نزديك نماي در نايپل
نوبل ادبي جايزه كه بزرگي نويسندگان
نبردند
بنويسيد من گور سنگ بر
خواندم بد شعر كه بس از مردم
شعر
نزديك نماي در نايپل
ادبيات نوبل جايزه برنده نايپل ، اس ، .وي آثار و زندگي به نگاهي
كتاب از 24 بيش حال به تا كه نايپل وهنر زندگي ويژگي *
ادبي جوايز وتعدادي نوشته
است جهان سراسر در مسافرت رشته يك دستآوردهاست ، به
جايزه ترينيداد انگليسيمتولد نويسنده نايپل ، .اس.وي
فرهنگستان.كرد خود نصيب را ادبيات رشته در نوبل امسال
را انتخاب اين مناسبتعلت همين به خود بيانيه در سوئد
حضورتاريخهاي كه كند وادار را ما" كه دانست آثاري نگارش
صداي كه است ادبي جهانپيماي يك او.ببينيم را شده سركوب
الگوهاي تاثيرپذيرياز از دوري با.دارد تقليدي غيرقابل
كرده تبديل خود مختص سبكي به را موجود سبكهاي وي ادبي ،
و داستاني متون سنتيبين تمايزهاي آن در كه است
".دارد ثانويه غيرداستانياهميت
بسيار":گفت نوبل جايزه دريافت شنيدنخبر با نايپل
اينافتخاري.افتخاريغيرمنتظرهاست اين.مشعوفهستم
".است من اجدادي و آبا سرزمين هند و من سرزمين انگليس براي
دهه 1950 در.آمد دنيا ترينيدادبه در ساله نايپل 69
در را خود زندگي اعظم بخش وي اما انگليسشد ، ساكن
بيشتر.است گذرانده مسافرت به والهامها پاسخها جستجوي
بررسي به مستند آثار ونيز وداستان رمان صورت به وي آثار
.ميپردازند استعمار از پس دوران تغييرات رنجهاي
سال در نايپل كه را "ورود معماي" كتاب سوئد فرهنگستان
واقعيت نايپلبا":گفت و شاهكارخواند 1987نوشت ،
كه است مردمشناسي گويي كه ميكند ديدار گونه آن انگليس
به تا كه ميكند مطالعه جنگل اعماق در بومي قبيلهاي روي
توصيف اين از سوئد فرهنگستان ".است مانده ناشناخته حال
قلب".دانست كنراد جوزف وارث را نايپل و رفته فراتر هم
در استعمار فشرده بررسي سال 1902 كنراددر"تاريكي
اين.است جامعهشناختي مسائل از انبوهي و آفريقا
وارث نايپل":كرد نظر ابراز خودچنين بيانيه در فرهنگستان
به امپراتوريها سرنوشتهاي تاريخنگار بهعنوان كنراد
قوت.ميآورند انسان برسر آنچه يعني.است اخلاقي معناي
به سايرين آنچه از وي خاطره در ريشه راوي مقام در وي
".شكستخوردگان تاريخ ;دارد سپردهاند ، فراموشي
دلاراست ، ميليون يك حدود آن ارزش كه را خود جايزه نايپل
در ديگر رشتههاي در نوبل جايزه برندگان ساير همراه به
نوبل آلفرد مرگ سالگرد يعني ماه آذر كه 19 مراسمي
كارل دست از ميشود ، برگزار نوبل جوايز بنيانگذار
.كرد خواهد دريافت گوستاوپادشاهسوئد
آثار و زندگي نايپل ،
كه چند هر خواندهاند ، وطن بدون مردي اغلب را نايپل
.ميكند زندگي انگليس در كه است قرن نيم از بيش اكنون
كتاب از 24 بيش حال به تا كه نايپل وهنر زندگي ويژگي
رشته يك دستآوردهاست ، به ادبي جوايز وتعدادي نوشته
به دستيابي پي در همزمان وي.است جهان سراسر در مسافرت
.است بوده گرفتن آرام براي مكاني
است ، مشهور "هستم رقيب بدون من"گفتهاش اين كه نايپل
پذيرايجنجالهاي خود لهجه صراحت با اخير سالهاي در
نويسندگان وآوازه آثار به وي اخيرا.است بوده زيادي
ديكنز چارلز و جويس جيمز فورستر ، .ام.اي همچون سرشناسي
.كرد حمله
لقب دريافت از پس كه پراسادنايپل ، سوراج ويدادار
مشهور"سرويديا" به اليزابت ملكه از سال 1990 در شواليه
خود زادگاه فساددر و عقبماندگي آنچه از شدت به شد ،
تا هند از توسعه حال در كشورهاي ساير و"اينديز وست"
.ميكند انتقاد آفريقاميخواند ،
.ميدهد رخ اينديز وست در وي كتابهاي نخستين داستان
نخستين.است سفرنامه و رمان كوتاه ، داستان شامل وي آثار
نام "بيسواس آقاي براي خانهاي" وي موفقيتآميز اثر
در كه داستان وقايع.شد سال 1961چاپ در كه دارد
حاشيه در جامعهاي توصيفكننده ميافتد ، اتفاق ترينيداد
كه است مردي ديدگاه از انگليس افول امپراتوريروبه
كتاب اين در.است گرفته پدرشالگو از را او نايپل
درجامعه خود ، ريشههاي حفظ ضمن ميكوشند هندي مهاجران
تقريبا كه كاري شوند ، كارائيبيكپارچه منطقه كشور يك
توصيف به نايپل بعدي ، نوشتههاي درميرسد نظر به محال
.پرداخت سوم جهان بر مليگرايي و استعمار اثر
"تبعيد" در نويسنده
ترينيداد در چاگوآناس شهر در آگوست 1932 در 17 نايپل
هندي مادري و پدر بچه هفت از بچه دومين وي.آمد دنيا به
وستاينديزبزرگ در او.بود برهمن هندي بالاي طبقه از و
و بود خودآگاه خارجيبودن از خوبي به ميگويد اما شد ،
در كه ميكرد استفاده مانع نوعي عنوان به احساس اين از
يا تبعيدي از وقتي":ميگويد نايپل.ميگرفت پناه آن پشت
بلكه نيست ، استعاره صرفا ميگويم ، بودنسخن مهاجر
سال ظرف 5 گرفت تصميم سالگي يازده در ".است همين منظورم
با و شد انگليس راهي سالگي در 17.كند ترك را ترينيداد
در انگليسي ادبيات و زبان تحصيل به بورس از استفاده
.آكسفوردپرداخت دانشگاه
احساس هنوز انگليس ، وي در وي ساله حضور 50 وجود با
- ترينيدادي يك بهعنوان دوگانه دارايطبيعت ميكند
.ميكند زندگي انگليس در كه است هندي
آن به"ورود معماي" رمان در وي كه است موضوعي اين
تجاري توفيق كه وي كتابهاي از بسياري برخلافميپردازد
پي در او جستجوي براساس كه ورود معماي داشتند ، محدودي
قرار پرفروش كتب فهرست صدر در سال 1987 در است ، هويت
.گرفت
غربي جنوب كيلومتري در 160 واقع ويلتشر در كتاب داستان
پاتريشيا اولش زن همراه به نايپل.ميافتد اتفاق لندن
دهكده اين در بود ، كرده ازدواج او با سال 1955 در كه هيل
سال دو 40 اين ازدواج.داشت انزواگرايانهاي زندگاني
بهعنوان سال 1996 در الوي ناديرا كه اين تا آورد دوام
آقاي" كوچك رمان از بهغير.شد نايپل زندگي وارد دوم زن
نايپل كتاب اولين ورود ، معماي ،"شواليهها همراه و استون
وي ميگويد نايپل.ميدهد رخ انگليس در آن داستان كه بود
را كار امااين خودنوشتبنويسد ، زندگينامه نداشت قصد
جغرافياييو لحاظ از كه را زندگيخود حقيقت تا كرد
كتاب ، داستان واقع دربكشد بيرون بود ، متنوع فرهنگي
انگليساست ، در زندگي با آمدن كنار براي تلاشوي روايت
معتقد وي خود.كرد فلسفي سفر يك وارد را وي كتاب اين اما
شد ، شعلهور وقتي.است همين خيالانگيز نگارش جاذبه":است
".ميبرد غيرمنتظره جاهاي به را آدم
:ميگويد او.شود نويسنده ميخواست كودكي از نايپل
كه ميشدم شگفتزده اينامر از هميشه بودم ، بچه وقتي"
اين عميق ، بر خشم هنگام به آرام نوشتن با ميتوان چگونه
".كرد غلبه حالت
ميخواند ، آكسفورددرس در كه زماني را خود رمان نخستين
در و شد فارغالتحصيل سال 1954 در.نشد منتشر كه نوشت
اولين.شد كار به مشغول لندن در ملي تصاوير نگارخانه
در كه داشت نام "صوفي دهنده ومال مشت" وي شده منتشر رمان
چنداني توجه درابتدا و نگارشدرآمد رشته به سال 1955
به را وي ادبي جايزه اولين بعد سال برنيانگيختاما را
جوان نويسندگان براي لولينريس جان يادبود جايزه نام
كوتاه داستانهاي مجموعه اولين.آورد ارمغان به برايش
جايزهسفر برنده بعدا"ميگوئل خيابان" نام نايپلبه
.موآمشد سامرست
حال در جوامع مادي و اخلاقي فقر منتقدان از كه نايپل
رفتاري و اخلاقي هنجارهاي طنزگونهاي طور به است ، توسعه
اين با و تصويركرد كتاب دو اين در وستاينديز در را
يك.برانگيخت را منطقه اين ساكنان اعتراض فرياد خود كار
ميدهد ترجيح كه زبالهگردي" را او بعدا منتقد
بدون را استعمار از پس تاريخ متروكههاي و ويرانهها
.كرد توصيف دهد ، ارائه " همدردي لطافتيا
شناخت به تا كرد ديدار هند دهه 1960از سالهاي در نايپل
و "تاريكي عصر" دركتابهاي اما.ريشههايشنايلشود
نابردباري ، آنچه از نايپل ،"زخمي تمدني:هند"
در.كرد بيزاري ابراز ميدانست ، خودپسندي و افراطيگري
جايزه كه غيرانگليسيشد نويسنده اولين او سال 1971 ،
كشوري در" عنوان با خود رمان يازدهمين براي را بوكر ادبي
در اليوت تياس جايزه سال 1986 ، دركرد دريافت"آزاد
.اعطاكردند او به را خلاقانه نگارش
گذرگاه" كتاب دو در آمريكا جنوب به نسبت شيفتگيوي
.پيداكرد بازتاب(1989)"جنوب در چرخشي" و (1962)"مياني
در بردهداري كاوشميراث به بسيار بررسيهاي با وي
.پرداخت منطقه اين در دين قدرتمندانه استقرار و جنوب
مردم كه نديدهام جهان در ديگري جاي هيچ":ميگويد نايپل
خاطر تعلق خوب ديني زندگي و خوب اخلاق موضوع به اينقدر
سفيدپوستان و سياهپوستان مورد در امر اينباشند داشته
چيز هر از مهمتر معتقدند نايپل دوستداران ".بود يكسان
.اس.وي. انگليسي منتقدسرشناس يك.است اصيل ديگر ، وي
در قيدحيات در بزرگتريننويسنده را او زماني پريچت ،
.كرد توصيف انگليسي زبان
اخير وقايع درباره نايپل موضعگيري
تروريستي حملات از سوئد تلويزيون با مصاحبه در نايپل
طرفهاي روشيكه از اما تاسفكرد ، ابراز آمريكا در
در رهبريآمريكا به تروريسم با جديد مبارزه در درگير
حملات":گفت او.كرد تاسف اظهار نيز پيشگرفتهاند ،
است ، فاجعه اين.است كرده ناراحت مرا آمريكابينهايت
كمتر باشادي مكاني مارا دنياي كه انگيز غم حادثهاي
".كرد خواهد
غرب سوي از شده پيشگرفته در روش نايپل حال ، اين با
زيرسوال حملات اين قبال در را مناقشه اين ودشمناندر
درك و تعمق عدم دچار طرف دو هر كرد خاطرنشان و برد
.شدهاند كافي
سال در كه "اسلامي سفر:مومنان ميان در" كتاب در نايپل
اسلامي اصولگرايي ريشههاي بررسي به شد ، منتشر 1981
به كه كرد افغانستانانتقاد مانند كشورهايي واز پرداخت
كوركورانه ايمان بر حد از بيش جامعه اداره در وي اعتقاد
كاش اي":گفت نايپل.ميكنند تكيه خرد بر كم بسيار و
را خود فكري قواي تمام كه روشنفكرانيداشتند كشورها اين
بزنند دست كارهايي به اينكه نه ميكردند ، خود مشكلات صرف
بسيار وضعيت در را آنها و است داده رخ واقع در كه
".دادهاست قرار دشوارتري
نعيمي رضا وحيد: ترجمه
نوبل ادبي جايزه كه بزرگي نويسندگان
نبردند
هر كه است افتخاري بالاترين ادبيات رشته در نوبل جايزه
اما.بگيرد تعلق او به كند آرزو ميتواند نويسندهاي
شايسته كه دارد وجود نويسندگاني از بلندبالايي فهرست
جهان از چشم آن بدون ولي بودند ، جايزه اين دريافت
.فروبستند
ادبيات علاقمندان فرانسه ، تمام خبرگزاري گزارش به
نوبل برندگان جرگه به هرگز كه دارند محبوبي نويسنده
هستند نويسندگان قبيل اين از زيادي تعداد اما نپيوسته ،
دريافت با نميتوانند ادبيات علاقمندان از هيچكدام كه
بتوان حتي شايد.كنند آنهامخالفت توسط نوبل جايزه
در ادبي استعداد پاسداشت عدم با كه كرد استدلال اينگونه
نوبل جايزه ارزش بيشتر سوئد فرهنگستان منزلت ، از حد اين
.نظر مورد نويسندگان آوازه نه است آورده پايين را
اما دارند قرار رقابت فهرست در كه نويسندگاني جمله از
و انگليسيزبان نويسنده نارايان ، .كي.آر درگذشتند ، اخيرا
دربارهاش زماني گرين گراهام وي دوست كه است هندي پيشتاز
.چه يعني هنديبودن فهميد كه بود او نوشتههاي يمن به گفت
جايزه برندگان اعلام از پس كه كانادايي ديويس رابرتسون
عظيم ، رمانهاي كه كساني ديدگاه از درگذشت ، پارسال نوبل
نميمرد ، اگر بودند ، خوانده را وي روشنفكرانه و هنرمندانه
.بود جايزه اين دريافت شايسته مسلما
نويسنده يك ايتاليايي ، جيوباساني جيور مورد در امر همين
خصوص به وي رمانهاي.است صادق كرد ، فوت اخيرا كه ديگر
هواي و حال چنان داراي "كنتينيس - فينزي باغهاي" شاهكارش
معاصر داستاني آثار در تقريبا كه است مكان و زمان
و ريچلر خاي مرد نامهاي به ديگر كانادايي دو.بيهمتاست
جمله از ميكرد ، وفا عمرشان اگر تبار ايرلندي مور برايان
شايد اما بودند ، ادبيات نوبل جايزه دريافت شايستگان
از كه بيستم قرن بزرگ نويسنده دو كرد ادعا چنين بتوان
آرژانتيني بورخس لوئيس ماندند ، خورخه بينصيب جايزه اين
كه است "هزارتو" بورخس شاهكار.بودند گرين گراهام و
سياسي مسائل به گرين رمانهاي.ميطلبد چالش به را مقايسه
(كمدينها كتاب در) هائيتي همچون متنوعي مكانهاي در ديني و
،(سوخته پرونده و مسئله قلب كتاب در) آفريقا غرب ،
كتاب در ) جنگ زمان در لندن و (آمريكاييآرام) ويتنام
ميشود گفته اغلب.ميپردازد (وزارتوحشت و ماجرا پايان
اعطاي از مانع كه بود نوبل كميته اعضاي از يكي شخصي عناد
انتخاب ميگويند و بود او حق كه شد گرين به نوبل جايزه
به مستقيم دهانكنجي سال 1983 در گلدينگ ويليام
در نويسنده بزرگترين شايد زمان آن در كه بود نويسندهاي
.بود انگليسي زبان
نوشتههايش طنز ميرسيد نظر به گرين معاصران از وو اولين
پاول آنتوني و باشد جدي پاسداشت لايق كه است آن از بيش
رمان بهترين برخي را زمان موسيقي با رقص جلدي رمان 12 كه
.نبود معروفي چهره هرگز ميخوانند ، بيستم قرن انگليسي
پاول كارهاي محتواي و صورت بر آثارش كه پروست مارسل
كه چند هر درگذشت ، نوبل جايزه بدوندريافت داشت ، تاثير
مهمترين از يكي او "رفته دست از زمان جستجوي در" رمان
.ميشود محسوب بيستم قرن آثار
سهجلدي رمان نويسنده اتريشي ، موسيل رابرت سياق ، همين بر
و زن معروف نويسنده بووار دو سيمون و صفات بدون انسان
او فينگان بيداري و اوليس كتابهاي كه جويس جيمز حتي
شايد.ماندند محروم نوبل از آورد ، پديد ادبيات در تحولي
بودند آن از جنجاليتر وجويس دوبووار مانند برشت برتولت
.بگيرند قرار سوئد محافظهكار فرهنگستان توجه مورد كه
جهان بود ، زنده هنوز بالدوين جيمز كه زماني در شايد
يك كه چند هر نداشت ، را سياهپوست برنده يك پذيرش آمادگي
جايزه نيجريهاي سويينكاي وله كه بود او مرگ از پيش سال
.برد را ادبيات نوبل
دستيابي مانع شهرت و شوخطبعي ميرسيد نظر گذشته ، به در
كوكتووژاك ژان كه همانطور است جايزه اين به نويسنده
شياشيا لئوناردو كالونيف ، ايتالو و فرانسوي شاعران پرور ،
بورگ جينز ناتاليا و ايتاليايي نويسندگان پاوس سزار و
محروميت علت شايد.دهند گواهي امر اين بر ميتوانند
.بود شهرت سيمنون خورخس
جايزه دريافت شرايط واجد كه زندهاي نويسندگان ميان از
شود ، مانع است ممكن آنان طنز و شوخطبعي اما هستند ، نوبل
چينوا كوندرا ، ميلان چك تبعيد در نويسنده به ميتوان
روث فيليپ و اسكاتلندي اسپارك موريل نيجريهاي ، آچبه
.كرد اشاره آمريكايي
بنويسيد من گور سنگ بر
خواندم بد شعر كه بس از مردم
:اشاره
ابتداي از كه است سئوالي"ندارد؟ مخاطب امروز شعر چرا"
كه هم گوناگوني پاسخهاي و كرديم مطرح صفحه اين شكلگيري
گروهي.پرداختند آن به خاص دريچهاي از يك هر شد ارائه
را آن نميتوان و دارد مخاطب امروز شعر كه بودند آن بر
شعر بودند معتقد آنكه با ديگر گروه.دانست مخاطب بي
است شعر بالندگي و تشخص نشانه امر اين اما ندارد مخاطب
بر بسياري اما.باشد داشته خاص مخاطب شعر ، شده باعث كه
است ضعفي اين و ندارد مخاطب امروز شعر كه بودند باور اين
در هم فرهنگي و اجتماعي عوامل گرچه است ، شاعران متوجه كه
.دخيلاند باره اين
را - نويسنده و شاعر - موحد ضياء دكتر پاسخ شماره اين در
.ميآوريم پرسش اين به
موحد ضياء دكتر
قمار هنوز آيا"بپرسند نكرده قمار هرگز كه كسي از اگر
نه بگويد ميتواند بدهد؟نه بايد جوابي چه " ميكني؟
سوال مغالطه ميگويند را اين.آري بگويد ميتواند ونه
مخاطب هفتاد دهه شاعران شعر چرا" كه هم سوال اينمركب
ديگر سوي از اما.باشد مركبي سوال ميرسد نظر به "ندارد؟
از وضعيت متاسفانه ميدهد نشان كه دارد وجود شواهدي
اين شواهد از يكي.است همينگونه بگذريم كه نادر موارد
مدتي در و داشته بيشتري خريدار شعر ترجمه كتابهاي كه ،
نشان خود اين.شدهاند ناياب يا رسيده دوم چاپ به كوتاه
از چنان وهم نشده كم هيچ شعر به مردم علاقه از كه ميدهد
دست از آن محاسن از بسياري كه ترجمه در حتي خوب شعر
.ميبرند لذت ميرود ،
تن همه از بدتر و شعر چاپ از ناشران زدن تن ديگر شاهد
اين از.است شعر كتابهاي توزيع از توزيعكنندگان زدن
كتابهاي اغلب نادر موارد در جز به معلوم قرار از گذشته
نتيجه البته اين و ميشود چاپ شاعران هزينه به شعر
خود هم مواردي در.است شعر چاپ از ناشران نكردن استقبال
پرداختهاند ، معابر در خود شعر دفترهاي توزيع به شاعران
مسئلهاي شعر دفترهاي از بسياري نداشتن مخاطب بنابراين
سرزبانها دهه اين اول در كه شعرهايي از يكي.جدي است
/بنويسيد من گور برسنگ:پايان اين با بود شعري افتاد
.خواندم بد شعر كه بس از مردم
.ادب اسائه نه و هشداري و بود زنهاري شاعر قصد البته
همان در شعر به علاقهمندان سروصداي كمكم كه آن منظور
بهانههاي به بسياري اما.بود شده بلند دهه اين اوايل
مولف مرگ شعارهاي با همچنان و بشنوند نميخواستند مختلف
شكستن و زبان با بازي به سپيدنويسي و صدايي چند و
كردند خوش بدين دل و پرداختند نامفهوم تركيبهاي نحووجعل
اين از غافل فهميد خواهند را آنان كار ارزش آيندگان كه
هم فردا مردم نپسندند ، را آنان شعر امروز مردم اگر كه
ناشناخته نابغه كارلپوپر ، قول به و پسنديد نخواهند
دكتر ترجمه) ناتمام جستوجوي پوپردر.نيست بيش دروغي
ص اسلامي ، 1369 ، انقلاب انتشاراتآموزش عليآبادي ، ايرج
-اكسپرسيونيستي هنر درباب جالبي بسيار بحث ضمن در (83
اين مسئول را واگنر -ميكنم توصيه را آن خواندن كه
نابغه"ديوانهوار تقريبا و سادهلوحانه انديشه
پيدايش موجب نظريه اين":ميگويد و ميداند "ناشناخته
وسايل به دسترسي با كه است شده فشاري وگروههاي محافل
مذهبي فرقههاي يا سياسي احزاب صورت به تبليغاتي
ايران در خصوص به شعر كه ندارم شكي هيچ من ".درآمدهاند
مردم را خوب شعر.دارد و داشته فراواني شناسندگان هميشه
بنابراين.مينهند ارج و ميشناسند راحتي به و زودي به
من.است شاعران متوجه -هست كه -باشد كار در ايرادي اگر
:ميكنم اشاره ايرادها اين از يكي به اينجا در
به دارند شاعري استعداد و هنري جوهر واقع به كه كساني
.آورند پديد را شعرها زيباترين ميتوانند زبان سادهترين
شعر شاهكارهاي درصد نودونه از بيش موجود شواهد بنابر
نيز ديگر زبانهاي در.شده نوشته زبان همين به ايران
سادگي يعني ويژگي همين يافتهاند جهاني شهرت كه شعرهايي
سعدي اگردارند را ممتنع و وسهل نيافتني دست
اين براي ميدانند ، ايران شاعر ناپذيرترين راتقليد
آن به كسي دست كه نهاده درجايي را سادگي اين پايه كه است
بديهي.است كالمعدوم النادر زبان به تسلطي چنان.نميرسد
فكر به بگويد شعر زباني چنين به نتواند كسي وقتي كه است
با بازيگوشي اين بارز نمونه.بيفتد زبان با كردن بازي
و متعارف زبان به كه شعرهايي كه بودند شاعراني زبان ،
واكنشي بود ، سست و مضحك واقع به مينوشتند بيادا
هيچ تقريبا.ميكرد آزرده را آنان اين و برنميانگيخت
نتوانست آدميزاد زبان به خواندني شعر يك افراد اين از يك
بازيهاي اقسام و انواع از سر ناگهان كه بود چنين.بنويسد
معيارهاي پشتوانه با هم آن نحو و وزن به وررفتن و زباني
هم درغرب آنها ناكارآمدي كه معيارهايي درآوردند فرنگي
همتي صاحب كاش اي.افتادهاند مد از و شده شناخته ديريست
كه 40 را برنشا استانلي نوشته Poemitself كتاب مقدمه
غرب در را بازيگريها اين سرنوشت و شده نوشته پيش سال
اين نيست معلوم اصلا.ميكرد ترجمه فارسي به داده نشان
هست اهل گوينده يا.آمده كجا از شعر از غريب و عجيب تصور
اينكه ديگر.نميبرد جايي به راهي زورزدن اينجا.نيست يا
در خطاطي در كه آن مگر چيست؟ انتشار در عجله همه اين
كار عنوان به را سياهمشقهايش هرگز است نوآموزي مرحله
به بيتوجهي اينها همه به اگر حالا ميكند؟ عرضه هنري
قديم شاعران به ادب اسائه خصوص به و گذشته ادب و فرهنگ
به بيحرمتي و سنت از است بياطلاعي همان نتيجه كه
ادعاهاي و رجزخوانيها معاصرو گرانقدر و افتاده جا شاعران
را كثيرالانتشار روزنامههاي در هم آن اساس و بيپايه
.خرابست كجاها از كار كه ميشود معلوم وقت آن كنيم اضافه
يادداشت اين در.برماست كه ماست از كه ناليم زكه گفتا
.كنم اشاره هم ديگر نكته يك به ميخواهم شتابزده
از وتقليد است چيزي آوردن بديع سبك و تروتازه زبان
است تعارضي چه اينديگر چيز كامپيوتري ساختگي زبانهاي
مسلط تكنولوژي پادزهر را شعر ميخواهيم طرف يك از كه
تكنولوژي هم ادبيات در ديگر طرف از و بدانيم بيروح
عميق ، و گيرا ادبي طرز مرز كنيم؟ حاكم را ادبي ساختگي
خوانندگان كه نيست مبهم قدرها آن وشعبدهبازيزباني
نظريهپردازي و شاعري عمر محصوليك ميدانيد.نشناسند
جيغبنفش" دانشور سيمين خانم شهادت به كه ايراني هوشنگ
همين بود؟ چه بود ، خشمآورده به را نيما"كبودش غار و
اين با.نيلوفرآشنايي باد تو بر شكفتن شكوه:مصراع يك
شدن پيدا و ايران شعر آينده از وجه هيچ به من همه
همه اين كه نسل همين ميان از اصيل و بلندپايه شاعراني
شاعر و شعر به ما.نيستم نااميد گرفته قرار هم هجوم مورد
هر از بيش زده ، تكنولوژي عبوس زمان اين در خصوص به خوب ،
آينده به اميد و نفس به اطمينان.داريم نياز ديگر زمان
را خوانيها رجز دليل همين به.است هنرمندي هر كار لازمه
گفته هم خوب شعر كه آن شرط به گرفت ناشنيده ميتوان هم
.باشد كمبودها اين همه عذرخواه ميتواند شعرخوب.شود
شعر
گل خنده
(منصور)ميرباذل سيدعلي
بودم نشسته كنجي جهاني از دلخسته
بودم شكسته بغضي غريبي آسمان صد
گفت و آمد باراني نگاهم از ناگاه
بودم خسته افسوس دوباره بخوان من با
گفت گل به مرا نام صدايي آنسويتر
بودم بسته چشم من دور ، از ميزد خنده گل
زباران غمنامهاي بخوانم ميخواستم
بودم گسسته ابري بودم سكوت خيس
تن غربت بند در بسته بال دو از آه
بودم رسته چه هر از ميپريدم كاش اي
عشق عاشق جنس حرفياز درحضور يا
بودم شسته دار بر من را تشنه جان اين
خدا تماشاي در
زيادي عزيزالله
ميشوند وا آسمان پردههاي
ميشوند هويدا روشناييها
خدا سمت از ميآيد نفر يك
ميشوند دريا پيوسته رودها
كوهها ميآيدآنك نفر يك
ميشوند تا كمر از سلامش بر
خدا تماشاي تا كنارش در
ميشوند زيبا و سبز فصلهامان
روشنآيينهها درحضور
ميشوند شكوفا آرزوهامان
ميرسد پايان به غم قصههاي
ميشوند پا دل روي از غصهها
خواب
كهريزي ثريا
آغشتهام زندگي به
آن امتداد در و
دست به چمدان
طبيعت عشقو عمر ، از
ميگذرم
آرام ، آرام
آناند نتهاي مرزها كه آوازم و
فضا در
است آويخته ابدي آميزشي به
ميترسم انهدام از چقدر
چمدانم
آوازم
مرزها و
ميشوند منهدم
: كنند بيدارم لحظه آن
!بلندشو
است شده صبح
شعر سه
رشت -گورگين تيمور
(1)
آوردند تاب رنج راه به كه آنان
آوردند حساب به را خود دل و دست
برتر هم جنون صحراي ز رفتند
آوردند آفتاب عشق ، جاده از
(2)
حرومه لالا نكن لالا بابا
كدومه خسته نه ، خستهست تنت
بياري نون بايد تو خونهمان به
تمومه گندم يا نيست نون نگو
(3)
چرا توجوره باغم من غم
چرا شوره ميدن ما به اگه آب
نميرسيم ميريم كه هم با چه هر
چرا دوره ما خوشبختي راه
كجاست شعر
آريان امير
شعرها اين همه بود قرار اگر اصلا
...ميرقصيدند بندر اين دور موجها كه روزي از بعد درست
دريا چرا بدانم بود قرار اگر من و
شعرها اين گوش كنار درست
ميكند زمزمه را خودش
شود شاعري خودكار سوار زور به كه
كجا از اينها نميداند اصلا كه
دارد ربطي چه شعر به بندر اصلا
مثلا ميكردم خيال كه من به دريا يا
بيايد زمينكش تا ابر دست كه وقتي فقط
بزند قدم كلمات روي كه خورشيد يا
...شعر به نزديكتر كمي اينها
بدانم بود قرار اصلااگر
ميدهد شفا شعر كدام را دردها اين كجاي
نميآمد سراغم سياه سال صد شعر اين
ترديد
ييتز باتلر ويليام
يثربي چيستا ترجمه
قرن شعر بزرگان از يكي (1865- 1939) ييتز باتلر ويليام
ادبي رنسانس رهبر عنوان به را او.است ميلادي نوزدهم
سال در كه است شاعراني معدود از يكي و ميشناسند ايرلند
.كرد خود آن از را نوبل ادبي جايزه 1923
بينهايت دو ميان
ميپيمايد ، راه آدمي
ميآيد بر مشتعل يا نيمسوز نفسي
كند ويران تا
...شب و روز ميان را نقيض و ضد همه آن
مينامد ، "مرگ" را آن بدن
"غم و اندوه" را آن قلب
باشد درست همه اين اگر اما
چيست؟ "شادي" پس
...كجاست؟ "خوشي"
صبورم نه و شمسم نه
بلخ سلاله از نه
مقصدي رضا
برابر است آتش به
آب به است برابر
ياد نسيم
ميگذرد شاد زگيسوي
راز اياز
.داري تو كه كوزهاي زپيغام
زمين
.عطش درون
عطش
.من نمايش
.تشنهست تو آب نور زمينمبه گياه رگ
.زيباست تو بينگاه نه
آرزو
.آهو
تو بيصداي نه
شوريده
.آشيانهساز
درخت بهار در چكيدهست تو چكامه
دميدهست تو قصيده
روايت بر
.رود
!آه در گمشده شرار
!سبزصبحگاهگياه نفس در سپيده
ابر شاخه به ببين
سنگ گفتوگوبا شگفتيبه مرغ نشسته
-خاك پاييز به چشمه جشن كه
.بنشاند
!كن صدا نام به مرا
بلخ سلاله از نه صبورم ، نه و شمسم نه
.منتشرم هماره نورم ، همه نفس ، -نفس
|