محكم را ديني باور پايههاي ، آزمون
ميكند
باران به ديگر نگاهي
شد منصوب فجر فيلم جشنواره دبير
پاييز ويژه فيلم
ميپذيرد عضو جوان سينماگران خانه
شدند ايرانزمينمعرفي جشنواره برگزيدگان
محكم را ديني باور پايههاي ، آزمون
ميكند
"ماه نور زير" فيلم كارگردان "ميركريمي رضا" با گفتوگو
با روزها اين كه است سالهاي كارگردان 35 ميركريمي ، رضا
.است شده شناخته پيش از بيش "ماه نور زير" ساختهاش آخرين
و عاطفي درگيريهاي از روشني تصوير فيلم اين در او
دوراهي برسر را مومن انسانهاي ميتواند كه عقلاني
همه اين ، ماه نور زير مورد در اما.ميدهد ارائه بكشاند ،
شخصيتهاي به پرداختن و معرفي جابهجا زيرا.نيست ماجرا
نيز شهري زندگي ويژگيهاي ترسيم با همراه اجتماعي متفاوت
.ميافزايد فيلم اهميت به
جشنواره در.كردهام تجربه بار دو را ميركريمي با ديدار
. ميهمان مطبوعاتيها گروه ما و بود داور او اصفهان كودك
خواب و خسته بسيار ميركريمي كه حالي در هنگام دير شبي
فهميد ، ميشد قرمزش چشمهاي از را اين و بود آلود
.داد مثبت جواب روزنامهنگاري مصاحبه پيشنهاد به بلافاصله
طول تمام در و انجاميد طول به شب نيمه از بيش تا مصاحبه
خود كردن منطبق براي لب به لبخند او كه بودم شاهد مصاحبه
.ميكوشيد كار فضاي با
به ميركريمي بودم ، مصاحبهكننده خودم كه دوم ديدار در
كه بود توكيو جشنواره در حضور براي شدن آماده درگير شدت
جايزه سه ، ماه نور زير) است معتبري بسيار جهاني جشنواره
كه بود حالي در اين و (ساخت خود آن از را جشنواره اين
بمباران معرض در را كارگردان نيز ، فيلم عمومي نمايش
اينبار.بود داده قرار نگاران روزنامه مصاحبه درخواست
با بازهم ميركريمي و گرفت شكل او كار دفتر در ملاقات
و صبوري با ميرسيد ، نظر به خسته و قرمز كه چشمهايي
نظر به زياد ساله چند و سي كارگردان يك براي كه متانتي
نگاه آن ترتيب اين به.نشست گفتوگو به آرامش با ميرسد ،
(ماه نور زير اصلي مايه) پيرامون و دين به منعطف مهربان
.است رديابي قابل هم اثر اين خالق در گويا
و دينداري و دين به نو زاويهاي از ماه نور زير در *
در.است بيسابقه ما سينماي در اين و كرديد نگاه روحانيت
كمابيش مضامين اين نقد در گشايش كه ميرسد نظر به واقع
به مثلا شد ، حاصل طور چه شجاعت اين.دارد نياز شجاعت به
؟...خرداد دوم از بعد سياسي اجتماعي فضاي آمدن وجود
را سويش و سمت نميخواهم البته و نميدانم واقعا-
اتفاقات از جدا كه آدم اما.خاص رويداد يك به بچسبانم
است درددلهايي از تلنباري فيلم مضمون.نيست برش و دور
اثري هر ساختن در.بيرون ميزند يكجا و ميشود جمع كه
همان اول از و دقيقا كه نباشد اين هدفتان شما است ممكن
متوجه كمكم.ميسازيد نهايت در كه بسازيد را چيزي
توي حرفهايش همه كه آمده سراغتان به سوژهاي ميشويد
حرف آن به راجع كه داريد زيادي پتانسيل و بوده دلتان
كمكم بعد.داشت سادهاي طرح اول "ماه نور زير".بزنيد
بزرگتري حرفهاي كمكم بعد.شد صريح كمكم بعد.شد پيچيده
و اعتقاد پايش كه حرفي به شد تبديل بعد.شد گنجانده درآن
.است همين هم موفقيتش رمز نظرم به و نشسته هم باوري
شجاعت آوردن دست بهنيست من پرسش پاسخ اين اماقبول *
كسي اين از پيش تا كه موضوعي به شدن نزديك براي شهامت و
...نگرفته آن از سراغي سينما در
به انگار و ميگوييد درست ميبينم ميكنم نگاه كه الان -
موضوع فقط ميكردم فكر قبلا اما... بوده نياز شجاعت
انجام حال در نميكردم فكر هيچ و كردم انتخاب را سختي
كار كه نبود اين نيتم چون.هستم شجاعانهاي كار دادن
را ناگفته حرفهاي ميخواستم فقط من.بدهم انجام تخريبي
بزرگ الان مساله كه قدر آن حقيقتشبزنم زمينه اين در
...نبود بزرگ خودم براي موقع آن شده ،
برداشت و تفسير انگار ماه نور زير در ميركريمي ، آقاي *
.ميكنيد اعلام "حسن سيد" طريق از دين از را خودتان
دين امر در مطالعه و شناخت طلبه يك اندازه به اصلا
...داشتهايد؟
بايد دين با ارتباط و دينداري براي ميكنيد فكر شما-
باشد؟ طلبه آدم حتما
مساله.دارد زندگي و همجواري دين با ديندار آدم.نه *
در زندگي و است دين با نشر و حشر و كندوكاو ديندار آدم
.ميدهد شدت و سرعت اينها همه به حوزه
اندازه به يا روحاني يك اندازه به طلبه ، يك اندازه به-
چه بفهميم كه اين براي درستي تعبير اصلا آيتالله يك
دنيا به مذهبي خانوادهاي در من.نيست است ، ديندار كسي
آمد پيش برايم شرايطي انقلاب دوران در خصوص به ولي.آمدم
خيلي ترديدها اين.شدم ترديدهايي دچار حسن سيد مثل كه
از پيروي شكل به دينداريمان ما اكثر.بود كارساز برايم
.نيست تفكر و منطق استوار پايه بر و مادرهاست و پدر
ترديد تست يك در را خودم هميشه همين خاطر به من اتفاقا
ديني باور پايههاي كه است مقدسي مرحله اينميدهم قرار
.ميكند محكم را آدم فكري و
شدت به هم و دارد كردن شك شجاعت هم حسن سيد.بله *
قدر چه ديني ، طلبه يك از شما تصوير اين اما.عملگراست
دارد؟ واقعي وجود
آدمي هر.خداست و آدم بين ارتباط دين.دارد وجود قطعا -
.خودم اولياش نمونه.باشد داشته را ترديد اين ميتواند
...عنوان به و ترديدم پاسخ دنبال رفتم و كردم ترديد بارها
قهرمان ميتوانستيد.نيستيد طلبه شما اما.بله *
را كار اين اما بسازيد شبيه خودتان به بيشتر را فيلمتان
...است مهم شما فيلم در شدن معمم موضوع.نكرديد
و رفتند حوزه به دبيرستانيام دوستان كه گفتهام بارها -
قم به ديدنشان به دائم شهرستانبودم ، بچه كه من
آنها.دارد ادامه كه است سال هفده ارتباط اين و ميرفتم
درس ايشان از هنوز كه هستند باهوش فوقالعاده آدمهايي
زيادي پيشرفت كارهايشان در دوستانم حال هر به.ميگيرم
زمينه در دوستان همين از يكي بدانيد است جالب و كردهاند
و است بالايي خيلي سطح در كامپيوتري نرمافزارهاي طراحي
تيپها اينميگيرد جايزه خوارزمي جشنواره در معمولا
.آفتهاست بحث فيلم در ما بحث منتهيهستند
مدرنيته و سنت به گذرا و اشارهوار فيلم در *
عرصه به از بعد دين كاركرد ميكنيد فكر.پرداختهايد
باشد؟ بايد چگونه مدرن عقلانيت رسيدن
در اتفاقا.دارد جهان جامعهو به عقلاني نگاهي دين -
هم را پيروان همفكري و مشاركت عقلاني ، محور اين ما دين
مناسكي كوركورانه كه نخواسته ازپيروان دين ولي.طلبيده
روز به و شدن كارآمد.بپذيرند را تفكري يا دهند انجام را
دين جوهره بين منافاتي ميكنم فكر و است مهم دين در بودن
به تغييرناپذير كه هست مفاهيمي.ندارد وجود مدرنيته و
است دروغ هميشه دروغ.است صداقت هميشه صداقت.ميرسد نظر
تغيير كه هست چيزهايي بشر نهاد درراستي هميشه راستي و
براي ميدهدكه را اجازه اين ما به دين و نميكند
به.كنيم زندگي دورهمان و عصر با متناسب شدنش كارآمد
.ندارد تعارضي مدرنيته با دين من نظر
موافقند؟ عقيده اين با هم روحانيون *
را روحاني شخصا ولي.بپرسيد روحانيون از بايد را اين-
من.ميكرد امضا صاد.ع كه صفايي علي نام به ميشناسم
.كنم تلمذ ايشان محضر در را جلسهاي چند داشتمكه افتخار
و غرب فلسفه جهان ، اقتصاد جهان ، روز ادبيات به ايشان
و من بر شگفتآوري تاثير و داشت احاطه چيزها خيلي و شرق
مهمتر ، اينها از اما.گذاشت ديگرش شاگردان از بسياري
من و ميديدم عملكردش در كه بود سادهاي و پاك جوهره آن
جهتي از.دادم شكل ايشان ياد با را حسن سيد شخصيت
بخواهيم اگر كه بود متفاوتي كاملا روحاني گفت ميتوان
روحانيوني هستند پس.بگرديم بايد كنيم پيدا را نمونهاش
سيد الگوي رفتارش براساس كه كسي حداقل ;هستند چنين كه
.دادم شكل را حسن
در ميرسد نظر به واقعگرايانه ، فيلم كه حالي در *
تخيل و انتزاع به گاهي زيرپل ، آدمهاي به مربوط بخشهايي
خدا ، به نوشتن نامه و خواندن شكسپير.ميشويد نزديك
.نيست طبقه و تيپ اين به مربوط
نوشتن موقع و دارم دوست خيلي را "كوچولو شازده" من-
بتوانم شايد.خواندم را كوچولو شازده بار فيلمنامه 2
رغم به فضا.كنم مقايسه كوچولو شازده با را فيلمم فضاي
چه را اسمش نميدانم و است كودكانه اما است ، جدي كه اين
معنا آن به كوچولو شازده در شاعرانه؟..گذاشت ميشود
دعوا آدمها تفكرات با است قرار انگار و نداريم بد آدم
هيچ و بچه يك ديد از هم آن.آدمها خود با نه كنيم
را همه و نميآيد بدش راحتي به بزرگ آدمهاي از بچهاي
.هست فيلم در داشتن دوست اين.دوستدارد
بيهيچ است انتزاعي دست يك اثري كوچولو شازده اما.بله *
كوچولو شازده سوررئاليسم.خاص ازجامعهاي مشخص نشانهاي
...ميزند موج يكسان به اثر جاي همه در
.گذاشتهام "كوچولو شازده" پاي جا بگويم نميخواهم -
قصه رشد به كه بود كوچولو شازده در چيزي بگويم ميخواهم
نگاه يك محتاج آدمها همه بگويم ميخواهم.ميكرد كمك من
مومن بالقوه آدمها همه و هستند رافت با و محبتآميز
و ناپذيري اصلاح از ماه نور زير در نميخواهم.هستند
آدمهاي از دارم مستندي فيلم من و بزنم حرف مجازات
هم شكسپير احتمالا و ميخوابند زيرپل كه باسوادي
مصاحبهها در خدا ، به نوشتن نامه مورد امادرميخوانند
را پلي هيچ شما وقت هيچ عادي حالت در كه كردهام اعتراف
ولي.خدا به بنويسند نامه مردم آن زير در كه نميبينيد
كه نكنيد فكر و بود ما درام مقتضيات از يكي اين
به و داشته وجود زيرپل آدمهاي بخش در فقط سوررئاليسم
غلو ابعادي هم مدير شخصيت.نكرده پيدا تسري بخشها بقيه
...دارد اغراقآميز و شده
براي كه نيست معني اين به خدا ، به گروهي نوشتن نامه *
كنيد؟ عمل بيواسطه است بهتر خدا ، به شدن وصل
كردن وصل پيامبران رسالت مفهوم.است همين دقيقا -
كه اين از بعد نداشتند حق آنها حتي اما.خداست به آدمها
و كنند گوش و بنشينند كردند خداوصل به را آدمها
.است مهم نكته اين...ميگويند چه خدا به آدمها كه بفهمند
آدم نهاد درون در را چراغي موظفند پيامبران كه اين مثل
چه مخلوق و خالق بين روشنايي از بعد كه اين.كنند روشن
در كه شنيدم حديثي.باشد آنها مسئله نبايد ديگر ميگذرد
گفتند جبرئيل به و بودند نگران رحلت زمان در پيامبر آن
به بايد و است محشر روز كه روزي آن از ناراحتم من كه
امت كارنامه نميخواهم چون.شود رسيدگي همه اعمال نامه
من امت كه شود معلوم و شود باز ديگر امتهاي جلوي من
نه ;باشد راحت خيالتان كه ميآيد پيغام.كردند چه دقيقا
كار اين هم شما خود جلوي حتي كه ديگر امتهاي جلوي فقط
حديثي مثلا يا.است مهمي نكته خيلي اين.نميكنم را
به رسيدن راههاي شده خلق آدمهاي تعداد به:ميگويد نبوي
براساس كس هر.ندارند وجود هم مثل نفري دو هيچ.هست خدا
موقعيت و معرفت و معلومات و تجربيات و ظرفيت و شرايط
موقعيتش براساس چيزش همه بايد پس ميكند ، زندگي خودش
.شود سنجيده
بود؟ چه "فرودون ميشل ژان" و "كن" ماجراي راستي *
هر نشدم ، ناراحت اصلا فرودون ميشل ژان آقاي ازنقد من -
وجود متعددي نشريات كن در.بود توهين و نبود نقد چند
اغلب كه شد چاپ مطالبي هم ماه نور زير مورد در و دارد
ساختار و مضمون به گاهي هم انتقادهايي چند هر بود ، مثبت
.داشت فيلم به تحقيرآميز نگاهي "فرودون" آقاي.ميشد
بحث اين مورد در فقط و بود نشده خيلي بحث وارد اصلا
اصلا هم دلايلش.پروپاگانداست فيلم فيلم ، كه بود كرده
.كرد استناد آن به بتوان فيلم واسطه به كه نبود چيزهايي
كه بود اين فرودون آقاي زشت كنار ، كار به اينها همه
كن براي را فيلم اين كه كساني ميكنم فكر من":بود گفته
توهين يعني ".نديدهاند آخر تا را آن كردهاند ، انتخاب
.بودند كرده هم خودشان فرانسوي منتقدان و دوستان به
چه هر كس هر كه باشم داشته ظرفيت آنقدر بايد كه ميدانم
و نوشتم نامه يك فقط من.ندهم نشان واكنش و بشنوم گفت
هيچ به من.بخواند خودش كه فرودون صندوق در انداختم
كردم را كار اين.ندادم را فرودون نوشته جواب نشريهاي
كه بدهد او به را تذكر اين كسي دارد احتياج كردم فكر چون
.همين فقطبوده دمكراتيك غير ديگران به كردنش بياحترامي
برگردانم فرانسه به را فارسي متن بودم مجبور چون اما
از يكي بين اين در.بگيرم كمك دوستاني از شدم مجبور
كلي به من و كرد ارسال ايران براي را فارسي متن دوستان
فكر.شده چاپ اينجا روزنامههاي در ديدم تا بودم بيخبر
كار اين خير قصد با و نداشته بدي نيت هم دوست آن ميكنم
.است كرده را
خاكسار الهام:گفتوگو
باران به ديگر نگاهي
غربت خيس جادههاي در
!گير جاي كلام سبز جمجمه در يا همي ، ببارم ياباش باران
تا كه هستي چشمي دلتنگيهاي مامن تو و توام پاره تن -من
.بود نچيده را ابري واژه گل و بود نديده را باران ديروز
بود كسي پاي جاي بدرقه نگاهم رگبار غربت خيس جادههاي در
...برد خود با را دل كه
اما ميدانند ، همه را اين.است سخاوت از سرشار باران
به واميدارد را آدمي عبوس چشماني پس در لطيف نگاهي
و است ايثار از سرشار لطيف كه چرا !گريستن صادقانه
غم در نوعي به كه معماري نه نميداند ، هيچكس اينرا
گاه كه او همكاران حتي نه و است غمخوار كارگرانش نداري
.نعمت دختر و است رحمت پسر.ميكند كاري كتك آنها با
نام رحمت اگر دخترك اما ميگويند ، بزرگترها ، اينرا
قلم نظم در را بودن زن او وقتي.است بركت و نعمت گرفته ،
ميآرايد ، خود وجود نعمت از را ماحضريشان سفره و ميزند
باريد كويري بر باران ميخورد ، پيوند ريشه به ساقه گويي
تشنهتر را وجود و آشفتهتر را ذهن و كرد عاشق را دل كه
بايد باران اما.. رفتن و ماندن بين در بيقرار را پا و
كهپرواز پرندهاي چون !بگريزد او از و بشناسد را قانون
يعني داشتن ، مجوز است ، ممنوع او براي كار.ميداند را
كه است ازجنسي نه و دارد مجوز نه او اما.داشتن هويت
با دخترك اين وصف اين با!كند تصاحب را كار بتواند
ظريف استواري با چه دروناش ، بغض با كوچكاش ، دستان
عليرغم آنكه با...رفت پيش جلو به زمان سرسختي همپاي
قانون چرا كه خواند بتوان شايد معصوماش نگاه در وي سكوت
عصر درورطه ذهن و ميكشاند رخاش به را مليت تابوي
مفهوم در را جهاني دهكده ميتواند كجا نميداند ارتباطات
و است بلور جنس از چون باران حال اين با كند ، معنا عيني
رويش با حتي ميداند و ميشناسد را كردن زندگي هر راز
حجاب پشت در را گيسوانش بلنداي كه آينهاي و سبز گياهي
و كند هجي را زندگي چگونه -ميكند پنهان عاطفه معصوم
دادن با مادرانه كالبد در زنانهاش غريزه با كه ميداند
چه كاره نيمه ساختمان به آور پناه پرندگان به نان خرده
.كند ارزاني آنان به را عشق بيمنت
ميكند ، حس را غربت اندوه و ميشناسد را فقر نيز خود لطيف
پول از خود حس به احترام خاطر به كه ميكند لمس
نفرت براي گريه و معمار به گفتن دروغ تا گرفته پساندازش
!باران ماندن براي است تلاشي تماما پول از
پدر را معمار از گرفته قرض پول كه ميفهمد وقتي اما
برود كه ميدهد سلطان هميارش و دوست تنها به باران
رفتن براي اينبار اما ميكند ديگر تلاش لطيف افغانستان ،
از سرشار و است شده باران خود لطيف كه چرا !...باران
حراج به را شناسنامهاياش هويت كه حدي تا سخاوت ،
و ميدهد فرو را بغضاش او ميرود ، باران وقتي ميگذارد
مانده جا به كفش شاهزادهاي همچون و !نميگريد باران چون
.او رفتن راه توان براي اما ، ميكند پايش به را دخترك
انتظار به چشمان به را پرمهرش نگاه حضور و ميرود باران
او دور چندان نه زماني گويي ميسپارد ، لطيف نشسته
...ميبارد لطيف براي تنها بار اين باران گشت ، برخواهد
نقاش يك سان به را خود هنر تمامي به اينبار -مجيدي مجيد
آشناست ، رنگ و طرح زدن در خود ، سبك تمامي بر كه دست چيره
در كه همانگونه ميگذارد ، نمايش به باران آخرش فيلم در
را زندگي رنگهاي حساش با كه را روشندل ، -انساني خدا رنگ
آموخت ، بيننده به را ورزيدن عشق هنر نوعي به و ميفهميد
ميآموزد ، خود مخاطب به را ورزيدن عشق چگونه باران در
باران در مجيدي و مييابد دست بودن انسان تعالي به لطيف
همه در حس اين كه برساند باور اين به مارا كه ميخواهد
آن چه و عصيانگر و پرخاشگر آدم آن چه برجاست هنوز ما
.برده فرو سربرگريبان و آرام آدم
درختان با زمستان فصل و مكاني موقعيت كارگيري به با او
و دويدنها در لطيف پاهاي صداي ايجاد با كشيده فلك به سر
ناگفتني حرفهاي بيان در نگاهها حركات حتي يا و گريختنها
!ميكند نجوا شود نواخته سازي بيآنكه را موسيقي حس
به را مهاجرت پديده افغانستان چون جوامعي تلخ واقعيت
بيان را بودا شرم مخملباف اگر و است ، ساخته بدل معضلي
و !خواند خود مخاطب گوش در را زندگي بوي شنيدن مجيدي كرد
دم و شدن عاشق معصومانه كه دارد قدرتي عشق اينكه بيان در
يك در معشوقاش ميداند كه كسي به نگفتن و برنياوردن
ميكند ايثار و ميكوشد سرسختانه چه و اوست احساس قدمي
ايثار و ميآفريند عشق عشق كه است اين حقيقت باور كه ،
ترجيح بايد نشاندن دل به را رفتن پاي كه جايي در ميطلبد
عشقي وقتي ميدهد ترا تولد بوي كه خاكي در ماندن و دهد
.ندارد وجود من سرزمين خاك به عشق از فراتر
كهنداني فخرالسادات
شد منصوب فجر فيلم جشنواره دبير
دبير عنوان به را عسگرپور محمدمهدي حكمي در پزشك محمدحسن
.كرد منصوب فجر فيلم بينالمللي جشنواره بيستمين
بصري و سمعي و سينمايي امور معاونت عمومي روابط گزارش به
سوي از عسگرپور آقاي اخيرا اسلامي ارشاد و فرهنگ وزارت
شده منصوب فارابي سينمايي بنياد مديرعامل سمت به پزشك
.است
دانشكده از فيلم توليد كارشناسي دوره فارغالتحصيل وي
چند كارگرداني و تهيهكنندگي نويسندگي ، و است سيما و صدا
كارنامه در را تلويزيوني مجموعه و سينمايي كوتاه فيلم
.دارد خود
بنياد عامل مديريت تصدي از پيش عسگرپور سمت آخرين
.بود بنياد اين قائممقامي فارابي سينمايي
پاييز ويژه فيلم
.شد منتشر هفته اين پاييز 80 ويژه فيلم نشريه
در فاجعه ، سينماي موضوع ، يك پرونده سينما ، و افغانستان
فيلم پرونده سپتامبر ، حادثه 11 با همزمان نيويورك دوقدمي
و افغانستان درباره آثاري فيلمشناسي گزيده باران ،
قندهار سفر افغانستان ، سينماي تاريخ به نگاهي افغانها ،
چند خاكستري ، مردان سفر فيلمنامه از فصلي پاريس ، در
سپتامبر ، سينماي يازدهم درباره سينماگران از مقاله
كودك جشنواره ونيز ، فيلم جشنواره از مقدونيه ، گزارشهايي
اين در كه است مطالبي از تاريخ بستر در گاو و اصفهان
.است رسيده چاپ به فيلم مجله شماره
ميپذيرد عضو جوان سينماگران خانه
سينمايي كانونهاي ظرفيت تكميل براي جوان سينماگران خانه
.ميپذيرد عضو خود
كارگردانان ، خانه ، كانونهاي اين عمومي روابط گزارش به
و عكاسان ، چهرهپردازان تصويربرداران ، فيلمنامهنويسان ،
هستند ، فرهنگي مركز اين كانونهاي فعالترين از كه بازيگران
.ميپذيرند عضو
معرفي و كاربردي بينالمللي ، حمايتهاي كارت ارائه بيمه ،
سينماگران خانه كه است برنامههايي از فيلم طرحهاي به
.است گرفته نظر در خود اعضاي براي جوان
شدند ايرانزمينمعرفي جشنواره برگزيدگان
ايرانزمين تاتر بينالمللي جشنواره سومين:هنري گروه
خود كار به برگزيدگان معرفي با اهواز هلال سينما در ديشب
.داد پايان
مسابقه بخشهاي داوران جشنواره عمومي روابط گزارش به
به "من ژياني" نمايشهاي داخلي ، مسابقه و بينالملل
نجات شايد" عراق ، كردستان از كريم علي گوران كارگرداني
و ارمنستان كشور از هاكوپيان داويد كارگرداني به "بياييد
طاهري جواد كارگرداني به "امروز روايت به شيرين" نمايش
برتر كارهاي عنوان به بينالملل مسابقه بخش در تهران از
بيستميليون مبلغ و جشنواره تنديس دريافت به كدام هر
نمايش داخلي مسابقه بخش در و شدند نائل نقدي جايزه ريال
مرتضوي عبدالحسين كارگرداني به "پرهيزگار مرد هوسنامه"
جايزه ريال ميليون هفت مبلغ و جشنواره تنديس تهران از
كارگرداني به "ضحاك" نمايش و نخست برگزيده نمايش نقدي
پنج مبلغ و جشنواره تنديس مرند شهرستان از قامتي جواد
مسابقه بخش دوم برگزيده نمايش نقدي جايزه ريال ميليون
حاضر گروههاي كليه به ضمنا.كردند خود نصيب را داخلي
داخلي مسابقه و ريال بينالملل 10ميليون مسابقه بخش در
.شد اهدا ريال 4ميليون
علي عهده بر جشنواره اين بينالملل مسابقه بخش داوري
و خاكي رضا دكتر و ناظرزادهكرماني فرهاد دكتر نصيريان ،
داريوش شفيعي ، اسماعيل عهده بر داخلي مسابقه بخش داوري
.بود بهروزي سعيد و مودبيان
|