
باريد هم هامبورگ در باران
ميپيوندند بهم "كيش" در بزرگ نويسندگان
جنگ سينماي تحليل حاشيه در جمعه نگاه
تلون يا تكثر تلويزيون نگاه از
خانه در يار جمعه ، قاب در سينما
موفق نهچندان تجربهاي ;جنگ ادبيات
عابدي احسان
يا جنگ درگير نوعي به كه كشورهايي غالب و جهان سطح در
در بودهاند ، جامعه بر حاكم شرايط با انقلابي مبارزات
شكل ادبيات گونهاي نمايشنامه ، و شعر داستان ، حوزههاي
ياد جنگ يا مقاومت ادبيات عنوان با آن از كه گرفته
.ميشود
در پديده اين شدن وارد و جنگ آغاز با نيز ما كشور در
آن بر نويسندگان از برخي خود خودي به ايران ، ادبي گفتمان
و دخالت با اما كنند تجربه را آثاري چنين نگارش تا شدند
را جنگ ادبيات پايهگذاري قصد كه كساني سليقه اعمال
تا شد مشكل دچار گونهاي به ايران در جنگ ادبيات داشتند ،
نمود چيزي هر از بيش آثار اين تبليغاتي جنبههاي كه آنجا
دوره دو به را ايران در جنگ ادبيات تقسيمبندي اگر ;داشت
اين بپذيريم ، تاكنون جنگ خاتمه و جنگ خاتمه تا شروع
اما.مينمايد توجيه قابل ادبي ، آثار در سطحينگري
كه هزينههايي به توجه با جنگ پايان از پس ميرفت انتظار
پايان و ميشود صرف دولت به وابسته نهادهاي برخي سوي از
خلق توجهي درخور و ماندگار آثار شد ، گفته كه فضايي يافتن
بلكه نشده ، گونه اين تنها نه متاسفانه كه شود ارائه و
ديگر عبارت به.بودهايم زمينه اين در زدن درجا شاهد
شناخته جنگ ادبيات واحد جريان عنوان به ايران در آنچه
كند ، جلب خود به را دولتي مراكز حمايتهاي توانسته و شده
شود ، تودهها جذب به منجر كه اثري ارائه در امروز ، به تا
تني چيست؟ توفيق عدم اين دلايل.است نيافته چنداني توفيق
.دادهاند پاسخ سوال اين به ديار اين ادبي فعالان از چند
جنگ خاتمه از سال دوازده حدود زماني گذشت ميرسد نظر به
از دور به بتوان ، كه كرده فراهم را مناسب فرصتي تحميلي ،
.بپردازيم جريان اين نقد به هيجان ،
***
تلفنخانه شمار بعد و 0711;ميگيريم را شيراز كد
در تدريس خاطر به كه مترجم و شاعر اوجي ، ."اوجي منصور"
ما سوال به پاسخ در است ، شهرستان اين عازم داراب دانشگاه
فردي ، سفارش اما ميپذيرد اجتماعي سفارش هنر":ميگويد
".نه
ساخت بايد را سفارشي اثر":ميگويد خود سخن توضيح در او
برخاسته بايد هنر.است تضاد در هنر ذات با مسئله اين كه
هر هنرمند يا نويسنده خودآگاه ، نه باشد ناخودآگاه از
كند ، دروني را آن بايد ابتدا كند ، خلق بخواهد كه را اثري
اثري كه است صورت اين در تنها.كند خلقش بعد و بپروراند
".ميشود خلق ماندگار
رضا" بدهد ، پاسخ ما سوال به شد حاضر كه ديگري شاعر
ادبيات از بحث وقتي":ميگويد چايچي.بود "چايچي
را آنها بايد كه هست بسياري عناصر و موارد ميكنيم ،
اين در آنها ، همه به پرداختن كه عناصري ;دهيم قرار مدنظر
".است ناممكن فرصت ،
بپردازد اموري همه به ميتواند ادبيات":ميافزايد وي
يا داستان يك.است انساني جامعه و انسان به مربوط كه
آنها از يكي كه بپردازد گوناگوني مسائل به ميتواند رمان
آن به جهان نويسندگان از بسياري كه مضموني ;است جنگ هم
يا است جنگ حاصل كه را فجايعي از بسياري و پرداختهاند
تصوير به را آن متعالي و معنوي ويژگيهاي و قهرمانيها
داشت توجه نكته اين به بايد نخست درجه در اما.كشيدهاند
ويژگيهاي نيازمند شدن ماندگار براي داستاني ، اثر يك كه
طرف از تاكنون كه آثاري من نظر به كه است گوناگوني
اين فاقد شدهاند ، منتشر دولتي فرهنگي ، موسسههاي
".هستند ويژگيها
معيار تنها ظاهرا":ميگويد خود سخنان ادامه در چايچي
عنوان به آنها شدن برگزيده گاه و آثار اين چاپ و انتخاب
به مربوط آنها مضمون كه بوده علت اين به تنها بهترينها
بازتاب يا خاطرهنگاري نوعي آثار اين غالب ;است جنگ
كار به خلاقيتي هيچ آنها نگارش در و هستند بيروني واقعيت
".است نيازمند مكاشفه به هنر كه حالي در نشده گرفته
از هياتي اثر ، يك چاپ هنگام پس ، اين از كاش ، اي"
".شوند آن انتخاب مامور شعر يا داستان واقعي كارشناسان
سيدحسيني از.ميگيريم تلفني تماس "سيدحسيني رضا" با
را آثار اين تاكنون من بخواهيد ، را راستش":ميشنويم
ما كه نبوده گونه اين كليتر ، حالت در اما نخواندهام
هم اخيرا.باشيم نداشته جنگ مضون با درخوري اثر هيچ
بنيعامري حسن از "ليلي لالايي" نام با داستاني مجموعه
".برخوردم مضمون بااين خوب بهچندداستان خواندمكهدرآن
.اصفهاني جوان نويسنده "گلشيري سيامك" به ميرسيم
ميدارد اظهار آثار اين بودن سفارشي بر تاكيد ضمن گلشيري
از را خود هنري جنبه و هستند آثاريتبليغاتي چنين كه
.دادهاند دست
خواندن از بعد كه ديگري نكته":ميافزايد ادامه در وي
به ;آنهاست مولفان دانشي كم ميرسد ، ذهن به آثار اين
تمام در مولف نكند كه ميشود ايجاد شائبه اين كه طوري
"باشد نخوانده هم كتاب يك خود ، عمر
رمان با روزها اين كه جواني نويسنده ،"شاملو سپيده"
نيز كرده معطوف خود به را نظرها ،"ليلي بودي گفته انگار"
نقشي هيچ دولتي ، نهادهاي و ارگانها حمايت":است معتقد
ادبي اثر يك خلق براينميكند ايفا اثر يك ماندگاري در
دروني ناخودآگاه صورت به نظر ، مورد سوژه كه است لازم
.نيست مستثني قاعده اين از هم جنگ و بشود نويسنده
نيز جنگ مضموناست پرسش طرح ادبيات وظيفه من اعتقاد به"
ادبيات عرصه وارد نگيرد ، قرار سوال مورد كه زماني تا
داده رخ اتفاق اين كه ببينيم بايد نهايت در.شد نخواهد
".خير يا
.داد پاسخ ما سوال به كه است ديگري نويسنده ارسطويي شيوا
خود كارنامه در جنگ مضمون با داستانهايي كه ارسطويي ،
از نميتواند ترسو نويسنده بگويم اگر ":ميگويد دارد ،
بگويم اگرگفتهام دروغ بنويسد ، كردنها خطر و شجاعتها
شرارتهاي و شرها و شور از نميتواند نرمخو نويسندهاي
بدجنس نويسندهاي بگويم اگر.گفتهام دروغ بنويسد ، آدمي
دروغ هم باز بنويسد ، خوبيها از نميتواند بدذات و
و شرارهافكنان كه ميشناسم را نويسندگاني حتي.گفتهام
متنفريم جنگ از كه ما و ستودهاند آتشافروزانرا
ندارم سراغ اما.بگذاريم زمين را كتابشان نميتوانيم
چيزي جنگ زمان ملاحظات با و جنگ دوران در نويسندهاي
."بيارزد خواندنش دوبار به كه باشد نوشته
در يكي _ جريان دو بكنيم نگاه خوب اگر ":ميافزايد وي
جنگ به كه كردند تلاش _ سينما در يكي و داستاننويسي
و خورد شكست يكي.كنند خلق هنري اثر آن از و بپردازند
و گرداند سفارشي توليدات از چشم كه چون توانست ديگري
كرده پيدا چاپ اجازه كه شد اندكي ادبي توليدات متوجه
است من مردني لاغر و كوچك كتاب همين اينها از يكي. بود
اينكه از پس كه "شدم زيبا ديدم كه را او" نام با
و كشيدند دست تهييجكننده فيلمهاي توليد از فيلمسازان
پرستار پاي مختلف انحاي به يكباره شد عوض زمانه فضاي
خوب البته شد ، باز سينما به مرگ به رو زخمي بسيجي و جنگي
اشكالي كه هست هم زيبارو حتما بسيجي اين سينما حيطه در
بگير دست ما سينماگران هميشه كه اينجاست اشكال.ندارد
جمله يك نوشتن اگر حتي هرگز ، بده دست اما دارند
.باشد تيتراژ در تشكرآميز
جوابي كند ، نجات آرزوي ادبيات براي آنكه جز مولفي چنين
آن راوي ما.بود خواهد هميشه و بوده هميشه جنگ كه.ندارد
از زيبايي موتيف هر بار ، هر.نيستيم هم مخاطبش.نيستيم
نقرهاي پرده هر بر را صفحهايام يك و هفتاد جنگ آن
مگر خب":ميگويم خودم به و ميزنم لبخند فقط ميبينم
."است جنگ جنگ ، .نوشتن جز هيچ ، داشتي؟ انتظاري چه
بينهايت در تولدي
خلاقيت تولد روز
نويسنده ، "كشكولي قاسم" و مترجم شاعر ، "آتشي منوچهر"
.ميگيريم جشن را تولدشان هفته ، اين در كه هستند كساني
از يكي ،"دشتستان" در سال 1310 مهرماه دوم آتشي منوچهر
دهها آتشي عمر حاصل.شد متولد بوشهر ، اطراف شهرهاي
قاسم".است رمان چند ترجمه و شعر گزينه و شعر مجموعه
از.شد خويش عمر سال چهارمين و سي وارد امروز هم "كشكولي
در زن" عنوان با داستان مجموعه يك تاكنون كشكولي
،"ناهيد" نام با بلند داستان يك و "ميرود راه پيادهرو
و عابدي حسين محمد از كوتاه يادداشتهايي.شده منتشر
.ميخوانيم را كشكولي و آتشي مورد در بهنام ، عليرضا
...ناي بانگ اين است آتش
عابدي حسين محمد
بامداد يك
راستين صبح يك _
برميآمد تو كام به اگر خورشيد _
"آتشي منوچهر سروده افسوس ، ترانه از بخشي"
با نيما از پس شعر كه نفسهايي و نفرها آخرين از شايد
از شايد ;رسيد اوج به و گرفت جان باليد ، شد ، متولد آنها
از پس شعري دوران از مانده بهجا زيباي غولهاي آخرين
از شايد ;جنگجويي اشتياق و شور دوران از شايد ;نيما
و ماست ميان هنوز "آتشي" خوشبختانه ;غمخويي و شكست دوران
را زندگيش دهه هشتمين آغاز شناسنامه روايت به امروز
.ميسرايد
سالگي هفتاد.نيست گذشته به متعلق يكسره آتشي اما
آتشي.امروز شعر از و كند جدا امروز از را او نتوانسته
براي مانده جاي به ;شعر و زندگي تاريكاي در افروخته است
و خوشبختانه ماست ميان آتشي منوچهرمن از پس و من نسل
و بخواهي بار هر كه است گونهاي به شرايط امروز متاسفانه
بگويد ، او همنسلان از كسي يا آتشي از بخواهد كه هركسي
متهم شعر تكامل درك عدم به مبادا كه ميلرزد دلش و دست
حضور محصول و مديون را تكامل اين من كه بگويم صريح.شود
شعر كه باشيم معتقد اگر.ميدانم او چون شاعراني و آتشي
تكامل اين نميتوانيم ميپيمايد ، را تكامل راه ما امروز
كساني ما از پيش.بدانيم دهه يك محصول يا و يكشبه را
به را ما و پيموده را بخشي ;دادهاند نشانمان را راه اين
را راه ادامه ما حالا.كردهاند دعوت راه ادامه
از مقطعي در تنها ;نيستيم آنان از جلوتر.ميپيماييم
بوده ديگران با آغازش كه گرفتهايم قرار مسيري و زمان
هم نگاهي ايستادهايم كه جايي همين از ندارد ضرري.است
با ما راستي به.بيندازيم اطرافمان و ديگران به
با خود ، از پيش نسل با ميكنيم؟ چه شاعرانمان
ميكنيم؟ چه خود ، از پس نسل با و همنسلانمان
درك قدرت كه ميناميم سنگوارههايي را قبل نسلهاي
كه بيخرد هستند رقيباني همنسلانمان ، .ندارند را امروز
كودكاني ما ، از پس نسلهاي و درميآورند شاعري اداي تنها
يا و بخواهيم.نميدهند تشخيص را معر و شعر فرق هنوز كه
.ماست شعري جامعه بر حاكم بينش اين امروز نه ،
و ميخواند بيهمتا سرداري را خود هركس آن در كه ميداني
اين در.كنند ستايش را او كه ميگردد سربازاني دنبال به
نزديك شعر به كلامي هيچ و نيست مهم "من" جز هيچكس ميدان
به ما و ميرود كجا به راه اين."من" رجزهاي مگر نميشود
ما همه ;ندارد فردا و امروز و ديروز ميگرديم؟ چه دنبال
اما ;ديگر درختي به متعلق نه ، اگر ;درختيم يك شاخههاي
دوران حساسيت كه كنيم باورداريم خاك يك در ريشه
از را ما نميتواند.كند جدا عشق از را ما نميتواند
و كند جدا كودكيمان از را ما نميتواند.كند جدا همديگر
.نكن فراموش هرگز ;را "بچگي" اما":آتشي منوچهر قول به
"بزرگ" و ميبرند بچگي دنياي از زود خيلي آدمها ، همه
يعني _ "بزرگتر" و "بزرگ" هم خواستههايشان.ميشوند
كودك هميشه اما شاعر.ميشود پرحجمتر ، و گندهتر
و حريص كودك مثل نيز شاعر.مشتاق و پاك و ساده.ميماند
كه گندهتر و بزرگتر نه خواستههايش ، و است ، سيريناپذير
و كمياب دنبال هميشه يعني.ميشود دلپذيرتر و بهتر
".نيست موجود "اكنون" در معمولا آنچه دنبال.گرانبهاست
و هفتاد آغاز براي ;ميگرفتيم جشن را امروز داشتم آرزو
داشتم آرزو."آتشي منوچهر" بزرگمان شاعر تولد سال يكمين
و نويسندگان و شاعران خود از متشكل سازماني يا كانوني
داشتم آرزو.ميكرد اقدام كار اين براي عادي مردم حتي
چه و پير چه _ راستينمان هنرمندان همه براي جشن اين
صبح يك بامداد ، يك داشتم آرزو.ميشد برگزار _ جوان
.برميآمد ما همه كام به خورشيد راستين ،
بينهايت در تولدي
مكان و زمان
بهنام عليرضا
نفرت در و نفرت رنج در و رنج عشق در و هست عشق زندگي در"
شد باعث زندگي يعني.مرد برادرم كه شد اينچنين و مرگ ،
".بميرد برادرم كه
پا ميگذرد ، كه هفتهاي همين در جملهها ، اين نويسنده
ديروز سيهچرده جوان كشكولي ، قاسم.گذاشت تازه سالي به
در حالا پايتخت ادبي جمعهاي بيگاه و گاه مهمان و
همين و است "نويسنده" يك عمرش ، چهارم دهه مياني سالهاي
به كاري هر از پيش و بيش متن اين در كه ميكند وادارمان
.كنيم احترام اداي نوشتهاش
مجموعه نخستين به است مربوط نوشته اين آغاز جملههاي
نامي و آمد بازار به پيش سال سه كه او كوتاه قصههاي
."ميرود راه پيادهرو در زن":داشت پيشاني بر زيبا
"ناهيد" گذاشته را اسمش كه كرده چاپ رمان يك كشكولي امروز
احتمال به يكي اين اسم كه دارد راه توي هم ديگر يكي و
بلند و كوتاه قصههاي اين در و ;بود خواهد "بازي" زياد
ميشود ، متولد "كشكولي قاسم" نام به نويسندهاي كه است
كه "متن" يك ساختن براي مكان و زمان بينهايت در تولدي
و كند متولد خود با و خود در را زيادي مخاطبان است قرار
تكثير ديگر ذهنهايي در نويسندهاش از مستقل كه است قرار
!ميشود... شود ،
انتهاي در شهري كادوس ، جمعه داستان
جهان
كه است نويسي داستان در شگردهايي جمله از كوتاهنويسي
فرهنگ ذات به شايد و است شده تجربه ايران ادبيات در كمتر
به كه است خوشايندي تجربه هرحال به اما بازگردد ، ايراني
اين خواندن از كه ما.گذشت كنارش از نميتوان سادگي
با را لذتمان خواستيم ميبريم ، لذت كوتاه كوتاه قصههاي
.كنيم قسمت شما
وليزاده رضا
كه "كادوس" نام به بود شهري دور جايي در روزگاري روزي
آن اهالي از كسي و نميآمد شهر آن به كسي جايي هيچ از
داشتند لازم كه را هرچه آنها.نميكرد سفر جايي به نيز
چيزي آوردن دست به براي خاطر همين به ميساختند ، خودشان
هر و كس هر از آنها.كنند سفر ديگري شهر به نبود لازم
.بودند بينياز چيزي
را شهر ساعت تنها كه داشت وجود ساعتسازي كادوس در
بزرگ ساعت روي از را خود كارهاي تمام مردم و بود ساخته
يك تنها شهر اين در كه باشد يادتان.ميكردند تنظيم شهر
:ميشود آغاز آنجا از قصه كه چرا ;داشت وجود ساز ساعت
كارگاهش در ساعتساز آقاي كه گرمي روز صبح از دقيقا
پس او بود ، شهر بزرگ ساعت شمار ثانيه عقربه ساختن مشغول
بزرگ برج ساعت روي را آن افتخار كمال با عقربه ساختن از
.كرد نصب شهر
كارگاه و گرم روز آن به ربطي چه قصه شروع بپرسيد شايد
البته داشت ، ضعيفي چشمهاي ساعتساز آقاي راستش.دارد
آن تابه شهر آن در كه چرا ;نبود واقف امر اين به خودش
به راجع كسي نه و بود كرده بينايي ضعف احساس نهكسي روز
چشمهاي گرم روز آن در هرحال به.بود شنيده چيزي عينك
شماره انتخاب در اشتباهي تا شد باعث ساعتساز ضعيف
شش شماره گمانم به.دهد رخ ثانيهشمار عقربه چرخدنده
.برعكس يا شد انتخاب هفت شماره بهجاي
بزرگ ساعت چرخدنده ، بزرگي خاطر به بعد به روز آن از
روز هر اينكه حساب با و ميماند عقب يكثانيه روزي شهر
هر جمعا و شصتثانيه دقيقه هر و است ساعت چهار و بيست
هشتاد كه امروز است ، ثانيه چهارصد و هزار شش و هشتاد روز
مردم است ، گذشته گرم روز آن از روز چهارصد و هزار شش و
.دادهاند دست از را "واقعي" زمان از كامل روز يك شهر آن
آثار و زندگي به نگاهي آشنا غريبه
هندي نوع از لاهيريهمدردي جومپا
محمديسرشت مريم
"بيماريها روايتگر" _ لاهيري جومپا جذاب تجربه اولين
اين داستان در 10 لاهيري.است همدردي به ميل از آكنده _
يك و كنجكاوي آن رمز و راز و انسان رفتار به نسبت مجموعه
نقادانه شكلي به نه او.ميدهد نشان خود از هميشگي دقت
حماقتها ، كه ميكند كاري هوشمندي و واقعبيني با كه
از را شخصيتها شوخطبعيهاي و سادهلوحيها كمروييها ،
.كنيم حس نزديك
و حد حذف در كه هستند كساني انسانگرا هنرمندان بهترين
با همراه و دارند استعداد خواننده و شخصيت ميان مرزهاي
را ما ميتوانند كه قدرتياند چنان داراي استعداد اين
احساساتمان شكل اين به و كنند شخصيتها تراژديهاي شريك
خود از را قدرتي چنين لاهيري اگر و كنند ، جريمهدار را
را شخصيتهايش هنوز كه باشد دليل اين به شايد داده ، نشان
مجموعه خواندن با اما نداده ، قرار شرايط وخيمترين در
فكر اين به مطمئنا "بيماريها روايتگر" داستان
با كه نوشت خواهد داستاني زود زودي به او كه ميافتيد
شخصيتهاي.ميكند متاثر سخت را خواننده بصيرتاش
كردن پيدا بهخاطر بسياريشان آسيايياند ، او داستانهاي
دانشگاهي زندگي در زيادي تجربه لاهيري) تحصيل كار ،
سياسي بحران يك بهدنبال يا (دارد آن حومههاي و بوستون
درونمايه كه نيست عجيب بنابراين.آمدهاند آمريكا به
محيط با آدمها اين شدن همگون چگونه او داستانهاي اصلي
آه فرهنگي هويت دادن دست از براي لاهيري اما.باشد تازه
وقتي او شخصيتهاي.نمينويسد شكواييه و نميكند ناله و
و مييابند تسكين ميدهند ، وفق تازهشان دنياي با را خود
و متاسف اصيلشان فرهنگ از شدن جدا خاطر به طرفي از
.ميشوند غمگين
لاهيري طلسم هندي ، فلفل
را طلسم حكم هندي غذاي لاهيري ، جومپا داستانهاي در
.آدمهاست تكيهگاه و وطن از دلگرمكنندهاي جزء دارد ،
در موسيقي در جاري ملوديهاي مثل چاشني و ادويه بوي
كوتاه داستانهاي مجموعه اولين.ميپيچد داستانهايش
ميدهد نشان را ازدواجهايي "بيماريها روايتگر" لاهيري
ديده تدارك شتابزده و بيفكر ميشوند ، ديده تدارك كه
كشيده خيانت به ميشوند ، دوطرف آزار باعث ميشوند
موفقيت اماميشود خوانده فاتحهشان نهايت در و ميشوند
.نيست تصادفي امري هيچوجه به لاهيري داستانهاي
كه شدهاند ساخته ظرافت و دقت با همانقدر او پيرنگهاي
.ميشود ساخته رياضيات در بينقص برهاني
اصفهان جشنواره درباره كه چيزي سه دو ،
جهان بدون نصفجهان ، ميدانيم
اكبري مينا
در شدند مجبور هاليوود فيلمسازي بزرگ استوديوهاي كه روزي
و بكشند پايين را خود كركرههاي عظيم ، فاجعه يك پي
كنند لغو را - گرمي - خود موسيقي جوايز مراسم بزرگترين
و سردي با شد مجبور كانادا در تورنتو جشنواره حتي و
باور كسي دهد ، پايان خود كار به بيسابقهاي بيحالي
هم را آسيايي كشورهاي انفجار اين موج كه نميكرد
امان در و دوم جهاني جنگ هم شايد.دهد قرار تحتالشعاع
تا.ميبخشيد ما به را آسودگي اين جنگ از آمريكا ماندن
كه هند حيدرآباد جشنواره شديم باخبر هفته اين در اينكه
نشدن حاضر دليل به است آسيا در معتبر جشنوارههاي از يكي
آن در را سهم بيشترين كه آمريكايياش ، و اروپايي مدعوين
اعلام واضح طور به هم آنرا دليل و است شده لغو دارند ،
.جنگ از ترس كردهاند ،
آمريكاييها و اروپاييها روزها اين ميرسد نظر به
از عمدهاي بخش كه تفريح ، و سرگرمي به را امنيت
.ميدهند ترجيح است ، زندگيشان
بينالمللي جشنواره مهرماه تا 19 از 13 است قرار حالا
گزارش آخرين طبق و شود برپا اصفهان در نوجوان و كودك
جهان قاره از 3 كشور جشنواره25 اين عمومي روابط
كه 19 ميبرند پرده روي پروانهها جشن در را آثارشان
تنها 6 و شدهاند دعوت آمريكا و اروپا از آن ميهمان
سوريه ، ارمنستان ، چون كشورهايي از هم آن آسيايي ، ميهمان
از كشورها اين همه كه دارند حضور چين و روسيه ژاپن ، هند ،
و درآوردهاند آمادهباش حالت به را نيروهايشان جنگ ترس
.است درآمده تعليق حالت به كشورشان در هنري فعاليتهاي
مسئولين آيا شود مشخص تا ماند منتظر بايد حال هر به
جشنواره خارجي مدعوين نيامدن صورت در شد خواهند حاضر
برپا بينالمللي كلمه حذف با را اصفهان نوجوان و كودك
ميگويد ، زمينه اين در آگاهان از يكي البته خير؟ يا كنند
.ميشود گذاشته نمايش به آنها كپي نرسد فيلمها اگر حتي
اصفهاني مسئولين نبايدهاي و بايدها
شده برگزار نوجوان و كودك جشنواره كه دورهاي چندين در
بوده مديريتي ثبات عدم آن مشكل اصليترين و مهمترين است
از يكي.است آورده دنبال به را حاشيهاي و جزيي مسائل كه
نوجوان و كودك جشنواره ميگويد ، جشنواره اين مسئولين
ولي دارد قوي نيروهاي كه است فوتبال تيم يك مثل درست
از نميشود بنابراين نيست ، برنامه با و منظم آن آرايش
.داشت هم گل انتظار جشنواره اين
جشنواره از دوره اجرايي 10 مدير قندي بركناري به او
بعد كه را مديري ميگويد ، و ميكند اشاره نوجوان و كودك
ميكند ، كنار پيدا جشنواره بر كامل احاطه كار سال چند از
او.شود افزوده هم باز جشنواره ضعفهاي به تا ميگذارند
عنوان به را رشت حتي و همدان شيراز ، شهرهاي ما ميگويد ،
مشكلآفريني صورت در تا بوديم كرده انتخاب جانشين
با اما كنيم منتقل شهرها اين به را جشنواره اصفهانيها
آمد پيش آن دنبال به كه ديگري مسائل و داد آقاي استعفاي
تا دهيم وفق اصفهان مسئولين با را خودمان داديم ترجيح
جشنواره بولتن واگذاري او.شود برگزار جشنواره هم امسال
دعوت محدوديت و اصفهاني خبرنگاران و قوكاسيان زاون به را
.ميبرد نام موارد اين جمله از را تهراني خبرنگاران از
بگو آشتي از كوتاهجنگجو برشهاي
آزرم محسن
ما كه هست چيزي سينمايش و "كيا حاتمي ابراهيم" نام در
او دوربين دريچه از فقط را جنگ گاهي تا واميدارد را
كه است خاصي نگاه چيز ، آن.كنيم باور حتي و كنيم تماشا
فيلمسازان باقي از اگر حاتميكيا سينماي.دارد جنگ به او
.است متفاوت نگاههاي همين خاطر به جداست ، جنگ
كه هست او سينماي در هم ديگري چيز اينها ، از جدا اما
با او فيلمهاي تمايز شناخت براي خوبي مشخصه ميتواند
كه است آدمهايي به او انساني نگاه چيز اين.باشد ديگران
هم روبهروي و گرفتهاند دست به تفنگ جنگ ميانه در
اوليه فيلمهاي در انساني و خاص نگاه اين.ايستادهاند
امروز سينماي اما.ميشود ديده آشكارا حاتميكيا
حرف به كمتر جنگجوهايش شده ، خشنتر اندكي حاتميكيا
را كسي حرف و خزيدهاند خود لاك در ميدهند ، گوش ديگران
آخر فيلم سه جنگجوهاي ميرسد نظر به.ندارند باور
خوب نه خود نوبه به اين و دارند آشتي سر كمتر حاتميكيا
پيش آدمهاي آن هم آدمها و چرخيده روزگار.بد نه و است
روحيه پس در كه سالها آن رنگ كم خشونت.نيستند
.شده پررنگ بود ، پنهان اسد مانند جنگجوهايي آشتيجويانه
باشد اسد خود شايد است ، اسد نسل از جنگجويي راشد مرتضي
آن همهداده تغيير را رفتارش و صورت سالها گذر كه
به اسد براي ميتوانست سالها اين در كه اتفاقهايي
در باشد افتاده دارد ، دوستاش حاتميكيا كه كسي عنوان
تقريبا مسير.است ديدن قابل ما فيلمساز فيلمهاي
.ميكند تبديل راشد مرتضي به را صلحطلب اسد كه مستقيمي
نابودي) هدفاش به رسيدن براي كه سرسخت و استوار جنگجويي
را مخالفاناش و ميزند كاري هر به دست (وينسنس ناو
حاج شبيه شايد راشد مرتضي سرسختي.ميكند زنداني گوشهاي
پدرانشان ، كه ميبرند گمان دو هر پسران باشد ، كاظم
دستكم شيشهاي آژانس در اما.نميكنند درك را حرفشان
ولي كند درددل او با تا مييافت فرصتي كاظم حاج بزرگ پسر
وينسنس وقتي.ميرود دست از هم فرصت اين مرده موج در
دوبي به هم ما ميرود ، هوا به موشكي ميكند ، شليك
آشتي از !جنگجو:ميشدگفت كاش.تلخيست پايان.ميرويم
!نميشد مرتضي اسد ، كاش..!بگو
در ايران سينماي جهاني حضور
فرنگ شهر
شهريور
اطبايي محمد
.فيلم با 12 كانادا - مونترال جشنواره پنجمين و بيست
.فيلم با 6 كانادا - تورنتو جشنواره ششمين و بيست _
مخفي راي - فيلم با 1 ونيز جشنواره هشتمين و پنجاه _
دايره - فيلم با 1 سنسباستين جشنواره نهمين و چهل _
فيلم با 4 فوكوئوكا آسيايي فيلمهاي جشنواره يازدهمين _
فيلم با 7 نو دهلي "سينهفن" جشنواره سومين _
با 3 يونان - دراما كوتاه فيلمهاي جشنواره هفتمين _
فيلم
چشمهايش فيلم با حراره فيلم جشنواره هجدهمين _
فيلم با 4 كبك فيلم جشنواره شانزدهمين _
دايره فيلم با انگلستان - چچستر فيلم جشنواره دهمين _
فيلم با 2 ژاپن - آيچي زنان جشنواره ششمين _
فيلم با 5 دانمارك - كپنهاك فيلم جشنواره _
فيلم با 4 آلمان مولهايم جشنواره _
ايران سينماي جوايز &
بينالمللي جايزه سال 1380 ، 54 ابتداي ايرن سينماي
فيلم بهترين جايزه جوايز ، مهمترين كه است داشته دريافت
هيات ويژه جايزه ماه ، زيرنور براي كن منتقدين هفته بخش
هيات تقديرنامه شهر ، زيرپوست براي مسكو جشنواره داوران
جايزه ناتمام ، قطعه براي كارلوويواري جشنواره داوران
بزرگ جايزه دلبران ، براي لوكارنو داوران هيات ويژه
كارگرداني بهترين جايزه باران ، براي مونترال جشنواره
سال فيلم بهترين جايزه و مخفي راي براي ونيز جشنواره
جشنوارههاي تراكم به توجه با.ذكرند قابل دايره براي
بيشتري جوايز دريافت انتظار در بايد پاييز فصل در جهاني
.بود نيز بينالمللي عرصههاي در
سينما دستاندركاران بينالمللي داوري 15&
تاكنون ، جاري سال ابتداي از ايران سينماي اندركاران دست
بينالمللي جشنوارههاي در داوري برمسند بار پانزده
مرضيه ;هند كرالا جشنواره در مخملباف محسن.نشستهاند
فيلمهاي بخش داور مخملباف سميرا ;استانبول در مشكيني
سن جشنواره در قبادي بهمن ;كن جشنواره دانشجويي و كوتاه
پناهي جعفر ;مارسي جشنواره در مختاري ابراهيم ;پطرزبورگ
داوري هيات در اطبايي محمد واري ، كارلووي جشنواره در
نيما يوسفين ، پگاه مريخ ، آناهيد ;واري كارلووي نتپك
جشنواره در داور نوجوان چهار سخايي سياوش و تقيزاده
جعفرپناهي ;مونترال جشنواره در بنياعتماد رخشان جيفوني ،
داور درخشنده پوران ;ونيز جشنواره اول فيلمهاي بخش داور
جشنواره داور محبي عبدالحميد و دهلينو سينهفن جشنواره
.پرداختهاند داوري به اسكندريه
هري
"ونيتيفير" نشريه ارزشگذاري
تا چهار از جارو دسته سه:پاتر
آشوري عليرضا
پاتر هري درباره "فير ونيتي" نشريه ويژه شماره چاپ
ايجاد هريپاتر هواداران بين در را متفاوتي اظهارنظرهاي
هري" اول فيلم از بخش چند بر مروري بهانه اين بهكرد
.داشت خواهيم "جادو سنگ و پاتر
آني" كه بود عكسي شد چاپ هريپاتر از كه تصويري نخستين
سايت به ميتوانند هواداران.بود گرفته "ليبوويتس
نشريات در عكس چاپ ولي كنند مراجعه هريپاتر اختصاصي
كه حالي در خانواده يك نوجوان اعضاي.دارد ديگري حكايت
ما" كه كردند اظهار داشتند دست در را "ونيتيفير" نشريه
".بگيريم درآغوش را او بتوانيم كه داشتيم احتياج چيزي به
شبيه هرگز فيلم كه آگاهند مسئله اين از خوبي به همه
كه دارد وجود راهي آيا پاتر هري مورد در.نميشود كتاب
ما براي سهچهارم و نه سكوي قطار دهيم نشان بتوانيم
ميخواهد فيلم چطور يا نامرييست (غيرجادوگر مردم) گلها
تصور از بهتر را جادوگرها (Quidditch) "كوييديچ" بازي
.بگذارد نمايش به ما ذهني
اميدواري جاي كه ميدهد نشان فيلم عكسهاي صفحه ولي 22
دقيقا را "هرميون" تصوير هريپاتر هواداران.دارد وجود
همان ساله سيزده دختر.يافتهاند خود ذهنيات با مطابق
بازيهاي حوله ، تيشرت ، حال به تا رفت ذكرشان كه خانواده
چاپ 4 خلال در را هريپاتر تبليغاتي كارتهاي و فكري
ميكردم فكر":ميگويد او.است كرده خريداري آن اول كتاب
زندگي آن در خالهاش خانه در او كه گنجهاي) هري گنجه
خيلي نظرم به گنجه اين.باشد كوچكتر خيلي بايد (ميكند
درباره ميتوان ليبوويتس عكسهاي برمبناي ".است راحت
.كرد اظهارنظر فيلم ظواهر برخي
به شستهرفتهتر و بالغتر كمي "رادكليف دانيل":هري&
.نيست ستمديده و فقير كافي اندازه به تصويرش.ميرسد نظر
را خوبهايش لباس فيلمبرداري شروع محض به هم شايد يا
معادل) چهارتا از جارو دسته سه:ارزشگذاري.است پوشيده
(چهارستاره از ستاره سه
همه كه است چيزي همان دقيقا "دادلي":دورسلي خانواده &
چيزي با منطبق عينا.ميكرديم تصور و داشتيم را انتظارش
اندازه به "ورنون عمو".كرده خلق "رولينگ كي.جي" كه
به تمامعيار حقهباز يك "پتونيا خاله" و است پير كافي
جارو دسته ارزشگذاري4.ميرسد نظر
تميز حد از بيش كمي بلندش موي.نيست بد ظاهرش:هاگريد &
در مقالهاي در "رولينگ كي.جي".است مرتب خيلي ريشش و
از يكي عنوان به او":ميگويد "ونيتيفير" نشريه همان
موتورسيكلت از كه است تصور قابل دوزخ عظيمالجثه فرشتگان
درباره كردن صحبت به ميكند شروع بعد و ميشود پياده
شكست بزرگترين "هاگريد".ميرسد باغچهاش به چگونه اينكه
.است شده هواداران بالاي انتظارات قرباني فيلم ،
جارو دسته دو:ارزشگذاري
شخصيتهاي از تا دو باشد قرار اگر:هاگوارتز دارودسته&
نفر دو اين باشند گذاشته واقعي دنياي به پا رولينگ دنياي
دراكو" آنها قسمخورده دشمن.هستند "رون و هرميون" قطعا
به باارزشي رقباي "گويل" و "كراب" نوچههايش و "مالفوي
آمد خواهد بدتان آنها از قيافهشان ديدن با.ميرسند نظر
دسته ارزشگذاري4.بيابيد را دليلش نتوانيد اگر حتي
جارو
"اسنيپ پروفسور" ظاهر:هاگوارتز ارواح و هري استادان &
آن با.است تهديدكننده كتاب تصوير از بيش حتي (ريكن آلن)
ريخته پيشانياش روي كه مو تار چند و افتاده گود چشمان
آن هر ميرسد نظر به پرواز ، استاد ،"هوچ مادام".است
نيك نقش در "كليز جان".است پريدن و درآوردن بال آماده
.است كرده تصوير را فيلم روح دوستداشتنيترين سربريده
;است جزئيات درباره رولينگ كتاب مثل فيلم اين هرحال به
!پرواز و جارو دسته چهار
خورشيد سرزمين مردم براي نوري آواز
بزرگ كنسرتي زودي به گيلكي شهير خواننده "نوري محمد"
.ميكند برپا تهران در پاپ موسيقي علاقهمندان براي
قطعاتي درباره جمعه همشهري خبرنگار با گو و گفت در نوري
كنسرت اين برگزاري:گفت ميكند اجرا كنسرت اين در كه
بنابراين نيست مشخص آن مكان هنوز ولي است شده حتمي
خواند خواهم را قطعاتي چه كه بگويم دقيقا نميتوانم
توان قدرتو براساس را آهنگهايم و ترانهها من زيرا
هر بهميكنم انتخاب ميكند همكاري من با كه اركستري
جديدم و قديمي آثار از تلفيقي ميكنم اجرا كه قطعاتي حال
.بود خواهد
كنسرت اين از استقبال درباره پاپ پرطرفدار خواننده اين
من و است خيريه امور براي كنسرت اين از حاصله درآمد:گفت
بنابراين نكردهام اجرا برنامهاي خودم براي كه سالهاست
ولي كرد نخواهد كمكي من به مالي لحاظ از آن از استقبال
.ميكند خوشحال مرا
عرضه موسيقي بازار به زيادي كاستهاي تاكنون نوري محمد
.است بوده پرفروشها جزو مدتها تا آنها تمامي كه كرده
جلوههاي" ،"خورشيد سرزمين آوازهاي" ،"مريم جان"
.است نوري پرطرفدار كاستهاي از...و "ماندگار
شد بازديد آماده "وحشت اتاق"
نمايش آماده "فينچر ديويد" فيلم تازهترين "وحشت اتاق"
.شد عمومي
خلافكار سه دست از كه است دختري و مادر قصه فيلم اين
.ميبرند پناه جديدشان خانه امن اتاق يا "وحشت اتاق" به
غيرقابل امنيتي لحاظ به ميرسد نظر به كه خانه اين اما
.ميگيرد قرار خلافكار سه آن تهاجم مورد است ، نفوذ
"ويتاكر فارست" و "فاستر جودي" فيلم اصلي بازيگران
نيكول" است قرار كه بود آمده خبرها در اين از پيش.هستند
جاي دلايلي به اما.كند بازي را زن اول نقش "كيدمن
بازيگر "ويتاكر فارست".شد عوض "كيدمن" با "فاستر"
"سامورايي مرام:گوستداگ" در بازي از پس كه سياهپوستي
فيلم اين مرد اول نقش بازيگر نيز گرفت قرار توجه مورد
.است
"خنجي داريوش" را "وحشت اتاق" فيلمبرداري مديريت
در اين از پيش كه داشته بهعهده ايرانيالاصل فيلمبردار
در فيلم فضاي.بود كرده همكاري "فينچر" با "هفت" فيلم
.ميافتد اتفاق نور كم و تاريك شبي
سالهاي در "بازي" و "هفت" يعني ،"فينچر" آخر فيلم دو
استقبال مورد و رفتند تهران سينماهاي پرده روي گذشته
.گرفتند قرار
صورت به فيلم اين اوليه نسخه بار اولين براي پيش شب سه
نشان پروجكشن ويدئو با تماشاگران از گروهي براي خصوصي
خشن و آور دلهره بسيار را فيلم تماشاگران و شد داده
موسيقي نشده كامل هنوز كه فيلم بخش تنها.كردند ارزيابي
.است ن آ
باريد هم هامبورگ در باران
به افتخارآفريني و درخشش از پس مجيدي ، مجيد ساخته آخرين
مونترال ، فيلم جهاني جشنواره پنجمين و بيست در يادماندني
.درميآيد نمايش به هامبورگ فيلم جشنواره نهمين در
براي سيرك داگلاس جايزه كه مجيدي مجيد ايسنا ، گزارش به
هامبورگ جشنواره دوره اين در را سينمايي فعاليت عمر يك
در اروپايي نمايش نخستين در را باران ميكند ، خود آن از
در كه جايزه اين.ميگذارد نمايش به سينمايي رويداد اين
كلينت جمله از نام صاحب سينماگراني به گذشته ادوار
پيتر فاستر 1997 ، جودي فريزر 1996 ، استفن ايستوود 1995 ،
اعطا واي 2000 _ ونگكار و جارموش 1999 جيم وير 1998 ،
خالق و هاليوود بزرگ ساز ملودرام از را خود نام شده ،
.است گرفته وام نوشته باد بر و زندگي تقليد چون آثاري
در جاري سال ماه مهر تا 8 تاريخ 2 از هامبورگ جشنواره
.ميشود برگزار آلمان كشور
ميپيوندند بهم "كيش" در بزرگ نويسندگان
گردهم كيش جزيره در جهان و ايران از بزرگ نويسنده 100
.ميآيند
سمينار امسال اسفندماه جمعه ، همشهري خبرنگار گزارش به
ايران از بزرگ نويسنده حضور 100 با داستاني ادبيات بزرگ
كه سمينار اين در.ميشود برگزار كيش جزيره در جهان و
برپا "تمدنها گوي و گفت و داستاني ادبيات" عنوان با
برجسته نويسنده و 60 ايراني برجسته نويسنده ميگردد ، 40
تمدنها وگوي گفت مركز.ميكنند شركت جهان نقاط ديگر از
.هستند سمينار اين كننده برگزار كيش عمران سازمان و
جنگ سينماي تحليل حاشيه در
جمعه نگاه
تلون يا تكثر تلويزيون نگاه از
مهر ، يكم يكشنبه و شهريور سيويكم شنبه بين نيمهشب در
كرسي مقدس ، دفاع سينماي از حمايت رسمي نهاد در كه آقايي
شكست علت كه ميگفت "شبانه ميعاد" برنامه در دارد ، رياست
جاي به كه بوده اين ما هفتاد دهه جنگي فيلمهاي
اين.ميدادند نشان را تلخكاميها رشادتها ، و حماسهها
ظاهرا كه كسي پريشب ، همين تا شب همان از كه بود حالي در
در بود ، ساخته را رفتهها جنگ به مربوط فيلمهاي مهمترين
اين به دقيقا جنگ پيچيدگيهاي كه ميگفت "ققنوس" برنامه
به اغلب كه ماند پنهان رسمي سينماي نگاه از خاطر
و پرداختند رشادتها و حماسهها بيروني جلوههاي
و ترسها و تلخيها مثلا جبهه ، آدمهاي درون پيچشهاي
"تهران 20" برنامه در ديگر شب يك.نديدند را ترديدهايشان
هم فعلي سيماي كار پر تهيهكنندههاي از كه مجري خانم
اصل هنوز جنگ فيلمسازان كه است اين در مشكل ميگفت هست ،
.جنگ حاشيههاي سراغ به رفتند نداده ، نشان را جنگ خود و
صاحب كننده تهيه يك شهريور ، سيام جمعه عصر كه حالي در
تهيه را يك شبكه جنگي سريال مهمترين اخيرا كه سينما نام
ثابت تجربهها كه بود گفته "سيما و شما" برنامه در كرده
با توانستهاند زماني فقط جنگي فيلمهاي كه كردهاند
باشند ، نرفته جنگ سراغ به مستقيم كه بگيرند ارتباط مردم
صلح ، با خانواده ، با ديگر ، چيزي با نسبت در را جنگ بلكه
.باشند كرده مطرح عرفان با يا جامعه با
است قرار كه كردم فكر شما مثل هم من ماجرا ، اوايل راستش
تبليغ حسابي روزها اين كه ديدگاهها تكثر به هم تلويزيون
گول من مثل شما كه ملتمسم ولي.بيفكند چشمي گوشه ميشود ،
ميخواست تلويزيون !نبود خبرها اين از كنيد باور !نخوريد
ايران جنگي سينماي ويژه به و ايران سينماي موجود وضعيت
.بزند پيوند "آشفتگي" به ديگر ، چيز هر از بيش را
.نكند توجه و گوش چيزها اين به ايران جنگي سينماي
عرضه با كه راهي.برود را خودش راه شرافتا خواهشا ،
نمونههايش واقعبينانهترين و وجهيترين چند و بهترين
.شد نزديك مقصد به تازه خورشيدي ، هفتاد دهه دوم نيمه در
خانه در يار جمعه ،
قاب در سينما
"خانه در يار" سينمايي فيلم سينما 4 برنامه در امشب
به فيلم اين.آمد درخواهد نمايش به "سينايي خسرو" ساخته
درباره نشانهايي يافتن براي جوان يك جستوجوي ماجراي
آوارگان سرنوشت به او بهزعم كه ميپردازد خود بستگان
جهاني دوم جنگ هنگامه در وطن از شده رانده لهستاني
ساكن ايران در آنان از برخي كه آوارگاني.ميخورد پيوند
.شدند
زبان ويژگيهاي از عمدهاي بخش واجد "خانه در يار"
فيلمهاي به توجه با اگرچه و است سينايي خسرو سينمايي
در اما ميگيرد ، قرار سايه در اندكي او بعدي موفقتر
روند و فيلمساز هميشگي دغدغههاي ساختن نمايان
اثري خاص بياني به يافتن دست براي او تجربهگرايانه
مضمون فيلم در.ميشود محسوب بررسي قابل و ديدني
فردگرايانه و شخصي پايههاي بر عمدتا كه هويت جستوجوي
ميشود عجين جمعي دلشورههاي از جلوههايي با است استوار
فيلم مقطعي مفاهيم دادن گسترش امكان فيلم در فيلم شيوه و
يافتن براي جوان.ميآورد فراهم دائمي مصاديقي به را
بر علاوه كه ميشود آشنا كارگردان يك با تازه سرنخهاي
تدوين حال در لهستاني ، آوارگان درباره مستند فيلمي ساختن
افغاني آوارگان اسفبار اوضاع درباره كه است صحنههايي
از پرهيز با و هشيارانه سينايي.است كرده فيلمبرداري
اين ناگوار تبعات و فيلم معنايي دامنه اغراقگونه تاكيدي
نسبت و ميكند حال متوجه گذشته از را اجتماعي بحرانهاي
و اقوام بيقاعده هجرتهاي و حضورها پيامدهاي به
.ميدهد هشدار جهان كشور آسانپذيرترين در گروهها
سپتامبر يازدهم حوادث كه شرايطي در "خانه در يار" تماشاي
فرياد به را افغانستان به نظامي تهاجم زمزمههاي آمريكا
سوي به گريز و آوارگي از تازهاي موج و است ساخته مبدل
ترسيمكننده ميتواند ميرسد ، نظر به حتمي همسايه مرزهاي
اين وقوع از آدميان آزردگي و رنج و جنگ نفرتآور چهره
كه همانطور _ فيلم پاياني فصل اگرچه.باشد خونبار دقايق
جنبههاي كنار در _ ميشود يادآور صراحتا هم فيلم عنوان
از خودي داشتههاي نكردن طلب و خودشناسي نوعي به اجتماعي
بايد معياري و محك هر با اما ميكند ، اشاره بيگانه
را جنگ "خانه در يار" فيلم در سينايي خسرو كه پذيرفت
بر نه را آن ماندگار و ديرگذر اثرات و ميكند تقبيح
و انسانها روان و روح بر بلكه جسمها و ابنيه شهرها ،
.ميدهد قرار تاكيد مورد آنها فيمابين روابط
|