(عج)مهدي دربارهامام( ع )علوي هاي خطبه
(پاياني بخش) روايات و آيات در منتظر امام
حق خدا وعده كه زيرا فرج به را شما باد مژده !مردم آي
خدا كرد ، رد نميتوان را خدا قدر و قضا بود ، خواهد
است نزديك خدا فيروزي و فتح است ، باخبر و حكمكننده
پدر از دركودكي كرد ، خواهد عدل از پر سختي بدون را زمين
ميشود ، عزيز خود پرورش محل در ميگردد ، جدا خود مادر و
او براي زمان.شد خواهد مسلمين شهرهاي مالك امنيت با
از جوانان و ميكند ، پيران گوش را او حرف و ميگردد مطيع
ميكند عدل از پر را زمين نمود ، خواهند فرمانبرداري او
باشد شده جور و ظلم از پر كه آنطور
احمد بن موفق از (440)صفحه الذكر ، سابق كتاب در نيز -10
كرده نقل خود پدر از ليلا ابي بن عبدالرحمان از خوارزمي
عليبن رابه بيرق خيبر روز در (ص)اكرم پيغمبر:گفت كه
قرار (ع)علي دست به را فيروزي و فتح خدا و داد ابيطالب
اعلام مردم به خم غدير روز در خدا رسول آن از بعد داد
و مومن زن و مرد هر مولاي ابيطالب عليبن كه كرد
و حسن فاطمه ، علي ، فضايل از مقداري و است مومنهاي
خبر من به جبرئيل:فرمود اينكه تا كرد بيان را (ع)حسين
.شد خواهند مظلوم من از بعد حسنين و فاطمه و علي:داد
بعد كند ، قيام آنان قائم تا بود خواهد باقي مظلوميت اين
محبت بر امت بود ، خواهد (سخني هر) مافوق آنان سخن آن از
ايشان كنندگان ملامت كرد ، خواهند اجتماع آنان دوستي و
زياد مدحكنندگانشان شد ، خواهند ذليل دشمنانشان و قليل
شوند ، داده تغيير شهرها كه شد خواهد وقتي اين ميشوند ،
نااميد (حضرت آن)فرج از گردند ، ضعيف خدا مومن بندگان
است من فرزندان از كه قائم مهدي كه است موقع آن در شوند ،
ظاهر ايشان وسيله به را حق ميكند ، خدا ظهور گروهي براي
بين از را آنان شمشيرهاي وسيله به را باطل كرد ، خواهد
.ميبرد
زيرا فرج به را شما باد مژده !مردم آي:فرمود آن از بعد
رد نميتوان را خدا قدر و قضا بود ، خواهد حق خدا وعده كه
نزديك خدا فيروزي و فتح است ، باخبر و حكمكننده خدا كرد ،
.حديث آخر تا.است
كتابفرائد از (447)صفحه مذكور ، كتاب در نيز -11
از عنهما رضيالله انصاري عبدالله جابربن از السمطين
را مهدي خروج كه كسي:فرمود كه كرده روايت (ص)خدا رسول
(ص)محمد حضرت به كه آنچه به شده كافر حقا نمايد انكار
شده ، كافر حقا شود عيسي شدن نازل منكر كه كسي شده ، نازل
.آخرحديث تا.شده كافر كه حقا شود دجال خروج منكر كه كسي
(ع) علوي هاي خطبه
اول ، جلد (ابيالحديد ابن) نهجالبلاغه (شرح در) -1
كه است آن (ع)علي خطبههاي از يكي:ميگويد (184)صفحه
(ع)ابيطالب ابن علي.ميشود ذكر آن آخر در بنياميه فتنه
را بنياميه فتنه خدا آن از بعد:ميفرمايد خطبه آن در
را پوست كه آنطور (ميكند رد شما از و)ميشكافد
آنان (كه ميكند مسلط بنياميه به را كسي خدا)ميشكافد
آب تلخ جام از براند ، درشتي و سختي كمال با كند ، خوار را
.خطبه آخر تا.نكند اعطا آنان به چيزي شمشير جز به دهد ،
(178)صفحه نهجالبلاغه ، شرح دوم جلد در ابيالحديد ابن
را خطبه اين:ميگويد آن شرح و خطبه اين ذكر از بعد
و متداول خطبه اين كردهاند ، ذكر تاريخ علماي از جماعتي
بعد را خطبه اين (ع)ابيطالب عليبن.است منتشر و منقول
كه بوده الفاظي خطبه اين در خواند ، نهروان امر انقضا از
الفاظ آن جمله از نكرده ذكر را آنها رحمهالله سيدرضي
آن آخر در غيري ، عليها ليجترء يكن ولم:است اين
ما خانواده از مردي وسيله به را فتنه آن خدا:ميفرمايد
(10)خطبه آخر تا برد ، خواهد بين از
كلام آخر در باب اين در (ابيالحديد ابن يعني) فاضل شارح
كلام اين وسيله به (ع)ابيطالب عليبن كه كرده اعتراف خود
.است فرموده اشاره منتظر مهدي به
:ميگويد (47)صفحه نهجالبلاغه ، شرح دوم جلد در نيز -2
فتنهها درباره كه است آن حضرت آن خطبه جمله از
و وعده هر رسيدن زمان زمان اين !گروه اي:ميفرمايد
كسي بود ، خواهد نميدانيد شما كه آنچه ديدار شدن نزديك
در روشن چراغ با كند درك را فتنهها آن بيت اهل ما از كه
مردم نظير و كرد خواهد سير فتنهها آن تاريكيهاي
فتنهها آن در تا رفت خواهد آنها دنبال به نيكوكار
امور نمايد ، راآزاد زرخريدي بندگان كند ، باز را گرههايي
پنهان را پاشيدهاي هم از كارهاي بشكافد ، را پيچيده درهم
نخواهد را آن اثر پيشناس شخص كه دهد پيوند مردم نظر از
ابن.خطبه آخر اليكند نظر پي در پي اينكه لو و ديد
در (436) صفحه نهجالبلاغه ، شرح دوم جلد در ابيالحديد
بهوجود خطبه اين در (ع)علي:ميگويد مذكوره خطبه ذيل
.فرمود اشاره آنحضرت غيبت و (عج)منتظر مهدي مقدس
صفحه دوم ، جلد نهجالبلاغه ، (شرح در ابيالحديد ابن) -3
خواند دركوفه آنحضرت كه خطبهاي جمله از:ميگويد (129)
در موقعي را خطبه اين (ع)علي:گفت بكالي نوف كه است آن
را سنگ آن بود ، سنگي بالاي بزرگوار آن كه خواند كوفه
درموقع ;بود كرده نصب آنحضرت براي مخزومي هبيره جعده
و شمشير دوالهاي بود ، پوشيده پشمين جامه خطبه خواندن
گويا آنحضرت پيشاني پينه بود ، خرما پوست از كفشهايش
.بود شتر زانوي
را حكمت ميپوشد ، را حكمت سپر:است اين خطبه آن از قسمتي
را حكمت ميشود ، رويآور آن به و گرفت خواهد ادب جميع با
او نزد در حكمت.ميگردد مهيا آن براي و ميشناسد
حاجتي او براي حكمت ميكند ، جستجو آنرا كه است گمشدهاي
حجتها باقيماندگان از بقيهاي او.ميطلبد آنرا كه است
.آخر الي بود ، خواهد خدا خلفاء از خليفهاي و
(535)صفحه نهجالبلاغه ، شرح دوم جلد در ابيالحديد ابن
اعتقاد بحسب آنرا گروهي هر كه است كلامي اين:ميگويد
منظور كه كردهاند گمان اماميه شيعهكردهاند تفسير خود
ابن كه آنجا تا است ، منتظر مهدي (ع)علي كلام اين از
منظور كه نيست بعيد هم من بهنظر:ميگويد ابيالحديد
.باشد (ص)محمد آل قائم (ع)علي
درالمنظوم كتاب از(46)صفحه الموده ، ينابيع كتاب در -4
كه (ع)اميرالمومنين كلمات ازجمله:گويد مي كه كرده نقل
اشاره (ص)محمد آل قائم و منتظر بهمهدي آن بهوسيله
احمدي دولت و محمدي بيرق صاحب:است اين ميكند
در مينمايد ، قيام شمشير با كه آنكسي ظهورميكند ،
ميكند ، پيدا قدرت زمين در بود ، خواهد راستگو گفتارخود
.آخره الينمود خواهد احيا را واجب امر و نبوي سنت
كشف اصحاب از بعضي از (467)صفحه نامبرده ، دركتاب نيز -5
خدا:فرمود كه ميكند نقل (ع)اميرالمومنين از شهود و
داشته دوست آنانرا كه ميكند ايجاد را گروهي بهزودي
آنان بين در كه كسي دارند ، دوست را خدا هم آنان و باشد
را كهزمين است (عج)مهدي او شد ، خواهد مالك است غريب
مادر و پدر از دركودكي كرد ، خواهد عدل از پر سختي بدون
با ميشود ، عزيز خود پرورش محل در ميگردد ، جدا خود
مطيع او براي زمان.شد خواهد مسلمين شهرهاي مالك امنيت
او از جوانان و ميكند ، پيران گوش را او حرف و ميگردد
ميكند عدل از پر را زمين نمود ، خواهند فرمانبرداري
.باشد شده جور و ظلم از پر كه آنطور
خواهد ثابت خلافتش و تكميل او امامت كه است موقع آن در
برانگيخته هستند قبرها در كه را افرادي آن خدا گرديد ،
آباد زمين شد ، نخواهد ديده چيزي آنان مسكن جز و ميكند
جاري زمين جويهايخواهدشد نوراني خود مهدي بهوسيله و
بركات و خير ميروند ، بين از غارتگريها و فتنه ميشوند ،
.خواهدشد زياد
مهدي درباره علماء تصريحات
را خدا:ميگويد (366) باب مكيه ، فتوحات سوم جلد در -1
از پر آنكه بعداز را زمين و ميشود خارج كه است خليفهاي
از اگر.مينمايد داد و عدل از پر باشد شده ظلم و جور
طولاني را آنروز خدا نماند باقي يكروز از بيشتر دنيا
از و (ص)رسولالله عترت از كه خليفهاي آن تا ميكند
.گردد (مردم امور) متولي است فاطمه فرزندان
و زمانه دست از آنكه بعداز عقدالدرر كتاب ديباچه در -2
به بعضي:ميگويد كرده ، شكايت خوفها و فتنهها كثرت
روزگار حال كه كردهاند گمان اخبار از قسمتي ظاهر قرينه
را احاديث اين صحت ما:گفتم بود ، من خواهد همينطور
بهچشم و ميشنويم شنوا بهگوش را آنها و داريم قبول
فتنهها آن كه نيست دليلي اخبار در ولي مينگريم ، اطاعت
فتنههادر آن شايد باشد ، داشته دوام قيامت قيام تا
منوط آنها شدن نابود و بروند بين از (عج)مهدي ظهور موقع
اين علماء كه زيادي احاديث زيرا آنحضرت ، بهظهور باشد
بشارت مهدي بهظهور نوشتهاند خود دركتابهاي را آنها امت
ميكند ، مبعوث را شخصي خدا كه ميدهند بشارت و ميدهند
در بلند كوههاي كه مينمايد ايجاد آمادگي او حكومت براي
راياري او نزديك و دور ازشد خواهند خراب او مقابل
از پر را زمين شد ، خواهد زمين دشت و كوه مالك مينمايند ،
برطرف او براي زمين گنجهاي روپوش ميكند ، داد و عدل
.شد خواهد واقع عطا و بخشش از بينيازي زمين در ميگردد ،
درالمنظوم كتاب از (410)صفحه الموده ، ينابيع كتاب در -3
را خدا:گفت كه ميكند نقل طلحه بن كمالالدين شيخ
را زمين و ميكند خروج آخرالزمان در كه است خليفهاي
داد و عدل از پر باشد شده جور و ظلم از پر آنكه بعداز
نماند باقي روز يك از بيشتر دنيا از اينكه ولو كرد خواهد
امر) متولي است زهرا فاطمه فرزندان از كه خليفهاي آن تا
.شود (عالم اين
بهگونه است ، مشكي چشمان و باريك و بلند بيني داراي مهدي
ميشناسند ، آنرا حال ارباب كه دارد وجود خالي صورتش راست
نيكمو ، و نيكصورت متوسط ، زيبايش قامت محمد ، مباركش نام
كن ريشه را بدعتي هر آنحضرت بهوسيله زودي بههمين خدا
را خود اسبان نمود ، خواهد احيا را سنتي هر و كرد خواهد
(اطاعت) بهجهت كوفه اهل ميدهد ، آب عدن و صنعا زمين از
مساوي بهطور را مال هستند ، مردم باسعادتترين آنحضرت
مينمايد ، رفتار بهعدالت رعيت درباره كرد ، خواهد تقسيم
الي كرد ، خواهد آشكار و واضح را قضيهاي هر خود ايام در
.آخر
سمهودي علامه از (432) صفحه الموده ، ينابيع كتاب در -4
دعاي بركات:گفت كه كرده نقل جواهرالعقدين كتاب در مصري
(ع)حسنين نسل در (ع)فاطمه و علي ازدواج موقع (ص)خدا رسول
عالم اين از كه بودند عدهاي بزرگوار آن نسل از شد ، ظاهر
كه آنان ميان در اگر آمد ، خواهند هم عدهاي و رفتند
حضرت همان نباشد كسي مهدي امام از غير ميآيند بعدا
.آخر الي.كرد خواهد كفايت
جلا كلمه ماده در نهايه كتاب در جزري اثير ابن -5
پيشاني طرف دو و نوراني (عج) مهدي پيشاني:ميگويد
كسي آن مهدي:ميگويد هدي كلمه ماده در.ندارد مو مباركش
بهقدري را مهدي كلمه باشد ، كرده هدايت را او خدا كه است
نام بههمين گرديده ، نامها از يكي كه دادهاند قرار نام
:فرموده و داد مژده (ص)رسولالله كه مهدي آن شده ناميده
.آمد خواهد آخرالزمان در
بعداز (322) صفحه دوم ، جلد اسلاميه ، فتوحات كتاب در -6
كرده تصريح منتظر مهدي درباره وارده اخبار زيادي به آنكه
:ميگويد ميكنند حاصل قطع (انسان براي) اخبار آن اينكه و
فرزندان از مهدي بود ، خواهد قطعي بهناچار مهدي ظهور
.كرد خواهد داد و عدل از پر را زمين مهدي است ، فاطمه
موضوع اين به اشاعه كتاب آخر در نيز برزنجي محمد سيد
.كرده اشاره
صفحه دوم ، جلد نهجالبلاغه ، شرح در ابيالحديد ابن -7
كه (ع)اميرالمومنين متقدمه كلمات بعضي شرح در (535)
فرقههاي كه:ميگويد ميكنند اشاره منتظر مهدي بهوجود
منقضي تكليف و دنيا اينكه بر دارند اتفاق جميعا مسلمين
از منظور:گويد مولف.او مقدس بهوجود مگر شد نخواهند
مهدي ميشود ديده ابيالحديد ابن كلام در كه او كلمه
.شد خواهد خارج الزمان آخر در كه است (عج)منتظر
صدر صدرالدين سيد
نجفي محمدجواد:ترجمه
|